بمناسبت رحت اية طالقانى السلام عليك يا اميرالمؤمنين ، السلام عليك يا ولى الله در اين قسمت صحبتى داريم درباره ابوذر و مالك اشتر علت اينكه اين صحبت انتخاب شد، همزمانى با سالگرد رحلت مجاهد نستوه آية ا طالقانى بود، و علت اينكه اين صحبت انتخاب شد توضيحى بود در كنار سخن امام كه درباره آيةا طالقانى فرمودند او براى اسلام بمنزله حضرت ابوذر بود، زبان او چون شمشير مالك اشتر برنده و كوبنده ما براى درك اين سخن امام امت خمينى بت شكن درباره آيةا طالقانى كه عمق بسيار زيادى دارد، لازم است كه مطالبى را كه على ع در اين رابطه فرمودند مورد بررسى قرار بدهيم يكى از مهمترين مسئوليتهائى كه ما و تمامى مسلمانان انقلابى امروز بر دوش داريم درك سخنان امام است كه سخنان امام همواره عمق و داراى گستردگى بسيار زيادى است، و ما نبايد بطور سطحى فقط به شنيدن اكتفاء بكيم، بلكه بايد سعى بكنيم كه در سخنان امام دقيقاً تفكر و انديشه بكنيم و در جمله جمله صحبتهاى امام بينديشيم مهمترين مسئلهاى كه امروز وجود دارد و بايد ما در اين رابطه فكر بكنيم انسجام مكتبى و فرهنگى است كه بر فرهنگ اسلام حاكم است اگر ما دقيقاً جملات، بلكه همه پيامهاى امام براى مردم با آيات قرآن هماهنگى دارد، با اهداف ائمه اطهار هماهنگى دارد، و با سخنان على ع در نهج البلاغه هماهنگى دارد، بلكه علاوه بر اين وجود هماهنگى يك نوع رابطه خاص ميان سخنان امام امت خمينى و آيات قرآن و احاديثى از ائمه خواهيم يافت كه اين سخنان همديگر را تفسير مىكنند و همديگر را توضيح مىدهند و بسيارى از آيات قرآن را ما از زبان امام امت با زبان ساده مىشنويم بنابراين سخنانى كه از حلقوم اين ابرمرد، يعنى آيةا العظمى امام خمينى بيرون مىآيد يك سخنان معمولى و ساده نيسند، بلكه سخنانى هستند كه داراى عمق و گستردگى بسيار زيادى هستند ما انسجام مكتبمان را بايد ازايجاد ارتباط ميان سخنان امام و آيات قرآن و احاديث ائمه اطهار بيابيم، و اين خودمسئلهاى بسيار عميق در رابطه با كارهاى تحقيقاتى و مسئوليتهاى مكتبى و فرهنگى است براى درك سخنان امام و عمق آن درباره ابوذر و مالك اشتر و رابطه آن با آيةا طالقانى، ما دو كار را انجام مىدهيم يكى اينكه سخنانى كه على ع درباره اين دو شخصيت بزرگ ابوذر و مالك اشتر در نهج البلاغه صحبت كردهاند، اينها را بطور خلاصه مطرح مىكنيم، و بعد سيرى كلى درباره ابوذر و مالك اشتر خواهيم داشت كه براساس اين سير تاريخى و اين سير نهج البلاغه خواهيم يافت كه چرا امام خمينى به آيةا طالقانى نسبت ابوذر و مالك اشتر مىدهند بطر كلى ابوذر داراى چه خصوصياتى بود، چگونه زندگى مىكرد، نقش سياس او در تاريخ اسلام چه بود، بعد از مرگ پيامبر ابوذر در كدامين موضع از موضع اجتماعى و انقلاب اسلامى قرار داشت، و بعد در دوران عثمان چگونه به صحراى ربذه تبعيد شد، و چگونه بشهادت رسيد زندگى ابوذر و اسلام آوردن او ابتدا بايد مورد بررسى قرار بگيرد او يك مرد صحرائى بود از قبيله جندق گونه اسلام آوردنش با ديگران كاملاً متفاوت بود هنگامى كه به مكه مىآيد و با پيامبر اكرم تماس مىگيرد ، اين جوان صحرائى و بدوى بى اختيار به مسجد الحرام مىرود و فرياد لا اله الا الله تفلحوا را براى اولين بار در مسجد الحرام سر مىدهد، او را مىگيرند و شكنجه مىدهند، اما ابوذر مقاومت مىكند در مقابل شكنجههاى قريش در دوران خفقان و سكوت مكه كه هيچكس جرأت حرف زدن ندارد ابوذر يك تنه بپا مىخيزد و در مسجدالحرام فرياد مىكشد، و اين تنها برخاستن، عظمت و اخلاص ابوذر را به ما نشان مىدهد بعد پيامبر اكرم به او فرمان مىدهد كه به