انسان در همان بحثهاي قبل كه ملاحظه فرموديد دو حجّت دارد كه هر كدام باعث عاقل شدن انسانند: يكي عقل دروني و يكي وحي بيروني. اگر «العقل ما يعبد به الرحمن و يكتسب به الجنان»19 پس هر چه كه «يعبد به الرحمن و يكتسب به الجنان» آن عقل است؛ خواه عقل متصل كه در نهان انسانها خداي سبحان داد يا عقل منفصل به نام انسان كامل و معصومين(عليهم السلام)؛ لذا در اين زيارتها به اهل بيت عرض ميكنيم كه «السلام علي من به يعبد الرّحمن»20 شما عقل جامع هستيد، عقل منفصليد.
ـ اهل بيت(عليهمالسلام) عقل منفصل امّت اسلامي
عقل چيزي است كه با او مردم خدا را عبادت كنند و بهشت بروند و اهلبيت أنواري هستند كه با آنها مردم خدا را ميشناسند و به بهشت ميروند؛ پس اينها عقل امتند. و در جامعهاي كه امام نيست جامعه سفيه است، هم خود ابراهيم[عليهالسلام] عقل امّت است، هم دين ابراهيم [عليهالسلام] را كه عقل تشخيص ميدهد، عقل متصل است. اگر «إنّ لله علي الناس حجتين»21 يكي عقل است، يكي وحي؛ هر دو عقلاند و هر دو عامل عبادت و كسب بهشتاند، خواه دروني، خواه بيروني. اين چنين نيست كه اگر درباره اهلبيت(عليهم السلام) ميخوانيم كه «السلام علي من به يعبد الرّحمن»22 مجاز باشد، نه اينها عقل منفصل امّت اسلامياند؛ اينها هستند كه نور ميدهند اينها هستند كه با علم و عملشان عبادت رحمان و كسب بهشت را به مردم ميآموزانند؛ پس «السلام علي من به يعبد الرحمن»، «و علي من جحد ولايتكم غضب الرحمن»23 و مانند آن.پس (و من يرغب عن ملة إبراهيم إلا من سفه نفسه)؛ خودش را تسفيه كرده است.