آیین سلوک (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین سلوک (3) - نسخه متنی

حسن حسن زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگ جهاد ـ شمار? 10ـ زمستان 1376

آيين سلوک

علامه حسن زاده آملي

5ـ محاسبه

امام کاظم عليه السّلام مي­فرمايد: «کسي که در هر شبانه روز اعمالش را
محاسبه نکند از ما نيست؛ اگر در طي اين محاسبه به کار نيکي برخورد کند از خدا
فزوني آن را بطلبد و اگر گناهي را مشاهده کرد استغفار کند و از آن توبه نمايد.»

مرحوم حسن بن فضل طبرسي «رحمة الله عليه» در ضمن وصاياي پيامبر اکرم صلّي
الله عليه و آله و سلّم به ابوذر نقل مي­کند:

پيامبر فرمود: اي ابوذر، انسان جزو پرهيزکاران نخواهد بود مگر اين که هر روز،
خودش را با دقتي بيشتر از محاسبه شريک مالي­اش محاسبه کند و بداند اين غذا از
کجا آمده است، اين مايع نوشيدني از چه راهي تهيه شده است، و اين لباس که پوشيده
چگونه به دست آمده است آيا از مال حلال است يا حرام؟

6ـ مراقبه

مهمترين مطلب در سير و سلوک الي الله، مراقبه براي تقرب به خداست و کليد همه
سعادت­ها و بهترين راه جلب خيرات و برکات است. مراقبه يعني اين که، بنده در اثر
توجه به خدا به چنين مرحله­اي از ايمان برسد:

1ـ از خود اراده­اي نبيند و در انتظار عطيه­هاي الهي باشد؛

2ـ از غير خدا اعراض کند و چشم انتظار الطاف ربّاني باشد؛

3ـ غرق در درياي بيکران خواسته­هاي حق شود و مشتاق لقاي حضرت دوست باشد؛

4ـ قلبش به سوي حق مشتاق، و روحش به کوي يار بي­تاب شود؛

5ـ براي رسيدن به اين مقصد اعلا فقط از او کمک بخواهد تا خداوند باب رحمتش را
به روي او بگشايد که اين نعمت، بي­پايان است و زوال ناپذير و درهاي عذابش را بر
وي ببندد که ديگر باز نگردد.

انسان در اثر مراقبه ممکن است براي يک لحظه هم که شده از نفس­اش حجاب­هايي
بر طرف شود که با سي سال مجاهده و رياضت بر طرف نمي­شود، که (يبدّل الله
سيئاتهم حسناتٍ)؛ «خداوند کارهاي زشت آنان را به حسنه تبديل مي­کند.»

«وللذين أحسنوا الحسني و زيادةٌ»؛ «براي نيکوکاران نزد خدا پاداشي نيکوست
بلکه بيش از آن نيز پاداش خواهند ديد.»

اين زيادت و فزوني رحمت خاص الهي است، که «ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء»؛ «اين
فضل و رحمت الهي است و آن را به کسي خواهد داد که خواسته و مشيّت اش به آن تعلق
بگيرد.»

گدايي گردد از يک جذبه شاهي
به يک لحظه دهد کوهي به کاهي

پس سالک بر تو باد به مراقبه، بر تو باد به مراقبه، بر تو باد به مراقبه.

ديلمي در ارشاد القلوب مي­نويسد:

«خداوند مي­فرمايد: «و کان الله علي کل شيء رقيباً»؛ خداي سبحان همه چيز را
مراقب است.»

پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم به بعضي از اصحابش فرمود: «اعبد الله کأنک
تراه فإن لم تکن تراه فهو يراک»؛ «خداي را اين گونه عبادت کن که گويا او را
مي­بيني، و بدان که اگر تو او را نمي­بيني يقيناً او تو را مي­بيند.» اين
سخن پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم ناظر به مراقبه است؛ زيرا مراقبه
در حقيقت اين است که انسان بداند خدايش بر او ناظر است و در همه حالات مراقب
اوست.

بالاترين مصلحت براي بنده اين است که در هر نفس بداند خداوند مراقب اعمال
اوست و به او نزديک است. آن چنان که کارهايش را مي­داند و حرکاتش را مي­بيند و
سخنانش را مي­شنود و از اسرارش با خبر است و رفت و آمدش به حکم او قلبش به دست
اوست و با اين حال هيچ قدرتي بر مخفي نگه داشتن از خداوند را ندارد و هرگز
نمي­تواند از سلطنت الهي خارج شود.

