شهید آیت ا... صدوقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شهید آیت ا... صدوقی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد آيت ا... صدوقي

زندگي و مبارزات شهيد صدوقي آن چه در صدد تبيين آن هستيم ، ترسيم تصويري از زندگي شهيد صدوقي و حوادثي است كه او در دوران زندگي از سر گذرانده است و يا مسائل زيادي كه جامعه روحانيت به آن مبتلا بود و او به عنوان عضوي از جامعه فوق با آنها دست و پنجه نرم كرده است اهميت اين توجه از آن جهت است كه اين شناخت به تحليل عقايد و تفكرات او و فهم نحوه شكل گيري آنها كمك خواهد كرد ما در فصل آينده به بازتاب اين تفكرات در قالب بررسي مبارزات او خواهيم پرداخت اطلاعات ثبت شده در اسناد ساواك از شهيد صدوقي جزييات چندان زيادي را در اختيار ما قرار نمي دهد شهرت صدوقي اسم شيخ محمد اسم پدر ابوطالب شغل پيشنماز تاريخ و محل تولد 1284 ، يزد او در خانواده اي روحاني به دنيا آمد و پدرش مرحوم آقاي ميرزا ابوطالب از روحانيون معروف شهر در مسجد روضه محمديه حظيره سمت امامت داشته و مرجعيت تامه براي كارهايي كه مردم داشتند ايشان در كارهاي مربوط به حوزه و روحانيت و تنظيم اسناد قباله ها تخصص فوق العاده داشتند دودمان پدري او به ميرزا احمد رضا كرمانشاهي فرزند ملامحمد مهدي كرمانشاهي مي رسد كه در دوره فتحعلي شاه از كرمانشاه به يزد تبعيد شده اند در انتساب اين خانواده به شيخ صدوق ، به لوح تاريخي روي قبر جد بزرگ خود استناد مي كنند او بعد از اين كه پدر را در هفت سالگي و مادر را در نه سالگي از دست داد ، تحت سرپرستي پسر عموي خود مرحوم ميرزا محمد كرمانشاهي قرار گرفت وي بعدها در 20 سالگي با دختر عموزاده خود ازدواج كرد در تحصيل علوم ديني تا سطح لمعه و قوانين در مدرسه علميه عبد الرحيم خان يزد زير نظر اساتيد آن زمان پيش رفت و سپس براي ادامه تحصيل در سال 1348 هق به اصفهان رفت و در مدرسه چهار باغ مشغول به تحصيل شد اما سال بعد به قم رفت و در آنجا اقامت گزيد اين دوران درست مقارن زماني است كه پهلوي اول اقدامات خود را در محدود كردن نفوذ مذهب و علما در جامعه شروع كرد تصويب قانون نظام وظيفه در 1304 ش كه به دولت اجازه مي داد براي معاف كردن علما از آنها امتحان به عمل آورد تدوين قانون مدني و گرفتن محاكم از دست علما 1307 ش ، گرفتن امور سجلي و ثبتي از آنها 1311 ش ، تصويب قانون سال 1315 و محروم كردن روحانيون از احراز مقام قضاوت كار به اين موارد محدود نشد و دولت به خود اجازه داد براي صدور مجوز مدرسان و طلاب علوم ديني امتحان برگزار كند در قانون متحد الشكل كردن لباس ها فقط به علما و طلابي اجازه ابقاي لباس داده مي شد كه دولت مقام آنها را تاييد كند بالاخره در سال 1313 ش موقوفات نيز از حيطه تصدي علما خارج شده به دولت تحويل داده شد چنين تلاش هايي به منظور محدود كردن نفوذ روحانيت و علما در جامعه صورت مي گرفت از جمله ، رواج تفكر قوم گرايي با جلوه هايي از مدرنيسم به جاي حاكميت فرهنگي اسلام ، آن گونه كه نمونه علمي آن در تركيه پياده شده بود روشن است كه حريم معنوي روحانيت چنين تاخت و تازهايي را نمي پسنديد تاريخ ما موارد مشابهي از مخالفت در برابر جريان مزبور را ارائه مي دهد ؛

از جمله اعتراض آقا نور الله اصفهاني و ملاحسين فشاركي كه در راه عزيمت اعتراض آميز به تهران به طرز مشكوكي در گذشت اعتراض علماي تبريز به خدمت اجباري روحانيون كه منجر به تعطيلي بازار تبريز و به كار گرفتن خشونت از طرف دولت شد و تبعيد شيخ ابوالحسن انگلجي و ميرزا آقا صادق به كرمانشاه شد و سپس منجر به قيام قم گرديد آيت الله حائري نيز در 1307 در اعتراض به قانون لباس متحدالشكل ، تلگرافي به شاه فرستاد اعتراض آيت الله محمد تقي بافقي به ورود زنان بي حجاب درباري به حرم حضرت معصومه س كه خود رضا شاه دخالت كرد شورش مشهد به دنبال زنداني شدن آيت الله حاج آقا حسين قمي در شاه عبدالعظيم كه در اعتراض به استفاده از كلاه هاي سبك اروپايي به تهران آمده بود