تربیت از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تربیت از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

ژاسنت صلیبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نامه علوم انساني- شمار?4و5، زمستان 79- بهار80


تربيت از ديدگاه نهج البلاغه


ژانست صليبي


? چكيده


هدف از نگارش اين مقاله، ارائ? تصويري از نظام تعليم وتربيت اسلامي به طوركلي
وتربيت از ديدگاه امام علي (ع) درنهج البلاغه است. در اين راستا، نخست جوانب
مختلف نظام تعليم و تربيت اسلامي توصيف و بنياد تعيين اهداف تربيتي در اسلام
عنوان شده است، سپس اهداف تعليم و تربيت در اسلام مطرح مي شود؛ كه در اين مورد
تقوا مهم ترين هدف اساسي تربيت ذكر شده است.در مرحل? دوم، تربيت از ديدگاه نهج
البلاغه به اين ترتيب مطرح مي‌شود: ابتدا نكاتي مهم از انديشه هاي تربيتي حضرت
علي (ع) به استناد شواهد مكتوب و بررسي‌ها عنوان مي­شود و سپس تلاشي كه به
استناد تحليل محتواي تربيتي كتاب نهج البلاغه به صورت ت‍أليف توسط نگارنده
صورت گرفته و ضمن آن نكات تربيتي استخراج و براساس الگوي ارائه شده، در ابتداي
مقاله طبقه بندي شده است، ارائه مي­شود .


«خدا شما را از شكم­هاي مادرانتان خارج ساخت درحالي كه هيچ گونه تجربه و
دانشي از هيچ چيز نداشتيد و براي شما گوش و چشم و فهم قرار داد تا شما با اين
سرماي? گرانبها صاحب دانش و كمالات شويد.»
(سور? نحل، آي? 87)


?كليد واژه:


تعليم و تربيت اسلامي، كمال انساني، آزادي فردي، عدالت، هدايت، تعقل، تفكر،
تقوا، حكمت، عدالت خواهي، تكامل، ايمان، خودسازي، علم، حق و باطل، معاد،
اخلاق، جمع­گرايي، فردگرايي، بيعت، اتحاد، متقي، صبر، يقين، جهاد.


مقدمه


اسلام مکتبي است الهي که هدف نهايي آن هدايت انسان به سوي خداوآراستن وي به
صفات و اخلاق الهي است. بدان سان که به جز خدا هم? قدرت­هاي طاغوتي نفي شود و
انسان با عبادت پروردگار بر تقرب هر چه بيشتر به ذات ذوالجلال او بيفزايد. در
اين مکتب، مهم­ترين ابزار تحقق آرمان­هاي اسلامي، ايجاد آگاهي و شناخت در
انسان­ها و مقدم داشتن آن بر هر نوع اعمال خشونت و زور معرفي شده است؛ زيرا
اسلام بر آن است که عقل و انديشه و هم? نيروهاي خلاق و سازند? آدمي را از قيود
جهل و خرافه ، موهوم پرستي و ديگر زنجيرها آزاد کند و راه تکامل و سعادت را بر
آنان هموار سازد (حسيني ،6:1379).


تعليم و تربيت در اسلام با نزول اولين آيات وحي بر پيامبر اکرم (ص) آغاز و با
خطاب «اقرأوربَک الاکرم الذي علّم بالقلم علّم الانسان مالم يعلم» (قرآن،96/5-3)،
منشأ و مشّيت الهي به خود گرفت؛ که در اين آيات اوليه بر دو عنصر بنيادين تعليم و
تربيت، يعني کسب علم و دانش از يک سو و تعالي روح و کمال انساني از سوي ديگر تأکيد
مي شود. (حسيني 1379 :3) تربيت به طور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن
استعدادهايي که آفريدگار جهان جهت سعادت و کمال انسان در وجود او به وديعت
گذاشته است. (اديب 11:1362- 10 ). در باب اهميت و ارزش تربيت همين بس که قرآن کريم محور
دعوت پيامبران را عموماً و حضرت محمد (ص) را خصوصا تربيت و تکميل فضايل اخلاقي
قرار داده است. آنچه به انسان ارزش والا مي­دهد و هدف­هاي عالي مي بخشد و او
را انسان به معني حقيقي مي­سازد، تربيت ايماني و اخلاقي است، نه علم و ابزار
زندگي. وظيف? سنگين و مقدس تربيت را هيچ گاه علم و تعليم نتوانسته است و
نمي­تواند به دوش گيرد. منظور از تربيت در مکتب اسلام، تربيت عمدي است نه غير
عمدي؛ و هدف از تربيت انسان, رساندن او به کمالاتي است که استعداد به دست آوردن
آن را دارد، انساني کامل و سعادتمند، انساني حق طلب و عدالت جو و متکي بر خالق
خويش وخلاصه انساني آرمان خواه و دادگر، مؤمن و با فضيلت آن گونه که واقعاً اشرف
مخلوقات و در خور تکريم آفريدگار جهان باشد آن چنان که در آي? 70 از سور? اسراء
آمده است : به حقيقت که ما فرزندان آدم را عزت و کرامت عطا کرديم و در خشکي و دريا
آنها را نيرومند ساختيم و از نعمت­هاي پاکيزه بهره­مندشان کرديم و بر
بسياري از آنان که آفريديم, برتريشان داديم برتري و فضيلتي عالي و شايسته
.(اديب،10:1362)


بدين سان، در نظام تربيتي اسلام از فرد خواسته مي شود همت خود را به قدر معين
در راه خودسازي و تغيير نفس خود مصروف دارد و در اين راه هم از جهت عقلي و هم از
لحاظ عملي و اخلاقي، در تغيير محيط خويش و ساختن و شکل دادن آن مطابق
خواسته­هاي خود اهتمام ورزد. به همين جهت از انسان خواسته شده است که طبيعت
بي­شعور را به يک اصل وعاملي تغيير دهد که او را در شئون زندگيش کمک کند و
مشكلات دنيايش را آسان سازد (همان صفحه 112). نظام فکري اسلام به طور کلي جنب?
تربيتي دارد (شريعتمداري 1358 :8-10). در اين نظام، نه فرد به تنهايي مدّ نظر است نه
جمع. فرد آزاد است اما آزادي براي او معنايي هماهنگ با مقام والاي انساني دارد.
فرد در عين آزادي مکلّف و مسئول است. علاوه برداشتن آزادي و اختيار در برابر جمع
نيز مسئول است. در نظام اسلامي، زندگي فردي از زندگي جمعي جدا نيست؛ حقوق و
آزادي­هاي فردي با رفاه جمع تلفيق مي شود؛ در عين حال، در نظام توحيدي، فرد و
جمع در مسير تکامل قرار مي­گيرد.


در نظام تربيتي اسلامي، جمع نيز وظايف و تکاليفي دارد. جامعه فرد را بدون
سرپرست رها نمي کند؛ بلکه تأمين ضروريات زندگي براي افراد، جزء وظايف جامعه
است. جامعه بايد رفاه فرد را تأمين کند تا از اين طريق، موجبات پيشرفت خود را
فراهم سازد . در تعليم و تربيت اسلامي، هم از علم بحث مي شود، هم از تفکر؛ هم از
قدرت عقلاني سخن به ميان مي­آيد, هم از پرورش جنب? اجتماعي شخصيت آدمي هم بر
جنب? زندگي مادي تأکيد مي­شود، هم بر زندگي معنوي هم از عدالت بحث مي شود، هم
از خود گذشتگي. در اين نظام، معيار برتري انسان ها، فضيليت و تقوا است؛ و وظيف?
تعليم و تربيت به عهد? معلم و پدر و مادر است و همه با طرح امر به معروف و نهي از
منکر مربي يکديگرند.


ويژگي­هاي نظام تربيتي اسلام


يکي از مهم­ترين ويژگي­هاي نظام تعليم و تربيت اسلامي، جنب? هدايتي آن
است . پاره­اي از مربيان، هدايت را رسالت اساسي تعليم و تربيت
مي­دانند.هدايت کردن يعني کمک به فرد براي شناختن خود و محيط خود؛ و هدايت فرد
از جنبه­هاي مختلف رشد شخصيت در ابعاد عقلاني، اجتماعي، عاطفي، و بدني .


دومين جنب? نظام تعليم و تربيت اسلام، پويايي است؛ به اين معنا که مکتب
تربيتي اسلام، قابل تغيير يا انعطاف­پذير است. در اين نظام فکري، اصول،
هدف­ها، روش­ها و محتوا به طور منطقي در يک طرح قرار مي­گيرند، و رابط? اين
امور با هم و با کل نظام، رابطه­اي چند جانبه است .


