نظارت در حکومت علوي
محمّد رحماني
کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
قدرت انسانها خارج است؛ چه ميتوان گفت درباره شخصيّتي که گنجي شافعي از
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ دربارهاش گزارش کرده است:«لو أنّ الرياض أقلام و البحر مداد و الجنّ حُسّاب و الإنس کُتّاب ما أحصوا
فضائل علي بن أبي طالب.» «اگر تمام درختان قلم و درياها مرکّب و پريان شمار شگر و تمامي انسانها
نويسنده باشند فضايل و ارزشهاي علي ـ عليه السلام ـ پسرابي طالب را
نميتوانند به شمار آورند.» در اين نوشتار مسأله نظارت امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ بر عملکرد کارگزاران
حکومت را مورد بررسي قرا ميدهيم. پيش از آغاز بحث يادآوري چند نکته ضروري است:1 ـ محدوده بحث تنها سخنان امام علي ـ عليه السلام ـ در نهج البلاغه است؛ 2 ـ موضوع نوشته تنها نظارت بر کارگزاران در داخل حکومت است نه بيشتر؛3 ـ پر واضح است که برخي از مطالب، صريح در امر نظارت نباشد وليکن با توجّه به
قراين فراوان از جمله عبارت «بلغني» (به من خبر رسيد) و اين که امکانات خبر رساني
در آن عصر مشکل بوده و از نحوه عکس العمل امام ميتوان استفاده کرد که آن حضرت
در اين موارد بازرس و مأمور نظارتي داشته است.
1 ـ اهتمام به امر نظارت
امام علي ـ عليه السلام ـ در عهدنامه مالک اشتر ضمن توصيه و تأکيد بر اين کهکارگزاران بايد با امتحان ، انتخاب شوند وزندگي آنان به گونه اي مطلوب تأمين
شود ، درباره ضرورت نظارت بر عملكرد كارگزاران فرموده است:«ثمّ تفقّد أعمالهم و ابعث العيون في أهل الصدق و الوفاء عليهم فأنّ تعاهدک
في السّر لامور هم حِدْوَة لهم علي استعمال الأمانة و الرفق بالرعيّة و تحفّظ
من الأعوان فإن أحد منهم بسط يده إلي خيانة اجتمعت بها عليه عندک أخبار عيونک
اکتفيت بذلک شاهداً فبسطت عليه العقوبة في بدنه و أخذته بما أصاب من عمله ثمّ
نصبته بمقام المذلّة و سمته بالخيانة و قلّدته عار التهمة.»« سپس با فرستادن مأموران مخفي راست گو و وفادار کارهاي آنان (کارگزاران) را
زير نظر بگير؛ زيرا بازرسي نهاني در کارشان، آنان را به رعايت امانت و نرمي با
توده مردم وادار ميسازد. با دقّت بسيار مراقب ياران خود باش، اگر يکي از آنان
دست به خيانت زد و تمامي مأموران مخفي تو به طور دسته جمعي آن را تأييد کردند
بايد که به آن اکتفا کني و بدون تأخير خيانت کار را کيفر دهي و به مقدار خيانتي
که انجام داده است او را کيفر نمايي. سپس وي را در مقام خواري و مذلّت بنشان و داغ خيانت بر پيشانياش بنه و طوق
رسوايي بر گردنش بيفکن.»از اين بخش عهدنامه امام علي به مالک اشتر، استاندار مصر، مطالبي درباره
اهميّت و لزوم نظارت بر کارگزاران استفاده ميشود از جمله:1ـ نظارت مستقيم بر آنان، «ثمّ تفقّد أعمالهم»؛2ـ به کارگيري نيروهاي اطلاعاتي، «وابعث العيون من أهل الصدق و الوفاء
عليهم»؛3 ـ زير نظر داشتن کارمندان علي رتبه، «و تحفّظ من الأعوان»؛4ـ جلوگيري از خيانت کارمندان، «فإن أحد منهم بسط يده إلي خيانة...»؛5ـ کيفر دادن کارمندان خيانت کار، «فبسطت عليه العقوبة في بدنه»؛6ـ معرّفي ذلّت بار خيانت کاران، «و أخذته بما أصاب من عمله»؛7ـ افشاگري عليه خيانت کاران، «و وسمته بالخيانة و قلّدته عار التهمة».از جمله مسايل مهمّ نظام بازرسي اين است که اسلام بازرسان حکومت را به عيون
(چشمها) تشبيه کرده است؛ زيرا بازرسان براي حاکم اسلامي کار چشم را انجام
ميدهند، و اگر حاکم، بازرس مورد اطمينان نداشته باشد نميتواند حکومت را
اداره کند مانند شخص نابينا که نميتواند راه درست را بيابد.مطلب ديگري که امام علي ـ عليه السلام ـ تأکيد کرده است اين که بازرسان بايد
مورد اعتماد و اطمينان حاکم اسلامي باشند تا آن چه را گزارش ميدهند، از نظر
شرعي حجّت معتبر و قابل اقدام عملي باشد. مطلب ديگر، اگر بر اساس گزارش بازرسان، خيانت کارگزاري ثابت شد، بايد در مورد
اين گزارش اقدام عملي صورت گيرد و دست خيانت کار از خيانت قطع شود و به مجازات
اعمال خويش برسد.مطلب ديگري که مورد توجّه امام علي ـ عليه السلام ـ بوده اين است که به آن چه
بازرس گزارش ميکند، ترتيب اثر داده شود.