تا اعتراض خود را به گوش شاه برساند و به دنبال آن قتل عام مردم در صحن امام رضا ع با مسلسل رفتن شهيد صدوقي به قم با فعاليت هاي آيت الله حائري در آنجا و بد رفتاري سلطنت رضا شاه با روحانيت همراه شد توجه به حوزه ، عكس العمل ديگر علما در اعتراض به حملات رژيم به ساحت دين بود تفكر احياء و تقويت حوزه علميه قم در اين زمان توسط آيت الله عبدالكريم حائري 1315 - 1239 قوت گرفت زيرا ضروري بودتا پايگاهي جهت آموزش اسلامي و مركز مبارزه در مقابل حملات وجود داشته باشد و به اين ترتيب افرادي چون آيت الله فيض قمي ، بافقي ، سيد ابوالحسن رفيعي قزويني ، جلسات درس خود را در قم داير كردند و آيت الله بافقي ، آيت الله حائري را به رفتن به قم تشويق كرد و حوزه او از اراك به قم منتقل شد با حضور آيت الله حائري ، افراد ديگري نيز به قم آمدند صدر الدين صدر ، محمد كاظم شريعتمداري ، شهاب الدين مرعشي آيت الله حائري در مديريت امور حوزه از افرادي كمك گرفت ؛ از جمله آنها شهيد صدوقي بود كه مسائل و مشكلات طلاب ، توسط او به اطلاع آيت الله حائري مي رسيد و كمك هاي ايشان به اهل علم از كانال مرحوم صدوقي انجام مي پذيرفت با در گذشت آيت الله حائري باز حوزه علميه تحت فشار قرار گرفت براي حفظ موجوديت آن ، هياتي مركب از آيت الله حجت ، آيت الله خوانساري و آيت الله صدر اداره حوزه را عهده دار شدند البته در كنار آن تلاشي نيز صورت گرفت تا آيت الله بروجردي را به آمدن به قم و در دست گرفتن امور حوزه و رهبري آن تشويق كنند اين تلاش با در خارج بودن مرجع تقليد زمان - اقامت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف شدت بيشتري يافت در اين تلاش شهيد صدوقي از جمله افرادي بود كه مامور به انجام وظيفه شد علاوه برنامه هايي كه به آيت الله بروجردي فرستاده مي شد ، او به همراه داماد آيت الله صدر به بيمارستان فيروز آبادي رفت و موفق به حصول نتيجه شد و در بازگشت آيت الله بروجردي به همراه آنها به قم آمد شهيد صدوقي علت تلاش فوق را در آوردن آيت الله بروجردي به قم ، سعي و اصرار امام خميني ره بر انجام اين كار ذكر كرده است مسئوليت رسيدگي به امورطلبه ها و تقسيم شهريه طلبه ها كه از زمان مرحوم حائري به شهيد صدوقي محول شده بود ، در زمان آيت الله بروجردي نيز ادامه يافت و توليت مدارس نيز به آن اضافه گرديد

از اقدامات آيت الله بروجردي در قم علاوه بر تدريس فقه كه با ورود به دوران شكوفايي خود وارد شد ، تاسيس دفتري براي جمع آوري وجوهات شرعي مردم از اكناف كشور بود كه كار مستمري دادن به طلبه ها را آسان كرد اين امردقت خاصي را مي طلبيد كه به شهيد صدوقي واگذار شد علاوه بر آن امكان ايجاد بناهاي جديد را در قم مثل مسجد اعظم در كنار حرم معصومه و ديگر شهرها فراهم كرد جنبه ديگر فعاليت علما ، شركت در مسائل ملي شدن صنعت نفت و كوتاه كردن دست بيگانه از آن بود علاوه بر فعاليت هاي برجسته آيت الله كاشاني ، كساني نيز چون آيت الله محمد تقي خوانساري م 1330 كه در ملي شدن نفت فتوا داد ، آيت الله ابوالفضل زنجاني نيز عملكردي از خود نشان دادند مبارزات فداييان اسلام نيز در اين دوران نقش در خور توجه دارد كه توانست نظر شهيد صدوقي را به خود جلب كند به گونه اي كه وي نواب صفوي و مدتي بعد سيد محمد واحدي ـ از اعضاي رهبر فداييان اسلام ـ را در خانه خود پناه داد در بهمن سال 1330 ش شهيد صدوقي براي چند روز به يزد بازگشت اما با استقبال بي نظير مردم مواجه شد و با در خواست پدر همسر خود آميرزا محمد كرمانشاهي و بعضي از محترمين يزد مبني بر اقامت در يزد روبرو شد با تلاش حاج سيد علي محمد وزيري از روحانيون سرشناس يزد و سفارش هاي زياد امام مبني بر رفتن ايشان به يزد ، وي آنجا ساكن شد فعاليت مستقيم او در يزد از اين زمان شروع مي شود در نظر او پرداختن به مسائل تدريس علوم ديني در راس امور قرار داشت به همين علت در كنار شروع درس و بحث ، دست به كارهايي از جمله تعمير مدارس ؛ به ويژه مدرسه خان و مدرسه عبد الرحيم