مطلب بعدي آن است كه اگر جريان قبله به عنوان سنخ مطرح است نه سنخ قرآن (نه اينكه حكمي از احكام قرآن نسخ شده است) بلكه سنّت به قرآن نسخ شد؛ نه قرآن به قرآن نسخ شد؛ زيرا اصل مسئله قبله بودن بيت المقدس با سنّت ثابت شد، نه با قرآن. يعني آيهاي نازل نشد كه شما در نماز به سمت بيت المقدس رو بياوريد تا با اين آيه دوّم آن حكم آيه اول نسخ شده باشد. اگر مسئله قبله از باب نسخ است گرچه روح نسخ به تخصيص أزماني برميگردد، امّا اين «نسخ السنّة بالقرآن» است؛ نه «نسخ القرآن بالقرآن» نميشود به جريان قبله استدلال كرد كه در قرآن نسخ واقع شده است؛ اين آيه ناسخ است، نه منسوخ. حكم قبلهاي كه قبلاً به وسيله سنّت به بيت المقدس متوجه بود، آن حكمي كه با سنّت ثابت شد با قرآن نسخ شد. نه اينكه حكمي كه قبلاً با قرآن ثابت شده باشد، هم اكنون با قرآن نسخ شده باشد؛ زيرا مسئله قبله بودن بيت المقدس با سنّت ثابت شد، نه با قرآن.
رضايت پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در گرو رضاي خداي سبحان
فرمود: (فلنولينك قبلةً ترض اها) و اصولاً انسان كاملي كه به مقام رضا رسيده است و از خدا راضي است و خدا از او راضي، اين رضاي او رضاي نفسي يا قومي نيست. خداي سبحان درباره انسانهاي وارسته ميفرمايد: (رَضِيَ الله عنهم و رَضُوا عنه)7؛ اگر خدا از اينها راضي است و اينها از خدا راضياند، معلوم ميشود همه شئون اينها خداپسند است و اينها مسئله شخص و نژاد را مطرح نميكنند كه براي شخص گاهي راضي باشند، براي نژاد گاهي ناراضي باشند و مانند آن.پس رضاي پيغمبر رضاي خداست: «رضي الله رضانا أهل البيت»8 پس چيزي را پيغمبر مسئلت كرد كه خدا ميخواست؛ نه اينكه چيزي را پيغمبر مسئلت كند كه براساس خصوصيّتهاي شخصي باشد، بعد خداي سبحان براساس خصوصيّتهاي شخصي او هم اجابت كند. اين چنين نيست، بلكه آن تقلّب وجه هم بإذن الله هست؛ زيرا انساني كه جز رضاي خدا چيزي نميطلبد: «رضي الله رضانا أهل البيت» شعار اين خاندان است، او قبلهاي را ميپسندد كه خدا بپسندد. و خدا قبلهاي ميپسندد كه از طعن طاعنان مصون باشد. فرمود:(فلنولينك قبلةً ترض اها).