بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید نامه علوم انساني- شمار?4و5، زمستان 79- بهار80 تربيت از ديدگاه نهج البلاغه ژانست صليبي ? چكيده هدف از نگارش اين مقاله، ارائ? تصويري از نظام تعليم وتربيت اسلامي به طوركلي وتربيت از ديدگاه امام علي (ع) درنهج البلاغه است. در اين راستا، نخست جوانب مختلف نظام تعليم و تربيت اسلامي توصيف و بنياد تعيين اهداف تربيتي در اسلام عنوان شده است، سپس اهداف تعليم و تربيت در اسلام مطرح مي شود؛ كه در اين مورد تقوا مهم ترين هدف اساسي تربيت ذكر شده است.در مرحل? دوم، تربيت از ديدگاه نهج البلاغه به اين ترتيب مطرح ميشود: ابتدا نكاتي مهم از انديشه هاي تربيتي حضرت علي (ع) به استناد شواهد مكتوب و بررسيها عنوان ميشود و سپس تلاشي كه به استناد تحليل محتواي تربيتي كتاب نهج البلاغه به صورت تأليف توسط نگارنده صورت گرفته و ضمن آن نكات تربيتي استخراج و براساس الگوي ارائه شده، در ابتداي مقاله طبقه بندي شده است، ارائه ميشود . «خدا شما را از شكمهاي مادرانتان خارج ساخت درحالي كه هيچ گونه تجربه و دانشي از هيچ چيز نداشتيد و براي شما گوش و چشم و فهم قرار داد تا شما با اين سرماي? گرانبها صاحب دانش و كمالات شويد.» (سور? نحل، آي? 87) ?كليد واژه: تعليم و تربيت اسلامي، كمال انساني، آزادي فردي، عدالت، هدايت، تعقل، تفكر، تقوا، حكمت، عدالت خواهي، تكامل، ايمان، خودسازي، علم، حق و باطل، معاد، اخلاق، جمعگرايي، فردگرايي، بيعت، اتحاد، متقي، صبر، يقين، جهاد. مقدمه اسلام مکتبي است الهي که هدف نهايي آن هدايت انسان به سوي خداوآراستن وي به صفات و اخلاق الهي است. بدان سان که به جز خدا هم? قدرتهاي طاغوتي نفي شود و انسان با عبادت پروردگار بر تقرب هر چه بيشتر به ذات ذوالجلال او بيفزايد. در اين مکتب، مهمترين ابزار تحقق آرمانهاي اسلامي، ايجاد آگاهي و شناخت در انسانها و مقدم داشتن آن بر هر نوع اعمال خشونت و زور معرفي شده است؛ زيرا اسلام بر آن است که عقل و انديشه و هم? نيروهاي خلاق و سازند? آدمي را از قيود جهل و خرافه ، موهوم پرستي و ديگر زنجيرها آزاد کند و راه تکامل و سعادت را بر آنان هموار سازد (حسيني ،6:1379). تعليم و تربيت در اسلام با نزول اولين آيات وحي بر پيامبر اکرم (ص) آغاز و با خطاب «اقرأوربَک الاکرم الذي علّم بالقلم علّم الانسان مالم يعلم» (قرآن،96/5-3)، منشأ و مشّيت الهي به خود گرفت؛ که در اين آيات اوليه بر دو عنصر بنيادين تعليم و تربيت، يعني کسب علم و دانش از يک سو و تعالي روح و کمال انساني از سوي ديگر تأکيد مي شود. (حسيني 1379 :3) تربيت به طور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن استعدادهايي که آفريدگار جهان جهت سعادت و کمال انسان در وجود او به وديعت گذاشته است. (اديب 11:1362- 10 ). در باب اهميت و ارزش تربيت همين بس که قرآن کريم محور دعوت پيامبران را عموماً و حضرت محمد (ص) را خصوصا تربيت و تکميل فضايل اخلاقي قرار داده است. آنچه به انسان ارزش والا ميدهد و هدفهاي عالي مي بخشد و او را انسان به معني حقيقي ميسازد، تربيت ايماني و اخلاقي است، نه علم و ابزار زندگي. وظيف? سنگين و مقدس تربيت را هيچ گاه علم و تعليم نتوانسته است و نميتواند به دوش گيرد. منظور از تربيت در مکتب اسلام، تربيت عمدي است نه غير عمدي؛ و هدف از تربيت انسان, رساندن او به کمالاتي است که استعداد به دست آوردن آن را دارد، انساني کامل و سعادتمند، انساني حق طلب و عدالت جو و متکي بر خالق خويش وخلاصه انساني آرمان خواه و دادگر، مؤمن و با فضيلت آن گونه که واقعاً اشرف مخلوقات و در خور تکريم آفريدگار جهان باشد آن چنان که در آي? 70 از سور? اسراء آمده است : به حقيقت که ما فرزندان آدم را عزت و کرامت عطا کرديم و در خشکي و دريا آنها را نيرومند ساختيم و از نعمتهاي پاکيزه بهرهمندشان کرديم و بر بسياري از آنان که آفريديم, برتريشان داديم برتري و فضيلتي عالي و شايسته .(اديب،10:1362) بدين سان، در نظام تربيتي اسلام از فرد خواسته مي شود همت خود را به قدر معين در راه خودسازي و تغيير نفس خود مصروف دارد و در اين راه هم از جهت عقلي و هم از لحاظ عملي و اخلاقي، در تغيير محيط خويش و ساختن و شکل دادن آن مطابق خواستههاي خود اهتمام ورزد. به همين جهت از انسان خواسته شده است که طبيعت بيشعور را به يک اصل وعاملي تغيير دهد که او را در شئون زندگيش کمک کند و مشكلات دنيايش را آسان سازد (همان صفحه 112). نظام فکري اسلام به طور کلي جنب? تربيتي دارد (شريعتمداري 1358 :8-10). در اين نظام، نه فرد به تنهايي مدّ نظر است نه جمع. فرد آزاد است اما آزادي براي او معنايي هماهنگ با مقام والاي انساني دارد. فرد در عين آزادي مکلّف و مسئول است. علاوه برداشتن آزادي و اختيار در برابر جمع نيز مسئول است. در نظام اسلامي، زندگي فردي از زندگي جمعي جدا نيست؛ حقوق و آزاديهاي فردي با رفاه جمع تلفيق مي شود؛ در عين حال، در نظام توحيدي، فرد و جمع در مسير تکامل قرار ميگيرد. در نظام تربيتي اسلامي، جمع نيز وظايف و تکاليفي دارد. جامعه فرد را بدون سرپرست رها نمي کند؛ بلکه تأمين ضروريات زندگي براي افراد، جزء وظايف جامعه است. جامعه بايد رفاه فرد را تأمين کند تا از اين طريق، موجبات پيشرفت خود را فراهم سازد . در تعليم و تربيت اسلامي، هم از علم بحث مي شود، هم از تفکر؛ هم از قدرت عقلاني سخن به ميان ميآيد, هم از پرورش جنب? اجتماعي شخصيت آدمي هم بر جنب? زندگي مادي تأکيد ميشود، هم بر زندگي معنوي هم از عدالت بحث مي شود، هم از خود گذشتگي. در اين نظام، معيار برتري انسان ها، فضيليت و تقوا است؛ و وظيف? تعليم و تربيت به عهد? معلم و پدر و مادر است و همه با طرح امر به معروف و نهي از منکر مربي يکديگرند. ويژگيهاي نظام تربيتي اسلام يکي از مهمترين ويژگيهاي نظام تعليم و تربيت اسلامي، جنب? هدايتي آن است . پارهاي از مربيان، هدايت را رسالت اساسي تعليم و تربيت ميدانند.