دشمن فراموش شده (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دشمن فراموش شده (4) - نسخه متنی

فتح الله نجارزادگان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دشمن فراموش شده (4)

فرهنگ جهاد-ش: 27- بهار 1381 *

دکترفتح الله نجّارزادگان

تجهييزات دشمن(شيطان)

در اين جا به بررسي تجهيزات دشمن در
مبارزه با انسان مي پردازيم.

وسايل گوناگون شکار

مجموعه اي از صفات روحي ودروني، ونيروهاي
بيروني انسان، «وسايل شکار» دشمن را فراهم
مي سازد؛ در اين جا تنها به برخي روايات
اشاره خواهد شد:

دوستي دنيا

«احذر الدنّيا؛ فانّها شبکة الشيّطان»(1)

«از- حب- دنيا بپرهيز؛ زيرا آن "تور" شيطان
است.»

دوستي زنان

«حبّ النّساء وهو سيف الشّيطان»(2)

«دوستي زنان شمشير شيطان است.»

شرب خمر

«شرب الخمر وهو فخّ الشيّطان»

«شراب خواري تله شيطان است.»

پول دوستي

«حبّ الدنيّا والدرّهم، وهو سهم
الشيّطان»(3)

«دوستي درهم ودينار، تير شيطان است.»

خشم

«ليس لإبليس وهق اعظم من الغضب والنسّاء»(4)

«براي شيطان، کمندي بزرگ تر از خشم،
وزنان- هواپرست- نيست.»


همکاري نفس سرکش

نفس سرکش- يعني امر کننده به زشتي ها - به
تنهايي با داشتن بخل در نهان خانه خود،(5)
وسوسه گري،(6)خواهش هاي بي پايان(7)، زينت گري
گناه،(8)و هموار کردن وآسان نمايي جرم هاي
سنگين،(9) در به خطر انداختن انسان، يد
طولايي دارد، و اگر يکّه تاز صحنه جان شود،
عقل را به اسارت مي گيرد وبا حرص و ولع
بي پايانش، آدمي را به قعر جهنم مي فرستد؛
همان طور که به تنهايي حتي خود ابليس را -
در آن آزمايش سجده بر آدم- به زمين کوبيد.

پس، جا دارد از امام سجاد زين العابدين
-عليه السلام- بياموزيم، و از اين دشمن
نهان خانگي که در کمين، مترصّد فرصت است،
به خدا شکوه بريم؛

امام سجاد- عليه السلام-
چنين مناجات مي کند:

«الهي اشکو اليک نفساً بالسوّء امّارة
والي الخطيئة مبادرة وبمعاصيک مولعة
وبسخطک متعرضّة، تسلک بي مسالک
المهالک...»(10)


«خدايا!

از نفس سرکش به تو شکوه مي کنم که
بسيار به بدي ها فرمان مي دهد، و در خطاها
مي شتابد، ودر معصيت تو حريص و آزمند، و به
خشم کيفر تو دست اندازنده است، و مرا به
پرتگاه هاي هلاکت مي برد...»

حضرت امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ
درباره خطر اين دشمن مي گويد:

«... اين بت، از همه بت ها بزرگ‌تر است
وشکستنش هم از همه مشکل تر است... اگر رهايش
کنيد، شما را به هلاکت مي کشاند... درجه
درجه پيش مي برد تا آن جا که دين را از دست
انسان مي گيرد...»(11)




  • مادر بت ها بت نفس شماست
    زان که آن بت مار و اين بت اژدهاست(12)



  • زان که آن بت مار و اين بت اژدهاست(12)
    زان که آن بت مار و اين بت اژدهاست(12)



اين دشمن خانگي، در نقش همکاري کار آمد
براي شيطان، وارد معرکه شده وبه ياري او
مي شتابد.

امير مؤمنان امام علي
-عليه السلام- فرمود:

«نعم عون الشيّطان اتّباع الهوي.»(13)

«پيروي از نفس، چه خوب ياوري براي شيطان
است.»

«الهوي قائد جيش الشّيطان.»(14)

«هواي نفس، فرمانده سپاه شيطان است.»

نمونه اي از همکاري نفس با شيطان را در
حادثه خوارج نهروان ، از زبان مبارک امير
مؤمنان امام علي -عليه السلام- بشنويد؛

امام بر سر کشتگان نهروان فرمود:

«بدا به حال شما!

آن که شما را فريب داد،
زيان تان رساند ؛

به حضرت گفتند:

اي
اميرمؤمنان!

چه کسي آنان را فريب داد؟

فرمود: شيطان گمراه کننده و نفس هاي به بدي
فرمان دهنده آنان را فريفته آرزوها ساخت،
وراه را براي نافرماني شان بپرداخت، به
پيروز کردن شان وعده کرد وبه آتش شان
درآورد.»(15)

بدين ترتيب، نبرد با اين گماشته و دست يار
خانگي، که دشمن ترين دشمنان است وجهاد
اکبر ناميده مي شود،هم سو با نبرد با شيطان
است؛ يعني هر چه انسان، نفس را خوار
وخواهش هايش را لگدکوب کند در واقع دشمن
بيروني يعني شيطان را خوار وپايمال کرده
است؛ چون هر دو يک مقصد دارند، وحتي با
شگردهاي يکسان دست به دست يکديگر داده به
ميدان مي آيند؛پس اگر نفس شکست خورد
وسرجايش نشست، شيطان براي دستبرد به جان،
کمتر طمع مي کند، چون امير سپاهش اسير شده
ودست يارش از پاي درآمده است. به همين سبب
به ما سفارش کرده اند.

«با خواسته هاي نفس مخالفت کنيد تا بر
شيطان چيره شويد.»(16)

حتي بالاتر از اين، کسب همه کمال ها را در
گرو مبارزه با نفس سرکش مي شناسند؛

شخصي به
رسول مکّرم اسلام- صليّ الله عليه وآله
وسلّم- عرض کرد:

«اي رسول خدا!

راه رسيدن به معرفت حق چيست؟

فرمود: شناخت خويشتن.

گفت: راه موافقت حق چ
گونه است؟

فرمود: مخالفت نفس.