2ـ نظارت و حسابرسي از کارگزاران
امام علي ـ عليه السلام ـ در نامه چهلم خطاب به يکي از کارگزاران نوشته است: «بلغني إنّک جرّدت الآرض فآخذت ما تحت قدميک و أکلت ما تحت يديک فارفع إليّحسابک و اعلم أنّ حساب الله أعظم من حساب الناس.» «به من خبر رسيده که کشت زمينها را برداشته و آن چه را که مي-توانستي گرفته
و آن جه در اختيار داشتي به خيانت خوردهاي.پس هر چه زودتر حساب اموالت را براي
من بفرست و بدان که حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سختتر است.»آن چه سبب ميشود اين نامه در خور توجّه بيشتر قرار گيرد اين است که مخاطب آن
عبدالله بن عبّاس، پسر عموي آن حضرت است. اين برخورد نشان ميدهد نظارت و
مراقبت امام علي همان گونه که نسبت به کارگزاران غير خويشاوند به دقّت اعمال
ميشود، بر کارگزاران خويشاوند نيز اعمال ميشود و در نشان دادن عکس العمل و
مجازات هيچ گونه تفاوتي نبوده است.آية الله حسن زاده در اين باره نوشته است: «آنچه مايه تأسّف کشنده است اين که مخاطب نامه يکي از نزديکان و خويشاوندان
آن حضرت بوده است؛ زيرا طبق گزارش بيشتر مورّخان، مخاطب، عبدالله بن عبّاس بوده
است.»از سوي ديگر، حيف و ميل عبدالله بن عبّاس نسبت به بيت المال براساس منطق و
استدلال موجّه (از نگاه خودش) صورت گرفته است، زيرا او پس از کشته شدن محمّد بن
ابي بکر بر اين باور بوده که حکومت به دست دشمنان شيعه و بني هاشم ميافتد. از
اين رو، مقداري از بيت المال بصره را جهت تأمين مخارج ايتام و زنان بيسرپرست
که مردان آن در جنگها به شهادت رسيده بودند، ذخيره ميکند با اين نيّت که
چنين کاري منع شرعي ندارد.ابي الحديد در اين باره نوشته است:«عبدالله بن عبّاس پس از دريافت نامه شديد اللحن و عتاب آميز امام علي در
پاسخ نوشت: نامه عتاب آميز شما دريافت شد ولي به جان خودم سوگند همانا حق من از
بيت المال بيشتر از آن چيزي بوده که ذخيره کردهام.»ولي چنين استدلالهايي امام علي را قانع نميکند و عکس العمل نشان
ميدهد.