خان زدند مسجد روضه محمديه نيز در اين تعميرات مورد بازسازي قرار گرفت زعامت اهالي محل كه تا قبل از اين زمان به دست مرحوم آيت الله حاج شيخ غلام رضا فقيه خراساني متولد 1295 كه مشهور به زهد و تقوي بود ، به ايشان منتقل شد حوزه يزد نيز توان خود را كسب كرد و افرادي در آن به تدريس اشتغال يافتند كه در مسائل كشوري عكس العمل هايي از آنان را خواهيم ديد دهه چهل و آغاز مبارزات به رهبري امام خميني ره در ادامه ايستادگي روحانيت در برابر تلاش سلسله پهلوي براي زدودن تدريجي حضور دين در جامعه ، مهمترين روحاني مطرح در جامعه ، امام خميني ره است تفكر نارضايتي از دخالت روحانيت در امور سياسي ـ كه از دوران رضاخان با تبعيد افرادي چون آيت الله حسين طباطبايي قمي خود را نشان داده بود ـ در اين دوره با شدت بيشتري دنبال شد ؛

به خصوص كه امام نيز مخالفت خود را با حاكميت استبداد آشكار كرده بود حركت اعتراض آميز امام به قانون جديد انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي سبب اعتراض هاي مشابه از جانب ديگر علما و روحانيون و مراجع نقاط مختلف كشور شد علماي يزد نيز در تلگرافي خطاب به شاه تصويب لايحه مزبور را غلط و نادرست و برخلاف دستورات عاليه شرع اقدس و قانون اسلامي كشور عنوان كرده و خواهان الغاء آن شدند شهيد صدوقي نيز تماس مستقيم خود را با امام در واقعه فوق حفظ كرد علما در يزد در اعتراض به لايحه مذكور در خانه شهيد صدوقي گرد آمدند و ماجرا در منبر مسجد حظيره مطرح شد مخالف علما با به اصطلاح همه پرسي بهمن 1341 در تقويت ديكتاتوري شاه و كمك به سيطره امريكا بر منطقه و به خصوص ايران ادامه يافت و سير وقايع حادثه فيضيه را با خود به همراه آورد كه آن را گسترده ترين وخونين ترين حمله به يك اجتماع مذهبي پس از واقعه گوهر شاد در سال 1314 دانسته اند امام با سخنراني روزعاشورا ـ كه افشاي روابط پنهان شاه با امريكا و اسرائيل و هشدار به شاه در پايان راهي كه در پيش گرفته بود و واقعه تاريخي 15 خرداد را به دنبال داشت ـ به مبارزه با رژيم پرداخت در حوادث فوق شهيد صدوقي نقش خود را هماهنگ كردن روحانيون و علماي يزد و فرستادن تلگراف به شاه عنوان مي كند كه با اعتراض او به لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي ديده مي شود و اين كه همگام با تهران ، در يزد نيز اجتماع مشابهي از علما جهت هماهنگي در تصميم برگزار مي شد تلاشي از سوي ساواك در كنترل شهيد ديده مي شود كه سعي در ممانعت از فعاليت او و ديگر روحانيون يزدي دارد ؛ او خود مي گويد كه از طرف ساواك يك كسي پيش ما آمد و گفت كه مامور مراقبت شما هستم شما چه نقشي داريد و ما هم علناً نقش خود را گفتيم و كارهايي را كه انجام داده بوديم و اطلاعيه ها و تلگرافات را همه نشانش داديم و گفتيم در اين راه تا آخر هم هستيم هر اقدامي كه قرار است از طرف ساواك نسبت به ما بشود زودتر انجام بدهيد از جمله تلگراف هايي كه در تقبيح عمل رژيم در حمله به قم و امام مخابره شد ، اعلاميه هاي علماي يزد و مرحوم آيت الله صدوقي بود و جالب آن كه امام در پاسخ نوشتند به جاي اين كه به جنگ دشمنان اسلام و ايران بروند به فيضيه آمدند و چه جنايت هايي كه مرتكب نشدند به دنبال دستگيري امام و انتشار خبر آن در كشور ـ كه در جامه عمل پوشاندن به تفكرات رژيم ، آيت الله محلاتي و دستغيب را از شيراز و آيت الله قمي را نيز از مشهد ، به تهران آورده ، زنداني كردند ـ حركت جديدي در ميان روحانيون و علما به پا شد و آن مساله مهاجرت به تهران بود و از سوي ديگر معرفي امام به عنوان تنها مرجع تقليد طراز اول شيعه حركت مساوي با 15 خرداد كه در تهران و قم و شهرهاي بزرگ خود را نشان داد ، در يزد نيز برگزار شد برخورد 15 خرداد با 12 محرم سبب شد تا جنبش در مسجد ملا اسماعيل و با حضور جمعيت فوق العاده خود را نشان دهد با دستگيري امام ره و گسترش شايعه اي كه شاه دادگاه نظامي تشكيل داده ، ايشان را محاكمه خواهد كرد ، روحانيون در اعتراض به دستگيري امام و