گزارشی از خاطرات یک جاسوس (5) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزارشی از خاطرات یک جاسوس (5) - نسخه متنی

علی فاطمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گزارشي از خاطرات يك جاسوس-5

بايد در تقويت افكاري كه سبب زنده نگه داشتن عصبيت‌هاي قومي و نژادي و ملي‌گرايي، دلبستگي شديد به فرهنگ و زبان و تاريخ گذشته ملت‌ها گردد، و قهرمانان و شخصيت‌هاي تاريخي پيش از اسلام خود را سخت گرامي دارند، مانند زنده كردن فرعونيت در مصر و دين زرتشت در ايران، بت‌پرستي بابل در سرزمين بين‌النهرين كوشش كنيم.

پس از ذكر موارد قوت اسلام، در فصول بعد، چگونگي راه‌هاي عملي گسترش نقاط ضعف و نابودي جنبه‌هاي قوت و نيرومندي اين ديانت، با ادلّه و براهين محكم عرضه مي‌شود؛ آنگاه كتاب اقداماتي را كه براي گسترش نقاط ضعف لازم و ضروري به نظر مي‌رسد، فهرست‌وار توصيه مي‌كند:

1. دامن زدن به اختلافات مذهبي با ايجاد حسّ بدگماني و سوءظن، در ميان مسلمين شيعه و سني، نگارش مطالبي اهانت‌آميز و تهمت‌انگيز از سوي هر گروه نسبت به گروه ديگر، ضرورت دارد در اجراي اين برنامة سودمند تفرقه و نفاق، از صرف هزينه‌هاي بسيار خودداري نشود.

2. نگه داشتن مسلمين در جهل و بي‌خبري، جلوگيري از تأسيس و گشايش مراكز آموزشي و تربيتي از هر قبيل، ايجاد مانع در راه چاپ و انتشار و در صورت لزوم، آتش زدن كتابخانه‌هاي عمومي و برحذر داشتن مردم از فرستادن كودكانشان به مدارس ديني، با وارد ساختن اتهاماتي عليه مراجع و علماي بزرگ.

3. ترويج تنبلي و جلوگيري از تلاش و فعاليت زندگي، با توصيف دنياي پس از مرگ و تجسم مناظر و رنگ‌آميزي‌هاي بهشت در برابر ديدگان مردم، و در نتيجه دلسردي و عدم تمايل آنان در پرداختن به امور معاش و نشستن به انتظار ملك‌الموت و رهسپاري به بهشت موعود.

4. گسترش همه‌جانبة خانقاه‌هاي دراويش، تكثير و انتشار رساله‌ها و كتاب‌هايي‌كه مردم عوام را به روي گرداندن از دنيا، گوشه‌گيري و مردم‌گريزي سوق مي‌دهد، مانند احياء‌العلوم غزالي، مثنوي مولوي و كتاب‌هاي محي‌الدين عربي.

5. اثبات حقّانيت شاهان و فرمانروايان مستبد و خودكامه؛ از طريق اشاعه احاديثي مانند: «سلطان سايه خدا در زمين است.»2 و يا ادعاي اين‌كه ابوبكر، عمر، عثمان و علي (ع)، بني‌اميه و بني‌عباس، همگي با كمك قوة قهريه و زور اسلحه، به فرمانروايي رسيدند، و خلاصه، شمشير حاكم بر مقدراتشان بوده است، يا جلوه دادن گردهمايي سقيفه را، به صورت كاري نمايشي كه سرنخ آن در دست عمر بوده است و ايراد دلائلي در اين باب، نظير آتش زدن عمر، خانه‌هاي طرفداران علي و منجمله خانة فاطمه همسر او را با انگيزه ارعاب و تهديد. خلافت عمر ظاهراً بنابر وصيت ابوبكر و در باطن با تهديد و تخويف مخالفان. اجتماع شوراي دروغين در انتخاب عثمان با هدف مخالفت با علي كه عاقبت، منجر به شورش ناخشنودان و قتل عثمان و در نتيجه خلافت علي (ع) گرديد و سرانجام، به خلافت رسيدن معاويه با خدعه و شمشير، و استقرار جانشينان او به همين ترتيب تا زمان شورش مسلحانه سفاح به پايمردي ابومسلم، و تأسيس خلافت بني‌عباس. خلفاي اسلام، از دوران ابوبكر تا اين روزگار كه دوران فرمانروايي عثماني‌هاست، همگي مستبد بوده‌اند؛ در نظام اسلامي، حكومت ديكتاتوري همچنان استقرار داشته است."

