نقد ذريعه با ذريعه
سيد حسن فاطمىهدف اين مقاله نه نشان دادن نقاط ضعف امام كتابشناسان شيخ آقا بزرگ تهرانى - اعلىالله فى غرف الجنان رتبته - است و نه به تعبير رايج و خودمانى «ظهارلحيه». اساساً در نقد هر كتاب، جهاتى چند بايد مد نظر باشد؛ از جمله: شرايط مكانى و زمانى و اجتماعىاى كه آن كتاب پديد آمده است. با توجه به اين نكته، چه بسا كتابى امروزه و با توجه به شرايط ما، نقاط ضعفى داشته باشد اما در ظرف زمانى خود واقعاً شاهكار محسوب مىشده است.چه بسا شخص كماطلاعى چند نقص در كتاب ارزشمند الذريعه الى تصانيف الشيعه بيابد و چنين پندارد كه شقالقمر كرده است و به مؤلف آن نسبت كماطلاعى و كمدقتى دهد ولى از سر انصاف بنگريد در دورانى كه هيچ يك از فهرستهاى نسخههاى خطى شيعه به شكل امروزى - به جز مجلد فهرست رضوى - وجود نداشت و بسيارى از كتابهاى رجال و تراجم و تذكره چاپ نشده بود يا در صورت چاپ، مغلوط و غيرقابل اعتماد بود و از سوى ديگر فاقد فهرستهاى راهنما و بلكه بعضاً فاقد شماره صفحه بود و وسايل ارتباطى و بسيارى از ابزار معد تحقيق هرگز در اختيار ايشان و امثال ايشان نبود، چاپ و نشر كتاب از »نقل و الصخر عن قلل الجبال» مشكلتر و طاقتفرساتر بود، از سوى ديگر اينگونه كارها در آن زمان نه خريدارى داشت و نه مروجى بلكه زخم زبان و رمى به بىسوادى و مانند آن را نيز در پى داشت، ولى او ضرورت كار را درك و كارى را كه بايد دهها نفر انجام مىدادند يك تنه انجام داد و بيش از نيم قرن از عمر عزيزش را روى اين كتاب گذاشت.ولى در زمان ما كه شرايط دگرگون شده و وسايل كار مهيا و فهرستهاى گوناگون خطى آن دوره - همراه با فهرستهاى راهنما - چاپ شده و ابزار كامپيوتر در اختيار قرار گرفته، طبيعى است كه انسان در ذريعه لغزشهايى بيابد و اين نبايد مايه تنقيص ذريعه يا كوچك جلوه دادن كار اين محقق پرتلاش شود. در عين حال كه آن مرحوم با مشكلات فراوان و تلاش گسترده، اين اثر كممانند را نگاشت نه تنها مدعى بىعيب بودن كار خود نيست بلكه متواضعانه بارها به لغزشهاى خود در مجلدات قبل تصريح مىكند و از كسانى كه ايرادات ذريعه را تذكر دادهاند تشكر مىكند. به عنوان نمونه به بخشى از عبارت ايشان در پايان جلد 6، صفحه 399 اكتفا مىكنيم: شكر و رجاء
إلى الذين آزرونا فى ملاحظاتهم القيمة حول كتابنا هذا من رجال العلم والادب، الى الذين نبهونا على غفلاتنا و أخطائنا من أساتذه الفن سواء كان ذلك فى نشرياتهم فى المجلات و الجرائد أو فى كتاباتهم لنا فى رسائل، إلى اولئك الأفاضل أقدّم جزيل شكرى و امتنانى، أقدر لهم جهودهم الجبارة و عملهم الصادق و مساعدتهم الثمينة و أخص منهم أولئك الذين ثابروا على عملهم و بذلوا جهود هم اكثر من غيرهم...نگارنده با جستجو در مجلدات مختلف ذريعه به وسيله رايانه (برنامه معجم فقهى - نسخه سوم) متوجه شد گاهى شيخ آقا بزرگ با قطع، مطلبى را ثابت يا ترجيح مىدهد اما در قسمتهاى ديگر خلاف آن را مىنويسد. روشن است كه علت اصلى اين است كه اين دوره 25 جلدى در طول شصت سال گرد آمده و طبيعى است كه تحقيق دقيقى را كه چند سال پيش درباره مثلاً تاريخ وفات شخص يا نام كتابى انجام داده فراموش كند.در خور توجه است كه گاهى صاحب ذريعه تصريح مىكند كه در مجلدات قبل فلان مطلب را اشتباه نوشته يا اشتباه چاپ شده است. در اين مقاله از ذكر اين قبيل لغزشها كه خود وى تذكر داده خوددارى مىكنيم. نويسنده ترجمان البلاغه
