تبليغات و جنگ رواني
محمد كاويانيچكيده
تبليغات و جنگ رواني، در روانشناسي اجتماعي از اهميت به سزايي برخوردار است. در اين مقاله، ابتدا مفهوم تبليغات و جنگ رواني از ديدگاه روانشناسي مورد كنكاش قرار گرفته و پس از آن ديدگاه قرآن ارزشيابي شده است.در بررسي روانشناختي، با نگاهي صرفا توصيفي موضوعاتي همچون تعريف، گستره مفهومي، و كاربرد شاخههاي مختلف روانشناسي در تبليغات و جنگ رواني موردتوجه قرار گرفته است. در بررسي قرآني، با نگاهي توصيفي ـ هنجاري، به اصول تبليغات و جنگ رواني، شيوههاي ويژه مؤمنان، شيوههاي ويژه غيرمؤمنان، شيوههاي مشترك، و راههاي پيشگيري و مقاومسازي پرداخته شده است.از نظر اسلام، همه اموري كه منع ارزشي و اخلاقي دارد مذموم و ناپسند است و در جنگ رواني نيز نبايد از آن شيوهها استفاده شود. اين روشها كه ويژه غيرمؤمنان است، نه تنها مورد تأييد اسلام نيست. بلكه اسلام با آن مبارزه ميكند و ميكوشد تا در جامعه از چنين روشهايي استفاده نشود.البته بايد به اين نكته توجه داشت كه پارهاي از روشها نقش پيشگيرانه دارند و هر دو گروه مؤمنان و غيرمؤمنان ميتوانند از آنها سود جويند. اگرچه اين شيوهها از نظر ارزشي مثبت تلقي ميشوند، ولي مهمتر، مؤثر بودن عمليِ آنهاست؛ يعني هر كدام از گروهها كه بيشتر و بهتر از اين شيوهها استفاده كنند، موفقتر خواهند بود.واژههاي كليدي: روانشناسي؛ روانشناسي تبليغات؛ جنگ رواني در قرآن؛ تبليغات سياسي؛ تبليغات ديني؛ جنگ رواني.گستره مفاهيم جنگ رواني و تبليغات
واژه «تبليغات»، در فارسي زماني در مقابل واژه «Propagation» قرار ميگيرد كه به معناي اشاعه، ترويج، تكثير و رساندن صحيح يك مطلب است و بارِ ارزشيِ مثبت دارد و گاهي در مقابل واژه «Propaganda» كه به معناي پيام توخالي و هياهوي بيمحتواست و بار ارزشي منفي دارد. گاهي هم در مقابل واژه «Advertisement» قرار ميگيرد و به معناي آگهيها و پيامهاي بازرگاني است.اصطلاح «جنگ رواني» نيز برابرنهاده واژه «Psychological Warfare» است كه به صورتهاي متعددي تعريف شده است. وجه اشتراك تمام اين تعاريف آن است كه جنگ رواني تلاشي است آگاهانه و نظامدار براي تخريب يا تضعيف روحيه حريف. هرچند پارهاي مؤلفان تكنيكهاي شستشوي مغزي2 و خوابانگيزي3 را نيز از موارد جنگ رواني ميشمرند (حسيني، 1377).با اندكي تأمل مشخص ميشود كه بسياري از موضوعات روانشناسي، خصوصا مباحث روانشناسي اجتماعي با مفاهيم تبليغات و جنگ رواني رابطه دارند. روانشناسيِ ترس، روانشناسي شايعه، روانشناسي فيزيولوژيك و انگيزش و هيجان، و ... همه در گستره تبليغات و جنگ رواني جاي ميگيرند.تعريف تبليغات
تبليغات، با توجه به گستره وسيع و انواع مختلفي كه دارد، داراي تعاريف متنوعي است. ترنس كوالتر4 ميگويد:تبليغات عبارت است از تلاشي عمدي كه برخي افراد يا گروهها با بهرهگيري از وسايل ارتباطي براي كنترل، شكل دادن و يا تغيير نگرش افراد ديگر گروهها انجام ميدهند و با اين هدف كه واكنش آنها در يك موقعيت ويژه به گونهاي كه مطلوب تبليغاتچي است، تحتتأثير قرار گيرد (هالتي كي جي، 1372).كيمبال يونگ5 تبليغات را نشر افكار و عقايد و وضع رفتاري خاصي ميداند كه موضوع واقعي را براي شنونده يا خواننده به روشني بيان نميكند (كلاين برگ، روانشناسي اجتماعي، ج 2) و بالاخره از نظر رابرتز تبليغات عبارت است از تلاش براي تأثير گذاشتن بر ديگران، به منظور اقناع آنان و تغيير آراي آنان در قبال مسائلي معين (الويني، 1369).تعريف جنگ رواني
بسياري از كساني كه در اين موضوع مطلب نوشته يا حتي از طراحان جنگ رواني بودهاند، تعريف دقيقي از آن ارائه نكردهاند. عدهاي آن را منحصر به تبليغات منفي بر ضد دشمن در زمان جنگ ميدانند و عدهاي آن را به زمان صلح نيز ميكشانند و آن را با عناويني چون جنگ سرد و جنگ سياسي معرفي كنند، اما بايد توجه داشت كه جنگ سياسي يا جنگ سرد، بين دولتها واقع ميشود، در حالي كه جنگ رواني برضد ملتها انجام ميپذيرد و «ميتوان آن را در زمان جنگ، مكمل جنگ نظامي دانست و در زمان صلح، جنگ استراتژيك يا تهاجم فرهنگي ناميد.» (شجاع، 1377).اين اصطلاح، ابتدا در جنگ جهاني دوم به كار رفت. بعضي گفتهاند جنگ رواني يعني مجموعه اقدامات يك كشور براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم خارجي در جهت مطلوب. اين تعريف، تبليغات را نيز در بر ميگيرد. گروهي ديگر، آن را شامل طيف وسيعي از اقدامات نظير ترور و خشونت ميدانند كه به منظور ارعاب صورت ميگيرد. عدهاي رسوخ در شخصيت افراد از طريق تكنيكهايي مثل شستشوي مغزي و هيپتوتيزم را نيز تحت اين عنوان جاي ميدهند (داقرتي، 1372).به نظر ميرسد تعريف ساده و در عين حال جامع جنگ رواني عبارت است از: «جنگ رواني كوششي است نظامدار و برنامهريزي شده براي تخريب يا تضعيف روحيه حريف يا دشمن» (كريمي، 1377).شيوههاي جنگ رواني و تبليغات
جنگ رواني ـ چنان كه از نامش پيداست ـ درباره فعل و انفعالات رواني افراد و گروههاست. از اينرو قانونمنديهاي رواني كه از علم روانشناسي به دست ميآيد، در اينجا كاربرد دارد. در واقع، تبليغات و جنگ رواني يكي از مهمترين كاربردهاي روانشناسي، به ويژه روانشناسي اجتماعي است. به بازي گرفتن افكار عمومي و تضعيف و تخريب روحيه توده مردم كاري است آسان؛ فقط لازم است طراحان جنگ رواني:1. منع اخلاقي نداشته باشند و نگران ارزشها و نگرشهاي موجود جامعه نباشند؛2. از ابزارهاي مناسب براي ارتباط با مردم برخوردار باشند؛3. با توجه به قانونمنديهاي مسلّمِ بعضي از علوم انساني مثل روانشناسي، جامعهشناسي، مديريت و علوم تربيتي به تنظيم برنامههاي كوتاهمدت، ميانمدت و درازمدت بپردازند.بديهي است هر قدر منافع و هدف اين طراحان به هم نزديكتر باشد، در كار خود توفيق بيشتري خواهند داشت. معمولاً در جنگ رواني، دو هدف كلي مطرح است: 1. از بين بردن برخي از حالات رواني در توده مردم و افكار عمومي مثل از بين بردن اعتماد مردم به مسئولان يك شهر يا يك كشور؛ 2. جايگزين كردن محتواهاي موردنظر خود به جاي آن؛ (در واقع جنگ رواني و تبليغ در هم تنيدهاند). بسياري از طراحان جنگ رواني و مبلغان در اين هدف دوم در تقابل با يكديگر قرار ميگيرند. اگر دو گروه ميكوشند از گروه سوم سلب اعتماد شود، هركدام از آنها ميخواهد اعتماد به خود را در افكار عمومي جايگزين كند. لذا جنگ رواني بدون تبليغ و ارائه جايگزين آسان است، اما همراه با تبليغ، امري مشكل است.