افتتاح نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

افتتاح - نسخه متنی

عبدالرحیم اصلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نور «فضلنامه قرآني‌ علمي‌ تحقيقي

ش18 ـ پائيز1383

افتتاح

عبدالرحيم اصلي‌

7 ـ 12

اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الْذِّكْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ. (15/9)

درقرآن هيچ گونه تحريفي اتفاق نيفتاده است.

درباره جمع آوري ‌و تدوين قرآن، بسيار گفته اند. در اين ميان، بعضي با بيان مطالبي درصدد باطل جلوه دادن اعتقادات ديگران بوده اند. در هر حال، در اين مورد سؤال هايي ‌مطرح است؛ از جمله: آيا قرآن كريم به دستور رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) و با نظارت آن بزرگوار جمع و تدوين شده است يا اينكه صحابه بعد از او آن را تدوين كردند؟ آيا يك قرآن وجود دارد يا اينكه علاوه بر قرآن موجود، قرآنهاي‌ ديگري نيز هست؟ عده اي ‌شيعه را تهمت زده و گفته اند شيعه اعتقاد دارد قرآني ‌كامل تر از قرآن موجود، وجود دارد كه زماني ‌آن را مصحف فاطمه زهرا ناميدند و در وقت ديگر، مصحف علي. به زعم آنها، شيعه معتقد است كه قرآن فاطمه زهرا (س) يا قرآن اميرالمؤمنين (عليه السلام) كامل تر از قرآن موجود است. و همه اين سخنان را به روايات شاذ و ضعيف السند كه غير قابل اعتمادند مستند كرده اند.

مصحف علي (عليه السلام)

در زمان نزول وحي‌، افرادي ‌به عنوان كاتب بوند كه آياتي را كه بر پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)

نازل مي شد، بر روي ‌صحيفه هايي مي نوشتند. اين كاتبان هر كدام براي ‌خود صحيفه اي‌ جداگانه داشتند؛ و بر اين اساس، براي اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ابن مسعود و ... مصحف هاي نسبت داده شده است.

اما مصحف علي (عليه السلام) ويژگي هاي‌ خاصي‌ داشت و چه بسا همين باعث شد كه دانشمندان ديدگاه هاي‌ متفاوتي به آن پيدا و بعضي به باطل گمان كنند كه آن قرآن ديگري است.

حقيقت امر اين است كه مصحف علي ‌(عليه السلام) غير از قرآن موجود در عصر حاضر نيست. علي ‌(عليه السلام) اولين كاتب وحي ‌بوده و همه آياتي را كه بر پيامبر (صلي الله عليه و آله) نازل شده، جمع آوري ‌كرده است.

زماني كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) رحلت فرمودند، علي‌ (عليه السلام) بعد از غسل و كفن و دفن آن حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) از خانه خارج نشدند و فرمودند: ردايم را به دوش نخواهم انداخت مگر آنكه قرآن را در يكجا جمع كنم. و آن بزرگوار، قرآن را به ترتيب نزول و همراه با تفسير و توضيح آيات از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله) و شأن نزول جمع آوري‌ كرد.

قال علي ‌(عليه السلام): ما نَزَلَتْ آيَةٌ عَلي رَسُولِ الله اِلاّ اَقْرأينها واملاها عَلَيَّ فاكتبها بخطي وعلّمني تأويلها وتفسيرها وناسخها ومنسوخها ومحكمها ومتشابهها ودعاالله لي اَن يُعَلِّمني فهمها و حفظها فما نسيتُ آيةً من كتابِ الله ولا علماً اَمْلَأهُ عَلَيَّ. (تفسير برهان، ج1، ص16)

علي (عليه السلام) گفت: هيچ آيه اي بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نازل نشد مگر آنكه آن را بر من خواند

و املا كرد و من آنها را به خط خود نوشتم. و آن حضرت تأويل و تفسير و ناسخ ومنسوخ و محكم و متشابه قرآن را به من تعليم داد و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا كند. و من هيچ آيه اي از كتاب الله

و علمي كه رسول خدا (صلي‌ الله عليه واله وسلم) بر من املا كرده بود، فراموش نكردم.

