گزارشي از خاطرات يك جاسوس-1
ما بريتانياييها جز با فتنهانگيزي و ايجاد نزاع در تمام مستعمرات خود نميتوانيم زندگي آسوده و مرفهي داشته باشيم ما نميتوانيم سلطنت عثماني را در هم بكوبيم مگر اين كه ميان مردم آنجا فتنه به راه اندازيم وگرنه يك ملت كم شمار چگونه خواهد توانست بر ملتي پر شمار غلبه كند و بر آن مسلط شود؟
احتمالاً برخي از شما خاطرات « مستر همفر»، جاسوس انگليسي فعال در كشورهاي اسلامي را مطالعه كردهايد. اگرنه، توصيه ميكنم اين كتاب را كه با حجمي كم اطلاعات فراواني ميدهد مطالعه كنيد.
«مسترهمفر» از جاسوسان كاركشتة فعال در «وزارت مستعمرات بريتانياي كبير» بوده كه حدود سه قرن پيش از اين ايام به ايران و عراق و تركيه (عثماني سابق) و مصر و حجاز سفر داشته و خدمات بينظيري به بريتانيا كرده است. اين كتاب را آقاي محمد صادق پارسا در سال 1372 ترجمه و چاپ كرد.
در كتاب مستر همفر مينويسد كه: ما دربارة دو موضوع توجه جدي داشتيم. يكي حفظ قدرت و سلطة خود بر سرزمينهاي اشغال شده يا همان مستعمرات و ديگري تلاش براي الحاق سرزمينهاي جديد و افزايش مستعمرات. حتي اشاره ميكند كه: خيال وزارت مستعمرات بريتانيا از بابت مناطقي مثل هند و چين با همة بزرگي و گسترش راحت بود چون از بابت مذاهب «بودا» و «كنفوسيوس» كه مذاهب غالب بودند خطري متوجه ما نبود چون، اين مذاهب با حيات و زندگي سروكار نداشتند. بنابراين، با برنامة دراز مدتي براي ايجاد تفرقه و جهل و فقر و گاه بيماري در اين كشورها با خيال راحت اين مناطق را در اختيار داشتيم.
شايد بياطلاع نباشيد كه سالهايي طولاني انگليس با رواج ترياك در چين اين سرزمين بزرگ را در چنگال خود گرفتار آورده بود. معروف است كه آنها سوختة ترياك را از مردم تحويل ميگرفتند و ترياك تازه پرداخت ميكردند.
مستر همفر مينويسد كه: ذهن ما از ناحية كشورهاي اسلامي پيوسته نگران بود. اگرچه با امضاي معاهداتي با پادشاه ايران و امپراتوري عثماني قيد و بندهاي زيادي را به پاهاي آنها بسته بوديم امّا؛
بزرگترين نگراني ما به چند موضوع برميگشت:
1 ـ قدرت اسلام در نفوس پيروانش؛
جالب است كه در همين بخش مينويسد مسلمانان ايراني (شيعيان) خطرناكترند.
2 ـ اسلام روزگاري دين زندگي و سيطره و سروري بوده و بسيار مشكل به نظر ميرسد بتوان كساني را كه روزگاري آقا بودند به بردگي كشيد؛
3 ـ از ناحية علماي اسلامي نيز بسيار احساس نگراني داشتيم. علماي الازهر و علماي عراق و علماي ايران محكمترين سد در برابر اهداف و آمال ما بودند. آنها به اندازة يك سر مو از اصول خود پايين نميآمدند و مردم هم تابع آنها بودند و شاه هم مثل موش كه از گريه ميترسد از آنها ميترسد.
همفر در خاطرات خود كه پس از بيش از دويست سال منتشر شده مينويسد:
در سال 1710 ميلادي وزارت مستعمرات به من مأموريت داد تا به مصر و عراق و تهران و حجاز و آستانه (تركيه امروزي) سفر كنم و اطلاعاتي كافي دربارة راههاي ايجاد تفرقه در ميان مسلمين و ايجاد سلطه بر بلاد اسلامي جمعآوري كنم.
او و نُه نفر ديگر كه در زمرة برگزيدهترين مأموران بودند با تمام امكانات لازم و نقشه و پول و اطلاعات كافي دربارة حكام و علما و رؤساي قبايل مشهور راهي شرق اسلامي در خاورميانه ميشوند.
همفر با نام جعلي «محمد» وارد آستانه ميشود و با تسلطي كه بر زبانهاي تركي و عربي داشته اعتماد عالمي را جلب ميكند و براي مدت درازي نزد او ميماند تا بر عموم دقايق مذهب اسلام و اخلاق مسلمانان آشنايي پيدا كند. مينويسد كه طي مدت دو سال هر ماه گزارش كامل مشاهداتش را براي وزارت مستعمرات ارسال ميكرده است.