3ـ نظارت بر چگونگي تقسيم بيت المال
مولا علي ـ عليه السلام ـ در نامه چهل و سوم که بر اساس گزارش رسيده از مصقلةبن هبيرة شيباني کارگزار آن حضرت در منطقه اردشيره خُرة (فيروزآباد فارس) صادر
شده او را بر رعايت نکردن عدالت توبيخ کرده و نوشته است:«بلغني عنك أمر إن کنت فعلته فقد أسْخَطْتَ ألهك و عصيت إمامك إنّك تقسم فيء
المسلمين الذي حازته رماحهم و خيولهم و اُريقت عليه دماؤهم فيمن أعتامك من
اعراب قومك فو الّذي فلق الحبّة و برأ النسمة لئن کان ذلك حقّاً لتجدنّ بك عليّ
هواناً و لتخفَّنَّ عندي ميزاناً فلا تَسْتَهِن بحق ربّك و لا تصلح دنياك بمحق
دينك فتکون من الأخسرينَ أعمالاً.» « از تو به من گزارشي دادهاند که اگر چنان کرده باشي خداي خود را به خشم
آوردهاي و امام خويش را نافرماني کردهاي. خبر رسيده که تو غنيمت (بيت
المال) مسلمانان را که نيزهها و اسبهايشان گرد آورده و با ريخته شدن
خونهايشان به دست آمده و عربهايي که خويشاوندان تو هستند و تو را
گزيدهاند پخش ميکني. به خدايي که دانه را شکافت و پديدهها را آفريد اگر
اين گزارش درست باشد در نزد من خوار و منزلت تو سبک شده است پس حق پروردگارت را
سبک مشمار و دنياي خود را با نابودي دين آباد مکن که زيانکارترين انساني.»علامه حسن زاده درباره اين خطبه آورده است:«مصقلة بن هبيره از بزرگان نجد و از قبيله بني شيبان بوده است و علّت توبيخ و
سرزنش مولا علي ـ عليه السلام ـ اين بود که وي بخشي از بيت المال را ميان اقوام
خويش تقسيم کرد بي آن که از امام علي اجازه بگيرد، به اين نيّت که اين تقسيم از
سهميّه آنان از بيت المال به شمار ميآيد. افزون بر اين، عدّهاي از
جنگجويان را که عليه مسلمانان جنگيده و در منطقه اهواز اسير شده بودند را هزار
درهم از بيت المال ميخرد و آنها را آزاد ميکند ولي پول بيت المال را
نميپردازد. امام علي ـ عليه السلام ـ به محض خبردار شدن او را احضار کرد و ضمن
قسط بندي بدهي او وي را مجبور ميکند بر پرداخت... .»
4ـ نظارت بر مکاتبات کارگزاران
امام علي ـ عليه السلام ـ بر آن چه کارگزاران به ديگران مينوشتند و يا بهآنها نوشته ميشد مراقبت داشته است. آن حضرت در نامه اي به زياد بن ابيه
نوشته است:«وقد عرفت أنّ معاوية کتب إليک يستزلّ لبّک و يستغلّ غربک فاحذره فإنّما هو
الشيطان يأتي المرء من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و شماله ليقتحم غفلته و
يستلب غرته.» «اطلاع يافتم که معاويه براي تو نامهاي نوشته تا عقل تو را بلغزاند و اراده
تو را سست کند. از او بترس که شيطان است و از پيش رو و پشت سر و از راست و چپ به سوي
انسان ميآيد تا در حال فراموشي او را تسليم خود سازد و شعور و درکش را
بربايد.»امام علي ـ عليه السلام ـ در اين نامه نشان ميدهد نامههايي که ميان
کارگزاران وي ردّ و بدل ميشود از چشم او به دور نيست و قلمرو نظارت دقّت او
آنها را نيز فراگير است.
5ـ نظارت بر گفتار کارگزاران
امام علي ـ عليه السلام ـ در نامهاي به ابو موسي اشعري که عامل آن حضرت درکوفه بود و مردم را پس از آن که امام ـ عليه السلام ـ آنان را به جنگ اصحاب جمل
فراخواند، وي آنان را به نشستن در خانه ترغيب کرد، ضمن توبيخ وي به او اعلان
ميکند که گفتههاي او مورد دقّت و ارزيابي قرار ميگيرد.«من عبدالله علي اميرالمؤمنين إلي عبدالله بن قيس أمّا بعد فقد بلغني عنك قول
هولك و عليك فإدا قدم رسولي عليك فارفع ذيلك و اشدد مئزرك و اخرج من حجرك.»«از بنده خدا علي امير المؤمنان به عبدالله بن قيس (ابو موسي اشعري) پس از
ستايش پروردگار و درود، سخني از تو به من رسيد که هم به سود و هم به زيان تو است.
چون فرستاده من پيش تو آيد دامن همّت به کمر زن، و کمرت را براي جنگ محکم ببند و
از سوراخ خويش بيرون آي.»امام علي ـ عليه السلام ـ در اين نامه مطلبي را نسبت به فرماندار خلاف کار
تبيين کرده است:الف ـ ابو موسي را به عنوان يک خلاف کار آشکار ميکند؛ب ـ با او برخورد قاطع ميکند؛ج ـ او را تهديد ميکند. قسم به خدا هر کجا باشي به سراغت خواهند آمد.
6ـ نظارت بر مهمانيهاي کارگزاران
امام علي ـ عليه السلام ـ در امر نظارت بر حرکات و رفتار کارگزاران حتّي مسايلمعمولي و پيش افتاده را ناديده نميگرفت و از آنان بازخواست ميکرد.از اين رو، در نامه به عثمان بن حنيف وي را به جهت شرکت در مهماني بعضي از
اشراف بصره مورد توبيخ و سرزنش قرار داده و فرموده است:«گمان نميکردم مهماني شخصي را بپذيري که نيازمندانشان با ستم محروم شده و
ثروتمندان آنها بر سر سفره دعوت شدهاند انديشه کن در کجايي و بر سر کدام
سفره ميخوري پس آن غذايي که حلال و حرام بودنش را نميداني دور بيفکن و آن
چه را به پاکيزگي و حلال بودنش يقين داري مصرف کن.»اين نامه نشان گر اين است که امام علي افزون بر نظارت و حساب رسي بر امور بيت
المال نسبت به رفتار و حرکات جزيي و شخصي کارگزاران نيز حساسّيت داشته و آنان را
تحت نظر داشته است.
