بررسى و تحليل حركت سياسى امامحسين(ع) از نقطه آغاز در مدينه تا سرانجام شهادت در كربلا و حوادثى كه در اين فاصله زمانى و مكانى رخ داد و مراحلى كه آن حضرت پشت سر گذاشت تا به نقطه نهايى و اوج قيام خويش رسيد، موضوعى است كه تنها با در دست داشتن تاريخ صحيح از يك سو و نگاهى جامع از سوى ديگر، مىتوان سيمايى روشن و تحليلى بىدغدغه را پيش روى علاقهمندان به آگاهى از اين حركت سرنوشتساز گذارد. با اين همه، وجود عناصر مشترك در تبيين علل و اهداف قيام، بسيارى از تحليلهاى موجود در موضوع قيام عاشورا را نزديك به هم ساخته است. اين تحليلها در عين برخوردارى از نقاط مشترك، در پارهاى موارد، نكتهها و نگاههايى را در خود جاى داده كه آنها را از يكديگر متمايز مىسازد و گاه اساساً تفاوت عمدهاى ميان يك نگاه و نگاه ديگر وجود دارد.آنچه مىتواند نوع تحليل و نگاه دانشمند فرزانه، حضرت آيتالله ابراهيم امينى، نايب رئيس مجلس خبرگان رهبرى را از بسيارى تحليلهاى موجود در باره حركت امامحسين(ع) متمايز سازد، اين است كه اين حركت را چه با خاستگاهى غيبى و متصل به علم امام(ع) بشماريم و چه اين وجه را ناديده بگيريم، يك حركت اعتراضآميز به وضع موجود و در جهت احياى سيره رسول خدا و دفاع از اسلام ناب و ارزشهاى فراموش شده دينى بود. و امر به معروف و نهى از منكر، تنها ابزارى براى دستيابى به همين هدف عمده و محورى بوده است كه امام(ع) در مدينه با نپذيرفتن بيعت و در كربلا با پذيرفتن شهادت خود و يارانش به آن عمل كرده است.اين حركت اعتراضى چندين مرحله را پشت سر گذاشته و امام(ع) به عنوان پيشوا و رهبر اين حركت، در هر مرحله به تناسب وضع موجود، حركت اعتراضى خويش را شكل داده است. اين حركت با وعده پشتيبانى مردم كوفه، مىتوانست تا تشكيل حكومت اسلامى نيز ادامه پيدا كند و اگر در كربلا با شرايطى كه پيش آمد به مرحله نهايى نرسيد، امرى است كه چيزى از عظمت حركت مدبّرانه امام(ع) براى حيات مجدد اسلام ناب و احياى سنت پيامبر(ص) و اصلاح انحرافات گسترده موجود نمىكاهد.از طرف ديگر، آنچه اين تدبير و حركت كاملاً حساب شده را سرآمد همه حركتهاى اصلاحى ديگر مىسازد، اخلاق و سلوك و ارزشها و برجستگىهاى بىبديل شخصيت رهبرى حركت است كه بر همه جوانب اين قيام سايه افكنده است. انگيزه و شيوه حضرت در حركت و رهبرى نهضت، الگويى ماندگار را پيش روى همه كسانى مىگذارد كه در شرايطى چون شرايط امامحسين(ع) در جهت اصلاح وضع موجود و گسترش عدالت و ارزشهاى انسانى و اسلامى باشند. و درست از همين نقطه است كه شناخت درست عاشورا و پيامها و نقشآفرينىهاى آن و فهم درست و جامع فرهنگ حسينى و مسؤوليتى كه در جهت احياى اين فرهنگ و آن همه پيام، بر دوش جامعه اسلامى بويژه متولّيان فرهنگ دينى مردم سنگينى مىكند، يك مسؤوليت بزرگ و راهگشاست. و اينها نكات عمده و درخور توجهى است كه در اين گفتگو مورد اهتمام حضرت آيتالله امينى، قرار گرفته است و ايشان از موضع آسيبشناسى مجالس سوگوارى و محافل عزادارى سيدالشهدا(ع) به نقد آنها پرداختهاند و بسيارى از آنها را به دور از رسالت بزرگ تعليم هدف اصلى حركت امام(ع) معرّفى مىكنند و اين است كه آنها را بىثمر مىشمارند و در راستاى حركت اعتراضى و قيام حيات بخش امام(ع) نمىدانند.خوشحاليم كه دومين دفتر «ويژه نامه انديشه سياسى عاشورا»، اين گفتگو را پيش روى خوانندگان فرهيخته مىگذارد. از حضرت آيتالله امينى نيز به خاطر پذيرش درخواست مجله براى انجام اين مصاحبه و طرح ديدگاههايشان هر چند به اختصار و اجمال، صميمانه سپاسگزارى مىكنيم.حضرتعالى مهمترين انگيزهها و هدفها را در زمان حاضر در پرداختن به حركت امام حسين(ع) از بعد سياسى و نقش اجتماعى آن، چه مىدانيد؟بسم الله الرحمن الرحيمجهان اسلام در اين زمان با دو پديده بسيار مهم و سرنوشتساز مواجه مىباشد:پديده اول احياء تفكر اسلامى به عنوان دينى كه مىتواند زندگىساز باشد و در حل مشكلات اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى و غيره به انسانها كمك كند. بعد از پيروزى قيام مردم شريف ايران به عنوان دفاع از اسلام و غلبه ايمان و خون بر شمشير و تأسيس جمهورى اسلامى ايران در سال 1357، و بعد از پيروزى مردم مقاوم ايران در جنگ تحميلى عراق با اينكه از حمايت استكبار جهانى برخوردار بود، مسلمانان جهان به قدرت و عظمت ايمان و اسلام پى بردند و در صدد يافتن هويت اسلامى فراموش شده خود برآمدند. پيرو آن، نهضتهاى اسلامى در گوشه و كنار جهان بهوجود آمد، كه به عنوان نمونه مىتوان به انتفاضه مردم فلسطين اشاره كرد.پديده دوم حركتهاى جدى و همهجانبه دشمنان بر ضد اسلام و مسلمين. استكبار جهانى از اين پديده رهايىبخش اسلام به وحشت افتاده و همه توان نظامى، اقتصادى، علمى و فرهنگى خود را در مبارزه با اسلام و مسلمين به كار گرفته است و در چنين اوضاع و شرائطى مىتوان گفت بررسى تاريخ نهضت امام حسين(ع)، از جنبههاى گوناگون، يك ضرورت محسوب مىشود و نهضتهاى اسلامى مىتوانند از آن درس بگيرند. زيرا قيام اباعبدالله(ع) نيز به عنوان دفاع از دين و ارزشهاى آيت اللّه امينى:كشته شدن امام حسين و اصحاب و يارانش به وسيله چنين سپاهيانى شگفتآور نيست. تعصبات قومى، انتقامجويى، دنياطلبى و جاه و مقام، جهل و نادانى و تبليغات گسترده دشمن را مىتوان از مهمترين عوامل اين حادثه به شمار آورد.