شايعه فوق از تمام نقاط كشور حركت كرده و در باغ ملك حضرت عبدالعظيم شهر ري ساكن شدند در راس آنها افرادي چون آيت الله خادمي از اصفهان ، آيت الله صدوقي از يزد ، آخوند ملاعلي همداني از همدان ، آيت الله سيد علي بهبهاني از اهواز ، آيت الله كفعمي از زاهدان ، آيت الله ميلاني از مشهد ، آيت الله نجفي از قم قرار داشتند شهيد صدوقي در اين حركت ، نمايندگي روحانيون و مردم يزد را بر عهده داشت ساواك فشار شديدي بر علماي مهاجر وارد كرد تا آنها را مجبور به بازگشت كند با بازگشت امام به قم ، شهيد صدوقي چند روزي در خدمت امام بود و سپس يزدي ها به قم آمده ، معظم له را با خود به يزد حركت دادند قيام پانزده خرداد آغاز مرحله جديدي در مناسبات علما و دولت بود كه به علت مناسبات روز افزون شاه با امريكا و اسرائيل روز به روز بيشتر و تند تر و بلند پروازانه تر مي شد و اين امر براي افكار مردم ايران جذابيت داشت اين برخورد و حركت 15 خرداد نوعي پيش در آمد انقلاب اسلامي محسوب مي شود در اين حركت به اقرار نزديكان وابسته رژيم ، شاه واقعيتي را جدي نگرفت و آن نفوذ روحانيت بود ساواك طبق سليقه محمد رضا به او گزارش مي داد و واقعيت ها را نمي ديد واقعيت اين بود كه اصولاً مردم ايران هرگاه دچار حكام ظالم مي شدند ، پناهگاه آنها مسجد و زيارتگاه ها و پناه دهنده آنها روحانيت بودند در طيف مقابل ، علما به موازات گسترش اعمال رژيم ، با توان و دقت خاصي نيروي خود را در مقابل حريف بيشتري كرده ، به ايستادگي در مقابل او مي پرداختند اين حركت روندي بود كه مساوي با تلاش رژيم از روزي كه روزي كه رو در روي روحانيت قرار گرفته بود ، شروع شده و گسترش مي يافت و نمود آن را در مقاومت هاي روحانيون در برابر اقدامات رضاخان و سپس مبارزات آنها در دوران محمد رضا مشاهده كرديم به ويژه كه با پايه گذاري حوزه علميه قم در مقابل تلاش رژيم براي انتقال مراكز رهبري شيعه به خارج از مرزها ، اثرات خود را در ديدگاه هاي امام در برابر حاكميت استبدادي پهلوي نشان داد از 15 خرداد به بعد مساله مبارزات روحانيت وبه ويژه امام خميني ره براي شاه مساله اي جدي بود ساواك نيز سعي كرد در گزارش هاي خود از حركت هاي روحانيت ، شاه را بي اطلاع نگذارد ؛ به طوري كه گزارشات روزانه اي از ساواك و دفتر شهرباني به دفتر شاه مي رسيد و هر سه ماه نيز يك بار بولتني از روحانيون مخالف سراسر كشور فرستاده مي شد و دفتر نيز موارد مهم را به اطلاع شاه مي رساند بدين ترتيب حجم زيادي از اسناد ساواك به روحانيون و ضبط رفتار واعمال آنها اختصاص يافت همان طور كه ديده شد روحانيت نيز با تقويت ساختاري و توان مبارزاتي خود در مقابل عملكرد رژيم ايستاد در اوج چنين حركتي مخالفت امام با پذيرفتن قانون كاپيتولاسيون و واگذاري مصونيت ويژه به اتباع امريكايي بود كه امام آن را خيانت دانست و شاه را به واسطه آن ، به خيانت به كشور متهم كرد و با اين كار مبارزه را به اوج خود رساند عكس العمل رژيم نيز تبعيد امام بود با اين تصور كه رابطه او را با ايران قطع كرده ، سبب زدوده شدن او از اذهان گردد در تبعيد امام نيز شهيد صدوقي از اقامه جماعت خوداري كرده ، چند روزي از منزل خارج نشد اما بر خلاف تصور رژيم ارتباط امام با كشور همچنان حفظ شد مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و اطلاعيه و اعلاميه هاي امام ـ به ويژه از طريق تلفن ـ به ايران مي رسيد در تظاهرات نام او در ميان بود مثل تظاهرات مقابل دانشگاه در سال 1349 و تظاهرات 1354 قم ؛ اعلاميه هاي اونيز در مورد مسائل كشور مثل تاجگذاري 1346 ، جشن هاي بزرگداشت 2500 سال شاهنشاهي در سال 1350 و تاسيس نظام بك حزبي با رسميت دادن به حزب رستاخيز در 1354 ، به صورت قاچاق وارد ايران مي شد در اين ميان شهيد صدوقي نيز در ارتباط با امام قرار داشت قبل از تبعيد امام به دستورات ايشان عمل مي كرد و بعد از تبعيد ، تبادل مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و كمك مالي به طور مستمر صورت مي گرفت