تظار ريشه اصلاحات فردى و اجتماعى
آية الله سيد محسن خرازى سخنران :استاد محترم حوزه علميه قم آية الله سيد محسن خرازى
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام على اشرف الانبياء والمرسلين; حبيب اله العالمين; ابى القاسم محمد ـ صلى الله عليه وآله الطيبين الطاهرين المعصومين ـ واللعن على اعدائهم اجمعين; الى قيام يوم الدين. «ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» (1) . مسئله امام عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ ابعاد مختلفى دارد و هر بعد، بحث مفصلى را مى طلبد و به همين دليل، بايد در يك موضوع بحث كرد و بقيه را به عنوان اصل موضوعى در نظر گرفت. حتميت ظهور ايشان، مطلب قابل ترديدى نيست و اجمالا در كتب آسمانى به آن نويد داده شده است. درباره اين كه حكومت گسترده و همه جانبه اش عدالت مطلقه را كه مخصوص بندگان صالح خداست، پياده خواهد كرد، آياتمتعدد و روايات مفصلى وجود دارد. پيش از ولادت آن حضرت، شاعرانى چون «كميت» و «سيد حميرى» مسئله ظهور ايشان را به نظم كشيده اند. مؤلفان بزرگ در مورد شخصيت ايشان و غيبت و... كتاب ها تأليف كرده اند. يك قرن قبل از تولد آن بزرگوار، در موردش كتاب مى نويسد. «بخارى» عالم بزرگ اهل تسنن كه معاصر امام نهم و دهم و يازدهم (عليهم السلام) بوده، بخشى از روايات اين طلوع الهى را ذكر كرده است. بعضى از محققان، رواياتى را كه در مورد ايشان وارد شده، حدود 6000 عدد دانسته اند. ولى موضوع بحث بنده، «انتظار» است. بايد برداشت صحيح و كامل از اين مسئله داشته باشيم. انتظار در روايات بسيارى مورد ترغيب قرار گرفته و بسيار بر آن تأكيد شده است و با دقت، معلوم مى شود كه تأكيدهاى به خصوص و شديدى است; مثلا از علماى عامه نقل شده كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «افضل العبادة انتظار الفرج» (1) . آيا ترغيب از اين بالاتر امكان دارد؟! اين چه حقيقتى است كه چنين ارزشى دارد؟ باز در روايت منقول از علماى شيعه آمده است : «افضل اعمال امتى انتظار فرج من الله عزوجل (2) ; برترين اعمال امت من انتظار فرجى است كه از ناحيه خداوند خواهد رسيد. » از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده: «انتظروا الفرج ولا تيأسوا من روح الله، فانّ احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج (1) ; منتظر فرج باشيد و از رحمت الهى مأيوس نباشيد و بدانيد كه محبوبترين اعمال نزد خداوند ـ عزّ و جلّ ـ انتظار فرج است. » باز در جاى ديگر مى فرمايند: «كسى كه منتظر امر ما باشد، مانند كسى است كه در راه خدا در خون خود بغلتد.» پس مسئله انتظار، يك امر معمولى نيست. با توجه به اين محمول ها و به مناسبت آن، موضوع بايد معناى بلندى داشته باشد. انتظار، تمنا و آرزو نيست. آرزويى كه روشى براى رسيدن به آن وجود نداشته باشد و در حد يك آرزو باقى بماند; مثلا يك كشاورز، بدون تلاش و كشت و كار، آرزو مى كند كه محصول فراوانى به دست بياورد. اين را انتظار نمى گويند. جوامع بشرى، علاقه مند به يك مصلح هستند; يعنى طبق نهاد باطنى و درك فطرى به سوى يك مصلح جلب مى شوند تا نابسامانى ها را اصلاح كند; اما روش انسان ها در بسيارى موارد، روش نادرستى است. با اعراض از كتاب خدا و سنت انبيا به چنين چيزى نمى توان رسيد. اين امنيّه و آرزوست. همچنين در جايى كه اميد بعيدى باشد، يعنى راه انتخاب شده كه بسيار دور و طولانى است، ممكن است انتظار به خواسته منتظرِ منتهى شود، ولى باز هم در اين جا انتظار به كار نمى رود. انتظار آرزويى نيست كه داراى اسباب نباشد. گاهى هم انتظار اسبابى دارد و اسبابش امورى ممكن است; ولى قريب و نزديك نيست. در اين جا هم «رجاء» به كار مى رود. بلكه انتظار، اميد قريب و نزديك را مى گويند; يعنى شخصى روشى انتخاب كند و عقايدى داشته باشد كه تحقق آن امر را نزديك بداند.