7- نظارت بر رفتار كارگزاران با مخالفان
امام علي - عليه السلام- در اجراي عدالت به گونه اي دقيق رفتار كارگزاران رانسبت به مخالفان زير نظر داشت و آنان را از بدرفتاري نسبت به آنان برحذر مي داشت
. آن حضرت خطاب به ابن عباس فرماندار بصره نوشت :«وقد بلغني تنمّرک لبني تميم و غلظتک عليهم و انّ بني تميم لم يغب لهم نجم
إلاّ طلع لهم آخر.»«بدرفتاري تو را با قبيله بني تميم و خشونت با آنان را به من گزارش دادند.
همانا قبيله بني تميم مرداني نيرومندند که هر گاه دلاوري از آنان غروب کند،
سلحشور ديگري به جاي آن ميدرخشد.»علامه حسن زاده در شرح اين خطبه نوشته است:«ابن عبّاس به قبيله بني تميم از آن رو که در جنگ جمل با امام علي ـ عليه
السلام ـ دشمني، و با طلحه، زبير و عايشه همراهي کرده بودند بدي روا داشت و آنان
را شيعه جمل و حزب شيطان لقب داد.... امام علي ـ عليه السلام ـ پس از آگاهي
نامهاي عتاب آميز به ابن عبّاس فرماندار بصره نوشت و مطالب زيادي را
يادآور شد از جمله اين که بايد در حکومت عدالت و انصاف رعايت شود.... اين نقل بر
اساس گزارش علامه بحراني و کاشف الغطاء است ولي بر اساس نقل ابوالفضل نصر بن
مزاحم منقري اين نامه را امام علي خطاب به عبدالله بن عامر نوشته است.»در هر صورت، امام علي ـ عليه السلام ـ برخورد کارگزاران را نسبت به دشمنان زير
نظر داشته و مواظب افراط کاريهاي و دلسوزيهاي نابه جا و غير منطقي بوده و
در برابر آنان عکس العمل شايسته نشان ميداده است.
8 ـ نظارت بر عکس العمل فرماندار مصر پس از عزل
امام علي همان گونه که رفتار و حرکات نادرست کارگزاران خود را مورد توجّهقرار ميداد نارحتيها و گرفتاريهاي آنان را نيز تحت مراقبت قرار
ميداد.آن حضرت پس از اين که به وي خبر دادند محمّد بن ابي بکر پس از بر کناري از
استانداري مصر محزون شده طي نامهاي به او چنين نوشت:«امّا بعد فقد بلغني موجدتک من تسريح الاشتر إلي عملک و إنّي لم أفعل ذلک
استبطاءً لک في الجهد و لا ازدياداً في الجدّ ولو نزعت ما تحت يدک من سلطانک
لولّيتک ما هو أيسر عليک مؤونة و أعجب إليک وعايه.»«پس از ياد خدا و درود، به من خبر دادهاند که از فرستادن اشتر به سوي محلّ
فرمانداريت ناراحت شدهاي. اين کار را انجام ندادم که تو در تلاش خود کُند
شدهاي يا انتظار کوشش بيشتري از تو دارم. اگر تو را از فرمانداري مصر عزل کردم
فرماندار جايي قرار دادم که اداره آن جا بر تو آسانتر و حکومت تو در آن سامان
خوشتر است.»علامه حسن زاده آملي درباره اهميّت کشور در آن روزگار و علّت عزل محمّد بن ابي
بکر نوشته است:«مصر کشوري آباد بود که در عصر خلافت امام علي ـ عليه السلام ـ در قلمرو حکومت
آن حضرت واقع شد. آن حضرت اهميّت و حساسيّت کشور مصر را در حکمي که براي محمّد بن
ابي بکر براي استانداري آن جا صادر کرده گوشزد کرده است؛ چون مصر نزديک شام مرکز
حکومت معاويه بود و از طرف او جاسوسان زيادي به آن جا اعزام ميشدند و بسياري
از دوستداران عثمان در آن جا زندگي ميکردند و معايه به آن جا چشم طمع داشت. از
سويي، با نظارتي که امام علي ـ عليه السلام ـ بر عملکرد محمّد بن ابي بکر داشت
متوجّه شد وي نميتواند آن جا را اداره و توطئه بدخواهان را خنثي کند. از اين
رو، مالک اشتر را به عنوان استاندار آن جا منصوب کرد.»