و اعلاميه ايشان از طريق تلفن براي وي خوانده مي شد او نقش هدايت را در يزد بر عهده داشت به عنوان نمونه در تصويب قانون حمايت از خانواده ، او اعتراض كرد اهالي يزد هم از او تبعيت كردند و نيز در جشن هاي 2500 موضع گيري كرد از اين زمان به بعد تا نزديكي پيروزي انقلاب اسلامي ـ به ويژه در دهه 50 ـ شاه با وجود دو عامل ـ نارضايتي مردم و نفوذ روحانيت ـ احساس قدرت مي كرد او با در اختيار گرفتن قوي ترين ارتش خاورميانه ، در دست داشتن ساواك و نيروي انتظامي قوي در داخل كشور ، تسلط بر دو مجلس و حمايت گروه هايي كه از خان نعمت از بهره مند بودند ، حاكميت خود را بدون مخالف و بلامنازع مي ديد اما برخلاف تصور او ، نيروهاي مذهبي نيز سازماندهي خاص خود را داشتند هر چند رهبر كشور دور بود اما ارتباط با او همچنان حفظ شده بود از سوي ديگر در داخل كشور افرادي بودند كه به عنوان نماينده يا نايب او شناخته شده به برقراري ارتباط مردم با او كمك مي كردند اين سخن برداشتي است كه از محتواي اسناد گزارش شده ساواك بر مي آيد زيرا ساواك كوچكترين حركات و ارتباطات افرادي چون شهيد صدوقي را در كنترل و بررسي داشت نظرات امام در باب حكومت كه انعكاس آن از زمان رضاخان شروع شده بود ، در اين زمان با تدريس و سخنراني هاي او درباره حكومت اسلامي در نجف و بعد تدوين آنها تحت نام كتاب ولايت فقيه ادامه ياقت انعكاس پيام و اعلاميه هاي وي در داخل كشور ، ملاقات افرادي با وي ـ كساني چون آيت الله مطهري و آيت الله بهشتي ـ كه مي توانستند حلقه ارتباط او با مردم به حساب آمده ، از سويي به عنوان شاگردان امام به هياتهاي مذهبي ، به خصوص در بازار سر و ساماني بدهند ، فعاليت هاي دانشجويان مسلمان خارج از كشور ، هياتهاي مؤتلفه اسلامي به ويژه با حضور افرادي چون باهنر ، رجايي و هاشمي رفسنجاني ، حزب ملل اسلامي ، تشكيلات حسينيه ارشاد كه توسط شهيد مرتضي مطهري راه اندازي شد و با همكاري عده اي چون شهيد بهشتي و دكتر علي شريعتي سعي گرديد سازگاري اسلام با مقتضيات زمان معاصر نشان داده شود و حركت گروه هاي ديگري چون ابوذر ، مهديون ، الله اكبر و غيره نشان داد كه علما و روحانيت و نيروهاي مذهبي در مقابل احساس رضايت رژيم از حاكميت خود ساكت ننشسته اند و هر آنچه كه اتفاق مي افتد زير ذره بين تحليل و انتقاد آنها قرار دارد در مورد روحانيت نيز ارتباطي عميق ميان آنها و مردم وجود داشت و به گفته فردوست سازمان ارتباطي آنها سازماني بود كه احتياج به آمادگي نداشت و فرد فرد آن در امور مذهبي ، سياسي ، اقتصادي و اجتماعي مسلط بودند و در سراسر كشور تا سطح قصبات و كوره دهات و عشاير گسترده بودند اين ارتباط مي توانست به گسترش و حفظ پيوند رهبري كه در تبعيد به سر مي برد و ملتي كه از امام خود دور افتاده بود ، كمك بسيار موثري باشد همان گونه كه تاريخ انقلاب صدق آن را نشان داد رژيم نيز در مقابل ، دست به كنترل شديد روحانيون و علما زد در مورد شهيد صدوقي ، گفت و شنودهاي تلفني با او با شماره 1585 در اسناد قيد شده و كنترل نامه هاي ارسالي با كد 11121 به اطلاع مركز مي رسيد او نيز با عدم شركت در مراسم نيايش سالهاي 51 و 52 و با تلاش براي ايجاد مراكزي براي طلاب علوم ديني در قم مخالفت خود را نشان داد سال هاي 1356 و 1357 اين دو سال ، دوران بروز آشكار مخالفت و جلوه مقاومت در مقابل حاكميت رژيم بود دوراني كه در مبارزه علني ، ملت رو در روي حاكميتي قرار گرفت كه روز به روز ريشه هاي بقاي خود را از دست مي داد در خيزش مردم دو خصلت بيش از همه ، خود را نشان مي داد انبوهي حضور مردم كه خود را در تعيين سرنوشت خود دخيل مي ديدند و با اعلام بيزاري از حاكميت پهلوي مشاركت سياسي خود را به همگان ثابت كردند و اسلامي بودن حركت كه نمود بارز آن وجود رهبري مذهبي در راس قيام و سازماندهي حركت هايي از مساجد كه پايگاههاي ديني بودند شعارها نيز عمدتاً اسلامي بود كه مايه هاي از افتخار به شهادت و كشته شدن در راه دين و وطن داشت و حضور روحانيون