هدايت کردن يعني کمک به فرد براي شناختن خود و محيط خود؛ و هدايت فرد از جنبههاي مختلف رشد شخصيت در ابعاد عقلاني، اجتماعي، عاطفي، و بدني . دومين جنب? نظام تعليم و تربيت اسلام، پويايي است؛ به اين معنا که مکتب تربيتي اسلام، قابل تغيير يا انعطافپذير است. در اين نظام فکري، اصول، هدفها، روشها و محتوا به طور منطقي در يک طرح قرار ميگيرند، و رابط? اين امور با هم و با کل نظام، رابطهاي چند جانبه است . سوم، جنب? عقلاني نظام تربيت اسلامي است. در مکتب ديني اسلام، به جنب? عقلاني نظام فکري يا ايدئولوژي، بيشتر از مکتبهاي ديگر اهميت داده مي شود. وجه? عقلاني، در اعتقادات و توصيهها و در آموزشهاي پيامبران، پيشوايان و معصومين قويأ ديده ميشود. تکيه بر عقل و تأييد وج? عقلاني، از ويژگيهاي تربيت اسلامي است. مسلمان بايد اصول و مباني اعتقادات خود را با تعقل بپذيرد. يکي از دلايل پويايي اسلام هم همين است. آنچه انديشه را به تلاش وا ميدارد و اصل و مبنا را بر انديشيدن استوار ميسازد، جنب? پويايي دارد؛ چنان که حضرت علي (ع) در نهج البلاغه ميفرمايد: «هيچ بي نيازي يا ثروتي مانند برخورداري از عقل نيست.» (همان، ص29)؛ يا در جاي ديگر ميفرمايد: «عقل براي تو کافي است؛ زيرا راههاي گمراهي تو را از راههاي رستگاريت متمايز مي سازد». انسانيت انسان، وابسته به قدرت عقلاني او است. انسان با استفاده از نيروي تعقل خود امور را ميشناسد، مشکلات خود را تشخيص ميدهد، ارزشها را مشخص ميسازد، مناسبات خود را با ديگران بهبود ميبخشد و راه را براي تکامل و رشد خود آماده ميسازد. بنابراين، هر نظامي که به اين جنب? بيشتر تکيه کند، بهتر ميتواند در راه پيشرفت و تکامل انسان گام برداد. بر پاي? اين نظر، نظام توحيدي يا نظام فکري اسلامي نه تنها مبتني بر عقل و سازگار با طبيعت انسان است، بلکه براي پذيرفتن اسلام از پيروان خود ميخواهد که فهم و تعقل را پاي? دينداري قرار دهند (همان، ص63). چهارم، جنب? انقلابي مکتب اسلام است (همان،ص65-64). مکتب اسلام، نظام فکري پويا است و وجه? عقلاني دارد. اين آرمان الهي قادر است در نظام ارزشي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، و تربيتي، دگرگونيهاي بنيادي فراهم آورد؛ براي فرد و جامعه؛ هدفهايي مطرح سازد که هم وسيع باشد آن چنان که رشد فرد و جامعه را محدود نسازد و هم فعاليتهاي روزمره را هدايت کند، افراد و گروهها را براي مبارزه با استبداد، استعمار، و استثمار آماده سازد آن چنان که ريشه و علل ديکتاتوري، استعمار و بيدادگري را از ميان بردارد، ارزشهاي اساسي انساني را تحکيم کند، راه را براي رشد و تکامل فرد و تأمين رفاه جمع هموار سازد، به جاي حاکميت افراد و گروهها حاکميت اصول و قوانين پويا و عقلاني را فراهم سازد، و راه را براي طرح انديشههاي تازه، ارائ? نظريات و راه حلهاي منطقي باز کند، علم و دانش را به عنوان نظري? مدلل تأييد و از آن حمايت کند و اصل حاکميت مردم برسرنوشت خود را تصديق کند. ويژگي پنجم تربيت اسلامي، استمرار آن است؛ چنان که پيامبر(ص) ميفرمايد: «زگهواره تا گور دانش بجوي». بر اين مبنا، کسب علم و در نتيجه تعليم و تربيت، امري دائمي است. در اسلام، بر پرورش تفکر تأکيد ميشود؛ و وظيف? مسلمانان است که پيوسته در پرورش قدرت تفکر خود اقدام کنند (همان، ص77). ويژگي ششم، همگاني بودن تعليم و تربيت در نظام تربيتي اسلام است. اسلام با وجود طبقات و اختصاص دادن امتيازاتي خاص به طبقه اي معين مخالف است. برتري افراد بر هم براساس فضيلت و تقواي آنها است؛ بنابراين در جامع? اسلامي، تأمين ضروريات زندگي و فرصت آموزش براي هم? افراد جزء وظايف دولت اسلامي است (همان،ص81). هدفهاي تربيتي در اسلام هدف کلي تربيت و تعليم در اسلام، پرورش نيروها و استعدادهايي است که آفريدگار جهان براي سعادت و کمال، انسان در وجود او به وديعت نهاده است. تربيت، ايجاد و تحول و تغييري است در انسان که بتواند با آن نيروها و استعدادهاي ارزند? خويش را در راه کمال و سعادت حقيقي خود و جامعه به کار اندازد، اهداف اصيل زندگي و راه نيل به اين اهداف را تشخيص دهد و براي تحقق بخشيدن به اين آرمان ها توانا شود (اديب،1362 :27). بنياد تعيين اهداف تربيتي در اسلام، بر محورهاي زير متکي است: 1. جهان خلقت و آفرينش (حسيني،1379 :188): در اسلام، اعتقاد بر اين است که جهان آفرينش يا کل هستي بي هدف نيست و انسان نيز به عنوان جزيي از نظام هستي، عبث و بيهوده آفريده نشده است. 2.انسان: از اين بعد انسان موجودي است الهي و آسماني که هستي او با حقيقت مطلق پيوند خورده و به زمين آمده است تا جانشين آن حقيقت مطلق يعني خداي يکتا و بيهمتا شود. ترکيب طبيعت الهي و عقلاني انسان، او را قادر ميسازد تا با ارتباط با جهان ملکوت (روح خدا) و اعمال حاکميت خود برجهان محسوس و معقول، راه تکامل مادي و معنوياش را هموار سازد و با تلفيق آنها با يکديگر، خير و رفاه دنيا و آخرت را يکجا تأمين کند. 3. فرهنگ اسلامي: در فرهنگ اسلامي، بين انسان و مبدأي هستي، ارتباطي قدسي و معنوي وجود دارد و اراد? او به عنوان جزئي از اراد? خالق و مدبر عالم تلقي ميشود. طبيعت در واقع بستر تکامل مادي و معنوي انسان است، نه نيرويي در مقابل يا درخصومت با وي. انسان از طريق تماس با طبيعت از يک سو ميتواند بر وجود شعوري حاکم بر آن شواهدي عيني بيابد و از سوي ديگر توانايي آن را خواهد يافت که با کشف قوانين و روابط موجود، زندگي مادي خود را هر چه بيشتر و بهتر سامان دهد بهبود بخشد (همان،ص 192). 4. صفات انسان مؤمن (همان،ص194): منابع شناخت اين صفات، قرآن کريم، سنت و روايات نقل شده از امامان (عليه السِِّلام) است. در اين مسير، به تربيت اخلاقي توجه مي شود. اساسيترين بعد اخلاق، معنويت است که از ايمان مايه مي گيرد و به فرد نيرو ميدهد تا با الهام از مباني مذهبي، از يک سو ارزشهاي اخلاقي متعالياي چون عدالت خواهي، عشق به جهاد و شهادت، ايثار و از خودگذشتگي و جزء آن را در خود متجلي کند و از سوي ديگر خود را از رذايلي چون دروغ و نفاق، اسراف و ستمگري ستم پذيري بر کنار دارد. 5. پيامهاي اسلام (همان،ص195): که در دعوتهاي شش گان? زيرتصريح شدهاند: 1. دعوت به توحيد و يکتا پرستي، 2. جهان شمولي، 3. دعوت به عدل و مساوات، 4. دعوت به اخلاق و معنويت، 5. دعوت به علم وانديشه 6. دعوت به اميد و خوش بيني. در قرآن و نهج البلاغه و نيز در منابع معتبر اسلامي ديگر که در آنها احاديث و اخبار از قول پيامبر(ص) و پيشوايان و معصومين (عليهم السّلام) نقل شده، هدفهاي تربيتي به صورتهاي گوناگون