تبليغات و جنگ رواني - تبلیغات و جنگ روانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبلیغات و جنگ روانی - نسخه متنی

محمد کاویانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تبليغات و جنگ رواني

محمد كاوياني

چكيده

تبليغات و جنگ رواني، در روان‏شناسي اجتماعي از اهميت به سزايي برخوردار است. در اين مقاله، ابتدا مفهوم تبليغات و جنگ رواني از ديدگاه روان‏شناسي مورد كنكاش قرار گرفته و پس از آن ديدگاه قرآن ارزشيابي شده است.

در بررسي روان‏شناختي، با نگاهي صرفا توصيفي موضوعاتي همچون تعريف، گستره مفهومي، و كاربرد شاخه‏هاي مختلف روان‏شناسي در تبليغات و جنگ رواني موردتوجه قرار گرفته است. در بررسي قرآني، با نگاهي توصيفي ـ هنجاري، به اصول تبليغات و جنگ رواني، شيوه‏هاي ويژه مؤمنان، شيوه‏هاي ويژه غيرمؤمنان، شيوه‏هاي مشترك، و راه‏هاي پيشگيري و مقاوم‏سازي پرداخته شده است.

از نظر اسلام، همه اموري كه منع ارزشي و اخلاقي دارد مذموم و ناپسند است و در جنگ رواني نيز نبايد از آن شيوه‏ها استفاده شود. اين روشها كه ويژه غيرمؤمنان است، نه تنها مورد تأييد اسلام نيست. بلكه اسلام با آن مبارزه مي‏كند و مي‏كوشد تا در جامعه از چنين روشهايي استفاده نشود.

البته بايد به اين نكته توجه داشت كه پاره‏اي از روشها نقش پيشگيرانه دارند و هر دو گروه مؤمنان و غيرمؤمنان مي‏توانند از آن‏ها سود جويند. اگرچه اين شيوه‏ها از نظر ارزشي مثبت تلقي مي‏شوند، ولي مهم‏تر، مؤثر بودن عمليِ آن‏هاست؛ يعني هر كدام از گروهها كه بيشتر و بهتر از اين شيوه‏ها استفاده كنند، موفق‏تر خواهند بود.

واژه‏هاي كليدي: روان‏شناسي؛ روان‏شناسي تبليغات؛ جنگ رواني در قرآن؛ تبليغات سياسي؛ تبليغات ديني؛ جنگ رواني.

گستره مفاهيم جنگ رواني و تبليغات

واژه «تبليغات»، در فارسي زماني در مقابل واژه «Propagation» قرار مي‏گيرد كه به معناي اشاعه، ترويج، تكثير و رساندن صحيح يك مطلب است و بارِ ارزشيِ مثبت دارد و گاهي در مقابل واژه «Propaganda» كه به معناي پيام توخالي و هياهوي بي‏محتواست و بار ارزشي منفي دارد. گاهي هم در مقابل واژه «Advertisement» قرار مي‏گيرد و به معناي آگهي‏ها و پيام‏هاي بازرگاني است.

اصطلاح «جنگ رواني» نيز برابرنهاده واژه «Psychological Warfare» است كه به صورت‏هاي متعددي تعريف شده است. وجه اشتراك تمام اين تعاريف آن است كه جنگ رواني تلاشي است آگاهانه و نظامدار براي تخريب يا تضعيف روحيه حريف. هرچند پاره‏اي مؤلفان تكنيك‏هاي شستشوي مغزي2 و خواب‏انگيزي3 را نيز از موارد جنگ رواني مي‏شمرند (حسيني، 1377).

با اندكي تأمل مشخص مي‏شود كه بسياري از موضوعات روان‏شناسي، خصوصا مباحث روان‏شناسي اجتماعي با مفاهيم تبليغات و جنگ رواني رابطه دارند. روان‏شناسيِ ترس، روان‏شناسي شايعه، روان‏شناسي فيزيولوژيك و انگيزش و هيجان، و ... همه در گستره تبليغات و جنگ رواني جاي مي‏گيرند.

تعريف تبليغات

تبليغات، با توجه به گستره وسيع و انواع مختلفي كه دارد، داراي تعاريف متنوعي است. ترنس كوالتر4 مي‏گويد:

تبليغات عبارت است از تلاشي عمدي كه برخي افراد يا گروه‏ها با بهره‏گيري از وسايل ارتباطي براي كنترل، شكل دادن و يا تغيير نگرش افراد ديگر گروه‏ها انجام مي‏دهند و با اين هدف كه واكنش آن‏ها در يك موقعيت ويژه به گونه‏اي كه مطلوب تبليغاتچي است، تحت‏تأثير قرار گيرد (هالتي كي جي، 1372).

كيمبال يونگ5 تبليغات را نشر افكار و عقايد و وضع رفتاري خاصي مي‏داند كه موضوع واقعي را براي شنونده يا خواننده به روشني بيان نمي‏كند (كلاين برگ، روان‏شناسي اجتماعي، ج 2) و بالاخره از نظر رابرتز تبليغات عبارت است از تلاش براي تأثير گذاشتن بر ديگران، به منظور اقناع آنان و تغيير آراي آنان در قبال مسائلي معين (الويني، 1369).

تعريف جنگ رواني

بسياري از كساني كه در اين موضوع مطلب نوشته يا حتي از طراحان جنگ رواني بوده‏اند، تعريف دقيقي از آن ارائه نكرده‏اند. عده‏اي آن را منحصر به تبليغات منفي بر ضد دشمن در زمان جنگ مي‏دانند و عده‏اي آن را به زمان صلح نيز مي‏كشانند و آن را با عناويني چون جنگ سرد و جنگ سياسي معرفي كنند، اما بايد توجه داشت كه جنگ سياسي يا جنگ سرد، بين دولت‏ها واقع مي‏شود، در حالي كه جنگ رواني برضد ملت‏ها انجام مي‏پذيرد و «مي‏توان آن را در زمان جنگ، مكمل جنگ نظامي دانست و در زمان صلح، جنگ استراتژيك يا تهاجم فرهنگي ناميد.» (شجاع، 1377).

اين اصطلاح، ابتدا در جنگ جهاني دوم به كار رفت. بعضي گفته‏اند جنگ رواني يعني مجموعه اقدامات يك كشور براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولت‏ها و مردم خارجي در جهت مطلوب. اين تعريف، تبليغات را نيز در بر مي‏گيرد. گروهي ديگر، آن را شامل طيف وسيعي از اقدامات نظير ترور و خشونت مي‏دانند كه به منظور ارعاب صورت مي‏گيرد. عده‏اي رسوخ در شخصيت افراد از طريق تكنيك‏هايي مثل شستشوي مغزي و هيپتوتيزم را نيز تحت اين عنوان جاي مي‏دهند (داقرتي، 1372).

به نظر مي‏رسد تعريف ساده و در عين حال جامع جنگ رواني عبارت است از: «جنگ رواني كوششي است نظامدار و برنامه‏ريزي شده براي تخريب يا تضعيف روحيه حريف يا دشمن» (كريمي، 1377).

شيوه‏هاي جنگ رواني و تبليغات

جنگ رواني ـ چنان كه از نامش پيداست ـ درباره فعل و انفعالات رواني افراد و گروه‏هاست. از اين‏رو قانون‏مندي‏هاي رواني كه از علم روان‏شناسي به دست مي‏آيد، در اين‏جا كاربرد دارد. در واقع، تبليغات و جنگ رواني يكي از مهم‏ترين كاربردهاي روان‏شناسي، به ويژه روان‏شناسي اجتماعي است. به بازي گرفتن افكار عمومي و تضعيف و تخريب روحيه توده مردم كاري است آسان؛ فقط لازم است طراحان جنگ رواني:

1. منع اخلاقي نداشته باشند و نگران ارزش‏ها و نگرش‏هاي موجود جامعه نباشند؛

2. از ابزارهاي مناسب براي ارتباط با مردم برخوردار باشند؛

3. با توجه به قانونمندي‏هاي مسلّمِ بعضي از علوم انساني مثل روان‏شناسي، جامعه‏شناسي، مديريت و علوم تربيتي به تنظيم برنامه‏هاي كوتاه‏مدت، ميان‏مدت و درازمدت بپردازند.