6. فراهم ساختن موجبات ناامني راه‌ها، فتنه و هرج و مرج در مراكز شهرها و روستاها، با حمايت از بدانديشان و ممانعت از مجازات بدكاران، فتنه‌انگيزان، و راهزنان مسلح، و ترغيب و تشويق آنان به غارتگري و راهزني، به وسيلة توزيع اسلحه و پول در بين ايشان.

7. جلوگيري از تعميم و توسعة بهداشت، و ترويج افكار جبري و قدري مبني بر اين‌كه همه چيز از سوي خداست، و درمان بيماري‌ها نتيجه‌اي ندارد، بايد به آيه استناد جست: «اوست كه مرا غذا مي‌دهد و سيراب مي‌سازد و آنگاه كه بيمار شوم، شفا مي‌بخشد.»3 «اوست كه مي‌ميراندم و زنده‌ام مي‌سازد.» 4شفا در دست خداست، زندگي و مرگ در دست خداست. بي‌مشيت و اراده او، شفاي از بيماري و رهايي از مرگ ميسر نيست. همگي اين رويدادها قضاي الهي است.

8. ثابت نگه داشتن بلاد اسلام در فقر، قحطي و ويراني و ممانعت از هرگونه اصلاح و دگرگوني.

9. دامن زدن به فتنه، آشوب و هرج و مرج، و ترويج اين عقيده و انديشه، كه اسلام دين عبادت و پرهيزگاري است و كاري به كار دنيا و امور وابسته بدان ندارد. محمد (ص) و جانشينانش هيچ‌كدام گامي در راه‌حل و فصل اين مسايل، و تنظيم روابط سياسي ـ اقتصادي برنداشته‌اند.

10. نتيجة اقدامات بالا، عقب‌ماندگي اقتصادي و گسترش بيكاري و فقر عمومي است. با اين همه، براي تحقق هرچه بيشتر اين عقب‌ماندگي، لازم است به آتش زدن خرمن‌هاي كشاورزان، غرق كشتي‌هاي بازرگاني، ايجاد آتش‌سوزي‌هاي بزرگ در مراكز بازرگاني و صنعتي، در هم شكستن سدها و ويران ساختن آبادي‌ها، مسموم ساختن آب‌هاي مشروب اهالي، اهتمام ورزيم تا موجبات كامل عقب‌ماندگي و فقر و فلاكت مردم از هر حيث، فراهم گردد.

11 ـ به فساد كشاندن حكام و فرمانروايان بلاد اسلام با رواج شراب‌خواري، قمار و فسادهاي ديگر در دربارها و حيف و ميل اموال عمومي، تا جايي كه پولي براي هزينه‌هاي دفاعي و آباداني و توسعه اقتصادي برجاي نماند.

12 ـ رواج و انتشار شايعة اسارت و بردگي زنان و توهين و تحقير ايشان، با استناد به آيه: «مردان را بر زنان حاكميت است.»5، يا حديث: «زن سراپا بدي است»6.

13 ـ شك نيست كه عامل عمده پلشتي و آلودگي محيط زيست در شهرها و روستاهاي مسلمان‌نشين، كمبود آب در غالب آن نواحي است؛ بايد به هر قيمتي كه شده حيله‌هايي به كار بريم كه در مراكز پرجمعيت از افزايش آب جلوگيري شود و بر ميزان كثافت و آلودگي افزوده گردد.

