مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)آقاي دكتر، جنابعالي مسئول بخش تحقيقات و پاياننامههاي مؤسسه تنظيم و نشر هستيد. موضوع بحث ما نيز روشهاي تحقيق است كه محققان و پژوهندگان مختلف تحقيق درباره حضرت امام به كار گرفتهاند. مختصري درباره روش تحقيق درباره حضرت امام توضيح دهيد؟يكي از مشكلات جوامع مدرن اين است كه ضابطه ندارند و معارف خيلي سنگين را تجزيه و تحليل نكرده، به مردم تحويل ميدهند. در نتيجه، مردم آن را نميفهمند و زواياي مختلف و مباني آن را بخوبي نميشناسند و تنها حرفش را ميزنند و فكر ميكنند كه آن موضوعات را فهميدهاند، مثلاً مسأله تخصص و تعهّد يا آزادي كه بحث آن مردمي و عمومي نيست و قابل تحليل توسط عامه مردم نيست چون نياز به مقدماتي نظير فقه و غيره دارد. اين مشكل نه تنها در مورد امام هست بلكه براي قرآن نيز با آن روبهرو هستيم. كمونيستها قبل از انقلاب قرآن را نميفهميدند و آن را شكل و ظاهر كمونيستي ميدادند و قرآن را تعبير كمونيستي ميكردند.اولين مطلب درباره امام اين است كه امام حقيقتي واحد است و چند و بعد و وجه ندارد. تا زماني كه به وحدت امام دست نيابيم، شخصيت امام براي ما غير قابل دسترسي خواهد بود و نخواهيم توانست نظر درستي درباره امام ارائه كنيم.امام به مقتضاي زمان و مكان، كلماتي را به كار بردهاند اما اين كلمات و اظهارات جِدّي نيست؛ مثلاً امام از دموكراسي سخن ميگويد اما منظور وي دموكراسي، آن گونه كه در نظريههاي سياسي غربي آمده است، نيست بلكه منظور وي اين است كه مردم در صحنه باشند. اما امروزه ديده ميشود كه از اين كلمه در سخن امام سوءاستفاده ميشود.امام وحدت دارند؛ همانطور كه انسان نيز از عالم بالا تنزّل پيدا ميكند و شئون مختلف مييابد. اگر ما نتوانيم اين شئون مختلف را جمع كنيم اين مشكل ماست.براي دستيابي به وحدت انديشههاي امام ما بايد چگونه عمل كنيم و با چه روشي به تحقيق بپردازيم.براي دستيابي به وحدت انديشههاي امام ما بايد چگونه عمل كنيم و با چه روشي به تحقيق بپردازيم. براي دستيابي به وحدت انديشههاي امام (مبنا و اُسّ اساس انديشههاي امام) بايد ببينيم خود امام چه كاري كردهاند. سيره امام، عمل امام و اعتقادات بايد بررسي گردد. ممكن است گفته شود كه امام يك سير اجتماعي را در زندگي خود طيّ كرده است. وي مدتي را در خمين به سر برده است و مدتي را در قم و ... بدين ترتيب استدلال شود كه چون امام يك سير اجتماعي خاصّ را طيّ كرده است پس امام قابل دستيابي نيست و نميتوان به واقعيت انديشههاي امام دست يافت اما براي شخصيت والاي امام، تحليلها درست نيست. امام در يك كلام خلاصه ميشود: امام دنبال حقّ بودند. همه اعمال و گفتار خود را برايحقّ انجام ميدادند. تلاش برايايجاد حكومت اسلامي، تلمذّ و تدريس حوزوي ايشان، همه و همه براي حقّ بود. اين آيه قرآني «قل انما اعظكم بواحدة اَن تقوموا لِلّه» مبناي زندگي و سيره عملي و نظري امام بود و امام بر اين مطلب تصريح دارند.