امنیت در فقه سیاسی شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امنیت در فقه سیاسی شیعه - نسخه متنی

سیدنورالدین شریعت مدار جزایری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امنيت در فقه سياسى شيعه 

آيت الله شريعتمدار جزايرى 

امنيت از نيازهاى ضرورى و آغازين بشر است كه با آفرينش او همراه بوده و پاسخ گويى به ديگر نيازها, در سايه هستى آن تحقق مى يابد. و مى توان گفت رفع كامل نيازهاى فيزيكى مانند نياز به آب و غذا نيز با استمداد از امنيت صورت مى گيرد.

همراه بودن نياز به امنيت با آفرينش انسان و توجه شديد وى به اين نياز, آن را در رديف نيازهاى فطرى بشر در آورده است. فقه شيعه كه از كتاب و سنت ريشه گرفته است, با فطرت انسان و نيازهاى او سازگارى و تناسب كامل دارد. فقه, انسان را با تمام نيازمندىهايش در نظر گرفته و براى رسانيدن او به اوج كمال و سعادت, تلاش نموده است.

فقه, مسير زندگى واقعى انسان را كه بر اساس مصالح و منافع واقعى و با اقتضاى آفرينش پايه گذارى شده است, ترسيم مى كند. و بر اين پايه است كه فقه نياز به امنيت را همانند ديگر نيازهاى ضرورى بشر در نظر گرفته و در تمام ابعاد و گوشه هاى وجود آن كارآيى دارد.

امنيت را اگر از نيازهاى اجتماعى و سياسى بدانيم, فقه سياسى شيعه متعهد كارشناسى آن است و اگر آن را از نيازهاى فردى بدانيم, از ديدگاه فقه به دور نمانده است; بلكه با توجه كامل آن را بررسى كرده و افراد بشر را راهنمايى كرده است. براى امنيت, مفهومى كه تمام انديشمندان بر آن اتفاق نظر داشته باشند, بيان نشده است و تعريف جامع و مانعى كه بتواند فراگير تمام مصاديق آن باشد و آن چه را كه امنيت نيست به دور سازد, پيشنهاد نشده است.

امنيت يك مفهومى مبهم و يا واژه اى است كه براى آن, معانى بسيار گفته شده است; واژه اى اختلاف برانگيز كه هر كس مى تواند براى رسيدن به هدف خود آن را به كار گيرد; هر چند اين اهداف در نقطه اى در تضاد و در تقابل با هم باشند. و نيز سياستمداران مى توانند براى اقدام هاى سياسى گوناگون خود از آن استفاده كنند:

((از امنيت ملى مى توان براى توجيه سياست هاى متناقضى چون: تجارت آزاد و حمايت از محصولات داخلى يا مسابقات تسليحاتى و كنترل تسليحات استفاده كرد. با وجود اين كه اين عبارت در توجيه عملكرد دولت ها سودمند است. مى توان از اين عبارت براى مخفى كردن عدم درك روشن رهبران در آن چه بايد انجام دهند نيز استفاده كرد. بنابر اين, در ابتدا بايد پذيرفت كه هيچ تعريفى درباره امنيت وجود ندارد كه در آن اتفاق نظر باشد و مهم تر از آن, اين كه در واقع, ماهيت امنيت با پذيرش يك تعريف جامع و مانع در تعارض است. علاوه بر اين, امنيت را مى توان هم به عنوان هدف و هم به عنوان نتيجه تعريف كرد)).(1)

امنيت يك مفهوم تثبيت نشده است كه در سير وجود علمى خود دچار تحول شده و از مفهومى به مفهومى ديگر, تطور يافته است. و البته اين تحول و تطور, در اثر ثابت نبودن مفهوم آن در طول تاريخ دانش بوده است.

((يكى از ويژگى هاى بارز مفهوم امنيت ملى, تحول پذيرى آن است. اين تحول هم در نوع تهديدات و هم در انتخاب راهها و مكانيزم هاى حفظ و تإمين امنيت ملى موثر بوده است.))(2)

تحول پذيرى در مفهوم امنيت سبب گرديد كه در طول تاريخ علمى آن, دو ديدگاه متفاوت از طرف سياستمداران و انديشمندان پيشنهاد گردد.

((به طور كلى تا كنون دو ديدگاه مشخص در اين زمينه داده شده است كه احتمالا در درون هر يك از آن ها گرايش هاى مختلفى نيز وجود دارد... ديدگاه كلاسيك, (سنتى) اين ديدگاه از ابتداى پيدايش مفهوم امنيت تا اوائل دهه ;1960 يعنى دوران كم رنگ شدن اوليه جنگ سرد, بر منابع و متون ملى حاكم بوده است)).(3)

در اين ديدگاه, امنيت ملت و كشور در چارچوب امنيت نظامى منحصر شده بود.

((تا چند دهه پيش, مقوله امنيت داراى محدوديت هايى بود و مسائل امنيتى يك كشور معمولا در چارچوب سخت افزار نظامى در نظر گرفته مى شد. اين تفكر باعث بروز جنگ ها و درگيرىهاى مسلحانه و در نهايت, به خطر افتادن امنيت بخش هاى وسيعى از جهان شد)). (4)

با ارتباط بيش تر ملت ها و پيشرفت دانش ها, اين ديدگاه به خاموشى گراييده و ديدگاه ديگرى به بازار دانش راه يافت. مى توان ويژگى هاى اين رهيافت نو را به شرح زير بيان كرد.

(( الف: امنيت ملى كاملا مترادف با امنيت نظامى نيست ;

ب: تهديد نظامى تنها عامل تهديد امنيت ملى نبوده و در برخى مواقع ممكن است جزء اولويت هاى اوليه قرار نگيرد.

ج: براى مقابله با تهديد امنيت ملى, صرفا نظامى نيست و در شرايط كنونى, اقتصاد از اهميت روز افزونى برخوردار شده است;

د: محيط داخلى نسبت به محيط بين المللى تإثير بيش ترى بر امنيت و يا عدم امنيت كشورها دارد.))(5)

به هر حال مفهوم علمى امنيت با مفهوم لغوى آن تناسب دارد و نمى توان آن دو را از يكديگر بيگانه دانست. در لغت مفهوم آن چنين آمده است:

((ايمن شدن, در امان بودن و بى بيمى))(6)

از ديدگاه لغت, امنيت, اطمينان داشتن نسبت به محفوظ ماندن ارزش هاى موجود و آسايش از تهديدات و از ميان رفتن ارزش هاست.

و در مفهوم متحول علمى, امنيت نيز به همين مفهوم اراده شده است; هر چند در مفهوم سنتى آن, اساس روابط انسان ها بر زور مدارى و قدرت است و هر حكومتى در انديشه تقويت نيروهاى تسليحاتى است و نيرومند بودن ديگران را تهديد و خطرى براى خود مى داند. در مفهوم نوين امنيت, اقتصاد و فرهنگ بر توانايى تسليحاتى برترى يافته و به آن ها توجه بيش ترى شده است. مى توان گفت مفهوم نوين امنيت, به مفهوم لغوى آن نزديك تر است; زيرا در مفهوم نوين, نيازهاى گوناگون اقتصادى, فرهنگى و اجتماعى انسان در نظر گرفته شده و اختصاص به يك نياز پيدا نكرده است.

فقه سياسى :

براى واژه ى فقه تعاريف زيادى ارائه شده; همان گونه كه براى سياست نيز تعاريف گوناگونى ذكر شده است. و تركيب اين دو واژه با يكديگر بحث و بررسى هايى را در بر گرفته و براى تعيين مفهوم فقه سياسى, سخنان بسيارى گفته شده است.

