حقوق اقليّتها - گستره حقوق انسانی در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گستره حقوق انسانی در نهج البلاغه - نسخه متنی

صادق علمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقوق اقليّتها

مباحث مربوط به اقليّتها بسيار گسترده است و در قرآن و سنّت و کتب فقهي ما به تفصيل به آنها پرداخته شده است.

«از همان آغاز طلوع و ظهور اسلام و تشکّل مسلمانان و بوجود آمدن جوامع اسلامي، جمعيتها و گروههايي از پيروان اديان مختلف بدون آنکه به اسلام ايمان بياورند، در کنار مسلمانان در دارالاسلام (سرزمينهاي السلامي) باقي ماندند و زندگي با مسلمانان را بر مهاجرت يا مسلمان شدن ترجيح دادند.

با گسترش سريع اسلام در ميان ملل مختلف جهان و رشد فوق العاده امّت اسلامي و توسعه دارالاسلام، اقليّتهاي ديني عليه رغم آزاديها و زندگي قابل قبولي که داشتند، چندان رشد و ازديادي از نظر کمّي پيدا نکردند. عدّه اي از آنها به تدريج و مرور زمان مسلمان شدند و بسياري هم پيوستگي او خلّاقيّت و علاقه به توسعه و فعاليّت ديني خود را از دست دادند.

در تاريخ اسلام ما به کمتر موردي بر مي خوريم که اقليّتهاي ديني براي احقاق حقوق و آزاديهاي خود دست به مبارزه و قيام و درگيريهاي منظّم زده باشند. موارد بسيار نادري که ديده مي شود، مربوطه به جريانات و روا بط سياسي خاصّي مي شود که به دور از مسائل اسلامي بوده است»

مطالعه تاريخ فتوحات و رشد و توسعه حوزه مسلمانان و بررسي علل اقبال ملّتها به تفکر اسلامي، رمز و راز اين امر را نشان خواهد داد. عليه رغم تبيلغات وسيعي که دشمنان اسلام در طول چند قرن اخير راه انداخته اند، اسلام هرگز ملّتها را براي مسلمان شدن تحت فشار قرار نداده است. اسلام با موانع مسلمان شدن ملّتها که رژيمهاي خودکامه بوده اند، مبارزه کرده است؛ لذا رسول خدا (ص) در نامه هاي خود، گناه مسلمان نشدن ملّتهاي مختلف را متوجّه سران کشورها کرده است.

اسلام با داشتن منطق درخشاني همچون «فانهم صنفان اِمّا اخٌ لک في الدين او نظيرٌ لک في الخلق»و نيز ديگر بخشهاي نامه مالک اشتر، حقّ حيات و کرامت و آزادي معقول انساني را اساسي ترين اصول مي داند؛ و اگر در صدر اسلام جنگهايي توسط پيامبر (ص) صورت گرفته به خاطر مبارزه با عوامل و انگيزه هايي بود که اين اصول اساسي را مورد تهديد قرار مي دادند.«هنگامي که اسلام ابتدا پيام هدايت را ابلاغ کرد و زمينه فهم و پذيرش اين «هدايت ابراهيمي را فراهم ساخت، هرگاه مستکبران به جهت اساس خطر از جانب اسلام، مبارزه و اخلالگري را بر مي افروختند، اسلام و پيامبر اسلام به ناچار يا به دفاع بر مي خاستند و يا براي ابلاغ رسالت الههي به توده مردم با جبّاران و مانعان راه هدايت خلق به جهاد مي پرداختند، بنابراين همواره اوّل پيام و دعوت بوده و سپس در صورت اخلال، شمشير براي دفاع به کار آمده است»

/ 70