اكنون بعضي از شيوههاي جنگ رواني و تبليغات را كه از قانونمنديهاي روانشناختي انسان برميآيد، به اختصار بيان ميكنيم ولي قبل از شمارش اين شيوهها، يادآوري چند نكته ضروري است:الف) تبليغات و جنگ رواني از هم تفكيك نشدهاند. به عبارت ديگر سعي شده است بيشتر، روشهايي مورد توجه قرار گيرد كه در هر دو مورد مصداق دارند.ب) اين شيوهها هم كاربرد هجومي دارند و هم كاربرد دفاعي؛ يعني در تبليغ و خنثيسازي تبليغ و جنگ و دفاع ميتوان از آنها استفاده كرد.ج) بعضي از اين شيوهها، جزئي و بعضي كلياند، بعضي در طول بعضي ديگرند، شايد مناسبتر باشد كه بعضي را راهبرد كلي بناميم، مثل «توجه به متن و زمينه»، «فشار از بالا»، «چانهزني از پايين»، «تركيب هردو»، «تخريب شخصيت» و... كه در هركدام از اينها ممكن است تعداد زيادي از آن شيوههاي جزئيتر به كار گرفته شود.61. جايگشت تداعي
اين شيوه به ما ميگويد كه چگونه به تدريج تداعي يك سلسله امور مثل «abcdef» را به تداعيِ يك سلسله امور ديگر مثل «ghijkl» تبديل كنيم و در عين حال اينگونه تصور شود كه اين مجموعه، همان مجموعه اول است. اين قاعده چنان كه در مطالعات آزمايشي و ميدانيِ محدود موفق بوده، در امور فرهنگي و اجتماعي كلان نيز موفق است. بر اين اساس ميتوان تصميم گرفت و برنامهريزي كرد كه چگونه ميتوان محتواي فرهنگي جمهوري اسلامي را از تأكيد بر عناصري مثل شهادت، ايثار، توحيد و مواسات به تأكيد بر عناصري مانند آزادي، مردمسالاري، جوان و زن تغيير داد، به گونهاي كه در عين حال همان جمهوري اسلامي به حساب بيايد.2. قانون تعلقپذيري
چگونه است كه اگر دو جمله «علي به مدرسه رفت» و «حسن به مغازه رفت» به دنبال هم گفته شوند، رابطه علي و مدرسه به سرعت در ذهن جاي ميگيرد با اينكه بين آنها فاصله افتاده است، اما رابطهاي بين مدرسه و حسن در ذهن برقرار نميشود، در حالي كه هيچ فاصلهاي بين آنها نيست؟ اين همان قاعده تعلقپذيري است. در امور اجتماعي نيز اينگونه است. همانگونه كه در ادبيات علاوه بر مسند و مسندٌاليه، امر ديگري هست كه اينها را به هم پيوند ميزند، در امور فرهنگي ـ اجتماعي نيز چنين رابطي وجود دارد؛ با اين تفاوت كه اين رابط از جنس زمينههاي اجتماعي است و جابهجايي و تغيير آن به آساني و زودي ميسر نيست. براي مثال، زمينههاي اجتماعي است كه رابطه بين قتل انجام شده در يك خرابه را با قصابِ كارد به دستي كه از آن جا خارج ميشود، تعيين ميكند.3. نظريه تعادل حياتي
اين نظريه به فيزيولوژي و سوخت و ساز بدني نظر دارد و بيانكننده تنظيم خودكار دستگاههاي عصبي، گردش خون، گوارش و ... است و به موازات آن، نظريه تعادلجويي رواني نيز مورد تأكيد بسياري از روانشناسان تحليلي مثل فرويد و يونگ و آدلر است. بر اين اساس، به شكلهاي مختلفي ميتوان تعادل رواني جامعه را بر هم زد تا جامعه به دنبال تعادلجويي دوباره باشد و آنگاه تعادل مورد نظر خود را پيشنهاد كرد. معلوم است تا دستگاه گوارش احساس گرسنگي نكند، نميتوان يك غذا يا تنوع غذايي را مطرح و مقايسه كرد و ... در مسائل فرهنگي نيز تا احساس نيازي حقيقي يا كاذب در جامعه وجود نداشته باشد، نميتوان مطلب فرهنگي جديدي را در جامعه ارائه كرد.4. قاعده آستانه تحريك
بدن براي ايجاد رابطه با محيط چند نوع اندام اختصاصي دارد: اندامهاي گيرنده (سلولهاي عصبي مركزرو يا آوران)؛ 2. اندامهاي پاسخدهنده (سلولهاي عصبي وابران و اندامهاي عملكننده مثل دست و پا)؛ 3. اندامهاي رابط بين گيرندهها و پاسخدهندهها (دستگاه عصبي مركزي). هركدام از اين اندامهاي اختصاصي، اجزا و قانونمنديهاي ويژه خود را دارند. براي جامعه و حيات فرهنگي جامعه نيز همين اندامها و بعضي از قانونمنديهاي آنها متصور است.يكي از آن قوانين كه به اندامهاي گيرنده مربوط ميشود، قاعده آستانه تحريك است. حداقل انرژي لازم براي تحريك يك عضو بدن را «آستانه تحريك» آن عضو ميگويند. بر اين اساس، اندامهاي گيرنده جامعه را ميتوان شناسايي كرد و با الگوگيري از دخالتهايي كه در اندامهاي گيرنده بدن انجام ميشود، در آنها نيز دخالت كرد و در بعضي موضوعات، آستانه تحريك آنها را بالا برد كه بسيار دير تحريك شوند و گويا به نوعي خواب عميق فرو روند و در بعضي موضوعات، آستانه تحريك آنها را پايين آورد تا با اندك نيرويي تحريك شوند.5. قانون آستانه اختلافي
اين قانون بيانكننده مقدار تفاوتي است كه بايد بين دو محرك همگون موجود شود تا ارگانيزم دو تا بودنِ آن را احساس كند: يك صوت، چه مقدار بايد شدت داشته باشد تا گوش ما آن را متفاوت از صداي قبلي احساس كند؟ در يك نور رنگي چقدر تغيير بايد حاصل شود تا چشم ما آن را غير از رنگ قبلي ببيند؟ بين دو سوزن كه به دست خود فرو ميكنيم چقدر بايد فاصله باشد تا آنها را دو سوزن احساس كنيم؟ آن مقدار تفاوتي كه بايد ايجاد شود، «آستانه اختلافي» آن اندام است؛ اين قانون در فرهنگ و جامعه نيز حضور دارد. حوادث فرهنگي ـ اجتماعي اگر از يك نوع باشند، با فاصلههاي زماني يا مكاني از يكديگر متمايز ميشوند. اگر منافقان به طور همزمان و در يك شهر، ده ترور يا انفجار انجام دهند و بيست ـ سي نفر را شهيد كنند، در اذهان عمومي، يك حركت محسوب ميشود. اگر ملت ايران بخواهد نمره منفي به آنها بدهد، اين را يك حركت منفي به حساب ميآورد و كوچكي و بزرگي حادثه، به قدر واقعيت، خودنمايي نخواهد كرد. ولي اگر در طول يك سال و در هر ماه، يك انفجار و در يك مكان و در مجموع دوازده انفجار انجام دهند و پانزده شهيد از ملت بگيرند، ملت، آن را دوازده حادثه ميشمارد و نمره منفيِ بيشتري به آن ميدهد، و البته خود مردم نيز بسيار بيشتر آزرده ميشوند.6. قانون همه يا هيچ