مى توان آن را اين گونه تعريف كرد: فقه سياسى, مجموعه قواعد و اصول فقهى و حقوقى برخاسته از مبانى اسلامى است كه عهده دار تنظيم روابط مسلمان ها با خودشان و تنظيم روابط آن ها با ملت هاى غير مسلمان مى باشد. بر اساس مبانى قسط و عدل برخاسته از وحى الهى, فقه سياسى دو بخش مهم را داراست;

1 ـ اصول و قواعدى در ارتباط با سياست داخلى و تنظيم روابط درون امتى جامعه اسلامى;

2 - اصول و قواعدى در ارتباط با سياست خارجى و تنظيم روابط بين المللى و جهانى اسلام(7) بنابراين تعريف, فقه سياسى, روابط درون امتى و برون امتى جامعه اسلامى را تنظيم مى كند و چون تنظيم روابط, جز در سايه امنيت قابل تحقق نيست, فقه سياسى برقرارى امنيت را در جامعه اسلامى اولين هدف خود مى داند. و مى توان گفت تلاش آغازين فقه سياسى, در ارتباط با امنيت است; زيرا تا امنيت برقرار نشود, روابط اسلامى تحقق نمى پذيرد.

بخش پذيرى امنيت

ارتباط سخت و تنگاتنگى كه ميان فقه سياسى, كه تنظيم كننده روابط اجتماعى مسلمان هاست, و امنيت وجود دارد, سبب شده است كه بخش پذيرى امنيت بر حسب بخش پذيرى روابط مسلمان ها باشد. به هر مقدارى كه بتوان روابط را بخش و تقسيم نمود, به همان مقدار مى توان امنيت را بخش و تقسيم كرد. زيرا در كنار هر بخشى از رابطه, بخشى از امنيت بايد باشد و تا امنيت متحقق نشود آن رابطه نيز به وجود نخواهد آمد.

و از آن جايى كه مى توانيم روابط را به انواع گوناگونى مانند: روابط اجتماعى, فرهنگى, سياسى, اقتصادى, قضايى, ادارى, نظامى و خارجى ارائه نماييم, امنيت را نيز مى توانيم به همين بخش ها تقسيم نماييم.

فقه سياسى, عهده دار ايجاد امنيت در تمام بخش هاى روابط است و در اين راستاست كه ارتباط مستقيم فقه سياسى با امنيت روشن مى شود.

اينك كارايى فقه را در برخى از بخش ها امنيت به طور اختصار بيان مى كنيم:

الف) امنيت اجتماعى

آسايش همگانى امت اسلامى و اطمينان آن ها در حفظ ارزش هاى همگانى امنيت اجتماعى ناميده مى شود. و هر چيزى كه اين آسايش و اطمينان را تهديد نموده و با آن در معارضه باشد, خلاف امنيت اجتماعى است و تفاوتى ندارد كه آن تهديد به دليل كارهاى غير قانونى دولت باشد و يا گروهى از مردم و يا فردى از افراد مردم.

نكته ديگر اين كه, در ميان افراد جامعه اسلامى كه در روايات به اعضاى يك بدن تشبيه شده اند, پيوند بسيار عميقى وجود دارد و سعدى نيز شعر معروف خود را از آن روايات اقتباس كرده است كه مى گويد:




  • بنى آدم اعضاى يك ديگرند
    چو عضوى بدرد آورد روزگار
    ديگر عضوها را نماند قرار



  • كه در آفرينش ز يك گوهرند
    ديگر عضوها را نماند قرار
    ديگر عضوها را نماند قرار



به همين دليل, تهديد بخشى از امت نيز امنيت اجتماعى را در خطر مى اندازد و براى از ميان رفتن امنيت اجتماعى, تفاوتى نيست كه تهديد نسبت به تمام افراد جامعه باشد و يا براى بخشى از آن ها.

پيوند و يگانگى در ميان جامعه اسلامى در آيات و روايات بى شمارى ارائه شده است كه از ميان آن ها مى توان به اين آيه اشاره كرد:

((و اعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعدا فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمه اخوانا و كنتم على شفا حفره من النار فانقذكم منها كذلك يبين لكم آياته لعلكم تهتدون;(8) و همگان به ريسمان خدا در آويزيد و پراكنده نشويد و به ياد آوريد نعمت خدا را بر خودتان زمانى كه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دل هاى شما الفت انداخت و به بركت نعمت او با يكديگر برادر شديد و شما در پرتگاه حفره اى از آتش بوديد, خدا شما را از آن جا برگرفت و نجات داد اين چنين خداوند آيات خود را بر شما آشكار مى سازد شايد هدايت شويد.))

در اين آيه به يگانگى و برادرى همگانى اجتماعى ملت اسلام كه در سايه رعايت حقوق همگانى به دست آمده, اشاره شده است. و نيز تعيين حقوق و حدود مفاهيم آن ها و لزوم رعايت و پياده كردن آن ها در عهده فقه سياسى است. از اين رو, رعايت حقوق همگانى و حفظ ارزش هاى عمومى در عهده فقه سياسى است و با رعايت اين حقوق است كه امنيت اجتماعى به دست مىآيد.

در اين آيه خداوند به دشمنى و كينه توزى اعراب جاهلى پيش از اسلام اشاره مى كند و اين كينه توزى به حفره اى از آتش تشبيه شده است كه انسان ها در لبه پرتگاه آن قرار گرفته اند و هر لحظه خطر افتادن در ميان آتش, انسان ها را تهديد مى كند; آتش دشمنى و كينه توزى در دنيا و آتش كيفر الهى در آخرت.

اسلام دست انسان ها را گرفت و آن ها را از اين پرتگاه آتش نجات داد و ميان دل هاى آن ها الفت و محبت بر قرار كرد و جوانمردى, ايثارگرى, از خود گذشتگى را سنت و روش آن ها قرار داد.

در روايات اسلامى, رعايت حقوق اجتماعى و امنيت اجتماعى و با جامعه همراه بودن, با ايمان برابر قرار گرفته است.

قال الامام الباقر(ع) قال رسول الله(ص): ((من فارق جماعه المسلمين فقد خلع رقبه الاسلام من عنقه)),(9) امام باقر(ع) از پيامبر(ص) نقل مى كند كه فرمود: ((هر كس از اجتماع مسلمان ها جدا گردد, از اسلام برون رفته است.

و قال الامام الكاظم(ع): ((ثلاث موقبات: نكث الصفته و ترك السنته و فراق الجماعه))(10)

امام كاظم(ع) فرمود: ((سه گناه بزرگ است كه انسان را به هلاكت مى رساند:

1 ـ شكستن بيعت;

2 ـ ترك سنت;

3 ـ جدا شدن از اجتماع اسلامى.))

رعايت حقوق اجتماعى و ارتباط و اتصال با جامعه, به معناى پذيرش مسووليت هاست و اين كه هر كس در هر موقعيت و محلى از جامعه قرار گرفته است, وظيفه خود را به شايستگى انجام دهد.

و در اين صورت است كه ارزش هر كس و هر چيزى در ارتباط با اجتماع محفوظ خواهد ماند و با آسايش و اطمينان و اعتماد بر ارزش ها, زندگى اجتماعى استمرار و رونق مى يابد.

قال النبى(ص):

((يا على! المومن من امنه المسلمون على اموالهم و دمائهم و المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه;(11) پيامبر فرمود: يا على! مومن كسى است كه ديگر مسلمان ها در اموال و خون هايشان از او در آسايش باشند و مسلمان كسى است كه ديگر مسلمان ها از دست و زبان او در امان باشند.))

