سازمان کنفرانس اسلامی چگونه تأسیس شد؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سازمان کنفرانس اسلامی چگونه تأسیس شد؟ - نسخه متنی

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سازمان كنفرانس اسلامي چگونه تأسيس شد؟

گرچه از حادثه آتش‌سوزي مسجد‌الاقصي توسط اسرائيل ـ 30 مرداد 1348ـ بعنوان عامل نهايي در برانگيختن كشورهاي اسلامي جهت ايجاد سازماني ـ بدين نام ـ مي‌توان نام برد،‌ اما زمينه‌هاي سياسي ـ تاريخي و فرهنگي كه ايجاد چنين سازماني را موجب گرديد بسيار قابل تأمل مي‌باشند و اينك به طور خلاصه به آنها اشاره مي‌كنيم.

1ـ زمينه‌هاي فرهنگي، تاريخي

اصولاً دعوت به وحدت جهان اسلام بعنوان موضوعي ايده‌ال براي بسياري از انديشمندان اسلامي مطرح بوده است و بعد از اضمحلال امپراطوري عثماني و تشكيل دولت‌ها و ملت‌هاي اسلامي با مرزبندي‌هاي جديد، اين مسئله به صورت حادتري خود را نشان داد.

تأكيد آيات قرآن در رواياتي كه مسلمانان را به وحدت و چنگ زدن به ريسمان الهي فرا مي‌خواند و كوشش‌هاي افرادي همچون سيد جمال‌الدين اسد‌آبادي در جهت تحقق بخشيدن به اين وحدت و اخوت اسلامي كه با سفرهاي طولاني او به هند، مصر و سوريه. ... بقاياي كشور عثماني و ايجاد مجله‌اي به نام «عروة‌الوثقي» تعقيب مي‌گشت و ادامة راه او توسط افرادي مثل شيخ محمد عبده و شيخ عبدالرحمان كواكبي، اقداماتي در راه احياي تفكر وحدت اسلامي بود.

پس از الغاي خلافت عثماني، رئيس دانشگاه الازهر شيخ محمد‌حسين خضر براي تشكيل كنفرانس اسلامي ـ متشكل از علماي اسلام ـ اقدام نمود و در بيت‌المقدس در همان زمان، كنفرانسي به نام «كنفرانس عمومي اسلام» تشكيل گرديد و راجع به مسائل جهان اسلام مذاكراتي انجام شد، همچنين «جمعيت تقريب بين مذاهب اسلامي» در قاهره تشكيل شد كه از جمله مؤسسين بيست و يك نفرة آن آقاي شيخ محمد‌تقي قمي از ايران و شيخ محمد‌حسين كاشف‌الغطاء (مجتهد شيعه از عراق) بودند.

در ادامه اين تحركات، كنفرانس بين‌المللي فرهنگ اسلام به دعوت پاكستان با 130 نماينده از سي كشور در سال 1336 هـ . ش افتتاح گرديد كه مباحثي همچون فرهنگ اسلامي و خطر عقائد جديد در جامعة اسلام و نظريات اسلام در باب اقتصاد و حكومت و صلح جهاني را مورد بحث قرار داد. 1 و كنفرانس اسلامي ديگري تشكيل شد كه خواستار ايجاد همكاري سران كشورهاي اسلامي در مبارزه با اسرائيل گرديد. به دنبال آن كنفرانس ديگري در سال 1343 ه‍. ش جهت بررسي مسئله استعمار به وسيله تعداد زيادي از كشورهاي اسلامي برگزار شد.