اين قانون ميگويد تا يك محرك به حد آستانه تحريك نرسيده باشد، هيچ اثري ندارد. اينگونه نيست كه با نيروي كمتر، تحريك كمتر ايجاد شود و با نيروي بيشتر تحريك بيشتر. به نظر ميرسد اين قانون در پارهاي از امور فرهنگي نيز جريان دارد. به عنوان مثال، مردم بيحرمتيهاي ديني و فرهنگي را تا حدي تحمل ميكنند و برخورد تندي نميكنند. اما وقتي اين بيحرمتيها از حد معيني تجاوز كرد آنگاه شديدا به آن موضوع واكنش نشان ميدهند.7. قانون مقاومت مطلق
اين قانون بيانكننده اين نكته است كه هر سلول عصبي پس از تحريك شدن، بلافاصله دوباره تحريك نميشود؛ هرچند محرك شديد باشد. مصداق اين قانون در امور اجتماعي اين است كه براي مثال اگر ديروز طبق دعوت قبلي، تمام مردم در يك راهپيمايي شركت كردند، ديگر نبايد فرداي آن روز دوباره براي راهپمايي سراسري فراخوانده شوند. چون به احتمال قوي اكثر آنان آمادگي لازم براي پاسخ فوري به اين دعوت را ندارند.8. قانون مقاومت نسبي
پس از اتمام زمان مقاومت مطلق، براي مدتي كوتاه مقاومت نسبي وجود دارد؛ يعني سلول عصبي با نيروهاي ضعيف تحريك نميپذيرد، اما اگر محرك خيلي شديد باشد، سلول عصبي تحريك ميشود. اين قانون در جامعه نيز جاري است. پس از يك راهپيمايي سراسري، اگر با فاصله بسيار كمي، مثلاً يك يا دو روز، يكي از شخصيتهاي مورد احترام مردم ترور شود و از مردم براي حضور دوباره در راهپيمايي دعوت شود، مردم به صحنه ميآيند.9. سلامت اندامهاي پاسخدهنده
همانطور كه در تحريكات عصبي، اگر سيستمهاي پاسخدهنده با مشكل مواجه باشند، حتي تحريكِ در حد آستانه هم مؤثر نخواهد بود؛ در مسائل اجتماعي نيز اگر اندامهاي پاسخدهنده جامعه با مشكل مواجه باشند، مثلاً رسانههاي جمعي از سلامت كافي برخوردار نباشند، جامعه واكنش مناسب به تحريك را ابراز نميكند.10. تأثير و همراهي متن و زمينه
قانون همراهي متن و زمينه، در مسائل فرهنگي و اجتماعي كاربردهاي زيادي دارد و در تبليغات و جنگهاي رواني بسيار از آن استفاده ميشود. نمونههايي از قانون تأثير متن و زمينه به قرار زير است: اگر بعضي از علماي اسلام از احكام كيفري و تنبيهي اسلام سخن بگويند، افرادي كه اسلام را نميشناسند و از دريچه اين حوادث به اسلام مينگرند، اين دو پديده را در كنار هم ميگذارند و به برداشتي تلفيقي از متن و زمينه دست مييابند. اگر يكي از مسؤولان سخن از آزادي بيان بگويد و در همان زمان، گويندهاي به اعتقادات مردم حملهور شود، افرادي كه آن شخص مسؤول را فقط از دريچه همين حوادث ميبينند، اين دو حادثه را جمع كرده، به برداشتي تلفيقي ميرسند.بعضي از زمينهها به زودي قابل دستكاري نيستند، بلكه زماني طولاني ميطلبد تا زمينهاي شكل بگيرد، يا تغيير يابد. در اين صورت در جنگهاي رواني، بيشترين توفيق با كسي است كه اين زمينهها را بيشتر بشناسد و متنهاي مناسبتري را براي تلفيق با آنها فراهم آورد. ايجاد بعضي از زمينهها نياز به زمان زيادي ندارد، بلكه طي يكي دو هفته تلاشِ هماهنگِ تبليغي ميتوان آن را فراهم كرد. در اينجا نيز كسي موفقتر است كه بتواند زمينههاي بيشتر و هماهنگتري با متنهاي مورد نظر خود را فراهم آورد. گاهي يك طراح جنگ رواني، زمينه يا زمينههايي را فراهم ميسازد، اما رقيب او در ضميمه كردن متنهاي مناسب، سرعت و امكان بيشتري دارد و از آنها به نفع خود استفاده ميكند.11. توجه به سلسله مراتب انگيزههاي پيدا و پنهان در جامعه
سلسله مراتب انگيزش مازلو در جامعه و فرهنگ نيز جريان دارد. به عقيده وي انگيزههاي فيزيولوژيك بر انگيزههاي خودشكوفايي مقدم است.كاربرد اجتماعي اين سلسله مراتب در جوامع توجه به اين نكته است كه در يك جامعه بسيار فقير، قبل از توسعه اقتصادي نميتوان به توسعه سياسي و فرهنگي پرداخت.712. توجه به نيازهاي جامعه
همچنانكه در ايجاد و تغيير نگرشهاي فردي، بايد به نيازهاي افراد نيز توجه كرد و آنها را به عنوان ابزار و مكانيزمهاي ثمربخش به كار برد، در جامعه نيز اينگونه است. در جنگ رواني نيز مهم، احساس نياز است. اگر اين احساس نياز حتي به صورت كاذب در جامعه ايجاد شود ميتوان از آن استفاده كرد. مثلاً اگر رابطه با امريكا به عنوان يك نياز معرفي شود، دولتمردان ملزم ميشوند كه دير يا زود به آن پاسخ بدهند.13. مخاطبشناسي
هرچه انسان از مخاطب خود شناختِ عميقتر و دقيقتري داشته باشد، در تبليغ و جنگ رواني موفقتر است و هرچه به ويژگيهاي رواني طبقات مختلف سني توجه كند، از افراد هر طبقه به نحوي مناسب استفاده خواهد كرد. براي مثال هر قدر از حقوق ضايع شده سالمندان سخن گفته شود، كمتر اتفاق ميافتد كه واكنشهاي خشن از آنان ديده شود، ولي اگر از حقوق استيفا نشده جوانان سخن به ميان آيد، به راحتي ميتوان نيروي آنان را جنبش واداشت و جهت داد و اگر از حقوق زنان كه نيمي از جمعيت جامعه را تشكيل ميدهند، حرف زده شود، انبوه جمعيت آنان به سوي گوينده جذب ميشوند. بنابراين لازم است در تبليغ ويژگيها و نيازهاي طبقات مختلف را خوب شناخت و دريافت كه با هريك از آنها چگونه بايد سخن گفت.814. مظلومنمايي
يك اصل بسيار اساسي و مؤثر در جنگ رواني مظلومنمايي است و اين ناشي از بعضي ويژگيهاي رواني و عاطفي افراد جامعه، مثل ظلمستيزي و نوعدوستي و... است. البته حقيقي يا كاذب بودنِ اين مظلوميت مهم نيست؛ مهم اين است كه مخاطب، شما را مظلوم بداند. بر اين اساس، حتي ممكن است گروههاي رقيب دست به خودزني بزنند تا مظلوم بنمايند، مثلاً مكاني از خودشان را آتش بزنند، يا فردي از خودشان را در ملأعام كتك بزنند.15. توجه به فعاليت گروهي
با توجه به امكانات ارتباطي موجود، به هيچوجه، كارهاي تبليغي و جنگ رواني به صورت فردي، مؤثر و مفيد نيست، بلكه هم برنامهريزان و طراحان به صورت گروهي و هم عاملان و مجريان به صورت شبكههاي سازماندهي شده عمل ميكنند و هم مخاطبان را به صورت گروهي مورد خطاب قرار ميدهند. جنگ رواني و تبليغاتِ فردي، تنها بر بعضي از افراد مؤثر است. البته اينگونه نيست كه اين گروهها و تشكّلها هميشه رسمي باشند، بلكه غالبا غيررسمي و اعلام نشدهاند و به شيوههاي مختلفي ارتباط برقرار ميكنند.16. ارائه دستهبنديهاي جديد