سوم، جنب? عقلاني نظام تربيت اسلامي است. در مکتب ديني اسلام، به جنب? عقلاني
نظام فکري يا ايدئولوژي، بيشتر از مکتب­هاي ديگر اهميت داده مي شود. وجه?
عقلاني، در اعتقادات و توصيه­ها و در آموزش­هاي پيامبران، پيشوايان و
معصومين قويأ ديده مي­شود. تکيه بر عقل و تأييد وج? عقلاني، از ويژگي­هاي
تربيت اسلامي است. مسلمان بايد اصول و مباني اعتقادات خود را با تعقل بپذيرد.
يکي از دلايل پويايي اسلام هم همين است. آنچه انديشه را به تلاش وا مي­دارد و
اصل و مبنا را بر انديشيدن استوار مي­سازد، جنب? پويايي دارد؛ چنان که حضرت
علي (ع) در نهج البلاغه مي­فرمايد: «هيچ بي نيازي يا ثروتي مانند برخورداري از
عقل نيست.» (همان، ص29)؛ يا در جاي ديگر مي­فرمايد: «عقل براي تو کافي است؛ زيرا
راه­هاي گمراهي تو را از راه­هاي رستگاريت متمايز مي سازد». انسانيت انسان،
وابسته به قدرت عقلاني او است. انسان با استفاده از نيروي تعقل خود امور را
مي­شناسد، مشکلات خود را تشخيص مي­دهد، ارزش­ها را مشخص مي­سازد،
مناسبات خود را با ديگران بهبود مي­بخشد و راه را براي تکامل و رشد خود آماده
مي­سازد. بنابراين، هر نظامي که به اين جنب? بيشتر تکيه کند، بهتر مي­تواند
در راه پيشرفت و تکامل انسان گام برداد. بر پاي? اين نظر، نظام توحيدي يا نظام
فکري اسلامي نه تنها مبتني بر عقل و سازگار با طبيعت انسان است، بلکه براي
پذيرفتن اسلام از پيروان خود مي­خواهد که فهم و تعقل را پاي? دينداري قرار
دهند (همان، ص63). چهارم، جنب? انقلابي مکتب اسلام است (همان،ص65-64). مکتب اسلام،
نظام فکري پويا است و وجه? عقلاني دارد. اين آرمان الهي قادر است در نظام ارزشي،
اقتصادي، سياسي، اجتماعي، و تربيتي، دگرگوني­هاي بنيادي فراهم آورد؛ براي
فرد و جامعه؛ هدف­هايي مطرح سازد که هم وسيع باشد آن چنان که رشد فرد و جامعه
را محدود نسازد و هم فعاليت­هاي روزمره را هدايت کند، افراد و گروه­ها را
براي مبارزه با استبداد، استعمار، و استثمار آماده سازد آن چنان که ريشه و علل
ديکتاتوري، استعمار و بيدادگري را از ميان بردارد، ارزش­هاي اساسي انساني را
تحکيم کند، راه را براي رشد و تکامل فرد و تأمين رفاه جمع هموار سازد، به جاي
حاکميت افراد و گروه­ها حاکميت اصول و قوانين پويا و عقلاني را فراهم سازد، و
راه را براي طرح انديشه­هاي تازه، ارائ? نظريات و راه حل­هاي منطقي باز کند،
علم و دانش را به عنوان نظري? مدلل تأييد و از آن حمايت کند و اصل حاکميت مردم
برسرنوشت خود را تصديق کند. ويژگي پنجم تربيت اسلامي، استمرار آن است؛ چنان که
پيامبر(ص) مي­فرمايد: «زگهواره تا گور دانش بجوي». بر اين مبنا، کسب علم و در
نتيجه تعليم و تربيت، امري دائمي است. در اسلام، بر پرورش تفکر تأکيد مي­شود؛
و وظيف? مسلمانان است که پيوسته در پرورش قدرت تفکر خود اقدام کنند (همان، ص77).
ويژگي ششم، همگاني بودن تعليم و تربيت در نظام تربيتي اسلام است. اسلام با وجود
طبقات و اختصاص دادن امتيازاتي خاص به طبقه اي معين مخالف است. برتري افراد بر
هم براساس فضيلت و تقواي آنها است؛ بنابراين در جامع? اسلامي، تأمين ضروريات
زندگي و فرصت آموزش براي هم? افراد جزء وظايف دولت اسلامي است (همان،ص81).


هدف­هاي تربيتي در اسلام


هدف کلي تربيت و تعليم در اسلام، پرورش نيروها و استعدادهايي است که آفريدگار
جهان براي سعادت و کمال، انسان در وجود او به وديعت نهاده است. تربيت، ايجاد و
تحول و تغييري است در انسان که بتواند با آن نيروها و استعدادهاي ارزند? خويش را
در راه کمال و سعادت حقيقي خود و جامعه به کار اندازد، اهداف اصيل زندگي و راه
نيل به اين اهداف را تشخيص دهد و براي تحقق بخشيدن به اين آرمان ها توانا شود
(اديب،1362 :27). بنياد تعيين اهداف تربيتي در اسلام، بر محورهاي زير متکي است:


1. جهان خلقت و آفرينش (حسيني،1379 :188): در اسلام، اعتقاد بر اين است که جهان
آفرينش يا کل هستي بي هدف نيست و انسان نيز به عنوان جزيي از نظام هستي، عبث و
بيهوده آفريده نشده است.


2.انسان: از اين بعد انسان موجودي است الهي و آسماني که هستي او با حقيقت مطلق
پيوند خورده و به زمين آمده است تا جانشين آن حقيقت مطلق يعني خداي يکتا و
بي­همتا شود. ترکيب طبيعت الهي و عقلاني انسان، او را قادر مي­سازد تا با
ارتباط با جهان ملکوت (روح خدا) و اعمال حاکميت خود برجهان محسوس و معقول، راه
تکامل مادي و معنوي­اش را هموار سازد و با تلفيق آنها با يکديگر، خير و رفاه
دنيا و آخرت را يکجا تأمين کند.


3. فرهنگ اسلامي: در فرهنگ اسلامي، بين انسان و مبدأي هستي، ارتباطي قدسي و
معنوي وجود دارد و اراد? او به عنوان جزئي از اراد? خالق و مدبر عالم تلقي
مي­شود. طبيعت در واقع بستر تکامل مادي و معنوي انسان است، نه نيرويي در مقابل
يا درخصومت با وي. انسان از طريق تماس با طبيعت از يک سو مي­تواند بر وجود
شعوري حاکم بر آن شواهدي عيني بيابد و از سوي ديگر توانايي آن را خواهد يافت که
با کشف قوانين و روابط موجود، زندگي مادي خود را هر چه بيشتر و بهتر سامان دهد
بهبود بخشد (همان،ص 192).


4. صفات انسان مؤمن (همان،ص194): منابع شناخت اين صفات، قرآن کريم، سنت و روايات
نقل شده از امامان (عليه السِِّلام) است. در اين مسير، به تربيت اخلاقي توجه مي
شود. اساسي­ترين بعد اخلاق، معنويت است که از ايمان مايه مي گيرد و به فرد نيرو
مي­دهد تا با الهام از مباني مذهبي، از يک سو ارزش­هاي اخلاقي متعالي­اي
چون عدالت خواهي، عشق به جهاد و شهادت، ايثار و از خودگذشتگي و جزء آن را در خود
متجلي کند و از سوي ديگر خود را از رذايلي چون دروغ و نفاق، اسراف و ستمگري ستم
پذيري بر کنار دارد.


5. پيام­هاي اسلام (همان،ص195): که در دعوت­هاي شش گان? زيرتصريح
شده­اند:


1. دعوت به توحيد و يکتا پرستي، 2. جهان شمولي، 3. دعوت به عدل و مساوات، 4. دعوت
به اخلاق و معنويت، 5. دعوت به علم وانديشه 6. دعوت به اميد و خوش بيني.