در كنار بقيه مردم ؛ كه حلقه هاي ارتباط مردم و رهبر بودند اين خصلت در يزد نيز ديده مي شد مسجد حظيره يا روضه محمديه و شهيد صدوقي دو ركني بودند كه در مبارزات اين شهر تلالو بيشتري از خود نشان دادند به سبب اختصاص فصلي از اين نوشته به مبارزات ايشان ، از آوردن نقش وي در سال هاي 56 و 57 در اين قسمت خود داري كرده ، آن را به فصل بعد موكول مي كنيم اما لازم به ذكر است كه چه در دوران تبعيد امام در نجف و چه در زمان انتقال ايشان به پاريس ، رابطه شهيد صدوقي با ايشان همچنان حفظ شد منزل او از مراكزي بود كه محل دريافت اعلاميه ها يا نامه هاي امام و بعد ، تكثير و انتشار آن در سراسر كشور بود در دوران اقامت امام در پاريس ، او سعي كرد به ملاقات با امام برود قبل از آن نيز كوشيده تا با امام در نجف ديدار داشته باشد اما نام او جزو ليست روحانيون ممنوع الخروج در ساواك بود و يا زماني ساواك سعي كرده با گرفتن تعهد به او اجازه خروج از كشور را بدهد كه او حاضر به دادن چنين تعهدي نشده بود رژيم نيز در اين سالها كوشيد تا كنترل خودرا بيشتر كند و تمامي حركات وي را به مركز گزارش كند از اين روست كه حجم گزارش هاي ساواك زيد درباره شهيد صدوقي در دو سال 56 و 57 ، قسمت زيادي از اسناد را به خود اختصاص داده است بر پايي مجلس ترحيم شهادت مصطفي خميني ، ارتباط و ديدار با روحانيون تبعيدي در منطقه ، اعتراض به اهانت به روحانيت در روزنامه اطلاعات ، سفر به قم براي كسب اجازه از علما در بزرگداشت شهداي 19 دي قم ، اعتراض به كشتار 29 بهمن تبريز و عزا اعلام كردن سال جديد و عيد ، افشاي حركت رژيم در حادثه 10 فروردين يزد ، تشويق علماي كشور به اعلام عزاي عمومي سراسري ، مخالفت با تعويض نخست وزيران ، اعتراض به آتش سوزي سينما ركس آبادان و كشتار 17 شهريور و محاصره منزل امام در نجف ، ارتباط با امام ، پايگاه مبارزاتي قرار دادن حظيزه ، تشويش مردم به اعلام انزجار از رژيم و اعتراض به بختيار در ممانعت او از ورود امام و بسياري از اقدامات ديگر او كه تاريخ انقلاب اسلامي گواه آن است پيروزي انقلاب اسلامي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي او به سمت نماينده امام و امام جمعه يزد به فعاليت خود و هماهنگ كردن مردم ادامه داد از اولين ساعت هاي پيروزي ، اعلاميه ها و اطلاعيه هاي وي نشان از تلاش او در برقراري امنيت در جامعه و حفظ وحدت و يكرنگي داشت اولين اعلاميه او در 23 بهمن حوي تبريك پيروزي و تذكر به داشتن هوشياري در مقابل تلاش دشمن و حفاظت و پاسداري نظام و امنيت شهرها و روستاها بود و سپس توصيه به عمل به دستورات رهبر انقلاب كه مخالفت و تمرد از دستورات او ، مخالفت با احكام شرعي است و رعايت انضباط انقلابي و جلوگيري از هرج و مرج و تخريب ، با اقدام در چار چوب معين شده از طرف دفتر تبليعاتي امام و دولت موقت و خودداري از تعرض به سازمان هاي دولتي و خصوصي و دخالت نكردن خودسرانه در بازداشت و دستگيري سران رژيم كه كار كميته هاست او در ادامه ، شركت مردم در نظر خواهي جمهوري اسلامي و قانون اساسي كه آن را لبيك گفتن به خدا و رسول ص مي داند و نشانه رشد سياسي و ديگر مسائل كشور تلقي مي كند و حضور مردم را در صحنه سياسي كشور نا اميد كننده دشمن و يك وظيفه الهي و ديني مي داند

او مردم را دعوت به مقاومت در برابر توطئه هاي دشمنان ـ به خصوص امريكا ـ مي كرد و تهديدهاي دولت امريكا در محاصره اقتصادي و دخالت نظامي در ايران را شاهد صدقي بر عجط و ناتواني امريكا در برابر قيام ملت ايران عنوان مي نمود او جنگ را توطئه امريكا مي دانست و به مردم توصيه مي كرد به خدا توسل كنند در نظر او حاكميت سياسي همان حاكميت ديني بود كه ادامه خط پيامبر ص و خداوند به حساب مي آيد و انقلاب را جوشيده از متن مردم و بطن اسلام عنوان كرده ، اهرم انقلاب را اسلام مي داند كه فشاردهنده آن روحانيت آگاه بودند و مساجد را سنگرهاي ضديت با كفر و شرك و استعمار محسوب مي كند كه حضور در آنها دشمنان را زا توطئه سازي و