9ـ نظارت بر رفت و آمد شهروندان
از جمله اموري که در حکومت کوتاه مدّت امام علي مورد توجّه و عنايت آن حضرتبوده نظارت و مراقبت بر رفت و آمدهاي شهروندان است. آن حضرت در نامه به سهل بن
حنيف انصاري فرماندار مدينه در ارتباط با پيوستن گروهي از مسلمانان به معاويه
نوشت:«امّا بعد فقد بلغني أنّ رجالاً ممّن قبلک يتسلّون إلي معاوية فلا تأسف علي
ما يفوتک من عددهم.» «پس از ياد خدا و درود، به من خبر رسيده که گروهي از مردم مدينه به سوي معاويه
گريختند، مبادا براي از دست دادن آنان فسوس بخوري.»علامه حسن زاده آملي در شرح اين نامه نوشته است:«اين نامه مشتمل است بر نهيبي از نهيبهاي آن وجود مقدّس که ناشي شده از
برخورد منافقانه برخي از بزرگان صحابه با وي که از همراهي و بيعت با آن حضرت به
سبب آرزوهاي دنيايي سرباز زدهاند. اين حرکت پس از جنگ جمل رخ داد.»امام علي ـ عليه السلام ـ اين نامه را در پاسخ فرماندار مدينه که پرسيده بود
با اين حرکت منافقانه اصحاب و ياران چه کار بايد بکند، نوشت، که آنان را به حال
بد و عواقب خراب خودشان رها کن.
10ـ نظارت و مراقبت از غارت بيت المال
از جمله اموري که در حکومت امام علي ـ عليه السلام ـ مورد اهتمام شديد آن حضرتبود، نظارت و مراقبت بر کارگزاران نسبت به سوء استفادههاي مالي و برخورد
شديد با آنان است. امام علي ـ عليه السلام ـ در نامهاي به منذر پسر جارود عبدي
يکي از کارگزاران نوشته است:«امّا بعد فإنّ صلاح أبيک غرّني منک و ظننت أنّک تتبع هديه و تسلک سبيله فإذا
إنت فيما رقّي إليّ عنک لا تدع لهواک انفياداً و لا تبقي لآ خرتک عتاداً تعمر
دنياک بخراب آخرتک و تصل عشيرتک بقطيعة دينک و لئن کان ما بلغني عنک حقّاً لجمل
أهلک و شسع نعلک خير منک و من کان بصفتک فليس بأهل أن يسدّ به ثغر.»«پس از ياد خدا و درود، همانا شايستگي پدرت مرا نسبت به تو خوش بين کرد و گمان
کردم همانند پدرت ميباشي و راه او را ميروي. ناگهان به من خبر رسيد که در
هوا پرستي چيزي فروگذار نکرده و توشهاي براي آخرت خود باقي نگذاشتهاي.
دنياي خود را با تباه کردن آخرت آباد ميکني و براي پيوستن به خويشاوندانت از
دين خدا بريدي، اگر آن چه به من گزارش رسيده درست باشد شتر خانهات و بند کفش
تو از تو باارزش تر است و کسي که همانند تو باشد نه لياقت پاسداري از مرزهاي کشور
را دارد و نه ميتواند کاري را به انجام رساند.»
11ـ نظارت بر گفتههاي دشمن
امام علي ـ عليه السلام ـ پس از گوشزد کردن اين که مردم عراق همانند زنبارداري که در روزهاي آخر جنينش را سقط کند و يادآوري اين نکته که من با اختيار
خويش به سوي شما نيامدم. بلکه شما درخواست کرديد، فرمودند: «بلغني انّکم تقولون: عليّ يکذب قاتلکم الله تعالي من أکذب؟ أعلي الله؟ فأنا
أوّل من آمن به، أم علي نبيّه؟ فأنا أوّل من صدّقه، کلا.»«به من خبر دادهاند که ميگوييد علي دروغ ميگويد. خدا شما را بکشد به
چه کسي دروغ روا داشتهام؟ آيا به خدا دروغ روا داشتهام؟ در حالي که من
نخستين کسي هستم که به خدا ايمان آوردهام يا بر پيامبرش در حالي که من اوّل
کسي بودم که او را تصديق کردم نه به خدا هرگز.»امام علي ـ عليه السلام ـ نسبت به گفتههاي بدخواهان و دشمنان درباره
شخصيّت حقوقي او يعني مقام ولايت و خلافت بيتفاوت نبود بلکه ضمن آگاهي پيدا
کردن از آنها به وسيله افرادي که براي اين جهت تعيين شده بودند در مقابل آنان
عکس العمل مناسب نشان ميداد و تأثير آنان را خنثي ميکرد.