از اين گونه روايات و مانند آن ها كه در زمينه برادرى, رعايت حقوق افراد جامعه, محترم بودن خون و مال و آبروى ديگران است, به دست مىآيد كه با رعايت اين گونه امور جامعه فاسد اصلاح گشته و از تباهى به سازندگى و پاكى و شايستگى و نيكى مى رسد و مى تواند از نتيجه كارهاى نيك و شايسته خود لذت ببرد.

در اجتماعى كه فقه و توجه مردم به حلال و حرام خدا باشد و فرمان الهى به كار گرفته شود, آن اجتماع از تاريكى هاى فساد و بى دينى و تفرقه و جدايى بيرون آمده و به زندگى سرشار از نور حق, و تفرقه و جدايى بيرون مىآيد و به زندگانى سرشار از نور حق, عدالت, فضيلت و صلاح رهنمون مى شود.

در آيات قرآن تفرقه و اختلاف و جدايى بين اجتماع اسلامى نهى شده و اين گونه امور, تهديدى سخت براى امنيت اجتماعى به حساب آمده است:

((ولاتكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم;(12) و مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند, آن هم پس از آن كه نشانه هاى روشن پروردگار به آن ها رسيد و آن ها كيفر بزرگى در پيش دارند)).

((ان الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا لست منهم فى شى انما امرهم الى الله ثم ينبئهم بماكانوا يفعلون;(13) كسانى كه آئين خود را پراكنده ساختند و به دسته هاى گوناگون تقسيم شدند, توهيچ گونه رابطه اى با آن ها ندارى. انجام كار آن ها با خداست, سپس خداوند آن ها را از آنچه انجام مى داده اند آگاه مى كند)).

فقه سياسى شيعه دعوت خود را بر پايه اجتماع طرح ريزى كرده و احكام خود را در قالب نظام اجتماعى ريخته و نيز روح اجتماعى را در تمام احكام خود دميده است. دعوت اسلام در آغاز بر اصل اجتماع و اتحاد و برادرى قرار گرفته و سپس حفظ و حراست از ارزش هاى مادى و معنوى را نيز در سايه برپا داشتن اجتماعى سالم دانسته است. سلامت اجتماع با تحقق امنيت حاصل مى گردد و هر چيزى سلامت اجتماع را تهديد كند, امنيت آن را نيز به خطر مى اندازد. رسيدن به هدف آفرينش انسان كه سعادت در دنيا و آخرت است نيز در ديدگاه فقه سياسى در سايه زندگى اجتماعى تحقق مى پذيرد.

ب) امنيت نظامى

امنيت نظامى در فقه سياسى شيعه با امنيت نظامى در سياست غير اسلامى تفاوت بسيار دارد. در ديدگاه سياستمداران غير مسلمان, امنيت به معناى تحصيل قدرت و زورمندى بر ديگر ملت هاست و به دست آوردن قدرت, ابزار و اهداف امنيت را در سلطه خويش قرار مى دهد. نتيجه اين ديدگاه بر اين قرار مى گيرد كه يك دولت با شرائط ويژه و يا چند دولت هم پيمان به كشمكش قدرت مى افتند.

ك. پ. ميرا مى نويسد:

((تا چند دهه پيش, مقوله امنيت داراى محدوديت هايى بود و مسائل امنيتى يك كشور معمولا در چارچوب سخت افزار نظامى در نظر گرفته مى شد. اين تفكر باعث بروز جنگ ها, درگيرىهاى مسلحانه و در نهايت, به خطر افتادن امنيت بخش هاى وسيعى از جهان شد. به فاصله يك نسل, دو جنگ جهانى رخ داد و هر چندگاه مناقشات منطقه اى بسيارى به وقوع پيوست)).(14)

امنيت نظامى در ديدگاه فقه شيعه به صورت جهاد دفاعى تبلور يافته كه اين جهاد با هدفى مقدس, امنيت را در ملت اسلام عملى مى نمايد. جهاد دفاعى بر چند نوع است: 1 ـ دفاع از كشور اسلامى و اموال مسلمان ها در زمانى كه كافران تهاجم كرده باشند و ترس استيلاى آن ها بر كشور اسلام و اموال مسلمان ها وجود داشته باشد;

2 ـ دفاع از اسلام در زمانى كه كافران براى نابود كردن دين و اصل اسلام, به جامعه اسلامى هجوم آورده باشند. برخى از فقيهان اين دو قسم را يك قسم دانسته اند و آن ها را يك جا بيان كرده اند; ليكن موضوع آن ها با هم تفاوت دارد و مى توان آن ها را متفاوت دانست; هر چند از نظر حكم فقهى يكى هستند و ميان آن ها تفاوتى نيست;

3 ـ دفاع از نفس محترم و يا محترم مسلمان و يا كافر ذمى كه در خطر افتاده است;

4 ـ دفاع اسير از خود در ميان دشمنان كافر;

5 ـ دفاع از امام معصوم(ع) در هنگامى كه مورد تهاجم دشمن قرار گيرد.(15)

در فقه شيعه, جهاد ديگرى به نام جهاد ابتدايى وجود دارد كه هدف آن, نابودى نيروى طاغوت و نجات مستضعفين است. سركشانى كه از شنيدن كلمه حق روگردانى دارند و از رسيدن مردم به حق جلوگيرى مى كنند و سد راه هدايت مردم مى شوند, يا بايد هدايت شوند و يا از سر راه برداشته شوند تا زمينه شكوفايى ايمان در دل هاى توده هاى مردم پيدا گردد و رشد كند.

اين نوع از جهاد داراى شرايط ويژه اى است كه در هر زمان و بر هر شخصى لازم نيست. يكى از شرايط آن, وجود امام معصوم(ع) است و البته در زمان غيبت امام, اجراى اين نوع از جهاد مشروع نيست.

امام خمينى(ره) چنين مى گويد: ((در عصر غيبت ولى امر و سلطان عصر (عج) نواب عام آن حضرت كه فقيهان جامع شرايط فتوا و قضا هستند, قائم مقام او هستند در اجراى سياست ها و تمام وظايفى كه امام(ع) دارد, مگرجهادابتدايى.))(16)

اين نوع از جهاد بر تمام افراد مسلمان و از جمله زنان واجب نيست. اما در جهاد دفاعى, وجود امام معصوم لازم نيست و براى دفاع از اسلام و دفاع از كشور اسلام و جان و مال مسلمان ها, همه بايد برخيزند; مردان, زنان, پسران, دختران و بالاخره هر كس كه قدرت دفاع از جامعه اسلامى را داشته باشد.