حدثه آفريني مايوس مي كند او در اولين مجلس خبرگان كه جهت تدوين قانون اساسي تشكيل شد ، شركت داشت از اقدامات او علاوه بر زعامت نماز جمعه يزد ، كمك هايي بود كه به زلزله زدگان خراسان در آبان 58 صورت گرفت و در ادامه دستور ، امام كمك از محل وجوه شرعيه مردم را درست خواند و مسجد روضه محمديه را محل جمع آوري كمك هاي غيرنقدي قرار داد و براي كمك هاي نقدي حسابي در صندوق ولي عصر افتتاح كردند در زلزله مرداد ماه سال 60 كرمان ، او به نمايندگي امام ره به منطقه رفت و ضمن ارسال گزارش آن ، خواستار كمك سريع به آسيب ديدگان و بازسازي سريع مناطق مذكور شد در ايجاد مركز تحقيقات منابع طبيعي استان يزد و تاسيس دانشگاه در يزد تلاش زيادي نمود در زمينه جنگ تحميلي و مقابله با دشمنان داخلي ، او معتقد بود ترورها نه تنها روند انقلاب را كند نخواهد كرد بلكه تصميم و عزم انقلابي را راسخ تر و جدي تر خواهد نمود او در تجهيز مردم براي رفتن به جبهه و مقابله با توطئه دشمن تلاش فراواني نمود آخرين خطبه او كه تنها ساعتي قبل از شهادتش خوانده شد ، تاكيد بر پر كردن جبهه بود و تلاش در بازسازي مناطق تخريب شده جنگي او در يازدهم تيرماه سال 1361 پس از برگزار كردن نماز جمعه به آتش كينه كفر و نفاق به شهادت رسيد جالب است بدانيم كه امام در نامه خود در ارديبهشت سال 59 او را عمادالعلماء الاعلام خواند كه سوابق ممتدي در خدمت به اسلام و حوزه هاي علميه داشته و از شناخت و آگاهي خاصي برخوردار است و در پيامي كه به مناسبت شهادت او فرستادند ، سابقه خدمات او را به اسلام و ملت متذكر شدند و او را دوست نزديك خود خواندند ماجراي چند سوء قصد مجاهدين در يزد يك سري فعاليت هايي داشتند كه به نتيجه نرسيد و مجبور شدند بگذارند و از يزد بروند و حتي بعضي يزديها هم جزو سازمان بودند و فهميدند با بودن ايشان ، نميتوانند انجام بدهند در آن روزنامه مجاهدشان بر عليه ايشان يك سري فعاليتهائي را شروع كردند ، من يادم است كه يك روز روزنامه مجاهد را آوردم خدمت ايشان ، فرمودند كه چه است ؟ مطالب را براي ايشان خواندم گفتم اجازه ميفرمائيد كه جوابي باينها داده بشود فرمودند نه ، اينها دوست دارند خودشان را مطرح كنند و بزرگ بشوند بعد از مجلس خبرگان كه ايشان به يزد برگشتند ، همان خط هاي ضد روحانيت يك سري فعاليتها را بر عليه ايشان شروع كرده بودند و جو سازيهائي انجام مي گرفت و اتهامات بيهورد زده ميشد ايشان در اثر جوسازيها و اتهامات زيادي كه وارد شده بود نامه اي خدمت امام نوشتند و يك مقدار درد دل هايشان را در اين نامه مرقوم داشته بودند كه حضرت امام در پاسخ به ايشان نامه اي نوشتند پس از آن و تقريبا همه آن خط هاي انحرافي كه بر عليه ايشان فعاليت ميكرد ديگر منزوي شدند و كنار رفتند وي در ادامه سخنان خود در رابطه ترور ايشان گفت اينطور كه سپاه گزارش ميداد دسته هاي مختلفي يا دستگير شدند و يا بعضي از آنها دستگير نشدند و متواري گرديدند و چندين نوبت برنامه ترور ايشان را داشتند اولين مورد آن يك نفر از تهران آمده بود به عنوان طلبه در مدرسه مصلي ترور ايشان را ريخته بود و با يكي از طلاب طرح دوستي ريخته بود و تا آخرين مرحله برنامه اش با او همراهي كرده بود و روز آخر در واقع ساعات آخر اجراي برنامه گزارش كرده بود كه طرف با مواد منفجره و اسلحه هائي كه داشت دستگير شد ، و به تهران فرستادند كه نفهميديم چه شد بعد از آن موضوع يكشب گفتند يكنفر موتور سوار حمله كرده كه از طريق پاسبانها و پاسدارها به تروريست تيراندازي شده بود كه عاملين ترور متواري شدند ، و چند مورد هم كه فقط برنامه شان در ابتداي امر با ورودشان به استان كشف شده بود در تهران هم يكروز به اتومبيل ايشان حمله شده بود كه البته نتوانسته بودند كاري كنند در كردستان هم تعريف ميكردند موقعي كه در بانه بودند و مي خواستند به سردشت بروند ، در بانه ايشان داخل سپاه پاسداران بانه بودند كه شب حمله مي كنند و با آرپي جي و خمپاره انداز حتي مقر سپاه را به رگبار مي