بديهي است هر قدر منافع و هدف اين طراحان به هم نزديك‏تر باشد، در كار خود توفيق بيشتري خواهند داشت. معمولاً در جنگ رواني، دو هدف كلي مطرح است: 1. از بين بردن برخي از حالات رواني در توده مردم و افكار عمومي مثل از بين بردن اعتماد مردم به مسئولان يك شهر يا يك كشور؛ 2. جايگزين كردن محتواهاي موردنظر خود به جاي آن؛ (در واقع جنگ رواني و تبليغ در هم تنيده‏اند). بسياري از طراحان جنگ رواني و مبلغان در اين هدف دوم در تقابل با يكديگر قرار مي‏گيرند. اگر دو گروه مي‏كوشند از گروه سوم سلب اعتماد شود، هركدام از آن‏ها مي‏خواهد اعتماد به خود را در افكار عمومي جايگزين كند. لذا جنگ رواني بدون تبليغ و ارائه جايگزين آسان است، اما همراه با تبليغ، امري مشكل است.

اكنون بعضي از شيوه‏هاي جنگ رواني و تبليغات را كه از قانون‏مندي‏هاي روان‏شناختي انسان برمي‏آيد، به اختصار بيان مي‏كنيم ولي قبل از شمارش اين شيوه‏ها، يادآوري چند نكته ضروري است:

الف) تبليغات و جنگ رواني از هم تفكيك نشده‏اند. به عبارت ديگر سعي شده است بيشتر، روشهايي مورد توجه قرار گيرد كه در هر دو مورد مصداق دارند.

ب) اين شيوه‏ها هم كاربرد هجومي دارند و هم كاربرد دفاعي؛ يعني در تبليغ و خنثي‏سازي تبليغ و جنگ و دفاع مي‏توان از آن‏ها استفاده كرد.

ج) بعضي از اين شيوه‏ها، جزئي و بعضي كلي‏اند، بعضي در طول بعضي ديگرند، شايد مناسب‏تر باشد كه بعضي را راهبرد كلي بناميم، مثل «توجه به متن و زمينه»، «فشار از بالا»، «چانه‏زني از پايين»، «تركيب هردو»، «تخريب شخصيت» و... كه در هركدام از اين‏ها ممكن است تعداد زيادي از آن شيوه‏هاي جزئي‏تر به كار گرفته شود.6

1. جاي‏گشت تداعي

اين شيوه به ما مي‏گويد كه چگونه به تدريج تداعي يك سلسله امور مثل «abcdef» را به تداعيِ يك سلسله امور ديگر مثل «ghijkl» تبديل كنيم و در عين حال اين‏گونه تصور شود كه اين مجموعه، همان مجموعه اول است. اين قاعده چنان كه در مطالعات آزمايشي و ميدانيِ محدود موفق بوده، در امور فرهنگي و اجتماعي كلان نيز موفق است. بر اين اساس مي‏توان تصميم گرفت و برنامه‏ريزي كرد كه چگونه مي‏توان محتواي فرهنگي جمهوري اسلامي را از تأكيد بر عناصري مثل شهادت، ايثار، توحيد و مواسات به تأكيد بر عناصري مانند آزادي، مردم‏سالاري، جوان و زن تغيير داد، به گونه‏اي كه در عين حال همان جمهوري اسلامي به حساب بيايد.

2. قانون تعلق‏پذيري

چگونه است كه اگر دو جمله «علي به مدرسه رفت» و «حسن به مغازه رفت» به دنبال هم گفته شوند، رابطه علي و مدرسه به سرعت در ذهن جاي مي‏گيرد با اين‏كه بين آن‏ها فاصله افتاده است، اما رابطه‏اي بين مدرسه و حسن در ذهن برقرار نمي‏شود، در حالي كه هيچ فاصله‏اي بين آن‏ها نيست؟ اين همان قاعده تعلق‏پذيري است. در امور اجتماعي نيز اين‏گونه است. همان‏گونه كه در ادبيات علاوه بر مسند و مسندٌاليه، امر ديگري هست كه اين‏ها را به هم پيوند مي‏زند، در امور فرهنگي ـ اجتماعي نيز چنين رابطي وجود دارد؛ با اين تفاوت كه اين رابط از جنس زمينه‏هاي اجتماعي است و جابه‏جايي و تغيير آن به آساني و زودي ميسر نيست. براي مثال، زمينه‏هاي اجتماعي است كه رابطه بين قتل انجام شده در يك خرابه را با قصابِ كارد به دستي كه از آن جا خارج مي‏شود، تعيين مي‏كند.

3. نظريه تعادل حياتي

اين نظريه به فيزيولوژي و سوخت و ساز بدني نظر دارد و بيان‏كننده تنظيم خودكار دستگاه‏هاي عصبي، گردش خون، گوارش و ... است و به موازات آن، نظريه تعادل‏جويي رواني نيز مورد تأكيد بسياري از روان‏شناسان تحليلي مثل فرويد و يونگ و آدلر است. بر اين اساس، به شكل‏هاي مختلفي مي‏توان تعادل رواني جامعه را بر هم زد تا جامعه به دنبال تعادل‏جويي دوباره باشد و آن‏گاه تعادل مورد نظر خود را پيشنهاد كرد. معلوم است تا دستگاه گوارش احساس گرسنگي نكند، نمي‏توان يك غذا يا تنوع غذايي را مطرح و مقايسه كرد و ... در مسائل فرهنگي نيز تا احساس نيازي حقيقي يا كاذب در جامعه وجود نداشته باشد، نمي‏توان مطلب فرهنگي جديدي را در جامعه ارائه كرد.

4. قاعده آستانه تحريك

بدن براي ايجاد رابطه با محيط چند نوع اندام اختصاصي دارد: اندام‏هاي گيرنده (سلول‏هاي عصبي مركزرو يا آوران)؛ 2. اندام‏هاي پاسخ‏دهنده (سلول‏هاي عصبي وابران و اندام‏هاي عمل‏كننده مثل دست و پا)؛ 3. اندام‏هاي رابط بين گيرنده‏ها و پاسخ‏دهنده‏ها (دستگاه عصبي مركزي). هركدام از اين اندام‏هاي اختصاصي، اجزا و قانون‏مندي‏هاي ويژه خود را دارند. براي جامعه و حيات فرهنگي جامعه نيز همين اندام‏ها و بعضي از قانون‏مندي‏هاي آن‏ها متصور است.

يكي از آن قوانين كه به اندام‏هاي گيرنده مربوط مي‏شود، قاعده آستانه تحريك است. حداقل انرژي لازم براي تحريك يك عضو بدن را «آستانه تحريك» آن عضو مي‏گويند. بر اين اساس، اندام‏هاي گيرنده جامعه را مي‏توان شناسايي كرد و با الگوگيري از دخالت‏هايي كه در اندام‏هاي گيرنده بدن انجام مي‏شود، در آن‏ها نيز دخالت كرد و در بعضي موضوعات، آستانه تحريك آن‏ها را بالا برد كه بسيار دير تحريك شوند و گويا به نوعي خواب عميق فرو روند و در بعضي موضوعات، آستانه تحريك آن‏ها را پايين آورد تا با اندك نيرويي تحريك شوند.