شهيد ثانى در كتاب الروضه البهيه مى گويد; در جهاد دفاعى, وجود امام معصوم شرط نيست و هرگاه دشمن بر مسلمان ها حمله برد و يا اسلام در خطر باشد. دفاع واجب است و اذن امام معصوم و نائب او لازم نيست و اگر دشمن بر گروهى از مسلمان ها هجوم كند, بر خود آن ها دفاع واجب است و اگر توانايى دفاع را نداشته باشند, بر همسايگان آن ها لازم است آن ها را كمك دهند و دشمن را برانند و اگر همسايگان آن ها توانايى نداشته باشند, بر تمام مسلمان ها واجب است از آن ها دفاع كنند.(17) و نيز مى گويد; در جهاد دفاعى, قيام بر همگان واجب است; مردان, زنان, سالم, مريض, نابينا, برده و تمام افراد مسلمان.(18)

امام خمينى در اين زمينه چنين مى گويد; اگر دشمن به كشور اسلامى و يا به مرز آن وارد شود و از ورود او بر اصل اسلام و يا بر ملت مسلمان ترس باشد, واجب است با هر وسيله اى كه در اختيار دارند, از مال و جان خود دفاع كنند و در اين دفاع, حضور امام(ع) و يا اذن او شرط نيست.(19)

ارزش جهاد از ديدگاه آيات و روايات

از ديدگاه آيات و روايات اسلامى, ارزش جهاد از تمام كارهاى شايسته ديگر بالاترست و هيچ كار شايسته اى در اسلام همانند جهاد نيست; زيرا جهاد, پذيرش رنج, سختى, گذشت, ايثار و اظهار محبت است; علاوه بر محبت, عشق است و علاوه بر عشق, فنا شدن در راه خداست. مجاهد راه خدا با تمام عشق و علاقه, جان خويش و جان فرزندان و عزيزانش را در كف اخلاص مى گذارد و در راه خدا هديه مى كند و انديشه اى جز فداكارى در راه خدا ندارد. خداوند بخشى از سختى هاى جهاد را در اين آيه بيان مى كند:

((قل ان كان آبائكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسول و جهاد فى سبيله فتربصوا حتى يإتى الله بامره والله لايهدى القوم الفاسقين;(20) بگو! اگر پدران, برادران, همسران, خويشان و مال هايى كه به دست آورده ايد, تجارتى كه ترس كسادى آن را داريد و خانه هايى را كه پسنديده ايد, در نزد شما از خدا و پيامبر او و جهاد در راه او محبوب تر باشد, پس در انتظار فرمان خدا باشيد و خداوند گروه نافرمان را هدايت نمى كند)).

و در ارزش جهاد چنين مى فرمايد:

((لايستوى القاعدون من المومنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم على القاعدين درجه و كلا وعد الله الحسنى و فضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما درجات منه و مغفره و رحمه و كان الله غفورا رحيما;(21) (هرگز) افراد با ايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى از جهاد باز نشستند, با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كرده اند; يكسان نيستند; خداوند مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند, بر نشستگان برترى مهمى بخشيده و به هر يك از اين دو گروه (به نسبت اعمال نيكشان) خداوند وعده پاداش نيك داده و مجاهدان را بر نشستگان با پاداش بزرگى برترى بخشيده است. درجات مهمى از ناحيه خداوند و آمرزش و رحمت نصيب آنان مى گردد و خداوند آمرزنده و مهربان است)).

و پيامبر(ص) فرمود; ارزش هاى بزرگ همه در شمشير است و زير سايه آن است. شمشيرها كليدهاى بهشت و جهنم هستند.(22)

و نيز فرمود; در راه خدا جهاد كنيد تا مجد و عظمت را براى نسل هاى آينده به ارث گزاريد.(23)

و با اين ارزش و قداستى كه جهاد در راه خدا دارد, تفاوت ماهوى آن با امنيت نظامى كه در ديدگاه سياستمداران غير اسلامى جلوه كرده است, روشن مى شود.

ج) امنيت فرهنگى

از اركان و پايه هاى زير بنايى و اساسى امنيت, نگهدارى فرهنگ درست وارزشمند گذشتگان و نياكان است كه اين فرهنگ در اثر مبادى اخلاقى اجتماعى دينى به دست آمده است; فرهنگى كه با گذشت زمان و پيشرفت علوم به تكامل مى رسد و با حدوث مفاهيم جديد و تازه اى, خود را در راه تعالى و دفاع از فرهنگ هاى بيگانه هماهنگ مى سازد.

و از ميان تمام فرهنگ ها, فرهنگ دين نقش بنيادى خود را دارد. فرهنگ دين مى تواند ميان گويش هاى گوناگون, گروه هاى متفاوت و ملت هاى مختلف وحدت ويگانگى ايجاد كند.

فرهنگ دينى اسلام با امر به معروف و نهى از منكر و پناه گرفتن در دامن تقوا و پرهيزگارى و ترس از خدا, سبب مى شود كه افراد جامعه مسووليت هاى خود را در ارتباط با خدا, خود و ديگر افراد جامعه به درستى انجام دهند.

اجتماعى كه اسلام را پذيرفته است; زبان, گويش, نژاد, منطقه جغرافى و ديگر تفاوت هايى را كه در جوامع بشرى وجود دارد, تنها براى شناخت و شناسايى افراد قرار مى دهد و تنها امتياز را در نزد خداوند, داشتن مراتب تقوا مى داند.

و بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه تعدد اديان در جوامع بشرى, نبايد سبب اختلاف و تفرقه در ميان آن ها باشد. اديان متعددى كه از طرف خدا به منظور ارشاد مردم آمده است, براى ايجاد تنافر و تفرقه ميان آحاد بشر نيست تعدد آن ها براى تكامل رسالت هاى آسمانى است. در قرآن كريم آيات بى شمارى آمده كه فرستادن قرآن را براى تصديق و گواهى به درست بودن كتب سماوى پيشين قلمداد كرده است.(24)

پس اديان آسمانى بايد به مشتركات خود توجه داشته باشند و آن ها را در جامعه تقويت نمايند تا جامعه خداشناس به هدف و تمام اديان كه همانا ترس از خدا, اطاعت از امر او, نيكى به ديگران, پناه بردن به فضائل اخلاقى و پاك شدن از آلودگى گناهان است, برسند.

و تا زمانى كه فرهنگ اسلامى در جامعه مسلمان و فرهنگ خداشناسى و اطاعت از خدا در جوامع خداشناس باشد, با الفت و يگانگى ميان افراد جامعه امنيت, آسايش, اعتماد و اطمينان ميان افراد وجود خواهد داشت و هيچ گونه خطرى نمى تواند آن جامعه را تهديد نمايد.

فقه شيعه, محافظ و نگهدارنده فرهنگ اسلام است و پس ازايجاد اين فرهنگ, در حفظ و نگهدارى آن تلاش دارد. فقهاى شيعه در تاريخ فقاهت, دفاع از فرهنگ اسلام را واجب دانسته اند; همان گونه كه دفاع از كشور اسلامى و جان و مال مسلمان را نيز واجب دانسته اند.

امام خمينى چنين مى گويد:

((اگر ترس اين باشد كه دشمن مى خواهد استيلاى سياسى و يا اقتصادى برحوزه اسلام داشته باشد و در نتيجه مسلمان ها را به اسارت سياسى و اقتصادى برساند و يا اسلام و مسلمين را ناتوان كند, واجب است بر تمام مسلمان ها با وسائل مشابه با آن ها به دفاع برخيزند و با مقاومت هاى منفى مانند: نخريدن كالاى آن ها, مصرف نكردن توليدات آن ها و ترك ارتباطها, تسليم خواسته آن ها نگردند)).(25)

((اگر يكى از دولت هاى اسلامى با بيگانگان رابطه اى برقرار سازد كه مخالف با مصلحت اسلام و مسلمين باشد; واجب است بر ديگر دولت ها كه آن قرار داد را باطل كنند)).(26)

((هر كس نگاه اجمالى به احكام نمايد و گسترش آن ها را در تمام شوون جامعه نمايد, از عبادت ها كه وظيفه و ارتباط بندگان و آفريننده آن هاست مانند: حج و نماز هر چند در نماز و حج نيز جهات اجتماعى و سياسى هست كه در ارتباط با زندگى آن هاست و مسلمان ها از اين جهات غافل مانده اند... دشمنان و كارگزاران آن ها در كشورهاى اسلامى در طول تاريخ در ذهن جوانان و پيران ما تزريق كرده اند كه اسلام تنها نماز و روزه است و مسائل اجتماعى و سياسى دفاعى ندارد, تا بتوانند اسلام و مسلمان هاى راستين را از چشم جوانان و دانشجويان ما بياندازند و در جامعه اسلامى ايجاد شكاف نمايند. بر مسلمان ها و در طليه آن ها روحانيان و طلاب علوم دينى واجب است كه بر ضد تبليغات دشمنان اسلام با هر وسيله اى كه در اختيار دارند. قيام كنند و روشن كنند كه اسلام براى تإسيس حكومت عادله بر پا شده است)).(27)

در اين بيان, مى توان به دو نكته اساسى در فرهنگ اسلامى اشاره كرد:

1 ـ گسترش فرهنگ اسلام در تمام شئوون زندگى و تإمين سعادت دنيوى و اخروى تمام افراد جامعه و رسانيدن آن ها به اوج كمال و عزت و سيادت است;

2 ـ لزوم دفاع مسلمان ها در برابر هجوم دشمنان به فرهنگ اسلام و تبليغات سوئى كه نسبت به آن دارند.

