روايات سهو النبي چگونه با عصمت پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) سازگار است؟
جواب: اماميّه، پيامبران و پيشوايان دين (عليهمالسلام) را معصوم ميشمرند و معتقدند كه پيامبران در اخذ وحي و حفظ و نگهداري و تبليغ و اجرا و نيز در كردارشان هيچگونه سهو و اشتباهي رخ نميدهد؛ وگرنه اطمينان و وثوق مردم از آنان سلب ميشود؛ زيرا با امكان لغزش آنان طمأنينه و آرامش به كلي رخت برميبندد. با اين حال، رواياتي درباره كيفيّت نماز رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه ايشان (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز چهار ركعتي را دو ركعت گذارد و سلام داد، يا اين كه نماز چهار ركعتي را پنج ركعت خواند: "إنّ رسول اللّه (صلي الله عليه و آله و سلم) سها فسلّم فى ركعتين ثمّ ذكر حديث ذى الشمالين (ذى اليدين) فقال ثم قام فأضاف ركعتين"[1] "زيد شحّام" گويد: "إنّ نبىّ اللّه صلّي بالنّاس ركعتين ثمّ نسى حتّي انصرف، فقال له ذو الشمالين يا رسول اللّه! أُحدث فى الصلاة شىء؟ فقال: أيّها النّاس أصدق ذوالشمالين فقالوا: نعم لم تصلّ إلاّ ركعتين فقام فأتمّ ما بقى من صلاته"[2] اين حديث از ابو هريره نيز نقل شده است.اكنون به بيان آراي علما درباره "سهو النبي" ميپردازيم:"شيخ طوسي" (رحمهالله) در تهذيب گفته است: "روايات سهو النبي، مطابق مذهب ما نيست و عقول از پذيرش آنها سرباز ميزند"[3] وي در كتاب استبصار نيز درباره حديث "ذيالشمالين" درباره سهو النبي گفته است: "ممّا تمنع منه الأدلّة القاطعة فى أنّه لايجوز عليه السهو والغلط"[4]"شيخ صدوق" = كه به قبول "سهو النبيّ" شهرت يافته است، ميگويد: "سهو نبي، مانند سهو ديگر مردمان نيست؛ زيرا سهو او از ناحيه خدا ـ عزّ و جلّ ـ است و در حقيقت "اسها" و به سهو افكندن است؛ تا معلوم شود پيامبر نيز بشري مخلوق است و مبادا كه مردم او را به معبوديت فرا خوانند و از خداوند روي برتابند و اين، بر خلاف سهو ساير مردم است كه از ناحيه شيطان ونفوذ اوست و حال آن كه شيطان بر پيامبر و پيشوايان دين، سلطه و چيرگي ندارد: "و ليس للشيطان علي النّبى (صلي الله عليه و آله و سلم) و الائمّة سلطانٌ "إنّما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشركون" و علي من اتبعه من الغاوين". بنابراين، سهو النبي غير از "اسهاءُ النبى" است و اِسهاي پيامبر، برگشت به قدرت مطلق خداوند دارد كه هيچ كس منكر او نيست؛ يعني سهو النبي مثل موت النبي و... است"[5]. البته سخن در سهو و نسيان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه بسياري از دانشمندان اهل سنّت و قاطبه شيعه آن را نميپذيرند. از اينرو، "محقّق طوسي" در تجريد الإعتقاد فرمود: "و يجب فى النبى العصمة ليحصل الوثوق... و عدم السهو". "علاّمه حلّي" در شرح تجريد نوشت: "ويجب فى النبى...أن لا يَصحَ عليه السهو لئلا يسهو ما أمر بتبليغه"؛ سهو بر او روا نيست تا برخي از آنچه مأمور به تبليغ آن است، فراموشش نشود.