قرآن وحياني‌ و بياني‌

از مهم ترين چيزهايي كه بر يكي ‌بودن قرآن علي‌ (عليه السلام) و قرآن موجود دلالت دارد، نصوص نهج البلاغه است. آن حضرت در نهج البلاغه، فراوان به آيات قرآني ‌استشهاد كرده كه تمامي آنها در قرآن

فعلي ‌موجود است؛ و اين طور نيست كه به آيه اي ‌استشهاد كرده باشد و آن در قرآن فعلي موجود نباشد.

اما حقيقتي كه نمي‌توان نايده گرفت، اين است كه امكان دارد در قرآن بياني تحريف و تغيير صورت گرفته باشد. البته اين مطلب، به توضيحي‌ مختصر نياز دارد.

در حقيقت دو گونه وحي بر پيامبر (صلي الله عليه و آله) نازل مي‌شد:

1ـ وحي ‌قرآني: و آن، همين نص قرآني است كه خدواند لفظ و معناي آن را بر پيامبرش نازل كرده است. قرآن وحياني، همان «ما اَنْزَلَ الله عَلي‌ رَسولِ الله» است و اينك نيز قرآن موجود همان قرآن وحياني‌ است

بي‌آنكه يك حرف يا حركت اعرابي از آن كم يا زياد شده باشد.

2 ـ وحي بياني: يعني ‌اينكه خداوند بيان و معنا و توضيح آيات نازل شده را نيز به پيامبر (صلي الله عليه و آله) وحي كرده است؛ و پيامبر (صلي الله عليه و آله) تمامي اين موارد را طبق نصوص وارد شده به طور كامل به علي (عليه السلام) املا مي‌كرد تا در كنار آيات، توضيحات آنها را نيز بنويسند. و علي (عليه السلام) مطابق نصوص منقول، همه آن توضيحات و تأويل و تفسير آيات را نوشته است. براي ‌مثل، وقتي آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» (5/67) نازل مي‌شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از تلاوت آيه توضيح مي داد كه آيه در مورد علي (عليه السلام) است.

اين مطلب، در روايات اهل سنت نيز تأييد شده است. سيوطي در الاتقان از ابن سيرين نقل مي كند كه آن

حضرت در مصحف خود ناسخ و منسوخ را نوشت. (الاتقان، ج1، ص59)

ابن سعد در كتاب طبقات از ابن سيرين نقل مي كند:

«اِنَّهُ كَتَبَهُ عَلي تَنْزيلهِ فلو اصيب ذلك الكتاب كان فيه علم». (طبقات ابن سعد، 2/338)

آن حضرت قرآن را به ترتيب نزول نوشت و اگر آن كتاب به دست بيايد، علم زيادي در آن وجود دارد.

در واقع، قرآني را كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) جمع آور‌ي و تدوين كرد، امروز تفسير مي ناميم. و زماني ‌كه قرآن همراه با تفسير و تأويل و توضيح رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را به جامعه و حاكميت وقت ارائه داد، گفتند: (ارفع مصحفك لا حاجَةَ بنا اليه) (تفسير شهرستاني)

قرآنت را بردار و ببر! ما نياز‌ي به قرآن تو نداريم.

در آن وقت حضرت قسم ياد كردند كه ديگر كسي‌ آن را نخواهد ديد.

لذا اگر آن قرآن در اختيار مسلمين قرار مي‌گرفت، تفسير و توضيح آيات خيلي راحت مي شد و در تفسير آيات كمتر به اختلاف مي افتادند. بدين ترتيب، امكان دارد اين توضيحات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به دست ما نرسيده باشد و بعضي مفسران با اجتهادات و استنباط خود، فهم ديگري از آيات ارائه بدهند.

روايات

رواياتي كه در خصوص جمع آوري قرآن و نيز در مورد تحريف قرآن وارد شده است، يكدست نيستند. غالب روايات تحريف قرآن، ضعيف السّند و غير قابل اعتمادند و در مسائل اعتقادي نمي‌توان به حديث شاذ يا ضعيف السّند عمل كرد. لذا اغلب اين روايات از حيز انتفاع ساقط اند؛ و در اين ميان، بعضي از روايات تحريف در صورت

مستند بودن، ناظر به تحريف قرآن بياني‌ است. و در اين صورت، روايت، به توضيح و تأويل نياز دارد و كسي كه عالم به فقه الحديث باشد، بايد نظر دهد و نمي توان به ظاهر آن فتوا داد.

