دگرگونی شیعه (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دگرگونی شیعه (4) - نسخه متنی

علیرضا شیخ الاسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دگرگوني شيعه (قسمت چهارم)

عليرضا شيخ الاسلامي

پيروزي شيعه، در نهادن مهر و اثر خويش بر جبين انقلاب اسلامي، به دو واقعيت مهم مربوط مي شود. نخست آن كه از ديرباز، بيشتر نمادها، شعاير و تعطيلات در ايران يا كاملا ديني بودند و يا به نحوي با دين داري ارتباط داشتند. ثانيا، شيعه نوين توانست تفسير نويي از نماد عرضه كند، طوري كه در توضيح و تفسير موضوعات و مباحث امروزي قابل استفاده باشد. گروه ديني جديد ادامه قبلي نبود و از آن جا كه پيوندي با منافع مادي يا قراردادي پيشين نداشت، مي توانست نظري نو به دين افكند. نگرش هاي اوليه، هر چند ساده انگارانه، نظريه پردازان جديد شيعه، ارتباط به مراتب بيشتري با آرمان ها و چارچوب درك ايرانيان معاصر، نسبت به افكار مدرسي و جاافتاده كساني چون آيت الله كاظم شريعتمداري در قم، آيت الله احمد موسوي خونساري در تهران و يا حتي آيت الله ابوالقاسم خويي در نجف كه جملگي طرفدار شيعه سنتي بودند، داشت. لذا توجه به اين نكته بسيار مهم است كه روحانيون عالي مقام ميدان را از دست داده بودند. روحانيون شيعه، با توجه به نبود سازمان كليسايي كه بتوانند بدان متكي باشند، ترجيح دادند كه از افراد غيرروحاني براي زنده ماندن انديشه هاي شان استفاده كنند.

در پي تحول جامعه روستايي به جامعه اي كه بيش از پيش رو به سوي شهري شدن دارد، تصوري كه افراد غيرروحاني از علت و معلول در ذهن مي پرورانند، لاجرم عقلايي تر و منطقي تر خواهد شد. حال كه همگان بر اين باورند كه علل را بايد بيشتر در اجتماع جست وجو نمود تا مشيت الهي، لازم است تفسير جديد از دين به زندگي اين جهاني توجه بيشتري كند. در اسلام سنتي، تسليم بي قيدوشرط به مشيت الهي بدين معناست كه انسان نتايج اعمالش را به وي نسبت مي دهد. در الهيات نوين، مسئول بودن انسان، جاي اين تسليم منفعلانه را مي گيرد. در اسلام سنتي، به ويژه نزد گروه هاي صوفي مسلك، انسان محل اعمال اراده خداست. همراهي و هم نشيني نزديك انسان و خدا كه وبر آن را خصلت جوامع مبتني بر كشاورزي مي داند، جايش را به مفهومي رياضت طلبانه از خدايي قدرتمند در دوردست ها مي دهد كه كاملا با جامعه پيچيده شهري - جايي كه قدرت بر اساس سلسله مراتب، دوردست و بي ترحم است - هم خواني دارد. [...]در برداشت جديد، انسان نه عامل اعمال اراده پروردگار، بلكه ابزاري در دستان نيرومند و سخت گير وي است. ناكامي انسان، ديگر نه دليلي براي بخشش وي كه انگيزه اي براي كيفر دادن اوست. رستگاري از دعا و نماز، توسل و تسليم به رضاي خدا حاصل نمي شود. تنها عمل و آن هم در جهت عملي ساختن اراده پروردگار است كه انسان را رستگار مي كند.

معناي شهيد همچون نماد تقدس، نيز به همين صورت دستخوش دگرگوني شده است.

در گذشته، شهدا آسماني و آرامش بخش و در اجابت دعاها و آرزوهاي مومنين واسطه بين انسان و خدا بودند. حال آن كه اكنون نمادهايي هستند كه از مومنين مي خواهند دست به اعمال سياسي و انقلابي زنند. شهدا، به عنوان سرمشق هايي كه در ما ميل رقابت با خود در فداكاري و از خودگذشتگي را برمي انگيزند وارد زندگي روزمره ما مي شوند. پيام هميشگي آن ها مردن به خاطر زندگي است. زندگان بايد با قرباني كردن خود در راه اهداف شان (كه در واقع همان فدا شدن فرد در راه اهداف و به خاطر جمع است)، خاطره شان را زنده نگاه دارند. بسياري از خيابان ها در ايران به نام كساني كه در راه جمهوري اسلامي شهيد شدند، نامگذاري شده و روزهاي بسياري در تقويم اختصاص به يادآوري خاطره آن ها دارند. آيين هاي مرگ در ايران، با سيستمي از نمادها و شعاير، تلاش كرده كه مردگان و زندگان را به يكديگر نزديك كند. عجيب نيست، اشاره به ملت ايران توسط مسئولين كشور و مطبوعات رسمي هميشه با صف شهيدپرور همراه است. اين عقيده كه خدا به كساني كه در اين جهان در راهش مي كوشند، پاداش خواهد داد، الهام بخش تلاش مسلمانان براي از بين بردن اين نابرابري اجتماعي كافرانه با عرق ديني است. قرباني كردن حيات در راه امحاي معاصي، فضيلتي است كه سرانجام پاداشش را از خدا خواهد گرفت.[...]

