رهیافت تاریخی در اندیشه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت تاریخی در اندیشه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

سید حسین فلاح زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رهيافت تاريخي در انديشه امام خميني(ره )

سيدحسين فلاح‌زاده

ميزان پرداختن امام به تاريخ معاصرو ابعاد مختلف آن به گونه‌اي است كه مي‌توان ادعا كرد بنياد بينش سياسي آن حضرت به طور گسترده بر همين انديشه تاريخ‌پژوهي، استوار گرديده است.امام علاوه بر مطالعات وسيعي در تاريخ معاصر ايران، خود نيز در خانواده‌اي سياسي به دنيا آمد و پدر بزرگوار ايشان در بدو تولد او به شهادت رسيد.1 امام در پاسخ به سؤال يك خبرنگار ايتاليايي كه در سال 57 از ايشان پرسيد چه عواملي موجب يك رنسانس معاصر شيعي گرديده است؟ ضمن تكيه بر يكي از خصلت‌هاي ذاتي تشيع يعني مقاومت كه خود به سبب اشراف امام بر تاريخ تشيع مي‌باشد، به برخي از اين تحولات مهم تاريخ معاصر ايران اشاره كرده‌اند :

« يكي از خصلتهاي ذاتي تشيع از آغاز تاكنون مقاومت و قيام در برابر ديكتاتوري و ظلم است كه در تمامي تاريخ تشيع به چشم مي‌خورد، هر چند كه اوج اين مبارزات در بعضي از مقطع‌هاي زماني بوده است. در صد سال اخير حوادثي اتفاق افتاده است كه هر كدام در جنبش امروز ملت ايران تأثير داشته است. انقلاب مشروطيت، جنبش تنباكو و ... قابل اهميت فراوان است . تأسيس حوزه علمي ديني در بيش از نيم قرن اخير در شهر قم و تأثير اين حوزه در داخل و خارج كشور ايران و نيز تلاش روشنفكران مذهبي در داخل مراكز دانشگاهي و قيام سال 42 ـ 41 ملت ايران به رهبري علماي اسلامي كه تا امروز ادامه دارد، همه عواملي هستند كه اسلام شيعي را در سطح جهاني مطرح مي‌كند.» 2

علاه بر نگاه كلي، هر يك از اين تحولات نيز جداگانه مورد توجه امام بوده‌‌اند :

1 ـ نهضت تنباكو

نهضت تنباكو يكي از اين تحولات است كه امام مكرر به آن پرداخته‌اند :

« قريب صد سال پيش ديدند كه يك پيرمردي در يكي از دهات عراق وقتي كه ايران در معرض فشار بود، يك سطر نوشت و همه قواي خارج و داخل نتوانستند در مقابل اين يك سطر مقاومت كنند. آن مرحوم ميرزاي بزرگ رحمت‌الله‌عليه در سامره تنباكو را تحريم كرد براي اينكه ايران را تقريباً در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو، و ايشان يك سطر نوشت كه تنباكو حرام است حتي بستگان خود آن جائر (ناصرالدين شاه) هم و حرمسراي آن جائر هم ترتيب اثر دادند به آن فتوي و قليانها را شكستند و در بعضي جاها تنباكوهايي كه قيمت زياد داشت در ميدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند آن قرارداد را و لغو شد قرارداد.» 3

در جاي ديگري امام از جهت فقهي نيز به اين حكم ميرزاي شيرازي مي‌نگرند :

« حكم مرحوم ميرزاي شيرازي در حرمت تنباكو چون حكم حكومتي بود براي فقيه ديگر هم واجب‌الاتباع بود و همه علماي بزرگ ايران جز چند نفر از اين حكم متابعت كردند. حكم قضاوتي نبود كه بين چند نفر سر موضوعي اختلاف شده باشد و ايشان روي تشخيص خود قضاوت كرده باشند. روي مصالح مسلمين و به عنوان ثانوي اين حكم حكومتي را صادر فرمودند و تا عنوان وجود داشت اين حكم نيز بود و با رفتن عنوان حكم هم برداشته شد.» 4