پرسيد: راه
رسيدن به خشنودي حق چيست؟

فرمود: خشم بر
نفس.

پرسيد: راه رسيدن به وصل حق چيست؟

فرمود: بريدن از نفس.

پرسيد: راه نزديکي به
خدا چيست؟

فرمود: دوري از نفس.

(گفت: ) چه
گونه مي توان به اين ها رسيد؟

فرمود: کمک
خواستن از خداوند عليه نفس.»(17)

البته نبايد فراموش کنيم که گاهي انسان
خيال مي کند نفس سرکش را رام کرده ويا حتي
کشته است، اما در واقع اين مار خفته است و
زمينه مساعد مي خواهد تا نشاط گيرد وآدمي
را ببلعد؛

به قول مولوي:




  • نفست اژدرهاست او کي مرده است؟
    گربيابد آلت فرعون او که به
    آن گه او بنياد فرعوني کند
    راه صد موسي وصدهارون زند(18)



  • از غم بي آلتي افسرده است
    امر او همي رفت آب جو
    راه صد موسي وصدهارون زند(18)
    راه صد موسي وصدهارون زند(18)



نيروهاي دشمن

شيطان، نيروهاي بي شماري را از جن وانس در
خدمت خود دارد که سپاهيان او محسوب مي شوند
ودستورهايش را اجرا مي کنند؛ اين نيروها
همان اسيراني هستند که رفته رفته تحت
تأثير برنامه هاي ابليس، از خود بيگانه
شده وسپس به طور رسمي به عضويت حزب شيطان
درآمده، و با تمام وجود در خدمت شيطان
هستند.

قرآن کريم، اين نيروها را با توجه
به درجات شان، حزب الشيطان،(19) اولياء
الشيطان - دوستان وياران شيطان- ،(20) واخوان
الشيطان- برادران شيطان-(21) نام نهاده است.

اميرمؤمنان علي- عليه السلام - در خطبه
قاصعه فرمود:

«ابليس در هر امتي، سپاهيان، ياران،
پياده نظام وسواره نظام دارد.»(22)

بارزترين اين نيروها، سرکردگان کفر
واستکبارند؛ اينان، خود وتمام امکانات
وتجهيزات شان در اختيار ابليس اند، وبا
اشاره هاي اوست که به سمت هدف هايش به حرکت
در مي آيند، ودر زمين فساد به پا مي کنند.

مهتران نابخرد، نمونه اي ديگر از اين
نيروهاست.

در قرآن کريم از قول عده اي از
دوزخيان، چنين آمده است:

(وقالوا ربّنا انّا اطعنا سادتنا
وکبراءنا فاضلّونا السبيّلا)(23)

«گويند پروردگارا!

ما، امر بزرگان
وپيشوايان - فاسد- خود را اطاعت کرديم، پس
ما را به گمراهي کشيدند.»

پيروي کورکورانه از مشتي سرکرده نادان،
که خود راه به جايي نمي برند، فرجامش جهنم
است؛ چنين مهتران نابخردي، ابزار
شيطان اند که از موقعيت اجتماعي آنان بهره
گرفته ، به طور رسمي با زبان شان سخن
مي گويد تا ديگران را هم بفريبد؛

اميرمؤمنان امام علي -عليه السلام- در خطبه
قاصعه از اين واقعيت پرده برداشته است:

«هان!

بترسيد،بترسيد از پيروي مهتران
وبزرگان تان که به گوهر خود نازيدند ونژاد
خويش را برتر ديدند.... پس آنان پايه هاي
عصبيت، وستون هاي فتنه، وشمشيرهاي فريب
جاهلي اند.»(24)

حضرت در ادامه همان خطبه، درباره هرزگان
ناپاک گوهر، فرمود:

«شيطان، آنان را چهارپايان گمراهي ساخت
واز آنان سپاهي فراهم کرد، تا بديشان بر
مردمان بتازد، وترجماني که به زبان شان
سخن گويد، تا بتواند به وسيله آنان،
خردهاي تان را بدزدد، ودر ديده هاي تان
نفوذ کند، ودر گوش هاي تان بدمد؛ پس شما
را به وسيله آنان، نشانه تير خود کرد، ولگد
کوب نمود، وبه چنگ خود درآورد.»

جمعي ديگر از سپاهيان دشمن، منافقان زشت
سيرت اند؛ شيطان ياد خدا را از دلشان
زدوده، تا بدون هيچ دغدغه اي، در حزبش خدمت
کنند.(25)

در نهج البلاغه نيز اين واقعيت را
چنين مي يابيم:

«آنان، گروه شيطان ونيش اويند؛ آنان حزب
شيطان اند؛ بدانيد که حزب شيطان
زيانکاران اند.»(26)

اين نيروها وهر کس ديگر که به اسارت دشمن
رود، غنيمتي پربها براي او محسوب مي شوند،
واين نکته با دقت در بحث هاي قبلي، وهمين
طور آيات سوره ناس به دست مي آيد؛ به طور
نمونه، خنّاسان وسوسه گر که در سوره ناس
مطرح اند، پريان وانسان هايي هستند که به
دست دشمن اسير شده، وپس از اسارت سرمايه را
باخته اند، ومانند لاشه اي متعفّن، همه
وجودشان به صورت غنيمت، در دست شيطان است.

بدين سان، غنيمت ها در دست دشمن هم از نظر
کمّي و هم کيفي در سطح مطلوبي قرار
مي گيرند؛ از نظر کميّ، حجم گسترده اي از
اين شيطان هاي انسان نما، وپريان فريب
خورده اند؛ واز نظر کيفي، نيروي بدني
وتمام دستگاه هاي ادراکي، وتحريکي
واحساسي و... آن هاست که در اختيار دشمن
قرار گرفته است.

شيطان با چشم شان مي بيند، با زبان شان سخن
مي گويد،(27) نشانه هايش را با نيروي آنان جا
به جا مي کند، پرچمش را به دست آنان
برافراشته نگه مي دارد؛ (28) با دست آنان تير
مي اندازد،(29)وبا انديشه وافکار آنان نقشه
مي کشد، وتجهيزات شان را براي مقاصد خود به
کار مي گيرد، اين ها همه، غنيمت هاي فراوان
وکارآمدي است که به طور رايگان در خدمت
دشمن درآمده اند.