مدرنيستها چون مدار و محور فكرشان حقّ نيست نميتوانند امام را بفهمد. رسيدن به حقّ، راه آن رفتن به حوزه نيست بلكه بايد جوياي حقيقت و تشنه حقيقت بود. امام در همه كلاسهاي درس و در همه اعمال و رفتارشان دنبال حق بودند. تنها كسي ميتواند (افكار) امام را بفهمد كه دنبال حقّ باشد. مثل او ببيند و مثل او نگاه كند. آنگاه حتي وي ميتواند كه حتيالامكان در مواردي هم بدين مرتبه برسد كه بتواند اظهار كند كه امام در اين موارد خاص به خطا رفته است؛ يعني جوينده حقيقت حتي ميتواند خطاهاي احتمالي امام را پيدا كند. كسي كه (افكار) امام را درك نكند نميتواند درباره امام سخن بگويد. ايسمها با امام جور در نميآيد. امام در قالب هيچ ايسمي نميگنجد. اينها امام را مُثله ميكنند. ملاك و مدار آنها متفاوت از ملاك و مدار امام است. بنابراين هركسي و با هر مشي و در هر سمينار و موضوعي بخواهد درباره امام تحقيق كند بايد دنبال حقّ باشد و قالبهايي و فرضيههايي را در مورد امام به كار نگيرد بلكه به دنبال حقيقت امام باشد.سخن از حق گفتيد و اينكه حضرت امام به دنبال حق بودهاند، مطّلع هستيد كه مدرنيستهاهمميگويند ما بهدنبال حق وعقلانيتهستيم. مياناينحقچهتفاوتياست.تفاوت در اين است كه عقلي كه در مدرنيسم مطرح است، عقل دنيايي است. فرض براين است كه همه ما عاقل هستيم و همه ما ميفهميم. اين عقل در امور خارجي و مادّي است. مدرنيسم در پي حقّي اين دنيايي است. اما حقّي كه مدّ نظر امام است چيزي ماوراي انسان است كه دستيافتني است. تعبير ديني آن عبوديت است، چنين چيزي در مدرنيسم و پست مدرنيسم يافت نميشود. عقل براي رسيدن به چيزي ماوراي خود است. وقتي ما خود را معطوف به خويشتن كرديم ديگر حقّي در كار نيست. حق يك چيز است و با كثرت سازگاري ندارد.ممكن است من تشخيص ندهم كه مصداق حقّ چيست اما ميدانم كه هست ولي نميدانم كه كجاست. در عين اينكه قابل دسترسي است. در هر جا و هر مكان، هر حكمي يك مناط حق دارد.اما همهاش همين است. همه جا به دنبال حقّ بوده و هرجا كه دست نيافته توقف كرده است.كليّت عقايد امام را چگونه بشناسيم؟ ميدانيم كه نظريات مختلف درباره كليّت مباني عقايد امام وجود دارد. آيا از صرف وجود نظريات مختلف درباره امام دچار نسبيگرايي نميشويم؟صرفِ اينكه آراي متفاوتي درباره امام وجود دارد گوياي هيچ حقيقتي نيست و پرده از هيچ حقيقتي بر نميدارد؛ مثلاً اختلاف امام با ديگر فقها ناحق جلوه نميكرد. اختلاف امام با ديگر فقها در بنيانها نبود. حتي در ظهور هم، امام هيچگاه بقيه فقها را طعن نميكردند و نميكوبيدند چون مدار حقّ است. زمان جنگ اختلاف نظر بود اما افراد مختلف همديگر را تخطئه نميكردند، زيرا دعوا، دعواي نفساني نبود. اگر مدار حق باشد در اختلافات سكوت و مدارا ميگردد. جايي اختلاف پيش ميآيد كه هر كس بر نظر خودش اصرار ورزد بدون اينكه اين نظريات متوجه حق باشد. آنگاه اين نظريات قابل جمع نيست. اما اختلافها بايد در فضايي باشد. در مورد حضرت امام، همه شئون ايشان دنبال حقّ بود. در ادامه دادن جنگ ايشان دنبال حقّ بودند و در پذيرش صلح هم.امام در حقوق سياسي نميگنجد. امام اظهار ميكنند كه ما حقوق بين الملل را قبول داريم. اما همين امام فتواي قتل سلمانرشدي را ميدهد. امام آنجا كه تشخيص دهد كه حقّ است عمل ميكند.امام حقوق قوميتها و مليتهاي ديني را قبول دارد اما به نظر ايشان قوميتها و مليتهاي ديني بايد زير ظلّ خدا و اسلام باشند. قوميّت جدا از حق براي ايشان معني ندارد.چه روشي براي مطالعه آثار امام، يا براي نشر و تنظيم آثار ايشان پيشنهاد ميكنيد چنانكه بتوان به مجموعه افكار امام در هر زمينه دست يافت؟