در مرحلة دوم از مأموريت، همفر راهي بصره ميشود. او مأمور ميشود تا دو موضوع را پيگيري كند:
اول، كشف نقطهضعف مسلمانان براي نفوذ در پيكرة آنها و ويران كردنشان.
دوم، نفوذ در پيكرة مسلمانان پس از كشف آن نقاط ضعف. درواقع مأموريت دوم او ورود به منطقة شيعهنشين بوده.
از همفر خواسته ميشود تا در اين سفر انواع كشمكشهاي احتمالي موجود ميان مسلمانان را كشف كند و راههاي برافروخته كردن آنها را بيابد. نزاعهايي چون: نزاع بر سر رنگ پوست، قبيله، اقليم، قوميت، مذهب و ...
جالب است كه اعتراف ميكند:
ما بريتانياييها جز با فتنهانگيزي و ايجاد نزاع در تمام مستعمرات خود نميتوانيم زندگي آسوده و مرفهي داشته باشيم ما نميتوانيم سلطنت عثماني را در هم بكوبيم مگر اين كه ميان مردم آنجا فتنه به راه اندازيم وگرنه يك ملت كم شمار چگونه خواهد توانست بر ملتي پر شمار غلبه كند و بر آن مسلط شود؟
در واقع، راز سلطه غرب در همين عبارت نهفته است.
«ايجاد تفرقه و نشر مفسده» همواره دو سلاح موثر غرب عليه شرق اسلامي بوده. چنان كه در ماجراي بازپسگيري اندلس از خلفاي مسلمان، كليسا با وقف تاكستانهاي انگور براي عرضة شراب رايگان ميان مسلمانان و گسيل دختران زيباروي در ميان آنها چنان بلايي بر سر مسلمانان آورد كه در طي چند سال تمامي اندلس و اسپانيا از دست مسلمانان خارج شد. همة مساجد ويران و يا تبديل به كليسا شدند.
در كتب تاريخ ذكر شده است كه مسيحيان، پس از خارج كردن شهرها از دست مسلمانان، ناقوسها را بر دوش اسراي مسلمان گذاشتند تا پس از طي مسافتهاي طولاني آن را بر بلنداي كليساهاي مورد نظر مسيحيان نصب كنند.
جالبترين بخش سفر جناب همفر آشنايي با «محمدبن عبدالوهاب» است مينويسد:
محمدبن عبدالوهاب طلبه بود و بسيار بلندپرواز و تند مزاج و با رد نظريات مشايخ از درك خودش پيروي ميكرد و همواره از مشايخ معاصرش بيزاري ميجست.
همفر ادامه ميدهد:
من گمشدة خود را در محمدبن عبدالوهاب يافته بودم. او بسيار مستعد بود تا من در او رخنه كنم. همواره در گوشش ميخواندم او كه از امام علي(ع) و عمر با استعدادتر است و او ميتواند اسلام را احيا كند. حتي با اين او سني مذهب بود و متعه يا همان عقد موقت را جايز نميدانست چنان در او نفوذ كردم كه حاضر به پذيرش متعه شد. در اولين فرصت يكي از زنان مسيحي را كه از قبل توسط وزارت مستعمرات براي افساد جوانان مسلمان آموزش ديده بود به عقد او درآوردم.
از اين پس من از خارج و آن زن از داخل خانه رگ خواب محمد را در دست گرفتيم. حتي چنان بر او مسلط شديم كه حاضر به خوردن شراب شد و پس از چندي آثار ضعف و سستي در او نمودار گرديد. حتي روزي به دروغ گفتم كه پيامبر(ع) را در خواب ديدهام كه تو را بوسيده و فرموده كه تو وارث و جانشين من در امور دين و دنيايي و مباحثي از اين قبيل.
همفر مينويسيد «محمد عبدالوهاب» را تشويق به مسافرت كردم، او را به اصفهان و شيراز فرستادم، مأموران وزارت مستعمرات در اصفهان و شيراز او را زير نظر داشتند. حتي با ترفندي زني يهودي به نام آسيه را به عقد او در آورند.
حاصل تلاش همفر آماده كردن محمدبن عبدالوهاب به بهترين شكل براي آينده بود. او با حيله و ترفندي حسابشده، از طلبهاي گمنام امّا لجوج و بلندپرواز مردي مدعي و پايهگذار فرقهاي نو در ميان مسلمانان ساخت. فرقهاي كه به تمامي در خدمت اهداف بريتانيا درآمد.
گويا همة وقت امروز ما به شرح ماجراي مستر همفر گذشت. مطلع شدن از اين ماجرا بد نيست. اين حيلهها هميشه در ميان مسلمانان كارگر افتاده است.
