بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید نخست آن كه: معصوم و دين شناسى خالى از اشتباه وجود ندارد كه روح و قالب را از يكديگر براى ما جدا سازد.دو ديگر: سابقه ده قرنه عمل بر يك روش و نسق و خوگيرى مردم با اين روش و اجماع امّت, نسلى بعد ازنسل, بر يك راه و روش , پژوهش را در گفته خود به ترديد مى اندازد.در مَثَل, وقتى در قرنهاى پياپى, (احتكار) تنها در پاره اى از كالاها, مانند: گندم و…دانسته مى شده و نياز ضرورى مردم نيز, كم و بيش در همين گونه كالاها و غلاّت بوده, پديد آوردن دگرگونى در حكم, به اين كه احتكار حرام, تنها در گندم و مانند آن نيست, بلكه بسيارى از چيزهاى مورد نياز, مانند دارو و… را نيز در بر مى گيرد, كارى است سخت دشوار و ناسازگار با خوگريهاى مردم.اعلام اين مطلب و خارج شدن از پوسته قرار داده شده بر حقيقت احتكار, با توجه به پيشينه طولانى اين حكم و اظهار نظر نكردن هيچ صاحب نظرى و نبودن معصوم, محقّق را سخت به وحشت مى اندازد.سه ديگر: گيريم كه محقّق حقيقت امر را كشف كند و جرأت ابراز نظر نيز داشته باشد, مردم, كه به طور معمول, از هر چيز, بويژه دين, قالب و شكل آن را مى بينند و از هدفها و از روح و جان آن خبر ندارند, چگونه مى توانند سخن كسى را كه به سختى و دشوارى و تلاش توان فرسا به حقيقت دست يافته و هدف را به درستى شناخته , بپذيرند و چگونه محقق و پژوهش گر مى تواند از تهديدها و واكنشهاى مردم كه گاهى از سوى فرصت طلبان برانگيخته مى شوند, در امان بماند.2. يكى از فرقها و ناسانيهاى بزرگى كه پژوهشهاى اسلامى با پژوهشهاى علمى دارند اين است كه در علم, به معناى Science وقتى كه دانشمندى انگاره و فرضيه اى را مطرح مى كند و براى ثابت كردن آن به بيان دليل و برهان مى پردازد, مى داند كه مخاطب او دانشمندان همان رشته اند و دانشمندان رشته هاى ديگر و توده مردم, كارى با وى ندارند.ولى در حوزه معارف اسلامى, همه خود را صاحب نظر مى دانند و افزون بر صاحب نظر دانستن خود, بحث و نزاع را به ايمان و كفر كشانده و توده مردم را بسيج مى كنند و به بهانه دفاع از عقيده حق يا دين حقيقى , در گيريها و جنگهاى خانمان سوز راه مى اندازند, دانشمندان را بدنام و خانه نشين مى كنند و راه تحقيق را به طور كلى, مى بندند. از باب مثال, بلايى كه بر سر فرزند صاحب عروةالوثقى, سيد على يزدى, در آوردند شگفت و عبرت آموز است:وقتى دانش و ژرفاى انديشه و خبرگى و چيرگى او را ديدند,اطمينان پيدا كردند كه پس از پدر, سيد محمد كاظم يزدى, به مرجعيت خواهد رسيد. از اين روى, دستان و دسيسه را شروع كردند. از او پرسيدند: حكم (اشهد انّ علياً ولى الله) در اذان چيست؟او نيز برابر آنچه با پژوهش و تلاش به آن رهنمون شده بود و با روايات و فتاواى بسيارى از فقيهان پيشين و حال نيز هماهنگ است, پاسخ داد كه اين فراز جزء اذان و يا اقامه نيست و گفتن آن بدعت است.همين مطلب را بدخواهان, بهانه جويان و برانگيخته شدگان از سوى حسودان, بر سر منبرها مطرح كردند و گفتند: (ابن السيد, صار سنّياً) و چنان او را به انزوا كشاندند و چهره او را ناخوشايند جلوه دادند كه كسى جواب سلام وى را نمى داد و هيچ كس از او, كوچك ترين پشتيبانى نمى كرد. ولى همين كه از دنيا رفت و معلوم شد ديگر مزاحم مقام و جايگاه كسى نيست, او را بسيار باشكوه تشييع كردند و با احترام فراوان به خاك سپردند.