اسلامى و مبارزه با ظلم و استبداد طاغوتيان بنىاميه بوده است. بنابراين تبيين اهداف امامحسين(ع) و شيوه رفتار آن حضرت و اصحاب و يارانش مىتواند در اين شرايط حساس به نهضتهاى اسلامى كمك كند.انحطاط جامعه اسلامى در نيم قرن پس از رحلت پيامبر(ص) به جايى رسيد كه به خود اجازه دادند فرزند پيامبر(ص) را با آن وضع به شهادت برسانند. حضرتعالى عوامل و زمينههاى اين انحراف و انحطاط را چگونه ارزيابى مىكنيد؟چنان كه اشاره كرديد حادثه فجيع شهادت امامحسين(ع) يكى از حوادث بىنظير و شگفتآور تاريخ اسلام بلكه جهان است. شگفتى اين حادثه نه بدين جهت است كه اين قبيل جنايات در تاريخ اسلام و جهان بهوجود نيامده است، زيرا اين قبيل جنايات و صدها مرتبه هولناكتر از آن در طول تاريخ وجود داشته و دارد، بلكه شگفتى آن به جهاتى ديگر است كه به برخى از آنها اشاره مىشود:اولاً شهيد اين حادثه حسين بن على فرزند پيامبر اسلام است كه دهها حديث در فضائل او آمده و تعدادى از سپاهيان ابنزياد آنها را شنيده و به ياد داشتند.ثانياً تعدادى از صحابه پيامبر در بين همين جمع حضور داشتند كه در سنين نوجوانى و جوانى محبتها و توصيههاى پيامبر را در باره او ديده يا شنيده بودند.و ثالثاً در ارتكاب اين جنايت كوچكترين جرمى از او سراغ نداشتند.رابعاً آن حضرت به دست افرادى كشته شد كه اهل نماز و روزه بودند و خود را مسلمان و پيرو همين پيامبر مىدانستند.خامساً اين جنايت در زمانى واقع شد كه بيش از پنجاه سال از وفات پيامبر اسلام نگذشته بود و تعدادى از اصحاب هنوز زنده بودند، و نوازشهاى آن حضرت را نسبت به حسين ديده بودند. ويژگىهاى مذكور را مىتوان به عنوان شگفتيهاى اين حادثه دلخراش نام برد.اما امورى را كه در توجيه اين حادثه مىتوان گفت عبارت است از:1. احياء تعصبات قومى و قبيلهاى و حسّ كينهتوزى و انتقام، كه از صفات بارز دوران جاهليت بود و به وسيله پيامبر اسلام به طور موقت به خاموشى گراييد، ولى بعد از ارتحال آن حضرت بويژه در زمان عثمان و معاويه دوباره زنده شد، نمونههاى فراوانى از آن را در تاريخ مىخوانيد.2. گروهى از مسلمانان كه از ايمان كاملى برخوردار نبودند نسبت به على بن ابىطالب(ع) كينه داشتند، زيرا يك يا چند نفر از بستگانشان در جنگهاى صدر اسلام به وسيله آن حضرت كشته شده بودند. در جنگ بدر حدود هفتاد نفر از مشركين كشته شدند كه جمع كثيرى از آنها به وسيله علىبنابىطالب به قتل رسيدند. در همين جنگ حنظلة بن ابىسفيان برادر معاويه به دست على(ع) كشته شد و برادر ديگرش عمر به اسارت گرفته شد.در جنگ جمل و صفين و نهروان كه جنگ تازهاى بود و مسلمانان با يكديگر مىجنگيدند نيز جمع كثيرى از مسلمانان شام و كوفه و بصره كشته شدند و بستگان آنها در بين سپاهيان ابنزياد بودند و نسبت به على بن ابىطالب كينه داشتند.3. طمع مال و جاه و مقام در رؤسا و سپاه، فرمانده سپاه ابنزياد، عمر سعد بود كه نتوانست از حكومت و ملك رى صرف نظر كند، ابنزياد هم در تجهيز لشگر اموالى را بين آنان تقسيم كرد و نسبت به آينده نيز وعدههاى فراوان داد.4. معاويه از اين موقعيت استفاده كرد و تبليغات گستردهاى را عليه علىبنابىطالب(ع) به راه انداخت، نقل فضائل آن حضرت را قدغن كرد. اموالى را در بين راويان حديث تقسيم كرد تا در مذمت على(ع) حديث جعل كنند. خونخواهى از عثمان و مظلوميت او را دامن زد؛ به گونهاى كه خطيبان جمعه در خطبههاى خود حضرت على(ع) را لعن و نفرين مىكردند.5. رعب و ترس حاكم بر سپاه ابنزياد، معاويه ذكر فضائل على(ع) را قدغن كرد. او و كارگزارانش صدها هزار شيعه را به جرم دوستى با على به قتل رساندند. ابنزياد هنگام ورود به كوفه مسلم بن عقيل و هانى را با آن وضع دلخراش به شهادت رساند، و مردم كوفه را به ورود سپاهيان شام تهديد كرد.6. علاوه بر همه اينها اكثريت سپاهيان ابنزياد در سنين پنجاه سالگى يا كمتر بودند كه پيامبر اسلام را اصلاً نديده بودند و فضائل اهل بيت را نشنيده بودند، تعدادى هم كه در سنين بالاتر بودند يا اصلاً رسول خدا را نديده بودند يا در آن زمان در سنين نوجوانى و كودكى بودند. اين جمعيت در زمان حكومت معاويه زندگى كرده بودند و جز حكومت او و نامى از اسلام و حكومت پيامبر اسلام چيزى نشنيده بودند.با توجه به آنچه گفته شد كشته شدن امام حسين و اصحاب و يارانش به وسيله چنين سپاهيانى شگفتآور نيست. تعصبات قومى، انتقامجويى، دنياطلبى و جاه و مقام، جهل و نادانى و تبليغات گسترده دشمن را مىتوان از مهمترين عوامل اين حادثه به شمار آورد. مگر اميرالمؤمنين(ع) به وسيله يكى از همين مدعيان اسلام در محراب عبادت به شهادت نرسيد؟ در تعقيب همين شيوه است كه عمر سعد به سپاهيانش فرمان داد: «يا خيل الله، اركبى و بالجنة ابشرى». امام حسين(ع) را شخصى طغيانگر معرفى مىكردند كه بر ضد حاكم رسمى مسلمانان خروج كرده و مهدورالدم است.