گاهي عناوين و نامها نيز مؤثرند، اگر دستهبنديهاي موجود نتواند مفهوم مورد نظر را القا كند، لازم است عناوين ديگري به كار گرفته شود. براي مثال اگر به دو تقسيمبنديِ رايجِ چپ و راست سياسي يا خودي و غيرخودي توجه كنيم، ميبينيم تفاوت محتوايي بسيار است و گروهها و افراد هركدام به يك تقسيمبندي خشنودند و آن را ترويج و تبيين ميكنند و اين خود، معيار دو گونه تفكر و ارزشگذاري است.17. تكرار
تكرار يك مطلب، تأثير ناخودآگاه و شگفتانگيزي در فرد و جامعه دارد. تنها لازم است مطلبي كه بيان ميشود براي بار اول به صورت آزمايشي بيان شود تا مشخص شود كه آيا زمينه طرح آن موضوع وجود دارد يا خير. در صورتي كه موضوع ياد شده تأثير منفي ايجاد نكند، قابل تكرار است و اگر كوچكترين اثر منفي داشته باشد با تكرار، آن اثر، بيشتر و بيشتر ميشود و لازم نيست مطلب جديد يا استدلالي ضميمه شود، همين كه نام يك فرد را طي چندين ماه، هر روز در رسانههاي جمعي ذكر كنند، هر كه به او علاقهمند بوده، علاقهمندتر ميشود و هر كسي از او متنفر بوده، متنفرتر ميشود. جنگ عكسها در راهپيماييها و گردهماييهاي بزرگ و تبليغات انتخاباتي، مصداقي از همين قاعده است. گاهي نيز تكرار را با استدلال و برهان همراه ميكنند، يا در زمينه، به گونهاي ديگر دخل و تصرف ميكنند، يا مطلب خود را از زبان افرادي ديگر كه وجهه اجتماعي مناسبتري دارند، القا ميكنند.18. شايعهپراكني
مهمترين نكته در شايعه اين است كه موضوع شايعه به گونهاي انتخاب شود كه ضمن برآوردنِ هدف طراحان، با زمينه نيز تناسب كامل داشته باشد. اگر با زمينه تناسب نداشته باشد، پراكنده نميشود و اگر با هدف طراح آن ناسازگار باشد، نقض غرض است.ابزار شايعه، گاهي افرادند كه دهان به دهان يا از راه تلفن و شبنامهها آن را منتشر ميكنند، و گاهي رسانههاي جمعياند كه از شيوههاي خاصي استفاده ميكنند تا از پيگيريهاي حقوقي در امان باشند.بعضي راههاي فرار از پيگيريهاي حقوقي عبارتند از: ارائه تحليل در قالب داستان و لطيفه، قراردادن نامهاي داستاني براي شخصيتهاي مورد نظر، نقل خبر از زبان منابعي كه قابل پيگيري نيستند مثل راديوهاي بيگانه، نقل خبر از زبان منابع غيرمؤثق و ناشناخته مثل ستون تلفنهاي مردم در روزنامهها كه غالبا بدون نام و نشان هستند. علاوه بر اين مطرح كردن حدس و گمانهاي متعدد و پرداختن تفصيلي به موضوع مورد نظر تحت عنوانِ تحليل، مطلب نادرستي را تيتر كردن و سپس به صورت ريز، در گوشهاي تكذيب كردن يا معذرت خواستن، روشهاي ديگر شايعهپراكني توسط رسانههاي گروهي است.19. بزرگنمايي و كوچكنمايي
يك مطلب ممكن است واقعيت داشته باشد، اما آن واقعيت بايد در زمينه حقيقي خودش تحليل و تفسير شود، اما طراحان جنگ رواني ممكن است آن را از زمينه اصلي خود جدا و به صورت منفرد آن را بزرگ يا كوچك كنند و از كاهي، كوه و از كوهي، كاه بسازند. اين به ويژه در تخريب شخصيت افراد يا ايجاد شخصيت مثبت براي افراد، بسيار كاربرد دارد.20. استفاده از پيوستگيهاي مطلوب
منظور اين است كه مطلب مورد نظر را با زمينههاي عاطفيِ مثبت پيوند دهيم؛ مثلاً گلفروش گل را با مناسبتهاي عاطفي مثل روز مادر، روز معلم، و مراسم عقد و عروسي پيوند ميدهد و گل را جزء لاينفك اين مناسبتها معرفي ميكند. در مسائل كلان فرهنگي ـ اجتماعي نيز اينگونه است. طراحانِ جنگ رواني بسياري از هدفها و خواستههاي خود را با امور مهم و ارزشمند مثل آزادي، مردمسالاري، دينمداري و مقدسات ديني پيوند ميزنند؛ گاهي از نارضايتيهاي مردم به تفصيل سخن ميگويند، آنگاه در لابهلاي سخن خود، چند جمله درباره امور مطلوب خود بيان ميكنند. اين سخن، خيلي آرام و بدون هيچگونه جلب توجه و ايجاد حساسيت، در نفوس مخاطبان جاي ميگيرد.21. استفاده از قاعده اثر تقدم و اثر تأخر
يك خطيب در يك جلسه سخنراني، بسته به اينكه چه نوع مطلب و چه هدفي داشته باشد، ترجيح ميدهد بعضي مطالب را در ابتدا و بعضي ديگر را در انتهاي سخنراني بياورد. اگر مطالبش دقيق و تفكر برانگيز باشد، در ابتدا بيان ميكند تا اذهان خسته نباشند و حوصله و توان دقت را داشته باشند. اين، قاعده اثر تقدم است. ولي اگر مثلاً در مجلس شوراي اسلامي ميخواهد احساسات نمايندگان را به نفع يا ضرر طرح يا لايحهاي كه قرار است يك ساعت ديگر به آن رأي بدهند، تحريك كند، محتواي احساسي كلام خود را براي آخر سخن خود واميگذارد. اين، قاعده اثر تأخر است. نسبت به مجالس بزرگتر نيز همينگونه است. ممكن است نمايندهاي ترجيح دهد در يك موضوع، نخستين سخنران و در موضوعي ديگر و روزي ديگر آخرين سخنران باشد.در مسائل سياسي ـ اجتماعي نيز اينگونه است. اگر بخواهيم پرونده كاريِ يك شخصيت سياسي را به صورت منطقي و منصفانه بررسي و نقد كنيم، در يك فضاي آرام اجتماعي و بدون التهاب، اين كار را انجام ميدهيم (استفاده از اثر تقدم)، اما اگر بخواهيم شخصيت اجتماعي او را تخريب كنيم تا در انتخابات رأي نياورد، اين كار را در آخرين فرصتهاي نزديك به انتخابات انجام ميدهيم (استفاده از اثر تأخر) تا هم اثر احساسي آن باقي باشد و هم فرصت پاسخگويي و مقابله براي رقيب حاصل نشود.22. ايجاد رعب و وحشت
