حكمت‏هاي تحريم ربا - حکمت‏ های تحریم ربا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت‏ های تحریم ربا - نسخه متنی

سید هادی حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت‏هاي تحريم ربا

سيّدهادي حسيني

مقدّمه

در نگرش دين، جامعه‏اي كه فعّاليت‏هاي اقتصادي و معيشتي خود را بر پايه ربا سامان دهد، به سوي نابودي گام برمي‏دارد، و در مسير عصيانگري و ناسپاسي است. از رستگاري و شكوفايي واقعي باز مي‏ماند و انواع آشفتگي‏ها، بي‏عدالتي‏ها و فسادگري‏ها در آن رواج مي‏يابد، و در اين روش، توده‏هاي مردم از نعمت‏هاي گوارا و لذّت بخش زندگي محروم مي‏شوند.

در نگرش دين، بدترين، پليدترين و خطرناك‏ترين شيوه كسب درآمد و تأمين زندگي، آن است كه آدميان از طريق درآمد حاصل از ربا، توان و رشد اقتصادي خود را افزايش دهند؛ از اين رو به مؤمنان يادآور مي‏شود كه از رباخواري و ترويج فرهنگ ربا، و ساماندهي اقتصاد جامعه بر اساس آن به شدّت بپرهيزند، و به تقوا و حاكميّت ارزش‏هاي ديني در جامعه روي آورند، و با دليل تراشي‏ها و توجيهات گوناگون، خود و جامعه را به اين دشمن پنهاني و فريبنده نيالايند.

حكمت‏هاي تحريم ربا

1. هدايت سرمايه‏ها به سمت فعّاليت‏هاي مولّد

از جمله حكمت‏هاي تحريم ربا در اسلام، شركت عيني مردم در فعّاليت‏هاي بازرگاني و توليدي با حضور محسوس در اقتصاد واقعي است. در بينش اسلام، اقتصاد ربوي، عامل گرايش به سودپرستي و فراموشي كمك‏هاي انسان دوستانه به ديگران است، و به شكاف روزافزون زندگي‏ها و شكل‏گيري فاصله طبقاتي و ثروت‏هاي افسانه‏اي نزد گروهي از افراد مي‏انجامد، و اسباب تباهي انسان‏ها را فراهم مي‏آورد، و كسان بسياري را به تحمّل ستمي فرساينده و جانكاه وامي دارد؛ ستمي كه جسم و روان آدمي را مي‏آزارد، و او را از مسير تكامل و تعالي و زندگي درست و سازنده باز مي‏دارد.

2. هدايت سرمايه‏ها به سمت فعّاليت‏هاي مفيد

با حاكميّت فرهنگ ربا، انجام كارهاي نيك و اساسي براي پايداري حيات اجتماعي رنگ مي‏بازد و به استوارسازي زيربناهاي اقتصادي توجه نمي‏شود. انسان، رسالت و مسؤوليت مهمّ و بزرگ خود را در اين زمينه‏ها از ياد مي‏برد و سرمايه‏گذاري و گردش درست دارايي‏ها در گردونه انحرافي و ويرانگر مي‏افتد و جايگاه بايسته خود را نمي‏يابد. آن‏چه سود آني و سرشار دارد، به جاي آن‏چه مورد نياز واقعي است، توليد مي‏شود و در نتيجه، نظام اقتصادي روندي ويرانگر مي‏يابد. چنين است كه قرآن، پديده ربا را جنون سرمايه‏داري مي‏شناساند كه حالتي نامتعادل پديد مي‏آورد؛ حالتي كه در آن، اهداف، تابع اميال نفساني فزونخواهي است، و حركت‏ها سمت و سوي هدفمند (به معناي درست ديني و انساني آن) ندارد.

3. هدايت انسان‏ها به سمت تعادل روحي و رواني

در آموزه‏هاي اسلامي، يكي از مهم‏ترين ويژگي‏هاي نظام اقتصادي ربوي، به صورتِ تمثيلي لطيف و پرمعنا، نمايانده شده است. رباخوار در قالب انساني تمثّل يافته كه بزرگي شكمش چون خانه و نامتناسب با ديگر اندام‏ها است، و توان تحّرك و حيات قوامي خود را بر اثر حجم بزرگ و سنگيني شكم از دست داده است. اين تمثيل بيانگر عينيّت نمادين و بازگوكننده چهره واقعي جامعه‏اي به شمار مي‏رود كه در آن، ربا محور و اساس حركت‏هاي اقتصادي قرار گرفته است.