2 ـ نهضت مشروطيت

با مطالعه و بررسي نوشته‌ها و اثار امام خميني (ره) در مي‌يابيم كه انقلاب مشروطيت ايران نيز سخت ايشان را به خود مشغول داشته است. بي‌ترديد كسي كه رهبري انقلابي بزرگ را دردست داشت ضروري مي‌نمود تا حادثه‌اي چون انقلاب مشروطيت را به خوبي بازشناسد. زواياي مختلف انقلاب مشروطه آنچنان به روي امام گشوده است كه آدمي تصور مي‌كند آن حضرت خود در آن نهضت حضوري گسترده داشته است. اما با توجه به آنكه آن انقلاب در سنين كودكي امام اتفاق افتاده است، در مي‌يابيم كه حضرتش با مطالعه عميق و نگرشي دقيق به درك صحيحي از واقعه مذكور دست يازيده است. از نكات قابل توجه امام، نقش علما در نهضت مشروطيت است :

« در جنبش مشروطيت همين علما در رأس بودند، اصل مشروطيت اساسش از نجف به دست علما و در ايران به دست علما شروع شد و به پيش رفت. آنقدر كه آنها مي‌خواستند كه مشروطه تحقق پيدا كند و قانون اساسي در كار باشد.» 5

امام انحراف مشروطيت را هم به سبب توطئه بيگانگان و استبداد و هم كوتاهي مردم و علما مي‌دانند. در ادامه همان سخنان آمده است :

« لكن بعد از آنكه شد دنباله‌اش گرفته نشد. مردم بي‌طرف بودند، روحانيون هم رفتند هر كس سراغ كار خودش، از آن طرف عمال قدرتهاي خارجي بخصوص در آن وقت انگلستان در كار بودند كه اينها را از صحنه خارج كنند يا به ترور و يا به تبليغات گويندگان و نويسندگان. آنها كوشش كردند به اينكه روحانيون را از دخالت در سياست خارج كنند و سياست را به دست آنهايي كه به قول آنها مي‌توانند، بدهند. يعني فرنگ رفته‌ها و غربزده‌ها و شرق‌زده‌ها و كردند آن چه كردند. يعني اسم مشروطه بود و واقعيت استبداد .»

امام به خطر تكرار تفرقه‌هاي مشروطه اشاره مي‌كنند :

« بايد ملت ايران بيدار باشد. نگذاريد خون شهداي ما هدر برود، نگذاريد خون جوانان ما پايمال شود، پايمال اغراض شخصيه. اغراض شخصيه را به دور بريزيد. دستهاي خيانتكار گروههاي مختلف درست نكند،‌گروههاي مختلف اسباب تفرقه مي‌شود، رشد سياسي نيست، درصدر مشروطيت هم با ايجاد گروههاي مختلف نگذاشتند كه مشروطه به ثمر خودش برسد. او را بر خلاف مسير خودش راندند.» 6

نگاه امام به مشروطه آكنده از عبرت‌آموزي است و از باب سرمشق گرفتن از تاريخ مي‌باشد :

« ببينيد چه جمعيتهايي هستند كه روحانيون را مي‌خواهند كنار بگذارند. همان طوري كه در صدر مشروطه با روحاني اين كار را كردند و اينها را زدند و كشتند و ترور كردند، همان نقشه است. آن وقت ترور كردند سيد‌عبدالله بهبهاني را،‌كشتند مرحوم نوري را و مسير ملت را از آن راهي كه بود برگرداندند به يك مسير ديگر و همان نقشه الآن هست.» 7

امام هر چند خود روحاني است و مردم را به همراهي با روحانيون توصيه مي‌كند، با اين وجود ابايي از معرفي چهره‌هاي فاسد روحاني ندارد و آنان را به مردم مي‌نماياند :

