الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَ أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا. كساني كه ربا ميخورند، برنمي خيزند، مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس آشفتهاش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان ميگفتند: «دادوستد مانند ربا است» و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام كرده است.اقتصاد ربوي، اقتصادي است كه گروهي در نقش كارگر، كشاورز، تاجر و كارخانهدار با تمام توان و علاقه، از صبح تا شب در آن زحمت ميكشند و كار ميكنند و هزاران خطر و نگراني را به جان ميخرند و در نهايت، بخش اصلي محصول و دسترنج را به گروهي فاصله گرفته از عرصه كار و كوشش و بيخبر از اضطرابها و نگرانيها و افت و خيزهاي صحنه عمل تحويل ميدهند. شايد بهترين شاهد بر اين مدّعا، مطالعه آمار يكي از پيشرفتهترين اقتصادهاي دنيا باشد. طبق آمار رسمي بانك مركزي آلمان، در حالي كه توليد ناخالص ملّي در طول 22 سال، 2/4 برابر شده، درآمدهاي ناشي از بهره، از 10 برابر تجاوز كرده و اين بدان معنا است كه بخش فراواني از افزايش توليد، نصيب صاحبان پول شده؛ در نتيجه، حقوق و دستمزد نتوانسته در حدّ رشدِ توليد ناخالص ملّي رشد كند و فقط 2/3 برابر شده است. انديشهور سوئيسي هانس يورگن گفته است:بهره، رشوهاي است كه تمامي شاغلين، از كارگر گرفته تا كشاورزان و كارفرمايان بايد به صاحبان سرمايههاي مالي بپردازند تا بتوانند مشغول به كار شوند. ... بهره، يك بار كمرشكن براي اكثريّت و درآمدي غيرمسؤولانه براي اقلّيّت است.پس از پيروزي انقلاب اسلامي و درپي دگرگونيهاي بزرگ روابط اجتماعي و تغيير قوانين و مقرّرات غيراسلامي، بازار پول و سرمايه ايران به ويژه نظام بانكي، دستخوش تحوّل اساسي شد. تصويب و اجراي قانون عمليّات بانكداري بدون ربا، آن هم در زماني كه به اعتقاد بيشتر اقتصاددانانِ نظامِ سرمايهداري، اقتصاد بدون بهره به تناقض دروني مبتلا بوده، در كوتاهمدّت، كارايي، و در بلندمدّت، حيات خود را از دست ميدهد، كاميابي بزرگي به شمار ميآيد؛ امّا به علل گوناگوني كه در مقاله بيان ميشود، نظام بانكداري ايران نخواسته يا نتوانسته آن گونه كه انتظار بود، ربا و بهره را از معاملات خود بهطور كامل حذف كند و در موارد بسياري بهصورت پنهان و آشكار خود را نشان ميدهد. مهمترين مصاديق ربا در نظام بانكي را ميتوان در دو بخش، رديابي كرد: بخش نخست، گرايش نظام بانكي به حقيقت بهره در عمليّات بانكي است و بخش دوم در مسأله جريمه تأخير و تمديد مهلت پرداخت بدهي است. براي تبيين بيشتر اين مسأله، مقاله در دو بخش مستقل تنظيم شده است.
بخش نخست: گرايش نظام بانكي به حقيقت بهره (ربا)
براي نشان دادن اين مطلب، لازم است به عملكرد بانكها در بخش اعطاي تسهيلات توجّه شود؛ چرا كه بانكها مطابق قانونِ عمليّات بانكداري بدون ربا، يا مالك سپردهها هستند (در سپردههاي ديداري و پسانداز) يا وكيل سپردهگذاران (سپردههاي سرمايهگذاري)، و هرچه بهصورت سود از طريق اعطاي تسهيلات، بهدست ميآورند، پس از كنار گذاشتن سهم خود (در جايگاه مالك يا به صورت حقّالوكاله)، بقيه را به صاحبان سپرده سرمايهگذاري ميپردازند؛ پس اگر سود دريافتي بانكها از طريق اعطاي تسهيلات، مشروع و از ربا خالي باشد، سهم بانك و سپردهگذاران نيز مشروع و خالي از ربا خواهد بود و اگر آن سودها ربوي باشد ـ همانطور كه سهم بانك، ربوي ميشود ـ سود اعطايي به سپردهگذاران نيز ربوي خواهد بود و در حقيقت، بانك به جاي وكالت در دادن و گرفتن سود، در دادن و گرفتن ربا وكيل ميشود.پس از اجراي قانون بانكداري بدون ربا، از ميان عقود دوازدهگانه اعطاي تسهيلات به جهت اينكه بانكها موضوع عقود مزارعه و مساقات (زمين زراعي و باغ) را نداشتند، به اين دو عقد، اصلاً عمل نشد. عقد خريد دَيْن نيز به جهت وجود مشكلات فقهي از سال 1367 باز ايستاد؛ بنابراين، بانكها افزون بر سرمايهگذاري مستقيم، از طريق هشت عقد فروش اقساطي، مشاركت مدني، مشاركت حقوقي، مضاربه، جعاله، سلف، اجاره بهشرط تمليك و قرضالحسنه، به اعطاي تسهيلات اقدام كردند. بررسي عملكرد بانكداري بدون ربا نشان ميدهد كه بدبختانه نظام بانكي، نه تنها به سمت رهايي از حقيقتِ بهره پيش نرفته، بلكه با اتّخاذ برخي روشها و راهكارها به سمت آن كشيده شده است و اين حقيقت تلخ را ميتوان در مسائل آينده به روشني مشاهده كرد.