قبول منفعلانه سرنوشت، جاي خود را به ميل قهرمانانه به ايجاد دگرگوني داد. شهيد، از تصويري محافظه كارانه، به يك باره تصوير يك انقلابي پرحرارت را پيدا كرد و در اين فرآيند، به تصوير اجتماعي ايران معاصر (و نه تصوير اندوهبار ديروز) هر چه نزديك تر شد. اين پديده را چنين نيز مي توان تعبير نمود كه بدين ترتيب، نماد شهيد به نحوي دموكراتيزه شد. از نظر شيعه[سنتي]، شهيد نشان از خاندان پيامبر داشت. ليكن اينك اين اطمينان وجود دارد كه هر مسلمان شيعه غيرتمندي مي تواند به اين مقام دست يابد.(1)

ساير مفاهيم [...] شيعه، مانند انتظار، نيز معناي تازه اي -اين بار اساسا اين جهاني تر و از نظر سياسي معنادارتر- يافتند. انتظار ديگر تنها اميد بستن به روزي نيست كه عدالت پيروز شود و رستگاري بشر با مداخله خداوند صورت گيرد؛ بلكه انتظار رستگاري انسان به دست خود وي و از طريق اعمالش است.

به عنوان مثال، علي شريعتي انتظار را آمادگي روحي، مادي و عقيدتي براي عمل انقلابي، باور به امكان تغيير جهان و قطع و يقين به پيروزي عدالت بر ظلم و اين كه طبقات فقير و دربند وارث زمين خواهند بود تعريف كرد. بدين ترتيب، انتظار به معناي دست روي دست گذاشتن، جاي خود را به مشاركت فعال و سرشار از اميدواري داد.

و مهم تر از همه اين كه خود شيعه تبديل به يك مشي سياسي شد. از نظر شريعتي، شيعه قبل از هرچيز، يك حزب سياسي، برخوردار از ايدئولوژي سيستماتيك، اهداف و خواست هاي روشن، سازمان يافته و با انضباط است كه رهبري جنبش هاي آزاديبخش و توده هاي استبدادزده و ستمديده را برعهده دارد و در جست وجوي عدالت است. ليكن، برجسته شدن معيار سياسي، لزوما به معناي اين جهاني شدن دين بود.

از اين رو مبحث رستگاري (soteriology) در تفسير جديد از شيعه، به شدت از مفهوم گذشته آن فاصله مي گيرد. در اين جا، رستگاري بستگي دارد به اقدام و رفتار سياسي و سمت گيري جمع. اعمال متدينانه اي كه جنبه خارجي دارند(مانندعبادات و زيارت)، احتمالا، كمكي به كساني كه فاقد آگاهي جمعي اند، نخواهند كرد. (امام) خميني بر اين باور است كه، ما انتخابي جز از ميان بردن سيستم فاسد و فاسدپرور نداريم. آنگاه، به اين بحث مي پردازد كه [صرف] اعمالي چون عبادت موجب رستگاري فرد نخواهند شد، چرا كه غيرممكن است بتوان در يك نظامي سياسي غيراخلاقي، اخلاقي باقي ماند. به جرات مي توان گفت كه تاكنون، شيعه (نوين) با تفسير نمادهاي ديني در چارچوب جامعه طبقاتي نوين، در استفاده از اين نمادها به عنوان ابعاد شناختي نظارت اجتماعي موفق بوده است. استيون لوكس خاطرنشان مي كند كه نمادگرايي شعاير مي تواند منبعي از خلاقيت و بداهه گويي ها و نيرويي ضدفرهنگي و ضدساختاري بوده، اشكال اجتماعي، فرهنگي و سياسي نويني را پديد آورد. اين كه اين كار صورت مي گيرد يا خير، بستگي دارد به تركيب طبقه حاكمه اي كه خود حامل همان انديشه هاست. آرايش اجتماعي در ايران به گونه اي بود كه تحول از شيعه محافظه كار به شيعه راديكال را ممكن ساخت.

1 - در هيچ تفسيري از شيعه هم شهادت منحصر در خاندان پيامبر نيست. برداشت مولف نادرست است.م

عنوان اصلي مقاله به شرح زير است:

From RELIGIOUS ACCOMMODATION to RELIGIOUS REVOLUTION The

Transformation of Shi''''''''''''''''ism in Iran

كه فصلي است از كتاب زير:

The State, Religion, and Ethnic Politics: Afghanistan, Iran, and Pakistan

اگرچه مولف مقاله در برخي موارد اشتباهاتي داردو از اين جهت تماما مورد تاييد خردنامه نيست اما به علت نگاه متفاوت آن به سير دگرگوني الهيات شيعه در بستر اجتماعي خواندن آن را براي خوانندگان مفيد دانست .

/ 1