لقمان به فرزندش فرمود: وقتي خواستي خداي را معصيت کني به جايي برو که خدا تو
را نبيند!!

اين اشاره است به اين که تو که نمي­تواني جايي را بيابي که خدا تو را نبيند؛
پس معصيت نکن.

خداوند متعال در قرآن مي­فرمايد: «هو معکم أين ما کنتم»؛ «هر جا باشيد خدا
با شماست.»

گويند يکي از علما در بين شاگردانش به جواني باهوش علاقه بيشتري نشان
مي­داد. اين کار سبب اعتراض و سرزنش ساير شاگردان شد، [استاد براي اين که به
طور عملي به آنان ثابت کند در اين علاقه نشان دادن حق به جانب اوست] به هر يک از
شاگردان پرنده­اي داده و فرمود: در جايي که هيچ کس شما را نبيند آن را ذبح
کنيد، پس از چند دقيقه همه شاگردان با پرنده­هاي ذبح شده برگشتند، دقايقي بعد
جوان با هوش برگشت امّا پرنده را ذبح نکرده بود، استاد از او پرسيد چرا پرنده را
ذبح نکردي؟؟

شاگرد پاسخ داد، شما دستور فرموديد جايي که هيچ کس نباشد آن را ذبح کنم و من
جايي نيافتم که خداي يگانه، بي­همتا و واحد احد نباشد، استاد به او آفرين گفت
و به شاگردان فرمود: به اين جهت او را از بين شما برگزيدم و احترامش نمود.

اينک به بعضي از آثار مراقبه مي­پردازيم.

الف: آنچه خداوند سبحان برگزيده است انتخاب کردن؛

ب: احترام به آنچه خداوند آن را محترم دانسته است؛

ج: کوچک شمردن آنچه خداوند آن را کوچک شمرده است.

بنابراين، اميد به خداوند تو را به عبادت وا مي­دارد و ترس از عدالت حضرت حق
تو را از گناهان حفظ مي­کند و مراقبه منجر به حيا مي­شود و تو را به حقايق
مي­رساند و وادار به محاسبه امور به ظاهر کوچک زندگي مي­کند.

بدان که برترين عبادت مراقبه است آن هم مراقبه­اي هميشگي و مدام.

سعادت انسان در اين است که هميشه محاسبه و مراقبه داشته باشد و دايماً خويشتن
را مواظبت و تأديب نمايد؛ که خداوند کارهايش را مي­بيند و بدان مطلع است؛ و
بداند که هميش? در حضور حق است و لحظه­اي از علم حق به دور نيست.

آداب مراقبه

الف: عبادات و اعمال و دعاهاي ماه­ها و روزهاي سال را انجام دهد؛

ب: از دعاهاي ساعات شبانه روز غفلت نورزد؛

ج: از آن مهمتر مواظب باشد لحظه­ها را بيهوده سپري نکند؛

د: هميشه چشم به راه وزش نسيمي جان فزا از کوي يار باشد که پيامبر اکرم صلّي
الله عليه و آله و سلّم فرمودند: اي مردم! بدون شک در زندگي شما لحظاتي فرا
مي­رسد که نسيم جان بخش رحماني مي­وزد پس بياييد و در کمين آن لحظات طلايي
باشيد و به آن­ها پشت نکنيد.

بزرگ پرچمدار اخلاق و سير و سلوک، آية الله ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي ـ رحمة
الله عليه ـ در اين موضوع کتابي به نام المراقبات في اعمال السنة تأليف
کرده­اند که جزو بهترين کتاب­هاي اين رشته محسوب مي­شود؛ از آن غفلت نکنيد
و بدان مراجعه نماييد.

در پايان ارشاد القلوب نقل شده است خداوند در شب معراج از پيامبر صلّي الله
عليه و آله و سلّم پرسيد ­اي احمد! آيا مي­داني بهترين شادماني کدام است و
جاودانه­ترين زندگي چيست؟

پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: خدايا نمي­دانم.

خداوند فرمود: بهترين شادماني آن است که انسان هميشه مشغول ذکر من باشد و از
آن خسته نشود و نعمت­هاي مرا فراموش نکند و مرا بشناسد و شب و روز به دنبال جلب
رضايت من باشد.

جاودانه­ترين زندگي اين است که هميشه مراقب نفس خويش باشد تا دنيا نزد او
کوچک و بي ارزش شود و آخرت نزد او بزرگ و با ارزش شده، خواسته مرا برخواست? خودش
ترجيح دهد و به دنبال رضايت من باشد و مرا آن چنان که هستم بزرگ بداند و هميشه
متذکر علم و اطلاع من به خودش باشد.