فصل ديگر كتاب به توصيه‌‌هايي در نابود ساختن عوامل و اسباب نيرومندي و توانايي مسلمانان، و ناتوان و ضعيف كردن آنان به عمل آمده كه جالب توجه است:

1. تقويت افكاري كه سبب زنده نگه داشتن عصبيت‌هاي قومي و نژادي و ملي‌گرايي، دلبستگي شديد به فرهنگ و زبان و تاريخ گذشته ملت‌ها گردد، و قهرمانان و شخصيت‌هاي تاريخي پيش از اسلام خود را سخت گرامي دارند، مانند زنده كردن فرعونيت در مصر و دين زرتشت در ايران، بت‌پرستي بابل در سرزمين بين‌النهرين. در اين قسمت، نقشه بزرگي كه مراكز فعاليت در زمينه‌هاي سابق‌الذكر را مشخص مي‌سازد، اضافه گرديده است.

2. ترويج شرابخواري، قمار، فساد و شهوتراني، تشويق به مصرف گوشت خوك؛ در اين‌گونه فعاليت‌ها بايد اقليت‌هاي يهود، نصاري، زرتشتي، صابيين، با يكديگر، همكاري و معاضدت داشته باشند و در گسترش اين مفاسد بكوشند. متقابلاً، وزارت مستعمرات، پاداش و مقرّري و حتي جوائزي براي آنان منظور خواهد داشت، بايد افراد مستعد را آماده ساخت كه در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نكنند و فسادهاي چهارگانه يعني: شراب، قمار، فحشاء و مصرف گوشت خوك را، هرچه بيشتر رواج دهند. بر مأموران انگليس در ممالك اسلامي فرض است به هر صورتي كه مقتضي بدانند، به وسيلة اعطاي جوائز، پول و چيزهاي ديگر، پنهان و آشكار، از گسترش اين مفاسد حمايت كنند و نگذارند آسيبي به دست اندركاران رواج آن برسد، از سوي ديگر، بايد مسلمين را به زير پا نهادن دستورات اسلام و سرپيچي از اوامر و نواهي آن تشويق و ترغيب نمود؛ زيرا بي‌اعتنايي به احكام شرع، سبب ظهور بي‌نظمي و هرج و مرج در جامعه خواهد شد؛ مثلاً در قرآن رباخواري به شدت محكوم شده و از گناهان كبيره است. پس بايد به هر صورت در رواج ربا و معاملات حرام، كوشش نمود و اقتصاد از هم پاشيده را، به كلي مضمحل ساخت. در مورد ربا، بايد به تفسير نادرست آيات تحريم ربا پرداخت، و اين اصل را در نظر داشت كه سرپيچي از يك دستور قرآن زمينه را براي تجري نسبت به كلية احكام اسلام فراهم خواهد كرد. بايد به مسلمانان گفت آنچه در قرآن تحريم شده ربح مركب است نه سود پول در مفهوم عادي آن: «مخوريد ربا به سبب آن‌كه چند برابر كنيد مال خود را.»7 بنابراين رباي ساده حرام نيست.

3 و 4. بر هم زدن رابطة دوستي آميخته با احترام، بين عالمان دين و مردم، وظيفه‌اي است كه هيچ مأمور انگليسي نبايد فراموش كند. در اين راه بايد نخست به دو كار عمده پرداخت: الف) برچسب زدن و تهمت وارد ساختن به علماء‌ و مراجع. ب) وارد ساختن بعضي از عالم‌نمايان وابسته به وزارت مستعمرات در سلك علماي دين: مخصوصاً بايد اين مزدوران عالم نما را به دانشگاه الازهر،‌ مراكز علمي و ديني استانبول و به حوزه‌هاي عالم‌نما را به دانشگاه الازهر، مراكز علمي و ديني استانبول و به حوزه‌هاي نجف و كربلا تحميل نمود. يكي از راه‌هاي قطع رابطه مردم با علماي دين، تأسيس مدارس جديد، و تربيت كودكان مطابق برنامه‌هاي وزارت مستعمرات است، در اين مدارس، بايد از وجود معلماني كه حقوق‌بگير ما هستند استفاده شود تا ضمن تدريس علوم امروز، موجبات تنفر و دشمني نوجوانان را از خليفة عثماني و علماي دين فراهم آورند. بايد سوء رفتار،‌ ستمگري ومفاسد اخلاقي خليفه را با آب و تاب براي دانش‌آموزان تشريح نمود كه چگونه ثروت عمومي را صرف شهوت‌راني و خوش‌گذراني خود مي‌كند، و كوچك‌ترين شباهتي به پيامبر(ص) از هيچ جهت، ندارد.