در قرآن و نهج البلاغه و نيز در منابع معتبر اسلامي ديگر که در آنها احاديث و
اخبار از قول پيامبر(ص) و پيشوايان و معصومين (عليهم السّلام) نقل شده، هدف­هاي
تربيتي به صورت­هاي گوناگون بيان شده است (شريعتمداري،1358 :90). مهم­ترين هدف
اساسي تربيتي، تقوا است. تقوا يعني حفظ خود، تسلط بر خود، ادار? خود و قرار دادن
اعمال و رفتار خود در مسير منطقي. هدف اساسي تعليم و تربيت اين است که فرد طوري
بار آورده شود که خود اداره کنند? خويشتن باشد، تمايلات يا هواي نفساني خود را
تحت کنترل در آورد و از آنچه غير منطقي يا غيرعقلاني است، دور دارد و آنچه را که
شايست? انسان بودن او است، انجام دهد. با تقوانه از ترس ديگران و يا از ترس قانون
بلکه به خاطر اينکه منطقي و معقول عمل کند، رفتار خود را تحت کنترل در مي­آورد.
پس هدف تعليم و تربيت، پرورش شخصيتي است كه بتواند برخود تسلط پيدا كند،
تمايلات و عواطف خود را زير نظر بگيرد و طبق معيارهاي منطقي و عقلي عمل كند حضرت
علي (ع) دربار? تقوا مي­فرمايد: «تقوا كليد درستي و اندوخت? روز قيامت است.
آزادي از قيد هر رقيت، و نجات از هر بدبختي است. »انسان با تقوا به هدف خويش
مي­رسد، از دشمن نجات پيدا مي­كند و به آرزوهاي خويش نايل مي شود.


تعليم حكمت ، هدف اساسى ديگر در نظام تربيتى اسلام است. در آيات متعددى از
قرآن كريم ، روى تزكيه و تعليم حكمت به عنو ان يك هدف تربيتى تأكيد شده است.
اسلام علم و حكمت را مهم تلقي مي كند و رسالت پيامبران را تعليم حكمت و وظيف?
افراد را كسب علم و دانش مي داند چنانكه: در ميان شما رسو لى از خودتان فرستاديم
تا آيات ما را براى شما تلاوت و دل­ها و نفس هاى شما را از جهالت­ها، زشتي ها
وآلودگي­ها پاك كند و به اخلاق و فضايل انسانى رشد و كمال بخشد و نيز شما را
كتاب و حكمت تعليم دهد و آنچه را كه فهم آن در قدرت و امكان شما نيست، به شما
بياموزد.... ‌(قرآن2/152-151.)


از آنجا كه واژ? «حكمت» به معناي سخن منطقي يا معرفت حقيقت است، پرورش قو?
قضاوت منطقي، پايه و هدف تعليم و تربيت را تشكيل مي­دهد كه در هر سطح و در هر
مرحله از رشد قابل اجرا است. (شريعتمداري، 98:1358)


پرورش روح عدالت خواهي، هدف تربيتي ديگر است. از آنجا كه رسالت پيامبران در
اسلام اقام? عدل است، در قرآن كريم آمده است كه «اي کساني كه ايمان آورده­ايد!
پاسدار عدالت باشيد و براي خدا گواهي دهيد! »عدل در نظام اسلامي بايد در هم?
شئون زندگى مراعات شود. عدالت در جامعه، پايه و اساس حيات جمعى را تشكيل
مي­دهد؛ درخانه،.نيز بايد در برخورد با ديگران و همچنين در مناسبات با اقو ام
و ملل مختلف، عدالت را رعايت كرد.


تكامل انسان، هدف ديگر تربيتى است. انسان در مكتب اسلامى مقامى والا دارد؛
چنان كه خداوند در آي? 70 سور? اسرإء مي­فرمايد: «ما فرزندان آدم را
گرامي­داشتيم و آنها را برخشكى و دريا مسلط ساختيم و از هر غذاى پاكيزه آنها
را روزي داديم و ايشان را بر بسياري مخلوقات خود برتري فضيلت بخشيديم». انسان از
نظر اسلام، جنبه­هاى مختلف دارد: از يك سو مانند موجودات زند? ديگر مراحل رشد
را طى مي­کند و از سوى ديگر جنبه هاى معنوى و فكرى، او را از حيوانات ديگر
متمايز مي­سازد. طبيعت انسان آماده و مقتضي كسب فضليت­ها و رذيلت­ها است.
اسلام، رفتار انسان را قابل تغيير مي­داند. فرد انسان با اينكه تحت نفوذ عوامل
جغرافيايي و زيستي و اجتماعي قرار دارد، خود حاكم بر سرنوشت خويش است و
مي­تواند رفتار خود را تغيير دهد و در برابر عوامل مؤثر در رفتار ايستادگي
كند.


اسلام، افراد و گروه­ها را مسئول اعمال خويشتن مي داند و روي همين اصل
تغييرات اجتماعى را نتيج? تغيير افراد قلمداد مي­كند. در اسلام ملاك برترى
انسان ها فضيلت و تقواست «گرامي­ترين شما نزد خدا باتقواترين شما است».


هدف اساسى ديگر مكتب اسلام ، پرستش خداي يگانه است. خدا مظهر حكمت عدل و نيكى و
قدرت است. آنان كه خدا را مي­پرستند، در مسير توحيد گام برمي­دارند و در
جريانى شركت مي­كنند كه اركان آن خرد دوستى، عدالت خواهي، تقوا و از خود
گذشتگى است .


از زمره ديگر اهداف تربيت اسلامى، ايجاد روح برادرى و همكارى در ميان
انسان‌ها، دوستى با ملل ديگر، پرورش نيروى تفكر، و پرورش روح اجتماعى است(همان,
115 - 110)


تربيت از ديده گاه نهج البلاغه


پيش از ورود به بحث ، نقاطي­ از انديشه­هاى تربيتي امام على (ع ) به اختصار
ذكر مي­شود. در نهج البلاغه آمده است: تو در نخستين مرحل? آفرينشت نادان بودي؛
پس از گذشتن از مرحله­اي، دانا شدي. و چه بسيار است مطالبي كه حكمت و مصلحت آن
را نمي­داني، انديشه­ات در آن حيران است و بينش تو در آن گم و غافل! و پس از
گذشت مراحل، دربار? آنها آگاهى و بصيرت پيدا مي­كنى. براساس اين خطبه تعليم و
تربيت يعنى شكل يافتن انسان براى محيط زندگى و بهره­مندى مستمر از
گنجينه­هاى نبوغ كه در درون عقل­هاى زنده و بيدار نهفته است (اديب، 1362: 91- 0 9).
بدين ترتيب، امام على (ع ) مقصود خود را از ماهيت تربيت و نيز هدف­هاى تربيت و
طبيعت آن روشن ساخته است و تربيت را در مفهوم ايمان به اصل شكل پذيرى انسان عاقل
از يك طرف و آماده ساختن محيط تربيتى براي دانش آموز از طرف ديگر خلاصه مي‌كند.
از خلال تحليل­هايى كه علما و دانشمندان از انديشه­هاي امام علي (ع) انجام
داده­اند، معلوم مي­شود كه آن حضرت طبيعت بشرى و هستي ذاتي و مستقل آن را
چگونه معرفي كرد.. اول انديشيد كه طبيعت بشرى مجموعه متضادى از محرك­ها و
انگيزه­هاي مختلف رفتاري است كه انسان را وامي­دارد در برابر آن موضعي
اختيارى و ارادى بگيرد و بكوشد كه اين طبيعت بشرى را از ساده بودن و سطحى بودن
پاك و مبرا كند تا اين طبيعت، هدف دار و معنادار شود و رسالت خود را به انجام
برساند، مفهوم و محتواى آن با عمل جدي در زندگى و اجتماع تحقق پيدا كند، و
نيروها و استعدادهاي فكري را براي تحكيم اين طبيعت بشرى و وادار ساختن آن به
مرحل? عمل و ميدان فعاليت بسيج كند. امام (ع ) در اين باره به ما مي­فهماند كه
چگونه به بي طرف بودن اين انسان و قابليت رشد و شكل گيري و تحول او ايمان دارد؛ و
فراموش نكرده است كه اگر انسان در رفتارها و اعمالش بدعمل كند يا از مسير منحرف
شود، او را با وعده و هشدار و حساب آخرت بيدار و آگاه سازد. زيرا امام (ع ) به قدرت
انديش? فعال و پرجوش انسان و امكاناتش در پرواز به فضاهاى اجتهاد و ابتكار
ايمان و اعتقاد پيدا كرده است و بنابراين مي­خواهد كه انسان هم? نيروها و
امكاناتش و نيز تمامي عواملى را كه براى خير و صلاح اجتماع و جامع? انسانيت و
سعادت خود لازم است، به كار گيرد (همان ، ص 200- 199) امام علي (ع) در باب ديگر تربيت،
به خودسازي و شكل پذيري در اين جهان هستى به مثابه يك قانون اصيل طبيعى تكيه
مي­کند و معتقد است كه خودسازى و شكل پذيرى، ناموسى از نواميس بقاى اصلح در
ميان رسالت‌ها و امت­هاست؛ بنابراين، رسالتى كه همدوش با روح عصر و همگام با
كاروان زمان حركت مي­كند، در مراقبت و حفظ كيان و موجوديت خود قدرت دارد
(همان، ص105). اجتماعى كه روحش از چنين رسالتي كمك مي­گيرد، مطمئنأ به طرف
عالى­ترين نقط? مجد و شرف گام برمي­دارد؛و بايد گفت آنچه بر اين رسالت و بر
اين اجتماع منطبق مي­شود، بر افراد هم منطبق مي­شود. بنابراين، انساني كه
مي­تواند روح خود را مطابق با هدف­هاى زندگى بسازد و شكل دهد و با روح اين
رسالت زنده همگامى كند، زندگي براي او در ساي? عزت محقِقِِّ خواهد شد و او عضوي
موثر و عاملي سودمند در اجتماع خويش خواهد بود و از همين جا است كه اهميت تربيت
در تكوين و تكامل و شكل گيري فرد براي يك زندگى با عزت و ارزشمند كاملأ آشكار
مي­شود و پى مي­بريم كه كار تربيت، عمل خود سازي بين فرد و محيط او را به
آساني­ فراهم مي­سازد. در زواي? ديگر از انديشه­هاي تربيتي على (ع )،
«انديشيدن»، ضرورتي تربيتي است اميرمؤمنان (ع ) علم را با هم? رفعت مقامش
براساس تفكر بنا نهاده است. روش تفكر در نظر امام (ع ) ديدن و جمع كردن مطالب و
نتيجه گيرى و عبرت از نتايج تحقيق و بررسي و خلاصه و دقيق شدن در اعمال و آفريده
هاى الهى است. امام (ع ) خواهان آن است كه اين روش در ميان مردم رايج شود تا حجاب
هاى جهل و ظلمت از ميانشان برخيزد و معرفت و ادراك در جامع? انسانى داخل شود:


از فكر كردن ، نور و هدايت پديد مي­آيد و از غفلت ، تاريكى وگمراهي.­اى
فرزندم! بهترين مطلب كه تو از وصيت من فرا مي­گيرى، تقوا و پرهيزگارى است. و ...
نيز وصيت من تو رابر آن مي­دارد ....كه آنچه پدران پيشين تو و خويشاوندان صالح
تو بر آن بوده و با آن زندگي­كرده اند، فراگيرى ... اگرنفس تو آنچه خويشان صالحت
عمل مي­كردند، نپذيرفت و علم و آگاهى آنها را نيافت ، لااقل طالب آن باش كه
خودت در امور خويش تحصيل و فهم و دانا­يى كنى!


امام على (ع )، با اين بيان قانون انديشه كردن و روش تفكر را ضمن تأييد و تحكيم
اصل اعتقاد، براى فرزندش و نيز براى نسل هاى بعدى كاملأ مشخص و در اين باب ، بر
همان روش قرآن در اتكا به عقل و منطق جهت پايدار ساختن اعتقاد و دين تأكيد كرده
است (همان، ص 181 . 179).


همين وصيت براي تعريف از نظر امام (ع )كافي است؛ و آن امام (ع ) همين روش تربيت
را براي خود و پيروان خود پسنديده است. امام على (ع ) در باب علم و ارزش آن معتقد
است:


اي­كميل!. علم بهتر و با بركت تر از مال است؛ زيرا علم ترا حفظ و حراست
مي­كند در حالى كه مال را تو بايد حفظ و حراست نمايى. ثروت بر اثر خرج كردن كم
مي­شود در حالى كه علم با خرج كردن و تعليم دادن آن به ديگرى با بركت و زياد
مي­شود. البته ثروتى كه پرورده و گرد آمده است، با زوال صاحبش از ميان
مي­رود.


امام (ع ) در جايى ديگر مي­فرمايند: دانش دينى است كه با خود دانش ادا
مي­شود. انسان با علم مي تواند در زندگيش روح طاعت پيدا كند و پس از مرگش نام
نيك كسب كند. علم فرمانده است در حالى كه مال و ثروت محكوم است و بر مال و ثروت
حكم و فرمان داده مي­شود.


پس از نظر امام (ع )، علم انسان را حفظ مى كند؛ حمايت و پشتيبانى از انسان در
برابر سيطره­اى كه محيط ممكن است بر انسان پيدا كند. در نظر امام (ع ) دانش
حكومت مي­كند؛ زيرا آن كس كه به سلاح علم مجهز باشد، قدرت شكل پذيرى و تسلط بر
طبيعت دارد و علم در مرحل? بعد به انسان قدرت مي­دهد كه خو د را بشناسد و
خودشناسى به جهت تغيير و تكامل و خود سازي به عنوان يك اصل نخستين واجب و ضرورى
است. و از آنجاكه در خودشناسى استعدادهاى خير و نيروهاى فضيلت تجلى مي­كنند،
در اين مرحله است كه شخص با الهام گرفتن از اين معرفت، به عنوان يك انسان صاحب
شخصيت و صاحب اراده عمل مي­كند (همان ، ص 107). آنچه گفته شد افق هايى بود از
انديشه­هاى امام على در باب تربيت. با توجه به هدف اين نوشتاركه همانا تحليل
انديشه­هاى تربيتى امام در نهج البلاغه است، به تحليل محتواى اين منبع از يك
چشم انداز تربيتى اقدام كرديم و ماحصل اين تلاش را تحت عنوان ويژگى­هاي نظام
تربيتى درنهج البلاغه تأليف و بيان مي‌كنيم.


ويژگي­هاى نظام تربيتى در نهج البلاغه


مهم ترين ويژگي­هاى نظام تربيتي از ديدگاه نهج البلاغه تحت چهار عنوان جنب?
هدايتى، جنب? اجتماعى، جنب? عقلانى و جنب? معنوى آن قابل بحث است. اگر چه جنب?
هدايتى اين نظام در واقع تعيين كنند? خط مشي جوانب ديگر آن است و اساس نظام
تعليم و تربيت اسلامى را از نظر فلسفى و عقيدتى تشكيل مى‌دهد، جنبه‌هاى ديگر
نيز ويژگي­هاي خاصي دارند كه به اختصار دربار? آنها بحث مي شود.


جنب? هدايتي


مهم ترين جنب? نظام تربيتى در نهج البلاغه را جنب? هدايت انسان در حركت، در
مسير حق، در طول زندگى­ او در اين جهان تشكيل مي دهد. كلي? اعمال و حركات انسان
و انديشه هاى او در مورد خويشتن و ديگران در تمامى موارد و موفقيت هاى زندگى تحت
الشعاع مسئل? حق جويى و حقگويى، تفكر منطبق با حقيقت و عمل حق طلبانه قرار دارد.
محبوب‌ترين بندگان نزد خدا بايد واجد صفات ذكر شده باشند و در اين مسير از سنت
پيامبران و آنچه در كتاب هاى مقدس آمده است، پيروي کنند. عوامل هدايت انسان در
تربيت او، هم? نكته ها و اندرزهايى است كه امام (ع ) آنها را تحت عنوان تأييد حق و
تضيع باطل مطرح كرده­اند.در مقابل نپذيرفتن حق و عدم هدايت، گمراهي و جهالت
قرار دارد: «آن كس كه هدايت راهنمايش شود، گمراهي او را به هلاكت نمي كشاند».
انسان با پيروى از حق، و به يارى دانش و حكمت، آگاهى هاى لازم را براى هدايت جويى
مي­يابد وقادر مي شود اعمال خود را منطبق با انديشه هاى اصلاح شد? خود در جهت
منافع خويش و جامعه تنظيم كند. تجلى حق در سه ستون علم، ايمان و اتحاد منعكس است
و قرآن كريم گواه اين بيان است. دربار? جنب? هدايتى در نظام تربيتى، در خطب?16
چنين تصريح شده است: «انحراف به راست و چپ، گمراهى و ضلالت است . راه مستقيم و
ميانه، جاد? وسيع حق است. به اين راه در قرآن و آثار نبوت و نيز سنت پيامبر(ص )
توصيه شده؛ و سرانجام ، همين جاده ، مقياس كردار همگان است و راه همه بايد به آن
منتهى شود». يا در خطب? 133 آمده است: «اين كتاب خدا است كه با آن مي­توانيد
حقايق را ببينيد، با آن سخن بگوييد و با آن بشنويد» .