شواهد گرايش نظام بانكي به حقيقت بهره
پيش از بيان شواهد، يادآوري اين نكته لازم است كه در قانون عمليّات بانكداري بدون ربا، شيوههاي بهكارگيري منابع بانك بهلحاظ كيفيت تعلّق سود، به پنجگروه تقسيم ميشود.گروه اوّل، عقود مشاركتي (مشاركت مدني، حقوقي و مضاربه) هستند. در اين عقود، مطابق قانون، نسبتهاي تقسيم سود در قرارداد، تعيين، و نرخ سود انتظاري، پس از كارشناسي مشخّص ميشود؛ امّا نرخ سود قطعي بعد از انجام فعّاليت اقتصادي و مشخّص شدن سود واقعي بهدست ميآيد.گروه دوم، عقود با بازده ثابت (فروش اقساطي و اجاره به شرط تمليك) است. سود آنها هنگام معامله بهصورت قطعي معيّن ميشود.گروه سوم، عقود با بازده متغيّر (سلف و جعاله) است كه در آنها، سود قطعي بانك، پس از پايان دوره مالي و براساس قيمتهاي پاياندوره و هزينههاي تمامشده تعيين ميشود.گروه چهارم، عقد قرضالحسنه كه ماهيّت خيرخواهانه داشته، بانك در برابر كاري كه انجام ميدهد، كارمزد ميگيرد و سودي بابت خود پول قرض داده شده دريافت نميكند.گروه پنجم، سرمايهگذاري مستقيم است. در اين روش، بانك بخشي از منابع را به طور مستقيم، سرمايهگذاري، و به فعّاليت اقتصادي اقدام ميكند. سود بانك دراين روش، همانند عقود مشاركتي به سود واقعي فعّاليت، بستگي دارد.آشنايان با مسائل نظري بانكداري اسلامي ميدانند كه اين روشها همگي از جهت فقهي مورد قبول بوده، جايزند؛ امّا از ميان آنها فقط عقود مشاركتي، سرمايهگذاري مستقيم و قرضالحسنه با اهداف بانكداري اسلامي و اقتصاد اسلامي تناسب كامل داشته، با حكمت تحريم ربا منطبق و از حقيقت ربا و بهره در بازار سرمايه دور است و عقودي چون فروش اقساطي، سلف، اجاره به شرط تمليك، گرچه در بازار كالاها و خدمات، جايگاه منطقي و قابل دفاعي دارند، در بازار پول و سرمايه در عمل، داراي ماهيّتي شبيه وام و اعتبار ربوي هستند؛ در نتيجه، هر چه سهم عقود مشاركتي، سرمايهگذاري مستقيم و قرضالحسنه بيشتر باشد، به حقيقت بانكداري اسلامي نزديكتر ميشويم و برعكس، هر چه سهم آنها كمتر شود، به حقيقت ربا و بهره نزديكتر ميشويم.