5. ايجاد تزلزل در عقيده وجوب جهاد و جنگ با كافران؛ بايد در بيابان اين نكته تأكيد و پافشاري نمود كه امر جهاد،‌ منحصراً مربوط به صدر اسلام و به منظور سركوبي مخالفان بوده و امروزه ضرورت آن مسلم نيست.

6. موضوع پليدي و نجس بودن كافران كه مخصوصاً در انديشة پيروان تشيع خلجان دارد،‌ از مسائلي است كه بايد از ذهن مسلمانان خارج شود، و با ذكر شواهدي از قرآن و احاديث، پاك بودن غير مسلمان را اثبات كنند؛ مثل آيه: «آنچه اهل كتاب خورند بر شما حلال است و آنچه شما خوريد بر ايشان حلال است، و بر شما زن‌هاي پاك‌دامن مؤمن و زن‌هاي پاك‌دامن اهل كتاب (يهود و نصاري)، حلال است.»8 مگر نه اين بود كه پيامبر(ص) همسري يهودي (صفيه) و همسري مسيحي (ماريه) براي خود برگزيده بود؛ آيا مي‌توان گفت كه همسران پيامبر(ص) نجس بوده‌اند؟

7. بايد مسلمين را به اين باور رساند كه مقصود محمد(ص) از دين، منحصراً اسلام نيست و همان‌طور كه در قرآن ذكر شده، دين شامل اهل كتاب يعني يهود و نصاري هم مي‌شود و پيروان ساير اديان مسلمانند. در قرآن حضرت يوسف از خدا مي‌خواهد كه مسلمان بميرد.9پيامبراني چون ابراهيم و اسماعيل از خدا مسئلت دارند كه: ‌«پروردگار ما را در زمرة مسلمانان و خاندان ما را امت مسلم قرار ده».10 يعقوب پيامبر، خطاب به فرزندان خود گويد: «پيش از آن‌كه مسلمان شويد نميريد».11

8. موضوع مهم ديگر، فراهم ساختن موجبات ايجاد كليساها و كنيسه‌هاست؛ بايد با ذكر شواهدي از قرآن و حديث و تاريخ اسلام، به مسلمين تفهيم كرد كه عبادت‌گاه‌هاي اهل كتاب مورد احترام است؛ در قرآن آمده: «اگر خدا مردم را منع نمي‌كرد، آنان كليساهاي نصاري، كنيسه‌هاي يهود و آتشكده‌هاي زرتشتيان و مهرپرستان را ويران مي‌ساختند.»12 از اين آيه مستفاد مي‌شود كه مراكز عبادت در اسلام محترم است و نمي‌توان آن‌ها را نابود ساخت.

9. احاديثي از پيامبراسلام نقل شده كه حكايت از انكار دين يهود دارد؛ نظير: «بيرون كنيد يهوديان را از جزيرةالعرب». «دو دين متفاوت در جزيرةالعرب نگنجد». به هر حال بايد در رسالت و درستي اين احاديث، ترديد روا داريم، مثلاً بايد گفت: اگر اين‌گونه احاديث صحيح بود هرگز محمد(ص) همسر يهودي اختيار نمي‌كرد، و بعضي از صحابه مانند طلحه، همسر يهودي نداشت و با مسيحيان نجران، قرار داد صلح امضا نمي‌كرد.