دفاع از فرهنگ اسلام, يكى از انواع جهاد دفاعى است كه در اين سخن آمده است; چرا كه زمانى كه دشمن به فرهنگ اسلام هجوم آورد و آن را تهديد نمايد, مسلمان ها بايد با هر وسيله اى كه در اختيار دارند, به دفاع برخيزند و از آن نگهدارى نمايند. اگر كسى بگويد چرا حفظ فرهنگ اسلام لازم است; و چرا ما نبايد فرهنگ ديگر ملت ها را به ويژه فرهنگ غربى را بپذيريم;

پاسخ آن است كه فرهنگ غرب كه نتوانسته است جامعه خود را به كمال برساند و از خيانت, جنايت, زشتى و آلودگى پاكسازى كند, چگونه مى تواند جوامع ديگر را هدايت نمايد.

و البته وارد كردن اين فرهنگ به جوامع اسلامى, از راه دلسوزى و ارشاد و هدايت آن ها نيست; بلكه راهى است براى نابود كردن اسلام, ناتوانى مسلمان ها; به اسارت گرفتن آن ها و صدور استعمار نو به كشورهاى اسلامى.

بر اين اساس, امام خمينى دفاع از فرهنگ اسلام را لازم دانسته و جلوگيرى از صدور استعمار غرب و بيگانگان را واجب كرده است. وى چنين مى گويد:

((اگر در ارتباط بازرگانى و غير آن, ترس آن باشد كه بيگانگان استيلاى سياسى برحوزه اسلام و كشورهاى اسلامى پيدا مى كنند و در نتيجه, مسلمان ها را استعمار كرده و يا كشورهاى آن ها را مستعمره خويش نمايند, هر چند به شيوه استعمارنو باشد, واجب است بر تمام مسلمان ها كه از آن ارتباط كناره گيرى نمايند و به كارگيرى آن ارتباط و قرار داد حرام است)).(28)

امام خمينى بر مسلمانان واجب دانسته است كه در برابر تهاجم فرهنگى بايستند و اين ايستادگى را جهاد دفاعى دانسته است و آن را بر تمام افراد مسلمان واجب دانسته و هر وسيله اى كه در اختيار آن هاست بايد به كار گرفته شود تا از صدور فرهنگ بيگانه جلوگيرى شود.

امورى كه فرهنگ اسلام را تهديد مى كند و آن را به خطر مى اندازد, عبارت است از: تإسيس گروه و انجمن هاى وابسته به دشمن در جامعه اسلامى, ترور شخصيت هاى اسلامى, جدا سازى مردم از حكومت اسلامى, نفوذ در نهادهاى اسلامى, روابط بازرگانى و ديگر روابط بين المللى, به مصرف گرايى كشاندن مسلمان ها از توليدات خارجى, تضعيف مبانى دينى, ايجاد حقارت و خود باختگى به ويژه در جوانان, نابود كردن احساس و غيرت دينى, ترويج كالاهاى تجملى, توزيع فيلم هاى بدآموز, تقليدگرايى در پوشش ومسكن و ديگر برخوردهاى اجتماعى و... .

مسلمان ها بايد در برابر اين گونه راه هاى هجوم ايستادگى داشته باشد و به اصالت و هويت اسلامى خود باقى مانده و باورهاى دينى را تحكيم كنند. نيازهاى اقتصادى, اجتماعى و ديگر نيازها را, خود تإمين نمايند و راه نفوذ تبليغات سوء دشمن را در صدا و سيما و مطبوعات خود مسدود كنند.

د) امنيت سياسى

نظام سياسى, نظام اجراى شئوون اجتماعى است. در اين نظام, ارتباط افراد جامعه با يكديگر و ارتباط آن ها با حكومت تنظيم مى شود; سياست به دو بخش تقسيم مى شود سياست داخلى و سياست خارجى.

1 ـ سياست داخلى

هر جامعه سياسى كه داراى نظم سياسى باشد, بايد حكومت سياسى داشته باشد تا بتواند پايه هاى اساسى آن را حفظ كرده و مصالح آن جامعه را دريابد و آن ها را به كار گيرد. برخواسته هاى افراد آن نظارت كند و آن ها را كنترل و اجرا نمايد.

شهروندان سياسى نيز بايد نقش خود را در اداره كشور و پاسخ گويى به نياز آن و مشاركت در بالابردن شئوون آن را درك كنند.

غفلت از اين مسووليت سبب مى شود كه جامعه از امور سياسى و اجتماعى باز ماند. هرگاه شهروندان اداره كشور را تنها از مسووليت حكومت بدانند, كشور در مشكلات اجتماعى, اقتصادى و حياتى باقى مى ماند و راه تعالى و پيشرفت بر آن گرفته خواهد شد. شهروندان بايد در آغاز از مسووليت خود آگاه شوند و حقوق خود را بدانند تا با به كارگيرى مسووليت و رعايت حقوق يكديگر, افرادى شايسته و كارگشا در كشور, باشند. و هر كدام از آن ها در حدود امكانات خود, سهم و دين خود را در ساختار كشور و پيشبرد آن ادا كند.

برخى از دانشمندان عقيده دارند كه بخش بسيار بزرگى از جنايت هايى كه در جامعه سر مى زند, از جهل و نادانى افراد جامعه نسبت به مسووليت سياسى خودناشى مى شود.

اگر مفاهيم سياسى مانند آزادى و دموكراسى و ديگر مفاهيمى كه برداشت غلط برخى از جوامع سياسى از آن ها, سبب راندن افراد جامعه به سوى جنايات و سركشى مى شود, به مفهوم صحيح آن ها درك شود و در برنامه كار حكومت اجرا شود, مى تواند از بسيارى از جنايت ها جلوگيرى كند.

فقه سياسى كه اداره كشور بر اساس قوانين و وحى آسمانى است, افراد جامعه را از مسووليت خود آگاه مى كند و آن ها را به اجراى مسووليت خود وادار مى نمايد. ارتباط افراد با حكومت و وظيفه اى كه حكومت نسبت به افراد دارد, گوشزد نموده و هر كدام را در به كارگيرى وظيفه خود الزام مى نمايد.

مشاركت سياسى افراد در مشكل هاى گوناگون مانند: امر به معروف و نهى از منكر, ارشاد جاهل, شورا و مشورت, دعوت به دين و احساس و نيكى كردن به افراد جلوه مى كند و در نتيجه, تمام شهروندان با رعايت اين وظايف مانند يك خانواده مهربان و دلسوز در راه تكامل و تعالى و پيشرفت تلاش دارند.

