حسن ابراهيمزاده پرسش مهر امسال از دانشآموزان پرسش از عوامل و پيامدهاي خشونت است؟اين پرسش درحالي مطرح ميشود كه پاسخ بسياري از پرسشها براي مردمي كه امروز فرزندان آنان برنيمكت مدارس نشستهاند، بي پاسخ مانده است كه به راستي خشونت چيست؟ و خشونت طلب كيست و بنيانگذاران واقعي خشونت در ابعاد نظري و علمي، سياسي و فرهنگي چه كساني بوده و هستند؟واقعيت اين است كه نه تنها دانشآموزان امروز، بلكه دانشآموزان ديروز هم كه وقت آن رسيده است از دانشگاههاي فارغ التحصيل شوند، هنوز از مناديان خشونتستيزي معاني خشونت را نشنيدهاند، همانگونه كه هنوز هم نميدانند «جامعهي مدني» چيست، حدود و مرزهاي آن كدام است و تفاوت «جامعهي مدني» با «جامعهي ديني» چيست؟دانشآموز ديروز به خوبي پاسخ «حاكميت اسلام» و مقولهي «ولايت فقيه» رادرك كرد و به خوبي مشاهده كرد با اينكه سخن امام راحل را حجت و سند ميدانستند و او را نماد و نمايندهي خود ميديدند، باز امام راحل( رحمهالله ) نخست كتاب «حكومت اسلامي و ولايت فقيه»را به رشتهي تحرير درآورد و سپس نظر و انديشهي مكتوب خود را عمل ساخت، اما دانش امروز پس از گذشت شش سال هنوز نميداند «جامعهي مدني» چيست؟ خشونت چيست؟ اصلاحات يعني چه؟! حدود و مرزهاي اين واژگان تعريف شده، با اسلام و قرآن و امام كجاست و چرا معلم و مدير مدرسه از توان تعريف آن عاجز است و يا اگر تعريف ميكند، در تضاد كامل با آموزههاي قرآني و روايي است؟! و چنين تعريفي سنت و سيره و سخن امام راحل( رحمهالله ) را نفي ميكند؟!دانشآموز امروز حق دارد تا واژهاي را كه معنا نشده است و پيشينه و شناسنامهي خشونت طلبان فهرست نشود، پاسخي عالمانه و آگاهانه به پرسشي در اين مقوله را ندهد.حق دارد عالمانه و آگاهانه با تجربهي عدم شناخت از واژهي مدني از سوي مناديان اجراي مدنيّت نخست به طرح اين سؤال بپردازد كه اصولاً خشونت چيست؟ تفاوت تعريفي كه اسلام و آموزههاي امام راحل( رحمهالله ) از اين واژه دارد، با تعريفي كه ليبرال دمكراسي از آن ارائه ميدهد كدام است؟آيا استفاده از واژهي مرگ در آيات الهي(قاتلهم الله) و ادعيهي(لعن الله) نوعي برخورد خشونتآميز در حوزهي پرسمان و گفتمان است؟آيا اجراي حكم اعدام و قصاص جنايتكاران كه در قرآن از آن به «حيات» (ولكم في القصاص حياة...) نام برده شده، نوعي برخورد خشونتآميز در عرصهي قانونمندي و قانونگرايي است؟آيا دستور اعدام مردان بني قريظه پس از جنگ احزاب، تنها به دليل همسويي و همكاري با دشمن توسط پيامبر( صلياللهعليهوآله ) تصميمي خشونت گرايانه در عرصهي تعامل بود؟و....و آيا اعلام حكم اعدام سلمان رشدي توسط امام راحل ( رحمهالله ) خشونت در حوزهي آزادي انديشه بود؟يا نه، چنين برخوردهايي درحوزهي گفتمان و قانون و تعامل و آزادي نيست، عين رحمت است؟اگر هست، شفافيت اقتضاء ميكند كه اعلام كنيد و اگر نيست و «دانستن» براي دانشآموزان حقي است مسلم، پاي تختهي تاريخ با شجاعت بنويسيد.«دانشآموز» جستجوگر است و به دنبال دانش و پژوهشگر است، اهل تحقيق و تاريخ؛ به خوبي ميداند برخي شعارهاي امروز در ديروز، بستري را براي بروز خشونت فراهم ساخت، دين ستيزي در پوشش شعارهاي آزاديخواهي پس از انقلاب فرانسه چنان جوي را در جامعهي فرانسه حكمفرما كرد كه تاريخنگاران از آن دوره به«دورهي وحشت» و «ترور» ياد ميكنند. دورهاي كه هيچكس حتي مناديان آزادي فرصت فرار را از گيوتين و گلوله پيدا نكردند؟!آيا دم زدن از آزادي و حمايت جانبدارانه از دينستيزان، بستري براي هرج و مرج و خشونت داخلي نيست؟!دانشآموز جستجو گر است و اهل منطق.آيا تضعيف نيروهاي مسلح و تخريب نيروهاي امنيتي يك كشور، چشم طمع بيگانگان فرصت طلب را به برخورد خشونتآميز با سرزميني باز نميكند و بستري را براي برباد دادن استقلال سياسي و فرهنگي و تجاوز و كشتار مهيا نميسازد؟