مسافرى را كه چند سال ديگر برمىگردد، انتظار درمورد او به كار نمىرود; بلكه اگر مسافرى در زمان نزديك قرار باشد كه برگردد،اين جا درمورداوانتظار به كار مىرود.كسى كه منتظر اوست،خودش را آماده مىكند; شرايط پذيرايى را فراهم مىكندو... در روايات آمده است كه احتمال بدهيد همين امشب زمان ظهور است يا فردا. احتمال ظهور را بعيد در نظر نگيريد و آن را نزديك بدانيد. اگر كسى خود را عاشق وجود بقية الله ـ ارواحناه فداه ـ بداند و ظهور را نزديك شمارد، حالت دگرگونى و سازندگى مى يابد. اگر ادعاى دروغين نباشد، رفتار و گفتار ما بايد طورى باشد كه حضرت، روى گردان نشوند. اگر چنين انتظارى از هر عبادتى بالاتر است و مايه هر عبادتى است، طبيعتاً بايد اهل عبادت باشد; كار خلاف را كنار بگذارد. كسى كه احتمال مى دهد همين فردا قيام حضرت تحقق يابد، نمى تواند در پى كار ديگرى باشد و افكار ديگرى در سر بپروراند. اين چنين انتظارى، ريشه اصلاحات فردى و اجتماعى است. به همين دليل، مسئله انتظار، از مستحبات مؤكده است و در بعضى روايات به صورت امر، آمده است. اگر چنين فرهنگى در جامعه ما پياده شود، وضعيت ديگرى به وجود مى آيد. مسلمان ها در اين مورد اتفاق دارند و اگر كسى انصاف را كنار بگذارد، خود متضرر مى شود و از راه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) دور مى شود. اگر چنين فرهنگى حاكم شد، زمينه اصلاحات فردى و اجتماعى فراهم مى گردد و توهمات مربوط به مسئله انتظار هم خود به خود دفع و رفع مى شود. بى مسئوليتى و سلب مسئوليت از خود و همه مسئوليت ها را به عهده امام (عليه السلام) گذاشتن، افكار غلطى است. از روز اول كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) اين مسئله را مطرح فرمودند، فعاليت و تلاش ادامه داشته است. ائمه اطهار (عليهم السلام) از مجاهدات و تلاش هاى خود دريغ نكردند. در زمان غيبت، علماى اسلام نيز چنين روشى داشتند و از خود سلب مسئوليت نكردند و اين گونه فكر نكردند كه بايد تلاش نكنيم تا فساد بيشتر و بيشتر گردد و ظهور حضرت زودتر انجام پذيرد. اصولا انتظار، مسئوليت آور است. نسبت به خود، به خانواده و نزديكان، نسبت به جامعه، بايد احساس مسئوليت داشت. اين مسئوليت، به تفاوت زمان ها و شرايط، يكنواخت نيست; گاهى بسيار دشوار است و زندان و تبعيد، حبس و محروميت و گرسنگى در پى دارد. اين مقاومت در برابر سختى هاست كه او را مانند كسى مى كند كه در راه خدا در خون خود مى غلتد. منتظِر در هر زمان به تهذيب خود و اصلاح ديگران مشغول است و وظايف خود را انجام مى دهد. انجام دادن وظايف و مسئوليت ها كار آسانى نيست. اين دشوارى، عبادت است و از هر عبادتى بالاتر. پس اگر مردم متوجه عمق مسئله شوند، منشأ اصلاحات بسيارى خواهد بود. هر كارى كه در شأن ماست و بر عهده ماست و از دست ما بر مى آيد، تكليف ماست و آن چه از عهده ما بيرون است و از شئون