بندند بعد برادران پاسدار وارد عمل مي شوند و حمله آنها دفع مي شود يكروز عصر هم ايشان از سقز مي خواستند به بوكان بروند كه در مسير راه ايشان كمين كرده بودند چون راديو دموكراتها اعلام كرده بود كه يكي از دستياران امام خميني در منطقه است و برنامه شديدي را طرح ريزي كرده بودند براي شهيد نمودن ايشان كه در آنجا موفق نشدند و در همين اواخر در يزد به هدفشان رسيدند چگونگي شهادت آيت اله صدوقي از زبان محافظان ايشان هنگامي كه آقا كفشهايشان را مي پوشيدند دست راستشان در دست چپ من بود آقا كفشها را پوشيدند وميخواستند خارج شوند كه تكاني خوردند به چهره آقا نگاه كردم ديدم شخصي از پشت سر آقا را محكم چسبيده است البته گردن آقا را محكم گرفته بود بدنم ميلرزيد ،‌وحشت ودستپاچگي تمام وجودم را فرا گرفته بود ،‌نميدانستم چه بكنم ،‌مسئله آن چنان با سرعت انجام شده بود كه قدرت فكر كردن ازمن سلب گرديده بود تعدادي از برادران پشت سر آقا قرار داشتند وتعداد كمي هم جلوي آقا بودند آنهايي كه پشت سر آقا قرار داشتند همگي مجروح شدند كه اكنون بستري ميباشند مانند برادر تقوي ،‌رضايي ،‌تقي زاده و اوران همچنين برادر بهاريخواه هم در محل انفجار بود كه او سالم ماند و مثل اينكه در جلوي آقا قرار داشت دست آقا همچنان در دست من بود برادراني كه پشت سر آقا قرار داشتند مشغول جدا كردن مهاجم از آقا بودند منهم همينطور دست آقا را دست چسبيده بودم مهاجم محكم گردن آقا راچسبيده واز عقب ميكشيد و برادران پاسدار سعي داشتند او را از آقا جدا كنند كه يكباره صداي انفجار زمين را لرزاند بعد از انفجار آقا از پشت سر به زمين خوردند ولي شخص منافق از آقا جدا شده بفاصله يك متري روي زمين درغلطيد اين انسان ازخدا بي خبر حدود ده دقيقه اي زنده بود هيچ چيز نگفت و فقط قدري سر و چشم ودست راستش را حركت داد و بعد به درك واصل شد آقا ازناحيه پشت به سختي مجروح شده بطوريكه امعاء‌ايشان بيرون ريخته بود بعضي ها شايد فكركنند كه آقا در اثر خفگي ناشي از فشار دستهاي منافق بدور گردن ايشان حلقه شده بود به شهادت رسيده اند ولي اين كاملاً اشتباه است چون آقا در اثر انفجار شهيد شدند آقا تا قبل از انفجار در قيد حيات بودند چون من به چهره ايشان نگاه ميكردم البته منافق سعي داشت حتي اگر بتواند قبل از انفجار آقا را از طريق خفگي نيز شهيد نمايد ولي نتوانست شخص منافق داراي قد وهيكلي متوسط بود شايد طول قدش به 170 يا 175 سانت ميرسيد و وزنش به 65 كيلورم بالغ ميگرديد وي افزود ،‌در مورد شهادت خواهر ها بايد بگويم صداي شديد انفجار و خروج وهجوم مردم موجب شهادت خواهران شد زيرا آنها ميخواستند از در مسجد ملا اسماعيل خارج شوند كه زير دست و پا و براثر هجوم شهيد شدند برادر بهاريخواه كه در لحظه انفجار نارنجك وشهادت آيت اله صدوقي شانه به شانه ونزديك ايشان قرار داشته اند در مورد چگونگي شهادت آيت اله صدوقي ميگويد من جلوي حاجي آقا و شانه به شانه ايشان بودم در قسمتي از صحن كه فرش نبود كفشهارا جلوي پاي آقا گذاردم كفشها كه جفت شدند خودم حدود نيم متري فاصله گرفتم وجلوتر رفتم تا ايشان بهتر و راحت تر بتوانند كفشهايشان را بپوشند دراين هنگام من نيم خيز بودم حاجي آقا پاي راستش را بلند كرده بودند تا در كفش كنند كه ناگهان ديدم يك جوان نسبتاً بلند قد كه لباس نظامي بتن داشت مثل لباس كار ارتشيها و روي جيبش وسمت راست و چپ يقه اشت علامت دو تفنگ بصورت ضربدر دوخته شده بود از پشت سر وازميان دو برادر محافظ آقا كه پشت سرايشان حركت ميكردند يعني برادر تقوي ورضايي گذشته ومحكم گردن آقا را گرفته است در اين لحظه احساس كردم كه آقا به عقب كشيده ميشوند وعلتش اين بود كه شخص منافق آقا را با خود به عقب ميكشد دراين هنگام ناگهان انفجار رخ داد وآقا بزمين افتادند امعاء‌آقا بيرون ريخته شده بود بچه ها بلافاصله اقا را به ماشيني كه در فاصله هفت هشت متري محل حادثه پارك شده بود رساندند ولي متاسفانه آقا همان جا بعد ازجريان انفجار به شهادت رسيده بودند

/ 54