بيان شده است (شريعتمداري،1358 :90). مهمترين هدف اساسي تربيتي، تقوا است. تقوا يعني حفظ خود، تسلط بر خود، ادار? خود و قرار دادن اعمال و رفتار خود در مسير منطقي. هدف اساسي تعليم و تربيت اين است که فرد طوري بار آورده شود که خود اداره کنند? خويشتن باشد، تمايلات يا هواي نفساني خود را تحت کنترل در آورد و از آنچه غير منطقي يا غيرعقلاني است، دور دارد و آنچه را که شايست? انسان بودن او است، انجام دهد. با تقوانه از ترس ديگران و يا از ترس قانون بلکه به خاطر اينکه منطقي و معقول عمل کند، رفتار خود را تحت کنترل در ميآورد. پس هدف تعليم و تربيت، پرورش شخصيتي است كه بتواند برخود تسلط پيدا كند، تمايلات و عواطف خود را زير نظر بگيرد و طبق معيارهاي منطقي و عقلي عمل كند حضرت علي (ع) دربار? تقوا ميفرمايد: «تقوا كليد درستي و اندوخت? روز قيامت است. آزادي از قيد هر رقيت، و نجات از هر بدبختي است. »انسان با تقوا به هدف خويش ميرسد، از دشمن نجات پيدا ميكند و به آرزوهاي خويش نايل مي شود. تعليم حكمت ، هدف اساسى ديگر در نظام تربيتى اسلام است. در آيات متعددى از قرآن كريم ، روى تزكيه و تعليم حكمت به عنو ان يك هدف تربيتى تأكيد شده است. اسلام علم و حكمت را مهم تلقي مي كند و رسالت پيامبران را تعليم حكمت و وظيف? افراد را كسب علم و دانش مي داند چنانكه: در ميان شما رسو لى از خودتان فرستاديم تا آيات ما را براى شما تلاوت و دلها و نفس هاى شما را از جهالتها، زشتي ها وآلودگيها پاك كند و به اخلاق و فضايل انسانى رشد و كمال بخشد و نيز شما را كتاب و حكمت تعليم دهد و آنچه را كه فهم آن در قدرت و امكان شما نيست، به شما بياموزد.... (قرآن2/152-151.) از آنجا كه واژ? «حكمت» به معناي سخن منطقي يا معرفت حقيقت است، پرورش قو? قضاوت منطقي، پايه و هدف تعليم و تربيت را تشكيل ميدهد كه در هر سطح و در هر مرحله از رشد قابل اجرا است. (شريعتمداري، 98:1358) پرورش روح عدالت خواهي، هدف تربيتي ديگر است. از آنجا كه رسالت پيامبران در اسلام اقام? عدل است، در قرآن كريم آمده است كه «اي کساني كه ايمان آوردهايد! پاسدار عدالت باشيد و براي خدا گواهي دهيد! »عدل در نظام اسلامي بايد در هم? شئون زندگى مراعات شود. عدالت در جامعه، پايه و اساس حيات جمعى را تشكيل ميدهد؛ درخانه،.نيز بايد در برخورد با ديگران و همچنين در مناسبات با اقو ام و ملل مختلف، عدالت را رعايت كرد. تكامل انسان، هدف ديگر تربيتى است. انسان در مكتب اسلامى مقامى والا دارد؛ چنان كه خداوند در آي? 70 سور? اسرإء ميفرمايد: «ما فرزندان آدم را گراميداشتيم و آنها را برخشكى و دريا مسلط ساختيم و از هر غذاى پاكيزه آنها را روزي داديم و ايشان را بر بسياري مخلوقات خود برتري فضيلت بخشيديم». انسان از نظر اسلام، جنبههاى مختلف دارد: از يك سو مانند موجودات زند? ديگر مراحل رشد را طى ميکند و از سوى ديگر جنبه هاى معنوى و فكرى، او را از حيوانات ديگر متمايز ميسازد. طبيعت انسان آماده و مقتضي كسب فضليتها و رذيلتها است. اسلام، رفتار انسان را قابل تغيير ميداند. فرد انسان با اينكه تحت نفوذ عوامل جغرافيايي و زيستي و اجتماعي قرار دارد، خود حاكم بر سرنوشت خويش است و ميتواند رفتار خود را تغيير دهد و در برابر عوامل مؤثر در رفتار ايستادگي كند. اسلام، افراد و گروهها را مسئول اعمال خويشتن مي داند و روي همين اصل تغييرات اجتماعى را نتيج? تغيير افراد قلمداد ميكند. در اسلام ملاك برترى انسان ها فضيلت و تقواست «گراميترين شما نزد خدا باتقواترين شما است». هدف اساسى ديگر مكتب اسلام ، پرستش خداي يگانه است. خدا مظهر حكمت عدل و نيكى و قدرت است. آنان كه خدا را ميپرستند، در مسير توحيد گام برميدارند و در جريانى شركت ميكنند كه اركان آن خرد دوستى، عدالت خواهي، تقوا و از خود گذشتگى است . از زمره ديگر اهداف تربيت اسلامى، ايجاد روح برادرى و همكارى در ميان انسانها، دوستى با ملل ديگر، پرورش نيروى تفكر، و پرورش روح اجتماعى است(همان, 115 - 110) تربيت از ديده گاه نهج البلاغه پيش از ورود به بحث ، نقاطي از انديشههاى تربيتي امام على (ع ) به اختصار ذكر ميشود. در نهج البلاغه آمده است: تو در نخستين مرحل? آفرينشت نادان بودي؛ پس از گذشتن از مرحلهاي، دانا شدي. و چه بسيار است مطالبي كه حكمت و مصلحت آن را نميداني، انديشهات در آن حيران است و بينش تو در آن گم و غافل! و پس از گذشت مراحل، دربار? آنها آگاهى و بصيرت پيدا ميكنى. براساس اين خطبه تعليم و تربيت يعنى شكل يافتن انسان براى محيط زندگى و بهرهمندى مستمر از گنجينههاى نبوغ كه در درون عقلهاى زنده و بيدار نهفته است (اديب، 1362: 91- 0 9). بدين ترتيب، امام على (ع ) مقصود خود را از ماهيت تربيت و نيز هدفهاى تربيت و طبيعت آن روشن ساخته است و تربيت را در مفهوم ايمان به اصل شكل پذيرى انسان عاقل از يك طرف و آماده ساختن محيط تربيتى براي دانش آموز از طرف ديگر خلاصه ميكند. از خلال تحليلهايى كه علما و دانشمندان از انديشههاي امام علي (ع) انجام دادهاند، معلوم ميشود كه آن حضرت طبيعت بشرى و هستي ذاتي و مستقل آن را چگونه معرفي كرد.. اول انديشيد كه طبيعت بشرى مجموعه متضادى از محركها و انگيزههاي مختلف رفتاري است كه انسان را واميدارد در برابر آن موضعي اختيارى و ارادى بگيرد و بكوشد كه اين طبيعت بشرى را از ساده بودن و سطحى بودن پاك و مبرا كند تا اين طبيعت، هدف دار و معنادار شود و رسالت خود را به انجام برساند، مفهوم و محتواى آن با عمل جدي در زندگى و اجتماع تحقق پيدا كند، و نيروها و استعدادهاي فكري را براي تحكيم اين طبيعت بشرى و وادار ساختن آن به مرحل? عمل و ميدان فعاليت بسيج كند. امام (ع ) در اين باره به ما ميفهماند كه چگونه به بي طرف بودن اين انسان و قابليت رشد و شكل گيري و تحول او ايمان دارد؛ و فراموش نكرده است كه اگر انسان در رفتارها و اعمالش بدعمل كند يا از مسير منحرف شود، او را با وعده و هشدار و حساب آخرت بيدار و آگاه سازد. زيرا امام (ع ) به قدرت انديش? فعال و پرجوش انسان و امكاناتش در پرواز به فضاهاى اجتهاد و ابتكار ايمان و اعتقاد پيدا كرده است و بنابراين ميخواهد كه انسان هم? نيروها و امكاناتش و نيز تمامي عواملى را كه براى خير و صلاح اجتماع و جامع? انسانيت