جنب? هدايتى اين نظام تربيتى، آماده سازى انسان را براى شناسايي حق و مبارزه
عليه باطل ايجاب مي­كند؛ چنان كه امام (ع ) در خطب? 24 مي فرمايند: «به جان خودم
سوگند كه در مبارزه با مخالفان حق و آنان كه در گمراهي غوطه ورند، آنى سستى و
مدارا نمي­كنم!». مبارزه در راه حق، مستلزم آگاهي از طريق هدايت است؛ و ازسوى
ديگر بايد با تكيه بر اتحاد و ايمان به حقانيت‌، مبارزه صورت پذيرد. زيرا «حق
جز با تلاش و كوشش به دست نمي آيد» (خطب?29) اين تلاش وكوشش زمينه ساز رشد حكمت و
دانش و عامل بارورى قواى جسمانى و روحانى و استعدادهاي بالقو? انسان است و
موفقيت او را در زندگى دنيوى و كسب سعادت اخروى تضمين مي­كند. پيروى ازحق او را
از هم? گمراهي ها و ارتكاب به منكرات بازمي­دارد و لذا توش? او در اين جهان،
پربار از اعمال نيك خواهد بود. پيروى از حق، انسان را به مسير يقين و اجتناب از
بدعتگذارى و ابداع شبهات وامي­دارد و اين امر با بصيرت و بينش انسان صورت
مي­گيرد كه طبعأ بايد با احكام و مفاد حكيمان? قرآن كريم هدايت شده باشد.
آرامش واقعى انسان هدايت شده، در پيروي از حق است. روش تربيت با تكيه برجنب?
هدايتي چنين ذكرشده است: از حق فرار نكنيد! آگاه باشيد كه هيچ گاه راه حق را
نخواهيد شناخت مگر اينكه آنها را كه ترك گفته اند، بشناسيد. اين آگاهي ها را از
اهلش بخواهيد؛ زيرا آنها زندگي علم و مرگ جهل­اند. آنهايند كه حكمشان شما را
از عملشان، سكوتشان شما را از منطقشان و ظاهرشان شما را از باطنشان آگاهي
مي­دهد. اينان نه با دين مخالفت مي­كنند و نه در آن اختلاف دارند؛ بنابراين
دين در ميان آنان گواهى است صادق و ساكتي­ است راستگو. (خطب?147) از آنجا كه قرآن
پايگاه هدايت است و اسلام ستونى است كه خداوند آن را در اعماق حق استوار ساخته،
جهت هدايت انسان، منطبق بر احكام دين بوده و او ملزم به رعايت اصول عبادتى اسلام
است . هدايت انسان بايد در ابعاد فكرى و عملى او صورت گيرد.


تكيه بر اصل معاد، يكى ديگر از جنبه هاى آگاه سازى انسان براى هدايت او است.
ايمان به حيات پس از مرگ، عامل كنترل كننده و جهت بخش اعمال و رفتار انسان در
زندگي دنيوى او است كه چنانچه به پيروى ازحق باشد، سعادت اخروى در پي دارد و اگر
در جهت باطل جريان يابد، بدبختى و مجازات را در جهان ديگر به دنبال خواهد داشت
(خطب? ا2). بر اين مبنا انسان بايد جهان دنيوى را فقط به عنوان مسيرى براى انجام
اعمال نيك دريابد و ارزش آن را قليل و خود را فانى بداند. از اين جهت، زندگى
واقعى در مرگ پيروزمندان? انسان و مرگ واقعى در زندگي توأم با شکست است و اگر
کسى با هم? آگاهى خود از وضع رستاخير مطلع باشد، خيانت نخواهد نكرد. پس انسان را
بايد آگاه ساخت که دنيا را به بهاى خويشتن نشناسد و در صدد كسب رضايت پروردگار
خود برآيد؛ به عبارت ديگر, از فرزندان اين دنيا نباشد و اين جهان را وسيله عمل و
عمرخود را زمان عمل بداند كه فردا وقت حساب است. جهان، وسيل? آزمايش انسان است و
انسانى که مسئوليت ها و وظايف خود را طول عمر خويش بشناسد و از آنها آگاه باشد،
اين جهان را به منزل? سايه­اى خواهد انگاشت كه هنوز گسترده نشد ه، است ، كوتاه
مي­شود. به هر حال، آنچه در نهج البلاغه بكرات تأکيد شده، اين است كه در جهان
بينى اسلامي اگر دنيا و مواهب مادى اين جهان وسيل? باشند، موجب پيدايش بصيرت و
بينايى انسانى و مردمى خواهند شد و اگر «هدف نهايى» را تشكيل دهند، موجب كور دلى
و گمراهى هستند.


جنبه عقلاني


يكى از مهم­ترين جنبه­هاى نظام تربيتى از ديدگاه نهج البلاغه، تكيه بر
عقل و استفاده از روش عقلانى در برخورد با امور است؛ چنان كه يكى از وظايف
پيامبران در قبال مردم در طى مدت نبوتشان اين بوده است كه گنج هاى پنهانى عقل ها
را آشكار سازند. استفاده از روش عقلانى با تكيه بر استدلال و دليل و برهان در هم?
موارد به غير از دريافت­هاى الهى نظير كاوش دربار? آفرينش توصيه شده است؛
زيرا تفكر در باب آفرينش و وجود پروردگار با توجه به عظمت آن، عقل­ها را متحير
مي­سازد و وسعت و دامن? آن براى تفكر غير ممكن است. و نمي­توان براي آنها
مثالى فرض کرد و تشبيهي يافت. تكيه بر درک و فهم ناشى از بصيرت عقلانى براى انجام
اعمال به دور از اشتباه و گمراهى، و استفاده از عقل به عنوان عامل كنترل هواهاى
نفسانى و عامل ايجاد کنند? صبر و بردباري، بکرات و در خطبه­هاي متعدد مطرح شده
است.در اين زمينه، مستند ترين كتاب براى بهره گيرى روش عقلاني، قرآن كريم و سنت
پيامبران توصيه شده است، چنان كه امام (ع ) در خطب? 198 مي فرمايند: «قرآن برهانى
است براى كسى كه به گفته هايش استدلال كند، شاهد و گواهى است براى آن كه از آن
سخن بگويد، و پيروزى و غلبه است براى افرادى كه به آن استدلال كنند». به طوركلى
شخص عاقل در نهج البلاغه بدين صورت توصيف شده است كه با چشم قلبش پايان كار را
مي­نگرد و پستى و بلندي­هاى آن را تشخيص مي­دهد و با بينايى عمل مى كند ، بر
شهوات و هوس هاي خود مسلط است، در راه تكامل گام برمي­دارد، با اعتقاد به آخرت
دنيا را ناديده مي­انگارد، در جهت رضايت پروردگار خويش عمل مي­كند، با حركت
در مسير حق با روش اعتدال گام بر مى دارد و از تجربيات خويش استفاده مي­كند و
از مشاوره و پند و اندرزابايى ندارد، كم سخن مي گويد و اساس روابط اجتماعى خود
را بر دوستى و محبت و عدالت پى ريزى مى كند. و به طوركلى خط مشى زندگى شخص عاقل در
نهج البلاغه بدين صورت خلاصه شده است : «براى شخص عاقل درست نيست كه حركتش جز در
يكى از اين سه جهت باشد: براى اصلاح امور زندگي يا در راه آخرت يا در لذت غير
حرام» (حکمت39 )


جنبه معنوي


اين جنبه از نظام تربيتي، در تربيت انسان باتقوا و مخلص، با ايمان راسخ به
وحدانيت پروردگار و توانايى مطلق او در تسلط به زندگى موجودات و گرايش به طبيعت
با اعتقاد به ترس از خدا و پيروى از واجبات او آشكاراست؛ انسانى كه در هر حال و
در هر زمان در هر موقعيت، به ياد خدا زاهدانه زندگي مى­كند، پيوسته به او
متوسل مي­شود،و از او هدايت مى­پذيرد به اين اعتقاد كه «او كفايت كنند? ما
بهترين وكيل است» (خطب?182). امام (ع) در اين باره در نهج البلاغه مي­فرمايد:
ستايش مخصوص خداوندى است كه ...از او استعانت مي­طلبم؛ استعانت کسي که به فضل
پروردگار اميدوار است, به سودش آرزومند، از زيان نرساندنش مطمئن، به قدرت او
معترف، و به گفتار و کردار او معتقد است. (خطب?182) اخلاق, والاترين رتب? تقرب
انسان به پروردگار خويش است؛ بنابراين، از لحاظ معنوى روحي برانسان واجب است كه
در مسير عمل، گفتار و كردار مخلصانه گام نهد و عمل كند، زيرا محبوب­ترين بنده
نزد خداوند همانا مخلص­ترين او است به ويژه اگر اين اخلاص در گواهي انسان به
وحدانيت و ايمان به خداوند يكتا باشد. چنان که امام (ع) در نهج البلاغه
مي­فرمايند: برترين وسيله که متوسلان مي توانند با آن به سوي خدا تقرب
جويند.....کلم? «اخلاص» [شهادت به يگانگي خدا در رسالت پيامبر (ص)] است که هماهنگ
با سرشت بشر است. (خطب? 110) و اين مسير مخلصانه عبارت است از اعتقاد به پيشبرد
عدالت و پيروزى حق، شركت در جهاد عليه باطل و برتري ايمان، بروز صبر و بردبارى
در برابر ناراحتي­ها و كوشش پيگير با دشمن و استقامت در برابر ملزماتى كه از
بعد معنوى بايد هدف تربيت قرار گيرد.