كمين گاه هاي حسّاس

کمين گاه هاوگلوگاه ها، به موقعيت هايي
گفته مي شود که براي دشمن فرصتي طلايي،
وبراي ما سخت شکننده وخسارت بار است؛ چون
در اين موقعيت ها، شرايط ما به گونه اي است
که در تير رس دشمن قرارداريم، وهر لحظه
ممکن است در دام او گرفتار شويم؛ مانند صيد
غافل از دام وکمين، که ناگاه به دام
مي افتد.

شناخت اين موقعيت ها از اين نظر اهميّت
دارد که مراقب باشيم تا در آن ها قرار
نگيريم، وآمادگي لازم را براي برخورد
مناسب با آن‌ها به دست آوريم. آن چه که
تمام کمين ها را پوشش مي دهد، ومانند نخ
تسبيح همه را گرد مي آورد، غفلت انسان از
خود وخداست؛غفلتي که بارها گفته ايم اگر
ادامه يابد وپررنگ شود خطر بيگا‌‌‌نگي
از خود را به وجود مي آورد.

خطر اين موقعيت ها در يک سطح نيست، وبرخي
از آن‌ها حساس وفوق العاده اند؛ مانند
کمين هايي که از پيش، خود دشمن نيز در
سرپيچي اش از فرمان خدا بر سجده به آدم
-عليه السلام- آن‌ها را تجربه کرده، وبا
ورود در آن ها ضربه کاري خورده است؛ مانند
تکبر(30) در نافرماني خدا، حسادت(31) نسبت به آدم
-عليه السلام-، عجب(32)نسبت به خويش، ويأس
ونااميدي از بخشش خدا(33) و.... .

در اينجا تنها به چند نمونه از
کمين گاه هاي حساس وگلوگاه هاي خطر، اشاره
خواهيم کرد(34)؛ اما قاعده کلّي همان است که
گفتيم:

دشمن، همه جا کمين دارد، ودر انتظار
غفلت ماست.

کمين گاه هاي حساس شيطان عبارت ا
ند از:

عجب

اگر انسان به خود ببالد و از خود شگفت زده
شود وخشنود باشد، گرفتار عجب خواهد شد؛
ودراين باليدن تفاوتي نمي کند که به علمش
بنازد يا به عبادتش، به زهدش يا به جمالش،
فقر او در نظرش جلوه کند يا ثروتش، و.... در
هر صورت، عجب آدمي بهترين فرصت براي دشمن
است؛ دشمني که هميشه در انتظار چنين
لحظه هاي طلايي است.

اميرمؤمنان امام علي
-عليه السلام- اين نقطه بحران را براي مالک
اشتر، چنين ترسيم کرده است:

«از خود پسنديدن، و به خود‌پسندي مطمئن
بودن، وستايش را دوست داشتن بپرهيز، که
اين ها همه از بهترين فرصت هاي شيطان است،
تا بتازد وکرده نيکوکاران را نابود سازد.»(35)

اين کمين آن قدر، حساس وخطرناک است که
درباره آن گفته اند:

«سيئة تسوءک، خير عندالله من حسنة
تعجبک.»(36)

«گناهي که تو را دل آزرده کند، نزد خداوند
از کار نيکي که تو را شگفت زده کند بهتر
است.»

دشمن، خود گرفتار اين بيماري مهلک است،
ودر برابر فرمان خداوند به سجده بر آدم
-عليه السلام- به خود باليد واعلام كرد:

«.... انا خير منّه...»(37)

«من از او بهترم.»

در روايات، حتي عجب در يک عبادت، مايه
سقوط عابد به حضيض فسق شمرده شده
است؛سقوطي که موجب طمع دشمن براي گستردن
دام بزرگ تري مي شود.

ابوجعفر، امام باقر-
عليه السلام- فرمودند:

«دو نفر داخل مسجد شدند يکي عابد وديگري
فاسق؛ چون از مسجد بيرون رفتند، فاسق از
جمله صديّقان بود و عابد از جمله فاسقان؛
وسبب اين بود که عابد داخل مسجد شد و به
عبادت خود باليد، وفاسق در پريشاني از
گناه واستغفار بود.»(38)

هم چنين داستان ديگري درباره يکي از اصحاب
حضرت عيسي -علي نبينّا وآله وعليه السلام-
گفته شده که مايه عبرت است:

«حضرت عيسي- عليه السلام- با اصحاب خود به
کنار دريا رسيدند ، حضرت بسم الله گفتند و
بر روي آب روان شدند؛ يکي از اصحاب هم که
مردي کوتاه قامت بود بسم الله گفت وروانه
شد، وبه عيسي -عليه السلام- رسيد؛ در آن وقت
عجب کرد و به خودش گفت:

اين عيسي روح الله
است که بر روي آب راه مي رود، من هم همين
طور، پس فضيلت او بر من چيست؟

همين که اين
به خاطرش گذشت، به آب فرو رفت، پس استغاثه
به حضرت کرد وحضرت دستش را گرفت و از آب
بيرون آورد وگفت:

چه گفتي؟

گفت : چنين چيزي
به خاطرم گذشت.

حضرت فرمود: از حدّ خود
بيرون شدي وخدا بر تو خشم کرد، توبه کن؛ پس
توبه کرد وبه مرتبه اول خودبازگشت.»(39)


حسادت

شخص حسود در تير رس دشمن، وحسادت، شکارگاه
ابليس است؛(40)پيامبر اکرم-صلي الله عليه وآله
وسلّم- در خطبه معروف غدير فرمود:

«اي گروه مردم! همانا ابليس، آدم را به سبب
حسادت از بهشت بيرون کرد، پس به يکديگر
حسادت نورزيد، که کارهاي -خوب- شما تباه
مي شود وگام هاي شما در راه راست مي لغزد.»(41)

اميرمؤمنان امام علي ـ عليه السلام ـ
فرمود:

«از حسد بر حذر باش؛ که آن بدترين منش،
وزشت ترين صفت است، و[از] خلق وخوي ابليس
است.»(42)




  • من حسودم از حسد کردم چنين
    من عدّوم کار من کر است وکين(43)



  • من عدّوم کار من کر است وکين(43)
    من عدّوم کار من کر است وکين(43)



اين روايات نشان مي دهد که حسد نيز مانند
عجب، از بيماري هاي خود دشمن است، وخطر آن
را به طور حتم، به خوبي مي شناسد.