1. رشد كمّي عقود با بازده ثابت
مطالعه عملكرد نظام بانكي كه در جدولها و نمودار صفحههاي بعد منعكس شده، نشان ميدهد با گذشت زمان، جهتگيري بانكها به طور عمده به سمت بهكارگيري عقود با بازده ثابت است. در حاليكه درصد مانده تسهيلات اعطايي بهروش عقود مشاركتي (مشاركت مدني، حقوقي و مضاربه)، مرتّب كاهشيافته و از 1/37 درصد كلّ تسهيلات در سال 63 به 3/19 درصد در سال 78 رسيده، سهم عقود با بازده ثابت (فروش اقساطي و اجاره بهشرط تمليك) رشد مداوم داشته، از 8/35 در سال 63 به رقمي در حدود 3/60 درصد در سال 78 رسيده است و از اين ميان، فروش اقساطي كه در حقيقت ضعيفترين نوع عقود بانكي در تحقّق اهداف اقتصاد اسلامي است. از همه بيشتر رشد كرده؛ بهطوريكه از سال 76 بهبعد، بهتنهايي بيش از نصف مانده تسهيلات اعطايي را شامل ميشود؛صفحه خاليصفحه خالي
نمودار تغييرات تسهيلات اعطايي بانكها
مأخذ: استخراج شده از جدول شماره 2بنابراين ميتوان ادّعا كرد: بيش از نيمي از تسهيلات اعطايي بانكها، با استفاده از عقودي است كه بر فرض هم از جهت فقهي و حقوقي، حرمت و ممنوعيّتي نداشته باشد و در عمل نيز صددرصد مطابق قانون عمليّات بانكداري رفتار شود، از جهت موازين اقتصادي و ويژگيهاي بازار سرمايه با اعطاي وام و اعتبار با بهره در بانكداري سنّتي تفاوت ماهوي ندارد؛ يعني همانطور كه در بانكداري سنّتي، بانك پس از معامله، مبلغ معيّن با سررسيد مشخّص را طلبكار است، در عقود با بازده ثابت نيز مطلب همينگونه است و در هر دو نظام، تحوّلات آتي اقتصاد و چگونگي كاركرد مؤسسه طرف قراردادِ بانك، هيچ تأثيري در درآمد و سود بانك ندارد.
2. تثبيت بازده عقود با بازده متغيّر
چنانكه گذشت، سود بانك از طريق عقود با بازده متغيّر (سلف و جعاله) هنگام معامله، سود انتظاري، و سود قطعي، تابع تحوّلات آتي بخش حقيقي اقتصاد است؛ امّا آييننامههاي اجرايي و عملكرد بسياري از شُعَب بانكها به گونهاي است كه ماهيّت آن عقود را به بيان ذيل تغيير داده، به عقود با بازده ثابت تبديل ميكند.الف. عقد سلف: به مقتضاي نخستين عقد سلف، بانك با پرداخت قيمت محصول، مقدار معيّني از كالاي معلوم را در ذمّه فروشنده مالك ميشود و فروشنده تعهّد ميكند كه در موعد مقرّر، كالاي مورد نظر را تحويل دهد. هنگام معامله، با توجّه به قيمت انتظاري زمان تحويل، قيمت سلف چنان تعيين ميشود كه بانك، سود مشخّصي بهدست آورد؛ امّا اصل تحقّق سود و مقدار آن به قيمت واقعي كالا در زمان تحويل بستگي دارد، مسؤولان شعب بانكها براي اينكه اصل سود و مقدار آن را تثبيت كنند، تدابيري در پيش ميگيرند كه دو نمونه آن را در ذيل كه حاصل تحقيقي ميداني است، ميخوانيم.... اكثريّت قريب به اتّفاق شعب بانكها، امكانات لازم جهت تحويل گرفتن كالاي مورد سلف را دارا نميباشند؛ لذا در پايان مدّت قرارداد، از تحويل گرفتن كالا خودداري نموده و بعضا نسبت به وكيل يا امين نمودن مشتري جهت فروش كالا اقدام مينمايند و بقيّه كه اكثريّت را شامل ميشوند، نسبت به اعطاي وكالت يا امين نمودن مشتري اقدام ننموده و صرفا به دريافت اصل پول پرداختي به اضافه حدّاقل سود مورد انتظار بانك در معاملات سلف اكتفا مينمايند. همچنين شُعبي كه مشتري را به عنوان وكيل يا امين انتخاب نمودهاند، بر كار فروش كالا هيچگونه نظارتي به عمل نميآورند و مشتري، وجه حاصل از فروش را به تمام و كمال به بانك پرداخت نمينمايد و صرفا به پرداخت اصل پول دريافتي از بانك