فلسفه تحریم اسراف و تبذیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه تحریم اسراف و تبذیر - نسخه متنی

یعقوب علی برجی، ناصر رفیعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسفه تحريم اسراف و تبذير3

فرهنگ جهاد ـ ش4، تابستان 1375

يعقوب علي برجي ـ ناصر رفيعي

احكام و قوانين شرع مقدس اسلام بر اساس
مصالح و مفاسد واقعي بنا شده‌است. حلال و
حرام شرع، براساس انگيزه‌ها و فلسفه‌هاي
محكم و استواري بنيان شده كه هر كدام در
جايگاه خود هدفي را دنبال مي‌كنند. برخي
از اين انگيزه ها را امامان معصوم
عليهم‌السلام و رهبران دين بيان
كرده‌اند و برخي ديگر را عقل مي‌تواند
بفهمد؛ همان طور كه بسياري از آن‌ها نيز
از دسترس فكر و انديشه ما دورند و عقل در
حريم آن‌ها راهي ندارد. مسأله فلسفه احكام
از دير زمان مطرح بوده و دانشمندان اسلامي
بر اساس روايات معصومان عليهم السلام و
آيات قرآني مطالبي را ذكر كرده و
كتاب‌هايي نوشته‌اند كه كتاب علل
الشرايع صدوق يكي از آن‌ها‌ست.

در اين فصل، بحث از آثار نتيجه شوم اسراف،
و فلسفه اين حكم نوراني است. البته مقصود
بيان تمامي فلسفه اين حكم نيست بلكه به
مواردي از آن اشاره مي‌كنيم.

زياده روي در مصرف، زيان‌هاي
جبران‌ناپذيري را در پي داشته و حيات
مادي و معنوي فرد و جامعه را تهديد
مي‌كند؛ و در مقابل آن رعايت ميانه روي
مانند عمودي قوي، خيمه زندگي را استوار
نگه داشته و از فروپاشي آن جلوگيري
مي‌كند.

قرآن و روايات معصومان عليهم السلام توجه
عميقي به جوانب اين مسأله كرده‌اند كه با
تأمل در اين سخنان گهربار، سه محور اساسي
به دست مي‌‌آيد، كه ما ضمن آن، به برخي از
آثار شوم اسراف مي‌پردازيم.

1- اسراف و وابستگي اقتصادي


گسترش روح اسراف و مصرف‌گرايي در جامعه
سبب بي‌هويتي و عدم استقلال فرهنگي،
سياسي و اقتصادي مي‌شود و ملت‌ها به
راحتي به ظلم و ستم تن مي‌دهند. بر همين
اساس، اسلام پيروان خود را به
برنامه‌ريزي در زندگي و رعايت اقتصاد و
ميانه روي دعوت كرده تا همواره حافظ شخصيت
خويش باشند.

حضرت علي عليه السلام در اين
باره مي‌فرمايد:

«حسن التقدير مع الكفاف خيرٌ من السعي في
الاسراف.»(1)

«برنامه‌ريزي درست، و با قناعت زندگي
كردن بهتر از كوشيدن در اسراف است.»

تجربه ثابت كرده‌است كه استعمارگران،
ملت‌هاي اسرافكار را با كمترين محاصره
اقتصادي از پاي درمي‌آورند، اما هرگز
حريف ملت‌‌هاي قانع و معتقد نمي‌شوند.

سيد جمال‌الدين اسدآبادي مي‌گويد:

«مردم شرق در املاك و معادن و آبادي‌هاي
خود مانند آدم سفيه مبذّر تصرف كردند و همه
را هدر دادند تا كار به آن‌جا رسيد كه غرب
"آقا بالا‌سر" آنان شد، غرب هيچ‌گاه به
مصلحت خود نمي‌داند روش و فرهنگ شرق
اصلاح شود و اين سفاهتكاري
پايان‌پذيرد، بلكه غرب آرزويش اين است كه
شرق در همين گمراهي و اسرافكاري غرق باشد
تا بتواند قرن‌ها او را در همين محجوريت و
ممنوعيت از تصرف در اموال خود نگاه دارد و
خود مالك سرنوشت شرقيان باشد»(2)

در روايتي امام صادق از علي عليه السلام
نقل مي‌كند كه آن حضرت درباره جامعه
انقلابي و اسلامي زنان خود چنين فرمود:

«اين امت هماره به راه سعادت و خوبي خواهد
رفت تا زماني كه به اسراف رو نياورند؛
مانند بيگانگان لباس نپوشند و مانند آنان
غذا نخورند [تا زماني كه مصرف‌گرا نشوند و
به اسراف رو نياوردند] و هر گاه چنين شوند
به خواري و ذلّت دچار خواهند شد.»(3)

علي عليه السلام اين سخنان را درباره
جامعه‌اي مي‌گويد كه انقلابي عظيم در آن
رخ داده، و ابعاد مختلف آن در هم ريخته و
پيامبر اسلام نظامي نوين را در آن حاكم
ساخته است. جامعه‌اي كه زندگي مردم در آن
بر پايه استقامت و قناعت بنيان شده‌بود و
در آن روزگار پس از پيروزي‌هاي بزرگ،
چشمگير و پياپي اوضاع و احوال اقتصادي و
معيشتي مردم بهبود يافته بود، در چنين
شرايطي حضرت علي عليه السلام به مردم
هشدار داد كه اسراف در پوشيدن، خوردن و
مصرف‌گرايي مي‌تواند اين امت را به حضيض
ذلت بكشاند و جامعه را به سوي خواري و
وابستگي سوق دهد.

يكي از حديث شناسان معاصر در توضيح اين
روايت چنين مي‌نويسد:

«مسلمانان در صدر اسلام زندگي ساده‌اي
داشتند و با گرايش به قناعت و
اسراف‌ستيزي در پرتو تعاليم اسلام أمتي
نيرومند و متكي به خود ساخته بودند؛ و در
سايه همين عقيده و عمل بود كه بر مشركان و
دشمنان خود غلبه كردند و پيروزي‌هاي
پياپي به ارمغان آوردند؛ اما بي‌گمان
مصرف گرايي و آفت اسراف مي‌توانست آنان را
به هلاكت و خواري بكشاند. جامعه انقلابي تا
زماني كه مقاومت را از دست ندهد و به اسراف
و مصرف‌گرايي نگرايد همچنان پيروز و
سرافراز خواهد بود. اما افسوس كه در غالب
موارد جامعه‌هاي انقلابي به آفت اسراف و
مصرف گرايي دچار مي‌شوند.‌»(4)

امام كاظم عليه السلام در اين باره فرموده
است:

«هر كس در زندگي ميانه روي و قناعت را پيشه
خود سازد، نعمت‌هاي خدا براي او باقي
مي‌ماند؛ و آن كه تبذير و اسراف كند،
نعمت‌ پروردگار را از دست مي‌دهد.»

اين سخن حضرت درباره فرد و جامعه مصداق
دارد. فرد و جامعه‌اي كه ميانه‌روي و
قناعت را برگزيند، از نعمت خدا برخوردار
است و نيازي به غير ندارد و در مسايل
اقتصادي مستقل مي‌ماند. متقابلاً فرد و
جامعه‌اي كه به مصرف بي‌رويه، اسراف و
تبذير روي آورد، نعمت خدا را از دست
مي‌دهد، و محتاج ديگران مي‌شود و اين
نتيجه‌اي جز ذلت و خواري ندارد.(5)

طبيعي است هر اندازه آتش اسراف ميان مردم
شعله‌ورتر شود و جامعه را فراگيرد، نياز و
وابستگي اقتصادي بيشتر مي‌شود و جامعه را
به سوي نابودي مي‌كشاند و در واقع اين سخن
خداوند مصداق مي‌يابد:

(واهلكنا
المسرفين)(6)

2ـ اسراف و فساد

اسراف، موجب ضعف تمايلات معنوي، پشت پا
زدن، به فضايل اخلاقي و سستي بنيان‌هاي
ديني مي‌شود. ولخرجي و اسراف، انسان را در
مسير خوشگذراني‌ قرار مي‌دهد و زماني
نخواهد گذشت كه اسرافكار با شكست اخلاقي
مواجه شده و به راحتي به هر گناهي به ويژه
جرايم اقتصادي تن مي‌دهد. چنين انساني كه
تمامي نيرو و سرمايه‌اش را براي پرخوري و
زياده روي صرف كرده، ديگر فرصتي براي
تربيت و تهذيب نفس نخواهد داشت.