در نيمه اول دهه چهل شمسي به دستور ملك سعود كنفرانسهائي جهت تبليغ اسلام و شرح اصول و تفسير تعاليم آن و مبارزه با عقايد ضد اسلامي و جستجو براي راه حل مشكلات جهان اسلام برپا گرديد. اين گرد هم‌آئي‌ها زمينه‌ساز شكل‌گيري «رابطة‌العالم الاسلامي» گرديد كه اعضاي مؤسس آن را علماي كشورهاي مختلف اسلامي تشكيل مي‌دادند و مقرر گرديد كه همه ساله چنين گردهمائي‌هائي برگزار شود و مسائل مهم جهان اسلام در آنها مورد بحث و تبادل نظر قرار گيرد.2 در يكي از اين تجمعات كه با شركت 115 شخصيت و عالم از 35 كشور اسلامي تشكيل شده بود ضمن حمله به جامعة دولتهاي عربي خواستار ايجاد جامعه دولتهاي اسلامي شد. در اين اجلاس پيشنهاد (آدم عثمان) رئيس‌جمهوري سومالي مبني بر لزوم تشكيل يك كنفرانس متشكل از كشورهاي اسلامي طرح و به تصويب رسيد و در قطعنامة نهايي خود مسئوليت تعقيب فكر كنفرانس سران اسلامي به عهده «رابطة‌العالم الاسلامي» و دبيرخانه آن قرار گرفت و از ملك فيصل خواسته شد كه امر انعقاد كنفرانس سران را به عهده بگيرد.

هر چند زمينه‌هاي فوق بيشتر ناشي از تفكر علماي اسلامي مبني بر بازگشت به اخوت اسلامي و همكاري بين ملتهاي اسلامي مي‌گرديد اما بالطبع زمينه‌ساز و يا تسهيل كنده و فراهم آورندة شرايط ذهني حركت سياسي براي تشكيل كنفرانس اسلامي بين دولتهاي اسلامي گرديد.

2 ـ زمينه‌هاي تاريخي ـ سياسي

دولت ايران در سال 1335 ه‍. ش پيشنهاد تشكيل كنفرانسي از كشورهاي اسلامي و مخصوصاً خاورميانه را نمود كه مورد استقبال كشورهاي عضو پيمان بغداد قرار گرفت اما به دليل عدم تمايل عربستان، اين مسئله نتوانست به صورت گسترده‌اي منعكس گردد.

در دهه 1340 ه‍. ش كه نهضت پان عربيسم ناصر گسترش يافت اين تفكر بار ديگر در صحنة سياسي مطرح شد.

به دنبال پيشنهاد آدم عثمان رئيس‌جمهور سومالي در سال 1343 ه‍. ش مبني بر تشكيل كنفرانس سران كشورهاي اسلامي، ملك فيصل نيز در سال 1344 در كنفرانس عمومي اسلامي كه در مكه برپا شده بود درخواست برپايي كنفرانس سران اسلامي را مطرح نمود. اما اولين قدمها جهت به عينيت درآوردن اين تمايل در ملاقات بين شاه ايران و ملك فيصل در 17 آذر 1344 در تهران برداشته شد و طرفين در اعلاميه نهايي خود، تمايل خود را براي فراخواني جهت ايجاد كنفرانسي از سران كشورهاي اسلامي كه فرصتي را براي موضوعات مرتبط با جهان اسلام فراهم كند مطرح ساختند.

طرح مسئله در شرايط آن روز جهان اسلام و عرب بسيار جنجال برانگيز بود زيرا جهان عرب به دو بلوك تقسيم شده بود. بلوكي مشتمل بر اردن، كويت، ليبي، مراكش و سعودي به عنوان جناح محافظه‌كار و بلوك ديگري شامل الجزاير، مصر، عراق، سوريه، يمن به عنوان انقلابيون افراطي در مقابل هم قرار داشتند.

جناح افراطي به رهبري ناصر در 1345 ه‍. ش اقدام اخير را توطئه امپرياليسم و ارتجاع جهت مقابله با وحدت عربي و فروپاشي ناسيوناليسم عربي دانست، وي در اين باره چنين گفت:

«در 1336 ابن سعود پس از مسافرتش به آمريكا از قاهره ديدن كرد‌، به محض ورود، ابن سعود ما را در جريان مذاكرات خود با آيزنهاور گذاشت و گفت كه آيزنهار از او خواسته است براي انعقاد كنفرانس اسلامي اقدام كند. ابن سعود خواست كه ما نيز همراه او در اين پيمان شركت كنيم در حال حاضر مااز دوران پيمان بغداد به دوران اتحاد اسلامي مي‌رسيم.» 3

با اين همه، ناصر، كنفرانس اسلامي را زائيده طرح‌هاي آمريكايي مي‌دانست و آن را چهره ديگر پيمان بغداد مي‌شمرد.