قبيله ات برو و به دنبال تبليغات را ادامه بده تا من بدنبالت بفرستم و از تو درخواست بكنم كه بسراغ ما برگردى ابوذر در تمامى غزوات پيامبر اكرم شركت فعال داشت او يك سرباز سلحشور اسلام بود در دوران ابوبكر و عمر و عثمان، ابوذر نقش بسيار مهمى داشت در رابطه با احياء السنه و امات البدعه ، و اين همان سخنى است كه على ع درباره ياران خاصش مىگويد او سنت پيامبر را همواره حفظ مىكرد و بدعتها و انحرافها را مىكشت و با انحرافات مبارزه مىكرد، بالاخره مبارزه او آنقدر تداوم پيدا كرد تا زمان عثمان هنگامى كه معاويه و الى عثمان در شام بود، اوبذر به مخالفت با او برخاست معاويه بزرگترين بدعتها را در اسلام ايجاد كرد و ابوذر به كاخ سبز او رفت و فرياد خشمگين برآورد اى معاويه اگر اين كاخ را از خود ساختهاى اسراف، و اگر از مال مردم ساختهاى خيانت مبارزات ابوذر با تمامى بدعتها و انحرافات كه خصوصاً در زمان عثمان بدليل روى كار آمدن بنى اميه در صحنه اسلام و حكومت اسلامى، آغاز شد بالاخره عثمان او را به شام تبعيد كرد و بعد كه معاويه نتوانست او را كنترل بكند، او را از شام به مدينه تبعيد كردند و بعد عثمان او را به صحراى ربذه تبعيد كرد و ابوذر در اوج تنهائى در صحراى ربذه شربت شهادت نوشيد نقش سياسى ابوذر در تاريخ اسلام بسيار مهم بود تبعيد ابوذر اولين صحنه تاريخى است كه نزديكترين يار پيامبر و خالصترين يار او كه پيامبر درباره او سخنها گفته تبعيد مىشود و اين بزرگترين فاجعهاى است كه در زمان عثمان اتفاق مىافتد اگر دقيقاً تاريخ را تحليل بكنيم مىبينيم تبعيد ابوذر آغاز يك جريان بسيار فاجعه آور بود كه به عاشورا و كربلا انجغميد چرا؟ بخاطر اينكه مردم شاهد بودند كه ابوذر در نزديكترين يار پيامبر بوده و پيامبر درباره او سخنها گفته است در ايمان او ، در اخلاص او، در مبارزه او و تقواى او هيچ شبههاى وجود ندارد، و عليرغم اينهمه، در اين زمان بوسيله حكام بنى اميه كه در حكومت اسلامى بخلافت رسيدهاند و مصادر امور را بدست گرفتهاند بايد تبعيد بشود و بعد در تنائى شيهد بشود اينجاست كه مىبينيم كه شهادت ابوذر و تبعيد شدن ابوذر يك جريان بسيار مهم در تاريخ اسلام هست كه اين جريان ادامه پيدا مىكند تا به عاشورا ختم مىشود و جالب اينجاست كه اين جريان تبعيد نزديكترين يار پيامبر اولين ماجرائى است كه در تاريخ اسلام بعنوان تبعيد يار پيامبر و ظلم بر او شروع مىشود على ع درباره ابوذر سخنها دارد، هنگامى كه ابوذر را تبعيد مىكنند به صحراى ربذه، عثمان بدرقه او را منع مىكند، و بعد على عليه السلام بدون توجه به منع عثمان خود و حسين و عقيل به بدرقه ابوذر مىآيند و على ع در آن آخرين لحظلاتى كه مىخواهد ابوذر را ترك بكند و هر دو مىدانند كه اين آخرين ديدارشان است پيامى را به ابوذر مىگويد لابى ذر، رحمةالله، لما اخرج الى الربذة هنگامى كه ابوذر به ربذه تبعيد شد، يا اباذر انك عضبت لله فارج من غضبت له كلام 130 نهج البلاغه اى ابوذر تو بخاطر خدا بخشم آمدى، و تو بخاطر خدا به مبارزه برخاستى، پس اميدوار و سرافراز باش ان القوم خافوك على دنياهم، و خفتم على دينك اين قوم براى دنيايشان از او ترسيدند، براى مقام و سلطنتشان از تو ترسيدند، و تو بخاطر دين، و بخاطر پايدارى آن و بخاطر سنت رسول الله از آنان ترسيدى و با آنان به مبارزه برخاستى فاترك فى ايدهم ما خافوك عليه، و احرب منهم بما خفتم عليه پس آنچه كه آنها براى آن از تو مىترسند به آنها بده، چون آن براى تو بى ارزش است، و براى آنچه كه از آن برايشان مىترسى از آن بگريز فما احوجهم الى ما منعهم و ما اغناك عما