و سعادت خود لازم است، به كار گيرد (همان ، ص 200- 199) امام علي (ع) در باب ديگر تربيت، به خودسازي و شكل پذيري در اين جهان هستى به مثابه يك قانون اصيل طبيعى تكيه ميکند و معتقد است كه خودسازى و شكل پذيرى، ناموسى از نواميس بقاى اصلح در ميان رسالتها و امتهاست؛ بنابراين، رسالتى كه همدوش با روح عصر و همگام با كاروان زمان حركت ميكند، در مراقبت و حفظ كيان و موجوديت خود قدرت دارد (همان، ص105). اجتماعى كه روحش از چنين رسالتي كمك ميگيرد، مطمئنأ به طرف عالىترين نقط? مجد و شرف گام برميدارد؛و بايد گفت آنچه بر اين رسالت و بر اين اجتماع منطبق ميشود، بر افراد هم منطبق ميشود. بنابراين، انساني كه ميتواند روح خود را مطابق با هدفهاى زندگى بسازد و شكل دهد و با روح اين رسالت زنده همگامى كند، زندگي براي او در ساي? عزت محقِقِِّ خواهد شد و او عضوي موثر و عاملي سودمند در اجتماع خويش خواهد بود و از همين جا است كه اهميت تربيت در تكوين و تكامل و شكل گيري فرد براي يك زندگى با عزت و ارزشمند كاملأ آشكار ميشود و پى ميبريم كه كار تربيت، عمل خود سازي بين فرد و محيط او را به آساني فراهم ميسازد. در زواي? ديگر از انديشههاي تربيتي على (ع )، «انديشيدن»، ضرورتي تربيتي است اميرمؤمنان (ع ) علم را با هم? رفعت مقامش براساس تفكر بنا نهاده است. روش تفكر در نظر امام (ع ) ديدن و جمع كردن مطالب و نتيجه گيرى و عبرت از نتايج تحقيق و بررسي و خلاصه و دقيق شدن در اعمال و آفريده هاى الهى است. امام (ع ) خواهان آن است كه اين روش در ميان مردم رايج شود تا حجاب هاى جهل و ظلمت از ميانشان برخيزد و معرفت و ادراك در جامع? انسانى داخل شود: از فكر كردن ، نور و هدايت پديد ميآيد و از غفلت ، تاريكى وگمراهي.اى فرزندم! بهترين مطلب كه تو از وصيت من فرا ميگيرى، تقوا و پرهيزگارى است. و ... نيز وصيت من تو رابر آن ميدارد ....كه آنچه پدران پيشين تو و خويشاوندان صالح تو بر آن بوده و با آن زندگيكرده اند، فراگيرى ... اگرنفس تو آنچه خويشان صالحت عمل ميكردند، نپذيرفت و علم و آگاهى آنها را نيافت ، لااقل طالب آن باش كه خودت در امور خويش تحصيل و فهم و دانايى كنى! امام على (ع )، با اين بيان قانون انديشه كردن و روش تفكر را ضمن تأييد و تحكيم اصل اعتقاد، براى فرزندش و نيز براى نسل هاى بعدى كاملأ مشخص و در اين باب ، بر همان روش قرآن در اتكا به عقل و منطق جهت پايدار ساختن اعتقاد و دين تأكيد كرده است (همان، ص 181 . 179). همين وصيت براي تعريف از نظر امام (ع )كافي است؛ و آن امام (ع ) همين روش تربيت را براي خود و پيروان خود پسنديده است. امام على (ع ) در باب علم و ارزش آن معتقد است: ايكميل!. علم بهتر و با بركت تر از مال است؛ زيرا علم ترا حفظ و حراست ميكند در حالى كه مال را تو بايد حفظ و حراست نمايى. ثروت بر اثر خرج كردن كم ميشود در حالى كه علم با خرج كردن و تعليم دادن آن به ديگرى با بركت و زياد ميشود. البته ثروتى كه پرورده و گرد آمده است، با زوال صاحبش از ميان ميرود. امام (ع ) در جايى ديگر ميفرمايند: دانش دينى است كه با خود دانش ادا ميشود. انسان با علم مي تواند در زندگيش روح طاعت پيدا كند و پس از مرگش نام نيك كسب كند. علم فرمانده است در حالى كه مال و ثروت محكوم است و بر مال و ثروت حكم و فرمان داده ميشود. پس از نظر امام (ع )، علم انسان را حفظ مى كند؛ حمايت و پشتيبانى از انسان در برابر سيطرهاى كه محيط ممكن است بر انسان پيدا كند. در نظر امام (ع ) دانش حكومت ميكند؛ زيرا آن كس كه به سلاح علم مجهز باشد، قدرت شكل پذيرى و تسلط بر طبيعت دارد و علم در مرحل? بعد به انسان قدرت ميدهد كه خو د را بشناسد و خودشناسى به جهت تغيير و تكامل و خود سازي به عنوان يك اصل نخستين واجب و ضرورى است. و از آنجاكه در خودشناسى استعدادهاى خير و نيروهاى فضيلت تجلى ميكنند، در اين مرحله است كه شخص با الهام گرفتن از اين معرفت، به عنوان يك انسان صاحب شخصيت و صاحب اراده عمل ميكند (همان ، ص 107). آنچه گفته شد افق هايى بود از انديشههاى امام على در باب تربيت. با توجه به هدف اين نوشتاركه همانا تحليل انديشههاى تربيتى امام در نهج البلاغه است، به تحليل محتواى اين منبع از يك چشم انداز تربيتى اقدام كرديم و ماحصل اين تلاش را تحت عنوان ويژگىهاي نظام تربيتى درنهج البلاغه تأليف و بيان ميكنيم. ويژگيهاى نظام تربيتى در نهج البلاغه مهم ترين ويژگيهاى نظام تربيتي از ديدگاه نهج البلاغه تحت چهار عنوان جنب? هدايتى، جنب? اجتماعى، جنب? عقلانى و جنب? معنوى آن قابل بحث است. اگر چه جنب? هدايتى اين نظام در واقع تعيين كنند? خط مشي جوانب ديگر آن است و اساس نظام تعليم و تربيت اسلامى را از نظر فلسفى و عقيدتى تشكيل مىدهد، جنبههاى ديگر نيز ويژگيهاي خاصي دارند كه به اختصار دربار? آنها بحث مي شود. جنب? هدايتي مهم ترين جنب? نظام تربيتى در نهج البلاغه را جنب? هدايت انسان در حركت، در مسير حق، در طول زندگى او در اين جهان تشكيل مي دهد. كلي? اعمال و حركات انسان و انديشه هاى او در مورد خويشتن و ديگران در تمامى موارد و موفقيت هاى زندگى تحت الشعاع مسئل? حق جويى و حقگويى، تفكر منطبق با حقيقت و عمل حق طلبانه قرار دارد. محبوبترين بندگان نزد خدا بايد واجد صفات ذكر شده باشند و در اين مسير از سنت پيامبران و آنچه در كتاب هاى مقدس آمده است، پيروي کنند. عوامل هدايت انسان در تربيت او، هم? نكته ها و اندرزهايى است كه امام (ع ) آنها را تحت عنوان تأييد حق و تضيع باطل مطرح كردهاند.