بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید در عبادات هم نقش مى آفريد و به نماز ظهر, عصر و عشاء, كه پيش از آن, دو ركعتى بودند, دو ركعت افزود و آنها را چهار ركعتى كرد و به نماز مغرب يك ركعت افزود و آن را سه ركعتى كرد.2به هر حال, بازشناسى اين كه, اين گونه امور را از باب رسول بودن انجام داده, تا الهى و ثابت باشند, يا از بعد حاكم بودن انجام داده, تا درخور دگرگونى باشند, نياز به معيارهايى دارد كه ايشان درباره آنها مطلبى بيان نكرده است.بنابراين, نياز به معيارهايى كه منطقة الفراغ را از احكام الهى جداساز,د باز رخ مى نمايد و پاسخهاى ايشان ما را از بحث معيارهاى جداسازى احكام ثابت از متغيّر و دگرگون شونده از دگرگون ناشونده بى نياز نمى سازد, بلكه بر عكس بحث ما تا اندازه اى بيان گر نظر و ديدگاه ايشان است. اگرچه تا اين حدّ را مى توان استفاده كرد كه احكام به روشنى بيان شده در قرآن, از ثابتهاست.
جواب چهارم:
شمارى معيار و ملاك ديگرى به دست داده و گفته اند: تمامى آنچه كه ما از احاديث و يا از قرآن مى فهميم, دگرگون شونده اند; زيرا كه همه اينها با بينش و فهم بشرى فهميده و درك شده و فهم بشرى ناسان و جوراجور است و ثابتها,تنها آنهايى هستند كه در قصد شارع, لوح محفوظ و… موجود است.به ديگر سخن, دين ثابت, ولى فهم دينى دگرگون پذير است.
بررسى:
به نظر مى رسد سخن اين گروه همچون سخن گروه نخست, كه بيان شد, داراى مناقشه است. به اين گونه كه صاحبان اين دو ديدگاه سعى مى كنند, مشكل كنونى را كه پيش آمده حل كنند و حل اصلى مشكل را به جاى ديگرى حواله دهند.صاحب نظران ديدگاه نخست, تلاش مى ورزند: با حاكم دانستن دليلِ اضطرار, گرچه به گونه هميشگى, بر تمامى احكام دين, آنها را از ثابت بودن خارج سازند. اين گروه سعى مى كند با حواله دادن ثابتها بر علم ازلى و لوح محفوظ, همه امور فهميده شده از دين و منابع موجود, مانند قرآن و كتابهاى فقهى و حديثى را دگرگون شونده بداند.گروه نخست براى اضطرار حدّى و قانونى باور ندارد. و به مجرد اضطرار, حكم اوّليِ ثابت را از رده خارج مى سازد, ولى روشن نمى كند كه در حال اضطرار, چه بايد كرد و آيا براى تمامى كسان, حكم ثانوى يكسان است, يا نسبت به افراد مختلف, گوناگون است و در صورت دوم, آن حدود را چه كسى بايد روشن كند.صاحب نظريه چهارم نيز, روشن نمى كند, هنگامى كه فهم متغيّر است, آيا هر كسى, گرچه كه از مطالعات دينى بى بهره باشد, فهم و دركش از دين براى خودشان حجت است؟آيا براى اين گونه كسان, فهم دينى متصور است, تا حجت باشد يا نباشد؟ اگر يك فرد عوام, فهم دينى دارد, هر چند صد درصد مخالف عالمان دينى بفهمد, و فهم دينى او براى خودش حجت باشد و بتواند به آن پاى بند باشد, پس انبياء براى چه آمدند؟ مگر قبل از آمدن انبيا, آنان به فهم ديگرى غير از فهم خود پاى بند بودند كه انبيا براى هدايت آنان و پاى بند كردنشان به فهم خودشان فرستاده شده اند؟ و در اساس, بحث, از لوح محفوظ و احكام ثابت در آن نيست. بلكه بحث در همان امورى است كه ما از دين و شريعت مى فهميم كه به نظر ما, پاره اى از آنها جنبه ثبات و هميشگى و پاره اى جنبه دگرگون شوندگى و متغيّر دارند.
جواب پنجم:
راه ديگرى كه پاره اى برگزيده اند, پيوند دادن ثابت و متغيّر در دين, به جنبه هاى ثابت و متغيّر در انسان است. حاصل سخن اين گروه چنين مى شود: دين براى تكامل انسان و تعالى بخشيدن به او در تماميِ جنبه ها فرستاده شده است و چون انسان داراى پاره اى زواياى ثابت و پاره اى زواياى دگرگون شونده است, دين نيز, همين گونه است و احكام ثابتى دارد كه مربوط به جنبه هاى ثابت انسان است و احكام متغيّرى دارد كه مربوط به جنبه هاى متغيّر آن مى شود. بنابراين, انسان شناسى مقدمه اى بر شناخت زواياى ثابت و متغيّر دين است.
بررسى:
پس از اين, شرح داده خواهد شد كه يكى از معيارهاى جداسازى ثابتها از تغييرپذيرها, همين خواهد بود. البته اين ملاك بسيار كلى است و تنها نشان مى دهد كه عبادات, چون مربوط به روح انسان, كه نسبت به جسم امر ثابتى است, ثابت هستند و دادوستدها و بازرگانيها, چون مربوط به زندگى دنيايى و مادى انسان است, دگرگون پذير, گوناگون, پس دگرگون پذيرند.بنابراين, جواب پنجم, تنها قسمتى از جوابى است كه بايد داده شود, نه تمام آن. افزون بر اين, بازشناسى جنبه هاى ثابت و متغيّر انسان و به دنبال آن بازشناسى ثابتها و تغييرپذيرهاى احكام, خود حكايتى است كه سر دراز دارد.از آنچه گذشت اجمالاً روشن شد كه: برابرسازى احكام شريعت براى تمامى زمانها و مكانها, با يكى از شيوه ها و راه هاى پنج گانه, يا راه هايى از اين گونه, ممكن است ابتدا, جاذب به نظر برسد, ولى با اندك درنگ و دقت, كاستى هر يك از راه ها و روشها روشن مى شود. به هر حال, در همه اين نظريه ها, آنچه بيش از هر چيز, نظر را به خود جلب مى كرد, اعتقاد به نوعى دگرگونى در شريعت بود. در ضمن روشن گرديد كه اگر معيارهاى روشن و درخورپذيرش همگان ارائه گردد, صاحبان آرا و انديشه هاى پنج گانه, يگانه و هماهنگ مى گردند و همه براساس آن معيارها, دگرگون پذيرها و دگرگون ناپذيرها را از هم باز مى شناسند. زيرا از سخنان آنان چنين بر مى آيد كه آنان, غير از دفاع از دين, قصدى نبايد داشته باشند, تا بخواهند, به دور از برهان و منطق از سخن و ديدگاه خويش, به دفاع برخيزند.