اِنَالنّاقِدَ بَصيرٌ بَصيرٌيكي از كارهاي خداوند متعال، نقّادي است. او نقّادي بسيار بسيار بصير است كه با ريزبيني خاص خود، همه پديدههاي عالم هستي، ازجمله موجودات مختار را زيرنظر دارد و تمامي كردارها، رفتارها و نيّتهاي نهفته در پس آنها را ميداند و ميبيند و به زبان ما بهنقد ميكشد. حتي آن دسته از اعمال و رفتارها و نيّتهايي را كه ممكن است از چشم فرشتگان مختلف ــ كه مأموران نگارش اعمالندــ بدور افتند، ميبيند و بررسي ميكند. به عبارتي ديگر، نقد و بررسي و ارزيابي خداوند، از وراي اعمالي كه ثبت آنها ممكن است وظيفه فرشتگان نباشد، انجام ميگيرد و بهتناسب، پاداشها و كيفرهايي خاص براي همه اعمالي كه در عالم وجود انجام ميگيرد درنظر گرفته ميشود. همچنين وضعيت عاملان آنها بويژه در عالم آخرت روشن و مجسم ميشود، بهنحوي كه گويي آن اعمال با وجود آنها عجين شده و آنها را احاطه كرده است.امّا اين نقّاد بزرگ و بصير، در عين نقّادبودن، ستّار نيز هست و بسياري از عيوب بندگانش را براي بندگان ديگر آشكار نميكند بلكه با رحمت و فضل بيكران خود ميپوشاند. او ميخواهد انسان طوري تربيت شود كه ابتدا خود با توجه به دستورات و احكام الهي و شيوه عمل پيامبران به اشتباهاتش پي ببرد و خويش را اصلاح كند. سپس از طريق آموزش و اندرزها و فرامين انسانهاي خوب و پرورشيافته و نيز حوادث عبرتانگيز، راه صحيح خويش را بيابد. لذا خداوند گاه بر سر راه او حوادثي ايجاد ميكند يا در برابر او و درطول زندگياش افرادي را قرار ميدهد كه او را متنبّه كنند و مسير زندگي و اعمالش را تغيير دهند و او را به راه صلاح كشانند. در واقع شايد بتوان گفت كه نقادي و اصلاحگري خداوند، هم بصورت مستقيم و هم غيرمستقيم اعمال ميشود. همه اين كارها بهدليل رحمت بيكران خداوند در راستاي رستگاري، رشد و كمال بندگان و در نتيجه خير آنان انجام ميگيرد.امّا بهغير از خداوند ــ كه نقادي بزرگ و واقعي است ــ انسانها نيز در حيطه خود، دربرابر هم مسئوليتها و تعهداتي دارند كه ازجمله آنها نقّادي از يكديگر است. نهاد امر به معروف و نهي از منكر، قطعا يكي از اين مقولهها است؛ حديث معروف «درميان برادران ديني، آن كسي را بيشتر دوست دارم كه عيوب مرا به من هديه كند» نيز در همين راستا است؛ و سرانجام، از همين موارد است بسياري از توصيههاي اخلاقي اسلام كه در آيات و احاديث مندرج است و مسلمانان را واميدارد تا دربرابر بديها و كاستيهاي يكديگر بيتوجّه نباشند و به وجهي كه سازنده است، آنها را به يكديگر يادآور شوند و گوشزد كنند و به عبارتي ديگر، انتقادي سازنده بهقصد اصلاح انجام دهند، تا ضمن برطرفشدن نواقص، باعث رشد و سازندگي در انسانها و آثار آنان شوند. ازجمله اين نقّاديهاكه براي برطرف كردن كاستيهاي انسان و كارهايش و از طرف ديگر براي رشد، تعالي و كمال او صورت ميگيرد، نقد و بررسي آثار قلمي و علمي انسانها بويژه متفكران و دانشمندان است. روش انسانها در اين نقّاديها بايد بعضاً با الهام از شيوه ناقد بزرگ و مهربان يعني خداوند متعال باشد: ناقدان بايد سعي كنند همانگونه كه خداوند اعمال را