اسرافكاران در واقع، از جهت معنوي به غضب
خدا گرفتار مي‌شوند.

امام صادق عليه
السلام مي‌فرمايد:

«اسراف از اعمالي است كه خداوند بر آن غضب
مي‌كند.»(7)

خداوند متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد:

(و لا تسرفوا انّه لايحبّ المسرفين)(8)

«اسراف نكنيد؛ زيرا خدا اسرافكاران را
دوست نمي‌دارد.»

بدين سان اين افراد از قلمرو محبّت الهي
بيرون مي‌روند و زمينه ارتكاب گناه و
جرايم اجتماعي از قبيل رشو‌ه‌خواري و ...
در آنان به وجود مي‌آيد.(9)

قرآن مجيد، اسراف را منشأ فساد مي‌داند:

(و لا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون
في‌الأرض و لا يصلحون)(10)

«از اسراف كنندگان پيروي نكنيد، آنان كه
در زمين فساد مي‌كنند و اصلاح
نمي‌كنند.»

بر همين اساس، ائمه عليهم السلام از اسراف
به فساد تعبير كرده‌اند:

«بشر مي‌گويد بر امام صادق عليه السلام
وارد شديم، پس خرما آوردند كسي [هنگام
خوردن] هسته خرما را دور مي‌انداخت.

حضرت
دست او را گرفت فرمود:

اين كار را نكن؛ زيرا
تبذير است و خدا فساد را دوست ندارد.»(11)

اسراف و فقر

فقر يكي از مهمترين مصيبت‌هاي بشري است
كه علي‌رغم پيشرفت‌هاي چشمگير بشر، هنوز
آمار مرگ و مير ناشي از فقر بالاست؛ زيرا
سيستم‌هاي اقتصادي حاكم بر جهان، خود
عامل گسترش فقرند. لذا قسمت عمده‌اي از
تلاش‌هاي مصلحان و مكاتب فكري، صرف
مبارزه با آن شده است.

اسلام، دنيا را مقدمه و زمينه‌ساز آخرت
معرفي كرده و مردم را به استفاده صحيح از
نعمت‌هاي الهي دعوت كرده است. برخلاف
پندار بعضي، اسلام دين فقر نيست بلكه ثروت
را مايه حفظ اجتماع، و فقر را همسايه ديوار
به ديوار كفر مي‌داند.

پيامبر اسلام صلي
الله عليه و اله فرمود:

«فقر انسان را به كفر مي‌كشاند(12) و فقير
شدن از كشته‌ شدن بدتر است و خدايا از فقر
به تو پناه مي‌برم؛ زيرا آن همراه بدي
است.»(13)

حضرت علي عليه السلام مي‌فرمايد:

«فقر
مرگ بزرگتر است»(14) و «درگور آرميدن بهتر از
نيازمندي است.»(15)

در برخي روايات از فقر به
نيكي ياد شده است و حضرت به فقر خويش
افتخار كرده است كه ـ‌به ظاهرـ مراد مذمت
ثروت‌اندوزي از مسير غير صحيح است:

«فقر مايه افتخارِ من است و بدان بر ديگر
پيامبران مباهات مي‌كنم.»(16)

احتمال دارد مقصود آن حضرت اعلام فقر خويش
در مقابل ذات الهي باشد. يعني در عالم هستي
تنها وجود بي‌نياز، ذات باري تعالي است و
غير او همه فقير مطلق‌اند و از خود چيزي
ندارند و انسان هر اندازه بيشتر احساس
چنين فقري را داشته باشد به مراتب معنوي وي
افزوده مي‌شود.

روشن است كه چنين فقري ربطي
به فقر مالي ندارد؛ يا شايد مراد اين است كه
زندگي فقيرانه براي انبيا و اوليا الهي
لازم شمرده شده تا فقر افراد فقير جامعه،
بر آنان گران نيايد. اين در واقع، نوعي
همدلي و همدردي با فقراست نه تشويق جامعه
به زندگي فقيرانه داشتن.

فقر،عامل بزرگي براي ضربه زدن به فضايل
انساني و مباني ديني است.

در عصر
جاهليت،مردم به سبب فقر مالي حتي فرزندان
خود را مي‌كشتند كه خداوند به مردم فرمود:

(لا تقتلوا اولادكم من املاق)(17)

«فرزندان خود را از ترس تنگدستي نكشيد.»

