معجم مؤلّفي الشيعة و پيوند آن با الذريعة
غيبت امام دوازدهم(ع)
نشر دانش- شماره 6، مهر و آبان 1364 نجيب مايل هروي
معجم مؤلفي الشيعه. به اهتمام علي فاضل
قائيني نجفي. تهران. انتشارات وزارت ارشاد
اسلامي. 1405 ق. [1363 ش.]
محقّق است و مسلّم كه الذريعة الي تصانيف
الشيعة يكي از مآخذ ارزنده در كتابشناس
كتابهاي فارسي و عربي و نيز اندكي تركي و
اردو است، وليكن اثر مزبور براي ادام?
حيات و كاركرد مؤثرش نياز به تسنيد و
تحريري دقيق و روشدار (متديک) دارد، به
طوري كه نخست از نظر زباني، كتابها ممتاز
گردد و پس از آن از نظر موضوعي و تاريخي
مرتّب شود، و يافتههاي تازه و مفيدي كه
پس از مرحوم مؤلف دستياب شده، ضميمه گردد،
و لغزشها و اشتباهات موجود رفع شود، و
نيز بخشهاي دوگانه كتابشناسي و
نسخهشناسي عنوان ها، با استناد به اسناد
معتبر نموده شود و نسخههاي شناخته
شدهاي كه در آن اثر مذكور نيست، ذكر شود و
ديگر تناقضها و نقصها مرتفع گردد. نگارند?
اين سطور در اين خصوص گفتاري مفصّل
پرداخته است كه در آتيه عرضه خواهد شد؛ و
اما تاكنون بر الذريعه چهار اثر فهرستي و
كتابشناسي ديگر ساختهاند.(1): يكي از آنها
معجم مؤلفّي الشيعه است كه به اهتمام آقاي
علي فاضل قائيني نجفي فراهم آمده. فراهم
آورنده خواسته است تا فهرستوارهاي از
نام كسان و نگاشتههاي آنان از الذريعه به
دست دهد.
باري، با آنكه بعضي از مجلّدات الذريعه
داراي فهرست الفبايي نام كسان هست، وليكن
اگر فهرستوارهاي جامع و دقيق و علمى بر
مجلدات بيست و پنجگان? آن کتاب تهيه شود ،
ميتواند پژوهنده و مراجعه كننده را مدد
دهد و از تضييع وقت او جلوگيري كند. معجم
مورد بحث هر چند كه به همين نيت فراهم
آمده، ليكن به جهت آنكه فراهم آورنده،
شيوه و روشي علمي در ساختن اثر خود مدّ نظر
نداشته، آن چنان كه بايد، از عهد? كار
برنيامده است.
فراهم آورند? فهرستوار? مزبور، در مقدّم?
خود گفته است كه كار خود را براساس شهرت
اشخاص تدوين و تنظيم كرده، و پس از آن اسم
اشخاص را با توجّه به ترتيب حروف آورده
است.(2)در خصوص شق اوّل سخن مؤلف بايد گفت كه:
مراد از شهرت صاحبان ترجمه و شخصيتهاي
فرهنگي، آن قسمت از اسم، لقب،كنيه و نسبت
آنهاست به شهري، كه در ميان ارباب كتاب و
اصحاب قلم رايج و معمول است، در حالي كه
مؤلف، جز در مواردي معدود، هرگز به شهرت
زبانگرد و رايج صاحبان ترجمه توجّه
نداشته، و در مواردي زياد نيز از شهرت
معمول آنان ناآگاه بوده، و فقط به قسمت
پاياني و نسبت آنان به شهري و منطقهاي
توجّه كرده است، كه بدون ترديد اين شيو?
نگاشتن فهرستواره، نه تنها از سرعت در
مراجعات پژوهشي ميكاهد؛بلكه وقتي بيشتر
نيز ميطلبد، و در نتيجه مقصود اصلي و
اساسي اين گونه فهرستواره فراموش ميشود
و محل بهرهبرداري قرار نمي گيرد. به طور
مثال در معجم آقاي قائيني، ذيل «شيرازي»،
127 شخصيت عنوان شدهاند، آن چنان كه مؤلف
گاهي از ذكر صورت و انتساب صاحب ترجمه به
شهر اصلي او نيز احتراز كرده، و از او با
نسبتي كه به شهري ديگر توطّن گزيده، ياد
كرده است. ماند عبدالرزاق گيلاني شيرازي،
كه در معجم مورد بحث ذيل «شيرازي» آمده
است. در صورتي كه اگر فراهم آورنده، هر يك
از «شيرازيان» را با شهرت معمول آنها ذكر
ميكرد، فهرست او بيشتر مورد توجّه و
مراجعه قرار ميگرفت.