آيا تضعيف نيروي انتظامي توسط مطبوعات خود باخته و لباس شخصي خواندن نيروهاي امنيتي توسط وادادگان سياسي، زمينهسازي براي خالي ماندن ميدان براي آشوبطلبان و خشونت گرايان نيست؟آيا زير سؤال بردن حدود الهي و احكام قصاص و اعدام از سوي شرع مقدس؛ چراغ سبز نشان به جنايتكاران و ايجاد حاشيهي امن در رستن از عدالت الهي در تجاوز به عنف و قتل نفوس محترمه نيست؟آيا تضعيف قوهي قضائيه، پشتيباني از اراذل و اوباش و هرج و مرج طلبان نيست؟دانشآموز حق دارد پرسش خود را چنين طرح كند؟آيا ميدان دادن به افراد دين ستيز و وطنفروش در بازي كردن با احساسات ديني و ملي مردم نوعي تحريك مؤمنان و وطنپرستان به واكنش و ايجاد بستر بروز حركتهاي خشونتآميز پس از مشاهدهي «لبخند درماني» مسؤولين در قبال اين افراد نيست؟آيا سخن گفتن از دوگانگي مراكز قدرت در ايران، ايجاد تفرقه و يأس پراكني، ترويج انديشهي تسليم پذيري در كنار برخورد منفعلانه و گاه ذليلانهي برخي مسؤولين در سياست خارجي همواركردن راه و تحريص دشمن بيگانه به اين سرزمين نيست؟آيا آناني كه با مطلق كردن خردگرايي در كنار توهين به تقليد و مدار مرجعيت، زمينهي اجتهاد به رأي جوانان را فراهم ميكنند، احساس نميكنند كه اگر مردم و نسل جواني كه احساساتش بر تعقلش غلبه دارد، از مدار مرجعيت بگريزد و تعقل خود را جايگزين تعبد كندو به برداشتهاي شخصي از روايات و آيات بپردازد، ظهور گروههاي مخلي چون باند مهدي هاشمي، فرقان و مهدويت، امري اجتنابناپذير خواهد بود و چاقوي بيدستهاي كه خود ساختهاند، نخست دست آنان را خواهد بريد؟آيا آناني كه هواي تغيير قانوني اساسي را در سر ميپرورانند و به زعم خود بستر تضعيف جايگاه قانوني اصل مترقي ولايت فقيه فراهم ميكنند، احساس نميكنند در سرزمين كه امام راحل( رحمهالله ) استكبارستيزي و شهادتطلبي را در جان هزاران هزار پير و جوان و زن و مرد، نهادينه كرده است، با كنار رفتن رهبري، فرزندان واقعي خميني( رحمهالله ) به انتخاب كدام گزينه روي خواهند آورد؟دانشآموز امروز حق دارد كه بپرسد چه كسي زمينهي خشونت داخلي و خارجي را فراهم ميكند، همانگونه كه دانشآموز ديروز حق دارد بپرسد كه بنيانگذاران خشونت داخلي و خارجي، امروز در صف خشونت ستيزان و قانون مداران چه ميكنند؟به راستي آناني كه در برابر شعار نه شرقي و نه غربي ياران واقعي امام( رحمهالله ) شعار مرگ بر كل شرق و مرگ بر كل غرب را سر ميدادند، امروز ويزاي مسافران كدام نشستهاي ذليلانه و غيرت ستيزانهي آمريكا و اروپا را امضا ميكنند؟به راستي آناني كه در مقابل تنش زدايي دكتر ولايتي با حفظ اصول، با تكيه بر «رابطه با ملتها آري، با دولتها نه» هرگونه رايزني وزارت خارجه را حتي با كشورهاي اسلامي، گامي در راستاي اهداف آمريكا به تحليل ميگذاردند و دكتر ولايتي را آمريكايي ميخواندند، امروز در كجاي سياست خارجي تنش زدايي قرار دارند؟به راستي آنانكه با نفوذ در سپاه و انجام حركتهاي خود محورانه در كشورهاي همسايه، تنش در روابط بين الملل را ايجاد و پس از اخراج از سپاه و انحلال واحدي حتما مستقلانه به حركتهاي تنشزاي خود ادامه دادند، امروز پاي علم كدام حزب اصلاح طلب سينه ميزنند؟به راستي...بگذاريم و بگذريم...؟!دانشآموز ديروز، هرچند پرستش بي پاسخ ماند، اما گذر زمان خشونت طلب واقعي را به او نماياند و وقتي به سخنراني و موضعگيري و مقالهي خشونت طلباني كه دم از خشونت ستيزي ميزنند، ميرسد، لبخندي برلبانش نقش ميبندد و بس؛ و اگر دانشآموز امروز به دنبال امنيت و آرامش فرداي اين سرزمين است، بايد نخست پرسش پاسخهايش را بيابد و سپس در جايگاه پاسخگويي قلم بدست گيرد؟مدرسه، مدَرَس پرسمان و پرسشگري است، نه رسانهي سطحينگر و ستون مطبوعاتي.