5. قانون آستانه اختلافي

اين قانون بيان‏كننده مقدار تفاوتي است كه بايد بين دو محرك همگون موجود شود تا ارگانيزم دو تا بودنِ آن را احساس كند: يك صوت، چه مقدار بايد شدت داشته باشد تا گوش ما آن را متفاوت از صداي قبلي احساس كند؟ در يك نور رنگي چقدر تغيير بايد حاصل شود تا چشم ما آن را غير از رنگ قبلي ببيند؟ بين دو سوزن كه به دست خود فرو مي‏كنيم چقدر بايد فاصله باشد تا آن‏ها را دو سوزن احساس كنيم؟ آن مقدار تفاوتي كه بايد ايجاد شود، «آستانه اختلافي» آن اندام است؛ اين قانون در فرهنگ و جامعه نيز حضور دارد. حوادث فرهنگي ـ اجتماعي اگر از يك نوع باشند، با فاصله‏هاي زماني يا مكاني از يكديگر متمايز مي‏شوند. اگر منافقان به طور همزمان و در يك شهر، ده ترور يا انفجار انجام دهند و بيست ـ سي نفر را شهيد كنند، در اذهان عمومي، يك حركت محسوب مي‏شود. اگر ملت ايران بخواهد نمره منفي به آن‏ها بدهد، اين را يك حركت منفي به حساب مي‏آورد و كوچكي و بزرگي حادثه، به قدر واقعيت، خودنمايي نخواهد كرد. ولي اگر در طول يك سال و در هر ماه، يك انفجار و در يك مكان و در مجموع دوازده انفجار انجام دهند و پانزده شهيد از ملت بگيرند، ملت، آن را دوازده حادثه مي‏شمارد و نمره منفيِ بيشتري به آن مي‏دهد، و البته خود مردم نيز بسيار بيشتر آزرده مي‏شوند.

6. قانون همه يا هيچ

اين قانون مي‏گويد تا يك محرك به حد آستانه تحريك نرسيده باشد، هيچ اثري ندارد. اين‏گونه نيست كه با نيروي كمتر، تحريك كمتر ايجاد شود و با نيروي بيشتر تحريك بيشتر. به نظر مي‏رسد اين قانون در پاره‏اي از امور فرهنگي نيز جريان دارد. به عنوان مثال، مردم بي‏حرمتي‏هاي ديني و فرهنگي را تا حدي تحمل مي‏كنند و برخورد تندي نمي‏كنند. اما وقتي اين بي‏حرمتي‏ها از حد معيني تجاوز كرد آنگاه شديدا به آن موضوع واكنش نشان مي‏دهند.

7. قانون مقاومت مطلق

اين قانون بيان‏كننده اين نكته است كه هر سلول عصبي پس از تحريك شدن، بلافاصله دوباره تحريك نمي‏شود؛ هرچند محرك شديد باشد. مصداق اين قانون در امور اجتماعي اين است كه براي مثال اگر ديروز طبق دعوت قبلي، تمام مردم در يك راهپيمايي شركت كردند، ديگر نبايد فرداي آن روز دوباره براي راهپمايي سراسري فراخوانده شوند. چون به احتمال قوي اكثر آنان آمادگي لازم براي پاسخ فوري به اين دعوت را ندارند.

8. قانون مقاومت نسبي

پس از اتمام زمان مقاومت مطلق، براي مدتي كوتاه مقاومت نسبي وجود دارد؛ يعني سلول عصبي با نيروهاي ضعيف تحريك نمي‏پذيرد، اما اگر محرك خيلي شديد باشد، سلول عصبي تحريك مي‏شود. اين قانون در جامعه نيز جاري است. پس از يك راهپيمايي سراسري، اگر با فاصله بسيار كمي، مثلاً يك يا دو روز، يكي از شخصيتهاي مورد احترام مردم ترور شود و از مردم براي حضور دوباره در راهپيمايي دعوت شود، مردم به صحنه مي‏آيند.

9. سلامت اندام‏هاي پاسخ‏دهنده

همانطور كه در تحريكات عصبي، اگر سيستم‏هاي پاسخ‏دهنده با مشكل مواجه باشند، حتي تحريكِ در حد آستانه هم مؤثر نخواهد بود؛ در مسائل اجتماعي نيز اگر اندام‏هاي پاسخ‏دهنده جامعه با مشكل مواجه باشند، مثلاً رسانه‏هاي جمعي از سلامت كافي برخوردار نباشند، جامعه واكنش مناسب به تحريك را ابراز نمي‏كند.

10. تأثير و همراهي متن و زمينه

قانون همراهي متن و زمينه، در مسائل فرهنگي و اجتماعي كاربردهاي زيادي دارد و در تبليغات و جنگ‏هاي رواني بسيار از آن استفاده مي‏شود. نمونه‏هايي از قانون تأثير متن و زمينه به قرار زير است: اگر بعضي از علماي اسلام از احكام كيفري و تنبيهي اسلام سخن بگويند، افرادي كه اسلام را نمي‏شناسند و از دريچه اين حوادث به اسلام مي‏نگرند، اين دو پديده را در كنار هم مي‏گذارند و به برداشتي تلفيقي از متن و زمينه دست مي‏يابند. اگر يكي از مسؤولان سخن از آزادي بيان بگويد و در همان زمان، گوينده‏اي به اعتقادات مردم حمله‏ور شود، افرادي كه آن شخص مسؤول را فقط از دريچه همين حوادث مي‏بينند، اين دو حادثه را جمع كرده، به برداشتي تلفيقي مي‏رسند.

بعضي از زمينه‏ها به زودي قابل دستكاري نيستند، بلكه زماني طولاني مي‏طلبد تا زمينه‏اي شكل بگيرد، يا تغيير يابد. در اين صورت در جنگ‏هاي رواني، بيشترين توفيق با كسي است كه اين زمينه‏ها را بيشتر بشناسد و متن‏هاي مناسبتري را براي تلفيق با آن‏ها فراهم آورد. ايجاد بعضي از زمينه‏ها نياز به زمان زيادي ندارد، بلكه طي يكي دو هفته تلاشِ هماهنگِ تبليغي مي‏توان آن را فراهم كرد. در اين‏جا نيز كسي موفق‏تر است كه بتواند زمينه‏هاي بيشتر و هماهنگ‏تري با متن‏هاي مورد نظر خود را فراهم آورد. گاهي يك طراح جنگ رواني، زمينه يا زمينه‏هايي را فراهم مي‏سازد، اما رقيب او در ضميمه كردن متن‏هاي مناسب، سرعت و امكان بيشتري دارد و از آن‏ها به نفع خود استفاده مي‏كند.

11. توجه به سلسله مراتب انگيزه‏هاي پيدا و پنهان در جامعه

سلسله مراتب انگيزش مازلو در جامعه و فرهنگ نيز جريان دارد. به عقيده وي انگيزه‏هاي فيزيولوژيك بر انگيزه‏هاي خودشكوفايي مقدم است.

كاربرد اجتماعي اين سلسله مراتب در جوامع توجه به اين نكته است كه در يك جامعه بسيار فقير، قبل از توسعه اقتصادي نمي‏توان به توسعه سياسي و فرهنگي پرداخت.7

12. توجه به نيازهاي جامعه

همچنان‏كه در ايجاد و تغيير نگرش‏هاي فردي، بايد به نيازهاي افراد نيز توجه كرد و آن‏ها را به عنوان ابزار و مكانيزم‏هاي ثمربخش به كار برد، در جامعه نيز اين‏گونه است. در جنگ رواني نيز مهم، احساس نياز است. اگر اين احساس نياز حتي به صورت كاذب در جامعه ايجاد شود مي‏توان از آن استفاده كرد. مثلاً اگر رابطه با امريكا به عنوان يك نياز معرفي شود، دولتمردان ملزم مي‏شوند كه دير يا زود به آن پاسخ بدهند.

13. مخاطب‏شناسي

هرچه انسان از مخاطب خود شناختِ عميق‏تر و دقيق‏تري داشته باشد، در تبليغ و جنگ رواني موفق‏تر است و هرچه به ويژگي‏هاي رواني طبقات مختلف سني توجه كند، از افراد هر طبقه به نحوي مناسب استفاده خواهد كرد. براي مثال هر قدر از حقوق ضايع شده سالمندان سخن گفته شود، كمتر اتفاق مي‏افتد كه واكنش‏هاي خشن از آنان ديده شود، ولي اگر از حقوق استيفا نشده جوانان سخن به ميان آيد، به راحتي مي‏توان نيروي آنان را جنبش واداشت و جهت داد و اگر از حقوق زنان كه نيمي از جمعيت جامعه را تشكيل مي‏دهند، حرف زده شود، انبوه جمعيت آنان به سوي گوينده جذب مي‏شوند. بنابراين لازم است در تبليغ ويژگيها و نيازهاي طبقات مختلف را خوب شناخت و دريافت كه با هريك از آنها چگونه بايد سخن گفت.8

14. مظلوم‏نمايي

يك اصل بسيار اساسي و مؤثر در جنگ رواني مظلوم‏نمايي است و اين ناشي از بعضي ويژگي‏هاي رواني و عاطفي افراد جامعه، مثل ظلم‏ستيزي و نوعدوستي و... است. البته حقيقي يا كاذب بودنِ اين مظلوميت مهم نيست؛ مهم اين است كه مخاطب، شما را مظلوم بداند. بر اين اساس، حتي ممكن است گروه‏هاي رقيب دست به خودزني بزنند تا مظلوم بنمايند، مثلاً مكاني از خودشان را آتش بزنند، يا فردي از خودشان را در ملأعام كتك بزنند.