نيز مؤلف به شق دوم روش خود كه در مقدمه
ياد كرده است يعني آوردن اسم مؤلف، ترتيب
الفبايي را رعايت نكرده؛ زيرا در اين مورد
القاب، كينهها و اسامي را با هم در
آميخته، و بدون هيچگونه مشخصه و
مميّزهاي ميان لقبها و كنيهها و اسمها،
به ذكر آنها پرداخته است. اين شيو? مؤلف سبب
شده است كه خواننده براي يافتن يكي از
اعلام مورد نظر، تمامي بخش مربوط را وارسي
كند و بخواند، تا به مقصود و مطلوب برسد.
يعني مثلاً رسيدن به بابا ركنا شيرازي
(ركنالدين مسعود بن عبدالله) مستلزم
اين است كه به «172» عنوان «شيرازي» نظر
بيندازد تا به او و مؤلفهاش برسد.
و شگفتتر از آن اينكه حتّي در مواردي،
ترتيب الفبايي در شهرت اعلام نيز رعايت
نشده، و تقدير و تأخير ديده ميشود. مثلاً
در معجم مورد بحث، اول ميرسيم به
«جويني»، و پس از آن راه مييابيم به
«جوهري»! (ص125)
همچنان كه گفته شد، مؤلف از شهرت رايج و
معمول و مكتوب اعلام و شخصيتهاي فرهنگي و
علمي آگاهي نداشته، و شهرت آنان را به ذوق
و سليق? خودش اختيار و انتخاب كرده است
.مسلّم است كه اعمال كردن چنين روشي در كار
فهرستنويسي، چقدر از ارزش تلاش و زحمت
فهرست نگار ميكاهد، و فهرست او را از محل
مراجعه به دور ميدارد. مگر نه اين است كه
چنين كارهايي فقط براي جلوگيري از تضييع
وقت ساخته و پرداخته ميشود؟ به هر حال
براي مثال كافي است كه به دو نمون? ديگر
اشاره كنم:
در معجم مورد بحث، ركنالدين احمد
بيابانكي معروف به علاءالدّول? سمناني
(م736) را - كه خودش به شهرت خود توجّه داده، و
در ميان اهل كتاب از سد? هشتم تا روزگار ما
با همان شهرت، يعني علاءالدوله مشهور است -
بايد در ذيل بيابانكي (ص83) بجوييم، نه ذيل
علاءالدوله و نه ذيل سمناني.
مرحوم محمود فرّخ از معاصران بنام را بايد
ذيل «جواهري» (ص124) جست و جو كنيم نه ذيل
«فرخ» كه شهرت معمول و رايج او است.
مهمتر از آنچه در شيوه و روش معجم مؤلّفي
الشيعة گفتيم، اين است كه مؤلف از مؤلفان
غير شيعي منحرف كه مرحوم آقا بزرگ طهراني
در الذريعه از آنان و نگاشتههايشان ياد
كرده، احتراز كرده، و فقط به ذكر مؤلفان
شيعي و نگاشتههايشان توّجه داشته است.
چنانكه در مقدمه (ص4) مينويسد: «و قد راعيت
الامانة العلمية فلم اذكر ما كان من
المؤلفين من غير الشيعة أو ما كان من
المنحرفين»
بايد گفت كه اين نظري است عجيب، كه بسياري
از محققان روزگار ما در خصوص الذريعه
عنوان ميكنند، و براي روشن شدن اين مطلب،
بايد قلم را «لختي بگريانيم» و مطلب را
پيدا و آشكار سازيم تا اگر به منظور ادام?
حيات الذريعه، از آن اثر ارزنده، تحرير و
تسنيدي عالمانه عنوان شود، آن گونه كه
مؤلف معجم مورد بحث عمل كرده است، از روشن
و شيو? او پيروي نشود. ميدانيم كه پيش از
مرحوم آقا بزرگ، اعجاز حسين فهرستي ساخت
دقيق، در تعريف نگاشتههاي شيع? اماميه،
به نام كشف الحجب و الأستار(3) كه آقا بزرگ آن
را در الذريعه گنجانيد، و آن اثر مفيد و
جامع را با توجّه به دو نظر زير به وجود
آورد:يكي اينكه آقا بزرگ جانب مذهب مؤلفان
و نگاشتههاي آنان را متوجّه بوده، و ديگر
آنكه به نگاشتههاي عدهاي از مؤلفان
خالي از عصبيت مذهبي- يعني خواص محققان اهل
سنّت و جماعت - نظر داشته است.