امام صادق
-عليه السلام- اين نکته را چنين بازگو کرده
است:

«ابليس به سپاهيانش مي گويد:

بين بندگان
خدا ستم و حسد را پخش کنيد؛ چون اين دو،
همطراز شرک به خداست.»(44)

قرآن کريم نمونه اي از اين دام را درباره
برادران يوسف چنين گزارش مي دهد:

شيطان، شعله حسادت را در سينه هاي شان
برافروخت، تابدان جا که حاضر شدند به
برادر کشي دست زنند، يا او را درزميني دور
دست بيفکنند؛(45)

واين يعقوب فرزانه بود که
توطئه دشمن را قبل از حادثه شناخت، وهشدار
داد:

«... انّ الشيّطان للإنسان عدوّ مبين.»(46)

«... شيطان براي آدمي، دشمني آشکار است.»


کبر

کبر يعني خود برتربيني، سرکشي و باور اين
نکته که از ديگران بالاتر و برتر است. از
آثار کبر، کوچک شمردن ديگران، انتظار سلام
و احترام داشتن وخرامان راه رفتن و.... است.(47)

کبر، نخستين گناهي است که خدا با آن معصيت
شد،(48)وخداوند، دل هر متکبر برتري جويي را
مهر کرده وفرموده است:

(... يطبع الله علي کلّ قلب متکبّر جبّار...)(49)

«[خداوند] بر دل هر متکبر زورگويي مهر
مي زند.»

در آخرت نيز آنان را به جهنم فرا مي خواند:

... ادخلوا ابواب جهنّم خالدين فيها فبئس
مثوي المتکبّرين(50)

«از درهاي دوزخ درآييد، در آن جاودانه
[بمانيد]؛ چه بد است جاي سرکشان!»

پيامبر مکرّم اسلام - صلي الله عليه وآله
وسلّم ـ فرمود:

«کسي که به اندازه خردلي، در دلش کبر وخود
بزرگ بيني باشد داخل بهشت نمي شود. »(51)

اين صفت خطرناک روحي- مانند دو صفت قبلي-
از بيماري هاي کشنده و واگيردار خود شيطان
است ، ودر اصل به سبب همين تکبر از سجده
بود، که سقوط کرد.

اميرمؤمنان امام
علي-عليه السلام- با هشداري شديداللحن
فرمود:

«بندگان خدا!

از اين که شيطان شما را به
بيماري خود- تکبر- مبتلا کند بپرهيزيد.»(52)

آن گاه در ادامه همان خطبه فرمود:

«کبر، شکارگاه ابليس بزرگ - نه افراد او -
است، وبزرگ ترين نقشه اوست؛ ابليس، با کبر
که مانند زهر کشنده است، به دل ها حمله
مي برد؛ اين زهري است که از کار نمي افتد،
وهر کس گرفتارش شد سالم از آن نمي گذرد: نه
دانشمند به سبب دانش خود، ونه درمانده به
سبب کهنه پوشي اش... .»


يأس و نااميدي

يأس از رحمت خدا ونااميدي از برآوردن
خواسته ها ونيازها بحران مي آفريند؛ چون
شيطان در جست وجوي انسان هايي است که از
درگاه خدا قطع اميد کرده و بي پناه
شده اند، او هم اين بي پناه وسرگردان در
شکارگاه يأس را قلع وقمع خواهد کرد.

ابونصربزنطي که از اصحاب امام هشتم علي بن
موسي الرضا -عليه السلام- است، مي گويد:

خدمت امام -عليه السلام- عرض کردم:

فدايت
شوم!

چند سالي است که از خدا حاجتي مي طلبم
ودر دلم از تأخير اجابت، احساسي دارم؛
حضرت فرمود:

«مواظب باش!

شيطان از اين رهگذر، تو را
وسوسه نکند، تا آن که مأيوست کند.»(53)

خطر اين کمين - که خود ابليس هم گرفتار آن
است - به حدي است که گاهي شخص عابدي را نيز
فرو مي بلعد؛

مولوي در داستاني آموزنده
مي گويد:

«مردي بود که هميشه با خداي خود راز ونياز
مي کرد وداد "الله ، الله" سر مي داد؛
شيطان، روزي بر او ظاهر شد، و وسوسه اش
کرد، وکاري کرد که اين عابد براي هميشه
خاموش شد؛

شيطان گفت:

اي مرد!

اين همه که تو
مي گويي "الله، الله"، مرتب سحرها بلند
مي شوي وخدا خدا مي گويي، آن هم با اين همه
درد، آخر يک مرتبه شد که لبيک بشنوي؟

تو در
هر خانه اي رفته بودي و اين اندازه ناله
کرده بودي لااقل يک بار جوابت را داده
بودند، ويک دفعه گفته بودند:

لبيک!

اين مرد
ديد حرف منطقي است - البته در ظاهر - و سبب
شد که دهانش بسته شود و ديگر "الله، الله"
نگويد؛

در عالم رؤيا، هاتفي به او گفت: تو
چرا مناجات را ترک کردي؟

گفت: اين همه
مناجات که مي کنم، اين همه درد و سوزي که
دارم، يک مرتبه هم در جواب من لبيک گفته
نشد؛

هاتف به او گفت: ولي من مأمورم از طرف
خدا جوابت را بدهم.»