به اضافه حدّاقل سود مورد انتظار بانك اكتفا مينمايد و اين امر، معاملات سلف را به معاملات ربوي نزديك ميكند،و جالب اينكه مقامهاي اجرايي، خود به اين حقيقت معترفند؛ بهطوري كه مدير عامل يكي از بانكهاي مهم ميگويد:بانكها ميتوانند در عقد سلف، مبادرت به انجام معامله نموده و به هنگام آماده بودن كالا با توجّه به قيمت روز بازار، اقدام به فروش نمايند؛ ولي معمولاً به فروشنده وكالت داده ميشود كه خود، بعد از سررسيد تحويل، كالا را به فروش رساند كه اين امر به طور صحيح انجام نميگيرد و فروشنده وجهي را كه بابت بها به بانك ميدهد، وجه دريافتي به اضافه حدّاقل سود در بخش مربوط است؛ گو اينكه ممكن است بيشتر از آن به فروش رفته باشد.ب. جعاله: به مقتضاي نخستينِ عقد جعاله، بانك در نقش عامل، انجام عملي را در مقابل اجرت معيّن، متعهّد ميشود و پس از انجام آن، اجرت را بهصورت اقساط از مشتري دريافت ميكند. اگر چه اجرت پيشگفته با توجّه به هزينههاي كار چنان تنظيم ميشود كه بانك، سود مشخّصي را بهدست آورد، تحقّق سود و مبلغ آن، پس از اتمام كار آشكار ميشود. بانكها در عمل براي اينكه از طرفي درگير فعّاليتهاي حقيقي (غير پولي) نباشند و از طرف ديگر، سود ثابت و معيّني را بهدست آورند، موضوع قرارداد جعاله را در عقد جعاله ثانوي به پيمانكاري ميسپارند؛ براي مثال، بانك، تعمير مسكن مشخّصي را در مقابل يك ميليون تومان كه بهصورت اقساط، طيّ پنج سال پرداخت ميشود، متعهّد شده، در قرارداد دوم، انجام آن عمل را در مقابل هشتصد هزار تومان به ديگري واميگذارد؛ در نتيجه، همانند عقود با بازده ثابت، سود بانك از اوّلِ قرارداد، قطعي و معيّن است؛ البتّه در موارد بسياري بانكها به اين مقدار هم راضي نشده، همانند بانكهاي سنتّي، پولي داده، پولي همراه با مازاد ميگيرند؛ بهطوري كه مدير عامل يكي از بانكها ميگويد:... در حال حاضر، غالبا بانكها تحت عنوان جعاله، وجه نقدي را ميپردازند؛ سپس مبلغ اوّليّه را به اضافه سود مقرّر در اقساط، از مشتري دريافت ميكنند؛بنابراين، عقود با بازده متغيّر كه سهمي بين 4 تا 13 درصد از تسهيلات اعطايي بانكها را دارند، در عمل، ماهيّتي چون عقود با بازده ثابت يافتهاند.
3. تغيير ماهيّت عقود مشاركتي
در عقود مشاركتي (مضاربه، مشاركت مدني و حقوقي)، بانك، متناسب با سرمايهاي كه ميپردازد، در مالكيّت فعّاليت اقتصادي شريك ميشود؛ در نتيجه، پيامد آن اعمّ از سود و زيان متوجّه بانك نيز خواهد بود؛ بنابراين، لازم است نه تنها در آغاز كار، فعّاليت مذكور را جهت سوددهي مطالعه و بررسي كند، بلكه در ادامه نيز بايد برآن نظارت و كنترل شود و اين، مستلزم تحوّل ساختاري در نظام بانكي است كه در ظاهر مطلوب مسؤولان نيست و بر همين اساس ميبينيم كه رئيس كل بانك مركزي، پس از اجراي قانون بانكداري بدون ربا، در جهت تثبيت اصل سرمايه و درصد سود بانك از حضرت امام خميني قدسسره به اين بيان استفتا ميكند.محضر مبارك حضرت امام خميني رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران سلام عليكم! نظر به اين كه برخي از بانكها در رابطه با نظارت بر اجراي عقد مضاربه منعقده با مشتريان خود به علّت كثرت تعداد و نياز به پرسنل اضافي با هزينه زياد، با مشكل مواجه شدهاند، در نظر دارند در قراردادهاي عقد مضاربه در مادّه مربوط به فروش، طرح ذيل را درج نمايند. استدعا دارد نظر مباركتان را در مورد نفوذ يا عدم نفوذ شرط مزبور از نظر شرعي مرقوم فرماييد.