آقا بزرگ در مورد نظر دوم به دور از تحقيق(4)
عمل نكرده، بلكه براساس تدقيق و تتبع در
نگاشتههاي مؤلفان غير شيعي، و آراي شيعي
آنان، از آثارشان ياد كرده است. چنانچه اگر
ميبينيم كه در الذريعة از آثار و مؤلّفات
علاءالدول? سمناني ياد شده(5) مؤلّف به
رسال? مناظر المحاضر للناظر الحاضر او، كه
در شرح واقع? غديرخم است توجّه داشته و نيز
چون از سعدالدين حمّويه (م650) و آثار او ياد
كرده(6) اين نكته را متوجّه بوده كه او در
خصوص حضرت حجّت (ع) كتابها ساخته است.(7) در
حالي كه فراهم آورند? معجم مؤلفي الشيعة
اختيار و انتخابي كه در اين خصوص كرده،
يعني به ظنّ خود عده اي را شيعي پنداشته و
ذكرشان را آورده، و عدهاي را غير شيعي
گرفته و نام آنها را نياورده؛ هرگز به
تحقيق و پژوهش نپرداخته است.از اين رو در
معجم وي ذكر علاءالدول? سمناني هست. آقا
بزرگ نيز به جهت وجود برخي از آراي شيعي،
از آثار او به عنوان تصانيف شيعه ياد كرده،
ولي اگر به اين تصّور و پندار عجيب باشيم كه
اين چنين اعلام را كه در الذريعه آمده است
بايد طرد و ترك كنيم، بايسته است كه علاء
الدول? سمناني را نيز متذکر نشويم ؛ زيرا
وي در رسال? ما لابدّ في الدّين و نيز در
باب ششم العروة لأهل الخلوة و الجلوة، به
صراحت از شافعي بودن خود ياد كردهاست.(8)
نيز در معجم مورد بحث، ذكر صدرالدين
ابراهيم فرزند سعدالدين حمويّه (ص147) هست،
ولي سعدالدين حمّويه طرد شده، و حال آنكه
پدر و فرزند از شافعيانند، و آثار و آراي
شيعيدارند. و صاحب الذريعه نيز با توجّه
به همين آثار و آراء از آنان و
نگاشتههايشان ياد كرده است.
و هم مرحوم آقا بزرگ با توجّه آراء و آثار
شيعي مؤلفان اهل سنت، از حسينبن
معين الدين ميبدي (م910) و نگاشتههايش در
الذريعه ياد كرده است(9)كه در معجم مورد بحث
نيز ذكر او و آثارش آمده (ص406)؛ در حالي كه
با توجّه به روشي كه آقاي قائيني در مقدم?
خود گفته است، يعني طرد مؤلفان غير شيعي،
ميبايست كه از اين ميبدي ياد نميكرد؛
زيرا با آنكه وي بر ديوان علي (ع) شرحي عميق
نگاشته، به خاطر مذهبش، كه سنّي بوده، به
فرمان شاه اسمعيل صفوي در 910 هجري كشته شده
است.(10)
باري، آوردن شواهد و امثل? ديگر در خصوص
انتخاب و گزينش مؤلفان شيعي و طرد مؤلفان
سنّي از سوي مؤلف فهرستوار? مورد بحث در
حوصل? اين گفتار نيست، آنچه بازگفتنش
سزاوار است اين است كه مرحوم آقا بزرگ
طهراني در ذكر مؤلّفات و نگاشتههاي
مؤلفان غير شيعي- كه آثار و آراي شيعي
داشتهاند و از خواص محققان اهلسنت و
جماعت بودهاند - معيار و ملاكي داشته است
كه نگارنده در گفتار «نكاتي چند پيرامون
ادام? حيات الذريعه» خواهم كوشيد تا آن را
بنمايانم؛ از اين رو هرگونه تأليف فهرستي
كه براي الذريعه تهيه ميشود، فهرست نگار
نبايد به ذوق و سليق? خود، بي آنكه به
تحقيق و تتبع پرداخته باشد، اختيار و
گزينش ذوقي، و نه تحقيقي بكند، چنانكه
مؤلف معجم مؤلّفي الشيعة كرده است.
از شيوه و روش فراهم آورنده كه بگذريم،
كار او نقايصي ديگر نيز دارد كه اين هم خود
ناشي از عدم تتبع و تدقيق كافي مؤلف است، و
همچنين ناآگاهي او را در زمين? تهي?