15. توجه به فعاليت گروهي

با توجه به امكانات ارتباطي موجود، به هيچ‏وجه، كارهاي تبليغي و جنگ رواني به صورت فردي، مؤثر و مفيد نيست، بلكه هم برنامه‏ريزان و طراحان به صورت گروهي و هم عاملان و مجريان به صورت شبكه‏هاي سازماندهي شده عمل مي‏كنند و هم مخاطبان را به صورت گروهي مورد خطاب قرار مي‏دهند. جنگ رواني و تبليغاتِ فردي، تنها بر بعضي از افراد مؤثر است. البته اين‏گونه نيست كه اين گروه‏ها و تشكّل‏ها هميشه رسمي باشند، بلكه غالبا غيررسمي و اعلام نشده‏اند و به شيوه‏هاي مختلفي ارتباط برقرار مي‏كنند.

16. ارائه دسته‏بندي‏هاي جديد

گاهي عناوين و نام‏ها نيز مؤثرند، اگر دسته‏بندي‏هاي موجود نتواند مفهوم مورد نظر را القا كند، لازم است عناوين ديگري به كار گرفته شود. براي مثال اگر به دو تقسيم‏بنديِ رايجِ چپ و راست سياسي يا خودي و غيرخودي توجه كنيم، مي‏بينيم تفاوت محتوايي بسيار است و گروه‏ها و افراد هركدام به يك تقسيم‏بندي خشنودند و آن را ترويج و تبيين مي‏كنند و اين خود، معيار دو گونه تفكر و ارزش‏گذاري است.

17. تكرار

تكرار يك مطلب، تأثير ناخودآگاه و شگفت‏انگيزي در فرد و جامعه دارد. تنها لازم است مطلبي كه بيان مي‏شود براي بار اول به صورت آزمايشي بيان شود تا مشخص شود كه آيا زمينه طرح آن موضوع وجود دارد يا خير. در صورتي كه موضوع ياد شده تأثير منفي ايجاد نكند، قابل تكرار است و اگر كوچكترين اثر منفي داشته باشد با تكرار، آن اثر، بيشتر و بيشتر مي‏شود و لازم نيست مطلب جديد يا استدلالي ضميمه شود، همين كه نام يك فرد را طي چندين ماه، هر روز در رسانه‏هاي جمعي ذكر كنند، هر كه به او علاقه‏مند بوده، علاقه‏مندتر مي‏شود و هر كسي از او متنفر بوده، متنفرتر مي‏شود. جنگ عكس‏ها در راهپيمايي‏ها و گردهماييهاي بزرگ و تبليغات انتخاباتي، مصداقي از همين قاعده است. گاهي نيز تكرار را با استدلال و برهان همراه مي‏كنند، يا در زمينه، به گونه‏اي ديگر دخل و تصرف مي‏كنند، يا مطلب خود را از زبان افرادي ديگر كه وجهه اجتماعي مناسب‏تري دارند، القا مي‏كنند.

18. شايعه‏پراكني

مهم‏ترين نكته در شايعه اين است كه موضوع شايعه به گونه‏اي انتخاب شود كه ضمن برآوردنِ هدف طراحان، با زمينه نيز تناسب كامل داشته باشد. اگر با زمينه تناسب نداشته باشد، پراكنده نمي‏شود و اگر با هدف طراح آن ناسازگار باشد، نقض غرض است.

ابزار شايعه، گاهي افرادند كه دهان به دهان يا از راه تلفن و شب‏نامه‏ها آن را منتشر مي‏كنند، و گاهي رسانه‏هاي جمعي‏اند كه از شيوه‏هاي خاصي استفاده مي‏كنند تا از پي‏گيري‏هاي حقوقي در امان باشند.

بعضي راه‏هاي فرار از پيگيري‏هاي حقوقي عبارتند از: ارائه تحليل در قالب داستان و لطيفه، قراردادن نام‏هاي داستاني براي شخصيت‏هاي مورد نظر، نقل خبر از زبان منابعي كه قابل پي‏گيري نيستند مثل راديوهاي بيگانه، نقل خبر از زبان منابع غيرمؤثق و ناشناخته مثل ستون تلفنهاي مردم در روزنامه‏ها كه غالبا بدون نام و نشان هستند. علاوه بر اين مطرح كردن حدس و گمان‏هاي متعدد و پرداختن تفصيلي به موضوع مورد نظر تحت عنوانِ تحليل، مطلب نادرستي را تيتر كردن و سپس به صورت ريز، در گوشه‏اي تكذيب كردن يا معذرت خواستن، روشهاي ديگر شايعه‏پراكني توسط رسانه‏هاي گروهي است.

19. بزرگ‏نمايي و كوچك‏نمايي

يك مطلب ممكن است واقعيت داشته باشد، اما آن واقعيت بايد در زمينه حقيقي خودش تحليل و تفسير شود، اما طراحان جنگ رواني ممكن است آن را از زمينه اصلي خود جدا و به صورت منفرد آن را بزرگ يا كوچك كنند و از كاهي، كوه و از كوهي، كاه بسازند. اين به ويژه در تخريب شخصيت افراد يا ايجاد شخصيت مثبت براي افراد، بسيار كاربرد دارد.

20. استفاده از پيوستگي‏هاي مطلوب

منظور اين است كه مطلب مورد نظر را با زمينه‏هاي عاطفيِ مثبت پيوند دهيم؛ مثلاً گل‏فروش گل را با مناسبت‏هاي عاطفي مثل روز مادر، روز معلم، و مراسم عقد و عروسي پيوند مي‏دهد و گل را جزء لاينفك اين مناسبت‏ها معرفي مي‏كند. در مسائل كلان فرهنگي ـ اجتماعي نيز اين‏گونه است. طراحانِ جنگ رواني بسياري از هدف‏ها و خواسته‏هاي خود را با امور مهم و ارزشمند مثل آزادي، مردم‏سالاري، دين‏مداري و مقدسات ديني پيوند مي‏زنند؛ گاهي از نارضايتي‏هاي مردم به تفصيل سخن مي‏گويند، آن‏گاه در لابه‏لاي سخن خود، چند جمله درباره امور مطلوب خود بيان مي‏كنند. اين سخن، خيلي آرام و بدون هيچ‏گونه جلب توجه و ايجاد حساسيت، در نفوس مخاطبان جاي مي‏گيرد.

21. استفاده از قاعده اثر تقدم و اثر تأخر

يك خطيب در يك جلسه سخنراني، بسته به اين‏كه چه نوع مطلب و چه هدفي داشته باشد، ترجيح مي‏دهد بعضي مطالب را در ابتدا و بعضي ديگر را در انتهاي سخنراني بياورد. اگر مطالبش دقيق و تفكر برانگيز باشد، در ابتدا بيان مي‏كند تا اذهان خسته نباشند و حوصله و توان دقت را داشته باشند. اين، قاعده اثر تقدم است. ولي اگر مثلاً در مجلس شوراي اسلامي مي‏خواهد احساسات نمايندگان را به نفع يا ضرر طرح يا لايحه‏اي كه قرار است يك ساعت ديگر به آن رأي بدهند، تحريك كند، محتواي احساسي كلام خود را براي آخر سخن خود وامي‏گذارد. اين، قاعده اثر تأخر است. نسبت به مجالس بزرگ‏تر نيز همين‏گونه است. ممكن است نماينده‏اي ترجيح دهد در يك موضوع، نخستين سخنران و در موضوعي ديگر و روزي ديگر آخرين سخنران باشد.