10. لازم است مسلمانان را از عبادت بازداشت و در وجوب عبادات، در انديشة آنان ايجاد شك نمود. مخصوصاً بر اين نكته اصرار ورزيد كه خدا از اطاعت بندگان بي‌نياز است. حج را بيهوده قلمداد كرد و مسلمين را شديداً از سفر به مكه و اجتماع در آن‌جا بر حذر داشت،‌ همچنين اجتماع در مجالس روضه‌خواني، مراسم تعزيه و سينه‌زني و غيره، برا ي اهداف ما مخاطره آميزند، و به شدت بايد جلوگيري شوند. از بناي مساجد و مقابر ائمه و بزرگان دين، تكايا و مدارس، به هر صورت بايد جلوگيري شود.

11. از امور ديگري كه سبب تقويت نفوذ اسلام در منطقه است،‌ موضوع خمس و تقسيم غنائم جنگي، وسيلة علما بين مردم ستمديده است. خمس به درآمدهاي حاصله از بازرگاني و داد و ستد، تعلق نمي‌گيرد. ضرورت دارد مسلمين را آگاه سازيم كه پرداخت در زمان پيامبر و امامان واجب بوده و علماي دين اين اختيار را دارند. مخصوصاً كه علما وجوه خمس را به سود خود صرف مي‌كنند؛ خانه، كاخ، باغ، اسب، گاو و گوسفند مي‌خرند. بنابراين، شرعاً‌ خمس به ايشان تعلق نمي‌گيرد.

12. بايد كوشش كنيم تا اسلام دين اختلاف و آشوب و هرج و مرج معرفي شود، و دلبستگي و ايمان مسلمين بدان كاهش يابد. دليل اين ادعا، اختلافات موجود در ممالك اسلامي و گسترش دامنة هرج و مرج، و ناامني است.

13. بايد در خانواده‌ها نفوذ كرد و روابط پدران و فرزندان را تا بدان حد تيره ساخت كه ديگر زير بار نصيحت و تربيت بزرگ‌تران خود نروند و تحت تأثير فرهنگ استعماري قرار گيرند، در اين صورت ما مي‌توانيم جوانان را از حوزه نفوذ عقايد ديني خارج سازيم، و ارتباطشان را با علما قطع كنيم.

14. در مسئلة بي‌حجابي زنان بايد كوشش فوق‌العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي‌حجابي و رها كردن چادر،‌ مشتاق شوند. بايد به استناد شواهد و دلايل تاريخي ثابت كنيم كه پوشيدگي زن از دوران بني‌عباس، متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نيست. مردم همسران پيامبر را بدون حجاب مي‌ديده‌اند، و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگي، دوش به دوش مردان، فعاليت داشته‌اند. پس از آن‌كه حجاب زن با تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفة مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق‌بازي و روابط جنسي نامشروع با زنان تشويق كنند و بدين وسيله فساد را در جوامع اسلامي گستش دهند. لازم است زنان غيرمسلمان كاملاً بدون حجاب، ظاهر شوند، تا زنان مسلم از آنان تقليد كنند.

15. بايد اساس هر گونه نماز جماعتي را با اشاعه اتهاماتي به ائمه جمعه و جماعت، بر هم زد و از استقبال مردم از آن كاست، مخصوصاً‌ لازم است،‌ دلائلي بر فسق و فجور امام جماعت ارائه داد، تا هر گونه رابطه‌اي بين امام و مردم، به سبب سوءظن و دشمني با او از ميان برود.