[6] "محقّق اوّل" در كتاب نافع مينگارد: "و الحقّ رفع منصب الإمامة عن السّهو فى العبادة"؛ حق، آن است كه منصب امامت (اعمّ از نبوّت و امامت) بالاتر از آن است كه در عبادتها سهو داشته باشد.[7] علامه حلي نيز در كتاب منتهي فرمود: حديث "ابو هريره" (درباره سهو النبي) نزد ما باطل است؛ چون محال است كه سهو عارض پيامبران شود.[8] همچنين در كتاب مزبور و در كتاب تذكره، پس از ذكر خبر ابوهريره از "ذي اليدين"، اين حديث را از جهاتي مردود دانسته است: 1. متضمّن سهو در حقّ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه عقلا ً محال است. 2. اسلام ابوهريره، دو سال پس از مرگ ذو اليدين است[9]"شهيد اول" (م 786 هـ.ق) در ذكري بعد از ذكر خبر ذي اليدين گفته است: "و هو متروك بين الإماميّة لقيام الدليل العقلى علي عصمة النبى عن السهو"[10]"فاضل مقداد" (م 826 هـ.ق) مينويسد: "لايجوز علي النّبى (صلي الله عليه و آله و سلم) السّهو مطلقاً، أى فى الشرع و غيره"[11]"علامه مجلسي" نيز پس از ذكر سخنان سودمند گذشته، مينويسد:"اماميّه بر عصمت پيامبران و ائمّه (عليهمالسلام) از گناهان صغيره و كبيره، عمدي و اشتباهي و از روي فراموشي، قبل از نبوّت و امامت و بعد از آن، بلكه از زمان ولادت تا زمان ملاقات خداي سبحان، اِجماع دارند و كسي با آن مخالفت نورزيده است؛ جز شيخ صدوق، محمد بن بابويه و استادش "ابن وليد"(قدّسسرّهما). اين دو بزرگوار، "اِسها" از جانب خداوند را ممكن دانستهاند، نه سهوي كه از ناحيه شيطان است؛ ليكن مخالفت اين دو نفر، زياني به اِجماع نميرساند (و باطل بودن سهو النبي به حال خويش باقي است). امّا سهو در غير واجبات و محرمات ـ مانند مباحات و مكروهات ـ ظاهراً بيشتر اصحاب ما اماميّه، نيز اِجماع بر عدم صدور آنها دارند؛ چنان كه آيات و رواياتي چند نيز بر آنها دلالت دارند؛ مانند: (و ما ينطق عن الهوي * إن هو إلاّ وحي يوحي)[12]. و (إن أتّبع إلاّ ما يوحي إليّ...)[13] ؛ من جز آنچه به من وحي شده است را پيروي نميكنم.همچنين حضرت رضا (عليهالسلام) در وصف امام ميفرمايد: "فهو معصومٌ مؤيّدٌ موفّقٌ مسدّدٌ، قد أمِنَ من الخطاءو الزَّلَل" ،و امام اميرالمؤمنين (عليهالسلام) ميفرمايد: "فمنها أن يعلم الإمام المتولّى عليه أنّه معصومٌ من الذنوب كلّها، صغيرها وكبيرها، لايزل فى الفتيا، و لا يخطيي فى الجواب و لا يسهو و لا ينسي و لا يلهو بشىء من أمر الدنيا". چگونه سهو ميكند كسي كه در نمازش، آنان كه پشت سر او ايستادهاند را ميبيند؛ آنسان كه از جلو ميبيند، و خواب در او اثر ندارد و تغيير ايجاد نميكند و آنچه ميان مشرق و مغرب است ميداند؟!"[14]وي سپس با اشاره به رسالههاي جداگانه در باب ردّ سهو النبي، رساله زيباي... "شيخ مفيد" را در اين زمينه به نگارش آورده است.