آن حضرت است، به عهده ايشان است و كسى آن را از ما طلب نخواهد كرد. اين مطلب در روايات نيز مورد توجه قرار گرفته است. در كتاب «الغيبة» شيخ طوسى (رحمه الله) از امام صادق (عليه السلام) نقل شده: «طوبى لمن ادرك قائم اهل بيتى وهو مقتد به قبل قيامه، يتولّى وليّه ويتبرؤ من عدوّه ويتولى الائمة الهادية من قبله اولئك رفقائى وذوا ودّى واكرمُ امتى على... (1) ; خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك كند، در حالى كه قبل از قيام او، به او اقتدا مى كرده و دوستش را دوست و از دشمنش تبرى مى جسته است و امامان هدايتگر قبل از او را به ولايت برگزيده است. اينان رفقاى من و دارندگان دوستى من و گرامى ترين امت براى من هستند. » امام صادق (عليه السلام) در روايتى مىفرمايند: «انّ لنا دولة يجىء الله بها اذا شاء، ثم قال: من سر ان يكون من اصحاب الامام فلينتظر ويعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر (2) ; ما دولتى داريم كه خداوند هر گاه بخواهد آن را مى آورد. سپس فرمود: هر كس دوست دارد كه از اصحاب امام باشد، بايد كه منتظر باشد و ورع را پيشه سازد و به محاسن اخلاق عمل كند، در حالى كه منتظر است. » اين ورع ممكن است همان تقوا باشد يا بالاتر از تقوا. تقوا عمل به واجبات و اجتناب از محرمات است و ورع، افزون بر اين، اجتناب از شبهات را نيز در بر دارد. بايد كه تخلق به اخلاق الهى پيدا كند. انتظار صحيح، داراى چنين بركاتى است و افضل از هر عبادت و محبوب تر از هر عملى مى باشد. در پايان بايد بگويم كه چنين محافل و جلسه هايى موجب خشنودى است. برادران اهل تسنن ما هم، اغلب منصف، مقيد و متعبد هستند و وقتى زمينه پيدا شود، اهل تجديد نظر هستند و مى بينند كه اين مطالب از مشتركات است. أَللّهُمَّ انصر الاسلام واهله; أَللّهُمَّ اخذل الكفر واهله; أَللّهُمَّ عجل لوليك الفرج واجعلنا من اعوانه وانصاره. «والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته»
آينده اى روشن فراروى بشر
سخنران : حجة الاسلام والمسلمين محمديان نيشابورى
نماينده ولى فقيه و امام جمعه محترم زاهدان بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وآله اجمعين; سيما بقية الله ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ وجعلنا من حزبه وانصاره واعوانه اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه وانصرنا به نصراً عزيزا. «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين» (1) . خدا را سپاس از اين كه در آستانه تولد منجى عالم بشريت، براى اولين بار، توفيق برگزارى سمينارى با عنوان «فلسفه انتظار مهدى موعود (عليه السلام) » را به ما عنايت فرمود. اولا، از مقام معظم رهبرى حضرت آية الله العظمى خامنه اى ـ دامت بركاتهم ـ تشكر قلبى خودم را ابراز مى كنم. وقتى براى شروع اين كار خدمت ايشان رسيديم، فرمودند: «ما دعايتان مى كنيم» و اين براى ما همه چيز بود و آينده سمينار را برايمان ترسيم كرد و مطمئن شديم با دعاى نائب امام زمان، توفيق چنين كارى را خواهيم يافت. بنده به نوبه خود، اين لياقت را در خود نمى ديدم كه بتوانم در اين مورد كارى كنم; در مورد امام معصومى كه انسان ها به اميد ظهور او زندگى مى كنند. اعتقاد به مسئله مهدويت، يك اعتقاد توهمى و خشك نيست كه در زندگى بشر بى اثر باشد. اين اعتقاد، افق روشنى براى محرومان جهان ترسيم