در مسائل سياسي ـ اجتماعي نيز اين‏گونه است. اگر بخواهيم پرونده كاريِ يك شخصيت سياسي را به صورت منطقي و منصفانه بررسي و نقد كنيم، در يك فضاي آرام اجتماعي و بدون التهاب، اين كار را انجام مي‏دهيم (استفاده از اثر تقدم)، اما اگر بخواهيم شخصيت اجتماعي او را تخريب كنيم تا در انتخابات رأي نياورد، اين كار را در آخرين فرصت‏هاي نزديك به انتخابات انجام مي‏دهيم (استفاده از اثر تأخر) تا هم اثر احساسي آن باقي باشد و هم فرصت پاسخگويي و مقابله براي رقيب حاصل نشود.

22. ايجاد رعب و وحشت

بسياري از افراد معموليِ جامعه ممكن است از ترسِ برچسب‏هايي مثل ضد مردم، انحصارطلب، مخالف ارزش‏هاي ديني، خودفروخته و يا ترور و خشونت، حذف فيزيكي و ... ساكت شوند يا برخلاف نظر خودشان اقدام كنند.

* * *

آنچه بيان شد فقط بعضي از شيوه‏هاي جنگ رواني است. شيوه‏هاي ديگري از قبيل: موج روي موج ايجاد كردن و مطلبي را تحت‏الشعاع قرار دادن، جعل مصاحبه‏هاي دروغين و نسبت دادن آن به اسرا و يا متهمان زنداني، استراق سمع به شيوه‏هاي مختلف، كنار هم گذاشتن چند تصوير و مونتاژ كردن تصوير واحد و استفاده تبليغي كردن از آن، مصاحبه‏هاي جهت‏دار با بعضي مسؤولان و به اصطلاح مچ‏گيري از آنان، دادن اطلاعات اضافي (مخاطبين) به مخاطب، به‏گونه‏اي كه در انبوه اطلاعاتِ مربوط به يك موضوع، مخاطبين دچار نوعي سردرگمي شوند وجود دارند كه ذكر همه آنها در حوصله اين مقال نيست.

به هرحال صحنه جنگ رواني را مي‏توان به بازي شطرنج تشبيه كرد؛ بازيگر حتي‏المقدور چند حركت احتمالي خود و حريف را در ذهن دارد و بر اساس آن تصميم مي‏گيرد و حركت مي‏كند. گاهي لازم است به طور ناشناس تيري به تاريكي بيندازد، تا اگر نتايج مثبت به بار آورد، آن را برعهده بگيرد و اگر نتايج منفي به بار آورد، خودش نيز به دنبال مقصر بدود؛ مثل دزدي كه در حال فرار است، اما براي راه گم كردن مرتب فرياد مي‏زند: آي دزد، آي دزد.

گاهي بايد آشكارا تبليغ كند، مثل آن جا كه كسي مي‏خواهد حزب تشكيل دهد و عضو رسمي و هوادار بگيرد. گاهي نيز لازم است تبليغات به طور كامل و هميشه مخفي باشد، مثل اينكه كشوري همواره در تلاش است تا منابع اقتصادي كشور ديگري را به سود خود مصادره كند، كه در اين صورت نه‏تنها هدف و نيّت خود را آشكار نمي‏سازد بلكه بسيار پيچيده و در لفافه عمل مي‏كند و حتي اگر افشا شود، باز آن را انكار مي‏كند و ... .

تبليغات و جنگ رواني در قرآن

در قرآن به شيوه‏هاي متعددي از جنگ رواني9 و تبليغات10 اشاره شده است. بعضي از آن‏ها به مؤمنان و محتواي ايماني آنان اختصاص دارد. بعضي به غيرمؤمنان اختصاص دارد و بعضي نيز مشترك است.

تفاوت مهم جنگ نظامي با جنگ رواني اين است كه در جنگ نظامي، معمولاً فرصت مقابله به مثل و عقب راندن دشمن وجود دارد، اما در بسياري از شيوه‏هاي جنگ رواني كسي كه حركت اول را انجام بدهد و ضربه اول را بزند پيروز است. از اين رو، اسلام عمده‏ترين كار در جنگ رواني را، اقدامات پيشگيرانه و مقاوم‏سازي مؤمنان در مقابل تبليغات و جنگ رواني دشمن مي‏داند كه به بعضي از آنها اشاره مي‏شود.

آنچه تحت عنوان شيوه‏ها ذكر مي‏كنيم، هركدام در شرايط و زمينه فرهنگي ـ اجتماعي خاصي كاربرد دارند، اما مواردي نيز وجود دارد كه در تمام شرايط و زمينه‏ها و در تمام شيوه‏هاي جنگ رواني، مؤثر است. آن‏ها را نيز به صورت جداگانه و تحت عنوان اصول جنگ رواني و تبليغات اسلامي مي‏آوريم.

الف. اصول تبليغات و جنگ رواني

1. ضرورت تبليغ و جنگ رواني: اسلام پيروان خود را به تبليغ و دفاع از حريم اسلام فرامي‏خواند و مي‏فرمايد: «چرا از هر فرقه‏اي از مؤمنان، دسته‏اي كوچ نمي‏كنند تا در دين، آگاهي عميق يابند و پس از بازگشت، قوم خود را بيم دهند، تا شايد آنان از كيفر الهي بترسند؟» (توبه، آيه 122). «شما اي مؤمنان براي مبارزه با كافران همه نيرو و توان خود را آماده كنيد و در حد امكان آذوقه، تسليحات، آلات جنگي و اسبان سواري براي ترساندن دشمنان خود و دشمنان خدا فراهم سازيد» (انفال، آيه 60). «بعضي از شما مسلمانان بايد مردم را به خير دعوت كنند، آنان را به نيكوكاري دستور دهند و از كارهاي بد باز دارند» (آل‏عمران، آيه 104).

2. توحيد كلمه، حول كلمه توحيد: قرآن مؤمنان را به وحدت دعوت مي‏كند و مي‏فرمايد: «به‏ياد داشته باشيد زماني را كه دشمن [يكديگر [بوديد وخداوند ميان دل‏هاي شما الفت انداخت و به لطف او با هم برادر شديد» (آل‏عمران، آيه 103).

3. توجه به ارزش انديشه و تفكر حتي در ميدان جنگ: از نظر قرآن حتي در موقعيت‏هاي بسيار حساس و خطرناك مثل جنگ نيز اگر كسي از مشركان امان بخواهد تا كلام خداوند را بشنود، نه‏تنها بايد به او پناه داد، بلكه لازم است او را پس از شنيدن و تأمل كردن، به مكان امن خودش رساند تا كسي در بين راه مزاحم او نگردد. چون آنان قومي نادانند و دانستن حق آن‏هاست (توبه، آيه 6).

4. صبر و استقامت و سعه صدر: حضرت موسي(ع) وقتي پيامبر شد، از خداوند سعه صدر خواست (طه، آيه 25). خداوند پيامبر اسلام(ص) را به صبر و استقامت فرامي‏خواند و مي‏فرمايد: «از كساني كه به زبان ايمان مي‏آورند و در عمل، در كفر از يكديگر سبقت مي‏گيرند غمگين مباش» (مائده، آيه 41) و «از زخم زبان‏ها و طعنه‏هاي منكران غمگين مشو» (يونس، آيه 65). «آنها را دعوت كن و در اين راه همان‏گونه كه امر شده‏اي استقامت بورز» (شوري، آيه 15) و «بر آنچه مي‏گويند صبر پيشه كن» (مزمل، آيه 10)، «آن‏چنان صبر پيشه كن كه پيامبران اولوالعزم صبر پيشه مي‏كردند» (احقاف، آيه 35).

5. توجه به افكار عمومي: قرآن افكار عمومي را معيار ارزش نمي‏داند، ولي در مقام تبليغ، در حد امكان، به افكار عمومي نيز توجه دارد. و اگر لازم باشد در برابر ديدگان مردم، با مخالفان خود مبارزه مي‏كند. فرعون ساحران را دعوت كرد كه با موسي مبارزه كنند و گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مي‏آيند» (طه، آيه 59) و كوشيد كه مردم را متقاعد كند كه اين‏ها ساحرند و مي‏خواهند شما را از سرزمين خود بيرون كنند. و موسي نيز از همان موقعيت بيشترين بهره را برد (طه، آيه 4ـ63).