« شما مي‌دانيد كه مرحوم شيخ‌فضل‌الله نوري را كي محاكمه كرد. يك معمم زنجاني، يك ملاي زنجاني محاكمه كرد و حكم قتل او را صادر كرد. وقتي معمم و ملا مهذب نباشد فسادش از همه كس بيشتر است.» 8

« شما تاريخ انقلاب مشروطه را بخوانيد و ببينيد در انقلاب مشروطه چه بساطي بوده است.» «اگر روحانيون، ملت، خطبا، علما، نويسندگان و روشنفكران متعهد سستي بكنند و از قضاياي صدر مشروطيت عبرت نگيرند به سر اين انقلاب آن خواهد آمد كه بر سر انقلاب مشروطه آمد.» 9

از تأمل و تدبير در سخنان امام در مي‌يابيم كه آن حضرت به سرنوشت انقلاب اسلامي ايران ـ با توجه به سرنوشت تاريخ اسلام پس از پيامبر و افتادن حكومت بدست امويان و همچنين سرنوشت انقلاب مشروطيت ايراني و انحرافي كه در آن پديد آمد بسيار مي‌انديشيد و نگران بود و همگان را به عبرت‌گيري از تاريخ اسلام و همچنين انقلاب مشروطه دعوت مي‌كرد .

3 ـ كودتاي انگليسي رضاخان

كودتاي 1299 ش. و روي كار آمدن رضاخان و انتقال سلطنت از قاجاريه به پهلوي و آنچه در عصر رضاشاه گذشت، نيز تجلي گسترده‌اي در آثار امام دارد. تقارن زندگي نوجواني و جواني امام با اين عصر نيز در توجه بيشتر ايشان مؤثر مي‌باشد :

« شما مي‌دانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال در ايران چه گذشت. البته همه شما شاهد حوادث ايران نبوديد. چون اكثراً جوان هستيد ليكن من از زمان كودتاي رضاخان تا به امروز شاهد تمام مسايل بوده‌ام .» 10

« رضاخان آمد در اول كار با چاپلوسي، اظهار ديانت، سينه‌زدن، روضه‌خواني بپا كردن و از اين تكيه به آن تكيه در ماه محرم رفتن، مردم را اغفال كرد. پس از آنكه حكومتش مستقر شد، شروع به مخالفت با اسلام و روحانيون كرد بطوري كه برگزاري مجالس روضه امكان نداشت .»

امام درباره نقش انگلستان در روي كار آوردن و بيرون بردن وي مي‌گويند :

« از اول كه رضاشاه آمد اينجا، اين را انگليسي‌ها آوردند.‌آن وقت امريكاييها خيلي مطرح نبودند . انگليسي‌ها آوردند. در راديو دهلي كه آن وقت تحت تسلط انگليسي‌ها بود گفتند كه رضاخان را ما آورديم در ايران و بعد به ما خيانت كرد برديم آن را.» 11

4 ـ جريان ملي شدن نفت

نهضت ملي شن صنعت نفت نيز از حوادث قابل توجه تاريخ معاصر كشور ماست كه مورد توجه امام قرار گرفته است. امام در نگرش تاريخي خويش به اين تحول، نقش شخصيت‌هايي چون آيت‌ا لله كاشاني و دكتر مصدق را مورد ارزيابي قرار داده است :

« قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت. او براي مملكت مي‌خواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت. يكي از اشتباهات اين بود كه وقتي كه قدرت دستش آمد اين را (منظور شاه است) خفه‌اش نكرد كه تمام كند قضيه را. اين كاري براي او نداشت. آن وقت هيچ‌كاري براي او نداشت... آن وقت اينطور بود كه اين يك آدم قدرتمندي باشد مثل بعد كه شد. آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلت شد . ديگر اينكه مجلس را ايشان منحل كرد و يكي يكي وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد. وقتي استعفا دادند يك طريق قانوني براي شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست، تعيين نخست‌وزير با شاه است. شاه تعيين كرد نخست‌وزير را. اين اشتباهي بود كه از دكتر واقع شد و دنبال او اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران، به قول بعضي‌ها محمد‌رضا رفت و رضاشاه آمد. بعضي گفته بودند اين را به دكتر، كه كار شما اين شد كه محمد‌رضا شاه رفت ـ محمد‌رضا آن وقت يك آدم بي‌ عرضه‌اي بود و تحت چنگال او بود ـ او رفت و رضاشاه ‌آمد يعني يك نفر قلدر آمد.» 12