بزرگي گناه ربا در اسلام

دين اسلام، ربا را همتاي بزرگ‏ترين گناهان دانسته، و آن را به شدّت نكوهيده است و نظريّه‏پردازان، مديران، برنامه‏ريزان و همه دست‏اندركارانِ آن لعنت شده‏اند. در آموزه‏هاي دين، از دين‏باوران خواسته شده تا در برابر اين پديده شوم بايستند، و رواج‏دهندگان آن را ـ به ويژه كساني كه آن را مايه حيات و رشد اقتصادي مي‏دانند ـ نابود كنند؛ زيرا در جامعه اسلامي، اعتقاد به كارايي نظام ربوي در سلامت زيست مردم و سعادت آن‏ها، مانند شرك و گرايش به بي‏ديني است.

راه‏كارهاي ديني براي جريان سرمايه

روشن است كه در انديشه ديني، توانمندي اقتصادي، اساس ديگر توانايي‏ها و اقدام‏ها است، و ركود سرمايه و اندوخته‏ها نيز امري نابايست به شمار مي‏آيد و به فقر و درماندگي مي‏انجامد. مال همچون خون، مايه حيات است و بايد به گردش افتد و همچون خون كه به ميلياردها سلول انسان به طور منظم و حساب شده، قوام متناسب مي‏دهد و هر يك از سلول‏ها را براي انجام وظايف لازم آماده مي‏سازد، يكايك افراد جامعه را از توان اقتصادي بايسته براي فعّاليت‏هاي درست و سازنده برخوردار سازد تا استعدادها و توانمندي‏هاي بالقوّه مردم شكوفا شوند، و حاصل كوشش هر كس برگ زريّني در تاريخ زيست آدمي و اندوخته‏اي ارزشمند براي حيات جاوداني‏اش شود. دين در اين جهت، رهنمودهاي فراواني دارد كه به تناسب مقاله، به معرّفي برخي از آن‏ها مي‏پردازيم:

پرداخت وام بدون بهره (قرض‏الحسنه) به نيازمندان و كساني كه مشكلات مالي دارند و نيز آنان كه مي‏خواهند دستاوردهاي ثمربخش و ارزنده‏اي را عايد جامعه كنند، و همچنين پرداخت‏ها و كمك‏هاي بلاعوض، از آن جمله است. انجام فعّاليت‏هاي اقتصادي از طريق قراردادهاي گوناگوني چون شركت، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، مصالحه، و بيع در آموزه‏هاي دين، قلمرو گسترده اقتصاد اسلامي را در فعّاليت‏هاي توليدي و بازرگاني و خدماتي مي‏نماياند. گذشته از اين، مسائل ارزشي اقتصادي چون وقف نذورات، وصيّت، هبه و انواع انفاق‏هاي مالي، و ماليات‏هايي كه در اسلام مقرّر گشته، و وظايفي كه دين بر عهده حاكم اسلامي گذاشته است، تكافل و تعاون اجتماعي كه در جاهاي فراوان مطرح است و نيز مسائل بسيار ديگري مانند اصل اخوّت، مساوات و ... و حدود و شرايط مالكيّت در اسلام، نظام اسلامي را قوامي خاص مي‏بخشد كه در عين برخورداري از مزاياي واقعي بسياري از مكاتب، با هيچ‏كدام از آن‏ها عينيّت ندارد و مدينه فاضله‏اي را در افق ديد قرار مي‏دهد كه مؤمنان در كوششي همه جانبه بايد به سوي آن حركت كنند و رشد فردي و اجتماعي، اقتصادي و سياسي خويش را اعتلا بخشند. در پرتو اين آموزه‏ها، نرخ بهره، معناي سودپرستانه و مادّي كنوني خود را از دست مي‏دهد، و اهداف بسي برتر جلوه‏گر مي‏شود.

اين رهنمودها، هر گاه درست و اصولي عملي شود مي‏تواند حيات اجتماعي اقتصادي را به سوي شكوفايي پايدار و مستمر سوق دهد. ملاك قراردادن عدل در هر حركت و سكون انسان و در همه امور، و رعايت انصاف در همه حال و با همه، پشتوانه اين امر است؛ به ويژه آن كه ديگر ارزش‏هاي والاي اسلام، نظام‏وار در جامعه نهادينه، و اساس فرهنگ و زندگي مردم شود.

موارد استثناي ربا

ربا جز در موارد استثنايي، و در محدوده زندگي خصوصي خانواده، در ديگر موارد مشروعيّت ندارد، و آن‏چه كاركرد ربا را در پي داشته باشد، و با آن تفاوتِ اساسي نيابد، اگرچه در قالب عقود اسلامي ارائه شود، مشروع به نظر نمي‏رسد؛ زيرا پديده‏اي را كه با اين شدّت در دين حرام شده، و تمايز اصلي بين نظام اسلامي و غيراسلامي است نمي‏توان با تغيير الفاظ، رنگ ديني بخشيد بدون آن كه ماهيّت آن تغيير كند؛ از اين رو لازم است براي استوارسازي نظام اقتصادي و نظام بانكي اسلامي بر پايه اقتصاد غيرربوي، در جامعه تحوّلات بنيادين صورت گيرد. از نخستين گام‏ها در اين جهت، شكل‏گيري جامعه بر اساس ارزش‏ها و آموزه‏هاي اسلام است. پيش‏فرض‏هاي چندي بايد به‏تدريج در جامعه به صورت اصولي خدشه‏ناپذير درآيد، و فرهنگ ناب دين در مردم نهادينه شود، و با برنامه‏ريزي و مديريّت درست، زمينه هر نوع سوءاستفاده از آموزه‏هاي اسلام برچيده شود.