در مقابل نپذيرفتن حق و عدم هدايت، گمراهي و جهالت قرار دارد: «آن كس كه هدايت راهنمايش شود، گمراهي او را به هلاكت نمي كشاند». انسان با پيروى از حق، و به يارى دانش و حكمت، آگاهى هاى لازم را براى هدايت جويى مييابد وقادر مي شود اعمال خود را منطبق با انديشه هاى اصلاح شد? خود در جهت منافع خويش و جامعه تنظيم كند. تجلى حق در سه ستون علم، ايمان و اتحاد منعكس است و قرآن كريم گواه اين بيان است. دربار? جنب? هدايتى در نظام تربيتى، در خطب?16 چنين تصريح شده است: «انحراف به راست و چپ، گمراهى و ضلالت است . راه مستقيم و ميانه، جاد? وسيع حق است. به اين راه در قرآن و آثار نبوت و نيز سنت پيامبر(ص ) توصيه شده؛ و سرانجام ، همين جاده ، مقياس كردار همگان است و راه همه بايد به آن منتهى شود». يا در خطب? 133 آمده است: «اين كتاب خدا است كه با آن ميتوانيد حقايق را ببينيد، با آن سخن بگوييد و با آن بشنويد» . جنب? هدايتى اين نظام تربيتى، آماده سازى انسان را براى شناسايي حق و مبارزه عليه باطل ايجاب ميكند؛ چنان كه امام (ع ) در خطب? 24 مي فرمايند: «به جان خودم سوگند كه در مبارزه با مخالفان حق و آنان كه در گمراهي غوطه ورند، آنى سستى و مدارا نميكنم!». مبارزه در راه حق، مستلزم آگاهي از طريق هدايت است؛ و ازسوى ديگر بايد با تكيه بر اتحاد و ايمان به حقانيت، مبارزه صورت پذيرد. زيرا «حق جز با تلاش و كوشش به دست نمي آيد» (خطب?29) اين تلاش وكوشش زمينه ساز رشد حكمت و دانش و عامل بارورى قواى جسمانى و روحانى و استعدادهاي بالقو? انسان است و موفقيت او را در زندگى دنيوى و كسب سعادت اخروى تضمين ميكند. پيروى ازحق او را از هم? گمراهي ها و ارتكاب به منكرات بازميدارد و لذا توش? او در اين جهان، پربار از اعمال نيك خواهد بود. پيروى از حق، انسان را به مسير يقين و اجتناب از بدعتگذارى و ابداع شبهات واميدارد و اين امر با بصيرت و بينش انسان صورت ميگيرد كه طبعأ بايد با احكام و مفاد حكيمان? قرآن كريم هدايت شده باشد. آرامش واقعى انسان هدايت شده، در پيروي از حق است. روش تربيت با تكيه برجنب? هدايتي چنين ذكرشده است: از حق فرار نكنيد! آگاه باشيد كه هيچ گاه راه حق را نخواهيد شناخت مگر اينكه آنها را كه ترك گفته اند، بشناسيد. اين آگاهي ها را از اهلش بخواهيد؛ زيرا آنها زندگي علم و مرگ جهلاند. آنهايند كه حكمشان شما را از عملشان، سكوتشان شما را از منطقشان و ظاهرشان شما را از باطنشان آگاهي ميدهد. اينان نه با دين مخالفت ميكنند و نه در آن اختلاف دارند؛ بنابراين دين در ميان آنان گواهى است صادق و ساكتي است راستگو. (خطب?147) از آنجا كه قرآن پايگاه هدايت است و اسلام ستونى است كه خداوند آن را در اعماق حق استوار ساخته، جهت هدايت انسان، منطبق بر احكام دين بوده و او ملزم به رعايت اصول عبادتى اسلام است . هدايت انسان بايد در ابعاد فكرى و عملى او صورت گيرد. تكيه بر اصل معاد، يكى ديگر از جنبه هاى آگاه سازى انسان براى هدايت او است. ايمان به حيات پس از مرگ، عامل كنترل كننده و جهت بخش اعمال و رفتار انسان در زندگي دنيوى او است كه چنانچه به پيروى ازحق باشد، سعادت اخروى در پي دارد و اگر در جهت باطل جريان يابد، بدبختى و مجازات را در جهان ديگر به دنبال خواهد داشت (خطب? ا2). بر اين مبنا انسان بايد جهان دنيوى را فقط به عنوان مسيرى براى انجام اعمال نيك دريابد و ارزش آن را قليل و خود را فانى بداند. از اين جهت، زندگى واقعى در مرگ پيروزمندان? انسان و مرگ واقعى در زندگي توأم با شکست است و اگر کسى با هم? آگاهى خود از وضع رستاخير مطلع باشد، خيانت نخواهد نكرد. پس انسان را بايد آگاه ساخت که دنيا را به بهاى خويشتن نشناسد و در صدد كسب رضايت پروردگار خود برآيد؛ به عبارت ديگر, از فرزندان اين دنيا نباشد و اين جهان را وسيله عمل و عمرخود را زمان عمل بداند كه فردا وقت حساب است. جهان، وسيل? آزمايش انسان است و انسانى که مسئوليت ها و وظايف خود را طول عمر خويش بشناسد و از آنها آگاه باشد، اين جهان را به منزل? سايهاى خواهد انگاشت كه هنوز گسترده نشد ه، است ، كوتاه ميشود. به هر حال، آنچه در نهج البلاغه بكرات تأکيد شده، اين است كه در جهان بينى اسلامي اگر دنيا و مواهب مادى اين جهان وسيل? باشند، موجب پيدايش بصيرت و بينايى انسانى و مردمى خواهند شد و اگر «هدف نهايى» را تشكيل دهند، موجب كور دلى و گمراهى هستند. جنبه عقلاني يكى از مهمترين جنبههاى نظام تربيتى از ديدگاه نهج البلاغه، تكيه بر عقل و استفاده از روش عقلانى در برخورد با امور است؛ چنان كه يكى از وظايف پيامبران در قبال مردم در طى مدت نبوتشان اين بوده است كه گنج هاى پنهانى عقل ها را آشكار سازند. استفاده از روش عقلانى با تكيه بر استدلال و دليل و برهان در هم? موارد به غير از دريافتهاى الهى نظير كاوش دربار? آفرينش توصيه شده است؛ زيرا تفكر در باب آفرينش و وجود پروردگار با توجه به عظمت آن، عقلها را متحير ميسازد و وسعت و دامن? آن براى تفكر غير ممكن است. و نميتوان براي آنها مثالى فرض کرد و تشبيهي يافت. تكيه بر درک و فهم ناشى از بصيرت عقلانى براى انجام اعمال به دور از اشتباه و گمراهى، و استفاده از عقل به عنوان عامل كنترل هواهاى نفسانى و عامل ايجاد کنند? صبر و بردباري، بکرات و در خطبههاي متعدد مطرح شده است.در اين زمينه، مستند ترين كتاب براى بهره گيرى روش عقلاني، قرآن كريم و سنت پيامبران توصيه شده است، چنان كه امام (ع ) در خطب? 198 مي فرمايند: «قرآن برهانى است براى كسى كه به گفته هايش استدلال كند، شاهد و گواهى است براى آن كه از آن سخن بگويد، و پيروزى و غلبه است براى افرادى كه به آن استدلال كنند». به طوركلى شخص عاقل در نهج البلاغه بدين صورت توصيف شده است كه با چشم قلبش پايان كار را مينگرد و پستى و بلنديهاى آن را تشخيص ميدهد و با بينايى عمل مى كند ، بر شهوات و هوس هاي خود مسلط است، در راه تكامل گام برميدارد، با اعتقاد به آخرت دنيا را ناديده ميانگارد، در جهت رضايت پروردگار خويش عمل ميكند، با حركت در مسير حق با روش اعتدال گام بر مى دارد و از تجربيات خويش استفاده ميكند و از مشاوره و پند و اندرزابايى ندارد، كم سخن مي گويد و اساس روابط اجتماعى خود را بر دوستى و محبت و عدالت پى ريزى مى كند. و به طوركلى خط مشى زندگى شخص عاقل در نهج البلاغه بدين صورت خلاصه شده است : «براى شخص عاقل درست نيست كه حركتش جز در يكى از اين سه جهت باشد: براى اصلاح امور زندگي يا در راه آخرت يا در لذت غير حرام» (حکمت39 ) جنبه معنوي اين جنبه از نظام تربيتي، در تربيت انسان باتقوا و مخلص، با ايمان راسخ به وحدانيت پروردگار و توانايى مطلق او در تسلط به زندگى موجودات و گرايش به طبيعت با اعتقاد به ترس از خدا و پيروى از واجبات او آشكاراست؛ انسانى كه در هر حال و در هر زمان در هر موقعيت، به ياد خدا زاهدانه زندگي مىكند، پيوسته به او متوسل ميشود،و از او هدايت مىپذيرد به اين اعتقاد كه «او كفايت كنند? ما بهترين وكيل است» (خطب?182). امام (ع) در اين باره در نهج البلاغه ميفرمايد: ستايش مخصوص خداوندى است كه ...