12ـ نظارت و دقّت در گزينش کارگزاران
امام علي ـ عليه السلام ـ به مسؤولان رده بالاي حکومت در انتخاب و گزينش نيرو،آنان را از انتخاب نيروها بر اساس گرايشهاي شخصي و عاطفي برحذر ميداشت. از
جمله خطاب به مالک اشتر نوشت:«ثمّ انظر في امور عمالک فاستعملهم اختباراً و لا
تولّهم محاباة و اثره فإنّهما جماع من شعب الجور و الخيانة و توخ منهم أهل
التجربة و الحياء من أهل البيوتات الصالحة و القدم في الإسلام المتقدّمة
فإنّهم أکرم أخلاقاً و أصحّ اعراضاً و أقلِّ في المطامع إشرافاً و أبلغ في
عواقب الامور نظراً.»«در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمايش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستي با
آنان؛ و بي مشورت ديگران به کارشان مگمار؛ زيرا به رأي خود کار کردن و از ديگران
مشورت نخواستن، گونهاي از ستم و خيانت است. کارگزاران شايسته را در ميان
گروهي بجوي که اهل تجربت و حيا هستند و از خاندانهاي صالح،آنان که در اسلام
سابقهاي ديرين دارند. اينان به اخلاق شايستهترند و آبرويشان محفوظتر
است و از طمع کاري بيشتر روي گرداناند و در عواقب کارها بيشتر مينگرند.»امام علي ـ عليه السلام ـ در اين قسمت از نامه ضمن تأکيد و توصيه بر دقّت و
نظارت بر انتخاب کارگزاران بر برخي صفات آنان اشاره کرده است؛ از جمله سفارش به
اين که از خانوادههاي صالح و شناخته شده باشد و در اسلام سابقه داشته باشد نه
اين که پس از پيروزي مسلمانان و اسلام به اسلام گرويده باشد. به اصطلاح امروز
انقلابي پيش از انقلاب باشد نه انقلابي پس از انقلاب.
13ـ نظارت و پي گيري رفتار نيروهاي مسلّح
امام علي ـ عليه السلام ـ نسبت به حرکات و رفتار نيروهاي نظامي و انتظاميحساسيّت بيش از حد داشت؛ زيرا آنان از قدرت بيشتري برخوردار بودند. حضرت در
نامهاي به مردمان و کارگزاراني که در مسير حرکت ارتش قرار دارند نوشته است:«من عبدالله علي أمير المؤمنين إلي من مرّ به الجيش من جباة الخراج و عمال
البلاد أمّا بعد فإنّي قد سيّرت جنوداً هي مارّة بکم إن شاء الله و قد أوصيتهم
بما يحبّ لله عليهم من کفّ الآذي و حرف الشذي و أنا أبراً إليکم و إلي ذمّتکم من
معرّة الجيش... و أنا بين أظهر الجيش فارفعوا إليّ مظالمکم و ما عراکم ممّا
يغلبکم من أمر هم و ما تطيقون دفعه إلاّ بالله و بي فأنا اغيّره بمعونة الله.» «از بنده خدا اميرمؤمنان به کارگزاران حکومت و خراج گزاران تمامي شهرها که در
مسير حرکت ارتش قرار دارند. امّا بعد لشگرياني را بسيج کردهام که به خواست خدا
بر شما خواهند گذشت که بيگمان تکاليف الهي شان را يادآوري کردهام و بر
نيازردن ديگران و پرهيز از هر گونه شرارتي تأکيد ورزيدهام. با اين همه من
رسماً در پيشگاه خدا و در برابر شما از هر گونه آزار لشگريانم تبّري ميجويم...
و من خود در پي مراقبت رفتار سپاهيان هستم و شما از ستمهاي احتمالي و فشارها
محتملي که شايد به وسوسه توانمندي و نيروي قاهرشان اعمال کنند و شما خود جز با
ياري خداوند و همکاري من توان دفعش را نداشته باشيد دادخواستهاتان را به من
ارجاع دهيد تا به خواست خداوند و به ياري او دگرگونيهاي لازم را ايجاد
کنم.»امام علي ـ عليه السلام ـ در اين قسمت از نامه ضمن بر حذر داشتن مردم از ظلم
پذيري نيروهاي مسلّح پيشاپيش از رفتار ناپسند آنها بيزاري و تبّري
ميجويد و به مردم تأکيد ميکند هر گونه ظلم و ستم را که از سوي نيروهاي
مسلّح بر آنها روا داشته شده به او شکايت برند؛ زيرا او به گونه مستقيم شخصاً
به حرکات و رفتار ناپسند آنها رسيدگي ميکند.