تعداد طلاب جاسوس كه در ميان حوزههاي علميه كشورهاي اسلامي به ظاهر مشغول درس و بحث بودهاند كم نبوده و الآن هم كم نيست. چنان كه عدة بيشماري از مردان صاحبنام و جاه و منصب كشورهاي اسلامي را از طريق «زنان مأمور» به خود وابسته كردند و يا انبوهي از اطلاعات مهم را از آنان گرفتند و به نفع خود مصادره كردند.
اين حيله دربارة جوانان به شدت كارسازي ميكند.
فكر ميكنيد قرار دادن برخي دختران جوان سر راه جوانان و البته وابسته به خانوادههاي مذهبي و حتي صاحب نام و جايگاه در دولتهاي اسلامي كار سختي است؟ و يا بالعكس؟!
در دنياي سياست استكباري، اتفاق و حادثه معني ندارد. به همان سان كه جايي براي ولنگاري و حركتهاي تصادفي و به قول معروف الله بختكي نيست. امروزه از طريق اينترنت هر جواني را ميتوان به دام انداخت.
شرقيها به خاطر آنكه شاعرانه زندگي ميكنند احساسي و عاطفياند و دشمن از اين طريق و با سوءاستفاده از اين احساس ميتواند راه نفوذ در ميان آنها و صحن و سراي خانههايشان را پيدا كند.
اين مأمور برجسته و موفق وقتي به بريتانيا برميگردد مورد تشويق واقع ميشود و مقام و منصب بالايي به دست ميآورد. وزارت مستعمرات به همفر اجازه مطالعة كتابي قطور و هزار صفحهاي ميدهد كه در آن نتايج همة بررسيها و نقشهها و اطلاعات مأموران قبلي و وزارت مستعمرات ثبت و ضبط شده بود. همفر مينويسد كه در اين كتاب، تمامي نقاط ضعف مسلمين به صورت دستهبندي شده ثبت و ضبط شده بود. مواردي مثل:
هرج و مرج امور مديريتي، وجود ديكتاتوري و استبداد، بيتحركي و ناداني و ... در مقابل عموم علايق و وابستگيهاي مسلمين نيز در اين اثر آورده بود. مثل احترامي كه براي علما قائلند، دوري گزيدن آنها از ربا و شرب خمر و خوردن گوشت خوك، واجب دانستن جهاد، پايبندي به حجاب و عبادات و ... در پايان، كلية سفارشهاي مأموران آمده بوده؛ سفارشهايي براي گسترش نقاظ ضعف، دامن زدن به اختلافات و ....
همفر برخي از اين موارد را به اين نحو بيان ميكند:
غافل كردن? حكام از مجازات دزدان و تقويت جناح دزدان و تشويق آنها؛
اشاعة اين معني كه? مسلمين نسبت به زندگي دنيوي تكليفي ندارند و گسترش حلقههاي تصوف و امثال اينها؛
سرهم بندي اتهامات بر ضد روحانيون؛?
اختلاف افكني و ايجاد بدگماني? فراوان ميان گروهها و طوايف و انتشار كتابهايي كه به اين طايفه يا آن طايفه ضربه ميزند؛
سرگرم ساختن زمامداران به فساد و قمار و حيف و ميل اموال و ....? ؛
تقويت عربدههاي قومي و اقليمي و زباني؛?
اشاعة قمار و بادهگساري و? خوردن گوشت خوك، پنهاني يا علني؛
كم كردن رابطة مسلمين با علما... ؛?
? ايجاد ترديد دربارة جهاد، خمس، زكات و ... ؛
ايجاد جدايي ميان پدران و? مادران؛
تشويق زنان به حذف حجاب و چادر؛?
جلوگيري از ازدياد نسل و منع? ازدواج با بيشتر از يك زن و جلوگيري از ازدواج ايراني با عرب و ترك با ديگران و ... ؛
واگذاري قسمتهايي از خاك كشورهاي اسلامي به غير مسلمانان و ... ؛?
نشر? فساد و بيبند و باري ميان مسلمانان؛
پديد آوردن اديان و مذاهب دروغين...? ؛
گماردن جاسوسهايي در اطراف زمامداران و رساندن آنها به مقامات بالا.?
از طولاني شدن كلام معذرت ميخواهم. هر يك از اين بندها شرحي مفصل دارد.
وزارت مستعمرات بالاخره با حمايت مالي و نظامي و با استفاده از نفوذ خود در جزيرهالعرب ميان محمدبن عبدالوهاب به عنوان مؤسس وهابيت و «محمدبن سعود» به عنوان حاكم و عامل قدرت پيوند به وجود ميآورد و وظايفي ويژه را براي هر يك تعيين ميكند.
گمان ميكنم همين حد براي نشاندادن حساسيت غرب كينهجو دربارة اسلام، مسلمين، سرزمين اسلامي و تلاش آنها براي جستن راههاي بسط سلطه طي دو سه قرن گذشته تا به امروز كافي باشد.
ماهنامه موعود شماره 68