از او استعانت ميطلبم؛ استعانت کسي که به فضل پروردگار اميدوار است, به سودش آرزومند، از زيان نرساندنش مطمئن، به قدرت او معترف، و به گفتار و کردار او معتقد است. (خطب?182) اخلاق, والاترين رتب? تقرب انسان به پروردگار خويش است؛ بنابراين، از لحاظ معنوى روحي برانسان واجب است كه در مسير عمل، گفتار و كردار مخلصانه گام نهد و عمل كند، زيرا محبوبترين بنده نزد خداوند همانا مخلصترين او است به ويژه اگر اين اخلاص در گواهي انسان به وحدانيت و ايمان به خداوند يكتا باشد. چنان که امام (ع) در نهج البلاغه ميفرمايند: برترين وسيله که متوسلان مي توانند با آن به سوي خدا تقرب جويند.....کلم? «اخلاص» [شهادت به يگانگي خدا در رسالت پيامبر (ص)] است که هماهنگ با سرشت بشر است. (خطب? 110) و اين مسير مخلصانه عبارت است از اعتقاد به پيشبرد عدالت و پيروزى حق، شركت در جهاد عليه باطل و برتري ايمان، بروز صبر و بردبارى در برابر ناراحتيها و كوشش پيگير با دشمن و استقامت در برابر ملزماتى كه از بعد معنوى بايد هدف تربيت قرار گيرد. جنب? اجتماعي در نظام تربيتى اسلامى در تعليم و تربيت انسان، بر هر دو بعد جمع گرايي و فردگرايى تأكيد ميشود. به همان سان كه افراد تربيت شده پايه هاى يك جامع? سالم و مسلمان را پى ريزى مى کنند، يك جامع? متكى بر روابط اجتماعى عادلانه و اسلامى، زمينه ساز موقعيتهايى است كه هر يك به نوب? خود مىتوانند در تكوين مثبت شخصيت معنوى و اجتماعى فرد تأثير به سزايي داشته باشد . بدين جهت، اين بعد تربيتى با اهميت خاصى متأثر از نظريات عقيدتى اسلام، در نهج البلاغه مطرح شده و امام على (ع) هم به آن توجه داشته است. نظام روابط اجتماعى مبتنى بر انس و محبت، اتحاد و دوستى، عدالت و حق جويى، تواضع و فروتنى، نيكى و احسان، و عفو و بخشش، زمين? رشد ابعاد مختلف شخصيت انسان را در جامع? اسلامى فراهم مى سازد. استمرار روابط خويشاوندى و نياز انسان به شرکت در اين روابط ، موضوعي است كه در نهج البلاغه تأكيد شده است: اى مردم! انسان هر اندازه كه ثروتمند باشد، از بستگان و اقوام خود بىنياز نيست؛که از وي با زبان و دست دفاع کنند. خويشاوندان، بزرگ ترين گروهي هستند كه از انسان پشتيبانى ميکنند و پراكندگى و ناراحتى او را از بين ميبرند، و در آن هنگام که حادثه اى پيش آيد، آنها به او پرعاطفه ترين مردم اند. (خطب? 23) و در اين نوع ارتباطات انسانى، عواملي نظير طبق? اجتماعى، مال و ثروت، نژاد، و رنگ و دين نبايد دخالت داشته باشد؛ چنان كه پيامبر (ص ) دربار? انصار توصيه فرمود كه با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بد كاران آنها درگذريد!» (خطب? 66). در نظر امام (ع )، اتحاد و برادرى تحت عنوان «بيعت» مسلمين با رهبرخويش و در ارتباط با يكديگر، ارزش والايى دارد؛ و وظيف? آحاد جامعه، پيروى و اطاعت از رهبرى عادل ء عاقل و حق طلب است كه منافع مسلمين را بر هر چيزى مقدم ميدارد. در خطب? 205 آمده است: آنگاه كه حكومت و زمامدارى به من رسيد، در كتاب خدا نظر انداختم، و از هر دستورى كه داده و هر امرى كه فوموده است، متابعت كردم؛ و به سنت و روش پيامبر (ص) توجه و به آن اقتدا کردم. اتحاد به عنوان مهمترين ثمرات بيعت در جهاد عليه ظلم و ستم اجتماعي و استقرار عدالت مطرح شده است. اتحاد، نطف? هر فتنهاي در بطن خود خفه ميکند و زمين? رشد را در اجتماع براي فرد فراهم ميسازد. به طور کلي، نظام روابط اجتماعي برحفظ حقوق همديگر استوار است؛ چنان که در خطب? 216 آمده است: براي شما لازم است که يکديگر را بر اداي حقوق نصحيت و در انجام آن به خوبي همکاري کنيد! يکى ديگر از مسايل مهم در بعد اجتماعي تربيت از ديدگاه نهج البلاغه، پي ريزي جامعهاي متکي بر اخلاق اسلامي است كه در آن انسان هاى باتقوا، زاهد، با ايمان ،عاقل و آگاه، متواضع و صادق و عادل تربيت شوند و بدينوسيله ثمرات چشمگير تربيت اسلامي را مشخص سازند از اين ديدگاه, قابليت تأثير پذيري فرد از جمع و تشکل سازند? جمع از فرد و قابليت تغيير رفتار فرد از نظر تربيت مطرح شده است (خطب? 238). از آنچه گفته شد، چنين بر ميآيد که «انسان مسلمان» در جامع? اسلامي مطرح و هدف است. مسلمانان بايد دست اتحاد به هم بدهند و در علم از پراکندگي بپرهيزند تا حق را در هر زمان و موقعيت تحقق بخشند و سرپرست اقطار زميني شوند و لطف و مراحم پروردگار را نصيب خود سازند. امام (ع )در خطب? 192 مي فرمايند: خداوند بر اين امت منت گذاشته و پيوند الفت و اتحاد را در بين آنها ايجاد کرده است تا در ساي? آن زندگي کنند و در کنف حمايت آن پناهنده شوند؛ و اين نعمتي است که احدي نميتواند بهايي بر آن تعيين کند، زيرا از هر بهايي گرانقدرتر و از هر چيز پرارزشي با ارزشتر است.و در نهايت بايد گفت كه اساس روابط اجتماعى در اسلام و حقوق اقشار مختلف مردم در قبال يكديگر، كاملأ در نهج البلاغه مشخص است؛ از جمله: حق كوچك تر بر بزرگ تر، حق والى بر رعيت، حق رهبريت بر امت و برعكس كه در تبيين اهداف تربيت اسلامي با يد برآن تأكيد شود. هدف هاى تربيت از ديدگاه نهج البلاغه هدف هاي تربيتي زير، براى تحقق آرمان هاى متعالي انسانى، استنباط ميشوند: الف- تعليم حکمت مبناى تعليم حكمت به استناد نهج البلاغه، قرآن کريم است كه ظاهرش علم و باطنش حكمت است. حکمت, روشناييبخش عقل و خرد انسان است. انسان ميتواند با پيروى از شخص مطلع و با فراگيرى دانش و تجربه از.شخص حكيم ، به اصول حكمت مسلط شود. در واقع حکمت به همراه دانش, حيات قلب هاى مرده محسوب ميشود كه با ارائ?