مى كند. اعتقاد به مهدويت، براى معتقدان به آن اين اميد را ايجاد مى كند كه آينده از آنِ آنان خواهد بود. اين اعتقاد مقدس، موجب ايجاد رعب و وحشت در قلوب مستكبران و ظالمان و كسانى است كه بر محرومان مسلط بوده اند; آنان روز ظهور و قيام آن حضرت را روز پايان حيات خويش مى دانند. كسانى مى خواستند مسئله مهدويت را از انحصار مسلمانان خارج كنند و آن را منحصر در مسيحيت كرده، «عيسى بن مريم» ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ را منجى موعود معرفى نمايند. سه نكته اساسى از مشتركات مسلمانان است: 1. روزى نجات دهنده اى ظهور مى كند; 2. اين منجى از قريش است; 3 . از اهل بيت و از فرزندان حضرت على و زهرا ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ است. در اين جا به سخنان برادران اهل سنت اشاره اى مى كنم. در اين مورد در ميان شيعه كه حتى قول نادرى خلاف اتفاق باشد، وجود ندارد و مشهور علماى عامه نيز اعتقادشان بر اين است كه حضرت مهدى (عليه السلام) از قريش و از فرزندان حضرت امام على و حضرت زهرا (عليهما السلام) است. در ذيل آيات اول سوره مباركه بقره مى خوانيم: اين آيه با عموم خود، دال بر وجوب ايمان به قضايايى است كه از شرع دليل معتبر دارد; پس هم چنان كه بر مسلمان، اقامه نماز و دادن زكات و ايمان به قرآن و ساير كتاب هاى آسمانى واجب است، همچنين ايمان به تمام قضاياى غيبى كه با دلاي ل معتبر شرعى ثابت شده، واجب است و هر كسى يكى از آن ها را انكار نمايد، مانند: خروج مهدى،نزول عيسى، خروج دجال و...از جماعت مسلمانان كه«يؤمنون بالغيب»هستند،خارج مىشود واين جا مرز ايمان والحاد است. باز در ذيل آيه مى فرمايند: به اين دليل قرآنى، بعضى از علماى اهل سنت استدلال كرده اند كه اعتقاد به مهدى (عليه السلام) واجب است; از جمله «شيخ ناصرالدين» كه مى گويد: «عقيده ظهور مهدى، عقيده اى ثابت و متواتر است كه ايمان به آن واجب است; زيرا از امور غيبى است و ايمان به آن از صفات متقيان است.» نتيجه اى كه از اين بحث مى خواهم بگيرم، يكى اين است كه اين اعتقاد، آينده اى روشن براى بشر ترسيم مى كند و معتقدان به آن چنين آينده اى براى خود پيش بينى مى كنند و زندگى را پوچ و بد منتها نمى دانند و دوم اين كه اعتقاد به مهدويت و به اين كه او از قريش و از فرزندان امام على و زهراى اطهر است; از مشتركات ميان مسلمانان است; پس بايد همه در تبيين آن بكوشند. «والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته» نظام اسلامى،فلسفه عملى انتظار سخنران : حجة الاسلام والمسلمين محمدى عراقى رياست محترم سازمان تبليغات اسلامى كشور بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الحمد والشكر لله رب العالمين; والصلوة والسلام على نبينا وحبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا ابى القاسم المصطفى محمد وآله الطيبين الطاهرين واصحابه المنتجبين واهل بيته الاكرمين; سيّما بقية الله فى الارضيين; حجة بن الحسن المهدى; عجل الله تعالى فرجه الشريف. قال الله تبارك و تعالى: «وقل جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل كان زهوقا» (1) و قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) : «افضل اعمال امتى انتظار الفرج» . با عرض تبريك و تشكر، از سروران عزيز، مخصوصاً استادان ارجمند، سپاسگزارى مى كنم. بحمدالله از اين مجلس پر فيض و بركت، حداكثر استفاده را از محضر علماى بزرگوار برديم. سعى مى كنم خيلى مختصر، چند جمله اى را پيرامون دو محور اساسى عرضه نمايم: يكى بُعد اعتقادى موضوع و ديگرى بُعد عملى و اجتماعى آن. قرآن كريم مى فرمايد: «ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أن الارض يرثها عبادى الصالحون» .