2 ـ سياست خارجى

در عصر ما به دليل شرايط و پيچيدگى هايى كه در نظام بين الملل وجود دارد, كشورها بايد از راه ارتباط با يكديگر منافع خود را تإمين نموده و به اهداف از پيش تعيين شده خود دست يازند. فقه سياسى براى اجراى سياست خارجى, برنامه اى ويژه دارد كه حكومت هاى اسلامى بايد با توجه به آن برنامه, در سياست خارجى خود برنامه ريزى كنند.

مبانى سياست خارجى در فقه را مى توان در چند محور خلاصه كرد:

1 ـ روابط با اهل كتاب

اهل كتاب, يهود, نصارى و مجوس هستند كه از طرف خداى تبارك و تعالى براى آن ها كتاب آسمانى آمده و داراى شريعت مى باشند. در مورد مجوس ميان فقها بحث شده كه آيا آن ها نيز داراى كتاب آسمانى و پيامبر از طرف خدا هستند يا نه؟ برخى از فقها داشتن كتاب و پيامبر آسمانى را براى مجوس پذيرا نشدند; ليكن حكم اهل كتاب را بر آن ها اجرا كرده اند.

اهل كتاب بر دو دسته تقسيم مى شوند; مومنان و فاسقان و اين تقسيم در آيات قرآن نيز جلوه گر شده است.

((ولو آمن اهل الكتاب لكان خيرا لهم منهم المومنون و اكثرهم الفاسقون;(29) اگر اهل كتاب ايمان بياورند, براى آن ها بهتر خواهد بود. بخشى از آن ها مومن هستند و بيش ترين آن ها, فاسقانند)).

((مومنان از اهل كتاب, افرادى شايسته هستند كه مى توان با آن ها رابطه مسالمتآميز داشت و با آن ها قرار داد تجارى, سياسى و ديگر روابط را برگزار كرد)). (30)

با فاسقان و جنايت گران آن ها بايد قطع رابطه كرد و در برابر آن ها جنبه دفاعى گرفت. فاسقان از اهل كتاب همانند بت پرستان و بى دين ها, در انديشه نابودى اسلام و ناتوان ساختن مسلمان ها هستند و با ايجاد رابطه با كشورهاى اسلامى, مى خواهند به مقاصد شوم خود برسند.

از اين رو مسلمان ها بايد با توجه به اين هدف دشمنان اسلام, به مقابله با آن برخاسته و از كشور و دين خود دفاع نمايند.

امام خمينى در مورد ارتباط دشمنان اسلام با كشورهاى اسلامى چنين مى گويد:

((اگر در ارتباط بازرگانى و غير آن ترس آن باشد كه بيگانگان استيلاى سياسى بر حوزه اسلام و كشورهاى اسلامى پيدا كنند و در نتيجه, مسلمان ها را استعمار كرده و يا كشور آن ها را مستعمره خويش نمايند, هر چند به شيوه استعمار نو باشد, واجب است بر تمام مسلمان ها كه آن ارتباط را قطع كنند و آن را به كار نگيرند. و به كارگيرى آن ارتباط حرام است)).(31)

و در جاى ديگر چنين مى گويد:

((اگر يكى از دولت هاى اسلامى با بيگانگان رابطه اى برقرار سازد كه مخالف با مصلحت اسلام و مسلمين باشد, واجب است بر ديگر دولت ها كه آن قرار داد را باطل كنند و هر وسيله اى كه در اختيار دارند به كارگيرند براى قطع اين رابطه در افراد مسلمان نيز واجب است كه به اين امر همت گمارند.))(32)

در قرآن كريم نيز به نيرنگ هاى فاسقان از اهل كتاب اشاره شده است:

1 ـ تسليم كردن مسلمان ها در برابر انديشه هاى سوء خود: ((و لن ترضى عنك اليهود و النصارى حتى تتبع ملتهم;(33) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا به طور كامل تسليم خواسته هاى آن ها شوى و از آئين تحريف شده آنان پيروى نمايى.))

2 ـ آن ها هرگز براى مسلمان ها خير و خوبى را نمى خواهند: ((ما يود الذين كفروا من اهل الكتاب و لاالمشركين ان ينزل عليكم من خير من ربكم.))(34) كافران اهل كتاب و همچنين مشركات دوست ندارند كه از سوى خداوند خير و بركتى بر شما نازل گردد;

3 ـ گمراه كردن مسلمان ها .

ودت طائفه من اهل الكتاب لو يضلونكم(35). گروهى از اهل كتاب دوست داشتند كه شما را گمراه كنند.

2 ـ روابط با غير اهل كتاب

مشركان, بت پرستان و كسانى كه خدا را نپذيرفته اند, با مسلمانان ها رابطه اى ندارند. آنان خير و خوبى مسلمانان را نمى خواهند و پيوسته در انديشه ضربه زدن به آن ها مى باشند. مسلمان ها بايد در انديشه پرهيز از مشركان و بت پرستان و دفاع در برابر نيرنگ آن ها با شند و نبايد بر آن ها اعتماد نموده و به عنوان دوست و يار مهربان آن ها را نپذيرند. قرآن مى فرمايد:

((لايتخذ المومنون الكافرين اوليإ من دون المومنين و من يفعل ذلك فليس من الله فى شى الا ان تتقوا منهم تقيه و يحذركم الله نفسه و الى الله المصير;(36) افراد با ايمان نبايد به جاى مومنان كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند, هيچ رابطه اى با خدا ندارد و پيوند او از خدا گسسته مى شود, مگر اين كه از آن ها بپرهيزيد و بخاطر هدف هاى مهم ترى تقيه كنيد. خداوند شما را از نافرمانى خود بر حذر مى دارد و باز گشت شما به سوى خداست.))

در اين دستور, خداوند مسلمان ها را از رابطه اى منع كرده كه دوستانه باشد و بر آن اعتماد و اطمينان بر دوستى باشد, آن هم در برابر دوستى با مومنان. و روشن است اين گونه روابط به سود مسلمان ها نخواهد بود. اعتماد كردن بر دشمن و او را دوست مهربان دانستن و به جاى دوستى با مسلمان ها و مومنان او را بر گزيدن, اشتباهى سخت و كارى نابه جاست.

اما اگر رابطه به اين مقدار از دوستى و اعتماد نباشد, يا براى حفظ كيان اسلام و اجراى تقيه باشد, از آن منع نشده است. مسلمان ها نبايد كافران را به عنوان حامى و پشتيبان خود انتخاب كنند و در كارها به آن ها اعتماد داشته باشند و فريفته سخنان فريبنده آن ها شوند.

3 ـ معاهده با كفار

كافران اهل كتاب و غير اهل كتاب زمانى كه قصد خيانت و توطئه عليه اسلام و مسلمين را نداشته باشند و مايل باشند با صلح و صفا با مسلمان ها زندگى كنند مى توانند طرف عقد قرار داد و معاهده شوند. بر اين اساس, حكومت اسلامى مى تواند بر طبق مصالح اسلامى با آن ها عقد پيمان داشته باشد.

در تاريخ اسلام ديده شده است كه پيامبر(ص) با كفار عهد پيمان برقرار كرده و به آن وفادار بوده است. جامعه اسلامى مى تواند در جايى كه مصالح اسلام و مسلمين اقتضا كند, پيمان هاى متاركه جنگ, تبادل علمى, كشاورزى, صنعتى, تجارى, دفاعى و ديگر روابط را با جامعه كفر بر قرار سازد.