با دقت مينگرد و ارزيابي ميكند و قضاوت باطل نميكند، در نقد و بررسي خود، ريزبيني و دقت را با رعايت عدالت و انصاف و بيطرفي بكار گيرند؛ تا همانطور كه خداي متعال ميخواهد، آبروي افراد حفظ شود و پردهدري انجام نگيرد و آنچه شايسته است، حكم شود. همچنين بايد شيوههايي را بكار گيرند كه به طريق درست و انساني و در راستاي درستانجام گرفتن كار و رفع نقايص و كمبودها باشد؛ و آنگونه كه خداوند هدفش اصلاح بندگان و اعمال آنها است، ناقدان هم بايد اين شيوه را دنبال كنند و نيت و هدفشان از ذكر عيبها و نقصها، اصلاح و رفع آنها و در نتيجه رشد و تعالي علوم و جوامع باشد.ناقدان نبايد تنها به فكر عيبجويي و ذكر عيوب باشند بلكه نكات مثبت و خوب اثر را هم ببينند و يادآور شوند؛ همانطور كه خداوند نيز هم خوبيهاي انسان و هم بديها و نقصهاي او را ميبيند. بعلاوه، همانگونه كه خداوند به حيلههاي منافقان و كافران آگاهي دارد و دربرابر آنها واكنش نشان ميدهد و از راههاي مختلف (مستقيم و غيرمستقيم) چهره آنان را آشكار و كيدشان را ازبين ميبرد، ناقدانِ پيرو او نيز بايد در مواردي دربرابر آثاري اينچنين هوشيار باشند و در برابر چنين كارهايي واكنش مناسب نشان دهند تا كلامها و مكتوبات، ابزاري براي گمراهي و تباهي انسانها و جوامع نشود؛ و موارد ديگر از اين قبيل كه ناقدان بايد از آن ناقد بزرگ درس بياموزند.با نگاهي اجمالي به جامعه فعلي خود پي ميبريم كه اين نقّادي آنطور كه بايد و شايد صورت نميپذيرد و متأسفانه شيوه اِعمال نقّاديها به گونهاي است كه اغلب جنبه سازندگي ندارد، بلكه ميتوان گفت مخرّب نيز هست.با توجه به جوّ اجتماعي، سياسي و فكري كه بعد از انقلاب اسلامي در ايران ايجاد شده و آزاديهاي مشروعِ انسان پر و بال تازهاي گرفته، اين نقّاديها، بويژه ازلحاظ سياسي، داغتر شده است. روزنامهها و مجلات مختلفي كه در كشور انتشار مييابند و روزبهروز بر تعدادشان افزوده ميشود و هر يك نشانگر بينش عقيدتي و سياسي گروه و افراد خاصي است، ميدان تاخت و تاز اينگونه نقّاديهاست.ليكن با كمال تأسف بايد گفت كه به دلايل مختلف، بيشتر اين نقّاديها نه تنها جنبه سازندگي ندارند، بلكه مسائلي چون تنش و عميقترشدن اختلافات و هتك آبرو و حيثيّت افراد و بعضا رواجِ دروغ، تهمت و مسائل غيراخلاقي از اين دست را موجب شدهاند. البته به مصداق «... كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»، هر فرد، گروه و يا دستهاي تصور ميكند كه آنچه خود ميانديشد و ميگويد، بهترين است و انديشهها و حرفهاي ديگران نادرست است. وجود چنين شيوهاي از كار درخصوص نقّادي ــ كه اساسا مبتني بر نبودِ تقوا در برخي ناقدان معتقد به تقوا و كمبود يا نبودِ انصاف و وجدان در سايرين است ــ باعث ميشود كه حرفها و انديشهها، عاري از منطق و دليل باشند و بعضي افراد و گروهها صرفا با قضاوتي ازپيشتعيينشده و با توسل به هر وسيلهاي اعم از دروغ و تهمت، نظرهاي مخالف خود را در صحنه مبارزه شكست دهند و از بين ببرند و عقيده و نظر خود را حاكم كنند و رواج دهند. به عبارتي ديگر، كار خود را عاري از عيب و كار ديگران را سرتاپا عيب ببينند.