بسياري از افراد معموليِ جامعه ممكن است از ترسِ برچسبهايي مثل ضد مردم، انحصارطلب، مخالف ارزشهاي ديني، خودفروخته و يا ترور و خشونت، حذف فيزيكي و ... ساكت شوند يا برخلاف نظر خودشان اقدام كنند.* * *آنچه بيان شد فقط بعضي از شيوههاي جنگ رواني است. شيوههاي ديگري از قبيل: موج روي موج ايجاد كردن و مطلبي را تحتالشعاع قرار دادن، جعل مصاحبههاي دروغين و نسبت دادن آن به اسرا و يا متهمان زنداني، استراق سمع به شيوههاي مختلف، كنار هم گذاشتن چند تصوير و مونتاژ كردن تصوير واحد و استفاده تبليغي كردن از آن، مصاحبههاي جهتدار با بعضي مسؤولان و به اصطلاح مچگيري از آنان، دادن اطلاعات اضافي (مخاطبين) به مخاطب، بهگونهاي كه در انبوه اطلاعاتِ مربوط به يك موضوع، مخاطبين دچار نوعي سردرگمي شوند وجود دارند كه ذكر همه آنها در حوصله اين مقال نيست.به هرحال صحنه جنگ رواني را ميتوان به بازي شطرنج تشبيه كرد؛ بازيگر حتيالمقدور چند حركت احتمالي خود و حريف را در ذهن دارد و بر اساس آن تصميم ميگيرد و حركت ميكند. گاهي لازم است به طور ناشناس تيري به تاريكي بيندازد، تا اگر نتايج مثبت به بار آورد، آن را برعهده بگيرد و اگر نتايج منفي به بار آورد، خودش نيز به دنبال مقصر بدود؛ مثل دزدي كه در حال فرار است، اما براي راه گم كردن مرتب فرياد ميزند: آي دزد، آي دزد.گاهي بايد آشكارا تبليغ كند، مثل آن جا كه كسي ميخواهد حزب تشكيل دهد و عضو رسمي و هوادار بگيرد. گاهي نيز لازم است تبليغات به طور كامل و هميشه مخفي باشد، مثل اينكه كشوري همواره در تلاش است تا منابع اقتصادي كشور ديگري را به سود خود مصادره كند، كه در اين صورت نهتنها هدف و نيّت خود را آشكار نميسازد بلكه بسيار پيچيده و در لفافه عمل ميكند و حتي اگر افشا شود، باز آن را انكار ميكند و ... .تبليغات و جنگ رواني در قرآن
در قرآن به شيوههاي متعددي از جنگ رواني9 و تبليغات10 اشاره شده است. بعضي از آنها به مؤمنان و محتواي ايماني آنان اختصاص دارد. بعضي به غيرمؤمنان اختصاص دارد و بعضي نيز مشترك است.تفاوت مهم جنگ نظامي با جنگ رواني اين است كه در جنگ نظامي، معمولاً فرصت مقابله به مثل و عقب راندن دشمن وجود دارد، اما در بسياري از شيوههاي جنگ رواني كسي كه حركت اول را انجام بدهد و ضربه اول را بزند پيروز است. از اين رو، اسلام عمدهترين كار در جنگ رواني را، اقدامات پيشگيرانه و مقاومسازي مؤمنان در مقابل تبليغات و جنگ رواني دشمن ميداند كه به بعضي از آنها اشاره ميشود.آنچه تحت عنوان شيوهها ذكر ميكنيم، هركدام در شرايط و زمينه فرهنگي ـ اجتماعي خاصي كاربرد دارند، اما مواردي نيز وجود دارد كه در تمام شرايط و زمينهها و در تمام شيوههاي جنگ رواني، مؤثر است. آنها را نيز به صورت جداگانه و تحت عنوان اصول جنگ رواني و تبليغات اسلامي ميآوريم.الف. اصول تبليغات و جنگ رواني
1. ضرورت تبليغ و جنگ رواني: اسلام پيروان خود را به تبليغ و دفاع از حريم اسلام فراميخواند و ميفرمايد: «چرا از هر فرقهاي از مؤمنان، دستهاي كوچ نميكنند تا در دين، آگاهي عميق يابند و پس از بازگشت، قوم خود را بيم دهند، تا شايد آنان از كيفر الهي بترسند؟» (توبه، آيه 122). «شما اي مؤمنان براي مبارزه با كافران همه نيرو و توان خود را آماده كنيد و در حد امكان آذوقه، تسليحات، آلات جنگي و اسبان سواري براي ترساندن دشمنان خود و دشمنان خدا فراهم سازيد» (انفال، آيه 60). «بعضي از شما مسلمانان بايد مردم را به خير دعوت كنند، آنان را به نيكوكاري دستور دهند و از كارهاي بد باز دارند» (آلعمران، آيه 104).2. توحيد كلمه، حول كلمه توحيد: قرآن مؤمنان را به وحدت دعوت ميكند و ميفرمايد: «بهياد داشته باشيد زماني را كه دشمن [يكديگر [بوديد وخداوند ميان دلهاي شما الفت انداخت و به لطف او با هم برادر شديد» (آلعمران، آيه 103).3. توجه به ارزش انديشه و تفكر حتي در ميدان جنگ: از نظر قرآن حتي در موقعيتهاي بسيار حساس و خطرناك مثل جنگ نيز اگر كسي از مشركان امان بخواهد تا كلام خداوند را بشنود، نهتنها بايد به او پناه داد، بلكه لازم است او را پس از شنيدن و تأمل كردن، به مكان امن خودش رساند تا كسي در بين راه مزاحم او نگردد. چون آنان قومي نادانند و دانستن حق آنهاست (توبه، آيه 6).4. صبر و استقامت و سعه صدر: حضرت موسي(ع) وقتي پيامبر شد، از خداوند سعه صدر خواست (طه، آيه 25). خداوند پيامبر اسلام(ص) را به صبر و استقامت فراميخواند و ميفرمايد: «از كساني كه به زبان ايمان ميآورند و در عمل، در كفر از يكديگر سبقت ميگيرند غمگين مباش» (مائده، آيه 41) و «از زخم زبانها و طعنههاي منكران غمگين مشو» (يونس، آيه 65). «آنها را دعوت كن و در اين راه همانگونه كه امر شدهاي استقامت بورز» (شوري، آيه 15) و «بر آنچه ميگويند صبر پيشه كن» (مزمل، آيه 10)، «آنچنان صبر پيشه كن كه پيامبران اولوالعزم صبر پيشه ميكردند» (احقاف، آيه 35).5. توجه به افكار عمومي: قرآن افكار عمومي را معيار ارزش نميداند، ولي در مقام تبليغ، در حد امكان، به افكار عمومي نيز توجه دارد. و اگر لازم باشد در برابر ديدگان مردم، با مخالفان خود مبارزه ميكند. فرعون ساحران را دعوت كرد كه با موسي مبارزه كنند و گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد ميآيند» (طه، آيه 59) و كوشيد كه مردم را متقاعد كند كه اينها ساحرند و ميخواهند شما را از سرزمين خود بيرون كنند. و موسي نيز از همان موقعيت بيشترين بهره را برد (طه، آيه 4ـ63).6. همساني قول و فعل و عقيده: اگر انسان سخني بگويد كه خود بدان معتقد نباشد و به آن عمل نكند، اين نوعي نفاق است. يكي از شيوههاي تبليغ، شيوه الگويي است، يك مبلغ زماني نظر مخاطبان را جلب خواهد كرد كه آنها قول و عمل و اعتقاد او را منطبق برهم ببينند، و اگر خلاف اين را احساس كنند، تأثيرپذيريشان بسيار كم خواهد شد. قرآن مؤمنان را نكوهش ميكند كه «چرا چيزي ميگوييد كه انجام نميدهيد؟ اين كار نزد خداوند سخت ناپسند است» (صف، آيه 2و3). همچنين خطاب به اهل كتاب ميگويد «آيا مردم را بهنيكي فرمان ميدهيد و خود را فراموش ميكنيد» (بقره، آيه 44).ب. شيوههاي تبليغي و جنگ رواني ويژه غيرمؤمنان