در لحظه، لحظه شب و روز و پيشامد گناه، مرا مراقب خويش بداند و آنچه را که
نمي­پسندم از قلبش بدر کند، با شيطان و وسوسه­هايش مخالفت کند، شيطان را در
قلبش جاي ندهد.

وقتي اين کارها را انجام داد قلبش را با جام محبّت سيراب مي­کنم تا غير مرا
در قلبش جاي ندهد و ذکر و فکر و همّت و سخن­اش پيرامون نعمت­هايي باشد که به
بندگان محبوبم ارزاني داشته­ام.

چشم قلب و گوش­اش را مي­گشايم تا با قلبش بشنود و با آن به جلال و عظمت من
خيره شود.

دنيا را برايش تنگ و کوچک مي­نمايم و لذات دنيا را برايش بي ارزش و خوار
مي­کنم تا از آن­ها نفرت داشته باشد و از دنيا و آنچه در آن است بر حذرش
مي­دارم، آن طور که چوپان گوسفندانش را از چراگاه­هاي کشنده حفظ مي­کند.

اينجاست که از مردم فرار مي­کند و از دنياي فاني به جهان باقي مي­رود و از
خان? شيطان به منزل رحمان مي­شتابد، و او را با هيبت و عظمت، زينت مي­بخشم.

اين بهترين شادماني و همان زندگي جاودان است و اين مقام والاي کساني است که به
خواست? خدا راضي­اند.

پس کسي که براي خشنودي من گام بردارد او را به سه خصلت مفتخر مي­کنم:

الف: او را به چنان شکرگذاري هدايت مي­کنم که هيچ گونه جهلي در آن نباشد؛

ب: او را به چنان ذکري مي­آرايم که فراموشي در آن نباشد؛

ج: چنان محبتي به او مي­چشانم که محبت هيچ يک از بندگانم را بر محبت من ترجيح
ندهد، پس آنگاه که مرا دوست بدارد من نيز او را دوست خواهم داشت و چشم و قلبش را
به جلالم مي گشايم ، پس از آن بندگان خاص مرا خواهد شناخت. از آن پس در
تاريکي­هاي شب و روز با او مناجات خواهم کرد تا سخن گفتن اش با ديگران و
همنشيني اش با سايرين قطع شود. سخن خودم و سخن ملائکه ام را به او مي شنوانم و آن
سري را که از خلقم پوشانده ام بر او آشکار خواهم کرد.

لباس زيباي حيا و عفّت را بر تنش مي­پوشانم تا همه بندگانم از او خجالت
بکشند و با حالتي آمرزيده از گناهان، در زمين حرکت مي­کند.

قلبش را آکنده از علم و معرفت و بصيرت مي­کنم تا هيچ چيزي در بهشت و دوزخ از
او مخفي نماند و احوال و اهوال مردم در قيامت را به او نشان مي­دهم

کيفيت محاسبه از اغنيا و فقيران و جاهلان و عالمان در قيامت را به او
مي­نمايانم و قبرش را نوراني مي­گردانم.

نکير و منکر در قبر از او چنان به نرمي و مدارا مي­پرسند که غم مرگ و تاريکي
قبر و لحد و سختي سفر آخرت را نخواهد ديد، تا در قيامت با نامه اعمالش به ميزان
اعمال حاضر شود.

نام? عملش را به دست راستش مي­دهم تا آن را بخواند، پس بين خودم و او هيچ
واسطه­اي قرار نخواهم داد و اين است صفات محّبان خداوند.

تو اي رهرو راه دوست به دقّت در اين سخن خداي متعال با حبيبش رسول خدا صلّي
الله عليه و آله و سلّم بنگر که چه جايزه­ها و هديه­هاي ارزشمندي براي اهل
مراقبه و رضا و محبّت قرار داده است که از بهترين آن­ها باز شدن چشم بصيرت قلب
است و به سبب همين اهميتش دوبار ذکر شده است.

شبيه اين جايزه­هاي ارزنده چيزهايي است که بندگانش را به سبب انجام مستحبات
و واجبات وعده داده است خداوند متعال در حديث قدسي مي­فرمايد:

«هيچ چيز بنده­ام را به اندازه انجام واجبات به من نزديک نمي­کند و پس از
آن هيچ چيز به رتب? مستحبات نمي­رسد که بنده در اثر عبادات مستحبي آن قدر به من
نزديک مي­شود تا من او را دوست بدارم و از آن پس که او را دوست داشتم من شنوايي
او مي­شوم که با آن مي­شنود و بينايي او مي­شوم که با آن مي­بيند و زبان
او مي­شوم که با آن سخن مي­گويد و دستش مي­شوم که با آن کار، انجام مي­دهد
و در اين حال اگر مرا بخواند و دعا کند اجابت مي­کنم و اگر چيزي بخواهد،
مي­دهم.