جنب? اجتماعي


در نظام تربيتى اسلامى در تعليم و تربيت انسان، بر هر دو بعد جمع گرايي و
فردگرايى تأكيد مي­شود. به همان سان كه افراد تربيت شده پايه هاى يك جامع?
سالم و مسلمان را پى ريزى مى کنند، يك جامع? متكى بر روابط اجتماعى عادلانه و
اسلامى، زمينه ساز موقعيت­هايى است كه هر يك به نوب? خود مى­توانند در تكوين
مثبت شخصيت معنوى و اجتماعى فرد تأثير به سزايي داشته باشد . بدين جهت، اين بعد
تربيتى با اهميت خاصى متأثر از نظريات عقيدتى اسلام، در نهج البلاغه مطرح شده و
امام على (ع) هم به آن توجه داشته است.


نظام روابط اجتماعى مبتنى بر انس و محبت، اتحاد و دوستى، عدالت و حق جويى،
تواضع و فروتنى، نيكى و احسان، و عفو و بخشش، زمين? رشد ابعاد مختلف شخصيت انسان
را در جامع? اسلامى فراهم مى سازد. استمرار روابط خويشاوندى و نياز انسان به
شرکت در اين روابط ، موضوعي است كه در نهج البلاغه تأكيد شده است:


اى مردم! انسان هر اندازه كه ثروتمند باشد، از بستگان و اقوام خود بى­نياز
نيست؛که از وي با زبان و دست دفاع کنند. خويشاوندان، بزرگ ترين گروهي هستند كه
از انسان پشتيبانى مي­کنند و پراكندگى و ناراحتى او را از بين مي­برند، و در
آن هنگام که حادثه اى پيش آيد، آنها به او پرعاطفه ترين مردم اند. (خطب? 23) و در
اين نوع ارتباطات انسانى، عواملي نظير طبق? اجتماعى، مال و ثروت، نژاد، و رنگ و
دين نبايد دخالت داشته باشد؛ چنان كه پيامبر (ص ) دربار? انصار توصيه فرمود كه
با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بد كاران آنها درگذريد!» (خطب? 66). در نظر
امام (ع )، اتحاد و برادرى تحت عنوان «بيعت» مسلمين با رهبرخويش و در ارتباط با
يكديگر، ارزش والايى دارد؛ و وظيف? آحاد جامعه، پيروى و اطاعت از رهبرى عادل ء
عاقل و حق طلب است كه منافع مسلمين را بر هر چيزى مقدم مي­دارد. در خطب? 205 آمده
است: آنگاه كه حكومت و زمامدارى به من رسيد، در كتاب خدا نظر انداختم، و از هر
دستورى كه داده و هر امرى كه فوموده است، متابعت كردم؛ و به سنت و روش پيامبر (ص)
توجه و به آن اقتدا کردم. اتحاد به عنوان مهم­ترين ثمرات بيعت در جهاد عليه ظلم
و ستم اجتماعي و استقرار عدالت مطرح شده است. اتحاد، نطف? هر فتنه­اي در بطن
خود خفه مي­کند و زمين? رشد را در اجتماع براي فرد فراهم مي­سازد. به طور
کلي، نظام روابط اجتماعي برحفظ حقوق همديگر استوار است؛ چنان که در خطب? 216
آمده است: براي شما لازم است که يکديگر را بر اداي حقوق نصحيت و در انجام آن به
خوبي همکاري کنيد!


يکى ديگر از مسايل مهم در بعد اجتماعي تربيت از ديدگاه نهج البلاغه، پي ريزي
جامعه­اي متکي بر اخلاق اسلامي است كه در آن انسان هاى باتقوا، زاهد، با ايمان
،عاقل و آگاه، متواضع و صادق و عادل تربيت شوند و بدينوسيله ثمرات چشمگير تربيت
اسلامي را مشخص سازند از اين ديدگاه, قابليت تأثير پذيري فرد از جمع و تشکل
سازند? جمع از فرد و قابليت تغيير رفتار فرد از نظر تربيت مطرح شده است (خطب? 238).
از آنچه گفته شد، چنين بر مي­آيد که «انسان مسلمان» در جامع? اسلامي مطرح و
هدف است. مسلمانان بايد دست اتحاد به هم بدهند و در علم از پراکندگي بپرهيزند تا
حق را در هر زمان و موقعيت تحقق بخشند و سرپرست اقطار زميني شوند و لطف و مراحم
پروردگار را نصيب خود سازند. امام (ع )در خطب? 192 مي فرمايند: خداوند بر اين امت
منت گذاشته و پيوند الفت و اتحاد را در بين آنها ايجاد کرده است تا در ساي? آن
زندگي کنند و در کنف حمايت آن پناهنده شوند؛ و اين نعمتي است که احدي
نمي­تواند بهايي بر آن تعيين کند، زيرا از هر بهايي گرانقدرتر و از هر چيز
پرارزشي با ارزش­تر است.و در نهايت بايد گفت كه اساس روابط اجتماعى در اسلام و
حقوق اقشار مختلف مردم در قبال يكديگر، كاملأ در نهج البلاغه مشخص است؛ از جمله:
حق كوچك تر بر بزرگ تر، حق والى بر رعيت، حق رهبريت بر امت و برعكس كه در تبيين
اهداف تربيت اسلامي با يد برآن تأكيد شود.


هدف هاى تربيت


از ديدگاه نهج البلاغه هدف هاي تربيتي زير، براى تحقق آرمان هاى متعالي
انسانى، استنباط مي­شوند:


الف- تعليم حکمت


مبناى تعليم حكمت به استناد نهج البلاغه، قرآن کريم است كه ظاهرش علم و باطنش
حكمت است. حکمت, روشنايي­بخش عقل و خرد انسان است. انسان مي­تواند با پيروى
از شخص مطلع و با فراگيرى دانش و تجربه از.شخص حكيم ، به اصول حكمت مسلط شود. در
واقع حکمت به همراه دانش, حيات قلب هاى مرده محسوب مي­شود كه با ارائ?،
براهينى منطقى، بينايى را براى چشم هاى نابينا و شنوايى را براى گوش هاى ناشنوا
فراهم مى سازد. حكمت و دانش را بايد به هر وسيله و با تكيه بر هر منبعى آموخت؛
زيرا گفتار حکيمانه، گمشد? مؤمن است .


حكمت بدان جهت سخن منطقى است که مي تواند با سخن ضد خود از جهت تعيين صحت به
استناد احكام منطق مقابله كند. فرد مى­تواند با تكيه بر فراگيري حكمت، به
«يقين» دست يابد؛ چرا كه رسيدن به دقايق حكمت و پند گرفتن از حكمت ها به وسيل?
شخص هوشيار و بينا موجب مي شود شخص بتواند از مآخذ گذشتگان عبرت بگيرد و تجربيات
لازم را در تحقق «يقين» كسب كند. در تأكيد بر اهميت آموزش حکمت به عنوان يك هدف
تربيتى، بايد زمين? مساعد را براي تحقق آموزش حکمت به عنوان يک هدف تربيتي،
بايد زمين? مساعد را براي تحقق آموزش حکمت فراهم کرد؛ چرا که تحقق هدف مزبور در
شرايط نامساعد ممکن نخواهد بود.


