تعبير «لاجُناح» درباره حكم الزامي
از تعبير (فَلا جُناحَ) وجوب يا استحباب سعي ميان صفا و مروه استفاده نميشود، بلكه اگر سعي ذاتاً مباح نيز باشد مشمول آن است، زيرا اين جمله تنها نفي حرج كرده است و نفي حرجْ نفي گناه است؛ نه اثبات ثواب. از (فَلاجُناحَ) بيش از اين استفاده نميشود كه سعي ذاتاً محذوري ندارد و معصيت نيست؛ يعني ممكن است ذاتاً مباح باشد؛ ليكن به قرينه اينكه سعي ناگزير يا جزو حج يا از مناسك عمره است و آنها واجب يا مستحباند، به يقين مباح نيست، بلكه به تبع كل، واجب يا مستحب است؛ اگر جزو عمل واجب بود به تبع آن واجب، و اگر جزو عمل مستحب بود به تبع آن مستحب است و اگر مستقل فرض شد رجحاني ندارد. البته در برخي موارد، شروعِ به عملي، مستحب و اتمام آن واجب است؛ مانند اعتكاف كه شروع آن مستحب و در روز سوم اتمامش واجب است.[2] درباره حج نيز اينچنين گفته شده است.[3] غرض آنكه جزء هر عملي تابع همان عمل است و در حدوث و بقا نيز محكوم به حكم كل خواهد بود.حاصل اينكه، از قرآن كريم درباره سعي بين صفا و مروه بيش از نفي جُناح استفاده نميشود و تنها به كمك دليل و قرينه خارجي ميتوان[1] ـ تفسير التحرير والتنوير، ج 2، ص 60. [2] ـ جواهر الكلام، ج 17، ص 162. [3] ـ كنز العرفان، ج 1، ص 272 ـ 273.