امام خمينى چنين مى گويد: ((دولت غير اسلامى, هر كدامشان با ما بخواهند با عدالت رفتار كنند, ما را به حساب بياورند... تفاهم مى كنيم, به استثناى اين كه بايد ظلم هايى كه به ما كرده اند, جبران كند)).(37)

4 ـ دعوت

تبليغ دين و رسانيدن احكام الهى به بندگان, يكى از وظايف فردى هر مسلمان و از وظايف اجتماعى حكومت اسلامى است. دعوت به اسلام, از احكام سفارش شده در قران و سنت پيامبر و از بديهيات و احكام روشن اسلام است.

((ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن ان ربك هو اعظم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين;(38) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نما و با آن ها به روشى كه نيكوتر است, استدلال و مناظره كن. پروردگارت از هر كس بهتر مى داند چه كسى از راه او گمراه شده است و او به هدايت يافتگان داناتر است)).

ليكن بايد دانست كه در اسلام تبليغ دين هست, اما تحميل دين نيست. خداوند مى فرمايد:

((لااكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى فمن يكفر بالطاغوت و يومن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقى لاانفصام لها و الله سميع عليم;(39) در پذيرش دين, اكراه نيست; زيرا راه هدايت, از گمراهى روشن شده است. بنابر اين, كسى كه به طاغوت كافر شود و به خدا ايمان آورد, به دستگيره محكمى دست زده است كه گسستن براى آن نيست و خداوند شنوا و داناست.

5 ـ قانون كلى رابطه با غير مسلمان ها

قانون كلى اسلام در ارتباط با برقرارى رابطه با غير مسلمان ها, اين است كه اگر آن ها در صدد جنگ با مسلمان ها نباشند و قصد بر اندازى حكومت اسلامى را نداشته باشند و در انديشه ضربه زدن به آن ها نباشند, مى توان با آن ها رابطه مسالمتآميز برقرار كرد.

((لاينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين;(40) خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكرده اند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند, نهى نمى كند; چرا كه خدا عدالت پيشه گان را دوست دارد)).

رفتار مسالمتآميز با كافران, هر چند اهل كتاب نباشند, در صورتى كه دشمنى با مسلمان ها را نداشته باشند, نهى نشده است و اگر اين رابطه مصلحتى براى اسلام و يا مسلمين داشته باشد, رجحان نيز دارد.

ه) امنيت اقتصادى

امنيت اقتصادى اين است كه افراد جامعه بتوانند غذا و لباس مورد نياز خود را به آسانى به دست آورند و با امنيت و آسايش نيازهاى ديگر خود را بر طرف كرده و زندگانى را در سلامت از امراض و آلودگى ها سپرى كنند و نيز ابزار كار مورد نياز را در صنعت, تجارت, كشاورزى و ديگر پيشه ها در اختيار داشته باشند و سرمايه اقتصادى و اموال آن ها مورد خطر و تهديد نباشد.

مى توان گفت; امنيت اقتصادى زمانى تحقق مى يابد كه با فراهم كردن ابزار كار و توليد و برآوردن نيازهاى ضرورى, به كارگيرى درست و سازنده اى از آن ها تحقق يابد.

فقه, مسلمان را بر تإمين امور اقتصادى مورد نياز خود و كسانى كه نان خور او هستند وا مى دارد, و او را الزام مى كند كه ابزار كار را در اختيار گرفته و غذا و پوشاك خود و زن و فرزندانش را به دست آورد و در اختيار آن ها قرار دهد.

براى مرد مسلمان, ارزش معنوى كار اقتصادى از نماز و روزه و عبادت بالاتر به حساب آمده است.

قال ابوعبدالله عليه السلام:

((فى قول الله تعالى ربنا آتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه قال رضوان الله و الجنه فى الاخره و السعه فى الرزق و المعاش و حسن الخلق فى الدنيا))(41)

امام رضا(ع) در توضيح آيه شريفه ربنا آتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه خدايا در دنيا به ما نيكى عطا فرما و در آخرت به ما نيكى عطا فرما, فرمود: مقصود از نيكى در آخرت, رضايت خدا و بهشت اوست و نيكى در دنيا, گسترش در روزى و راه در آمد و اخلاق نيك است.

در فقه اسلامى, به اقتصاد و به كارگيرى آن چنان ارزش داده شده است كه در هنگام دارايى نيز نبايد آن را ترك كرد.

((معاذ ابن كثير قال لابى عبدالله(ع) انى قد ايسرت فادع التجاره قال انك ان فعلت قل عقلك;(42) معاذبن كثير گويد: به امام صادق(ع) گفتم; من مردى دارا و ثرتمند هستم. تجارت را رها كنم!؟ فرمود اگر تجارت را رها كنى موجب كاستى در خرد تو مى گردد.))

و در روايات معصومين(ع), ترك تجارت و رها كردن كار اقتصادى از عمل شيطان به حساب آمده است.

((اسباط ابن سالم قال دخلت على ابى عبدالله(ع) فسإلنا عن عمر ابن مسلم ما فعل فقلت صالح و لكنه ترك التجاره فقال ابو عبدالله(ع) عمل الشيطان ثلاثا اما علم ان رسول(ص) اشترى عيرا اتت من الشام فامستفضل فيها ما قضى دينه و قسم فى قرابته يقول الله عز و جل رجال لاتليهم تجاره و لابيع عن ذكر الله)).(43)

اسباط ابن سالم گويد: بر امام صادق(ع) وارد شدم. از حال عمر ابن مسلم از ما پرسيد. گفتم: مردى شايسته است و ليكن بازرگانى را رها كرده است. امام(ع) سه بار فرمود: كار شيطان است. آيا نمى داند كه پيامبر كالاى كاروانى را كه از شام آمده بود خريد و از سود آن بدهكارى خود را پرداخت و به خويشان خود كمك كرد. خداوند مى فرمايد; مردانى كه بازرگانى و خريد فروش آن ها را از ياد خدا باز نمى دارد.

فقه, با ارزش نهادن به مال و سرمايه كار, به مسلمان اعتماد و اطمينان مى دهد كه آن را در راه توليد و توسعه به كارگيرد. ((قال النبى(ص) حرمه ماله (المومن) كحرمه دمه(44), ارزش مال مسلمان همانند ارزش خون اوست)).

و قال على ابن ابيطالت(ع): اعظم الخطايا اقتطاع مال امر مسلم بغير حق))(45) امام على(ع) فرمود: بزرگترين گناهان, بردن بخشى از مال مسلمان است بدون حق. از مهم ترين اصولى كه اسلام بر آن در امور اقتصادى تإكيد كرده است, اصل ارزش مال است. خداوند در قرآن مى فرمايد: ((جعل الله لكم قياما;))(46) خداوند مال شما را سبب برپايى قرار داد.

مال, سبب استمرار حيات و زندگانى مادى و معنوى انسان است. ارزش مال تاجايى بالاست كه در آيه, اموالهم و انفسهم(47) در رديف جان قرار گرفته است. اين آيات از ارزش حياتى مال را در تعليمات اسلامى باز گو مى كند. هنگامى كه ارزش مال با جان برابر شود و سبب برپايى و استمرار حيات مادى و معنوى گردد و نيز به كارگيرى اين مال براى توليد و توسعه و به دست آوردن روزى مقدس باشد, افراد جامعه اسلامى با اعتماد و اطمينان كامل استعداد نيروهاى خدا دادى خود را در شكوفايى اقتصادى به كار مى گيرند و در راه توليد و نتيجه گيرى از ابزاركار, تلاش بسيار سختى را مبذول مى دارند و به اين ترتيب, امنيت اقتصادى در تمام ابعاد جامعه حاكم خواهد شد.