  • گفت آن الله تو لبيک ماست
    حيله ها وچاره جويي هاي تو
    ترس وعشق تو کمند لطف ماست
    زير هر يا ربّ تو لبيّک هاست(54)



  • وآن نياز ودرد وسوزت پيک ماست
    جذب ما بود وگشاد اين پاي تو
    زير هر يا ربّ تو لبيّک هاست(54)
    زير هر يا ربّ تو لبيّک هاست(54)



خشم وغضب

شايد اين کمين، از کمين هاي ديگر
خطرناک تر باشد؛ چون خشم، شعبه اي از
ديوانگي است. در آن حالت، عقل از کار
مي افتد، کنترل انسان از دست مي رود و از
خود غافل وبيگانه مي شود، وچه فرصتي
طلايي تر از اين فرصت براي دشمن خواهد بود.
با از دست رفتن کنترل، وانزواي عقل، اعضاي
بدن - به ويژه زبان- به فرمان دشمن رها شده
وفاجعه ها مي آفرينند.

ناسزاها، تهمت ها،
دروغ ها، افشاي رازها، آبرو ريختن ها،
ستم ها و... در اين شرايط بروز مي کند، که هر
کدام به تنهايي مانند تيري آلوده از دشمن،
قلب را نشانه مي روند وآدمي را از پاي در مي
آورند.

از اين جاست که مي توان دريافت چرا روايات
«خشم» را سپاهي از سپاهيان دشمن
مي شناسند؛

امير مؤمنان امام علي -
عليه السلام- به حارث همداني نوشت:

«احذر الغضب؛ فانّه جند عظيم من جنود
ابليس.»(55)

«از خشم بپرهيز که آن، سپاهي بزرگ از
سپاهيان ابليس است.»

امام در نامه اي ديگر به ابن عباس چنين
مرقوم فرمود:

«ايّاک والغضب؛ فانّه طيرة من
الشيطِّان.»(56)

«از خشم بر حذر باش؛ که آن بهره وسهمي - ويا
روزي ورزقي- از شيطان است.»

در روايات ديگر، خشم بزرگ ترين کمند براي
شيطان،(57)اخگري از شيطان که در دل آدمي
برافروخته مي شود،(58)و... معرفي شده است؛ خود
شيطان هم درباره کارآمدي اين کمين، به
حضرت نوح -عليه السلام- چنين خبر داده است:

«مرا در سه جا ياد کن، که در هر کدام از
آنها به بنده بسيار نزديک ام:

مرا ياد کن
هنگامي که غضبناک وخشمگين شدي، وهنگامي که
بين دو نفر داوري مي کني، وآن گاه که تنها
با زن- نامحرم - در يک جا به سر مي بري و با
شما فرد ديگري نسيت.»(59)


اعتماد به نفس سرکش

نفس اماّره، فريب‌کار است ودستيار
شيطان؛ اگر انسان به او اعتماد کرد وزمام
خود را بدو سپرد، رفته رفته انسان را به
دشمن مي سپرد.

امير مؤمنان امام علي - عليه
السلام- فرمود:

« نفس، بسيار فريب کار است؛ اگر به او
اعتماد کني، شيطان، تو را به انجام کارهاي
حرام، پيش مي برد.»(60)

«اعتماد به نفس، مطمئن ترين فرصت را براي
شيطان فراهم مي آورد.»(61)

«از اعتماد به نفس سرکش که بزرگ ترين
شکارگاه شيطان است برحذر باش.»(62)

هم چنين، ظلم وستم وبخل وآزمندي؛ هر کدام
به نوبه خود، کميني براي دشمن به حساب
مي آيند.

درباره بخل وآزمندي، هشدار قرآن کافي است
که فرمود:

الشيطّان يعدکم الفقر ويأمرکم بالفحشاء...
. (63)

«شيطان، شما را از تهي دستي بيم مي دهد،
وبه زشتي وا مي دارد.»

در روايت است که ابليس به حضرت نوح -
عليه السلام - گفت:

«اگر آدمي را آزمند يا حريص يا حسود ويا
جبار يافتيم، به سرعت او را به چنگ
مي آوريم؛ واگر تمام اين صفات در او باشد-
از ماست- واو را شيطان مريد مي ناميم.»(64)

گلوگاه هاي خطر

گلوگاه هاي خطر دشمن عبارت اند از:


گذرگاه مرگ

دشمن هر جا که موقعيت روحي ما را بحراني
ديد، همان جا حاضر شده و وسوسه مي كند،
لحظه جان دادن يکي از اين موقعيت هاي بسيار
بحراني براي ماست،(65)لحظه اي که بايد از آن به
خداوند پناه برد.

تصور کنيد، دشمن چه قدر بايد کينه توز
ولجوج باشد که در هنگام عبور انسان از
گردنه اي بسيار دشوار همانند مرگ، که سخت
نيازمند به مراقبت و آرامش است دست به کار
شود تا اگر بتواند با وسوسه هاي زهرآگين
خود، در اين لحظه هاي پاياني، حتي يک نفر
ديگر را از حريم دين بيرون برد، تا سرانجام
با دست خالي از اين گلوگاه خطر، روانه عالم
برزخ شود؛ از اين جاست که انسان، فلسفه
تلقين بر مرده را - که در روايات سفارش شده -
تا قدري درک مي کند؛

مانند اين روايت که
فرمودند:

«انّ ابليس يوکل شياطينه
عندالمحتضرين ليشّککوهم في دينهم
فلقّنوهم الشهادّتين.»(66)

«ابليس به دستياران و زيردستان خود
مأموريت مي دهد تا در دين کساني که در حال
جان دادن هستند وسوسه کنند، وآنها را به شک
اندازند؛پس شما - اطرافيان محتضر - شهادتين
را به او تلقين کنيد.»