منعوك چه بسيار آنها نيازمندند به آن چيزى كه تو آنها را منع كردى، و چه بسيار تو بى نيازى از آن چيزى كه آنها تو را منع كردهاند وستعلم من الرايح غداً و الا اكثر حسداً و زود است كه فردا بدانى كه سود از آن كيست 7 چه كسى مقرب درگاه خدا شد، و چه كسى رشك برد، و چه كسى زيان كرد و لو ان السموات او الارضين كانتا على عبدرتقا ثم اتقى الله لجعل الله له منهما مخرجا اگر آسمانها و زمينها بر بندهاى بسته بشوند ثم اتقى الله اگر آن بنده تقوا داشته باشد لجعل الله له منهما مخرجا خداوند راه نجات را براى آن بنده باز خواهد گذاشت لا يونسنك الا الحق و لا يوحشتك الا الباطل اى ابوذر هيچ چيز با تو انس نمىگيرد مگر حق و هيچ چيز از تو نمىگريزد مگر باطل فلو قبلت دنيا هم لاحبوك، ولو قرضت منها لامنوكاگر تو مقام مىخواستى تو را در امان مىگذاشتند و تو را تبعيد نمىكردند ، اما اى ابوذر چون تو بخاطر خدا قيام كردى، تو را تبعيد كردند على ع در حكم 281 نهج البلاغه در توصيف شخصيت ابوذر صحبتهائى دارند بسيار عميق و جالب و كان ضعيفاً مستضعفاً، فان جاء الجد فهو لبث غاد وصل واد - وكان لى فيما مضى اخ فى الله و كان يعظمه فى عينى صغر الدنيا فى عينه، و كان خارجاً من سلطان بطنه فا يشتهى ما لا يجد و لا يكثر اذا وجد اى ابوذر مردى بود كه او در بيشتر زمانش بود، او سخن نميگفت، اما وقتى كه بخشم مىآمد، خشم او مانند يك تير خشمگين و مار پرزهر بوذد، او كسى را سرزنش نمىكرد سخن او با عملش يكى بود او در شنيدن حريصتر بود تا گفتن، پس فعليكم بهذه الخلائق فالزموها فسوا فيها، فان لم تستطيعواها فاعلمو ان اخذ القليل خير من ترك الكثير حضرت على ع بعد از اينكه صفات ابوذر را مىفرمايند - كه الان فرصت نيست تمامش را بيان بكنم - آخرش اين جمله جالبى را بر همگى ما مىفرمايند فعليكم بهذه الخلائق پس بر شما باد كه اين صفات و اين خويهاى ابوذر را بگيريد، از او درس بگيريد و به آنها رغبت بكنيد و آنها را نصب العين زندگى خودتان قرار بدهيد پس بر شما باد اين مسلمين فاعلموا ان اخذا القليل خير من ترك الكثير حضرت على ع بعد از اينكه صفات ابوذر را مىفرمايند - كه الان فرصت نيست تمامش را بيان بكنم - آخرش اين جمله جالبى را بر همگى ما مىفرمايند فعليكم بهذه الخلائق پس بر شما باد كه اين صفات و اين خويهاى ابوذر را بگيريد، از او درس بگيريد و به آنها رغبت بكنيد و آنها را نصب العين زندگى خودتان قرار بدهيد پس بر شما باد اى مسلمين فاعلموا ان اخذاً لقليل اگر نمىتوانيد همه صفات ابوذر رابگيريد، لااقل همه آنها را ترك نكيند و تعدادى قليلى از آنها را بخود جلب بكنيد و اما پس از اينكه ما درباره ابوذر صحبت كرديم ، بايد درباره شخصيت مالك اشتر هم كه على ع در نهج البلاغه مىفرمايند سخن بگوئيم، شخصيت تاريخى او را مطالعه بكنيم، نقض مالك اشتر را در مبارزه با قاسطين، در مبارزه با ناكثين در نامه 53 نهج البلاغه و حكم 435 نهج البلاغه كه درباره مالك اشتر است مىتوان يافت على ع اين جمله بسيار عميق را درباره مالك مىفرمايد لقد كان لى مثل ما كنت لرسول الله اى مالك نسبت من به تو مانند نسبت پيامبر به من مىباشد سخنان على ع درباره مالك اشتر عمق بسيار زيادى دارد صحبت را تمام مىكنم اگر بخواهيم جمله عميق امام را درباره طالقانى بدقت درك بكنيم، بايد شخصيت ابوذر و مالك اشتر را در تاريخ و در نهج البلاغه مورد مطالعه قرار بدهيم تا به عمق سخن امام تا جائى كه امكان دارد آگاه بشويم، و همچنين شخصيت مرحوم آية ا طالقانى و نقش تاريخى و نقش سياسى او در انقلاب اسلامى براى ما روشنتر بشود والسلام