اما ملك فيصل پس از بازگشت به كشورش ضمن رد جواب ناصر چنين اظهار داشت:

«خوشبختانه به عكس پاره‌اي از زمامداران مغرض عرب، اكنون ملل عرب متوجه مضار كمونيزم و سوسياليزم ادعايي اشخاص شده و به منويات بي‌غرضانه شاهنشاه آريامهر و اينجانب پي‌برده‌اند.»4

به طور كلي در رابطه با كنفرانس اسلامي، موافقين فيصل در صف موافقين كنفرانس و موافقين ناصردر صف مخالفين كنفرانس قرار داشتند. در مورد كشورهاي مخالف، بعد از مصر بايد از سوريه و الجزاير نام برد. در جهان عرب، كشورهايي همچون سودان و تونس طرفدار طرح بودند و بقيه يا مثل عراق دو دلي نشان مي‌دادند و يا اظهار نظر نمي‌كردند. 5 اين مسئله جنگ سردي را در تبليغات طرفين ايجاد كرد. مطبوعات سعودي،‌ناصر را دست نشاندة كمونيزم و ضد اسلام معرفي كرد و جو داخلي مصر نيز كنفرانس اسلامي را طرحي جهت سلطه و نفوذ آمريكا بر جهان عرب و اسلام و شكستن ناسيوناليسم عربي تلقي كرد. در اين رابطه شيخ الازهر مفتي مصر، كنفرانس را، بعنوان كنفرانس آمريكايي محكوم نمود و در بيانيه‌اي كه در اين رابطه انتشار داد، نوشت: 6

«وقتي ستمكاران و ظالمان از مبارزة علني و همه جانبه با اسلام، مأيوس شدند درصدد برآمدند تا ظاهر اسلام را پذيرفته و حتي براي آن دست به تبليغ بزنند ولي در باطن همچنان بر كفر خويش مُصّر بوده و در واقع كفر را با لباس اسلام به صحنه آورند.»

وي در اين رابطه ضمن اشاره به مسجد ضرار كه توسط پيامبر خراب گرديد از ملل مسلمان جهان مي‌خواهد تا با هوشياري با سردمداران اين پيمان برخورد كرده و سابقه آنان را كنكاش نموده و علل چنين پيمان و كنفرانسي را بررسي كنند تا به واقعيت اين پيمان پي ببرند.

به دنبال اين مسائل، تقسيم‌بندي جهان عرب به دو بلوك انقلابي و محافظه‌كار، به صورت روشن در حمايت از همكاري اسلامي در مقابل حمايت از ناسيوناليزم عربي عبدالناصر متجلي شد و سالهاي بعد نيز ادامه پيدا كرد. اما حوادث بعدي همچون جنگ اعراب و اسرائيل در 1346 ه‍. ش كه ارتش اسرائيل را با چهار ارتش مصر، سوريه، اردن، لبنان در جنگ 6 روزه درگير ساخت سبب شد صهيونيستها صحراي سينا را از مصر، ارتفاعات جولان را از سوريه و كرانه‌هاي غربي و شرقي بيت‌المقدس را از اردن به اشغال خود درآورند. اين امر باعث استعفاي عبدالناصر كه طراح اصلي اين جنگ بود گرديد و مسئله انتقام از اسرائيل بسياري از تضادهاي داخلي جهان عرب را تحت‌الشعاع قرار داد.

آتش‌سوزي مسجد‌الاقصي توسط اسرائيل حادثه ديگري بود كه خشم مسلمانان جهان را برانگيخت7 و هيجان اسلامي را كه مي‌توانست زمينه‌ساز تقويت تفكر وحدت اسلامي در مبارزه با دشمنان باشد، به وجود آورد. روز 30 مرداد 1348 بخشي از مسجدالاقصي در فلسطين اشغالي توسط افراد متعصب صهيونيست به آتش كشيده شد و خسارات قابل توجهي به آن وارد آمد. دولت اسرائيل اين حادثه را به يك جهانگرد يهودي افراطي و استراليائي نسبت داد. «دنيس مايكل روهان» سياح استراليائي سپس در يك حركت نمايشي محاكمه شد و متعاقباً منابع خبري اسرائيل اعلام كردند كه نامبرده دچار بيماري رواني بوده و لذا آزاد شده است.