ب- اشاع? تقوا


تقوا به عنوان «رئيس اخلاق»، از مهم ترين ارزش هاى اخلاقى، اجتماعى، معنوى
اسلام است كه در نهج البلاغه مطرح شده است (حكمت 410). پرورش و تربيت انسانى «متقى»
مورد نظر است كه با ترس از خداوند و ايثار و فداكارى در راه اطاعتش و متابعت از
آنچه در كتاب خدا قرآن به آن امر شده است، عمل كند. انسانى كه با متابعت از او
امر الهي در قرآن و پيروى از فرايض و اجراى آنها و انجام واجبات و سنت­هايي که
هيچ كس جز با پيروى آنها روى سعادت را نمي­بينيد، بايد توشه خود را با عنوان
«تقوا» از اين دنيا برگيرد تا به مشيت خداوند راه يابد. و تقوا (پرهيزگارى)
بهترين زاد و توش? سفر آخرت ذكر شده است (حكمت130). انسان متقى با احساس مسئوليت،
فقط در راه خداوند يكتا و بي­شريك حركت مي­كند، زيرا در مقابل او جوابگو
خواهد بود. تقوا و ترس از خدا، داروى بيماري­هاى قلب ها، بينايى دل ها، شفاى
آلام جسمانى، صلاح و مرهم زخم هاي جان ها، پاکيزه کنند? آلودگى ارواح ، جلاى
نابينايى چشم ها، امنيت در برابر ناارادي­ها و اضطراب ها است. انسان متقى
مي­تواند شر ايط و سختى ها را به خوبي تحمل كند. خداوند انسان را به تقوا سفارش
كرده و آن را منتهاى رضا و خواست خويش از بند گان قرار داده است. در اين باره در
خطب? 1 19 آمده است :


اى بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهيزکارى سفارش مي­كنم؛ زيرا كه آن حق
خداوند به شما است كه خود موجب حق شما بر خداوند خواهد بود (كه در پرتو آن
استحقاق پاداش خواهيد يافت). براى رسيدن به تقوا، از خداوند يارى بجوييد!... ضمن
اين تصوير از انسان «متقي» و آنچه براي پرورش و تربيت خصوصيات اخلاقي­اي که
تقوا را اشاعه مي­دهند ، در نهج البلاغه چنين مي­خوانيم: پرهيز كاران در
دنيا داراى اين صفات برجسته اند: در دين نيرومند، نرمخو و دورانديش، با ايمانى
مملو از يقين، در كسب دانش حريص و داراى علم توأم با حلم ، در غنا ميانه رو ، در
عبادت خاشع ، در تهيدستى آراسته» در شدايد بردبار, طالب حلال ، در راه هدايت
بانشاط ، از طمع دور، عملش نيك ، فكر او ياد خدا, بي­علاقگى و زهد نسبت به زندگي
دنيوى، گفتار و كردار هماهنگ ، مسلط بر عواطف و شهواتش، همگان به خيرش اميدوار و
از شرّش در امان ، گفتارش راست، آگاه به رفتار و ارتباط صحيح با ديگران، در پوشش
ميانه رو، گريزان از محيط باطل و عابر داير? حق ...


بر اين مبنا، درباب «تقوا» و اشاع? آن به عنوان يك هدف تربيتى در مجموع مى
توان چنين گفت : تقوا قلب بدن است و موجب احتراز از فساد اخلاقى و انحرافات
عقيدتى است. تقوا مهم ترين عامل ايجاد بزرگوارى و تواضع در فرد است؛ چنان كه
عملى كه توأم با تقوا باشد، كم ارزش تلقى نمي شود هر چند به نظر ناچيز آيد زيرا
اين عمل مقبول درگاه خداست . تقوا، عامل تسلط انسان به بروز اعمال، رفتار، گفتار
و انديشه­هاى اوست تا پيوسته در مسير حق گام بردارد. تقوا عاملى در مقابل
بدكاري و گنهكارى است كه با آن مي­توان زهر گناهان را از بين برد و با يقين به
برترين درج? مقصود رسيد؛ زيرا تقوا موجب رستگارى فرد و نجات ابدى است و تنها با
تكيه بر تقوا، امكان تعقل انديشه، كنترل عواطف و غرايز، و پرهيز از گفتارهاى
نا به جا و باطل فراهم مى­شود. تقوا و اشاع? آن، به عنوان اهم اهداف تربيتى در
نهج البلاغه ذكر شده است .


ج - پرستش خدا (ايمان)


يكى از والاترين و مهم ترين اهداف تربيتى در نهج البلاغه، پرستش خدا با تكيه
بر شناخت اوصاف او و اعتقاد به توحيد و وحدانيت و عدالت اوست؛ چنان که در خطب?
اول آمده است: سرآغاز دين معرفت اوست؛ کمال معرفتش ؛ تصديق ذات او کمال تصديق
ذاتش، توحيد و شهادت بريگانگي او؛ کمال توحيد و شهادت بريگانگي­اش، اخلاص؛ و
کمال اخلاصش آن است که وي را از صفات ممکنات پيراسته دارند. اعتقاد الهي به
يکتايي وجود او و ستايش توأم با يقين و ايمان ، متکي بر «شناخت» وجود اوست . امام
(ع) در باب ستايش خداوند، با اتکا به اصول عقيدتي آيين اسلام، چنين مي­فرمايند:
ستايش مي­کنم خداوند را به خاطر اتمام نعمتش و تسليم در برابر عزتش و حفظ و
نگهداري از معصيتش. در نيازها از او استعانت مي­جويم؛ چه، آن کس را که خدا
هدايت كند، هيح گاه گمراه نمي­شود و آن كس كه خداوند او را دشمن دارد، هرگز
نجات نمي­يابد و هر كس كه خداوند او را كفايت كند، نيازمند نخواهد شد ...گواهى
مى­دهم كه جز خداوند يكتاى بى­شريك، معبودى نيست ... و گواهي مى­دهم كه محمد
(ص)، بنده و فرستاد? اوست؛ كه او را با دينى آشكار و با نشانه و آيينى راستين و
كتابى نوشته شده فرستاد تا شبهات را از بين ببرد و با دلايل روشن در برابر همگان
استدلال كند؛ با آيات، مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و با کيفرها آنها را
بترساند. (خطب?2) ايمان به عنوان اهم خصوصيات عقيدتي يک فرد مسلمان در نهج
البلاغه مطرح مي­شود. ايمان روشن ترين راه و نوراني ترين چراغ مسير زندگي فرد
است. انسان در پرتو ايمان راه اعمال صالح را مى­يابد و با اعمال شايسته مؤمن
مي شود. با ايمان، كاخ علم و دانش آباد خواهد شد و با علم، هراس از مرگ (و مسئوليت
هاى پس از آن) حاصل مي­شود. اين ايمان با برگزيدن دين اسلام، فرد را به محکم
ترين ريسمان متوسل مي کند؛ زيرا قرآن، معدن ايمان است و مرکز آن. ايمان بر چهار
پايه استوار است: صبر، يقين، عدالت ، جهاد. از اين ميان، امام (ع) در حکمت 82 در نهج
البلاغه در ارتباط با رکن «صبر» مي­فرمايند: «صبر و استقامت را در هر کار پيشه
کنيد! که صبر به ايمان، همچون سراست در مقابل تن؛ تن بي سر فايده ندارد و صبر بي
ايمان نيز بي­نتيجه است». امام (ع) در تفسير ايمان مي‌فرمايند: «ايمان شناخت
با قلب (عقل )، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است» (حكمت 227). و خداوند ايمان
را براى تطهير دل از شرك واجب فرمود» (حكمت 2ه 2). دربار? خصايص «مومن» نيز چنين
آمده است: مؤمن كسى است كه هرگاه بخواهد سخني بگويد، نخست مي انديشد؛ اگر نيک
بود، اظهار مي­کند و چنانچه ناپسند بود، پنهانش مي­دارد. به ديگر سخن، زبان
مؤمن، پشت قلب اوست. مؤمن کسي است که آنچه از ابتدا (از زمان پيامبر) حلال بوده
است، هم اكنون نيز حلال بشمرد و آنچه در آغاز حرام بوده است، الان هم حرام
بداند.آنچه مردم به بدعت (حلال مي­شمردند) اما بر شما حرام بوده است، اين بدعت
ذره­اي از آنها بر شما حلال نمي­كنند... مؤمن كسي است كه در راه خدا از هيچ
ملامتي نمي ترسد؛ سيمايش سيماي صديقان و سخنانش سخنان نيكان است؛ شب زنده دار
است و روشني بخش روز؛ به دامن قرآن تمسك مي­جويد و احيا كنند? سنت هاي خدا و
رسولش است؛ تكبر نمي ورزد و علو برتري را پيشه خود نمي سازد؛ نه خيانت مي كند نه
فساد به راه مي اندازد؛ دل و قلبش در بهشت و بدن و پيكرش در حال انجام وظيفه و عمل
است. احكام دين بر مؤمن واجب شناخته شده است. ايمان مؤمن؛ بازدارند? او از شرك
است. مؤمن راستگويي را حتي در مواردي كه به زيان اوست بر دروغگويي در جايي كه
منفت او در آن است ترجيح مي­دهد؛ عمل او بيش از گفتار اوست؛ و در بيان خويش در
مورد ديگران با ترس از خدا رفتار مي كند. مؤمن صبح و شب به خويش بدگمان است؛
همواره از خود عيب مي­گيرد و طالب تكامل و افزايش كار نيك از خويش است.
بنابراين از تجربيات ديگران عبرت مي­گيرد و به طور كلي مؤمن ايثارگر در راه
دين؛ پاي بند به احكام دين، آگاه و هوشيار به امر واعظ و پند دهند? خود
پيامبر(ص)، پروردگار خويش را مخلصانه مي پرستد.