تا كنون به استناد آنچه از تاريخ عاشورا در متون تاريخى و حديثى مانده، تحليلهاى مختلفى از انگيزه حركت امام حسين(ع) ارائه شده است. تحليل كلى حضرتعالى از اين نهضت چيست و آيا از منظرى كه شما به اين حركت مىنگريد مىتواند نهضتى قابل تأسى باشد؟در شناخت صحيح هدف امامحسين(ع) در قيام خونين كربلا بهتر است به سخنان خود آن حضرت مراجعه كنيم. نوشتهاند آن جناب هنگام خروج از مدينه در ضمن وصيتنامهاش به محمد بن حنفيه چنين آيت اللّه امينى:هدف كلى امامحسين(ع) احياى سيره رسول خدا و دفاع از اسلام ناب و ارزشهاى فراموش شده دين بود. قصد داشت اين عمل مهم را به وسيله امر به معروف و نهى از منكر در ابعاد مختلف آن انجام دهد، كه از عدم بيعت با يزيد و حركت اعتراضى شروع شد و به شهادت خاتمه يافت.نوشت: «انّى لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر، و اسير بسيرة ابى و جدّى.»امامحسين(ع) در اين سخن سه چيز را به عنوان هدف قيام ياد كرده است: يكى اصلاح امور مسلمين، ديگرى امر به معروف و نهى از منكر، سوم احياء سيره پدرش على بن ابىطالب(ع) و جدّش رسول خدا(ص). با اندكى دقت مىتوان گفت: مهمترين هدف آن حضرت اصلاح امور امت بوده كه سيره رسول خدا را فراموش كرده و در ابعاد مختلف عبادى، اجتماعى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى به انحراف كشيده شده بودند، حضرت قصد داشت اين عمل مهم را به وسيله امر به معروف و نهى از منكر در تمام مراحل آن انجام دهد. بنابراين نهضت امامحسين(ع) را مىتوان به عنوان يك حركت اعتراضى و اصلاحى معرفى كرد كه به صورت امر به معروف و نهى از منكر در مراحل مختلف و بر طبق مقتضيات زمان و مكان و عمل به وظيفه انجام گرفته است.مرحله اول در مدينه: بعد از فوت معاويه فرزندش يزيد به وليد والى مدينه نوشت از حسين بن على بيعت بگير و اگر امتناع ورزيد او را به قتل برسان. ولى حضرت اباعبدالله بيعت را نپذيرفت، زيرا حكومت يزيد را يك حكومت مشروع نمىدانست و حاضر نبود با بيعت خود بر آن صحه بگذارد.بدين جهت از بيعت امتناع ورزيد و به عنوان اعتراض و اعلام عدم رضايت از مدينه به سوى مكه حركت كرد و اين، نوعى نهى از منكر به شمار مىرود.مرحله دوم در مكه: امامحسين(ع) قصد داشت در مكه بماند و عملاً و در صورت امكان با سخن اعتراض و عدم رضايت خود را به مسلمانان كه از بلاد مختلف و به قصد حج به مكه آمده بودند اعلام كند. و اين نيز نوعى امر به معروف و نهى از منكر بود. ولى در مكه دو حادثه جديد بهوجود آمد كه مىتوانست در اراده آن حضرت تأثير بگذارد. حادثه اول، اينكه آيت اللّه امينى:مهمترين و جامعترين هدف امامحسين(ع) در نهضت كربلا اصلاح امور امت و احياء سيره رسولخدا(ص) بوده است.در مدت توقف امامحسين(ع) در مكه شيعيان كوفه از عدم بيعت آن حضرت و حركت به مكه اطلاع يافتند و طى نامههاى بسيار زياد او را به كوفه دعوت كردند. حادثه دوم، امامحسين(ع) اطلاع يافت كه يزيد به چند نفر مأموريت داده كه مخفيانه او را ترور كنند.مرحله سوم حركت به سوى كوفه: با توجه به دو حادثه مذكور اوضاع عوض شد. از يك طرف امام نمىتوانست در مكه بماند، زيرا اگر كشته مىشد قداست حرم شكسته مىشد و خونش به هدر مىرفت. بنابراين احساس كرد بايد از مكه خارج شود و حركت اعتراضى خود را ادامه دهد. از سوى ديگر شيعيان كوفه او را دعوت كرده بودند و ظواهر امر نشان مىداد كه كوفيان به وعده خود عمل مىكنند، و بدون توسل به جنگ زمينه قبضه كردن حكومت فراهم خواهد شد. بنابراين احساس وظيفه كرد كه بايد به سوى كوفه حركت كند، و حركت اعتراضى خود را ادامه دهد. در عين حال براى رعايت احتياط ابتداء مسلم بن عقيل را همراه نامهاى به سوى كوفه گسيل داشت تا اوضاع را از نزديك مشاهده كند و به او گزارش دهد. بعد از چندى نامهاى را از پيك مسلم دريافت كرد كه نوشته بود: «گروه كثيرى از مردم كوفه با من بيعت كردهاند و در انتظار مقدم شما هستند.»امامحسين(ع) احساس كرد بايد به سوى عراق حركت كند، زيرا از يك طرف مىتواند به حركت اعتراضى خود ادامه دهد و از سوى ديگر چنان كه از نامههاى كوفيان و گزارش مسلم استفاده مىشد زمينه تأسيس حكومت اسلامى بدون توسل به جنگ و خونريزى و با حمايت انبوه شيعيان فراهم خواهد شد. و با قبضه كردن حكومت اسلامى مىتواند سيره جدش رسول خدا را احياء كند و اوضاع مسلمانان را اصلاح نمايد، و اين عالىترين مراتب امر به معروف و نهى از منكر است. و اگر كوفيان به وعدههاى خود عمل نكردند يا در اين مسير مقدس با مشكل ديگرى برخورد كرد، بر طبق مقتضيات زمان و مكان به وظيفه جديد خود عمل خواهد كرد، و به هر حال به وظيفه اعتراضى خود ادامه خواهد داد.امام حسين(ع) حج را بدل به عمره مفرده كرد و رهسپار كوفه شد.مرحله چهارم برخورد با حرّ بن يزيد رياحى و سپاهيانش: برنامه امامحسين(ع) اين بود كه هر چه زودتر خود را به كوفه برساند. ولى قبل از رسيدن به كوفه با سپاهيان حرّ مواجه شد كه از رفتن به كوفه مانع شدند. امام فرمود: «كوفيان مرا بدين جا دعوت كردهاند؛ اگر پشيمان شدهاند حاضرم به حجاز يا سرزمين ديگرى برگردم.» حرّ پاسخ داد من از دعوت اطلاع ندارم مأمورم شما را دستگير كنم و به كوفه نزد ابنزياد ببرم تا درباره شما تصميم بگيرد. وضع كاملاً تازهاى بهوجود آمده بود، تسليم شدن در برابر ابنزياد نتيجهاى جز بيعت با ذلت و خوارى، يا شهادت با زبونى، در بر نداشت و امامحسين(ع) چنين امرى را نمىتوانست بپذيرد، بدين جهت در برابر سپاهيان حرّ مقاومت كرد، ناچار از رفتن به كوفه منصرف شد ولى حركت خود را به سوى نقاط ديگر ادامه داد تا از اين بست نجات يابد و در نقاط ديگر به حركت اعتراضى خود ادامه دهد.