1. ظاهرسازي و نفاق: منافقان بر باطل خود تأكيد ميكنند و آن را حق جلوه ميدهند. به خدا و قيامت ايمان ندارند، ولي ميگويند ايمان داريم. فساد ميكنند، ولي ميگويند فقط ما اصلاحگريم. خود را عاقل و مؤمنان را سفيه ميدانند. قرآن ميفرمايد: «آگاه باشيد، اينها همان مفسدانند» (بقره، آيات 12 و 11). مؤمنان امر به معروف و نهي از منكر ميكنند، ولي منافقان به نام امر به معروف، امر به منكر ميكنند و به نام نهي از منكر، نهي از معروف ميكنند (توبه، آيه 67)؛ البته فرياد نميزنند كه اي مردم كار بد بكنيد بلكه كار بد را خوب جلوه ميدهند، و آنگاه ميگويند انجام دهيد. چنانكه كار خوب را بد جلوه ميدهند و از آن نهي ميكنند. مسجد ميسازند، اما قصدشان نه عبادت، بلكه تفرقهافكني است و «قسم ميخورند كه جز خدمت و نيكي، قصدي نداشتهايم» (توبه، آيات 110 ـ 107).2. ايجاد تزلزل در باورها و ايمان مردم: يهوديان مدينه براي متزلزل كردن ايمان مسلمانان از هر وسيلهاي استفاده ميكردند. يكي از راههاي ايجاد ترديد در مؤمنان اين بود كه عدهاي از آنان در آغاز روز به ظاهر ايمان آوردند و در پايان آن روز از ايمان خود برگشتند تا بدينوسيله در ايمان ديگران ترديد افكنند و مؤمنان را دلسرد نمايند (آلعمران، آيه 72).3. شايعهپراكني: افراد منافق يا ضعيفالايمان هرگاه خبري از پيروزي يا شكست مسلمانان به آنها رسد، آن را بدون تحقيق شايع ميسازند؛ در حالي كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان خود كه قدرت تشخيص كافي دارند ارجاع دهند، آنان را از ريشههاي آن مسائل آگاه خواهند كرد (نساء، آيه 83).تهمتي كه به يكي از زنان پيامبر زده شد، نيز در قالب شايعه بود. خداوند عدهاي را سرزنش ميكند به اين كه: چرا وقتي آن را شنيديد نگفتيد ما حق نداريم آن را به زبان آوريم... خداوند شما را اندرز ميدهد كه هرگز چنين كاري را تكرار نكنيد (نور، آيات 17 و 16).براي اينكه شايعه مؤثر واقع نشود، مسلمانان بايد به گونهاي تربيت شوند كه تنها به مطالب قطعي ترتيب اثر دهند و بدانند كه از تمام اعضاي انسان، از جمله چشم و گوش و دل، سؤال خواهد شد (اسراء، آيه 36). قرآن ميفرمايد اگر شخص فاسقي براي شما خبري آورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از سرِ ناداني و تحت تأثير آن خبر، به گروهي آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد (حجرات، آيه 6).4. تهمت و افترا: در زمان پيامبر شخص بيگناهي را به عمل منافي عفت متهم كردند (نور، آيه 11). از قراين به دست ميآيد كه او در جامعه آن روز شخص مهمي به شمار ميآمد.11 گروهي از منافقان و به ظاهر مسلمانان ميخواستند از اين حادثه، به نفع خويش و به زيان جامعه اسلامي بهرهبرداري بكنند. آنگاه آياتي نازل شد و با قاطعيت زنها و مردهاي مؤمن را سرزنش كرد كه چرا هنگام شنيدن اين تهمت نسبت به خود (و كساني كه مثل خود شمايند) گمان خير نبرديد؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر آن نياوردند؟ اكنون كه چنين شاهداني نياوردهاند از دروغگويانند (نور، آيه 12).5. ايجاد تفرقه بين مؤمنان: مشركان از اتحاد مسلمانان و از بين رفتن نزاعهاي قبل از اسلام خشمگين بودند. يكي از يهوديان به نام شاس بن قيس كه پيرمردي تاريكدل بود، زماني كه طايفه اوس و خزرج را در دوستي ديد، تصميم گرفت دوباره آنان را به جنگ وادارد، از اين رو جنگها و خونريزيها و اختلافات گذشته را براي آنها يادآوري كرد. اتفاقا اين نقشه كارساز شد و آنها دوباره با هم اختلاف كردند، و نزديك بود با يكديگر بجنگند كه خبر به پيامبر رسيد و آياتي نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر از اهل كتاب اطاعت كنيد شما را دوباره به كفر باز ميگردانند (آلعمران، آيه 100).ج. شيوههاي برخورد قرآن با تبليغات و جنگ رواني مخالفان
1. دعوت به هماوردي: پيامبر و مؤمنان كه به حقانيت خود اطمينان دارند، گاهي دشمن را به «تحدّي» و مبارزه فرهنگي دعوت ميكنند. يكي از اين موارد درباره حقانيت قرآن است. خداوند ميفرمايد: اگر درباره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كردهايم، ترديد داريد يك سوره همانند آن بياوريد و اگر اين كار را نكرديد ـ كه هرگز نخواهيد كرد ـ پس بترسيد از آتشي كه هيزم آن گناهكارانند ... (بقره، آيات 4ـ23).نمونه ديگري از اين مبارزهطلبي، «مباهله»12 است. مسيحيان نجران، ادعا ميكردند عيسي (ع) فرزند خداست و بعد از علم به مطلب حق، باز هم با پيامبر به مجادله برخاستند و از قبول حق طفره رفتند، آنگاه آيه نازل شد كه اي پيامبر! به آنان بگو بياييد ما با زنان و فرزندان و نفوس خود و شما نيز با زنان و فرزندان و نفوس خود مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم تا معلوم شود كه خداوند دعاي كدام يك از ما را مستجاب ميكند (آلعمران، آيه 61). مقدمات مباهله فراهم شد و مسيحيان نجران فهميدند كه زيان خواهند ديد و از انجام آن سرباز زدند و به قبول جزيه تن در دادند.2. تقويت روحيه مؤمنان با امداد غيبي: در جنگ بدر مؤمنان از نظر نيروي انساني و امكانات با كافران بسيار نابرابر بودند، مسلمانان در ميدان جهاد، از درگاه الهي تقاضاي ياري كردند و خداوند براي شادي و اطمينان قلبي آنان، هزار فرشته را به ياريشان فرستاد (انفال، آيات 10و9). در آن شب خواب آرامبخش آنان را فراگرفت، باراني از آسمان باريد و آنان را پاك كرد و پليديهاي شيطان را از آنها زدود و دلهاي آنان را محكم و گامهايشان را استوار گرداند (انفال، آيه 11). در قلوب كافران رعب انداخت و مؤمنان را به مبارزه جديتر تشويق كرد (انفال، آيه 12).3. تعظيم شعائر13 الهي: خداوند ميفرمايد: «بزرگ داشتن شعائر الهي نشانه تقواي دل است» (حج، آيه 32). اين شعائر شامل سرفصلهاي آيين الهي و برنامههاي كلي است. بعضي از مصاديق شعائر الهي در قرآن عبارتند از: قرباني كردن شترهاي فربه، (حج، آيه 36) سعي بين صفا و مروه (بقره، آيه 158)، ولي شعائر الهي منحصر به اينها نيست. بزرگداشت شعائر ديني مخصوصا به صورت جمعي نوعي تبليغ و مقابله با جنگ رواني محسوب ميشود.د. شيوههاي تبليغي مشترك بين مؤمنان و غيرمؤمنان