14ـ اوصاف ناظران مالياتي
حضرت در نامه 25 و 51 نهج البلاغة ضمن نصيحت و راهنمايي، اوصاف و شرايطي برايناظران بر ماليات تبيين کرده است. مخاطب اين بيانات هر چند مراقبان و ناظران بيت
المال و امور مالياتي است وليکن بيگمان شامل تمام نيروهاي نظارتي و اطلاعاتي
ميشود؛ زيرا بخشي از وظايف کارگزاران نظارتي، امور مالياتي است. مولا علي ـ عليه السلام ـ در نامه پنجاه و يکم که به عنوان بنده خدا
اميرمؤمنان به کارگزاران بيت المال (خراج) صادره کرده اصولي را درباره وظايف
ورودش برخورد مأموران مالياتي گوشزد کرده است از جمله:
الف ـ انصاف
«فانصفوا الناس من أنفسکم.» «در روابط با مردم (گرفتن ماليات) انصاف و مدارا را پيشه کنيد.»تاريخ نگارانيکه در باب فلسفه تاريخ قلم فرسايي کردهاند يکي از عوامل پيشرفت سريع اسلام را
رفتار صحيح و عادلانه و مشفقانه رسول خدا در رابطه با گرفتن ماليات
دانستهاند. منتسکيو آورده است:«وجود اين باجهاي گزاف (که دولتهاي کشورهاي غير اسلامي در آن دورانها
به زور ميگرفتند) بود که سهولت عجيبي را به مسلمين در فتوحات خود اعطا نمود؛
زيرا ملّتهاي تسخير شده از طرف اعراب ميديدند به جاي يک سلسله تعدياتي که
در اثر لئامت امپراطوران به آنها ميشد، با يک ماليات ساده که به سهولت
ميدهند و به سهولت گرفته مي شود مواجه و تابع شدهاند. اين بود که فتوحات
مسلمين با کمال سهولت پيش رفت و ملّتها خوشبخت بودند و ترجيح ميدادند به
يک ملّت صحرانشين مطيع بشوند تا به يک حکومت فاسد... در مورد اخذ باجهاي گزاف
افراط نزديک به جنون را در تاريخ مشاهده کنيد، آناستاز مالياتي براي استنشاق
هوا وضع کرده بود.»
ب ـ نگرفتن لوازم ضروري
«ولا تبيعنّ للناس في الخراج کسوة شتاء و لا صيف و لا دابة يعتملون عليها و لاعبدأ.» «براي گرفتن ماليات لباسهاي تابستاني و زمستاني و مرکب سواري و
بردههاي کاري کسي را نفروشيد.»
ج ـ پرهيز از خشونت
«ولا تضربنّ أحداً سوطاً لمکان درهم.» «براي گرفتن درهمي (ماليات) کسي را با شلاق (از باب مثال) نزنيد.»در اين جا هر چند کلمه درهم و سوط آمده ولي پر واضح است شلاق خصوصيّتي ندارد وفرمان امام پرهيز از هر گونه خشونت براي گرفتن هر گونه مالياتي است.
دـ احترام اموال مردم
«ولا تمسنّ مال أحد من الناس مصلّ و لا معاهد إلاّ أن تجدوا فرساً أو سلاحاًيعدي به علي أهل الإسلام فإنّه لا ينبغي للمسلم أن يدغ ذلک في أيدي أعداء
الإسلام.»«دست اندازي به مال کسي نکنيد نماز گزار باشيد و يا معاهد (کافر در پناه اسلام)
جز اسب يا اسلحهاي که براي تجاوز به مسلمانان به کار گرفته ميشود؛ زيرا
براي مسلمان جايز نيست آنها را در اختيار دشمنان اسلام قرار دهد تا
نيرومندتر از سپاه اسلام گردند.»