د- پرورش روح عدالت خواهي


«عدل» از اصول پنج‌گان? دين اسلام است كه در متن نهج البلاغه، معادل ضد ظلم و
جور و اقام? حق و رهگشاي جاد? هدايت بندگان خدا براي زندگي در اين جهان و كسب
جايگاه والا در قيامت و آخرت گرفته شده است. «عدل» از زمر? خصايص ويژ?‌ خداوند
است؛ چنان كه در خطب? 214 آمده است: «گواهي مي­دهم كه خداوند عادل است و دادگر و
حاكمي است جدا كنند? حق از باطل». همچنين امام (ع) در تفسير آي? «ان الله
يأمربالعدل والاحسان» مي­فرمايند: «عدالت، حق مردم را دادن و احسان بخشش
بيشتر است» و «آگاه باشيد كه هر خوني، خونخواهي و هر حقي صاحب و طالبي دارد!
انتقام گيرند? خون­هاي ما همانند كسي است كه براي خود داوري مي­كند (و بر
استيفاد حق خود كاملأ مسلط باشد) و او خداوندى است كه از گرفتن حق كسى ناتوان
نشود و كسى از پنجه عدالتش فرار نتواند كرد» (خطب? 105).


«عدل» در نهج البلاغه به عنوان عاملي در مقابل رفع ظلم و جور توضيح داده مي
شود: « عدالت گشايش مي آورد و آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمل ظلم و ستم بر او
گران تر خواهد بود»( خطب? 15)


قرآن، منبع عدالت است؛ كه در آن، به ستايش خداوندي كه دربار? مخلوقاتش به عدل
و داد رفتار مي كند و در اجراي احكام به عدالت حكم مي كند، توصيه شده است.عدالت
برتر از هم? اعمال نيك و حتي جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهى از منكر تبيين
مي­شود، زيرا عاملى در برابر اشاع? ظلم است.


به طوركلى عدالت چهار ركن اساسى دارد: دقت در فهم، غوردر علم و دانش، قضاوت
صحيح، حلم و بردباري ثابت و پابرجا. بنابراين، آن كس كه خوب بفهمد و به اعماق
دانش آگاهى يابد و به عمق علم برسد، سيراب از سرچشم? احكام باز مي گردد و آن كس
كه حلم و بردبارى داشته باشد، در كار خود تفريط و كوتاهي نمي­كند و در ميان
مردم با آبرومندى و ستودگى زندگى خواهدكرد. بنابراين، با اشاع? روح عدالت
خواهي، خصوصيات يك بنده عادل چنين توصيف مي شود:‌ بند? عادل پيوسته به ياد خدا
است، به عدالت فرمان مي­دهد و به عدالت عمل مي­كند چنان كه برترين بندگان در
نزد خدا پيشواى عادلى است كه خود هدايت مي يابد و ديگران را هدايت مي­كند،
‌سنت معلومي را برپا مي دارد... نخستين مرحل? اقام? ‌عدل براي بنده اين است كه
قادر باشد خويشتن خويش را در محكم?‌ خويش محاكمه كند. و بالأخره، محبوب ترين
بندگان نزد خداوند كسي است كه «خود را به عدالت ملزم كند نخستين مرحل? عدالتش
اين است كه خواسته هاى دل را بيرون براند. او حق مي­گويد و به حق عمل مي­كند؛
هيچ كارخيرى نيست جز آنكه براى انجامش به پا مي­خيزد و در هيح جا گمان نيكى
نمي­برد جز اينكه به سوي آن به راه مي­افتد.


هـ - ايجاد روح برادري


يكى از مفاهيم ارزشمند كه در دين اسلام بر آن تأكيد شده، «برادري» است؛ كه
اساس و پاي? يك جامع? متحد و مملو از همكاري را با تكيه بر روابط سالم اجتماعي
بين افراد تشكيل مي­دهد. «برادري» در مفهوم همراهى، همدردى، و همكاري خلاصه
مي­شود؛ چنان كه امام (ع) مي­فرمايند: «دوست انسان دوست او نخواهد بود مگر
اينكه برادرش را در سه حالت فراموش نكند: به هنگامي كه دنيا به او پشت كرده به
هنگامي كه غايب است و پس از مرگش. اساس برادرى و روابط دوستانه كه بايد در تربيت
اجتماعى فرد مدنظر قرار بگيرد، بر انس، محبت، نيكى، بخشش، احسان و اعتقاد پايه
گذارى شده است كه بايد در تعليم و تربيت به عنوان يك هدف مطرح شود. و سخن آخر:
امير علي، نويسند? كتاب مختصر تاريخ عرب و تمدن اسلامي ،مي­نويسد: در حالي كه
اسلامي انشار مي­يافت و پرچم آن در سرزمين­ها و شهرهاي آن روز افراشته
مي­شد، علي بن ابي طالب (ع) كوشش خويش را در تربيت و جهت دادن فعاليت نژاد عرب
صرف مي­كرد و مي­كوشيد كه آن را در مسير علمي رشد و نمو دهد؛ به همين منظور با
پسر عمويش عبدالله بن عباس در مسجد جامع به القاي مباحثات هفتگي در علم و فلسفه
پرداخت. آنجا مركز هم? علوم شمرده مي­شد و حديث و بلاغت در علم و فلسفه تدريس
مي گرديد ...... (اديب، 80:1362) و بر اين مبناست كه اديب، امام علي (ع) را همان راهبر
بزرگ تربيتي­اي مي داند كه انديشه هاي عالي اسلامي او را ساخت تا او بتواند از
امت هايي كه در انزوا و فراموشي و اهمال مانده­اند، تمدني شگرف و افتخار آميز
و بي­نظير بسازد (همان، ص81).


کتابنامه


اديب, علي محمّد حسين. 1362. راه و روش تربيت از ديدگاه امام علي (ع). ترجم? دکتر
سيد محمّد رادمنش. تهران: مؤسس? انجام کتاب.


امامي، جعفر: آشتياني، محمّد رضا. 1358. ترجم? گويا و شرح فشرده اي بر نهج
البلاغه زير نظر استاد محقّق ناصر مکارم شيرازي . 3ج , چ5، مؤسس? مطبوعاتي هدف.


حسيني، سيّد علي. 1379. تعليم و تربيت اسلامي (منابع و اصول). تهران: پژوهشگاه
علوم انساني و مطالعات فرهنگي. شريعتمداري، علي. 1358. تعليم و تربيت اسلامي. نشر
نهضت زنان مسلمان. قرآن کريم.



پي نوشتها:


عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.


نام? علوم انساني / زمستان 79 و بهار 80 صص 303 - 329


. پايان ص 303.


. پايان ص 304.


. پايان ص 305.


. پايان ص 306.


. پايان ص 307.


. پايان ص 308.


. پايان ص 309.


. پايان ص 310.


. پايان ص 311.


. پايان ص 312.


. پايان ص 313.


. پايان ص 314.


. پايان ص 315.


. پايان ص 316.


. پايان ص 317.


. پايان ص 318.


. پايان ص 319.


. پايان ص 320.


. پايان ص 321.


. پايان ص 322.


. پايان ص 323.


. پايان ص 324.


. پايان ص 325.


. پايان ص 326.


. پايان ص 327.


. پايان ص 328.


. پايان ص 329.














23





. نقل قول‌هاي از نهج‌البلاغه اينجا تا آخر مقاله، از ترجم? آقاي امامي و
آقاي آشتياني (1358) است.



/ 1