حادثه ‌آتش‌سوزي در مسجد‌ الاقصي يك سال پس تصرف بخش شرقي بيت‌المقدس توسط اسرائيل در جريان جنگ 6 روزه صورت گرفت. صهيونيستها از زمان اشغال بخش شرقي بيت‌المقدس اقدامات فراواني براي تخريب مسجد‌الاقصي به انجام رسانده از جمله به دفعات در قسمتهاي زيرين مسجد دست به حفاري با هدف يافتن ابنيه‌هاي مقدس يهوديان كه ادعا مي‌شود در زير مسجد‌الاقصي قرار دارد زده و ستونهاي اصلي مسجد را اين طريق سست كرده بودند.

اين زمينه‌ها باعث ايجاد شرايط مطلوب براي محقق شدن طرح ايجاد سازمان كنفرانس اسلامي گرديد. حتي عبدالناصر نيز بعد از اين جريان و تقويت جو طرفدار وحدت اسلامي با تشكيل كنفرانس سران اسلامي مخالفتي نكرد. به دنبال اين جريانات به دعوت شاه مراكش كنفرانس فوق‌العاده‌اي جهت بررسي خطرهايي كه مقدسات اسلامي را تهديد مي‌كند در مراكش با شركت 24 كشور تشكيل گرديد. 8 و موضعگيري‌هاي متفاوتي را سبب شد. روزنامة الاهرام مصر، تشكيل اين كنفرانس را في نفسه تحولي فوق‌العاده ارزنده دانست، اما ناصر به بهانة بيماري در آن شركت نكرد و رژيم انقلابي ليبي نيز در سطحي پائين در آن شركت نمود. چهار كشور سوريه‌، عراق، يمن جنوبي و سودان نيز تصميم به بايكوت آن گرفتند، وزير دفاع اسرائيل (موشه دايان) در موضع‌گيري در برابر اين اجلاس گفت:

«حتي اگر كنفرانس اسلامي اعلان جهاد بدهد وي تصور نمي‌كند كه تشكيل اين كنفرانس منجر به جنگ جديدي بين اعراب و اسرائيل بشود.» 9

در نتيجه بايد گفت: جنگ اعراب و اسرائيل و شكست اعراب و عدم كارآيي اتحاديه عرب كه منجر به ضعيف شدن جناح ناصر گرديد و اشغال بيت‌المقدس و حريق مسجد‌الاقصي عواملي بودند كه زمينه‌هاي تشكيل كنفرانس سران كشورهاي اسلامي را فراهم ساختند.

موجوديت سازمان كنفرانس اسلامي در پايان اولين نشست سران كشورهاي اسلامي در رباط اعلام گرديد. اين جلسه را ملك حسن دوم پادشاه مراكش به عنوان دولت ميزبان و محمد‌رضا پهلوي شاه ايران به نمايندگي از دولتهاي اسلامي افتتاح كردند. جلسات سران سازمان كنفرانس اسلامي به تناوب در پايتخت كشورهاي عضو برگزار مي‌شود. هشتمين نشست سران در 1997 (آذر 1376) به رياست آقاي سيد‌محمد خاتمي رئيس جمهور وقت ايران در تهران برگزار شد. سازمان مزبور داراي سه ركن سران، وزاري خارجه و دبيرخانه سازمان است.


1ـ العالم العربي ـ رقم 1337، دسامبر 1986. به نقل از سازمان كنفرانس اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 23.

2ـ بنده مقدم ـ محمد‌مهدي ـ علل ايجاد سازمان كنفرانس اسلامي و نقش عربستان ـ ص 17.

3ـ به نقل از حميد روحاني، «سازمان كنفرانس اسلامي»، (كيهان 6 بهمن 1367).

4ـ بنده مقدم، منبع سابق.

5ـ ميدل ايست، اكتبر 1969، ص 21.

6ـ بنده مقدم، سابق.

7ـ اسد همايون،‌نتايج كنفرانس سران اسلامي در رباط، تهران (بي‌ن)، 1348.

8ـ سازمان كنفرانس اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 26.

9ـ كيهان، 10/9/1336.

/ 1