بايد كار موضوعي دقيق در مورد آثار حضرت امام انجام شود تا مجموعه گفتار امام به عنوان منابع موجود فراهم آيد. سپس با توجّه به مباني نظري به موضوعات جزئي نظم داده شود چنانكه منافاتي با آن كليّت نداشته باشد.چگونه امام را به جامعه امروز معرفي كنيم و به ترويج انديشههاي ايشان در جامعه بپردازيم؟نظر بنده اين است كه تا كسي شخصا دنبال آثار امام نرود نظر امام را نميفهمد. فرض كنيد مخاطب شما عقلگراست و چارچوب و ساختار ميخواهد. من ميپرسم كه امام چه كرد. وقتي امام آمد هيچ يك از اين امكانات ديني امروزي نبود؛ حتي جامعه ما صبغه ديني نداشت. اما مردم خيلي خوب امام را فهميدند و با قلبشان امام را چشيدند.به نظر بنده، بسيجيهاي زمان امام از بسياري از كاركنان و مرتبطين با حضرت امام به ايشان خيلي نزديكتر بودند. مردمديدند كهامام يكپارچهخلوص حق است. هرگاه مباحث و قالبهاي فلسفي آغشته به نفسانيّات شود، امام قابل درك نخواهد بود. حق دستيافتني است و امام آن طريق را دقيقا به بسيجيها القا كرد و بسيجيها را به حق رساند.عرض بنده اين است كه امروز كسي نميخواهد قيام به حقّ كند. امروز همه ميخواهند حرف بزنند و اهل عمل نيستند. شما با اخلاص عمل كنيد تا نتيجه آن را هم سريعا ببينيد. عرض بنده اين است كه مشكل ما نظري نيست. عده زيادي از آنها كه امام را ديدهاند، بيعمل هستند. در آن زمان مردم شايد دنبال نظر دادن نبودند اما اهل عمل بودند، اما امروز همه ميخواهند حرف بزنند و اهل فضل فروشي شدهاند. چون امام اهل عمل بودند، همه مردم مجذوب او شدند و به همين دليل بساط روشنفكران در جامعه ما برچيده شد. خاصيت روشنفكري، فرانسوي مآب وّراجي و حرف زدن بود و درصدد تغيير فكر مردم بودند. امام اهل عمل بود. دكان روشنفكران بي مشتري شد زيرا امام بساطي داشت كه ما را به عمل ميرساند. اما آنها حقيقتي پُشتِ عملشان نبود.حقّ مستور نيست كسي عمل نميكند. هركس به آنچه حقّ ميداند عمل كند، ظرف آدم وسيع ميشود. آنهايي كه اين كار را كردند، زود رفتند و تعالي يافتند.مشكلاتي كه امروزه براي فهم امام مطرح است، به طريق اولي براي آن دوره نيز مطرح بود. اما آن وقت خالصانه دنبال حقيقت بودند و خيلي سريع حقيقت را يافتند. خداوند از بس به ما نزديك است او را دور ميبينيم و اين نظريهپردازيها را ميكنيم. مگر مقداد فلسفه خوانده بود. اما رسول خدا چيزي به او داد كه او مقداد شد. امام درباره فلسفه هم تنها در صورتي آن را مفيد ميدانند كه به قلب بخورد. مباحث نظري براي امام تنها تا بدانجا اهميت داشته است كه بهرهاي براي تعالي نفس و قلب داشته باشد. مباحث نظري را ياد بگيريم اما بايد مواظب بود كه ما را گول نزند. اما بايد اهل عمل بود. مباحث نظري ميتواند كه خيلي با مشقت و دشواري، انسان را به خدا نزديك كند اما راهي صعب است.به عنوان آخرين سؤال، بفرماييد كه به كارگيري نظريههاي امروزي را در تحليل سيره عملي و نظري امام، مثلاً، به كارگيري نظريه مديريت كاريزمايي و تحليل براساس نظريههاي اجتماعي و تاريخي يا سياسي، چگونه ارزيابي ميكنيد؟امام در هيچ قالبي نميگنجد. هيچ يك از نظريههاي اجتماعي و سياسي نميتوانست تحليل مناسبي از انقلاب ايران ارائه كند. نظريهپردازان آن زمان حتّي احتمال وقوع انقلاب را هم نميدادند.