به هر حال, بحث اين كه آيا شهادت به ولايت حضرت على(ع) جزء اذان هست يا نيست و آيا هر مطلب حقى از جمله شهادت به حق بودن قرآن, يقينى بودن معاد, يا شهادت به ولايت مولاى متقيان, بايد در اذان گفته شود يا اذان, واژگان توقيفى و دگرگون ناپذير دارد, بحث ديگرى است; ولى آنچه اكنون در نظر است اين كه در بحثهاى دينى, چون از عشق, علاقه و احساس مردم استفاده نادرست مى شود و اين عوام فريبيها, براى جامعه اسلامى از زهر هلاهل خطرناك تر است و پيامدهاى ناگوارى در پى دارد.بيش تر بزرگانى كه اين جانب با آنان درباره بحث جداسازى ثابت از متغيّر, مشورت كردم, پس از بيان داستانهاى تلخ, مرا از پيامدهاى اين كار ترسانيدند.3. از ديگر مشكلها و دشواريهاى تمامى تحقيقها و از جمله اين تحقيق به گفته شهيد مطهرى, عوام زدگى فقها و اهل علم است. آنان سعى مى كنند, پيوسته به گونه اى حركت كنند كه عوام آن راه و روش را بپسندند. اگر چه شايد آنان در اين عوام زدگى معذور باشند; زيرا از رويدادهايى مانند آنچه گفته شد, بيمناكند.بله, اگر فقيه و عالم, حقّ مطلب را بفهمد, ولى به خاطر ترس از عوام, اظهار نظر نكند, شايد بتوان او را معذور دانست; ولى مشكل اين جاست كه گاهى عالم, از بس عوام زده است, فهم خود را نادرست و اشتباه مى انگارد و از آن دورى مى جويد و به هيچ روى, نمى تواند به خود اجازه دهد كه سخنى خارج از چهارچوب و دايره فهم عرفى را ادراك كنند. همه چيز دين را تعبّدى و رازآلود مى انگارد.4. دست آخر, چهارمين مانع, كمبود تواناييها و امكانهايى است كه اين گونه پژوهشها به آنها نياز دارند. از جمله به تلاش و تكاپوى تاريخ دانها, جغرافيادانها و باستان شناسان نياز است كه در زبان, روش, سرزمين و ديگر امور مردم عصر بعثت , پژوهش كنند و نتيجه و دستاوردهاى پژوهشهاى خود را در اختيار محقق قرار دهند, تا او با كمك آن پژوهشها, بتواند احكام تأسيسى را از امضايى باز شناسد و گستره و بُرد كلام يك معصوم را روشن سازد و بنماياند كه اطلاق يك كلام, در شهر مدينه, آيا ايران و روم آن زمان را نيز در بر مى گرفته و يا خير؟5. پاره اى از بازدارنده ها و دغدغه هاى فكرى نيز بر سر راه وجود دارد; از جمله شهيد مطهرى مى نويسد:(گشودن اين باب, سبب جرأت يافتن عده اى ديگر براى تبديل و تغيير در احكام شرعى, به ادنى مناسبتى و يا هر ظنى, خواهد شد. چنانچه در طول تاريخ, عده اى با اين مستمسك, بعضى از احكام شرعى را تعطيل كردند, يا تغيير دادند.)15اين دغدغه ها در سخنان شهيد صدر به گونه ديگر جلوه كرده است:(يكى از خطرهايى كه محقّق را در تحقيق در احكام شرعى تهديد مى كند, خطر توجيه رويدادهاى خارجى است. بدين معنى, وى وقتى كه با پديده هاى محيط خود برخورد مى كند, طورى مرعوب يا مجذوب آنها گردد كه آگاهانه, يا ناآگاهانه آنها را صحيح بپندارد و اگر با نصى از نصوص شرعى مخالف آنها برخورد كند, به جاى اين كه رويدادهاى خارجى را بر طبق نصّ تغيير دهد, نصّ شرعى را در برابر آنها تغيير دهد و هماهنگ سازد.)16