بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
دهد كه از اولش بهتر شود مثلا طلايى را كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگويد: مال را به همين صورت بده، بايد به او بدهد ونمى تواند براى زحمتى كه كشيده مزد بگيرد، بلكه بدون اجازه مالك حق ندارد آن را به صورت اولش در آورد.(2044) اگر چيزى را غصب كند كه باقى ماندن آن چيز با آن شكل حرام است، مثل بت وصليب وآلات لهو كه شكستن آنها واجب است. پس اگر غاصب آن را خراب كند، بايد اصل مواد آنها را به صاحبش بدهد ومزد ساخت آن به عهدهاو نيست، ولى اگر آن چيز منفعت حلالى هم داشته، مثل ظروف طلا ونقره (بنا بر جواز نگاه داشتن آنها) پس بى وجه نيست كه مزد ساخت آن را هم ضامن باشد. [ 405 ]
(2045) اگر چيزى را كه غصب كرده به طورى تغيير دهد كه از اولش بهتر شود، وصاحب مال بگويد: بايد آن را به صورت اول در آورى ، واجب است آن را به صورت اولش در آورد، وچنانچه قيمت آن به علت تغيير دادن، از اولش كمتر شود، بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد، پس طلايى را كه غصب كرده اگر گوشواره بسازد وصاحب آن بگويد: بايد به صورت اولش در آورى ، در صورتى كه بعد از آب كردن قيمت آن از پيش از گوشواره ساختن كمتر شود، بايد تفاوت آن را بدهد.(2046) اگر در زمينى كه غصب كرده زراعت كند، يا درخت بنشاند، زراعت و درخت وميوه آن مال خود او است وچنانچه صاحب زمين راضى نباشد كه زراعت ودرخت در زمين بماند، كسى كه غصب كرده بايد فورا زراعت يا درخت خود را، اگر چه ضرر نمايد، از زمين بكند، ونيز بايد اجارهزمين را در مدتى كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد وخرابى هايى را كه در زمين پيدا شده، درست كند، مثلا جاى درخت ها را پر نمايد. واگر به سبب اينها قيمت زمين از اولش كمتر شود، بايد تفاوت آن را هم بدهد، ونمى تواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين را به او بفروشد، يا اجاره دهد، وصاحب زمين نيز نمى تواند او را مجبور كند كه درخت يا زراعت را به او بفروشد.(2047) اگر صاحب زمين راضى شود كه زراعت ودرخت در زمين او بماند، كسى كه آن را غصب كرده، لازم نيست درخت وزراعت را بكند ولى بايد اجارهآن زمين را از وقتى كه غصب كرده تا وقتى كه صاحب زمين راضى شده بدهد.(2048) اگر در زمينى كه غصب كرده بدون اذن مالك چاهى حفر نمايد، پس اگر مالك به باقى بودن آن چاه راضى باشد، غاصب ضامن پركردن آن نيست، واگر راضى نباشد غاصب بايد آن چاه را پر كند، ولى تصرف در پر كردن بايد به اذن مالك باشد، واگر مالك بخواهد خود، چاه را پر كند مى تواند اجرت آن را از او بگيرد(2049) اگر چيزى كه غصب كرده از بين برود، در صورتى كه از نظر اسم يا صفت يا رغبت مردم به آن، امثالى ندارد بايد قيمت آن را بدهد. ومنظور از قيمت، قيمت زمان مطالبه است، بلكه خالى از وجه نيست كه بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت را بدهد، اگر چه احتياط در اين است كه روى يكى از [ 406 ]
قيمت هايى كه آن چيز در اين فاصله پيدا كرده يا متوسط آنها با هم صلح نمايند.(2050) اگر چيزى را كه غصب كرده واز بين رفته، از نظر اسم يا صفت ويا رغبت مردم به آن امثالى دارد، مانند گندم وبرنج، بايد مثل همان چيزى را كه غصب كرده بدهد، ولى چيزى را كه مى دهد بايد خصوصياتش مثل چيزى باشد كه آن را غصب كرده واز بين رفته است.(2051) اگر چيزى را كه مثل گوسفند قيمت اجزاى آن با هم فرق دارد غصب نمايد واز بين برود، چنانچه قيمت بازار آن فرق نكرده باشد ولى در مدتى كه پيش او بوده مثلا چاق شده باشد، وحتى اگر چاقى به سبب رسيدگى غاصب به آن حيوان بوده، بايد قيمت وقتى را كه چاق بوده بدهد، اگر چه بعد از آن، حيوان خود به خود لاغر شده باشد.(2052) اگر چيزى را كه غصب كرده ديگرى از او غصب نمايد واز بين برود، صاحب مال مى تواند عوض آن را از هر كدام كه خواست بگيرد، واگر از اولى بگيرد، چنانچه مال نزد دومى تلف شده باشد، او مى تواند از دومى مطالبه كند، ولى اگر دومى به اولى برگردانده وپيش او تلف شده نمى تواند از او مطالبه كند، واگر صاحب مال عوض را از دومى كه مال پيش او تلف شده بگيرد، او نمى تواند آنچه را داده از اولى مطالبه نمايد.(2053) اگر شخصى مال غصبى را از غاصب بخرد ومالك، آن معامله را اجازه ندهد، مشترى هم مثل غاصب ضامن آن مال ومنافع آن است، ومالك مى تواند عوض آن مال ومنافع آن را، حتى منفعتهايى را كه در دست مشترى يا غاصب اول پيدا شده ونزد مشترى باقى مانده از هر كدام كه خواست بگيرد، پس اگر آنها را از مشترى گرفت، در صورتى كه مشترى از غصب اطلاع داشته ومال در دست او تلف شده، نمى تواند آنچه را داده از غاصب بگيرد، واگر صاحب مال از غاصب گرفت، او مى تواند آنچه را داده از مشترى كه مال پيش او تلف شده بگيرد، اما اگر مشترى جاهل به