متن شرط: عامل، قبول تعّهد نمود كه كالاي مورد معامله را كمتر از ... درصد سود به فروش نرساند و چنانچه تشخيص داد كه فروش كالا با درصد سود مذكور ميسّر نباشد، مكلّف است قبلاً اجازه بانك را براي فروش با سود كمتر كسب نمايد. ضمنا عامل، تعهّد نمود در صورت تخلّف از اين شرط، مابه التفاوت سود مورد انتظار فوقالذكر بانك را از مال خود مجّانا جبران نمايد.دفتر مربوط به استفتاي حضرت امام اعلام كردند:شرط مزبور، بلااشكال است.توجّه به مضمون اين استفتا روشن ميسازد كه عامل ميتواند با كسب اجازه، آن را بياثر كند؛ يعني هر وقت احساس كرد نميتواند سود مورد نظر را بهدست آورد، بانك را آگاه ساخته، كالا را زير آن قيمت بفروشد؛ امّا مقصود اصلي از اين استفتائات، يافتن راهي براي تغيير ماهوي عقود مشاركت و تبديل آنها به عقود با بازده ثابت بود كه اين كار را انجام دادند؛ بهطوري كه يكي از مسؤولان بلندپايه بانك درباره عقد مضاربه ميگويد:... در عمل، بانكها بدون توجّه به نتايج واقعي معامله، حدّاقل سود پيشبيني شده را مطالبه ميكنند، و مشتريان نيز ميپردازند. عادت مسؤولين واحدهاي بانك و مشتريان به اين روش و نيز مطلوبيّت آن براي مشتريان از يك طرف، و دريافت وثيقه و تأمين كافي از آنها توسط بانك در قبال اعطاي سرمايه از طرف ديگر، هيچگاه طرفين معامله را به طور جدّي در موضع انجام صحيح معامله قرار نداده، عملاً اعطاي تسهيلات بر مبناي مضاربه را به صورت اعتبار در حساب جاري درآورده است؛ زيرا مشتريان، تحت عنوان مضاربه، وجوه را از بانك دريافت كرده و همين وجوه را به علاوه حدّاقل سود مورد انتظار بانك، بازپرداخت مينمايند.وضعيّت عقد مشاركت مدني، از اين هم نارساتر است؛ به طوري كه همان مقام بلندپايه بانكي درباره آن ميگويد:در مشاركت مدني، بانكها عموما ملاحظه قانوني مربوط به پيشبيني سود را نديده ميگيرند و از همان ابتدا، نرخهاي مربوط به پيشبيني حدّاقل سود را بدون توجّه به واقعيّت و ميزان سود محقّق، تعيين و محاسبه و از مشتري مطالبه مينمايند؛كما اينكه تحقيقات ميداني انجام شده در زمينه عملكرد بانكها نيز همين مطالب را تأييد ميكند؛ بنابراين ميتوان ادّعا كرد: از ميان عقود مشاركتي، فقط مشاركت حقوقي كه سهمي حدود 3 تا 7 درصد از تسهيلات اعطايي بانكها را دارد، ماهيّت واقعي را حفظ كرده است و بقيّه در عمل، به عقود با بازده ثابت تبديل شدهاند.نتيجه: تحوّل حقيقي و اساسي در بانكداري بدون ربا، در سه شيوه از اعطاي تسهيلات رخ داده است و آن سه عبارتند از: قرضالحسنه، مشاركت حقوقي و سرمايهگذاري مستقيم، و مطالعه عملكرد اين سه نشان ميدهد چيزي در حدود 10 تا 20 درصد از منابع از اين طريق به كار رفته است كه ميتواند در جهت تحقّق اهداف بانكداري اسلامي باشد و سهم آنها ـ چنانكه در جدول شماره 3 پيدا است ـ به تدريج كاهش يافته و به نصف رسيده است؛ امّا بقيّه تسهيلات كه از طريق عقود ديگر اعطا ميشود، فقط تغيير صوري و حدّاكثر تغيير فقهي يافته است به اين معنا كه حدّاكثر فرقشان با عمليّات اعتباري بانكداري ربوي در حلال و حرام بودن آنها است و به همين لحاظ، حتّي برخي از طرّاحان بانكداري بدون ربا معتقدند:نحوه عملكرد بانكها در اعطاي تسهيلات از محلّ سپردهها، موجب ميشود كه نظام بانكي از قالب اصلي خود خارج و گرايش عمده آن به جانب تسهيلاتي باشد كه از نظر ماهيّت و نوع عمليّات با نظام بانكي مبتني بر مشاركت در سود و زيان سازگار نيست.