، براهينى منطقى، بينايى را براى چشم هاى نابينا و شنوايى را براى گوش هاى ناشنوا فراهم مى سازد. حكمت و دانش را بايد به هر وسيله و با تكيه بر هر منبعى آموخت؛ زيرا گفتار حکيمانه، گمشد? مؤمن است . حكمت بدان جهت سخن منطقى است که مي تواند با سخن ضد خود از جهت تعيين صحت به استناد احكام منطق مقابله كند. فرد مىتواند با تكيه بر فراگيري حكمت، به «يقين» دست يابد؛ چرا كه رسيدن به دقايق حكمت و پند گرفتن از حكمت ها به وسيل? شخص هوشيار و بينا موجب مي شود شخص بتواند از مآخذ گذشتگان عبرت بگيرد و تجربيات لازم را در تحقق «يقين» كسب كند. در تأكيد بر اهميت آموزش حکمت به عنوان يك هدف تربيتى، بايد زمين? مساعد را براي تحقق آموزش حکمت به عنوان يک هدف تربيتي، بايد زمين? مساعد را براي تحقق آموزش حکمت فراهم کرد؛ چرا که تحقق هدف مزبور در شرايط نامساعد ممکن نخواهد بود. ب- اشاع? تقوا تقوا به عنوان «رئيس اخلاق»، از مهم ترين ارزش هاى اخلاقى، اجتماعى، معنوى اسلام است كه در نهج البلاغه مطرح شده است (حكمت 410). پرورش و تربيت انسانى «متقى» مورد نظر است كه با ترس از خداوند و ايثار و فداكارى در راه اطاعتش و متابعت از آنچه در كتاب خدا قرآن به آن امر شده است، عمل كند. انسانى كه با متابعت از او امر الهي در قرآن و پيروى از فرايض و اجراى آنها و انجام واجبات و سنتهايي که هيچ كس جز با پيروى آنها روى سعادت را نميبينيد، بايد توشه خود را با عنوان «تقوا» از اين دنيا برگيرد تا به مشيت خداوند راه يابد. و تقوا (پرهيزگارى) بهترين زاد و توش? سفر آخرت ذكر شده است (حكمت130). انسان متقى با احساس مسئوليت، فقط در راه خداوند يكتا و بيشريك حركت ميكند، زيرا در مقابل او جوابگو خواهد بود. تقوا و ترس از خدا، داروى بيماريهاى قلب ها، بينايى دل ها، شفاى آلام جسمانى، صلاح و مرهم زخم هاي جان ها، پاکيزه کنند? آلودگى ارواح ، جلاى نابينايى چشم ها، امنيت در برابر نااراديها و اضطراب ها است. انسان متقى ميتواند شر ايط و سختى ها را به خوبي تحمل كند. خداوند انسان را به تقوا سفارش كرده و آن را منتهاى رضا و خواست خويش از بند گان قرار داده است. در اين باره در خطب? 1 19 آمده است : اى بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهيزکارى سفارش ميكنم؛ زيرا كه آن حق خداوند به شما است كه خود موجب حق شما بر خداوند خواهد بود (كه در پرتو آن استحقاق پاداش خواهيد يافت). براى رسيدن به تقوا، از خداوند يارى بجوييد!... ضمن اين تصوير از انسان «متقي» و آنچه براي پرورش و تربيت خصوصيات اخلاقياي که تقوا را اشاعه ميدهند ، در نهج البلاغه چنين ميخوانيم: پرهيز كاران در دنيا داراى اين صفات برجسته اند: در دين نيرومند، نرمخو و دورانديش، با ايمانى مملو از يقين، در كسب دانش حريص و داراى علم توأم با حلم ، در غنا ميانه رو ، در عبادت خاشع ، در تهيدستى آراسته» در شدايد بردبار, طالب حلال ، در راه هدايت بانشاط ، از طمع دور، عملش نيك ، فكر او ياد خدا, بيعلاقگى و زهد نسبت به زندگي دنيوى، گفتار و كردار هماهنگ ، مسلط بر عواطف و شهواتش، همگان به خيرش اميدوار و از شرّش در امان ، گفتارش راست، آگاه به رفتار و ارتباط صحيح با ديگران، در پوشش ميانه رو، گريزان از محيط باطل و عابر داير? حق ... بر اين مبنا، درباب «تقوا» و اشاع? آن به عنوان يك هدف تربيتى در مجموع مى توان چنين گفت : تقوا قلب بدن است و موجب احتراز از فساد اخلاقى و انحرافات عقيدتى است. تقوا مهم ترين عامل ايجاد بزرگوارى و تواضع در فرد است؛ چنان كه عملى كه توأم با تقوا باشد، كم ارزش تلقى نمي شود هر چند به نظر ناچيز آيد زيرا اين عمل مقبول درگاه خداست . تقوا، عامل تسلط انسان به بروز اعمال، رفتار، گفتار و انديشههاى اوست تا پيوسته در مسير حق گام بردارد. تقوا عاملى در مقابل بدكاري و گنهكارى است كه با آن ميتوان زهر گناهان را از بين برد و با يقين به برترين درج? مقصود رسيد؛ زيرا تقوا موجب رستگارى فرد و نجات ابدى است و تنها با تكيه بر تقوا، امكان تعقل انديشه، كنترل عواطف و غرايز، و پرهيز از گفتارهاى نا به جا و باطل فراهم مىشود. تقوا و اشاع? آن، به عنوان اهم اهداف تربيتى در نهج البلاغه ذكر شده است . ج - پرستش خدا (ايمان) يكى از والاترين و مهم ترين اهداف تربيتى در نهج البلاغه، پرستش خدا با تكيه بر شناخت اوصاف او و اعتقاد به توحيد و وحدانيت و عدالت اوست؛ چنان که در خطب? اول آمده است: سرآغاز دين معرفت اوست؛ کمال معرفتش ؛ تصديق ذات او کمال تصديق ذاتش، توحيد و شهادت بريگانگي او؛ کمال توحيد و شهادت بريگانگياش، اخلاص؛ و کمال اخلاصش آن است که وي را از صفات ممکنات پيراسته دارند. اعتقاد الهي به يکتايي وجود او و ستايش توأم با يقين و ايمان ، متکي بر «شناخت» وجود اوست . امام (ع) در باب ستايش خداوند، با اتکا به اصول عقيدتي آيين اسلام، چنين ميفرمايند: ستايش ميکنم خداوند را به خاطر اتمام نعمتش و تسليم در برابر عزتش و حفظ و نگهداري از معصيتش. در نيازها از او استعانت ميجويم؛ چه، آن کس را که خدا هدايت كند، هيح گاه گمراه نميشود و آن كس كه خداوند او را دشمن دارد، هرگز نجات نمييابد و هر كس كه خداوند او را كفايت كند، نيازمند نخواهد شد ...گواهى مىدهم كه جز خداوند يكتاى بىشريك، معبودى نيست ... و گواهي مىدهم كه محمد (ص)، بنده و فرستاد? اوست؛ كه او را با دينى آشكار و با نشانه و آيينى راستين و كتابى نوشته شده فرستاد تا شبهات را از بين ببرد و با دلايل روشن در برابر همگان استدلال كند؛ با آيات، مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و با کيفرها آنها را بترساند. (خطب?2) ايمان به عنوان اهم خصوصيات عقيدتي يک فرد مسلمان در نهج البلاغه مطرح ميشود. ايمان روشن ترين راه و نوراني ترين چراغ مسير زندگي فرد است. انسان در پرتو ايمان راه اعمال صالح را مىيابد و با اعمال شايسته مؤمن مي شود. با ايمان، كاخ علم و دانش آباد خواهد شد و با علم، هراس از مرگ (و مسئوليت هاى پس از آن) حاصل ميشود. اين ايمان با برگزيدن دين اسلام، فرد را به محکم ترين ريسمان متوسل مي کند؛ زيرا قرآن، معدن ايمان است و مرکز آن. ايمان بر چهار پايه استوار است: صبر، يقين، عدالت ، جهاد. از اين ميان، امام (ع) در حکمت 82 در نهج البلاغه در ارتباط با رکن «صبر» ميفرمايند: «صبر و استقامت را در هر کار پيشه کنيد! که صبر به ايمان، همچون سراست در مقابل تن؛ تن بي سر فايده ندارد و صبر بي ايمان نيز بينتيجه است». امام (ع) در تفسير ايمان ميفرمايند: «ايمان شناخت با قلب (عقل )، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است» (حكمت 227). و خداوند ايمان را براى تطهير دل از شرك واجب فرمود» (حكمت 2ه 2). دربار? خصايص «مومن» نيز چنين آمده است: مؤمن كسى است كه هرگاه بخواهد سخني بگويد، نخست مي انديشد؛ اگر نيک بود، اظهار ميکند و چنانچه ناپسند بود، پنهانش ميدارد. به ديگر سخن، زبان مؤمن، پشت قلب اوست. مؤمن کسي است که آنچه از ابتدا (از زمان پيامبر) حلال بوده است، هم اكنون نيز حلال بشمرد و آنچه در آغاز حرام بوده است، الان هم حرام بداند.