جداسازی ثابت ها و متغیرها در دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جداسازی ثابت ها و متغیرها در دین - نسخه متنی

احمد عابدینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بنابراين, راه كسانى كه خواسته اند با چنگ زدن به احكام ثانوى مشكل را حل كنند و قانونهاى اسلام را دگرگون شونده و دگرديسى پذير بنمايانند و جلوه دهند, بسان آرام بخشى است, مدتى درد را ساكت مى كند و اشكال كنندگان و خرده گيران به دين را ساكت مى كند, ولى در برابر, اشكال به حكمت علم خداوند بى پاسخ مى ماند.

پاسخ دوّم:

اسلام داراى يك روح و حقيقت است و داراى يك قشر و پوسته. و آنچه كه فطرى, ماندنى و درخور برابرسازى در تمامى مكانها و زمانهاست, روح اسلام است و آنچه تغييرپذير, زايل شدنى, غير ثابت و… پوسته, رنگ و لعاب محيطى, قبيله اى و زمان آن است. بنابراين, بايد روح دين را يافت و آن را در هر زمان و مكانى پياده كرد و لباس آن محيط خاص را بر آن پوشانيد.

بررسى

اشكالى كه وجود دارد, چگونگى جداسازى روح از قالب و مغز از پوسته است; زيرا كه افرادِ گوناگون, با ذوقها, سليقه هاى جوراجور, بسته به ذوق خود, محيط خود و آگاهى هايى كه از پيرامون خود دارند, روح اسلام را جداى از يكديگر مى فهمند. مردمان هر سرزمينى, وابستگان به هر فرهنگ و سنتى و دارندگان هر ذوق و سليقه اى, در تفسير روح اسلام, برداشتى به طور كامل جداى از ديگر كسان, كه داراى فرهنگ, سنن و ذوق ديگرند, از روح اسلام دارند. و هر كس چيزى را به عنوان روح و مغز شريعت مطرح مى سازد.

وكلٌ يدعيّ وصلاً بليلى و ليلـى لايقرّ لهم بذاكا

چونان گروهى كه در شب تاريك براى ديدن فيل رفته بودند و هر يك جايى از فيل را بسوده بود: يكى پا, يكى دم, يكى گوش و… انگاره و تصوّرى از آن پيدا كرده بود و براى ديگران انگاره خود را به عنوان فيل, شرح مى داد. اكنون كه صاحب شريعت در بين ما نيست, سيره و سخن معصومان(ع) با دگرگونى واژگان و در دوره ها و زمانهاى گوناگون, بريده بريده, به دست ما رسيده, به گونه اى كه با تلاش فراوان از مجموعه آنها روح و قالب پيدا كرده ايم, حال جداسازى آن دو با توجه به گوناگونى ديدگاه ها كارى بسيار توان فرسا مى نمايد و هر صاحب ديدگاهى, ممكن است صاحب ديدگاه ديگر را در كژراهه و اشتباه بينگارد. مگر اين كه معيارهايى براى جداسازى روح از قالب و مغز از پوست معرفى گردد و آن معيارها, مورد بررسى دقيق, همه سويه و ژرف قرار گيرد, تا با به دست گرفتن آنها همچون چراغ و فانوسى پرتوافشان, به سراغ منابع حديثى فقهى و بلكه به سراغ كل دين برويم, تا هر كس در شعاع و پرتو آن, دين را آن گونه كه هست بيابد, تا در بازگويى براى ديگران دچار بدفهمى و بدگويى نشود.

پس معيارها, ترازها, شاقولها, مهم ترين ابزارهاى ما براى بازشناسى روح از قالب, ثابت از متغيّر, حقيقت از مجاز, مغز از پوست هستند.

خلاصه كلام اين كه, جداسازى روح از قالب, اگر با دقت و با معيارهاى مورد پسند شرع, عقل و يا عقلا انجام پذيرد, مورد قبول است, ولى تمام سخن در توانِ به حقيقت پيوستن چنين جداسازى است.

جواب سوم:

شهيد صدر, براى پاسخ از اين شبهه, راهى نزديك به راه اول و شايد تا حدودى كامل تر پيموده است. در ضمن اين كه پذيرفته فقه احكام ثابت و دگرگون شونده اى دارد, محدوده هر يك و تغيير دهنده آن را نيز تا اندازه اى بازشناسانده است.

با اين بيان كه دين يك سرى احكام ثابت و دگرگون ناپذير دارد كه در همه زمانها بر يك نسق و قرارند و آنها احكام الهى نام دارند و يك دسته احكامى وجود دارد كه در بسترها و زمينه هاى زمانى و مكانى گوناگون, دگرگونى مى پذيرند و دگرگونى آنها به دست حاكم اسلامى است و او, تنها در دايره و قلمروى كه حكم الهى وجود ندارد و به اصطلاح, منطقة الفراغ است, مى تواند حكم صادر كند.

شرح و بررسى:

روشن است كه سخن ايشان, درباره حاكم اسلامى اين زمان و منطقة الفراغ موجود در فقه اين زمان; يعنى در چهارچوب و دايره اباحه رساله هاى عملى, نيست; زيرا اين دايره و قلمرو, بسيار كم و ناكارگشاست; بلكه سخن ايشان مربوط به منطقة الفراغ نخستين حاكمان اسلامى, يعنى پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع).

است به سخن روشن تر, در زمان پيامبر اكرم(ص) يك سرى احكام الهى وجود داشته كه بر همگان گردن نهادن به آنها لازم بوده است, ولى موردهايى هم بوده كه خداوند در آنها حكمى نداشته كه منطقة الفراغ نام داشته و در آنها سخن پيامبر اكرم(ص) به عنوان حاكم مسلمانان, نافذ بوده است و آن دايره, حدومرز و قلمرو, قلمرو احكام دگرگون شونده است.

بنابراين, هم دگرگون شوندگى احكام, هم دايره و قلمرو آنها و هم سازوكار دگرگونى آنها روشن و بازشناخته شد. برابر اين راه حلّ, احكام موجود در قرآن و احكام موجود در بيان پيامبر اكرم(ص) آن گاه كه بيان كننده احكام الهى است, ثابت است و حاكم در آنها دخالتى ندارد.

اين راه حل, مشكل كلامى راه اول را ندارد و از اين جهت, برترى دارد. امّا مشكلى كه وجود دارد عملى ساختن پيشنهاد ايشان و جداسازى احكام الهى, از احكام حكومتى پيامبر اكرم(ص) است; زيرا پيامبراكرم(ص) همان گونه كه در جنگ و صلح نقش داشت و نقش آفرينى مى كرد و در مَثَل براى برانگيزاندن و به شوق انگيزى رزمندگان مى فرمود:

(من قتل قتيلاً فله سلبه.)1

هر رزمنده اى يك تن از لشكريان دشمن را بكشد, مالك ساز و برگ شخصى او: شمشير, نيزه, زره و سپر مى شود.

/ 27