چنانكه عنوان شد، اِعمال چنين شيوههايي حتي اگر تحت عنوان نقّادي و انتقاد، برخورد عقايد، تضارب افكار و غيره صورت گيرد، نه تنها سازندگي و رشدي در افراد و جامعه بوجود نميآورد، بلكه تخم نفاق و كينه را در دلهاي انسانها ميافشاند و تنشها و جدالهاي فكري و عملي ايجاد ميكند كه در نهايت باعث نابودي عملكردها و انديشههاي صحيح و نفوس يك ملت ميشود. هيچ ملت و جامعهاي به هلاكت نميافتد مگر اينكه انسانهاي آن جامعه در حق يكديگر ظلم روا دارند.يكي از مصداقهاي اين ظلم، قضاوت و نقّادي نادرست و مغرضانه و طرح تهمتها، دروغها و افتراهايي است كه برخي نقّادان در حق افراد ديگر بويژه در زمينههاي سياسي و اجتماعي بكار ميبرند. نقّادي سياسي و اجتماعي هرچند كه در بسياري موارد دچار بيماري است، به هر حال در جامعه ما وجود دارد. بهغير از مسائل روزمره عمومي جامعه، حوزه علم و انديشمندي نيز بستر مناسب بحث، بررسي و نقادي است. افكار، عقايد و نظريههايي كه دانشمندان و متفكران در قالب گفتار و مكتوبات به جامعه عرضه ميكنند، ضمن اينكه حاوي نكات مثبت و نويني هستند، طبيعتا نواقص، انحرافها، كجفهميها و بدفهميهايي هم دارند؛ چراكه انسان، كامل مطلق نيست و افكار و نظريههايي كه زائيده فكر خلّاق و برداشتهاي اجتماعي و شيوههاي تربيتي او است، ممكن است نواقصي داشته باشد. اين نكات منفي، كاستيها، كجفهميها و انحرافهاي منعكس در آثار قلمي، با مطالعه و درك متفكران ديگر و ارائه نقادي و نظريههاي آنان به جامعه روشن ميشود تا ارائهدهندگان اوليه و ديگران درصدد رفع نواقص و انحرافها برآيند. روشن است كه هدف از اين كار ــ يعني بررسي، بحث و نقد ــ آشكارشدن نواقص و سپس رفع آنها و درنهايت رشد علم و دانش و كمالبخشيدن به آثار علمي در زمينه علوم انساني است. همچنين اين كار ميتواند ارجنهادن به زحمات كساني باشد كه در اين حوزهها تلاش كرده و آثار علمي خود را به جامعه، بويژه جامعه دانشگاهي، تقديم كردهاند. از سوي ديگر، محققاني واقعي و دانشپژوه و عالم ميتوانند با ارائه مقالههاي نقد و بررسي خود از آثار كساني كه بيمناسبت بر مسند كار تحقيق و تأليف نشستهاند و با آثار ضعيف، كممايه و بيمايه خويش، منزلت علوم انساني را پايين آوردهاند، درجهت روشنگري جامعه، بويژه جامعه علمي، گام بردارند. همچنين نقد و بررسي كتابها و مقالههاي استادان محترم دانشگاه و حوزههاي علميه، از سوي همكاران آنان و ساير محققان، باعث تضارب آرا و افكار ميشود و در واقع به روشنشدن حقايق و دستيابي به نكات بديع و نو در زمينه علوم انساني منجر ميگردد. در ضمن، ضروري است كه چنين نقدهايي با تكيه بر اين بيان معصوم (ع) باشد كه: «به آنچه گفته ميشود بنگر، نه به آنكه ميگويد». به عبارت ديگر، نقد آثار علمي استادان و محققان از سوي استادان و محققان ديگر بايد نه مبتني بر نقد خود آنان و شخصيت آنان، بلكه برپايه نقد و بررسي مكتوبات، كلامها، افكار و نظرهاي آنان باشد.