بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید گمان مى رود به جهت رسالت وى نيست و در اساس, در بسيارى از موردها, حضرت در مقام بيان حكم شرعى نيست, تا بحث از تغيير آن مطرح شود.6. گاهى ممكن است پيامبر اكرم(ص) يا امام, در صدد بيان حكم شرعى بوده و موضوع, وصف و متعلق نيز ثابت است, ولى گمان مى بريم كه ايشان اين حكم را براى تمامى زمانها و مكانها, بيان نكرده اند; زيرا كه اين حكم در آن زمان و مكان خاص, با عدالت سازگار بوده, ولى همان حكم اگر بخواهد به همان گونه در زمان و مكان ديگر پياده شود, با اصول اوليه دين, مانند عدالت, فطرت و… ناسازگار است. در اين جا, گمان مى بريم, بلكه اطمينان داريم, اگر پيامبر اكرم(ص) زنده بود, به گونه ديگر حكم مى كرد.به ديگر سخن, از آن جهت گمان به دگرگونى تغيير حكم مى بريم كه اجراى آن حكم با اصول بى گمان و خدشه ناپذير ديگرى كه مى دانيم كه دين بر آنها بنيان نهاده شده, ناسازگارى دارد.در مَثَل پيامبر اكرم(ص) فرموده است:(من احيى ارضاً مواتا فهى له.)33در روزگاران پيشين كه كارهاى دستى انجام مى گرفت و جمعيت كم بود, بويژه در سرزمين حجاز, اين سخن حضرت, عادلانه, متين, انگيزاننده, شوق انگيز براى كشاورزى بوده و هيچ احيا كننده اى مزاحمتى براى احياء كننده ديگر, پديد نمى آورد, ولى اكنون كه يك فرد, با ابزار و ماشينهاى مدرن كشاورزى, توان احياى زمينهاى باير زيادى را دارد, به گونه اى كه در مدت كوتاه و با به كارگيرى ماشينهاى كشاورزى و بهره بردارى از تكنولوژى,به يك قطب سرمايه دارى بزرگ دگر مى شود و ديگران را به زير سلطه خود در مى آورد و زمين و زمان را بر ديگران تنگ مى كند, آيا مى توان به همان فرمايش حضرت استناد جست و همه زمينهايى كه با اين روش آباد شده, ملك فلان سرمايه دار دانست, يا اين كه بايد, بر اساس شرايط روز, تصميم گرفت و براى عمران و مالكيت آن حدّ و مرز روشنى رسم, تا از استعمار بى بهره گان از تكنولوژى نوين, جلو گرفت.اگر كسى بخواهد اين فرمايش پيامبر اكرم(ص) را هميشگى و دگرگون ناپذير بداند, بى گمان با (ان الله يأمر بالعدل و الاحسان.)34, (قل امر ربى بالقسط.)35, (ليقوم الناس بالقسط.)36, (كى لا يكون دولة بين الاغنياء منكم.)37 مخالفت كرده است.ييا اگر به اطلاق روايات حق الماره بخواهيم عمل كنيم و بگوييم هر كسى امروزه حق دارد بر بستانى كه بر مسيرش است وارد شود و ميوه مورد نياز خود را بخورد, ديگر براى باغهاى مسير اتوبوسها و كاميونها, ميوه اى باقى نمى ماند و با عدالت سازگار نيست; از اين روى آن روايات38 را موسمى مى دانيم يا مربوط به يك فرد يا چند نفرى كه به طور اتفاقى به بستانى برخورد كنند.نكته: فرق و ناسانى تغيير نوع چهارم و ششم در اين است كه در آن جا به خاطر ناسازگارى روايات, احتمال موسمى بودن حكمى از احكام مطرح مى شد, ولى در اين جا, به خاطر نا سازگارى با اصول و مبانى ديگر شريعت, مانند:ناسازگارى با عدالت و…7. تغيير حكم به خاطر اضطرار, عسر,حرج و… گاهى حكم و موضوع, هر دو هميشگى و دگرگون ناپذيرند, ولى مكلّف در حالى است و در تنگنايى قرار گرفته كه اگر حرام را انجام ندهد, به خطر مى افتد. در مَثَل, مسلمانى در بيابان, راه را گم كرده و زاد و راحله اش تمام شده و هيچ گونه غذايى براى سير كردن شكم ندارد, جز مردار.حال او يا بايد تن به مرگ بدهد و از گرسنگى بميرد و يا مردار بخورد و خود را از گرسنگى و مرگ وارهاند.آيات بسيارى از قرآن,حكم فرو در مانده و ناگزير را روشن كرده اند و به چنين كسى روا دانسته اند كه از مردار استفاده كند.39بنابراين, حرام بودن مردار در جاى خود ثابت و استوار است, ولى براى كسى كه درمانده و در تنگناى گرسنگى گرفتار آمده, حرام بودن مردار برداشته شده و حلال گرديده است.مانند اين مورد, در فقه بسيار است كه گاهى براى آن بدلى وجود دارد, مانند اين كه اگر وضو زيان داشت, نوبت به تيمم مى رسد40 و اگر روزه ضرر داشت افطار مى كند و سپس در حال سلامتى مى گيرد و گاهى براى آن بدلى نيست, مانند گوشت مردار كه مطلقا در حال اختيار حرام و در حال ناگزيرى جايز است.اين تغيير حكم, در موارد جزئى, از موردهايى است كه در بين مسلمانان مخالفى ندارد, اگر چه ممكن است در نمونه ناگزير و يا حرج, مناقشه داشته باشند.8. دگرگونى حكم, به گونه نسخ: اين گونه از دگرگونى, به چند نوع در خور انگار است:الف.شارع حكمى را به گونه اى بيان كند كه مردم فكر كنند آن حكم, هميشگى و ثابت است, ولى پس از مدتى با بيانى روشن, اعلام كند: حكم, كوتاه مدت بوده است, نه هميشگى.اين گونه نسخ در قرآن بسيار كم است; ولى همه اهل نظر بر اين نظرند كه آيه 13 سوره مجادله, آيه12 آن سوره را نسخ كرده است.خداوند در آيه 12 بر همه مؤمنان واجب كرد كه پيش از گفت و گوى سرّى با پيامبر اكرم, صدقه بپردازند و پس از مدتى روشن شد كسانى كه هر روز وقت پيامبر اكرم(ص) را مى گرفتند و خود را صاحب راز با آن حضرت مى دانستند, به خاطر مال دوستى, از سخن گفتن و راز گفتن با حضرت, خوددارى مى ورزيدند.آن گاه آيه بعدى از سوى خداوند فرو فرستاده شد:(ءَأشفقتم ان تقدموا بين يدى نجويكم صدقات.)41آيا مى ترسيد كه پيش از راز خود[با رسول خدا] صدقه بدهيد.