6. همساني قول و فعل و عقيده: اگر انسان سخني بگويد كه خود بدان معتقد نباشد و به آن عمل نكند، اين نوعي نفاق است. يكي از شيوه‏هاي تبليغ، شيوه الگويي است، يك مبلغ زماني نظر مخاطبان را جلب خواهد كرد كه آنها قول و عمل و اعتقاد او را منطبق برهم ببينند، و اگر خلاف اين را احساس كنند، تأثيرپذيري‏شان بسيار كم خواهد شد. قرآن مؤمنان را نكوهش مي‏كند كه «چرا چيزي مي‏گوييد كه انجام نمي‏دهيد؟ اين كار نزد خداوند سخت ناپسند است» (صف، آيه 2و3). هم‏چنين خطاب به اهل كتاب مي‏گويد «آيا مردم را به‏نيكي فرمان مي‏دهيد و خود را فراموش مي‏كنيد» (بقره، آيه 44).

ب. شيوه‏هاي تبليغي و جنگ رواني ويژه غيرمؤمنان

1. ظاهرسازي و نفاق: منافقان بر باطل خود تأكيد مي‏كنند و آن را حق جلوه مي‏دهند. به خدا و قيامت ايمان ندارند، ولي مي‏گويند ايمان داريم. فساد مي‏كنند، ولي مي‏گويند فقط ما اصلاحگريم. خود را عاقل و مؤمنان را سفيه مي‏دانند. قرآن مي‏فرمايد: «آگاه باشيد، اينها همان مفسدانند» (بقره، آيات 12 و 11). مؤمنان امر به معروف و نهي از منكر مي‏كنند، ولي منافقان به نام امر به معروف، امر به منكر مي‏كنند و به نام نهي از منكر، نهي از معروف مي‏كنند (توبه، آيه 67)؛ البته فرياد نمي‏زنند كه اي مردم كار بد بكنيد بلكه كار بد را خوب جلوه مي‏دهند، و آنگاه مي‏گويند انجام دهيد. چنان‏كه كار خوب را بد جلوه مي‏دهند و از آن نهي مي‏كنند. مسجد مي‏سازند، اما قصدشان نه عبادت، بلكه تفرقه‏افكني است و «قسم مي‏خورند كه جز خدمت و نيكي، قصدي نداشته‏ايم» (توبه، آيات 110 ـ 107).

2. ايجاد تزلزل در باورها و ايمان مردم: يهوديان مدينه براي متزلزل كردن ايمان مسلمانان از هر وسيله‏اي استفاده مي‏كردند. يكي از راههاي ايجاد ترديد در مؤمنان اين بود كه عده‏اي از آنان در آغاز روز به ظاهر ايمان آوردند و در پايان آن روز از ايمان خود برگشتند تا بدين‏وسيله در ايمان ديگران ترديد افكنند و مؤمنان را دلسرد نمايند (آل‏عمران، آيه 72).

3. شايعه‏پراكني: افراد منافق يا ضعيف‏الايمان هرگاه خبري از پيروزي يا شكست مسلمانان به آنها رسد، آن را بدون تحقيق شايع مي‏سازند؛ در حالي كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان خود كه قدرت تشخيص كافي دارند ارجاع دهند، آنان را از ريشه‏هاي آن مسائل آگاه خواهند كرد (نساء، آيه 83).

تهمتي كه به يكي از زنان پيامبر زده شد، نيز در قالب شايعه بود. خداوند عده‏اي را سرزنش مي‏كند به اين كه: چرا وقتي آن را شنيديد نگفتيد ما حق نداريم آن را به زبان آوريم... خداوند شما را اندرز مي‏دهد كه هرگز چنين كاري را تكرار نكنيد (نور، آيات 17 و 16).

براي اين‏كه شايعه مؤثر واقع نشود، مسلمانان بايد به گونه‏اي تربيت شوند كه تنها به مطالب قطعي ترتيب اثر دهند و بدانند كه از تمام اعضاي انسان، از جمله چشم و گوش و دل، سؤال خواهد شد (اسراء، آيه 36). قرآن مي‏فرمايد اگر شخص فاسقي براي شما خبري آورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از سرِ ناداني و تحت تأثير آن خبر، به گروهي آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد (حجرات، آيه 6).

4. تهمت و افترا: در زمان پيامبر شخص بي‏گناهي را به عمل منافي عفت متهم كردند (نور، آيه 11). از قراين به دست مي‏آيد كه او در جامعه آن روز شخص مهمي به شمار مي‏آمد.11 گروهي از منافقان و به ظاهر مسلمانان مي‏خواستند از اين حادثه، به نفع خويش و به زيان جامعه اسلامي بهره‏برداري بكنند. آن‏گاه آياتي نازل شد و با قاطعيت زن‏ها و مردهاي مؤمن را سرزنش كرد كه چرا هنگام شنيدن اين تهمت نسبت به خود (و كساني كه مثل خود شمايند) گمان خير نبرديد؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر آن نياوردند؟ اكنون كه چنين شاهداني نياورده‏اند از دروغ‏گويانند (نور، آيه 12).

5. ايجاد تفرقه بين مؤمنان: مشركان از اتحاد مسلمانان و از بين رفتن نزاع‏هاي قبل از اسلام خشمگين بودند. يكي از يهوديان به نام شاس بن قيس كه پيرمردي تاريك‏دل بود، زماني كه طايفه اوس و خزرج را در دوستي ديد، تصميم گرفت دوباره آنان را به جنگ وادارد، از اين رو جنگ‏ها و خونريزي‏ها و اختلافات گذشته را براي آن‏ها يادآوري كرد. اتفاقا اين نقشه كارساز شد و آن‏ها دوباره با هم اختلاف كردند، و نزديك بود با يكديگر بجنگند كه خبر به پيامبر رسيد و آياتي نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر از اهل كتاب اطاعت كنيد شما را دوباره به كفر باز مي‏گردانند (آل‏عمران، آيه 100).

ج. شيوه‏هاي برخورد قرآن با تبليغات و جنگ رواني مخالفان

1. دعوت به هماوردي: پيامبر و مؤمنان كه به حقانيت خود اطمينان دارند، گاهي دشمن را به «تحدّي» و مبارزه فرهنگي دعوت مي‏كنند. يكي از اين موارد درباره حقانيت قرآن است. خداوند مي‏فرمايد: اگر درباره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده‏ايم، ترديد داريد يك سوره همانند آن بياوريد و اگر اين كار را نكرديد ـ كه هرگز نخواهيد كرد ـ پس بترسيد از آتشي كه هيزم آن گناهكارانند ... (بقره، آيات 4ـ23).

نمونه ديگري از اين مبارزه‏طلبي، «مباهله»12 است. مسيحيان نجران، ادعا مي‏كردند عيسي (ع) فرزند خداست و بعد از علم به مطلب حق، باز هم با پيامبر به مجادله برخاستند و از قبول حق طفره رفتند، آنگاه آيه نازل شد كه اي پيامبر! به آنان بگو بياييد ما با زنان و فرزندان و نفوس خود و شما نيز با زنان و فرزندان و نفوس خود مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم تا معلوم شود كه خداوند دعاي كدام يك از ما را مستجاب مي‏كند (آل‏عمران، آيه 61). مقدمات مباهله فراهم شد و مسيحيان نجران فهميدند كه زيان خواهند ديد و از انجام آن سرباز زدند و به قبول جزيه تن در دادند.

2. تقويت روحيه مؤمنان با امداد غيبي: در جنگ بدر مؤمنان از نظر نيروي انساني و امكانات با كافران بسيار نابرابر بودند، مسلمانان در ميدان جهاد، از درگاه الهي تقاضاي ياري كردند و خداوند براي شادي و اطمينان قلبي آنان، هزار فرشته را به ياريشان فرستاد (انفال، آيات 10و9). در آن شب خواب آرام‏بخش آنان را فراگرفت، باراني از آسمان باريد و آنان را پاك كرد و پليدي‏هاي شيطان را از آن‏ها زدود و دل‏هاي آنان را محكم و گام‏هايشان را استوار گرداند (انفال، آيه 11). در قلوب كافران رعب انداخت و مؤمنان را به مبارزه جدي‏تر تشويق كرد (انفال، آيه 12).