و) امنيت قضايى

اعتماد شهروندان به قوه قضائيه توانمند و سالم و احترام و التزام به قانون و تساوى تمام افراد جامعه در برابر قانون, امنيت قضايى را تشكيل مى دهد.(48)

براى برقرارى همه جانبه امنيت در اجتماع, به دستگاه قضايى هوشيارى نياز است كه بتواند قوانين قضايى را پياده كند. دستگاه قضايى بايد توانا, عدالت گستر باشد تا بتواند جرياناتى كه در جامعه اتفاق مى افتد, درك كند. پناه مظلومان, ضد ظالمان و توانا بر متجاوزان و مهربان با خطا كاران باشد, البته در جايى كه بايد مهربانى داشته باشد. شهروندان نيز بايد به وجود چنين دستگاه قضايى اطمينان داشته باشند و آن را در هنگام ستم ديدگى و رنج, پناه گاهى مطمئن بدانند.

قضاوت دادگستر و تلاش گر زمانى نقش خود را ايفا مى كند كه به قوانين و نظام دادگسترى متكى باشد تا بتواند خود را با جريانات جامعه و آن چه آزادى فرد و سلامت جامعه را تضمين مى كند, هماهنگ باشد.

و نيز هماهنگى با قوانين و نظام قضايى در زمانى تحقق مى يابد كه شهروندان آن ها را با جان و دل پذيرا باشند و آن قوانين و نظام را ابزارى براى برداشتن ظلم و انحراف بدانند. و اين پذيرايى و باورى با تربيت درست كه دل و انديشه انسان را در عدالت پذيرى و عدالت گسترى قرار دهد, تحقق مى يابد.

قرآن در اجراى عدالت و ترغيب به آن مى فرمايد:

((ان الله يامركم ان تواد و الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل.(49); همانا خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانشان برگردانيد و هرگاه ميان مردم حكم و قضاوت مى كنيد, آن را با عدالت اجرا نمائيد))

((يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهدا بالقسط و لايجرمنكم شنئا قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى;(50) اين كسانى كه ايمان آورده ايد در راه خدا استوار و پايدار باشيد و براى ساير ملل شما گواه برعدالت و راستى و درستى باشد و دشمنى گروهى سبب نشود كه عدالت را اجرا نكيند, عدالت را اجرا كنيد كه به پرهيزگارى نزديك تر است.))

در روايات, عدالت و تساوى افراد در برابر قانون, از پايه هاى اساسى قضاوت به شمار آمده است, امام صادق(ع) فرمود: هر كس گرفتار قضاوت شد, بايد در اشاره و نگاه كردن و محل نشستن, تساوى را رعايت كند.(51)

عدالت در قضاوت به قاضى حق نمى دهد يكى از دادخواهان را بر ديگرى برترى دهد و يا راه پيروزى بر طرف ديگر را به او نشان دهد. امام خمينى در عدالت و تساوى افراد در برابر قانون چنين مى گويد:

((وظايف قاضى چند امر است: واجب است ميان دادخواهان تساوى بر قرار كند; هر چند از نظر مقام متفاوت باشند. و اين تساوى در چند چيز تحقق مى يابد; در سلام كردن بر آن ها, پاسخ گفتن به سلام آن ها, نگاه كردن به آن ها, سخن گفتن با آن ها, ساكت شدن در برابر آن ها, خوش رويى كردن با آن ها و ديگر مراسم آداب و احترام كه بايد رعايت شود. و اجراى عدالت در ميان آن ها واجب است)).(52)

و در چگونگى اجراى عدالت در قضاوت چنين مى گويد:

((قاضى نمى تواند به يكى از داد خواهان چيزى را بياموزد. كه بتواند بر ديگرى پيروز شود و نمى تواند كيفيت استدلال و دست يابى به راه پيروزى بر طرف را به يكى از آن ها بياموزد اگر دادخواهان يكى پس از ديگرى وارد شوند بايد در آغاز, به دادخواهى اولين فرد كه وارد شده است گوش فرا دهد مگر اينكه وى به مقدم شدن ديگرى رضايت دهد و در ميان دادخواهان تفاوتى نيست كه در يك رتبه باشند و يا متفاوت در رتبه باشند مرد باشند يا زن))(53)

فقه شيعه با اجراى كامل عدالت در قضاوت و با داشتن كيفرهاى مناسب با هر خيانت كه گذشته از اجراى عدالت و كيفر شدن جنايت كار هدف ديگرى را نيز دنبال مى كند و آن پاكسازى جامعه از جنايت و درمان اين درد اجتماعى است و هدايت كردن و رسانيدن جنايتكاران به راه سعادت و كمال مى باشد دستگاه قضايى را ايجاد كرده كه پناهگاه مظلومان و رنج ديدگان است و امنيت قضايى را در بالاترين مراتب ايجاد نموده است.



1 ـ فصلنامه سياست خارجى , شماره 14, بهار 79, ص 67 .

2 ـ فصلنامه امنيت ملى, شماره 3, ص 163 .

3 ـ همان .

4 ـ همان .

5 ـ همان .

6 ـ فرهنگ عميد 1 / 354 .

7 ـ براى مطالعه بيش تر, ر.ك: جزوه تدريس, فقه سياسى نويسنده, ص 3, نيمسال اول 79 ـ 80 موسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع ).

8 ـ آل عمران, / 103 .

9 ـ الحياه, 1 / 252 .

10 ـ الحياه, 1 / 253 .

11 ـ الحياه, 1 / 258 .

12 ـ آل عمران, / 105 .

13 ـ انعام, / 159 .

14 ـ فصلنامه امنيت ملى, شماره 3, بهار 79 .

15 ـ الروضه البهيه, 1 / 329 .

16 ـ تحريرالوسيله 1 / 482 .

17 ـ الروضه البهيه 1 / 330 موسسه اسماعيليان .

18 ـ الروضه البهيه 1 / 330 .

19 ـ همان .

20 ـ تحرير الوسيله 1 / 485 .

21 ـ توبه / 24 .

22 ـ نسإ / 95 و 96 .

23 ـ وسايل الشيعه ج 11 و 5, ح 1 .

24 ـ همان ج 19, ح16 .

25 ـ مائده / 43 و 45 و 47 و آل عمران / 3 .

26 ـ تحرير الوسيله 1 / 485 .

27 ـ تحرير الوسيله 1 / 486 .

28 ـ كتاب البيع, ج 2, ص 459 .

29 ـ تحرير الوسيله, ج 1, ص 485 .

30 ـ آل عمران / 110 .

31 ـ آل عمران / 113 و 114 .

32 ـ تحرير الوسيله 1 / 485 .

33 ـ همان 1 / 486 .

34 ـ بقره / 120 .

35 ـ بقره / 105 .

36 ـ آل عمران / 69 .

37 ـ آل عمران / 28 .

38 ـ صحيفه نور ج 11, ص 36 .

39 ـ نحل / 125 .

40 ـ بقره / 256 .

41 ـ ممتحنه / 8 .

42 ـ وسايل الشيعه ج12 / ح 1 .

43 ـ همان / ج 6, ح 3 .

44 ـ همان / ج 6, ح 5 .

45 ـ الحياه ج 3, 185, ح 1 .

46 ـ همان / ص 158, ح 3 .

47 ـ سوره نسإ / 55 .

48 ـ انفال / 72, توبه / 20 و 44 و 81 و 88 و 111 .

49 ـ به نقل از نقش امنيت در تحقق قانون گرايى در جامعه, اطلاعات سياسى اقتصادى, شماره 11 و 12 .

50 ـ نسإ / 58 .

51 ـ مائده / 8 .

52 ـ وسائل الشيعه باب 3, آداب القاضى, ح 1 .

53 ـ تحرير الوسيله, ج 2, ص 409 .

/ 1