مرحله پنجم نزول به سرزمين كربلا: امامحسين(ع) به راه خود ادامه داد و سپاهيان حّر بدون توسل به جنگ او را همراهى و مراقبت كردند، تا به سرزمين كربلا رسيدند. در آنجا نامهاى از ابنزياد به حرّ رسيد كه حسين بن على و خانوادهاش را در همين جا متوقف كن و از ادامه سفر بازدار. در اينجا نيز وضع كاملاً جديدى بهوجود آمد. امامحسين(ع) نه مىتوانست به كوفه برود، و نه به نقطه ديگرى حركت كند. در اينجا براى آن حضرت جز انتخاب يكى از دو كار امكان نداشت. يا بايد تسليم ابنزياد مىشد و تن به ذلت مىداد تا زنده بماند و چند سالى زندگى كند، يا در برابر دشمن مقاومت كند، مردانه بجنگد و دفاع مقدس و شهادت شرافتمندانه را بر زندگى ذلتبار ترجيح دهد.ولى چون انتخاب روش اول با هدف امامحسين(ع) سازگار نبود، روش دوم را كه عالىترين و مقدسترين مرحله امر به معروف و نهى از منكر است برگزيد. خودش و اصحاب و يارانش روز عاشورا با سپاه انبوه دشمن مردانه جنگيدند و درا ين پيكار مقدس به فيض شهادت رسيدند. و بدين وسيله به مسلمانان جهان درس ديندارى، امر به معروف و نهى از منكر، مبارزه با ظلم و ستم و عدالتخواهى آموختند. گرچه امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش در كربلا به شهادت رسيدند ولى در رسيدن به هدف شكست نخوردند. چنين نهضتى در اين زمان و در همه زمانها و مكانها قابل تأسى و پيگرى است:حضرت عالى قيام اباعبدالله(ع) را در طىّ مراحل گوناگون توضيح داديد، آيا نظر شما اين است كه آن حضرت در اين حركت مهم، يك طرح كلى و جامع درنظر نداشت بلكه در هر مرحلهاى با توجه به اوضاع و شرائط موجود تصميم مىگرفت؟نظر بنده اين است كه هدف كلى امامحسين(ع) احياى سيره رسول خدا و دفاع از اسلام ناب و ارزشهاى فراموش شده دين بود. قصد داشت اين عمل مهم را به وسيله امر به معروف و نهى از منكر در ابعاد مختلف آن انجام دهد، كه از عدم بيعت با يزيد و حركت اعتراضى شروع شد و به شهادت خاتمه يافت. بنابراين، هم هدف كلى در نظر داشت و هم در راه تحقق هدف از يك برنامه كلى و جامع پيروى مىكرد. و در هر مرحله بر طبق مقتضيات زمان و مكان انجام وظيفه مىنمود.در تاريخ مىخوانيم كه امامحسين(ع) در بين راه كه هنوز به سپاهيان حرّ بن يزيد رياحى برخورد نكرده بود از خبر شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه اطلاع يافت و فهميد كه شيعيان كوفه به وعدههاى خود عمل نخواهند كرد، چرا همچنان به مسير خود ادامه داد و مراجعت نكرد؟چنان كه اشاره كرديد امامحسين(ع) در منزل ثعلبيه خبر شهادت مسلم را شنيد و با اوضاع و شرائط جديدى مواجه گشت. اين مرحله را نيز بايد به عنوان يكى از مراحل حركت آن حضرت به حساب آورد. امام در اين مرحله نيز بايد بر طبق شرائط جديد تصميم بگيرد. اولين كارى كه كرد اين بود كه عين جريان شهادت مسلم را بدون پرده پوشى با اصحاب در ميان گذاشت و از آنان نظر خواهى كرد. فرزندان عقيل عرض كردند: بايد از آيت اللّه امينى:حسين بن على(ع) كه از عالىترين عواطف انسانى برخوردار بود روح عدالتخواهى، ديندارى، دفاع از حق، مبارزه با بىدادگرى را در پيروانش زنده كرد و در راه تحقق اين آرمان مقدس از آنان يارى جست.مسلم خونخواهى كنيم يا در همين راه كشته شويم. امامحسين(ع) فرمود: «بعد از شهادت مسلم و هانى زندگى ارزش ندارد.» تعدادى ديگر از اصحاب عرض كردند: يا ابنرسول الله، به خدا سوگند! تو مثل مسلم نيستى، وقتى وارد كوفه شوى شيعيان كه تو را دعوت كردهاند به طور يقين به سويت مىشتابند و حمايت مىكنند.در اوضاع و شرائط جديد، امامحسين(ع) يكى از دو كار را مىتوانست انتخاب كند: يا از رفتن به كوفه منصرف شود و به سوى سرزمينى ديگر رهسپار گردد و در آنجا بر طبق شرائطى كه بهوجود خواهد آمد انجام وظيفه كند. يا اينكه به حركت خويش به سوى كوفه ادامه دهد. امام وجه دوم را بر اول ترجيح داد، زيرا اولاً از حمايت مردم كوفه هنوز مأيوس نشده بود، چنان كه اصحاب و يارانش نيز همين احتمال را تأييد كرده بودند و ثانياً فكر كرد اگر هم كوفيان به وعدههاى خود عمل نكنند باز هم در آنجا بهتر مىتواند بر طبق اوضاع و شرائط جديد انجام وظيفه كند و به حركت اعتراضى خود ادامه دهد. بنابراين تصميم گرفت به سوى كوفه حركت كند. ولى در اينجا لازم دانست كار ديگرى را انجام دهد كه اگر در بين اصحاب و يارانش، فرد يا افرادى وجود دارند كه از شركت در اين سفر خطرناك كراهت دارند مأخوذ به حيا نشوند. بدين جهت به اصحاب و يارانش فرمود: «چنان كه شنيديد مسلم شهيد شده و اوضاع كوفه به گونهاى ديگر درآمده است؛ من قصد دارم به هر حال به كوفه بروم، اكنون بيعت خودم را از شما بر مىدارم، هر كس ميل دارد مىتواند از من جدا شود و به هر جا خواست برود. تعداد كمى از همراهان برگشتند و امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش رهسپار كوفه شدند.