در تفسير «مجمع البيان» از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت شده استكه مراد از «صالحان» كه در زبور هم ياد شده، ياوران مهدى موعود (عليه السلام) هستند كه در آخرالزمان ظهور مى نمايند. در همين كتاب،در مجلد هفتم، از طريق شيعه و سنى از پيامبر اكرم ( صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده: «اگر يك روز از عمر دنيا باقى بماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى كند كه فرد صالحى را از اهل بيت من برانگيزد و زمين را پر از عدل و داد كند.» نظير اين روايات در ذيل اين آيه كه مى فرمايد: «وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض..» دركتاب«مجمع البيان»و«تفسير عياشى»ذكر گرديده است كه بازهم از دو طريق شيعه وسنى است. اعتقاد به وجود يك منجى الهى در آخر الزمان اختصاص به شيعه ندارد; بلكه در تمام اديان الهى به نحوى بيان شده است. آقاى محمد بهشتى اثرى دارند كه مربوط به قبل از انقلاب است به نام «اديان و مهدويت» كه در آن به صورت مستند، بشارت هاى اديان مختلف دنيا ذكر شده است; از انجيل و تورات و عهد قديم و جديد تا آثار بودايى هند و كتاب هايى كه منتسب به اديان است، مورد بررسى قرار داده است. كتابهاى زيادىدرمورد مهدويت و آيات وروايات مربوط به آن نوشته شده;ولى بهتراز همه،كتابهايى است كه قبل از تولد آن حضرت به رشته تحرير درآمده است و مبتنى بر روايات پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشد. از قديمى ترين آن ها، كتاب «حماد مروزى» است كه مى گويند: از اساتيد امام «بخارى» بوده و كتاب مستقلى به نام «فتن و ملاحم» نوشته كه كهن ترين كتاب نوشته شده به دست محققان اهل سنت در مورد امام زمان (عليه السلام) است. او متوفاى 227 هـ .ق. است; يعنى حدود 28 سال قبل از تولد امام عصر (عليه السلام) . نسخه هاى زيادى از اين كتاب وجود دارد كه من به سه نسخه اصلى و قديمى و خطى اين كتاب اشاره مى كنم. يكى در كتابخانه اى در «حيدر آباد» هند به شماره 3187ـ83 ، نسخه ديگر در كتابخانه «ظاهريه» دمشق به شماره 12 از موضوع عدد و سومين نسخه در گنجينه كتاب هاى قديمى در «موزه انگلستان» است كه تعداد اوراق و صفحات آن كاملا مشخص و مضبوط است و از نظر علم كتاب شناسى، اصالت اين نسخه به تأييد محققان و كتاب شناسان و نسخه شناسان دنيا رسيده است. جالب اين جاست كه تقريباً در همين زمان، يكى از محدثان و علماى بزرگ شيعه هم كتابى در همين موضوع نوشته كه متاسفانه تا جايى كه اطلاع دارم، نسخه اصلى آن در دسترس نيست. كتاب از «فضل بن شاذان نيشابورى» است و نامش «كتاب غيبت» يا «كتاب قائم» است كه باز قبل از ولادت حضرت نوشته شده و هم اكنون به چاپ رسيده است و اين كار از روى نقل هايى كه در كتاب هاى ديگر از آن كتاب انجام گرفته، ثبت شده است. البته مطالب آن كتاب در ساير كتاب هاى حديث ما حتى در «بحارالانوار» نقل شده; ولى نسخه اصل، فعلا يافت نشده است. البته كتاب هاى فراوانى در كتابخانه هاى دنيا وجود