1. استفاده از مثل و تشبيه و كنايه: اين شيوه در قرآن فراوان به كار رفته است. براي مثال كساني را كه دوستاني غير از خدا اختيار كردهاند، به عنكبوت مثل ميزند كه سستترين خانهها را براي خود ميسازد (عنكبوت، آيه 41). و نيز ميفرمايد: رفتارهاي خوب كساني كه به خدا كافر شدند، مانند آن است كه تند بادي در روزي طوفاني بر خاكستري بوزد و همه آن را با خود ببرد كه صاحبان آن هيچ بهرهاي از آن نبرند (ابراهيم، آيه 18). همچنين منافقان را تشبيه ميكند به كساني كه آتشي افروختهاند، همين كه نور ميدهد، خدا نورشان را ميبرد و آنها را در ميان تاريكي رها ميكند و آنان در آن حالت، كر و لال و كورند (بقره، آيات 18ـ17).2. افشاگري: كفار انگيزههايي دارند، ولي گاهي آن را بيان نميكنند، قرآن درباره آنها و انگيزههايشان افشاگري ميكند و ميگويد آنان نميخواهند ايمان بياورند؛ هرگاه پيامبري چيزي را كه خوشايند آنان نيست برايشان آورد، كبر ورزيدند، گروهي را دروغگو خواندند و گروهي را كشتند و از سرِ استهزا گفتند دلهاي ما در غلاف است (بقره، 88ـ87). اينان اصلاً ايمان ندارند، اما ميگويند ما به آنچه بر پيامبرمان نازل شده ايمان داريم. قرآن ميگويد اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران را ميكشتيد؟ (بقره، آيه 91). به مؤمنان ميگويد انگيزه كفار اين است كه ميخواهند شما هم مثل آنها كافر شويد (بقره، آيه 109).3. دعوت دشمن با نگاه به آينده: قرآن درباره سختي وضع كافران در قيامت ميفرمايد: «به يقين كساني كه كافر شدند اگر تمام آنچه را كه روي زمين است و همانند آن مال آنها باشد و همه آن را براي نجات از كيفر روز قيامت بدهند از آنان پذيرفته نميشود (مائده، آيه 36). باز ميفرمايد: بيگمان كساني كه با خدا و فرستاده او مخالفت ميكنند ذليل خواهند شد، همانگونه كه پيش از ايشان نيز ذليل شدند (مجادله، آيه 5).4. اميد به آيندهاي روشن: اميد بخشيدن به مؤمنان در مقابل غيرمؤمنان از شيوههاي بسيار متداول قرآني است. ميفرمايد: سستي نكنيد و غمگين نشويد، كه شما برتريد اگر مؤمن باشيد. اگر به شما آسيبي رسيد، به آنان نيز آسيبي نظير آن رسيده است. ما اين روزهاي شكست و پيروزي را به نوبت ميان مردم ميگردانيم تا از آن پند گيرند و خداوند مؤمنان واقعي را معلوم سازد (آلعمران، آيات 140ـ139). به پيامبر ميگويد ما تو را پيروزي بخشيديم؛ چه پيروزيِ آشكاري. (فتح، آيه 1) اوست كه در دلهاي مؤمنان آرامش فرو ميفرستد و بر ايمان آنان ميافزايد و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خداست ... (فتح، آيه 4).5. بياعتنايي به خصم: كفار براي آزار پيامبر و مؤمنان، سخنان لغو و بيهودهاي درباره قرآن ميگفتند و اگر مسلمانان در مجالس آنها شركت ميكردند و به سخنان آنان گوش ميدادند، آنها بر اين كار تشويق ميشدند؛ سپس آيه نازل شد كه هرگاه كساني را مشاهده كردي كه آيات ما را استهزا ميكنند، از آنها روي بگردان تا به سخن ديگري بپردازند (انعام، آيه 68).6. تمسخر و تضعيف روحيه: برخي عجله داشتند كه چرا ياري خداوند به پيامبرش، زودتر فرا نميرسد. قرآن پاسخ داد كه هركس گمان ميكند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت ياري نخواهد كرد، ريسماني به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند و نَفَس خود را قطع كند ... (حج، آيه 15).گاهي دشمنان پيامبر از سر تمسخر، از آن حضرت تقاضاي عجله در عذاب داشتند، قرآن به آرامي و بدون رفتار واكنشي، پاسخ ميدهد كه وعده خدا هرگز تخلفبردار نيست (حج، آيه 47). قرآن انسانهاي پرنخوت و مغرور را مسخره ميكند و ميگويد: در روي زمين به نخوت گام برندار، چرا كه هرگز زمين را نتواني شكافت و از نظر بلندي نيز هرگز به كوهها نتواني رسيد (اسراء، آيه 37).ه·· . پيشگيري و مقاومسازي مؤمنان در مقابل جنگ رواني غيرمؤمنان
1. توجه دائمي به زمينههاي فرهنگي ـ اجتماعي: هيچ شيوه جنگ رواني در زمينه نامناسب، استمرار و توفيق نمييابد. زمينههاي فرهنگي ـ اجتماعي را ميتوان به چتر امنيتي بزرگي تشبيه كرد كه بر سر ما سايه گسترده است و با هر خطا و كمتوجهي سوراخي در آن ايجاد ميشود. هر قدر اين خطاها و كمتوجهيها بيشتر باشد، اين سوراخها بيشتر ميشود و ناگهان متوجه ميشويم كه اين چتر آن قدر سوراخ شده است كه ديگر در مقابل دشمن، قدرت حمايت از ما را ندارد. اگر اعتقادات ديني موردنظر را به جامعه آموزش ندهيم، اگر حرف ما با عملِ ما متفاوت شد، اگر از توجه به نسل جوان غافل شديم و ...، با هر كدام از اينها ضربهاي هولناك به اين چتر وارد ميشود، و در نهايت، اگر اخلاق عمومي به سوي اخلاق بدون معنويت پيش برود، ديگر نبايد سخن از چتر حمايتي براي دينداران گفت.2. تأكيد بر همبستگي و هماهنگي: اسلام بر وحدت و همبستگي تأكيد زيادي دارد. اين مطلب نه در حد يك شعار، بلكه به عنوان يك استراتژي بايد شناخته شود. اگر اين هماهنگي در جامعه ضربه ديد، گويا آن چترِ حمايتي پاره شده است و اگر اين ناهماهنگيها به صورت تقابل و رودررويي درآيد، نه تنها قدرت حمايت ندارد، بلكه خود باعث ناآرامي ميشود. در قرآن آيات متعددي بر اين موضوع دلالت دارد:خداوند كساني را كه مثل بنياني آهنين در راهِ او پيكار ميكنند دوست دارد (صف، آيه 4). با نصرت خود و با ايجاد الفت بين مؤمنان، پيامبرش را تقويت ميكند و الفتي كه پيامبر با صرف كردن همه اموال روي زمين هم نميتوانست آن را ايجاد كند (انفال، آيه 63). همچنين خداوند مؤمنان را برادر ميداند (حجرات، آيه 10).3. حفظ آمادگي و بسيج نيروها: اين آمادگي ممكن است آمادگي نظامي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و ... باشد. همانگونه كه در زمينههاي نظامي، آمادگيِ كامل لازم است (انفال، آيه 60). و در زمينههاي فرهنگي هم اين آمادگي ضروري است. جامعه اسلامي بايد از حيث علمي، به قدري توانمند باشد كه مهاجم احساس خطر كند و درصدد هجوم برنيايد.4. آگاه كردن مردم از شيوههاي جنگ رواني: بايد مردم از ترفندهاي تبليغي و رواني دشمن آگاه كرد، تا به آساني فريب نخورند. اگر شايعه و ابزارها و اهداف آن براي مردم روشن شود، ديگر اين حربه، مؤثر نخواهد بود.به همين جهت روشن و شفاف نمودن هدف نهايي ايمان و كفر، (صف، آيات 5 و 4) غلو نكردن در دين، (نساء، آيه 171) تذكر به اين كه همواره بايد مواظب شيطان باشيم و بدانيم كه او دشمن آشكار انسان است (يوسف، آيه 5) از جمله مواردي است كه باعث پيشگيري و مقاومسازي مردم در مقابل جنگ رواني دشمن ميشود.ـ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، خط توطئه، تهران: 1366.ـ آتكينسون و ديگران، زمينه روانشناسي، ترجمه براهني و ديگران، تهران: رشد، 1368.