16. يكي از دشواري‌ها، زيارت مسلمين از مقابر و مشاهد متبركه است. ضرورت دارد با ذكر دلايلي ثابت كنيم كه اهميت دادن به قبور و تزيين آن‌ها بدعت و خلاف شرع است و در زمان پيامبر(ص)، اين تشريفات وجود نداشته، و عبادت مردگان رايج نبوده است. بايد تدريجاً با ويران ساختن بناها و نابودي نشانه‌ها و آثار اين قبور، مردم را از زيارت منصرف ساخت. يكي از برنامه‌هاي مفيد، در اجراي اين هدف، توليد شك نسبت به اصالت اين مراكز است؛ مثلاً بايد گفت پيامبر(ص) در مسجدالنبي مدفون نيست، و در گور مادرش مدفون است. و از اين قرار، ساير ائمه و بزرگان دين در مراكزي كه به آرامگاه ايشان شهرت يافته، دفن نشده‌اند. ابوبكر وعمر هر دو در بقيع مدفونند و گور عثمان ناشناخته است. آرامگاه حضرت علي(ع) در شهر بصره است. و قبري كه در نجف زيارتگاه مسلمين شده، از آن مغيرة بن سعبه است. سرحسين(ع) در مسجد «حنانه» مدفون است و جاي دفن پيكر او مشخص نيست. در كاظمين دو خليفه عباسي مدفونند، نه حضرت موسي‌الكاظم و جوادالائمه؛ آرامگاه مشهد، از آن‌هارون است نه حضرت رضا(ع)، در سامرا نيز خلفاي بني‌عباس مدفونند نه امامان هادي و عسكري(ع)، بايد اهتمام به عمل آوريم كه قبرستان بقيع با خاك يكسان گردد و ساير بقعه‌ها و زيارتگاه‌ها در سراسر ممالك اسلامي به ويرانه‌هايي مبدل شوند.

17. در مورد علاقه و احترامي كه شيعه براي خاندان رسول(ص) قائلند،‌ بايد با القاء ترديدهايي، در انتساب آنان به پيامبر(ص)، اين دلبستگي‌ از ميان برود. در راه حصول اين مقصود بايد عده‌اي را اجير كنيم كه با عمامه سياه يا سبز، در انظار ظاهر شوند و خود را به دروغ اولاد رسول معرفي كنند. بدين ترتيب، مردمي كه آنان را مي‌شناسند، تدريجاً در هويت سادات حقيقي هم شك مي‌كنند و به اولاد رسول سوء ظن مي‌يابند.

موضوع ديگر، برداشتن عمامه از سر علماي دين و سادات حقيقي است تا هم وابستگي به پيامبر(ص) از ميان برود، و هم احترام علما در ميان مردم.

18. مراكز عزاداري حسين(ع) يا تكايا بايد نابود شوند و به ويرانه‌هايي مبدل گردند. علت اين كار، البته بايد مبارزة با گمراهي مسلمين و نابودي بدبختي‌هاي دين، قلمداد شود. بايد با تمام وسايل بكوشيم تا مردم از رفتن به تكايا و عزاداري براي حسين(ع) خودداري كنند و تدريجاً اين‌گونه كارها متروك گردد. براي اين منظور، بايد شرايط و ضوابط تأسيس تكايا و گزينش وعاظ و روضه خوان‌ها را دشوار ساخت.

19. آزادانديشي و چون و چرا را بايد در انديشه مسليمن وارد ساخت؛ هر كس مي‌تواند آزادانه بينديشد و هر كاري را كه مي‌خواهد انجام دهد،‌ امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست. ترويج احكام شريعت اسلام موردي ندارد و بايد متروك شود؛‌ يك ضرب‌المثل ايراني مي‌گويد: «عيسي به دين خود؛ ‌موسي به دين خود.» هيچ فردي پس از مرگ در گور ديگري نمي‌آرامد. اگر امر به معروف و نهي از منكر لازم بوده باشد، اين وظيفه را پادشاهان بايد انجام دهند و مردم عادي حقّ اين كار را ندارند.

20. نسل را بايد كنترل كرد و نگذاشت مردها بيش از يك همسر داشته باشند؛ امر زناشويي را بايد با وضع مقرراتي دشوار ساخت؛‌ مثلاً هيچ مرد عربي حقّ ازدواج با زن ايراني و يا بالعكس مرد ايراني با زن عرب را نداشته باشند و بدين گونه ترك‌ها با ايراني‌ها و عرب‌ها، ازدواج نتوانند كرد.