نتايج و پيشنهادها

با توجّه به مجموعه‏اي از آيات و روايات كه در جاهاي گوناگون به آن اشاره شده، آن‏چه در بررسي پديده ربا در پرتو تعاليم دين شايان توجّه مي‏نمايد، امور ذيل است:

1. مي‏توان ادّعا كرد كه در پيكر دين، نظام اقتصادي، نقش دستگاه تغذيه ديگر اندام‏ها را بر عهده دارد كه نظام پيچيده‏اي آن را در برگرفته است. ميزان عملكرد آن از سويي به كارايي درست نظام كنترل‏كننده و جهت‏دهنده وابسته است، و از ديگر سو به داده‏هايي كه اين دستگاه مي‏گيرد. نقش ربا در اين ميان، نقش خوراك نامناسبي است كه به اين دستگاه وارد مي‏شود، و از طريق تغذيه نادرست ديگر بخش‏ها، كارآمدي درست آن‏ها را از بين مي‏برد، و با بيمار ساختن كلّ مجموعه، با ايجاد پيام‏هاي انحرافي به جاي رشد كلّ اندام‏ها، فقط بخش خاصّي از آن را بيمار گونه رشد مي‏دهد و به‏تدريج، ديگر نظام و اندام‏ها را بي‏رمق مي‏سازد.

2. آموزه‏هاي دين، پول را وسيله‏اي برمي‏شمرد كه مي‏تواند نيازهاي گوناگون را برآورد، و كارها را درست به جريان اندازد، و به فرد و جامعه قوام بايسته دهد. روشن است كه هر آن‏چه در اين نقش محوري و اساسي پول، خلل وارد سازد، بر خلافِ آموزه‏هاي دين است و ربا با ايجاد انحراف در نقش پول و بهره‏گيري از آن به صورت راه درآمدي بدون كوشش اقتصادي، جامعه را از سامان‏يابي اساسي و پايدار و رسيدن به سعادت واقعي باز مي‏دارد و اگر ادّعا شود ربا بازده سرمايه است كه صاحب سرمايه به ازاي مدّت استفاده از پولش دريافت مي‏كند بايد گفت: اسلام، به جهت ظالمانه‏بودن، اين شيوه را منع كرده، راه‏هاي ديگري براي بهره‏برداري از سرمايه پيشنهاد مي‏كند.

3. با حاكميّت ربا و رونق يافتن آن، ارزش‏هاي اصيل اسلامي كه فرهنگ دين بر پايه آن‏ها استوار است، كمرنگ مي‏شود، و مسائلي چون شريك‏دانستن تهيدستان در دارايي ثروتمندان، قرض‏الحسنه (وام بدون بهره)، و پاداش‏هاي فراوان آن و نيز ارزش‏هاي انساني آن، انفاق‏هاي مالي، حقّ معلوم، تكافل اجتماعي، مساوات مالي، ياري نيازمندان و تكليف همگاني در برابر نيازهاي عمومي جامعه (مانند سرمايه‏گذاري براي طرح‏هاي اجتماعي و عمومي) جنبه آرماني و حاشيه‏اي مي‏يابد.

4. بررسي آيات روشن مي‏سازد كه ربا به صورت نوعي راه كسب درآمد، و افزون‏سازي ثروت، فعّاليت اقتصادي نامشروع است. از نظر قرآن، منطق رباخواران و ربادهندگان اين است كه ربا همچون بيع (فعّاليت‏هاي تجاري و بازرگاني) است؛ در حالي كه اسلام خطر سود و زيان حاصل از معاملات را مي‏پذيرد، و آن را جريان طبيعي و عادي مي‏داند؛ ولي ربا را بر نمي‏تابد و آن را باعث نابودي كوشش‏هاي مثبت مي‏داند كه انسان را فقط به سودطلبي مي‏كشاند و تحمّل سود و زيان در كارهاي اقتصادي را از او مي‏گيرد و اين در حالي است كه مي‏دانيم و به تجربه تاريخ ثابت است كه هر فعّاليت اقتصادي با انواع نگراني‏ها آميخته و با سود و زيان‏هاي احتمالي همراه است.