اين حديث را علامه بزرگوار شيخ بهاء الدين (بهايي) ـ رحمة الله عليه ـ در کتاب
اربعين­اش آورده که از طريق ابان بن تغلب از امام محمد باقر عليه السّلام نقل
مي­کند، آن حضرت فرمودند:

وقتي پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم به معراج مشرف شد پرسيد خدايا!
بند? مؤمن نزد تو چگونه است؟ خطاب رسيد ­اي محمد! هيچ چيز بنده­ام را به
اندازه انجام واجبات به من نزديک نمي­کند.

پس از نقل اين حديث علامه بهاء الدين (بهايي) مي­فرمايد:

اين حديث از لحاظ سندي صحيح السند است حتي از احاديث مشهور بين شيعه و سني است
که در کتاب­هاي مورد قبول طرفين ذکر شده است.

اين حديث را مرحوم کليني ـ رحمة الله عليه ـ در اصول کافي با دو سند از امام
صادق عليه السّلام و امام باقر عليه السّلام نقل کرده است و پس از آن­ها حديثي
ديگر شبيه همين مضمون آورده است اين همان قربي است که نزد خواص به قرب نوافل
مشهور است.

قرب فرايض

خداوند متعال مي­فرمايد: هيچ چيز بنده­ام را به اندازه واجبات به من نزديک
نمي­کند و با انجام آن بنده ام آن قدر به من نزديک مي­شود که من دوستش دارم،
وقتي او را دوست داشتم او شنوايي من مي­شود که با آن مي­شنوم بينايي من
مي­شود که با آن مي­بينم و دست من مي­شود که با آن ،کار انجام مي­دهد.

پس اي سالک کوي يار! تو نيک بنگر تفاوت اين دو قرب چقدر است؟! در دوّم (قرب
نوافل) خداوند شنوايي و بينايي و زبان و دست سالک مي­شود و در دوّم (قرب فرايض)
انسان شنوايي و بينايي و دست خداوند مي­شود.

پس ثواب واجبات بيشتر از مستحبات است و سبب تقرب بيشتري نيز مي­شود علام?
محقق، خواجه نصير الدين طوسي در اين باره مي­فرمايد:

وقتي عارف از خويشتن بريده و به حق پيوست هر قدرتي را محو قدرت حق ـ که به همه
مقدورات تعلق گرفته است ـ مي­بيند و هر علمي را فاني در علم خداوند ـ که هيچ
ذره­اي از ديده علمش مخفي نيست ـ مي­داند و هر اراده­اي را مستغرق اراد? او
که هيچ چيز از اراده او خارج نيست مي­يابد، بلکه هر وجود و هر کمال وجودي را
صادر شده ازحق مي­داند پس حق تعالي در اين هنگام بينايي او مي­شود تا با او
ببيند و شنوايي­اش مي­شود که با او مي­شنود، دست او مي شود که با او
کارهايش را انجام مي دهد .و عقلش مي شود که با او مي­فهمد و هستي­اش مي­شود
که با او پديد مي­آيد. در اينجاست که عارف به اخلاق الهي متخلّق شده است.

پي نوشتها:

قسمت­هايي از رسال? لقاء الله حضرت استاد علامه حسن زاده «دام عزّه» که
مشتمل بر نصيحت­ها و موعظه­ها خداي سبحان و حضرات معصومان است براي ترجمه
برگزيده شد که بخش اول آن در شماره 6 همين مجله و بخش دوم آن در شماره 9 و اينک بخش
سوم که از ص 123 تا 128 اين رساله است تقديم مي­شود.

. پايان ص38.

. پايان ص39.

. پايان ص40.

. پايان ص41.

. پايان ص42.

. پايان ص43.

. پايان ص44.

. پايان ص45.

. پايان ص46.

1

. محاسبه يکي از اصطلاحات علم اخلاق و عرفان عملي است که همچون بسياري از
اصطلاحات اين طايفه، از روايات گرفته شده است و آن را اين گونه تعريف
کرده­اند: سالک وقتي از شبانه روز خود را معين نمايد از براي رسيدن حساب خود از
مبدأ وقت سابق تا اين وقت را ملاحظه نمايد که در آنچه بر آن عازم شده با ساير
احکام لازم، آيا عامل او که بدن يا نفس باشد خيانتي کرده يا نه. رسال? سير و
سلوک، منسوب به بحر العلوم، ص 150 ـ 151.