21. بايد مسئله جهاني بودن تعاليم اسلام را با قاطعيت مردود شمرد، و شايع ساخت كه اسلام اصولاً دين هدايت نيست و يك مذهب قومي و قبيله‌اي است؛ همان‌گونه كه قرآن اقرار كرده: «اين‌ دين براي يادآوري تو و قبيلة تست».13

22. سنت‌هاي نيك اسلام، مانند بناي مساجد، مدارس، پرورشگاه‌ها و تأسيس بنيادهاي نيكوكاري همه و همه، بايد از ميان برود و يا لااقل، محدود گردد. اين گونه امور از وظايف دولت‌هاست نه علماي دين. هرگاه دولت‌ها بدين‌گونه كارها بپردازند، ارزش ديني آن از ميان خواهد رفت.

23. ضرورت دارد در صحت واصالت قرآن‌هايي كه در اختيار مسلمين است، ترديد روا داريم و باتوزيع و انتشار قرآن‌هايي كه چيزي كم يا زياد از قرآن موجود داشته باشند،‌ بر شك مردم به اصالت آن بيفزاييم. مخصوصاً بايد توجه داشت كه آيات اهانت‌آميز نسبت به نصاري، يهود و كفار، و نيز آيات امر به معروف و جهاد را به كلي از قرآن ساقط كرد. و نسخه‌هايي از اين كتاب را به زبان‌هاي تركي، فارسي،‌ هندي ترجمه و منتشر كرد. بايد در احاديث هم مانند قرآن، تحريف و ترجمه صورت گيرد.

كوتاه سخن آن‌كه، آنچه در كتاب دوم يافتم، سودمند و عالي به نظر مي‌رسيد. به كتاب نام چگونه اسلام را نابود كنيم نهاده بودند، و در حقيقت،‌ بهترين و عملي‌ترين برنامه‌هايي بود كه من و همكارانم وظيفه داشتم در ممالك اسلامي انجام دهيم. من پس از فراغت از مطالعة‌ كتابي كه مرا بي‌نهايت تحت تأثير خود قرار داده بود، به وزارت مستعمرات رفتم تا كتاب را مسترد دارم. در ديداري كه دوباره با معاون داشتم مرا مخاطب قرار داده، گفت: « در انجام كارهايي كه بايد انجام گيرد، شما تنها نخواهيد بود، بلكه گروه بسياري از همكاران صديق و صميمي كه تعدادشان بالغ برپنج هزار نفر است، شما را در اين مهم، در سرتاسر ممالك اسلامي، ياري و مدد كاري خواهند كرد. وزارت مستعمرات در انديشة آن است كه به تدريج با پيشرفت امور اين عده را به صد هزار نفر برساند. هرگاه به تجهيز چنين گروه عظيمي موفق شويم، يقيناً بر سراسر بلاد اسلام مسلط خواهيم شد و به محو آثار اسلام به صورت كامل خواهيم پرداخت».

سپس معاون به صحبت‌هاي خود چنين ادامه داد « من به تو مژده مي‌دهم، كه ظرف يك قرن، ما به آرزوهاي خود خواهيم رسيد. و اگر نسل امروز انگليس، شاهد پيروزي‌هاي آينده نباشد، فرزندانمان روزهاي خوش آينده را خواهند ديد، و چه نيكوست آن ضرب‌المثل ايراني كه مي‌گويد: «ديگران كاشتند ما خورديم، ما مي‌كاريم تا ديگران بخورند.» هرگاه بريتانياي كبير، يا (ملكة‌ درياها)، توفيق در هم شكستن اسلام و تسلط بر منطقه را پيدا كند، جهان مسيحيت از رنج‌هايي كه در اين دوازده قرن تحمل كرده، ‌به كلي رهايي خواهد يافت. مسلمين در اين مدت، انواع هجوم‌ها و جنگ‌ها را بر ما تحميل كرده‌اند؛ مثلاً جنگ‌هاي صليبي كه هيچ سودي براي مسيحيت نداشت، همان‌گونه كه يورش مغول، نخست با غارت و ويراني سرزمين‌هاي اسلام همراه بود ولي چون بي‌مطالعه و هدف هجوم صورت گرفته بود، نتوانست اسلام را نابود كند، ‌اما پيكار ما با اسلام مانند مغول تنها اقدامات نظامي و قتل و غارت نيست، و شتابي در اين كار نداريم.