يكى از عوامل حركت امام(ع) در برخى متون تاريخى و تحليلى، خواست و دعوت مردم معرّفى مىشود. از برخى فرمايشات خود امام(ع) نيز اين امر استفاده مىشود. حضرتعالى نقش خواست و دعوت مردم را در آغاز و انجام آيت اللّه امينى:حادثه عاشوراى امامحسين(ع) يكى از مهمترين و كمنظيرترين حوادث تاريخ است كه مىتواند براى انسانهاى جهادگر و عدالتخواه بهترين وسيله عبرت و پند آموزى باشد.حركت حضرت چگونه ارزيابى مىكنيد و چه جايگاهى براى آن قايل هستيد؟چنان كه قبلاً گفته شد نامههاى دعوت شيعيان كوفه درحركت امامحسين(ع) به سوى عراق بدون شك مؤثر بوده است؛ ولى نه در اصل حركت از مدينه و شروع قيام اعتراضآميز، زيرا قبل از حركت به سوى مكه دعوتى وجود نداشت. نامهها در مكه به دست امام رسيد و در اثر آنها احساس وظيفه كرد.عدالتطلبى و مبارزه با تبعيض و فساد، يكى از محورهايى است كه از جمله در سخنرانى امام(ع) در منا مطرح شده است. اين خواسته حضرت كه در واقع رسالتى بزرگ در حركت اصلاحى و انقلابى عاشورا به شمار مىرود را با توجه به شرايط روز جامعه و مسؤوليتى كه بر عهده پيروان حضرت است چگونه ترسيم مىفرماييد؟چنان كه قبلاً گفته شد مهمترين و جامعترين هدف امامحسين(ع) در نهضت كربلا اصلاح امور امت و احياء سيره رسولخدا(ص) بوده است. اين هدف كلى شامل احياء همه ارزشهاو مبارزه با همه مفاسد و ضد ارزشها خواهد بود. بنابراين عدالتخواهى و مبارزه با استبداد و بىدادگرى و تبعيضات، كه گه گاه در كلمات خود امامحسين(ع) نيز ديده مىشود از مصاديق اين هدف كلى به شمار مىروند. در پاسخ بخش دوم سؤال جناب عالى بايد عرض كنم كه هدف امامحسين(ع) تنها اين نبوده كه وظيفه شخص خود را در اين رابطه انجام دهد بلكه علاوه بر آن مىخواسته عملاً به پيروانش درس ديندارى و دفاع از اسلام و ارزشهاى اسلامى را بياموزد. امام(ع) در اين نهضت اصلاحى به عنوان يك مسلمان مؤمنِ وظيفهشناس عمل كرده نه به عنوان امام معصوم و فرزند پيامبر. بنابراين تعقيب اين هدف مقدس از لوازم ديندارى و يك وظيفه همگانى است، كه در اين زمان و همه زمانها و مكانها بايد پيگيرى بشود: «كلّ يومٍ عاشورا و كلُّ ارضٍ كربلا.»اسلام از زمان حيات رسول خدا(ص) و بعد از آن در طول تاريخ، با هجمههاى دشمنان داخلى و خارجى مواجه بوده و هست. حراست از دين و ارزشهاى اسلامى يكى از مهمترين مسؤوليتهاى مسلمين مىباشد، اگر تاكنون توطئههاى دشمنان خنثى شده و اسلام باقى مانده در اثر انجام اين وظيفه مهم و حياتى بوده است. چنان كه مىدانيد در اين زمان دشمنان اسلام در شرق وغرب جهان، براى محو اسلام و سركوب مسلمانان بسيج شده و همه امكانات نظامى، اقتصادى، فرهنگى خود را در نيل به اين هدف استكبارى به كار گرفتهاند. در يك چنين اوضاع و شرائط خطرناكى دفاع از اسلام يك وظيفه همگانى است و نهضت عاشورا مىتواند بهترين سرمشق باشد.اخلاق و ارزشهاى انسانى يكى از جلوههاى بسيار زيبا و سازنده و قابل توجه در جبهه سيدالشهدا(ع) است. نقطه مقابل اين حقيقت را در جبهه مقابل شاهديم. از يك سو آن همه كرامت و بزرگوارى و از سوى ديگر آن همه پستى و دنائت و رذالت. يعنى امورى كه كاملاً خارج از موازين جارى در جنگها و درگيرىهاى رايج در ميان اعراب بود. اگر بخواهيم عاشورا را از منظر اخلاقى بويژه اخلاق سياسى بررسى و ارزيابى كنيم، حضرتعالى ويژگىهاى دو جبهه را چگونه ترسيم مىكنيد؟ رفتار حضرت و اصحاب وى چه پيامى براى ما دارد. و خُلق و خوى سپاهيان دشمن را از منظر تربيت و اصول انسانى و اسلامى، برخاسته از چه مىدانيد؟امامحسين(ع) و يزيد را نمىتوان با يك ترازو سنجيد، آنان دو انسان معمولى نبودند كه با هدفى يكسان به نبرد پرداخته باشند. بلكه دو نوع انسان با صفاتى كاملاً متفاوت بودند. امامحسين(ع) از خانوادهاى شريف و روحانى با عالىترين عواطف انسانى كه از عمق جان به مبدأ و معاد و ارزشهاى اسلامى ايمان داشت. و هدف او در اين قيام مقدس دفاع از دين و ارزشهاى اسلامى بويژه عدل و داد و مبارزه با بىدادگريها و تبعيضات بود. بر عكس يزيد از خانوادهاى دنياطلب، سودجو، و رياستخواه بود كه به اسلام و ارزشهاى اسلامى ايمان درستى نداشتند.هر يك از اين دو براى جذب نيرو از خُلق و خوى خود بهره مىگرفتند.حسين بن على(ع) كه از عالىترين عواطف انسانى برخوردار بود روح عدالتخواهى، ديندارى، دفاع از حق، مبارزه با بىدادگرى را در پيروانش زنده كرد و در راه تحقق اين آرمان مقدس از آنان يارى جست. و بدين وسيله انسانهاى همسنخ خود را جذب كرد. اصحاب و ياران او چنين افراد ممتازى بودند. اگر شما در اصحاب و ياران امامحسين(ع) عالىترين مراتب ايثار، جهاد، مقاومت، صراحت، صداقت، وفادارى، شجاعت، رحم و شفقت حتى نسبت به دشمنان را مىبينيد و كوچكترين نقطه ضعفى را مشاهده نمىكنيد، چندان تعجبى ندارد زيرا به همين منظور به سپاهيان امامحسين(ع) پيوسته بودند، آنها براى دفاع از حق و مبارزه با باطل آمده بودند، از اين روى انجام كار باطل برايشان توجيهى نداشت، زيرا حق را كه به وسيله انجام كار خلاف نمىتوان احياء كرد.