تلقين بر مرده، آن هم با عباراتي که از
اصولي ترين باورهاي ماست وحتي براي کودکي
مسلمان روشن وبديهي است - يعني شهادت به
توحيد و رسالت - نشان مي دهد که اصولي ترين
و در عين حال بديهي ترين باورها، ممکن است
در آن لحظه ها با دسيسه هاي شيطان، دست خوش
دگرگوني شود؛ چون بنا به تعبير بزرگان،
هرگز حادثه مرگ کمتر از تب شديد نيست،
وهمان طور که ممکن است آدمي با تبي شديد
همه چيز را فراموش کند حتي نام خودش را ! با
مرگ، چنين خطري افزون تر است؛

ابا بصير از
امام صادق - عليه السلام- چنين نقل مي کند:

«روح ها مانند بدن ها يکديگر را شناخته،
واز همديگر پرسش مي کنند؛ هنگامي که روح
مرده اي پر کشيد و از اين دنيا نزد روح هاي
ديگر رفت، آنان مي گويند:

او را وا گذاريد
که از گذرگاه هولناک وسهمگين -گذرگاه مرگ-
آمده است؛ سپس - بعد از آن که قدري آرامش
يافت- از او مي پرسند:

فلاني چه مي کرد؟

فلاني چه طور؟ و... پس،

اگر بگويد: هنگامي که
من آمدم او زنده بود، به نجات آن شخص در
آينده اميدوار مي شوند؛ واگر گفت:

او پيش
از من مرد وآمد -آنان با افسوس گويند، در
گذرگاه - سقوط کرد! سقوط کرد! .»(67)

پس براي پيش گيري از اين دگرگوني شگفت و
سقوط از گردنه مرگ، از هم اکنون بايد
چاره اي انديشيد؛ براي اين چاره دو کار
عمده پيشنهاد شده است:

اول

بايد باورهاي درست در دل و جان ريشه
کند، وباتمام تار وپود ما گره خورد، تا با
تندباد حوادثي مانند مرگ، ريشه کن نشود و
مايه سقوط ما نگردد؛ براي نفوذ باورها در
دل وجان بايد کمر همّت بست و افزون بر
رابطه ولايي با اهل بيت - عليهم السلام-
تسليم محض خدا و بنده و سر سپرده او شد، تا
همين بندگي، انسان را به مرتبه يقين سوق
دهد.

رابطه با اهل بيت -عليهم السلام- واعتقاد
به بر حق بودن آنان سرمايه اي عظيم براي
نجات آدمي است؛ سرمايه اي که شيطان با تمام
توان مي کوشد تا مانند سرمايه هاي ديگر از
دست ما بگيرد.

در روايتي چنين مي
خوانيم:

«شيطان در موقع مرگ دوستان ما - اهل
بيت- از راست وچپ مي آيد، تا او را از
اعتقاداتش نسبت به ما باز دارد؛ اما
خداوند اجازه چنين کاري را به او نخواهد
داد، و اين است معناي سخن خداوند در قرآن
که فرمود: خداوند، اهل ايمان را با عقيده
ثابت در دنيا وآخرت پايدار مي دارد، ومانع
از لغزش او مي شود.»(68)

دوم

راه کار ديگر براي پيش گيري از
دگرگوني ها «ياد مرگ» است؛ چه قدر روايات
از معصومين -عليهم السلام- سفارش کرده اند:

«هميشه، مرگ را در زندگي به ياد آوريد.»

اين يادآوري، برکات و آثار زيادي دارد؛ از
جمله کسب آمادگي لازم براي رفتن است، تا
خداي ناکرده با مشاهده مرگ، غافل گير
نشويم.

البته اگر ياد مرگ، در ذايقه ما تلخ است،
دليل بر بيماري وخود مشغولي ما به پندارها
و دنياست.


احساس ناامني در آميزش

در اسلام به ما سفارش کرده اند، در حال
آميزش به ياد خدا و در حال احساس امنيّت
باشيم؛ وسوسه اي ما را نفريبد وحال وهواي
ديگري جز همسر را در سر نداشته باشيم؛

دليلش اين است که در روايات آمده است:

«شيطان در لحظه آميزش، ممکن است از طريق
نطفه شريک فرزند انسان شود وسهمي از فرزند
را نصيب خود کند.»

بخشي از اين روايات در تفسير آيه شريفه اي
است که شرکت شيطان را در دارايي ها و
فرزندان گوشزد مي کند.

واستفزز من استطعت منهم بصوتک واجلب
عليهم بخيلک ورجلک وشارکهم في الأموال
والأولاد(69)

«از ايشان هر كس را توانستي با آواي خود
تحريک کن، باسواران وپيادگانت برآن‌ها
بتاز، و باآنان در اموال واولاد شرکت کن.»

شرکت شيطان در نطفه از راه وسوسه گري هايش
در آن لحظه حاصل مي شود، تا حال وهواي
ديگري جز همسر در ذهن خطور کند.

يکي از
نويسندگان معاصر نوشته است:

«امروز علم روان شناسي ژنتيک هم اثبات
کرده است که حال وهواي زن وشوهر در حين
انتقال نطفه، در فرزندان مؤثر است واگر
آنان در حين آميزش دچار اضطراب و تشويش
و حتي احساس گناه وفريب باشند اين امر در
سرنوشت فرزندان مؤثر خواهد بود.»(70)

امامان معصوم -عليهم السلام- براي رهايي
از اين بحران، دستورالعمل هايي را صادر
کرده اند تا آن که انديشه آدمي پاک شود
واحساس آرامش کند؛ به طور نمونه از ما
خواسته اند که با وضو باشيم، قبل از آن دو
رکعت نماز گزاريم، براي سعادت مندي خود و
فرزنداني که از اين روابط پديد مي آيند دعا
کنيم؛ از خدا فرزندي صالح طلب کنيم، وآداب
متعدد ديگر... (71)وتوجه به اين که نطفه از لقمه
حرام بسته نشود.


همراهي با هواپرستان

نشست و برخاست با انسان هاي آلوده
هوس باز، خطرناک است؛ چون در اين جمع ايمان
به دست فراموشي سپرده مي شود، و در عوض
شيطان حضور فعال داشته و از اين زمينه
مساعد، بهره برداري تمام خواهد کرد؛

امير
مؤمنان امام علي -عليه السلام- فرمود:

«مجالسة اهل الهوي منساة الإيمان ومحضرة
الشيّطان.»(72)

«همنشيني با اهل هوا، فراموش خانه ايمان
ومحل حضور شيطان است.»


خانه هاي بي فروغ

امام صادق -عليه السلام- در اين باره
فرمود:

«... والبيت الّذي لا يقرا فيه القرآن، ولا
يذکّر الله عزّوجل فيه تقل برکته، وتهجره
الملائکة، وتحضره الشياطين.»(73)

«.... در خانه اي که قرآن خوانده نشود و ياد
خدا نباشد، برکتش کم شده و فرشتگان از آن
دوري گزينند، وشيطان ها حضور مي يابند.»