آنچه مردم به بدعت (حلال ميشمردند) اما بر شما حرام بوده است، اين بدعت ذرهاي از آنها بر شما حلال نميكنند... مؤمن كسي است كه در راه خدا از هيچ ملامتي نمي ترسد؛ سيمايش سيماي صديقان و سخنانش سخنان نيكان است؛ شب زنده دار است و روشني بخش روز؛ به دامن قرآن تمسك ميجويد و احيا كنند? سنت هاي خدا و رسولش است؛ تكبر نمي ورزد و علو برتري را پيشه خود نمي سازد؛ نه خيانت مي كند نه فساد به راه مي اندازد؛ دل و قلبش در بهشت و بدن و پيكرش در حال انجام وظيفه و عمل است. احكام دين بر مؤمن واجب شناخته شده است. ايمان مؤمن؛ بازدارند? او از شرك است. مؤمن راستگويي را حتي در مواردي كه به زيان اوست بر دروغگويي در جايي كه منفت او در آن است ترجيح ميدهد؛ عمل او بيش از گفتار اوست؛ و در بيان خويش در مورد ديگران با ترس از خدا رفتار مي كند. مؤمن صبح و شب به خويش بدگمان است؛ همواره از خود عيب ميگيرد و طالب تكامل و افزايش كار نيك از خويش است. بنابراين از تجربيات ديگران عبرت ميگيرد و به طور كلي مؤمن ايثارگر در راه دين؛ پاي بند به احكام دين، آگاه و هوشيار به امر واعظ و پند دهند? خود پيامبر(ص)، پروردگار خويش را مخلصانه مي پرستد. د- پرورش روح عدالت خواهي «عدل» از اصول پنجگان? دين اسلام است كه در متن نهج البلاغه، معادل ضد ظلم و جور و اقام? حق و رهگشاي جاد? هدايت بندگان خدا براي زندگي در اين جهان و كسب جايگاه والا در قيامت و آخرت گرفته شده است. «عدل» از زمر? خصايص ويژ? خداوند است؛ چنان كه در خطب? 214 آمده است: «گواهي ميدهم كه خداوند عادل است و دادگر و حاكمي است جدا كنند? حق از باطل». همچنين امام (ع) در تفسير آي? «ان الله يأمربالعدل والاحسان» ميفرمايند: «عدالت، حق مردم را دادن و احسان بخشش بيشتر است» و «آگاه باشيد كه هر خوني، خونخواهي و هر حقي صاحب و طالبي دارد! انتقام گيرند? خونهاي ما همانند كسي است كه براي خود داوري ميكند (و بر استيفاد حق خود كاملأ مسلط باشد) و او خداوندى است كه از گرفتن حق كسى ناتوان نشود و كسى از پنجه عدالتش فرار نتواند كرد» (خطب? 105). «عدل» در نهج البلاغه به عنوان عاملي در مقابل رفع ظلم و جور توضيح داده مي شود: « عدالت گشايش مي آورد و آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمل ظلم و ستم بر او گران تر خواهد بود»( خطب? 15) قرآن، منبع عدالت است؛ كه در آن، به ستايش خداوندي كه دربار? مخلوقاتش به عدل و داد رفتار مي كند و در اجراي احكام به عدالت حكم مي كند، توصيه شده است.عدالت برتر از هم? اعمال نيك و حتي جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهى از منكر تبيين ميشود، زيرا عاملى در برابر اشاع? ظلم است. به طوركلى عدالت چهار ركن اساسى دارد: دقت در فهم، غوردر علم و دانش، قضاوت صحيح، حلم و بردباري ثابت و پابرجا. بنابراين، آن كس كه خوب بفهمد و به اعماق دانش آگاهى يابد و به عمق علم برسد، سيراب از سرچشم? احكام باز مي گردد و آن كس كه حلم و بردبارى داشته باشد، در كار خود تفريط و كوتاهي نميكند و در ميان مردم با آبرومندى و ستودگى زندگى خواهدكرد. بنابراين، با اشاع? روح عدالت خواهي، خصوصيات يك بنده عادل چنين توصيف مي شود: بند? عادل پيوسته به ياد خدا است، به عدالت فرمان ميدهد و به عدالت عمل ميكند چنان كه برترين بندگان در نزد خدا پيشواى عادلى است كه خود هدايت مي يابد و ديگران را هدايت ميكند، سنت معلومي را برپا مي دارد... نخستين مرحل? اقام? عدل براي بنده اين است كه قادر باشد خويشتن خويش را در محكم? خويش محاكمه كند. و بالأخره، محبوب ترين بندگان نزد خداوند كسي است كه «خود را به عدالت ملزم كند نخستين مرحل? عدالتش اين است كه خواسته هاى دل را بيرون براند. او حق ميگويد و به حق عمل ميكند؛ هيچ كارخيرى نيست جز آنكه براى انجامش به پا ميخيزد و در هيح جا گمان نيكى نميبرد جز اينكه به سوي آن به راه ميافتد. هـ - ايجاد روح برادري يكى از مفاهيم ارزشمند كه در دين اسلام بر آن تأكيد شده، «برادري» است؛ كه اساس و پاي? يك جامع? متحد و مملو از همكاري را با تكيه بر روابط سالم اجتماعي بين افراد تشكيل ميدهد. «برادري» در مفهوم همراهى، همدردى، و همكاري خلاصه ميشود؛ چنان كه امام (ع) ميفرمايند: «دوست انسان دوست او نخواهد بود مگر اينكه برادرش را در سه حالت فراموش نكند: به هنگامي كه دنيا به او پشت كرده به هنگامي كه غايب است و پس از مرگش. اساس برادرى و روابط دوستانه كه بايد در تربيت اجتماعى فرد مدنظر قرار بگيرد، بر انس، محبت، نيكى، بخشش، احسان و اعتقاد پايه گذارى شده است كه بايد در تعليم و تربيت به عنوان يك هدف مطرح شود. و سخن آخر: امير علي، نويسند? كتاب مختصر تاريخ عرب و تمدن اسلامي ،مينويسد: در حالي كه اسلامي انشار مييافت و پرچم آن در سرزمينها و شهرهاي آن روز افراشته ميشد، علي بن ابي طالب (ع) كوشش خويش را در تربيت و جهت دادن فعاليت نژاد عرب صرف ميكرد و ميكوشيد كه آن را در مسير علمي رشد و نمو دهد؛ به همين منظور با پسر عمويش عبدالله بن عباس در مسجد جامع به القاي مباحثات هفتگي در علم و فلسفه پرداخت. آنجا مركز هم? علوم شمرده ميشد و حديث و بلاغت در علم و فلسفه تدريس مي گرديد ...... (اديب، 80:1362) و بر اين مبناست كه اديب، امام علي (ع) را همان راهبر بزرگ تربيتياي مي داند كه انديشه هاي عالي اسلامي او را ساخت تا او بتواند از امت هايي كه در انزوا و فراموشي و اهمال ماندهاند، تمدني شگرف و افتخار آميز و بينظير بسازد (همان، ص81). کتابنامه اديب, علي محمّد حسين. 1362. راه و روش تربيت از ديدگاه امام علي (ع). ترجم? دکتر سيد محمّد رادمنش. تهران: مؤسس? انجام کتاب. امامي، جعفر: آشتياني، محمّد رضا. 1358. ترجم? گويا و شرح فشرده اي بر نهج البلاغه زير نظر استاد محقّق ناصر مکارم شيرازي . 3ج , چ5، مؤسس? مطبوعاتي هدف. حسيني، سيّد علي. 1379. تعليم و تربيت اسلامي (منابع و اصول). تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي. شريعتمداري، علي. 1358. تعليم و تربيت اسلامي. نشر نهضت زنان مسلمان. قرآن کريم.