كارگزاران و سپاهيان يزيد نيز در صفات نفسانى نظير خود او بودند. يزيد فردى دنياطلب، سودجو، عياش و شيفته جاه و مقام بود كه در رسيدن به اميال نفسانى خود از ارتكاب هيچ عمل ناهنجارى امتناع نمىورزيد، كارگزاران و سپاهيانش نيز به همين منظور از او حمايت مىكردند. ولايت بصره و كوفه را به ابنزياد داد تا با حسين بن على بجنگد، ملك رى را در اختيار عمر بن سعد قرار داد تا نهضت حسين(ع) را سركوب سازد. ابنزياد هم براى بسيج كوفيان اموال فراوانى را در بين آنان تقسيم كرد و براى آينده نيز وعدهها داد، و تهديد به فرا رسيدن سپاهيان شام كرد. سپاهيان ابنزياد به منظور تأمين منافع دنيوى و زندگى مرفه فرمان او را پذيرفتند و براى تأمين هر چه بيشتر اين هدف انجام هر عملى برايشان قابل توجيه بود. بنابراين ارتكاب جنايات ننگين از قبيل: منع آب حتى بر كودكان، آغاز جنگ، كشتن اطفال حتى شيرخوارگان، غارت اموال و لباسها حتى از اطفال، آتش زدن خيمهها، تاختن اسب بر بدنها، جدا كردن سرها از بدنها، و دهها جنايات ديگر كه از جنايات جنگى آيت اللّه امينى:مراسم عزادارى امامحسين(ع) گرچه خود يك عبادت است ولى مىتواند در تحريك مردم به نهضتهاى ضد استبدادى و مبارزه با ظلم و بىدادگرى نقش مهمى داشته باشد اما متأسفانه چنين امرى را مشاهده نمىكنيم.به شمار مىرود، از سپاهيان ابنزياد چندان تعجبى ندارد، زيرا همه اينها در مسير تأمين هر چه بيشتر منافع دنيوى قابل توجيه بود آن هم براى كسانى كه ايمان به مبدأ و معاد از حد مفاهيم ذهنى براى آنها تجاوز نمىكرد. «و الدّين لعق على السنتهم» آنها مال و منال و جاه و مقام و زندگى مرفه را مىخواستند، به هر وسيله ممكن.گرچه حادثه عاشورا و رفتار و كردار متفاوت سپاهيان امامحسين(ع) و لشگر ابنزياد در گوشهاى از تاريخ به وقوع پيوسته و سالها از آن مىگذرد و لى در هر زمان و از جمله اين زمان قابل تكرار و بهرهگيرى است.عاشورا علاوه بر ارائه الگوهاى فكرى و رفتارى، عبرتهاى چندى را نيز پيش روى ما مىگذارد. اگر يك نگاه كلى و مجموعى به زمينهها و چگونگى وقوع آن و نيز سرانجام آن داشت باشيم، در نگاه حضرتعالى چه پيامها و درسهايى را به عنوان عبرتهاى عاشورا مىتوانيم استنباط و ارائه كنيم؟حوادث مهم تاريخ و رفتار خوب و بد گذشتگان براى انسانهاى آينده آموزنده و عبرتانگيز است. انسانهاى موجود براى انتخاب برنامه زندگى و تعيين تكليف خود مىتوانند از وضع موجود عبور كرده، حوادث مشابه را در متن تاريخ گذشتگان بيابند و آثار و عواقب خوب يا بد آنها را مطالعه كنند و از آنها عبرت بگيرند. حادثه عاشوراى امامحسين(ع) يكى از مهمترين و كمنظيرترين حوادث تاريخ است كه مىتواند براى انسانهاى جهادگر و عدالتخواه بهترين وسيله عبرت و پند آموزى باشد. عاشورا زمانى بهوجود آمد كه امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش احساس كردند دين و ارزشهاى دينى در خطر است، حق پايمال مىشود و از باطل جلوگيرى به عمل نمىآيد، سنت و سيره واقعى رسول خدا به فراموشى سپرده شده، و بدعتهايى به عنوان اسلام جايگزين گشته است و...در هر زمان و هر مكان كه چنين شرائطى بهوجود آيد و انسان در تعيين تكليف خود مردد باشد مىتواند به حادثه عاشورا مراجعه كند و اعمال و رفتار و نتائج و عواقب كار هر يك از دو سپاه را مورد بررسى آيت اللّه امينى:انحراف از اينجا نشأت گرفته كه به گريستن و مراسم عزادارى كه وسيلهاى است براى زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و تعقيب اهداف امامحسين(ع) اصالت داده شده است. گريه تنها و بدون محتوا شده وسيله آمرزش گناهان و نجات از آتش دوزخ و از بهترين عبادتها و جايگزين تكاليف شرعى. بزرگترين هدف تشكيل مجالس عزادارى گريستن و بر سر و سينه زدن شده است.قرار دهد، و در انجام وظيفه تصميم بگيرد.يكى از مسائل مهم در حادثه كربلا شناخت پيروزمند واقعى و شكستخورده حقيقى است. شايد گروهى چنين تصور كنند كه در جنگ عاشورا يزيد و ابنزياد و سپاهيانش پيروز شدند بدين علت كه توانستند بر سپاهيان رقيب خود غلبه كنند و آنان را قتل عام نمايند، و چه پيروزى بالاتر از اين؟ ولى با اندكى دقت روشن مىشود كه نه كشتن رقيب را مىتوان از علائم حتمى پيروزى دانست، نه كشته شدن رقيب از آثار و لوازم شكست مىباشد. براى شناخت پيروزمند واقعى بايد به دستآوردهاى هر يك از دو سپاه متخاصم نگاه كرد.امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش در آن شرائط يكى از دو راه را مىتوانستند انتخاب كنند: يكى، بيعت با يزيد و صحه گذاشتن بر حكومت غير مشروع او. با چنين انتخابى مىتوانستند چند صباحى به زندگى ذلتبار ادامه دهند، و در نهايت با مرگ طبيعى از دنيا بروند.ديگرى، تن به ذلت ندهند. با يزيد بيعت نكنند، در برابر بىدادگريهاى او مقاومت نمايند و در دفاع از حق تا سر حد شهادت بكوشند. امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش روش دوم را انتخاب كردند. نتائج اين انتخاب را مىتوان در امور زير خلاصه كرد:1. احياء روح عدالتخواهى و مبارزه با استبداد و سلطه جويى؛2. درس ديندارى و دفاع از ارزشهاى اسلامى؛3. پاسدارى از عزت و شرافت انسانى؛4. انجام وظيفه دينى و وجدانى و تحصيل آرامش نفسانى؛5. جلب رضايت پروردگار جهان و خوشنودى او؛6. نيل به مقام عالى شهادت كه «عند ربهم يرزقون».