دارد كه حتى فهرست نشده است. در كتابخانه شهر «سن پطرز بورگ» (لنين گراد سابق) و همچنين در كتابخانه «لنين» در مسكو، هزاران نسخه خطى از كتاب هاى اسلامى وجود دارد كه هنوز فهرست هم نشده است. اين كتاب ها در زمان تصرف قفقاز به وسيله روس ها به آن جا برده شده است. البته اخيراً قراردادى بين ما نوشته شده كه نه تنها فهرست، بلكه تصوير آن ها نيز تهيه خواهد شد. جالب است كه موضوع مهدويت و ظهور در آخر الزمان، به قدرى مسلم بوده كه اگر كسى شبهه اى مى كرد، علماى اسلام وظيفه مى دانستند كه بر رد آن شبهه اقدام نمايند. يكى از نويسندگان مسلمان، «ابن خلدون» است و به دليل كتاب تاريخ و مقدمه اى كه بر آن نوشته، «پدر جامعه شناسى» لقب گرفته است. او در كتابش با اين موضوع، شبهه ناك برخورد كرده و همين امر موجب شده كه شخصى به نام «احمد بن صديق مغربى» در ردّ آن جمله اى كه گفته، كتابى با عنوان «الوهم المكنون، من كلام ابن خلدون» نوشته. او در باره حرف ابن خلدون كه احتمال عدم صحت روايات را داده، صد روايت از روايات نبوى در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) جمع آورى كرده است. مدعيان مهدويت در تاريخ بوده اند و اين خود دليل بر حقانيت روايات و بر مسلم بودن اين اعتقاد نزد مسلمانان در تمام عصرهاست. اگر چنين زمينه اى فراهم نبود، آن ها نمى توانستند چنين ادعايى را مطرح نمايند. «علامه عسكرى» كه در جلسه حضور دارند، فرمودند: «رواياتى كه ابن خلدون، آن ها را مخدوش دانسته، رواياتى است كه مدعيان مهدويت با تغيير در آن روايات، مضمون آن ها را بر خود تطبيق مىنمودند.» به هر حال، سه مسئله كاملا روشن است و روايات صحيح و روشن به مقدار كافى براى توضيح ابعاد مختلف موضوع وجود دارد. آقاى امامى كاشانى مى فرمايند: «ابن خلدون به مهدويت معتقد بوده و در اعتقادش هم محكم بوده است»; ولى به هر حال نام كتابى كه ذكر كرديم، در جواب شبهه اى بوده كه به ابن خلدون نسبت داده شده است. اين بخش صحبتم را با ذكر فهرستى از علما و نويسندگان و مورخان بزرگ اهل سنت كه در اين زمينه، كتاب و نوشته اى دارند يا در نوشته هاى خود در مورد اين موضوع مطلبى ذكر كرده اند، به پايان مى برم; براى نمونه مى توان موارد ذيل را برشمرد: ابن قليم جوزى، ابن حجر هيثمى، در «الصواعق المحرقه»، ابن كثير، جلال الدين سيوطى در «الحاوى»; ابن ابى الحديد معتزلى در شرح خود بر نهج البلاغه; صاحب «فيض الغدير» علامه مناوى; خيرالدين آلوسى در «غالبة المواعظ» و از متأخران هم بسيارند كه فرصت ذكر آن نيست. خلاصه اين كه اعتقاد به مهدويت، يك اعتقاد مسلم بين علماى فريقين است و از مأموريت هاى پيامبران، يكى اين بوده كه به وجود ايشان اشاره نمايند; ولى كتب مذهبى ديگر غير از قرآن، تحريف شده كه خودشان نيز اين مطلب را انكار نمى كنند. قرآن تنها كتابى است كه ادعا دارد كلام خداست و برهانش همراه خود اوست: «آفتاب آمد دليل آفتاب». مى فرمايد: «ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله» (1) البته قبلا ذكر شد كه آن چه در لا به لاى اين كتب وجود دارد، مورد تحقيق قرار گرفته و براى نمونه، كتاب «آقاى بهشتى» را ذكر كرديم كه اصلا طرح مهدويت و حكومت عدل جهانى در متن آفرينش پيش بينى شده است. اما قسمت دوم بحث مربوط به جهان بينى و فلسفه تاريخ است. خداوند، «استاد شهيد مطهرى» را رحمت كند. ايشان اين مطلب را به صورت مستدل و منطقى در كتاب هايشان مطرح كرده اند. اين سؤال در تمام مكاتب جهان مطرح است كه تاريخ و آينده بشر به كجا خواهد انجاميد؟ آيا اين سير، تكاملى و به سوى سعادت و عدالت است؟ يا نهايتِ كار، فساد و تباهى است؟ اين پرسش از سؤالاتى است كه علم تجربى قادر به پاسخ گويى آن نيست و هيچ نظريه قاطع علمى در اين مورد وجود ندارد. آينده بشر مورد تجربه نيست و علم تجربى قادر به پيش بينى آينده نيست. البته مكتب هاى فلسفه تاريخ، در حد مختصرى به اين مقوله پرداخته اند و به مكتب هاى «خوش بين» و «بدبين» تقسيم مى شوند. يا اگر هم بدبين به آن ها اطلاق نشود، حداقل در باره آينده رأى آن ها مبهم است. «انيشتين» كه افتخار علم اروپا محسوب مى شود، در مورد آينده بشر مى گويد: «من نمى دانم چه بگويم; ولى بيشتر احتمال مى دهم كه تمدن بشر به دست خود بشر نابود شود. من نگران اين هستم كه بشر بر اثر پيشرفت تكنولوژى و
علوم تجربى و صنعت به جايى برسد كه بتواند با سلاح هايى، كره زمين را نابود كند و اگر چنين روزى فرا برسد، تضمين براى حفظ تمدن بشرى وجود ندارد». دانشمندان كيهان شناس غرب هم مى گويند: «ممكن است تمدن بشر بر اثر يك اتفاق نابود شود; مثلا بر اثر تصادمِ زمين با سياره اى كه از صراط خود خارج شده است». تنها جواب قاطع اين سؤال از راه وحى تأمين مى شود. انسان هميشه با اين سؤال مواجه بوده و بيشتر، زمان هايى كه با ظلم و تباهى و فساد جوامع رو به رو مى شده اين پرسش در ذهن انسان نقش بسته است. جواب اديان الهى به اين سؤال اين بود كه روزى منجى راستين بشر مى آيد و انسان را از ظلم و جنايت ها مى رهاند و جهان را بر محور حكومت عدل جمع مى نمايد. جامع ترين و كامل ترين نوع اين اعتقاد و به صورت روشن و مسلم، در اعتقادات ما وجود دارد و حتى نام او نيز ذكر شده است كه روايتى به صورت متواتر با عبارات مختلف از پيامبر بزرگوار اسلام نقل شده است. در بعد اجتماعى و فرهنگى هم بحث زيادى وجود دارد. روايات زيادى هم از منابع اهل سنت نقل گرديده است كه فقط اشاره اى مى كنم. بعضى از روايات، «افضل اعمال امتى» يا «افضل عبادة امتى» دارد و بعضى در پايان مى فرمايد: «انتظار الفرج» يا «انتظار الفرج من الله تبارك و تعالى» .نظير آن در منابع شيعه هم فراوان است.حضرت امام (قدس سره) با بد معناكردن انتظار ووارونه جلوه دادن آن به شدت مبارزه مىكردند كه بگوييم: يعنى دست روى دست گذاشتن و منتظر مصلح بودن. ايشان مىفرمودند: «كسانى از منحرفان كه خود را منتسب به حضرت حجت مى دانند، اين طور تصور مى كنند كه بايد براى تأمين زمينه ظهور، به فراگيرى ظلم در جهان كمك كرد.» اولا، انتظار، يك عمل است; ولى دست روى دست گذاشتن، جنبه سلبى است; آن هم نه عمل عادى كه افضل اعمال است يا افضل عبادتهاست. پس انتظار، جنبه اثباتى دارد نه نفى. فعال ولى پر اميد; زيرا وعده الهى تخلف ندارد. خدايى كه جهان را آفريده، در متن آن اين جريان را پيش بينى كرده است. جامعه و انسانى كه به اين امر معتقد است، هرگز از فعاليت و تلاش باز نمى ماند و چنان نيرويى پيدا مى كند كه مشكل ها را آسان مى بيند و ياران امام زمان (عليه السلام) را احساس مى كند; كسانى كه براى اين انقلاب در زندان هاى طاغوت سخت ترين شكنجه ها را تحمل كردند و به ياد و نام حضرت مهدى ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ توسل جستند.