در ج 9، ص 819 آمده است كه وطواط در مقدمه حدائق السحر، فرخى سيستانى (م 429) را مؤلف ترجمان البلاغه معرفى كرده است. شيخ آقا بزرگ اين ادعا را غلط مىشمرد. در پاورقى هم آمده كه نويسنده ترجمانالبلاغه، محمدبن عمر رادويانى است. در عين حال درج 4، ص 72 و ج 6، ص 286 - 287 ترجمان البلاغه را به فرخى سيستانى نسبت داده است. سال وفات امير رفيعالدين محمدبن حيدر حسينى طباطبايى
درج 6، ص 184 آمده كه در الفيض القدسى سال وفات وى 1099 ذكر شده كه قطعاً غلط چاپى است اگر چه سيدحسن صدر در تكمله املالآمل اين تاريخ را صحيح دانسته است. با اين حال مىبينيم در ج 6، ص 17 و 132 و ج 15، ص 192 سال وفات او 1099 است.در ج 8، ص 230 ميان 1099 و 1082 و در ج 12، ص 249 ميان 1099 و 1081 و 1080 اظهار ترديد شده است. وفات راغب اصفهانى، صاحب مفردات
در ج 5، ص 46 سال 565 به عنوان تاريخ وفات راغب در روضات، جزماً از غلط نسخه دانسته شده است؛ زيرا در همان كتاب وفات راغب را پيش از وفات جارالله زمخشرى نقل كرده و با توجه به اين كه زمخشرى در 538 وفات شد تاريخ 565 غلط است.در عين حال در ج 10، ص 28 و ج 21، ص 364 سال 565 و در ج 7، ص 73 و ج 20، ص 128 سال 502 ذكر شده است. وفات كمالالدين ميثم بن على بحرانى، صاحب الدر المنثور
شيخ آقا بزرگ در ج 8، ص 77 كشكول شيخ بهايى را مورد انتقاد قرار داده؛ زيرا تاريخ وفات ميثم بن على در آن 679 ضبط شده است. تاريخ صحيح را يا 699 مىداند. چنان كه در كشفالحجب آمده - يا 689 بنابر احتمالى؛ زيرا وى در سال 681 شرح صغيرش بر نهجالبلاغه را به اتمام رسانده است.اما آقا بزرگ در ج 15، ص 316 ميان 679 و 699 ترديد مىكند و در موارد فراوان تنها 679 را ذكر مىكند؛ از جمله: ج 1، ص 14؛ ج 2، ص 28 و 32 و 338؛ ج 3، ص 37 و 352؛ ج 12، ص 211؛ ج 13، ص 91 و.... وفات علامه مجلسى
در ج 3، ص 16 - 17 در معرفى بحارالانوار تصريح شده كه تاريخ صحيح وفات علامه مجلسى 1110 است نه 1111 چنان كه در ماده تاريخ وفات او گفتهاند:ماه رمضان چه بيست و هفتش كم شدتاريخ وفات با قراعلم شدولى در موارد فراوان سال وفات علامه مجلسى 1111 نوشته شده؛ از جمله:ج 4، ص 333 و 358؛ ج 5، ص 187 و 232 و 287؛ ج 7، ص 103؛ ج 7، ص 122؛ ج 8، ص 15 و 180؛ ج 11، ص 14 و 189؛ ج 12، ص 11؛ ج 16، ص 347؛ ج 18، ص 86 و... نام ابواحمد جلودى، صاحب اخبار ابىالطفيل
در ج 1، ص 315 و 317 و 319 و 320 و 322 و 323 و 325 و 326 و 327 و... نام وى به صورت »ابواحمد عبدالعزيز بن يحيى جلودى» آمده اما در ج 1، ص 316 به صورت »ابواحمدبن عبدالعزيز بن يحيى جلودى» است. درك قاسم انوار توسط برهان كرمانى
آقابزرگ در ج 2، ص 462 ضبط 873 به عنوان تاريخ وفات قاسم انوار در كشف الظنون را اشتباه مىخواند و 837 را صحيح مىشمرد؛ چنان كه در مجالس المؤمنين آمده؛ زيرا وى در عصر الغبيگ (م 853) از دنيا رفته است. در ج 9، ص 89 و 409 و 446 و 861 نيز سال 837 ضبط شده است.در ج 9، ص 134 مىخوانيم برهان كرمانى در سال 847 تولد يافت و قاسم انوار را درك كرد. چگونه ممكن است برهان كرمانى كسى را درك كند كه ده سال پيش از تولد او وفات كرده باشد.درخور توجه است كه قرينه ديگر نشان مىدهد سال 837 ترجيح دارد؛ زيرا قاسم انوار در 757 تولد يافت و بعيد است وى 116 سال عمر كرده باشد و اگر اين مقدار عمر كرده بود معمولاً در تراجم به معمر بودن اين قبيل افراد اشاره مىكنند. نام درست مهجالسداد فى شرح واجب الاعتقاد، فاضل مقداد