ـ حالتي كي. جي. تبليغات و نقش آن در سياست خارجي، ترجمه حسين حسيني، 1372.
ـ زينالدين بن علي العاملي، مسالك الافهام الي تنقيح شرايع الاسلام، قم: مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1413.
Malim, Tony,(1997) Social Psychology, 2th, Houndmills, Macmillan press.
ـ مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت: دارالاضواء، 1413.
ـ مطهري، مرتضي، داستان راستان، ج1، قم: صدرا، 1366.
ـ مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه قرآن كريم، قم: اميرالمؤمنين، 1378.
ـ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1371.
ـ منصور و دادستان، ديدگاه پياژه در گستره تحول رواني، تهران: بعثت، 1374.
ـ نصيرالدين طوسي. اخلاق ناصري، تصحيح مينوي و مدرسي، تهران: خوارزمي، 1369.
Baron, R. P. & Byrne, (1997) Social Psychology, Boston.
ـ قرائتي، محسن، قرآن و تبليغ، 1372.
Hewstone, Miles etal,(1997) Blackwell Reader in Social Psychology. oxford.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اجتماعي، تهران: سازمان تبليغات، 1374.
ـ عبدالوهاب كميل، نگرشي بر جنگ رواني در صدر اسلام، ترجمه محمدتقي رهبر، تهران: بعثت، 1374.
ـ فولادوند، محمدمهدي، ترجمه قرآن مجيد، تهران: دارالقرآن الكريم، 1373.
ـ بركويتس، لئونارد، روانشناسي اجتماعي، ترجمه محمدحسين فرجاد، تهران: اساطير، 1372.
ـ كريمي، يوسف، مجموعه مقالات همايش جنگ رواني، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ ارونسون، روانشناسي اجتماعي، ترجمه حسين شكركن، تهران: رشد، 1366.
ـ حرالعاملي، محمد ابن الحسن، وسايل الشيعه، تهران: كتابفروشي اسلاميه، 1403.
ـ كليني، محمد ابن يعقوب، اصول كافي، بيروت: دارالاضواء، 1413.
ـ محمود عويس ـ منصور محمد، جنگهاي رواني پيامبر، ترجمه احمد باكوبه و ديگران، تهران: جهاد دانشگاهي، 1368.
Aronson, Elliot, (1991) The Social Animal 6thed, Newyork.
ـ حسيني، حسين، مجموعه مقالات همايش جنگ رواني، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ گنجي، حمزه، روانشناسي عمومي، تهران: بعثت، 1372.
ـ ابيجعفر محمد ابن الحسن ابن علي الطوسي، المبسوط في فقه الاماميه، تهران: المكتبة المرتضويه، 1363.
ـ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت: دارالمعرفه، 1408.
ـ كلاين برگ، روانشناسي اجتماعي، ج2، ترجمه عليمحمد كاردان، تهران: انديشه، 1346.
Arthur & Reber, (1985) Dictionary of Psychology.
ـ ويليام داقرتي، جنگ رواني، ترجمه حسين حسيني، 1372.
ـ شجاع، سيدمظفر، مجموعه مقالات همايش جنگ رواني، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ آلپورت، گردون، روانشناسي شايعه، ترجمه ساعد دبستاني، 1374.
ـ العويني، محمدعلي، ترجمه محمدسپهري، امپرياليزم تبليغي با تبليغات بينالمللي، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369.
ـ قمي، عباس، مفاتيح الجنان، تهران: كتابچي، 1370.
Pines, Ayala. etal,(1993) Experiencing Psychology 3th, Newyork, Mcgraw - Hill.
ـ متولي، كاظم، روابط عمومي و تبليغات، تهران: بهجت، 1372.
ـ دستغيب شيرازي، سيدعبدالحسين، گناهان كبيره، تهران: انتشارات جهان، چاپ ششم.
ـ حيدري، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات (مندرج از مطبوعات ايران، 67ـ59)، تهران: سازمان تبليغات، 1371.
Sabini, John ,(1994) Social Psychology, 2th, Newyork.
ـ طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين، 1374.
1 عضو هيئت علمي پژوهشكده حوزه و دانشگاه.
2 . Brain washing.
3 . Hypnosis.
4 . Terence Qualter.
5. Yuong. K.
6. براي توجه بيشتر به گستره مباحث تبليغات و جنگ رواني، ر.ك:
ـ حيدري، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات مندرج در مطبوعات ايران (67ـ59).
ـ العويني، محمدعلي، امپرياليزم تبليغي يا تبليغات بينالمللي، ترجمه محمد سپهري، 1369.
ـ متولي، كاظم، روابط عمومي و تبليغات، 1372.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اجتماعي، 1374.
ـ آلپورت گُردُن و لئوپُسمَن، روانشناسي شايعه، ترجمه ساعد دبستاني، 1374.
7 . روشن است كه نگاه به انگيزههاي جامعه در حيطههاي اقتصاد و فرهنگ و سياست، بسيار پيچيدهتر از نگاه به انگيزههاي فرد است؛ فقط منظور اين است كه در جامعه هم ترتبانگيزهها وجود دارد.
8 . البته اين سخن بدين معنا نيست كه هركسي از زنان و جوانان و حقوق استيفا نشده آنان سخن گفت، قصد سوء استفاده دارد.
9. معمولاً مؤمنان جنگ رواني را شروع نميكنند، بلكه ابتدا تبليغ ميكنند. اين تبليغ نقش پيشگيري و مقاومسازي در مقابل جنگ رواني دشمن را دارد.
10. اصولاً تبليغات مورد نظر قرآن از نوع «Propagation» و به معني اشاعه و ترويج و تكثير است.
11 . در اين كه آن فرد چه كسي بوده است، اختلاف هست؛ دو شأن نزول (در مورد عايشه و ماريه كه از همسران پيامبر بودند) براي آيه ذكر شده است.
12. مباهله يعني نفرين طرفيني به يكديگر.
13 . شعائر جمع شعيره و به معني علامت و نشانه است.
>