بنابراين، نتيجه يك نقّادي علمي و منطقي كه خالي از حبّ و بغضهاي شخصي و گروهي و درجهت صلاح باشد، چيزي جز رشد، تعالي و تكامل علوم، و افكار و نظرها نيست؛ و طبيعي است كه رشد و تعالي علوم و افكار، سبب رشد و تعالي جوامع ميشود و راهِ پيشروي آنها را روشن ميكند. بررسي نوشتهها و كتابهاي علماي پيشين، بويژه درخصوص مسائل فقه، اصول، فلسفه و غيره، اصولاً نشانگر نقادي بسيار خوب و خاليبودن آنها از انگيزههاي فردي و شخصي است.علماي ديني، نظرهاي يكديگر را آنچنان با دليل و استدلال مورد بررسي و مداقّه قرار دادهاند و ميدهند كه ضمن روشنشدن نواقص، جرقهها و دريچههايي از روشنايي، و افكار جديد و بديع در اذهان آنان و مردم جامعه باز ميشده است و ميشود؛ و همين امر، سبب رشد علوم، افكار و انديشهها در اين زمينه شده است.وقتي با چنين شيوهاي با آثار نويسندگان برخورد كنيم و نيّت خيري را براي برطرفكردن نواقص يك اثر داشته باشيم، بالطّبع تنها نواقص را نمينگريم، بلكه اگر اثر، حُسنها و فضليتهايي هم داشته باشد، آنها را نيز بيان ميكنيم و چيزي از بيان خوبيها كم نميگذاريم. به اين ترتيب، نقد يك اثر تنها بيان كاستيها نيست بلكه بيان حسنهاي آن نيز هست.امّا تا اينجا فرض بر اين است كه نوشتهها براساس حُسن نيّت باشد، هر چند كه در آنها نواقص و انحرافهايي وجود داشته باشد. امّا مُعضل ديگر در جايي است كه رهزنان انديشه با چراغي ميآيند تا كالاي بهتري را برگزينند. انديشهها و عقايد انحرافي خود را به زيور دين و ارزشهاي فرهنگي جامعه ميآرايند و در قالب مكتوبات خويش بيان ميدارند و اين نوشتهها و كلامهاي بظاهر زيبا را به ذهن خام و ناآگاه برخي از افراد جامعه القا ميكنند. چنين نوشتهها و مكتوباتي را حتماً بايد نقد و بررسي عالمانه كرد، نقاب زيبا و جذّاب آن را برداشت و حقيقت آن را تبيين و آشكار كرد؛ تا سَره از ناسَره و حق از باطل تشخيص داده شود. به همين دليل است كه در تعاليم ديني اسلام، به ما آموخته شده است كه گفتهها را نقد و بررسي كنيم؛ چه بسا كلامي گمراهكننده كه به آيهاي از قرآن تزيين داده ميشود تا وسيله گمراهي افرادي را فراهم كند، همانند پول مسيني كه نقرهاندود شده است تا مشتريان ناآگاه را فريب دهد. امّا اهل نظر و خبره و نقّاد راستين با ملاكها و محكهاي خود همانگونه كه نقرهشناس، پول نقره و غيرنقره را از هم تشخيص ميدهد، كلام حق را از باطل تمييز ميدهد. در اينجا است كه وظيفه دينداران دلسوز و مرزبانان شريعت اسلام و حقجويانِ باوجدان روشن ميشود؛ بدين ترتيب كه دربرابر نوشتهها و كلامهاي باطل و يا باطلنوشتههاي بهحقتزيينشده ساكت ننشينند و با قلمي صريح و گويا كه مبتني بر عقل، منطق و استدلال است، به پاسخگويي به شبهات و روشنكردن ابهامات و آشكاركردن حقايق بپردازند و حقيقت را براي افراد جامعه جلوهگر سازند و راه را براي كساني كه ممكن است در تاريكيهاي راههاي زندگي سردرگم شوند، روشن كنند.