هـ ـ کمک گرفتن از مردم
«ولا تدخروا ... و لا الرعيّة معونة.»«از کمک گرفتن از مردم (در اخذ ماليات) هيچ گونه کوتاهي مکنيد.»ممکن است اين قسمت به گونه ديگري نيز ترجمه شود که مفهوم آن کوتاهي نکردن ازکمک به مردم باشد.در نامه بيست و پنج که دستور العملي است براي مأموران مالياتي و گردآوران
صدقات اصول ديگري را به عنوان وظايف و اخلاقيات مأموران مالياتي بيان کرده است
از جمله:
وـ خداترسي
«انطلق علي تقوي الله وحده لا شريک له.»«با ترس از خداي يکتا که همتايي ندارد (به قصد جمع آوري صدقات) حرکت کن.»زـ نترساندن مردم
«ولا تروّعنّ مسلماً.»ح ـ اجازه ورود
«ولا تجتازنّ عليه کارهاً.»«با زور و بدون رضايت از ملک شخصي عبور مکن.»ط- به اندازه گرفتن
« و لا تأخذن منه أكثر من حقّ الله.»« بيشتر از حقوق الهي ، از كسي (ماليات) مگير.» ي ـ سوء استفاده نکردن از قدرت
«فإذا قدمت علي الحي فأنزل بمأتهم من غير أن تخالط أبياتهم ثمّ امض إليهمبالسکينة و الوقار حتّي بينهم فتسلم عليهم و لا تخدع بالتحيّة لهم.»«هر گاه به آباديي رسيدي در کنار آب فرود آي و وارد خانههاي آنان مشو. سپس
با آرامش و وقار به سوي آنان حرکت کن تا در ميا آنان قرار گيري. به آنان سلام کن و
در سلام و تعارف و مهرباني کوتاهي مکن.»
ک ـ معرّفي خود
«ثمّ تقول عباد الله أرسلني إليکم وليّ الله و خليفته لآخذ منکم حقّ الله فياموالكم .» پس مي گويي اي بندگان خدا ! ولي و جانشين خدا مرا به سوي شما فرستاده
تا حقّ خدا را که در اموال شما هست از شما تحويل گيرم.»
ل ـ پذيرفتن اظهارات مالک
«ثمّ تقول... هل لله في أموالکم من حقّ فتودوه إلّي و إليه فإن قال قائل لا فلاتراجعه و إن أنعم لک بنعم فانطلق معه من غير أن تخيفه أو توعده أو تعسفه أو ترهقه
فخذ ما أعطالک من ذهب أو فضّة.»«سپس ميپرسي ... آيا در اموال شما حقّي هست که به نماينده او بپردازيد؟ اگر
کسي گفت نه ديگر به او مراجعه مکن و اگر کسي پاسخ داد آري! همراهش برو بدون آن که
او را بترساني يا تهديد کني و يا به کار مشکلي وادار سازي؛ هر چه از طلا و نقره به
تو پرداخت بردار.»
م ـ وارد نشدن در محدوده اموال
«فإن کان له ماشية أو ابل فلاتدخلها إلاّ بإذنه فإنّ أکثر هاله.»«سپس اگر دارايي گوسفند يا شتر بود بدون اجازهاش داخل مشو؛ زيرا بيشتراموال از آن اوست.»
ن ـ رعايت حال حيوانات
«فإذا أتيتها فلا تدخل عليها دخول متسلّط عليه و لا عنيف به ولا تنفرن بهيمةولا تغرعنّها و لا تسؤنّ صاحبها فيها.» «هر گاه داخل شدي مانند اشخاص سلطهگر و سخت گير رفتار مکن، حيواني را رم
مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان.»
ص ـ اجازه تقسيم زکات به مالک
«واصدع المال صدعين ثمّ خيّره فإذا اختار فلا تعرضنّ لما اختاره فلا تزالکذلک حتّي يبقي ما فيه و فاء لحقّ الله في ما له فاقبض حقّ الله منه فإن استقالک
فأقله.»«سپس مالها را دو دسته کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند و بر
انتخاب او خرده مگير. به همين گونه رفتار کن تا باقي مانده حقّ خداوند باشد و اگر
دامدار اين تقسيم پشيمان شد و از تو درخواست گزينش دوباره دارد، بپذير.»
1-کفاية الطالب، گنجي شافعي، باب 62، ص 251.
2- نهج البلاغة، نامه 53.
3- نهج البلاغة، نامه 40.
4- منهاج البراعة، ج2، ص 75.
5- شرح ابن ابي الحديد، ج4، ص 54.
6- نهج البلاغة، نامه 43.
7- منهاج البراعة، ج 20، ص 82.
8- نهج البلاغه، نامه 44.
9- نهج البلاغة، نامه 63.
10- نهج البلاغة، نامه 45.
11- نهج البلاغة، نامه 18.
12- منهاج البراعة، ج 18، ص 309.
13- نهج البلاغة، نامه 34.
14- منهاج البراعة، ج20، ص 53.
15- نهج البلاغة، نامه 70.
16- نهج البلاغة، نامه 71.
17- نهج البلاغة، خطبه 71.
18- نهج البلاغة، نامه 53.
19- نهج البلاغة، نامه 61.
20- نهج البلاغة، نامه 51.
21- روح القوانين، منتسکيو، ترجمه علي اکبر مهتدي، ص 384.
22- نهج البلاغة، نامه 51.