در ج 2، ص 230 - 231 نام درست كتاب فوق »الاعتماد فى شرح واجب الاعتقاد» دانسته شده اما در ج 23، ص 287 مىنويسد كه ظاهراً «نهجالسداد» اصح است. وفات شيخ بهايى
گاهى سال 1030 به عنوان سال وفات شيخ بهايى ذكر شده؛ از جمله: ج 12، ص 19؛ ج 13، ص 227 و 298؛ ج 14، ص 26؛ ج 15، ص 252 و 369؛ ج 16، ص 339 و 345؛ ج 17، ص 207 و....گاهى سال وفات وى 1031 نوشته شده؛ از جمله: ج 2، ص 79؛ ج 5، ص 62 و 202 و 218 و 242 و 301؛ ج 6، ص 11 و 39 و 80 و 84 و 102 و 123؛ ج 15، ص 88؛ ج 16، ص 373 و....آقابزرگ در ج 3، ص 340 سال 1031 را به اين دليل ترجيح مىدهد كه شاگرد شيخ بهايى، نظامالدين محمد قرشى ساوجى در آغاز تتميم جامع عباسى سال وفات استاد خود را با روز و ماه چنين ذكر كرده: دوازده شوال سال 1031.اما در ج 21، ص 50 - 51 دليل ترجيح 1030 را اين ذكر كرده كه شاگرد شيخ بهايى، شيخ هاشم تصريح كرده وى در دهه وسط شوال 1030 وفات يافته و نيز ابراهيم شيروانى كتاب مشرق الشمسين تأليف شيخ بهايى را در رجب 1031 به پايان مىرساند و مصنف را چنين وصف مىكند: »العلامة الواصل إلى أعلى فراديس الجنان...» اين عبارت صراحت دارد كه شيخ بهايى پيش از اين تاريخ درگذشته است [و پيش از شوال 1031]. تاريخ وفات وحيد بهبهانى
شيخ آقا بزرگ در ج 10، ص 184 بيان مىدارد كه مشهور اين است كه وحيد بهبهانى در سال 1206 وفات يافت اما 1205 درست است. در عين حال در موارد فراوان سال وفات وحيد بهبهانى را 1206 ضبط كرده است؛ از جمله: ج 1، ص 70 و 86 و 147؛ ج 2، ص 24 و 113 و 116 و 177؛ ج 4، ص 212 و 223 و 371؛ ج 5، ص 81 و 135 و 136؛ ج 6، ص 51 و 65 و 76؛ ج 7، ص 48 و 53 و 127 و 182؛ ج 8، ص 263 و...در ج 11، ص 130 و نيز ج 22، ص 256 با ترديد ميان 1206 و 1205 ذكر شده است.وفات اميرمحمد صالحبن عبدالواسع حسينى خواتون آبادى، صاحب تفسير سوره اخلاصاز سوى آقا بزرگ در ج 4، ص 335 فيض قدسى و روضات مورد انتقاد قرار گرفتهاند كه وفات وى را 1116 ثبت كردهاند و سال 1126 را، كه در مشجر خواتون آبادى آمده، صحيح دانسته است. اما در ج 1، ص 199 و ج 2، ص 48 و 198 و 440 و 516 و ج 3، ص 447 و ج 6، ص 272 و ج 10، ص 32 و ج 11، ص 41 و ج 14، ص 94 و... سال 1116 به عنوان تاريخ وفات محمدصالح خواتون آبادى نوشته شده است. وفات حكيم سنايى
سال وفات حكيم سنايى مختلف نقل شده؛ از جمله 555، 550، 525. شيخ آقا بزرگ در ج 6، ص 382 - 383 سال 525 را ترجيح مىدهد؛ زيرا محمدبن علىرقا كه پس از وفات سنايى مسودات حديقة الحقيقه را به امر بهرام شاه غزنوى جمع كرده به اين تاريخ گواهى داده است.در ج 12، ص 276 نيز سال 525 را صحيح دانسته است. در عين حال مىبينيم كه در ج 2، ص 359 و ج 14، ص 232 و ج 15، ص 165 سال وفات حكيم سنايى 555 و در ج 4، ص 282 سال 545 ضبط نشده است.قرينهاى در ذريعه ج 6، ص 383 نشان مىدهد كه حكيم سنايى دست كم تا سال 526 حيات داشته است. سنايى نظم حديقةالحقيقه را از آذرماه 524 شروع و در دى ماه 525 در ده هزار بيت به پايان رساند؛ چنان كه خود مىگويد:
شد تمام اين كتاب در مه دى
پانصد و بيست و چار رفته زعام
پانصد و بيست و پنج گشت تمام
كه در آذر فكندم آن را پى
پانصد و بيست و پنج گشت تمام
پانصد و بيست و پنج گشت تمام
بود نيمى گذشته از مراد
كه از اين گفتهها بدادم داد
كه از اين گفتهها بدادم داد
كه از اين گفتهها بدادم داد