3. تعظيم شعائر13 الهي: خداوند مي‏فرمايد: «بزرگ داشتن شعائر الهي نشانه تقواي دل است» (حج، آيه 32). اين شعائر شامل سرفصل‏هاي آيين الهي و برنامه‏هاي كلي است. بعضي از مصاديق شعائر الهي در قرآن عبارتند از: قرباني كردن شترهاي فربه، (حج، آيه 36) سعي بين صفا و مروه (بقره، آيه 158)، ولي شعائر الهي منحصر به اينها نيست. بزرگداشت شعائر ديني مخصوصا به صورت جمعي نوعي تبليغ و مقابله با جنگ رواني محسوب مي‏شود.

د. شيوه‏هاي تبليغي مشترك بين مؤمنان و غيرمؤمنان

1. استفاده از مثل و تشبيه و كنايه: اين شيوه در قرآن فراوان به كار رفته است. براي مثال كساني را كه دوستاني غير از خدا اختيار كرده‏اند، به عنكبوت مثل مي‏زند كه سست‏ترين خانه‏ها را براي خود مي‏سازد (عنكبوت، آيه 41). و نيز مي‏فرمايد: رفتارهاي خوب كساني كه به خدا كافر شدند، مانند آن است كه تند بادي در روزي طوفاني بر خاكستري بوزد و همه آن را با خود ببرد كه صاحبان آن هيچ بهره‏اي از آن نبرند (ابراهيم، آيه 18). هم‏چنين منافقان را تشبيه مي‏كند به كساني كه آتشي افروخته‏اند، همين كه نور مي‏دهد، خدا نورشان را مي‏برد و آن‏ها را در ميان تاريكي رها مي‏كند و آنان در آن حالت، كر و لال و كورند (بقره، آيات 18ـ17).

2. افشاگري: كفار انگيزه‏هايي دارند، ولي گاهي آن را بيان نمي‏كنند، قرآن درباره آن‏ها و انگيزه‏هايشان افشاگري مي‏كند و مي‏گويد آنان نمي‏خواهند ايمان بياورند؛ هرگاه پيامبري چيزي را كه خوشايند آنان نيست برايشان آورد، كبر ورزيدند، گروهي را دروغگو خواندند و گروهي را كشتند و از سرِ استهزا گفتند دل‏هاي ما در غلاف است (بقره، 88ـ87). اينان اصلاً ايمان ندارند، اما مي‏گويند ما به آنچه بر پيامبرمان نازل شده ايمان داريم. قرآن مي‏گويد اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران را مي‏كشتيد؟ (بقره، آيه 91). به مؤمنان مي‏گويد انگيزه كفار اين است كه مي‏خواهند شما هم مثل آن‏ها كافر شويد (بقره، آيه 109).

3. دعوت دشمن با نگاه به آينده: قرآن درباره سختي وضع كافران در قيامت مي‏فرمايد: «به يقين كساني كه كافر شدند اگر تمام آنچه را كه روي زمين است و همانند آن مال آنها باشد و همه آن را براي نجات از كيفر روز قيامت بدهند از آنان پذيرفته نمي‏شود (مائده، آيه 36). باز مي‏فرمايد: بي‏گمان كساني كه با خدا و فرستاده او مخالفت مي‏كنند ذليل خواهند شد، همان‏گونه كه پيش از ايشان نيز ذليل شدند (مجادله، آيه 5).

4. اميد به آينده‏اي روشن: اميد بخشيدن به مؤمنان در مقابل غيرمؤمنان از شيوه‏هاي بسيار متداول قرآني است. مي‏فرمايد: سستي نكنيد و غمگين نشويد، كه شما برتريد اگر مؤمن باشيد. اگر به شما آسيبي رسيد، به آنان نيز آسيبي نظير آن رسيده است. ما اين روزهاي شكست و پيروزي را به نوبت ميان مردم مي‏گردانيم تا از آن پند گيرند و خداوند مؤمنان واقعي را معلوم سازد (آل‏عمران، آيات 140ـ139). به پيامبر مي‏گويد ما تو را پيروزي بخشيديم؛ چه پيروزيِ آشكاري. (فتح، آيه 1) اوست كه در دل‏هاي مؤمنان آرامش فرو مي‏فرستد و بر ايمان آنان مي‏افزايد و سپاهيان آسمان‏ها و زمين از آنِ خداست ... (فتح، آيه 4).

5. بي‏اعتنايي به خصم: كفار براي آزار پيامبر و مؤمنان، سخنان لغو و بيهوده‏اي درباره قرآن مي‏گفتند و اگر مسلمانان در مجالس آن‏ها شركت مي‏كردند و به سخنان آنان گوش مي‏دادند، آن‏ها بر اين كار تشويق مي‏شدند؛ سپس آيه نازل شد كه هرگاه كساني را مشاهده كردي كه آيات ما را استهزا مي‏كنند، از آن‏ها روي بگردان تا به سخن ديگري بپردازند (انعام، آيه 68).

6. تمسخر و تضعيف روحيه: برخي عجله داشتند كه چرا ياري خداوند به پيامبرش، زودتر فرا نمي‏رسد. قرآن پاسخ داد كه هركس گمان مي‏كند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت ياري نخواهد كرد، ريسماني به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند و نَفَس خود را قطع كند ... (حج، آيه 15).

گاهي دشمنان پيامبر از سر تمسخر، از آن حضرت تقاضاي عجله در عذاب داشتند، قرآن به آرامي و بدون رفتار واكنشي، پاسخ مي‏دهد كه وعده خدا هرگز تخلف‏بردار نيست (حج، آيه 47). قرآن انسان‏هاي پرنخوت و مغرور را مسخره مي‏كند و مي‏گويد: در روي زمين به نخوت گام برندار، چرا كه هرگز زمين را نتواني شكافت و از نظر بلندي نيز هرگز به كوه‏ها نتواني رسيد (اسراء، آيه 37).

ه·· . پيشگيري و مقاوم‏سازي مؤمنان در مقابل جنگ رواني غيرمؤمنان

1. توجه دائمي به زمينه‏هاي فرهنگي ـ اجتماعي: هيچ شيوه جنگ رواني در زمينه نامناسب، استمرار و توفيق نمي‏يابد. زمينه‏هاي فرهنگي ـ اجتماعي را مي‏توان به چتر امنيتي بزرگي تشبيه كرد كه بر سر ما سايه گسترده است و با هر خطا و كم‏توجهي سوراخي در آن ايجاد مي‏شود. هر قدر اين خطاها و كم‏توجهي‏ها بيشتر باشد، اين سوراخ‏ها بيشتر مي‏شود و ناگهان متوجه مي‏شويم كه اين چتر آن قدر سوراخ شده است كه ديگر در مقابل دشمن، قدرت حمايت از ما را ندارد. اگر اعتقادات ديني موردنظر را به جامعه آموزش ندهيم، اگر حرف ما با عملِ ما متفاوت شد، اگر از توجه به نسل جوان غافل شديم و ...، با هر كدام از اين‏ها ضربه‏اي هولناك به اين چتر وارد مي‏شود، و در نهايت، اگر اخلاق عمومي به سوي اخلاق بدون معنويت پيش برود، ديگر نبايد سخن از چتر حمايتي براي دينداران گفت.