با چنين ديدگاهى نمىتوان امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش را شكست خورده به حساب آورد. بنابراين سرانجام حركت امامحسين(ع) و اصحاب و يارانش بهترين وسيله عبرت است براى حقطلبان و عدالتخواهان جهان در طول تاريخ.از سوى ديگر سرانجام زندگى سپاهيان ابنزياد نيز مىتواند عبرتانگيز باشد. هر يك از مردم كوفه و سپاهيان ابنزياد مىتوانست به هر طريق ممكن به سپاهيان امامحسين(ع) ملحق شود و در ركاب او با دشمن بجنگد و به فيض عظيم جهاد در راه خدا نائل گردد ولى چنين عملى را انجام ندادند و از آن همه فيوضات محروم گشتند. و چه خسارتى از اين بالاتر؟!و حداقل مىتوانستند عضويت سپاه ابنزياد را نپذيرند و از جنگ كنارهگيرى كنند و بدين وسيله در قتل امامحسين(ع) و اصحابش شريك جرم نشوند. ولى اين عمل را نيز انجام ندادند بلكه به طمع مال و منال و جاه و مقام، به صورت فعالى در جنگ شركت كردند و آن همه جنايات را مرتكب شدند و به شقاوت ابدى نائل گشتند. اين افراد گرچه بعد از حادثه كربلا چند صباحى زندگى كردند و احياناً با دريافت متاعى قليل به زندگى ذلتبار خود ادامه دادند ولى به هر حال بعد از مدتى كوتاه با وزر و وبالى فراوان از اين دنيا رفتند و به درك واصل شدند. چه خسارتى بالاتر از اين؟! زيانبارتر اينكه اكثر اين افراد با بهانههاى سران خود از دريافت حقوق و جوائز نيز محروم گشتند و «خسر الدنيا و الآخرة» شدند. بعد از حادثه عاشورا گروهى از سپاهيان از كردار خود پشيمان شدند و به عذاب وجدان گرفتار آمدند. در آن زمان كه پشيمانى سودى نداشت توبه كردند و نهضت توابين بهوجود آمد. بعد از مدتى كوتاه مختار به قصد خونخواهى قيام كرد و اكثر جنايتكاران حادثه كربلا را با شديدترين وضع به درك واصل كرد. و اين است معناى «خسر الدنيا و الآخرة ذالك هو الخسران المبين.»در منابع حديثى ما، تأكيد ويژهاى بر احيا و تبليغ و ترويج عاشورا و شهادت حضرت(ع)، به شكلهاى مختلف شده است و هر چيزى كه به نحوى به كربلا و عاشورا پيوند مىخورد، مورد عنايت قرار گرفته است. از جمله موضوع مهم عزادارى است كه بيشترين عطف توجه را در رهنمودهاى آيت اللّه امينى:اگر كسى اعتراض كند در جواب گفته مىشود براى گريه گرفتن و زبانحال است. در صورتى كه اگر دروغ حرام باشد دروغ بر امامحسين(ع) حرمت بيشترى دارد. در نتيجه كتب مقتل و روضه و مرثيه و اشعار پر شده از مطالب ضعيف، بىمدرك، و مجعول، به گونهاى كه پيدا كردن حق در بين آنها دشوار است. اين يكى از مصائب بزرگ امامحسين(ع) است كه حقاً بايد بر آن گريست.معصومان(ع) از سوى ديگر به خود داشته است. در نگاه شما از منظر سياسى چه اهدافى در اين همه دستورالعملهايى كه در زنده نگه داشتن جريان عاشورا وارد شده وجود دارد و حضرات معصومين(ع) مهمترين هدفشان از اين همه تاكيد بر قضيه كربلا چه بوده است؟در فلسفه گريه و عزادارى بر امام حسين(ع) علاوه بر ثوابهاى اخروى، به چند فائده ديگر نيز اشاره مىكنيم:يك: توصيه و تأكيد ائمه اهل بيت به گريه و عزادارى بدين منظور بوده كه هدف امام حسين(ع) يعنى دفاع از دين و ارزشهاى اسلامى، عدالتخواهى و مبارزه با استبداد و ستمگرى همواره براى شنوندگان تشريح شود، تا عملاً در تعقيب اين هدف مقدس، جهاد و كوشش كنند. و همين نكته است كه به گريه و عزادارى ارزش مىدهد.دو: در مراسم عزادارى عليه ستمگران و از جمله يزيد و هوادارانش افشاگرى به عمل مىآيد، و از ظلم و ظالم انتقاد مىشود. اين افشاگرى و ظلمستيزى نيز به گريه و مراسم عزادارى ارزش مىدهد.سه: در مراسم عزادارى به مظلوميت اباعبدالله و اصحاب و يارانش اشاره مىشود و بدين وسيله عواطف و احساسات شنوندگان به نفع او كه مردى مجاهد و عدالتخواه است و عليه دشمنانش تحريك مىگردد.چهار: مجالس و مراسم عزادارى يكى از بهترين وسائل تبليغ و ترويج دين و ارزشهاى اسلامى است.آسيبشناسى نقش سازنده عزادارى يكى از مسايلى است كه بويژه در دهههاى اخير مورد توجه برخى عالمان و مصلحان قرار گرفته است. آنچه در ديدگاههاى بزرگان چون ميرزا حسين نورى در لؤلو و مرجان و شهيد مطهرى در تحريفات عاشورا قرار گرفته از يك سو، عمدتاً به ماهيت قيام حضرت و وقايع آن برمى گردد و آنچه در كيفيت عزادارىها و روح حاكم بر آنها مشاهده مىگردد، از سوى ديگر، امر آسيبشناسى عزادارى امام حسين(ع) و آفتهايى كه اين امر آيت اللّه امينى:علماء دين و انديشمندان وظيفه دارند ... براى در مسير واقعى قرار دادن مراسم عزادارى چارهاى بينديشند البته كارى است بر خلاف جو حاكم و دشوار ولى اگر با عقل و تدبير و اخلاص و شجاعت باشد قطعاً موفق خواهد شد.مهم را تهديد مىكند و از اهداف اصلى آن دور مىسازد، مسأله مهمى است كه همواره توجه عالمان روشنبين و مصلحان دلسوز را مىطلبد. حضرتعالى اين مهم را چگونه تحليل و ارزيابى مىفرماييد و براى بهره جستن بهتر از موضوع مهم عزادارى و تقويت نقش سازنده آن در جهان كنونى با توجه به اهداف حركت امام حسين(ع) چه نكاتى را بيشتر قابل اهتمام و توجه مىدانيد.