امام همچنين در مورد نزاع آيت‌الله كاشاني و دكتر مصدق مي‌گويند :

« اولش هم وقتي كه مرحوم آيت‌الله كاشاني ديد كه اينها دارند خلاف مي‌كنند صحبت كرد. اينها كاري كردندكه يك سگي را نزديك مجلس عينك بهش زدند،‌اسمش را آيت‌الله گذاشته بودند. اين در آن زمان بودكه اينها فخر مي‌كنند به وجود او. آن هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكي از علماي تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگي را عينك زدند و به اسم آيت‌الله توي خيابانها مي‌گردانند. من به اين آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلي خواهد خورد و طولي نكشيد كه سيلي را خورد و اگر مانده بود، سيلي را بر اسلام مي‌زد.» 13

اقدامات آيت‌الله كاشاني نيز از نظر امام، بي‌ايراد نبوده است :

« در خلال نهضت (آيت‌الله كاشاني) و دكتر مصدق كه جنبه سياسي نهضت قويتر بود، در نامه‌اي كه به كاشاني نوشتم كه لازم است براي جنبه ديني نهضت اهميت قائل شود. او بجاي اينكه جنبه مذهبي را تقويت كند و بر جنبه سياسي چيرگي دهد، به عكس رفتار كرد به گونه‌اي كه رئيس مجلس شوراي ملي شد و اين اشتباه بود. من از او خواستم كه براي دين كار كند، نه اينكه سياستمدار شود.» 14

گذشته از آنچه تاكنون ذكر كرديم، تحولات و حوادث ديگري همچون واقعه پانزده خرداد سال 42 نيز انعكاس زيادي در انديشه تاريخ‌نگري امام خميني (ره) دارد. امام به روزهاي تاريخي نيز توجه فراواني داشتند و بر زنده ماندن ياد آنها تأكيد مي‌ورزيدند :

« بايد پانزده خرداد و نوزده دي جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادي شاه از خاطرها نرود و نسلهاي آتيه جرائم شاهان سفاك را بدانند.» «ملت ايران، نبايد پانزده خرداد را از ياد ببرند.» «پانزده خرداد را بشناسيد، مقصد پانزده خرداد را بشناسيد.» 15

5 ـ حوادث خاص

قطع نظر از تحولات برجسته و حوادث چشمگير، تاريخ‌ انديشي امام در شناخت برخي موضوعات خاص نيز مؤثر مي‌افتاد. براي نمونه امام در شناخت علم طب در ايران به سابقه آن در عصر ساسانيان توجه كرده و مي‌نويسد :

« استادان دانشگاه جندي‌شاپور همان اطباي رومي و يوناني بودند كه طب عالي يونان را به دانش‌آموزان ايراني مي‌آموختند و طب يوناني را در كشور رواج دادند.» 16

همچنين در باب سابقه دانشگاه در ايران مي‌گويند :

« ما هفتاد سال است كه دانشگاه داريم، از زمان اميركبير تا حالا ما مدرسه داشتيم، دانشگاه داريم.» 17

روابط بعضي از علما با پاره‌اي از سلاطين نيز مورد اظهار نظر امام قرار گرفته است :

« خواجه نصير كه رفت در دنبال هلاكو و امثال آنها، لكن نه براي اينكه وزارت بكند، نه براي اينكه براي خودش يك چيزي درست بكند . او رفت آنجا براي اينكه آنها را مهار بكند و آنقدري كه قدرت داشته باشد خدمت بكند به عالم اسلام.» 18