از اين روايت مي توان استنباط کرد، هر
محيطي که ياد خدا وتلاوت آياتش نباشد
بي فروغ وخاموش است و مردابي است محلّ
تخم گذاري و رشد شيطان ها، و پايگاهي براي
به دام انداختن ديگران خواهد بود؛ مانند
محيط هاي فاسد اجتماع که اينک ملاحظه
مي کنيد.


فضاي مسموم اجتماع

شرايط مسموم جامعه، به فعاليّت دشمن شتاب
داده و بازار او را رونق مي بخشد؛ امير
بيان - عليه افضل صلوات المصليّن- گوشه اي
از مختصّات چنين جامعه اي، و شتاب فعاليّت
شيطان در آن را چنين ترسيم کرده است:

«در آن جامعه، فقير از فقر و ناداري اش رنج
مي برد و شکيبايي ندارد؛ ثروتمند، شکر نعمت
خدا را به جا نمي آورد وکفران نعمت مي کند؛
بخيل، ندادن حق خدا را فزوني مال محسوب
مي کند؛ گوش متمرّد سرکش، براي شنيدن پند و
اندرز سنگين مي شود؛ ... فساد وتباهي، آشکار
شده وکسي نيست آن را تغيير دهد، ويا
بازدارنده اي از آن جلوگيري کند؛ ... د
رچنين محيطي، خير و نيکويي پشت کرده وشرّ
وبدي رو آورده است؛ شيطان به هلاکت وتباه
کردن مردم چشم طمع دوخته، اسباب کارش قوت
گرفته، وحيله وفريبش فراگير شده، وشکار وي
در دسترس اش قرار گرفته است.»(74)



شکاف در صف مؤمنان

دشمن در کمين تفرقه ها وجدايي هاست، وبراي
ايجاد شکاف بين جامعه، سرمايه گذاري
مي کند و با وسوسه در دل ها مي کوشد تا صف
مؤمنان را بشکند، و به تدريج آنان را رو در
روي يکديگر در آورد؛ از اين رو قرآن به ما
توصيه مي کند، به گونه اي با هم صحبت کنيم
که بهانه به دست دشمن نيفتد.(75)

اميرمؤمنان
امام علي -عليه السلام- در مورد اين گلوگاه
فرمود:

«انّ الشيطّان يريد ان ... يعطيکم بالجماعة
الفرقة و بالفرقة الفتنة فاصدفوا عن
نزعاته ونفثاته.»(76)

«شيطان مي خواهد به اجتماع شما تفرقه
بخشد، وبا تفرقه فتنه بسازد. پس، از فسادها
و وسوسه هايش روي بگردانيد.»

همين قدر که رابطه انسان با برادر
ايماني اش تيره شد، شيطان در گام بعدي با
وسوسه، ديدگاه او را نسبت به برادرش منفي
مي کند که اگر در شرايط عادي مي بود و
رابطه اش گل آلود نبود، هرگز چنين افکاري
به قلبش خطور نمي کرد؛ از اين رو در نگاه
او،نشست و برخاست، سکوت وکلام وهمه
رفتارهاي برادر ايماني اش معنا ومفهوم
ديگري پيدا مي کند، و بر اثر وسوسه دشمن،
ضعف هايي را در او مي بيند؛ براي مثال، در
ديدگاه بيمار گونه اش او را متکبر، سست
اراده، خود خواه و... مي بيند؛ در حالي که
هيچ کدام واقعيت ندارد و اين ها دسيسه هاي
شيطان است.

به هر حال، به ما هشدار داده اند بريدن از
اجتماع مؤمنان، گلوگاه شيطان است و هر کس
از جمع مؤمنان بريد، طعمه شيطان خواهد بود.

«ايّاک والفرقة فانّ الشّاذ عن اهل الحقّ
للشيّطان کما انّ الشاّذ من الغنم
للذّئب.»(77)

«از تفرقه وجدايي بپرهيز!

چون هر کس از اهل
حق بريد، نصيب شيطان خواهد بود؛ همان طور
که گوسفند وامانده از گله، سهم گرگ است.»

* قسمت هاي قبلي اين مقاله در شماره 20، 23
و24 فصلنامه فرهنگ جهاد به چاپ رسيده است.


1 - معجم المفهرس لالفاظ غررالحکم ودرر
الکلم، ج 1، ص 156.

2 - از ابوجعفر امام باقر- عليه السلام-
بحارالانوار، ج 73، ص 140 ؛ از پيامبر مکرّم
اسلام -صلي الله عليه وآله وسلم - نيزدر اين
باره چنين رسيده است:«مطمئن ترين سلاح براي
ابليس، زنان- هوس پرست- هستند.»نهج
الفصاحة‌، ص 196.

3 - همان.

4 - معجم المفهرس لالفاظ غررالحکم ودرر
الکلم، ج 3، ص 7494.

5 - سوره نساء (4) آيه 128؛ سوره تغابن (64) آيه
16؛ سوره حشر (59) آيه 9.

6 - سوره ق (50) آيه 64.

7 - سوره نازعات (79) آيه 40.

8 - سوره طه (20) آيه 96، سوره يوسف(12) آيه 83.

9 - سوره مائده (5) آيه 30.

10 - مناجات شاکّين، به نقل از مصباح
المنير، ص 110.

11 - سخنان حضرت امام خميني - رحمة الله عليه-
در روز نيمه شعبان، 1405هـ . ق.

12 - عطارنيشابوري هم مي گويد:

در اين نشيمن خاکي بدين صفت که منم ميان
نفس وهوا دست وپاي چند زنم

هزار بار به يک روز عقل را زصراط به قعر
دوزخ نفس وهوا فرو فکنم

اگر موافق طبعم نديم ابليس ام وگر متابع
نفسم اسيراهرمنم

(ديوان عطار، ص 462)

13 - معجم الفاظ غررالحکم ودرر الکلم، ص 797.

14 - همان، ص 1243.

15 - نهج البلاغه، حکمت 323.

16 - معجم الفاظ غررالحکم ودرر الکلم، ص571.

17 - سفينة البحار، ج 2، کلمه نفس.