در يكي ‌از سايت هاي اينترنتي، در مقاله اي‌ تحت عنوان «موقف علماء الشيعه من القرآن الكريم»، درباره اثبات تحريف كتاب خدا از منظر عالمان شيعي بحث شده است. در اين مقاله، «غرض ورز‌ي‌ها، لجاجت ها و تفرقه افكني به عيان قابل مشاهده است؛ و نويسنده از عالمان شيعي ‌از جمله كليني، فيض، طبرسي، شيخ مفيد، قمي ‌و ... مطالب سر و ته بريده اي نقل و تحريف قرآن را بدان ها استناد كرده است.

در اينجا براي آگاهي خواننده محترم، عبارت هايي كه اين نويسنده نقل كرده است، ارائه و بعد از آن همه مطالب از مأخذ و منبع ذكر شده آورده مي‌شود تا با يك مقايسه كوتاه معلوم شود چه جنايت هايي درعالم علم و فرهنگ در قالب دينداري صورت مي گيرد.

عبارتي ‌را از تفسير صافي ‌فيض با حذف صدر و ذيل نقل كرده و نتيجه گرفته است كه از ديدگاه فيض قرآن حجيت ندارد.

«قال الكاشاني ‌في‌الصافي: لم يبق لنا اعتماد عَلي‌ شيءٍ من القرآن اذا علي ‌هذا يحتمل كل آيةٍ اَن يكون محرفاً

ومغيراً ويكون علي ‌خلاف ما انزل الله فلم يبق لنا في القرآن حجة اصلاً».

هيچ اعتمادي به قرآن براي ما باقي ‌نمانده است؛ زيرا بنابر روايات تحريف، در هر آيه احتمال تغيير و تحريف داده مي شود و احتمال دارد بر خلاف ما انزل الله باشد، در نتيجه حجتي در قرآن براي‌ ما نيست».

اگر كسي از حقيقت مطلب اطلاع نداشته باشد، با خواندن اين نقل قول، به نتيجه اي خواهد رسيد كه نويسنده مقاله به آن رسيده است؛ حال آنكه فيض بعد از ذكر روايات مربوط به تحريف وتغيير قرآن، با چند استدلال محكم آنها را رد مي‌كند و مي‌گويد:

1 ـ بنابر روايات تحريف، هيچ اعتمادي به قرآن باقي نمي ماند (نه اينكه ما اعتماد نداشته باشيم).

2 ـ خداوند به حفظ كتاب، وعده فرموه و اعلام داشته است كه هيچ باطلي در آن راه پيدا نمي‌كند: «انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خَلْفِهِ» و «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» (15/9) با اين حال، چگونه امكان دارد تحريف در آن راه پيدا كرده باشد؟!

3 ـ به طور مستفيض از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) وارد شده است كه «احاديث ما را به قرآن عرضه بداريد؛ در صورت موافقت با قرآن، حكم به صحت حديث و در صورت مخالفت با قرآن از آن اعراض كنيد. لذا اگر قران موجود در حال حاضر تحريف شده باشد، فايده عرضه حديث بر قرآن چيست؟

بعد از اين مطالب، فيض مي گريد:

فيجب ردّه والحكم بفساده او تأويله. (تفسير صافي، ج1، ص51)

واجب است كه تحريف قرآن را رد و به فساد آن حكم كنيم؛

و يا اينكه آن روايات را تأويل كنيم.

و در پايان مي‌نويسد: بعيد نيست گفته شود كه محذوفات از قبيل تفسير و توضيح آيات بوده و از آيات و اجزاي ‌قرآن نبوده است. (تفسير صافي، ج1، ص52)

شيخ صدوق در اعتقادات خود در مورد كميت و مقدار آيات مي‌نويسد «اعتقاد ما اين است كه قرآني را كه خدا بر محمد (صلي الله عليه و آله) نازل كرده، همين است كه در ميان دو جلد و در دست مردم است و زياده بر اين

نيست. و هر كس به ما اسناد دهد كه ما مي‌گوييم قرآن زياده از اين است، آن كس دروغگو است. (اعتقادات صدوق، ص194).

و شيخ مفيد بعد از نقل اقوال در خصوص تحريف قرآن، فتواي خود را بدين صورت صادر مي‌كند:

لَسْتُ اَقْطع علي‌ ذلك بل اميل عَلي ‌عَدَمِهِ وسلامة القرآن عنه. (اوائل المقالات، ص31)

من قطع و يقين بر تحريف قرآن ندارم؛ بلكه نظر من به عدم تحريف قرآن و سالم ماندن آن از تحريف بوده است.

/ 1