شيخ مفيد (رحمهالله) حديثهاي "سهوالنبي" را از نواصب (دشمنان اهلبيت) و مقلّدان شيعي آنان دانسته است؛ به ويژه اختلاف آنها را در اين كه نماز ظهر يا عصر يا عشا بوده است، دليل بر سستي اين حديث و سقوط آن از حجيّت و مايه حكم به وجوب ترك عمل به آن دانسته است. ايشان در رساله خود مينويسد:"سُستي اين روايت (روايت ذواليدين)، مانند سُستي همان خبري است كه در آن آمده است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در نماز صبح سهو كرد و در ركعت اوّل، سوره "النّجم" را تا آيات (أفرأيتم اللاّت و العزّي * و مناة الثالثة الأُخري)[15] تلاوت فرمود؛ آنگاه شيطان جمله "تلك الغرانيق العلي * وإن شفاعتهنّ لترتجي" را بر زبانش جاري كرد، سپس پيامبر متوجه شد. از اينرو، به سجده افتاد و مسلمانان نيز به پيروي او سجده كردند. مشركان نيز از روي خوشحالي و شادماني سجده كردند و پنداشتند پيامبر به دين آنان داخل شده است.... اگر ممكن باشد كه پيامبر در نمازش سهو كند (در حالي كه امام جماعت است) و پيش از اتمام نماز روي برگرداند و مردم ببينند و به او گوشزد كنند، بايد ممكن باشد در روزه نيز سهو كند و در روز ماه مبارك رمضان، در ميان مردم به خوردن و آشاميدن بپردازد و مردم نيز به او خيره شوند و به او بگويند: ماه رمضان است، اين چه خلافي است كه انجام ميدهي؟ دست از اين خلاف بردار... و در هنگام مناسك حج و در احرام، مجامعت كند و "سعي" را قبل از "طواف" انجام دهد و نداند چگونه "رمي جمرات" كند؛ بلكه بايد ممكن باشد در همه اعمال شريعت، سهو كند و آنها را از حدّ خود به جاي ديگر ببرد و در غير اوقاتشان قرار دهد، و عيب نباشد اگر ناسياً شرب خمر كرد يا به نظرش آمد كه شرابي حلال است و سپس امر بر او روشن شود، و عيبي نداشته باشد كه او از خود خبر ميدهد يا از كس ديگر كه پروردگارش نيست و....اينها، همه چيزهايي است كه هيچ مسلماني و نه هيچ غالي و نه هيچ موحّدي، آن را اجازه نميدهد. بنابراين، كسي كه سهو النبي را تجويز ميكند، از حدّ اعتدال خارج شده، رسوايي به بار آورده است... . (افزون بر همه اينها) شخصي به نام "ذو اليدين" شناخته شده نيست و ما، نه در اصول و نه در راويان، نه حديثي از اين مرد پيدا كردهايم و نه ذكري از او به ميان آمده است".[16]حاصل آن كه "سهو النبي" (صلي الله عليه و آله و سلم) از همه جوانب مردود است. معرفت سره از نبوت و شناخت ناب نسبت به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شايبه هرگونه نقص و عيب علمي يا عملي را از فاهمه محقّق ژرفانديش ميزدايد.[17][1] . بحارالأنوار، ج 17، ص 101.. [2] . بحارالأنوار، ج 17، ص 101 [3] . تهذيب، ج 2، ص 181 [4] . استبصار، ج 1، ص 371 [5] . من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 360. [6] . كشف المراد، ص 349 ـ 350 [7] . النافع، ص 45 [8] . منتهي المطلب، ج 1، ص 419 [9] . منتهي المطلب، ج 1، ص 308؛ التذكرة، ج 1، فصل الثالث في التروك [10] . الذكري، ص 215 [11] . ضد القواعد الفقهية، ص 68 ـ 69 [12] . سوره نجم، آيات 3 ـ 4 [13] . سوره انعام، آيه 50 [14] . بحارالأنوار، ج 17، ص 108 ـ 112 [15] . سوره نجم، آيات 19 ـ 20.) [16] . بحارالأنوار، ج 17، ص 124 ـ 129. [17] . وحي و نبوت در قرآن/287؛ سيره رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در قرآن/47.