5. معيار اساسي در حرمت ربا، ستم به وام‏گيرنده نيست، و در هيچ يك از آيات به صراحت، علّت حرمت، ستم به وام‏گيرنده عنوان نشده است. ملاك اصلي در حرمت، اين است كه به جريان افتادن ربا، جامعه را از تعادل اقتصادي و ثبات لازم و هدفمندي و همساني در سطح درآمدها و رشد و توسعه مناسب و انساني و تحمّل سود و زيان، خارج مي‏كند، و به شكاف طبقاتي مي‏انجامد و سرمايه‏هايي افسانه‏اي در بخش‏هايي اندك پديد مي‏آورد. عدل و انصاف از ميان مي‏رود، و هر كس به حقّ خود آن گونه كه بايد نمي‏رسد و اين ملاك، اقتصاد سنّتي و مدرن نمي‏شناسد. وام مصرفي و وام سرمايه‏اي (توليدي) نمي‏شناسد. پول اعتباري و پولِ فلزي در آن دخالت ندارد. گذشت زمان در آن تغيير ايجاد نمي‏كند. رشد جمعيّت، تقسيم كار، تخصّصي شدن توليد، رشد روزافزون فن‏آوري و ... نمي‏تواند در آن دگرگوني اصولي پديد آورد.

6. رساندن حق به صاحب حق، و اصل خدشه‏ناپذير رعايت عدالت، در همه حال، براي همه كس، و در هر جا و زمان، روح و اساس دين است. هر وجدان سالمي آن را مي‏پذيرد و هر كس از عدم دستيابي به حقوق و بي‏عدالتي در سطح خانواده، جامعه و جهان مي‏رنجد. اين دو اصل از اصولِ موضوعه و ملاك براي ارزيابي عملكردها و رفتارها و ديگر اصول دانسته مي‏شود، و حجّيّت آن‏ها از دليل بي‏نياز است. استواري آن‏ها به حدّي است كه هر امري متضاد با خود را از هستي ساقط مي‏كند. بر اساس اين دو اصل و نيز بر محور پيام قرآن كه پاداش احسان جز احسان نبايد باشد، در جامعه‏اي كه نرخ تورّم همچنان رو به فزوني مي‏رود، لازم است در قرض‏الحسنه‏ها و وام‏ها، هنگام بازپرداخت، محاسبه نرخ تورّم منظور شود، و قرض‏الحسنه بر اساس قدرت خريد پول و ارزش زمان پرداخت آن انجام گيرد تا اين سنّت ارزنده و نيك در جامعه پايدار بماند، و نيكوكاران از اين ناحيه، جز در مواردي كه خود آگاهانه به آن اقدام كنند، به ستمي ناخواسته گرفتار نيايند، و پاداش نيكوكاري خود را از دست رفتن توان قدرت خريد پول، و ناتواني و درماندگي نيابند، و تهيدست و بي‏چيز نشوند.

7. مسأله گردآوري پس‏اندازها و سرمايه‏گذاري براي طرح‏هاي بزرگ توليدي، و ايجاد اصلاحات زيربنايي و سامان‏يابي اقتصادي در نظام اسلامي به وسيله عقدهايي چون شركت، مضاربه، جعاله، مزارعه و مساقات قابل حل است، و در اين ميان، عقد شركت، شيوه‏اي عادلانه و اساسي است كه هر گاه به گونه‏اي واقعي از آن استفاده شود، بازده و رشد اقتصادي حاصل از آن بسي بيش‏تر از نظام ربوي است. با برنامه‏ريزي درست و معرّفي نهادها و افراد به وسيله دولت و با نظارت و كنترل مناسب و اصولي مي‏توان افزون بر بانك‏ها، شركت‏هاي تعاوني سرمايه‏گذاري را پديد آورد، و از اين طريق، گذشته از ايجاد اشتغال، به اهداف بزرگ اقتصادي دست يافت، و رشد افراد جامعه را به گونه‏اي همگون و بر اساس حقّ آنان تأمين كرد. آرزوهاي مردم كم‏درآمد و صاحبان پس‏اندازهاي اندك، شكل‏گيري واقعي چنين شركت‏ها و بانك‏هايي است؛ امينان دلسوزي كه سپرده‏هاي آنان را در روندي سودآور و بسامان و هدفمند به كار اندازند و منافع آنان در جامعه پاس داشته شود.

طبيعي است كه اين امر در مواردي ممكن است با خطرهايي همراه باشد، و به شكست‏هايي بينجامد، و در نتيجه، سرمايه‏ها و اندوخته‏هاي مردم تلف شود. در چنين مواردي، دولت اسلامي پشتوانه اين امر است، و ضامن پرداخت مالي كه به حيات آن‏ها قوام دهد.

/ 1