. «ليس منّا من لم يحاسب نفسه في کل يوم فإن عمل حسناً استزاد الله و ان عمل
سيئاً استغفر الله منه و تاب اليه.» اصول کافي، ج2، ص 453؛ مکارم الاخلاق، فصل 5،
باب 4.

. مراقبه يکي از اصطلاحات علم اخلاق و عرفان عملي است و چنين تعريف شده است:

مراقبه عبارت است از متوجه و متلفت خود بودن در جميع احوال تا از آنچه بدان
عازم شده و عهد کرده تخلّف نکند. رسال? سير و سلوک، منسوب به بحرالعلوم، ص 150.

. سور? فرقان (25) آي? 70.

. سور? يونس (10) آي? 26.

. سور? مائده (5) آي? 54.

. گرچه بحث پيرامون مشيّت الهي، مقاله­اي مستقل مي­طلبد، اما خلاص? آن
اين است: از آنجا که خداوند حکيم است و همه کارهايش با حکمت و عدالت همراه است،
خواسته و مشيّت­اش نيز اين گونه است نه اين که بدون سبب و بي حکمت باشد، پس اگر
کسي مورد مشيّت و لطف الهي قرار مي­گيرد، بستگي به عواملي داشته که از اختيار
وي خارج نبوده بلکه خودش مقدمه اين فضل الهي را به وجود آورده است.

. گلشن راز، ص 74.

. سور? احزاب (33) آي? 52.

. بحار الانوار، ج77، ص 74، ح3.

. سور? حديد (57) آي? 4.

. ممکن است جمله فوق ناظر باشد به مؤاخذ? که يکي ديگر از آداب سلوک است و در
تعريف آن گفته شده است:

مؤاخذه عبارت است از اينکه بعد از ظهور خيانت در مقام تأديب و تنبيه و سياست
برآيد به عتاب و خطاب بلکه به زجر و ضرب و شتم. رسال? سير و سلوک منسوب به
بحرالعلوم، ص 152.

. ارشاد القلوب، باب 39.

. «إن لربّکم في ايّام دهر کم نفحات الا فتعرضوا لها و لا تعرضوا عنها.» بحار
الانوار، ج90، ص 95، ح10.

. ارشاد القلوب، ديلمي؛ بحار الانوار، ج77، ص 28، ح6.

. اين که حديث شريف به سَمع (شنوايي) و بصر (بينايي) تعبير آورده است و اذن (گوش)
و عين (چشم) تعبير نفرموده است شايد بدين سبب باشد که گوش ابزار شنوايي است و سمع
خود شنوايي و عين (چشم) ابزار ديدن است و بَصَر بينايي و اين نهان است و آن آشکار،
اين باطن است و آن ظاهر و تجلي حقّ در اعضاي باطني مناسب­تر است تا اعضاي ظاهري
مادي طبيعي دنيوي که قيصري در شرح فصوص بدين مطلب اشاره نموده است. فصوص، ص 92.

. معناي اين حديث چيست و چگونه حقّ، شنوايي و بينايي بنده محسوب مي­شود يا
بنده شنوايي و بينايي حقّ مي­شود وجوه فراواني گفته شده است يکي از
ساده­ترين معاني آن که مرحوم مجلسي ـ رحمة الله عليه ـ نيز به آن اشاره­اي
کرده است اين که وقتي انسان از اسارت هوا و هوس رها شد و خواسته­هاي خدا را بر
خواسته­هاي خويش برگزيد خداوند در نفس و بدنش تصرف مي­کند و مدّبر قلب و
اعضا و جوارح اين چنين بنده­اي مي­شود که با نور حقّ مي­بيند و با نور حقّ
مي­شنود و ... و اين غير از چيزي است که عده­اي نادان مي­گويند که آن کفر است
و شرک. بحار الانوار، ج 87، ص 33.

. بحار الانوار، ج78، ص 31، ح15.

. اربعين، شيخ بهاء الدين (بهايي)، ص 689.

. اصول کافي، ج2، ص 262.

. براي توضيح بيشتر در چگونگي برتري واجبات بر مستحبات و شبهات احتمالي
پيرامون حديث شريف. ر.ک: بحار الانوار، ج75، ص 155 ـ 157؛ اربعين شيخ بهاء الدين
(بهايي) ص 695.

/ 1