حضرت علي عليه السلام مي‌فرمايد:

نيازمندي از تديّن مي‌كاهد، عقل را دچار
حيرت مي‌كند و انسان‌ها را به دشمني
مي‌خواند.»(18)

اسراف از عامل‌هاي مهم به وجود آورنده
فقراست، وزش بادهاي سياه اسراف، ابرهاي
فقر، گرسنگي و احتياج را بر سر مردم خواهد
كشيد و باران فلاكت و بدبختي، دامن افراد
جامعه را خواهد گرفت.

هميشه فقر در يك قسمت جهان، مولود ولخرجي
در قسمت ديگر جهان، و تنگدستي يك نسل،
مولود اسرافكاري نسل‌هاي قبل است و گاه
زندگي مسرفانه يك فرد، موجب فقر و تهي دستي
خوداو در پايان زندگي خواهد شد.

پيامبر
اسلام صلي الله عليه و اله فرمود:

«كسي كه تبذير و اسراف كند خدا او را فقير
مي‌كند.»(19)

علي عليه السلام فرمود:

«اسراف از عوامل فقر است.»(20)

«ميانه‌روي فزوني ثروت را در پي دارد و
اسراف تباهي آن‌را.»(21)

امام صادق عليه السلام نيز فرمود:

«كسي كه در زندگي ميانه رو باشد ضمانت
مي‌كنم كه فقير نشود.»(22)


1- شرح غررالحكم و دررالكلم،ج1، ص377.

2- محمد رضا حكيمي، بيدارگران اقاليم
قبله، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 30.

3- الامام الصادق عليه السلام فيما رواه عن
آبائه كان، كان علياً عليه السلام يقول:
«لاتزال هذه الأمة بخير مالَم يلبسوا
لِباس العجم، و يطعموا طعام العجم؛ فاذا
فعلوا ذلك ضربهم الله بالذّل.»
بحارالانوار، ج79، ص303.

4- محمد رضا حكيمي، الحياة، دفتر نشر فرهنگ
اسلامي، ج4، ص235.

5ـ ر.ك: الحياة، ج 4، 236ـ237.

6ـ سوره انبياء (21) آيه 9.

7ـ الأمام الصادق عليه السلام «انّ السّرف
أمر يبغضه الله» وسائل الشيعة، ج 15، ص257.

8ـ سوره اعراف (7) آية 31؛ سوره انبياء (21) آيه
21.

9-لازم به يادآوري است كه در برخي روايات،
اسراف عملي شيطاني معرفي شده است. امام
عسكري عليه السلام فرمود: «وايّاك و
الاسراف فانّه من فعل الشيطنة»، «مبادا
اسراف كنيد كه عملي است شيطاني.» سفينة
البحار، ج1، ص616.

10ـ سوره شعراء (26) آيه 151.

11ـ «عن بشر بن مروان قال دخلنا علي ابي
عبدالله فدعي بر طب فأقبل بعضهم يرمي
بالنوي قال فامسك أبو عبدالله يده فقال
لاتفعل إنّ هذا من التبذير اِنّ الله لا
يحب الفساد.» بحارالانوار، ج 72. ص303.

12ـ «كاد الفقر أن يكون كفراً.»
بحارالانوار، ج69، ص30؛ اصول كافي، ج2، ص307.

13ـ «الفقر أشد من القتل.» بحارالانوار ج69،
ص47.

14ـ «الفقر الموت الاكبر.»؛ نهج‌البلاغه،
حكمت 163.

15ـ «القبر خير من الفقر.» غرر الحكم و درر
الكلم، ج1، ص17.

16ـ «الفقر فخري و به افتخر علي سائر
الانبياء.» بحارالانوار، ج69،ص49.

17ـ سوره انعام (6) آيه 151.

18ـ «ان الفقر منقصه للدين مدهشة للعقل
داعية للمقت.» بحارالانوار، ج69،ص53.

19ـ «من بذرّ افقره الله.» بحارالانوار،
ج100، ص21.

20ـ «سبب الفقر الاسراف.»؛ غررالحكم و درر
الكلم، ج1، ص431.

21ـ «القعد مثراة و السرف مثواة.» اصول
كافي، ج4، ص53.

22- ضمنت لمن اقتصد أن لايفتقر.» اصول كافي،
ج4، ص53.


/ 1