فهرستوارههاي مربوط به كتابشناسي
مينماياند. از آن جمله است برخي
افتادگيها كه در نام نگاشتههاي مؤلفان
در اين معجم پيش آمده است. چنانچه در ذكر
بيابانكي (ص83) از رسال? بيان الاحسان لأهل
العرفان او ياد نشده، در حالي كه ذكر آن در
الذريعة (ج3، ص 175) به تفصيل آمده است. و از
همين نوع است كه در ذكر حسين خوارزمي،
مقتول 839، (ص162) از كنوز الحقائق فيرموز
الدقائق او سخن نرفته، و حال آنكه در
الذريعة (ج8، ص 172، ش 1249) از آن منظومه و
موضوع و مؤلف آن ياد شده است.
نيز بر اثر همين كم دقتي است كه شرح چغميني
كه مرحوم آقا بزرگ آن را در الذريعه (ج13، ص
176) به مولي حسين خوارزمي نسبت داده، در اين
معجم (ص162) از نگاشتههاي حسين خوارزمي
صاحب جواهر الاسرار شمرده شده است.
مضاف بر آنچه گفتيم، مؤلف معجم
فهرستوارهاش را ظاهراً براساس چاپ اول
الذريعه فراهم آورده، و هرگز به غلطنام?
آن چاپ، و نيز چاپ سوم مراجعه نكرده است.
اين بيتوجّهي به چاپهاي ديگر الذريعه و
غلطنامه آن، سبب شده است كه برخي از نامها -
اعمّ از نام مؤلفان و كتابها - در اين معجم
غلط و نادرست ضبط گردد. چنانچه از كتاب
مشهور سفين? فرّخ به صورت سفين? فرّخي (ص124)
ياد شده، و مرحوم مهدي بياني، به صورت
بياتي (ص83) ضبط گرديده است.
باري، اميد داريم كه دربار? الذريعة و
تحرير و تسنيد آن تحقيقاتي عالمانه و
محققانه انجام شود، اين فهرست جامع و
ارزشمند به شيو? علمي و روشدار در دسترس
پژوهشگران قرار گيرد. و پيش از آن،
فهرستوارهاي شامل و كامل بر مؤلّفان و
مؤلّفات كتاب مزبور از نظرگاهي تاريخي،
موضوعي و الفبايي تدوين شود؛ زيرا معجم
مؤلّفي الشيعة، همچنان که شامل مؤلفان
شيعه و نگاشتههاي ايشان نيست، فهرستوار?
الذريعه نيز نميتواند به شمار آيد.
1 .كارهاي انجام شده دربار? الذريعة
عبارتند از: 1) فهرست موضوعي از كتابهايي كه
در الذريعه آمده است به نام تبويب الذريعه .2
) معجم مؤلفّي الشيعة از علي فاضل قائيني
نجفي، تهران، انتشارات وزارت ارشاد،(1405
ق. 3) مستدرك الذريعه، تأليف آقا بزرگ
طهراني، تحقيق سيد احمد حسيني اشكوري،
مشهد. آستان قدس رضوي، زير چاپ . 4) كتابي در
اعلام الذريعه، تاليف ع.ن. منزوي. كه هنوز
چاپ نشده است و بنده نيز نام دقيق آن را
نميدانم.
2 . وقد بدأت بذكر شهرة المترجم له، ثمّ
اسمه علي ترتيب الحروف، معجم مؤلفّي
الشيعة، ص 4 .
3 . كشف الحجب و الأستار عن احوال الكتب و
الأسفار، سيد امير اعجاز حسين. كلكته، 1330ق.
4 . البته مواردي هست كه آقا بزرگ طهراني
كتاب را نديده است و از مذهب عدهاي از
مؤلفان نيز اطلاع دقيق نداشته است و بر
اساس فهرستهاي پيش از خود، به ذكر آنها
پرداخته است.
5 . بنگريد به: الذريعه 3/175 ، 11/260 ، 15/251، 20/237.
6 . ايضا 21/124.
7 . بنگريد به : نسفي، مقصد اقصي، ص 160 و
مقدم? نگارنده بر المصباح في التّصوف، ص
33-35
8 . بنگريد به : العروة لاهل الخلوة و
الجلوة: تصحيح ن. مايل هروي. تهران. 1363
9 . بنگريد به: الذريعه 5/25، 6/33 و 136، 13/200 و 266
و 327 ، 23/39
10 . بنگريد به :حبيبالسير، تهران، ج 4 ص 607
و تاريخ ادبيات در ايران، ذبيحالله صفا،
ج 5 ص 297