2. تأكيد بر همبستگي و هماهنگي: اسلام بر وحدت و همبستگي تأكيد زيادي دارد. اين مطلب نه در حد يك شعار، بلكه به عنوان يك استراتژي بايد شناخته شود. اگر اين هماهنگي در جامعه ضربه ديد، گويا آن چترِ حمايتي پاره شده است و اگر اين ناهماهنگي‏ها به صورت تقابل و رودررويي درآيد، نه تنها قدرت حمايت ندارد، بلكه خود باعث ناآرامي مي‏شود. در قرآن آيات متعددي بر اين موضوع دلالت دارد:

خداوند كساني را كه مثل بنياني آهنين در راهِ او پيكار مي‏كنند دوست دارد (صف، آيه 4). با نصرت خود و با ايجاد الفت بين مؤمنان، پيامبرش را تقويت مي‏كند و الفتي كه پيامبر با صرف كردن همه اموال روي زمين هم نمي‏توانست آن را ايجاد كند (انفال، آيه 63). هم‏چنين خداوند مؤمنان را برادر مي‏داند (حجرات، آيه 10).

3. حفظ آمادگي و بسيج نيروها: اين آمادگي ممكن است آمادگي نظامي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و ... باشد. همان‏گونه كه در زمينه‏هاي نظامي، آمادگيِ كامل لازم است (انفال، آيه 60). و در زمينه‏هاي فرهنگي هم اين آمادگي ضروري است. جامعه اسلامي بايد از حيث علمي، به قدري توانمند باشد كه مهاجم احساس خطر كند و درصدد هجوم برنيايد.

4. آگاه كردن مردم از شيوه‏هاي جنگ رواني: بايد مردم از ترفندهاي تبليغي و رواني دشمن آگاه كرد، تا به آساني فريب نخورند. اگر شايعه و ابزارها و اهداف آن براي مردم روشن شود، ديگر اين حربه، مؤثر نخواهد بود.

به همين جهت روشن و شفاف نمودن هدف نهايي ايمان و كفر، (صف، آيات 5 و 4) غلو نكردن در دين، (نساء، آيه 171) تذكر به اين كه همواره بايد مواظب شيطان باشيم و بدانيم كه او دشمن آشكار انسان است (يوسف، آيه 5) از جمله مواردي است كه باعث پيشگيري و مقاوم‏سازي مردم در مقابل جنگ رواني دشمن مي‏شود.

ـ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، خط توطئه، تهران: 1366.

ـ آتكينسون و ديگران، زمينه روان‏شناسي، ترجمه براهني و ديگران، تهران: رشد، 1368.

ـ حالتي كي. جي. تبليغات و نقش آن در سياست خارجي، ترجمه حسين حسيني، 1372.

ـ زين‏الدين بن علي العاملي، مسالك الافهام الي تنقيح شرايع الاسلام، قم: مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1413.

Malim, Tony,(1997) Social Psychology, 2th, Houndmills, Macmillan press.

ـ مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت: دارالاضواء، 1413.

ـ مطهري، مرتضي، داستان راستان، ج1، قم: صدرا، 1366.

ـ مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه قرآن كريم، قم: اميرالمؤمنين، 1378.

ـ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1371.

ـ منصور و دادستان، ديدگاه پياژه در گستره تحول رواني، تهران: بعثت، 1374.

ـ نصيرالدين طوسي. اخلاق ناصري، تصحيح مينوي و مدرسي، تهران: خوارزمي، 1369.

Baron, R. P. & Byrne, (1997) Social Psychology, Boston.

ـ قرائتي، محسن، قرآن و تبليغ، 1372.

Hewstone, Miles etal,(1997) Blackwell Reader in Social Psychology. oxford.

ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اجتماعي، تهران: سازمان تبليغات، 1374.

ـ عبدالوهاب كميل، نگرشي بر جنگ رواني در صدر اسلام، ترجمه محمدتقي رهبر، تهران: بعثت، 1374.

ـ فولادوند، محمدمهدي، ترجمه قرآن مجيد، تهران: دارالقرآن الكريم، 1373.

ـ بركويتس، لئونارد، روان‏شناسي اجتماعي، ترجمه محمدحسين فرجاد، تهران: اساطير، 1372.

ـ كريمي، يوسف، مجموعه مقالات همايش جنگ رواني، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.

ـ ارونسون، روان‏شناسي اجتماعي، ترجمه حسين شكركن، تهران: رشد، 1366.

ـ حرالعاملي، محمد ابن الحسن، وسايل الشيعه، تهران: كتابفروشي اسلاميه، 1403.

ـ كليني، محمد ابن يعقوب، اصول كافي، بيروت: دارالاضواء، 1413.

ـ محمود عويس ـ منصور محمد، جنگهاي رواني پيامبر، ترجمه احمد باكوبه و ديگران، تهران: جهاد دانشگاهي، 1368.

Aronson, Elliot, (1991) The Social Animal 6thed, Newyork.

ـ حسيني، حسين، مجموعه مقالات همايش جنگ رواني، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.

ـ گنجي، حمزه، روان‏شناسي عمومي، تهران: بعثت، 1372.

ـ ابي‏جعفر محمد ابن الحسن ابن علي الطوسي، المبسوط في فقه الاماميه، تهران: المكتبة المرتضويه، 1363.

ـ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت: دارالمعرفه، 1408.

ـ كلاين برگ، روان‏شناسي اجتماعي، ج2، ترجمه علي‏محمد كاردان، تهران: انديشه، 1346.

Arthur & Reber, (1985) Dictionary of Psychology.

ـ ويليام داقرتي، جنگ رواني، ترجمه حسين حسيني، 1372.

ـ شجاع، سيدمظفر، مجموعه مقالات همايش جنگ رواني، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.

ـ آلپورت، گردون، روان‏شناسي شايعه، ترجمه ساعد دبستاني، 1374.

ـ العويني، محمدعلي، ترجمه محمدسپهري، امپرياليزم تبليغي با تبليغات بين‏المللي، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369.

ـ قمي، عباس، مفاتيح الجنان، تهران: كتابچي، 1370.

Pines, Ayala. etal,(1993) Experiencing Psychology 3th, Newyork, Mcgraw - Hill.

ـ متولي، كاظم، روابط عمومي و تبليغات، تهران: بهجت، 1372.

ـ دستغيب شيرازي، سيدعبدالحسين، گناهان كبيره، تهران: انتشارات جهان، چاپ ششم.

ـ حيدري، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات (مندرج از مطبوعات ايران، 67ـ59)، تهران: سازمان تبليغات، 1371.

Sabini, John ,(1994) Social Psychology, 2th, Newyork.

ـ طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين، 1374.



1 عضو هيئت علمي پژوهشكده حوزه و دانشگاه.

2 . Brain washing.

3 . Hypnosis.

4 . Terence Qualter.

5. Yuong. K.

6. براي توجه بيشتر به گستره مباحث تبليغات و جنگ رواني، ر.ك:
ـ حيدري، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات مندرج در مطبوعات ايران (67ـ59).
ـ العويني، محمدعلي، امپرياليزم تبليغي يا تبليغات بين‏المللي، ترجمه محمد سپهري، 1369.
ـ متولي، كاظم، روابط عمومي و تبليغات، 1372.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اجتماعي، 1374.
ـ آلپورت گُردُن و لئوپُسمَن، روان‏شناسي شايعه، ترجمه ساعد دبستاني، 1374.

7 . روشن است كه نگاه به انگيزه‏هاي جامعه در حيطه‏هاي اقتصاد و فرهنگ و سياست، بسيار پيچيده‏تر از نگاه به انگيزه‏هاي فرد است؛ فقط منظور اين است كه در جامعه هم ترتب‏انگيزه‏ها وجود دارد.

8 . البته اين سخن بدين معنا نيست كه هركسي از زنان و جوانان و حقوق استيفا نشده آنان سخن گفت، قصد سوء استفاده دارد.

9. معمولاً مؤمنان جنگ رواني را شروع نمي‏كنند، بلكه ابتدا تبليغ مي‏كنند. اين تبليغ نقش پيشگيري و مقاوم‏سازي در مقابل جنگ رواني دشمن را دارد.

10. اصولاً تبليغات مورد نظر قرآن از نوع «Propagation» و به معني اشاعه و ترويج و تكثير است.

11 . در اين كه آن فرد چه كسي بوده است، اختلاف هست؛ دو شأن نزول (در مورد عايشه و ماريه كه از همسران پيامبر بودند) براي آيه ذكر شده است.

12. مباهله يعني نفرين طرفيني به يكديگر.

13 . شعائر جمع شعيره و به معني علامت و نشانه است.
>


/ 1