به هر حال، مبناي تلاش حاضر كه در قالب فصلنامهاي تحت عنوان «نامه علوم انساني» انتشار مييابد، اين است كه در محيطيآرام و خالي از حبّ و بغضهاي شخصي و گروهي، و تنها براي روشنشدن حقايق و رفع معايب و نواقص و بيان محاسن، متون و منابع علوم انساني نقد و بررسي شوند تا در نهايت رشد و تعالي افكار و نظرها را بدنبال داشته باشند. اين مكتوبات، در وهله اول، از ميان متون درسي دانشگاهي كه استادان محترم دانشگاهها آنها را تدريس ميكنند يا به طريقي در رديف منابع درسي قرار ميگيرند، انتخاب و نقد و بررسي ميشوند؛ به عبارتي ديگر، بررسي و نقد منابع مختلف رشتهها و گرايشهاي علوم انساني ــ اعم از تأليف، ترجمه و پژوهش ــ را دربر ميگيرد. اين نقادي، بررسي و تحليل مباني علوم انساني و ارزيابي و نقادي آنها بصورت منطقي و علمي را نيز شامل ميشود.
از اهدافِ ديگرِ اين فصلنامه
ــ بررسي و نقد برنامههاي آموزشي و پژوهشي علوم انساني در دانشگاهها و ساير مراكز آموزشي و پژوهشي؛ــ بررسي و نقد شيوههاي اجرايي و عملكرد برنامههايآموزشي و پژوهشي علوم انساني؛ــ معرفي دستاوردهاي جديد علوم انساني (اعم از تأليف، ترجمه و پژوهش) .در اين فصلنامه همچنين درنظر است كه براي آشنايي با نخبگان و محققان برجسته داخلي و خارجي در رشتههاي علوم انساني، بويژه در جهان اسلام، شرح حال آنان بهنگارش درآيد يا با آنان مصاحبه شود. اين نوع آشنايي، به دوستداران تحقيق امكان ميدهد ضمن اينكه به مطالب و نظرهاي جديدي دست يابند، نمونهاي عملي هم براي پيروي، در اختيار داشته باشند.طرح مشكلات پژوهشي در زمينه علوم انساني و احيانا ارائه راهحلهايي براي آنها، معرفي مجامع پژوهشي در زمينه علوم انساني و آشنايي با امكانات آنها و سرانجام گزارشهايي علمي از همايشهاي علوم انساني، محتوياتِ ديگرِ اين فصلنامه را تشكيل ميدهد.بنابراين، با توجه به اهداف مذكور و با داشتن نيتي خالصانه جهت رشد و تعالي منابع علوم انساني و درنتيجه رشد و تعالي جامعه، به انتشار اين فصلنامه دست يازيديم. طبيعي است كه نويسندگان مقالههاي اين فصلنامه را استادان و علماي دانشگاهها و حوزههاي علميه، دانشجويان و محققان تشكيل ميدهند؛ از اين رو، دست خود را بهسوي همه آنها دراز ميكنيم و از آنها ميخواهيم تا براساس موضوعات، معيارها و اهدافي كه ذكر شد، مقالههاي علمي و پژوهشي خود را براي چاپ در اين فصلنامه ارائه دهند.در اين مسير، با توجه به مطالب مقدماتي كه ذكر شد، كساني كه كتابها و مقالههاي آنان نقد و بررسي ميشود، هرگز نبايد از اين امر ناخشنود شوند، كه البته نخواهند شد؛ چرا كه در اين نقد، خوبيهاي كار آنان بيان و نواقص كارشان برطرف ميشود و موضوع مورد تحقيق آنها راه رشد و تعالي را طي ميكند. البته اين حق نيز براي آنان محفوظ خواهد بود كه پاسخهاي علمي خود را در قالب مقالهاي قابل قبول و مستدل ارائه دهند. اميد است كه با لطف و عنايات حق تعالي و آموختن روش صحيح نقادي از او، در اين كار موفق باشيم و اين راه همچنان ادامه يابد.مطلوب ما اين است كه به اهداف گفتهشده جامه عمل بپوشانيم. امّا تا چه حد توانستهايم در اين شماره به آن نايل آييم، قضاوت آن با خوانندگان و محققان ارجمند است.اميد است كه با ياري خداوند و همت نويسندگان و محققان عزيز در شمارههاي بعد، فصلنامه را بصورت بهتري ارائه دهيم.از خداوند محبوب ميخواهيم كه كارهاي ما مورد رضايت او قرار گيرد.