مقام تسليم غير از مقام رضاست، غير از مقام توكل است و امثال ذلك. يك وقت است انسان متوكّل است. توكّل جزء فضايل اخلاقي است امّا بين راه است يعني انسان خيلي از چيزها را ميخواهد، خواستههايي دارد، ميداند به خواستههاي خود نميرسد خدا را وكيل ميگيرد كه خداي سبحان كه عليمِ قدير است وكيل او باشد، چون انسان با داشتن همه وسايل و اسباب از بسياري از امور بي خبر است، خدا را وكيل قرار ميدهد. از اين مرحله بالاتر مرحله رضاست ميگويد: خدايا هر چه تو كردي من راضيم به رضاي تو، از اين مرحله بالاتر مرحله تسليم است، عرض ميكند: خدايا! من كيام كه خواستهاي داشته باشم يا بگويم: «پسندم آنچه را جانان پسندد»35 پسندم، مطرح نيست، هر چه كردي كردي. اين از آن فرازهاي بلند دعاي ابو حمزه ثمالي است كه عرض ميكند: خدايا! «و ما خَطري»36؛ اصلاً من كيام كه من بگويم راضيم؟ هر چه تو كردي من ميپسندم؛ «پسندم آنچه را جانان پسندد». اگر هم كسي رسيد به اينجا كه بگويد: «پسندم آنچه را جانان پسندد»، اين تازه بين راه است اين فرازهاي بلند دعاي ابو حمزه ميگويد: خدايا! من كيام كه بگويم: هر چه تو كردي من قبول دارم و من راضيم؟ اين مقام تسليم است، مقام تفويض است يعني هر چه تو كردي من حرف نميزنم، قدرت ندارم بگويم راضيم. راضي بودن فرع بر آن است كه خودم را ببينم. آن كار را مطبوع خودم تشخيص بدهم، بگويم: ميلم همان است كه تو مايلي، نه اينطور نيست. اينكه «ما خطري، هبني»37 در چند جاي دعاي ابو حمزه تكرار شده است. ناظر به اين است، اين غايت ذلت است انسان تا به اينجا نرسد به جايي نميرسد. مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل ميكند كه شاگردان ائمه(عليهم السلام) همه يكسان نبودند بعضي سؤالات خيلي خوبي ميكردند. گاهي از امام(عليه السلام) سؤال ميكردند شما چه زماني ميفهميد كه امام شديد؟ خب، اگر امام قبلي مثلاً در طوس رحلت كرده است، شما كه در مدينه هستيد چه زماني ميفهميد امام شدهايد؟ يا اگر امام قبلي در بغداد در زندان رحلت كرده است، شما كه امام هشتمايد چه زماني ميفهميد امام شدهايد؟ عرض ميكند: چه زماني ميفهميد كه به امامت رسيدهايد؟ حضرت ميفرمايد: وقتي كه در خودمان يك ذلّت احساس بكنيم38. وقتي كه در خود يك ذلّت احساس بكنيم، ببينيم خيلي ذليليم، معلوم ميشود به يك جايي رسيدهايم. انسان تا پياده نشود به جايي نميرسد. لذا اين كلمه «و ما خطري» تقريبا به منزله ترجيعبند است در دو فراز اين دعاي ابو حمزه است كه اصلاً من كيام كه از تو خواستهاي داشته باشم يا شما را وكيل بگيرم يا بگويم آنچه را كه شما قبول داريد، من راضيام؟ و امثال ذلك.