چنان كه قبلاً گفته شد مراسم عزادارى امامحسين(ع) گرچه خود يك عبادت است ولى مىتواند در تحريك مردم به نهضتهاى ضد استبدادى و مبارزه با ظلم و بىدادگرى نقش مهمى داشته باشد اما متأسفانه چنين امرى را مشاهده نمىكنيم. برخى از اين مراسم مهم از مسيرى كه امام حسين و ائمه اهل بيت(ع) خواستهاند انحراف يافته و از هدف واقعى تهى گشتهاند. و به همين جهت نه تنها نتيجه مطلوب را نمىدهند بلكه گاهى اثر معكوس دارند. انحراف از اينجا نشأت گرفته كه به گريستن و مراسم عزادارى كه وسيلهاى است براى زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و تعقيب اهداف امامحسين(ع) اصالت داده شده است. گريه تنها و بدون محتوا شده وسيله آمرزش گناهان و نجات از آتش دوزخ و از بهترين عبادتها و جايگزين تكاليف شرعى. بزرگترين هدف تشكيل مجالس عزادارى گريستن و بر سر و سينه زدن شده است. بهترين منبرى كسى است كه خوب روضه بخواند و گريه بگيرد و به اصطلاح مجلس را كربلا كند. صاحب مجلس و شنوندگان از روضهخوانها و مداحها همين انتظار را دارند. چنين مجالسى طبعاً دروغساز خواهد شد. براى اين كه روضه آنها خوب بگيرد و مستمعين و صاحب مجلس را راضى كنند از گوشه و كنار و از كتابهاى ضعيف، و از زبان مداحها و مرثيهخوانها مطالب سوزناكى را پيدا مىكنند و خود نيز چيزى بدانها مىافزايند و تحويل شنوندگان مىدهند. و هيچ تقيدى به صحّت و سقم آنها ندارند.و اگر كسى اعتراض كند در جواب گفته مىشود براى گريه گرفتن و زبانحال است. در صورتى كه اگر دروغ، حرام باشد دروغ بر امامحسين(ع) حرمت آيت اللّه امينى:با توجه به اينكه صدا و سيما بزرگترين نقش را در فرهنگسازى و اصلاح فرهنگها دارد لازم است با مسؤولان آنها تفاهم به عمل آيد و از آنان خواسته شود در پخش مراسم عزادارى امامحسين(ع) فرهنگ ظلمستيزى و عدالتخواهى را ترويج كنند و از نشر حركات غير منطقى و اشعار و مطالب دروغ يا ضعيف جداً اجتناب نمايند.بيشترى دارد. در نتيجه كتب مقتل و روضه و مرثيه و اشعار پر شده از مطالب ضعيف، بىمدرك و مجعول، به گونهاى كه پيدا كردن حق در بين آنها دشوار است. اين يكى از مصائب بزرگ امامحسين(ع) است كه حقاً بايد بر آن گريست.علماء دين و انديشمندان وظيفه دارند در حل اين مشكل و براى در مسير واقعى قرار دادن مراسم عزادارى چارهاى بينديشند البته كارى است بر خلاف جو حاكم و دشوار ولى اگر با عقل و تدبير و اخلاص و شجاعت باشد قطعاً موفق خواهد شد. در صورتى احتمال موفقيت وجود دارد كه به صورت جمعى و گروهى انجام بگيرد. اين عمل را گروهى از علماء و فضلاء خوشنام و مورد اعتماد كه ضرورت آن را احساس كرده باشند مىتوانند انجام دهند. در مرحله عمل چند كار بايد انجام بگيرد:1. اهداف امامحسين(ع) در حركت عاشورا به طور دقيق و مستند از كتب حديث و سيره و تاريخ استخراج شود و همراه با توجيهات عقلانى و اجتماعى و سياسى تدوين گردد و با تأييد كتبى همين جمع انتشار يابد و در تيراژ وسيع در اختيار علاقهمندان قرار گيرد.2. كتب تاريخ و مقتل و حديث به طور دقيق مورد بررسى و نقد قرار گيرد و مطالب صحيح و مستند آنها استخراج و به صورت يك مقتل معتبر امامحسين(ع) و به نام همين افراد چاپ و در اختيار علاقهمندان قرار گيرد.3. لازم است با علماى بزرگ و مراجع تقليد مذاكره و نظر آنها در انجام اين مهم جلب شود. جلب نظر امامان جمعه و جماعت و مسؤولين نهادهاى تبليغاتى نيز لازم است.4. صدا و سيما؛ با توجه به اينكه صدا و سيما بزرگترين نقش را در فرهنگسازى و اصلاح فرهنگها دارد لازم است با مسؤولان آنها تفاهم به عمل آيد و از آنان خواسته شود در پخش مراسم عزادارى امامحسين(ع) فرهنگ ظلمستيزى و عدالتخواهى را ترويج كنند و از نشر حركات غير منطقى و اشعار و مطالب دروغ يا ضعيف جداً اجتناب نمايند.5. مهمترين و دشوارترين مراحل توجيه و تفاهم با منبريها و روضه خوانها و مداحها است. بايد آنان را توجيه وارزش اين عمل را بر ايشان اثبات كرد و به همكارى دعوت نمود. از آنان خواست در سرودها، مداحيها، و مرثيهخوانيهاى خود اهداف بلند امام حسين(ع) يعنى اصلاحطلبى، عدالتخواهى، مبارزه با استبداد و بىعدالتى را بگنجانند و از آن سخن بگويند، مرثيه و روضه نيز براى مردم بخوانند ولى مطالب صحيح و معتبر را بگويند و از ذكر مطالب ضعيف و مجعول جداً اجتناب نمايند. اين گونه عزاداريها ارزش و ثواب دارد، گرچه گريه به اندازه پر مگس باشد، يا تباكى داشته باشند و اصلاً گريه نكنند.در خاتمه تذكر اين مطلب را لازم مىدانم كه تغيير فرهنگ آن هم فرهنگى كه از عقائد مذهبى نشأت گرفته و به صورت يك فرهنگ دينى در افكار توده مردم نفوذ كرده كارى است بسيار دشوار، و نياز به همكارى علما و روشنفكران و خيرانديشان و رسانههاى همگانى دارد تا بر جو حاكم بر جامعه غلبه كنند و مراسم عزادارى را در مسير صحيح آن قرار دهند و حركت مقدس امامحسين(ع) را به صورت يك مكتب سازنده و رهايىبخش و قابل تأسى درآورند، و گريه بر آن حضرت را نيز هدفدار و ارزشمند سازند.والسلام عليكممجدداً از فرصتى كه در اختيار مجله گذاشتيد صميمانه سپاسگزارى مىكنيم و اميدواريم تذكرات پايانى حضرتعالى نصبالعين متولّيان فرهنگ دينى جامعه قرار گيرد.