حكومت بريتانياي كبير با مطالعة كامل در راه نابودي و انهدام اسلام، گام بر خواهد داشت و برنامه‌هاي منظم و دقيقي را با شكيبايي دنبال خواهد داشت و برنامه‌هاي منظم و دقيقي را با شكيبايي دنبال خواهد كرد، و عاقبت به هدف نهايي خواهد رسيد. البته ما در مواقع ضروري، به اقدامات نظامي هم متوسل خواهيم شد، ولي عمليات جنگي، ‌آخرين راه حل خواهد بود و آن در مواقعي است كه تسلط خود را در ممالك اسلامي كاملاً اعمال كرده باشيم. و براي تثبيت آن و سركوبي عوامل كه احتمالاً با تسلط ما از در مخالفت بر خواهند خاست، به اسلحه متوسل خواهيم شد. شك نيست كه حكمرانان استانبول (عثماني‌ها) از هوشمندي و فطانت بسيار برخوردارند، و به اين زودي‌ها نخواهند گذاشت ما برنامة‌ خود را در ممالك اسلامي عملي سازيم.

اما بايد از هم اكنون، كودكان طبقات متوسط را در مدارسي كه براي آن‌ها تدارك ديده‌ايم، تربيت كنيم. و كليسا‌هاي متعددي در آن مناطق برپا داريم، شراب و قمار و شهوت‌راني را چنان شايع سازيم كه نسل جوان به كلي از دين روي برتابد. بايد بين فرمان‌روايان ممالك اسلامي، اختلافات و كشمكش‌هاي گوناگون را دامن زنيم، و آتش فتنه و هرج و مرج را بر افروزيم،‌ اشراف و رجال دولت و توان‌گران را در پنجة زنان زيباروي و طنّاز مسيحي گرفتار سازيم و محافل آنان را با اين پري‌رويان رونق و جلا بخشيم تا اندك اندك، اقتدار ديني و سياسي خود را از دست بدهند، و مردم به ايشان بدگمان شوند و از ايمانشان نسبت به اسلام كاسته گردد؛ و در نتيجه وحدت و پيوستگي سه‌گانة علما، حكومت و مردم بر باد رود و در اين شرايط است كه با افروختن آتش جنگ‌هاي ويران‌گرانه و خانمان سوز، بنيان اسلام را در اين كشورها، از بيخ و بن، بر خواهيم كند».

1. قضاوت نويسنده در باب محتواي كتاب هاي ياد شده مبتني بر بي‌خبري يا سوء نيت است، تعاليم مندرج در آثار متكلماني چون عزالي يا عارفاني مانند محي‌الدين عربي و مولانا جلال‌الدين مولوي، يك سلسله اخلاق عملي است، تزكيه و تهذيب نفس را نبايد گوشه‌گيري يا مردم گريزي ناميد.

2. السلطان ضلّ الله في الارض.

3. سورة شعرا (26)، آية 79.

4. سورة شعرا (26)، آية 81.

5. سورة نسا (4)، آية 34.

6. المرئة ‌شرّ كلها.

7. سورة آل عمران (3)، آية 130.

8. سورة مائده (5)، آية 5.

9. سورة يوسف (12)، آية 101.

10. سورة بقره (2)، آية 128.

11. سورة بقره (2)، آية 132.

12. سورة حج (22)، آية 40.

13. سورة‌ زخرف (43)، آية 44.

ماهنامه موعود شماره 75




/ 1