18 - مثنوي معنوي، جلد دوم، دفتر سوم، ص 60.

19 - سوره مجادله (58) آيه 19.

20 - سوره انعام (6)آيه 121.

21 - سوره اسراء (17) آيه 27.

22 - نهج البلاغه، خطبه 192.

23 - سوره احزاب(33)آيه67.

24 - نهج البلاغه، خطبه 192.

25 - سوره مجادله (58) آيه 192.

26 - نهج البلاغه، خطبه 194.

27 - همان، خطبه 7.

28 - همان، خطبه 2.

29 - همان، خطبه 126.

30 - سوره ص(38) آيه 75.

31 - همان، آيه 76، سوره اعراف(7) آيه 11؛
نهج البلاغه، خطبه 192.

32 - سوره اسراء (17) آيه 62.

33 - نام ابليس براي شيطان، به دليل يأس و
نااميدي اش از رحمت خداست، ر.ک: سفينة
البحار، ج 1، ص 199.

34 - شيوه هاي درمان وراهکارهاي خاص نجات از
اين کمين گاه ها را در بخش کارزار با دشمن
ملاحظه خواهيد کرد.

35 - نهج البلاغه،نامه 52.

36 - نهج البلاغه، حکمت 46.

37 - سوره ص (38) آيه 76؛درنهج البلاغه، خطبه 192
نيز فرمود: «فافتخر علي آدم
بخلقه...»؛«(شيطان) برآدم به سبب آفرينش خود
از آتش فخر فروخت.»

38 - معراج السعادة، ص 192.

39 - همان، ص 193.

40 - معج الفاظ غررالحکم ودررالکلم، ص 23.

41 - همان، ص 1286.

42 - همان.

43 - تفسير ونقد وتحليل مثنوي، ج 5، ص 285.

44 - ميزان الحکمة،ج 5، ص 117؛ هم چنين از امام
صادق -عليه السلام- چنين نقل شده است:

«هنگامي که نوح -عليه السلام- از کشتي
پياده شد، ابليس نزد ايشان آمد وگفت: هيچ
کس در روي زمين از تو بر من بيشتر منّت
ندارد، چون با نفرين ات فاسقان از بين
رفتند، و مرا از دست ايشان راحت کردي؛ آيا
اکنون به تو دو خصلت نياموزم؟ برحذر باش
ازحسادت، چون حسادت بود که بر سرمن آورد آن
چه که آورد؛ وبرحذر باش از حرص، چون حرص بود
که برسر آدم آورد آنچه که آورد.»همان، ص 94.

45 - سوره يوسف (12) آيه 95.

46 - همان، آيه 5.

47 - معراج السعادة، ص 209.

48 - نهج البلاغة، خطبه 192.

49 - سوره غافر(40) آيه 35.

50 - سوره زمر(39) آيه 72؛ سوره غافر(40) آيه 76.

51 - معراج السعادة، ص209.

52 - معراج السعادة، ص 209.

53 - اصول کافي، ج 2، ص 488.

54 - مثنوي، جلد دوم، دفترسوم، ص 13.

55 - نهج البلاغه، نامه 69.

56 - نهج البلاغه، نامه 76، واژه «طيره»؛ در
اين عبارت به معني سبک سري و خواري، بي
عقلي، سبکي، بهره وقسمت، رزق وروزي است.

57 - معجم المفهرس لالفاظ غررالحکم و درر
الکلم، ج 3، ص 7494.

58 - از ابو جعفر امام باقر- عليه السلام- به
نقل از معراج السعادة، ص 172.

59 - سفينة البحار، ج 1، ص 99.

60 - معجم الفاظ غررالحکم و دررالکلم، ص 1301.

61 - همان، ص 571.

62 - همان.

63 - سوره بقره(2) آيه 268.

64 - بحارالانوار، ج 14، ص 79.

65 - گوشه اي از ترسيم اين موقعيت بحراني
وسهمگين را درنهج البلاغه، خطبه 204، ونامه
31 ملاحظه مي فرماييد؛ امام علي -عليه
السلام - مرگ را گردنه اي بسيار دشوار وسخت
ياد مي کند:

«تجهزّوا رحمکم الله.... فانّ امامکم عقبة
کؤداً...»؛ «آماده باشيد! خدا شما را رحمت
کند... د رپيش روي شما گردنه اي سخت ودشوار
قرا ردارد.... .»

66 - سفينة البحار، ج1، ص 99.

67 - كافي، ج 3، ص 243، ح 3؛ وبه همين مضمون، ح 5.

68 - بحارالانوار، ج 3، ص 143.

69 - سوره اسراء (17) آيه 64.

70 - خانواده وکودکان گرفتار، ص 12.

71 - امام صادق- عليه السلام- درباره دعاي
آميزش به يکي از اصحاب شان فرمودند، چنين
بگو:

«بکلمات الله إستحللت فرجها وفي أمانة
الله اخذتها، اللهم ّ ان قضيت في رحمها
شيئا فاجعله بارّاً تقيّاً واجعله مسلماً
سوّياً ولا تجعل فيه شرکاً للشيطان...»
تفسير کنزالدقائق وبحرالغرائب، ج 7، ص 443
به نقل از کافي، ج5، ص 502. براي شناخت
دستورالعمل ها وتوضيح بيشتر ر.ک: کافي، ج 5،
ص 503 ،ح 5؛ من لا يحضره الفقيه؛ ج 4، ص 299، ح 89
؛ کافي، ج 2، ص 323، ح 3؛ تفسير العياشي؛ ج 2، ص
299.

72 - نهج البلاغه، خطبه 86.

73 - کافي، ج2، ص 499(عربي).

74 - نهج البلاغه، خطبه 129.

75 - «به بندگان من بگو که (با يکديگر) به
صورت نيکو سخن گويند؛ هر آينه شيطان دربين
آنان وسوسه وفساد مي کند؛ به تحقيق، شيطان
براي انسان دشمن آشکار است.» سوره اسراء (17)
آيه 53.

76 - نهج البلاغه، خطبه 121.

77 - معجم الفاظ غررالحکم ودررالکلم، ص 1291.

/ 1