ارتباط علما با سلاطين صفوي نيز از موضوعاتي است كه قضاوت تاريخي امام را بخود معطوف داشت :

« مرحوم مجلسي كه در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند كرد نه خودش را صفويه، آنها راكشاند توي مدرسه و توي علم و توي دانش تا آنجايي كه توانست.» 19

بكاربردن كلمات، اسامي و اصطلاحات تاريخي نيز نشان از رويكرد گسترده امام به تاريخ دارد. در نوشته‌ها و سخنان امام خميني(ره) تعداد فراواني از اينها يافت مي‌شود كه براي نمونه مي‌توان پاره‌اي از آنها را ذكر كرد : بني‌اميه، بني‌ عباس، ابوسفيان، معاويه، اشعث، حجاج، ابن‌زياد، چنگيز، هلاكو، نادرشاه، آقامحمد‌خان، نهضت تنباكو، مشروطيت، شيخ‌فضل‌الله، قرارداد وثوق‌الدوله، بهبهاني، كاشاني، مدرس، قوام‌السلطنه، دكتر مصدق، متفقين، هيتلر، آتاتورك، چرچيل، استالين، لنين، رضاخان و ...

6 ـ لزوم ثبت درست تاريخ انقلاب اسلامي

ذهن و انديشه تاريخ‌نگر امام خميني (ره) و نگاه نقدگونه ايشان به تاريخ‌نگاري، امام را نسبت به چگونگي ثبت و ارائه تحليل صحيح و درست از حادثه بزرگ قرن حاضر ـ يعني انقلاب اسلامي ايران كه او رهبري و هدايت آن را در دست داشت ـ نگران مي‌ساخت. درست به همان اندازه كه امام از سرنوشت خود انقلاب و مسير آينده آن نگران بود، به همان ميزان نيز نسبت به كيفيت ثبت تاريخ انقلاب و ارائه آن به نسلهاي آتي دل مشغول بود . بر امام روشن بودكه نقش مورخان در ترسيم حوادث چگونه است و در موارد بسياري تصوير ارائه شده از يك شخصيت يا حادثه چندان با حقيقت آن سازگاري ندارد. نكته‌اي كه خود بارها در ارائه تاريخ گذشته آن را يادآوري كرده بود :

« اين كه مي‌گويند انوشيروان عادل، اين از اساطير است، يك مرد ظالم سفاكي بوده است. منتها شايد پيش سلاطين ديگر وقتي گذاشتند، بهش گفتند عادل: اولاً كجايش انوشيروان عادل بوده است.» 20

امام به نقش جريانات مختلف در تحريف تاريخ وقوف كامل، داشت. بر همين اساس طي نامه‌اي كه در مورخه 25/10/67 به حجت‌الاسلام سيد‌حميد روحاني ارسال داشت از نامبرده تقاضا كرد تا جهت ثبت دقيق تاريخ حماسه‌آفرين و پرحادثه انقلاب اسلامي بي‌نظير مردم قهرمان ايران اقدام نمايد. در بخشي از اين نامه آمده است :

« شما به عنوان يك مورخ بايد توجه داشته باشيد كه عهده‌دار چه كار عظيمي شده‌ايد. اكثر مورخين تاريخ آن گونه كه مايلند و يا بدان گونه كه دستور گرفته‌اند، مي‌نويسند نه آن‌گونه كه اتفاق افتاده است. از اول مي‌دانند كه در كتابشان بنا است به چه نتيجه‌اي برسند و در آخر به همان نتيجه مي‌رسند.»21

در همين رابطه همچنين امام طي نامه‌اي به آيت‌الله خامنه‌اي كه در آن زمان مسؤوليت رياست جمهوري و رياست شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به عهده داشتند از ايشان مي‌خواهند تا گروهي را جهت نظارت دقيق بر آنچه در كتب تاريخي مدارس نوشته مي‌شود، تعيين نمايند.» 22

امام خميني (ره) عليرغم اين دقت و تلاش جهت ثبت و آموزش دقيق تاريخ گذشته و انقلاب اسلامي از طرفي ديگر از جوانان نيز مي‌خواهند تا بكوشند تا تاريخ انقلاب اسلامي را بياموزند. 23

پايان سخن

امام بر خلاف بسياري ديگر از علماي معاصر خويش كه نه تنها از تاريخ معاصر غفلت مي‌ورزيده‌اند، بلكه نسبت به تحولات تاريخ اسلام نيز تأمل جدي روا نداشته‌‌اند، به طور گسترده‌اي به تاريخ رويكرد داشت. بر اين اساس،‌دانش تاريخ در انديشه امام خميني (ره) معلوماتي منقطع از زمان حال نبود و بين ديروز و امروز در نظر آن انديشمند فرزانه جدايي يافت نمي‌شد. او مي‌كوشيد تا با مطالعه گذشته نه تنها از تعاملات حوادث با خبر گردد، بلكه با ژرفا بخشيدن به انديشه خويش، پاسخ‌هاي مناسب براي چالش‌هاي موجود را نيز بيابد. تاريخ در نظر امام انباني از قصه‌ها و افسانه‌ها نبود بلكه مصباح هدايت و كانون روشنايي، درخشش و الهام به حساب مي آمد و همچون استادي سقراط‌گونه مي‌ماند كه مي‌طلبيد تا افلاطون‌هايي در مقابلش زانوي ادب بر زمين زده و از محضر پرفيضش بهره بگيرند .

سخن خود را در باب تاريخ‌انديشي امام با ذكر بياني زيبا از ايشان به پايان مي‌بريم كه بايد گفت «

« تاريخ معلم انسان‌ها است ».

به نقل از « كتاب نقد»، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، ش 13 .

1. امام خميني (ره) در بيستم جماد‌ي‌الثاني سال 1320 هجري قمري متولد شده‌اند. شهادت پدر ايشان يعني مرحوم سيد‌مصطفي چهار ماه و 22 روز بعد از تولد امام يعني روز دوازدهم ذيقعده همان سال بين راه خمين و اراك توسط خوانين و با ضرب گلوله اتفاق افتاد .

2. در جستجوي راه از كلام امام، دفتر شانزدهم، ص 37 .

3. همان، ص 60.

4. همان، ص 58 .

5. همان، ص 77 .

6. همان، ص 69 .

7. همان، صص 70ـ 69.

8. همان، ص 75 .

9. همان، صص 77ـ 76 .

10. همان، ص 211 .

11. همان، ص 210.

12. همان، ص 84 .

13. همان،‌ص 84 .

14. همان،‌ص 85 .

15. همان، صص 129 و 123 و 122 .

16. كشف‌الاسرار، ص 276 به نقل از : در جستجوي راه از كلام امام، دفتر بيست و يكم، ص 96 .

17. در جستجوي راه از كلام امام، پيشين، ص 102.

18. همان، ص 133 .

19. پيشين .

20. مان، صص 247، 38 .

21. صحيفه نور، جنگجويان 21، ص 73 .

22. اين نامه امام پس از نامه آقاي سيد‌حميد روحاني به آن حضرت مبني بر نسبت داده شدن دستور پناه بردن به سفارت انگليس در جريان انقلاب مشروطه به آيت‌الله بهبهاني در كتب آموزشي مدارس ـ ارسال گرديد. در نامه امام آمده است. «باعث تعجب و تأسف است كه نظام آموزشي كشور اسلامي ايران نسبتي به مرحوم بهبهاني رحمت‌الله عليه دهد كه حتي كسروي با آن سوابق ضد اسلامي درباره ايشان نمي‌دهد. كسروي ضد دين پس از تحليل از آقايان بهبهاني و طباطبايي، دستور بهبهاني و طباطبايي به مردم را در پناه بردن به سفارت يك دولت بيگانه رد مي‌كند.» ر. ك: صحيه نور، جنگجويان 21، ص 102 .

23. ر. ك: صحيفه نور، همان، ص 177 .


/ 1