گذري بر تاريخچه تنبور، ساز مقدس عرفاني ايران زمين
در ايران تعداد کمي از سازها را ميتوان برشمرد که جنبهاي اساطيري دارند يا مقدس و مورد احترام شمرده ميشوند و سمبلهايي را هنوز با خود حمل ميکنند . تمبيره نوبان (هرمزگان)، بوق (بوشهر)، دهل رحماني (هرمزگان و بلوچستان) و تنبور کرمانشاهان از جمله اين سازها هستند. تنبور را سمبل کلام حق ميدانند و حرمت آن بدان پايه است که در ميان يارسان به نداي الحق معروف است. تقدس اين ساز البته مربوط به شکل يا جنس مواد به کار رفته در ساختمان آن نيست، بلکه به خاطر ارزش معنوي آن است. اين ساز در گوران و کرند «تميُره»، در صحنه به «تميَره» در ميان لکهاي لرستان و کرمانشاهان به تمور معروف است و در اشعار سيد يعقوب ماهيدشتي گاه به صورت تمور آمده است.حوزه رواج تنبور در کرمانشاهان، دو کانون اصلي گوران و صحنه است. تنبور ساز مقدس عرفاني از قديميترين سازهاي ايراني است و هزارههاي عمر خود را پشت سر گذاشته. قلندري تکيده و لاغر و هميشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگهاي شش هزار سال پيش در شوش خوزستان و تپههاي کيوان و بنييونس در اطراف شهر موصل پيدا کرده اند.از مقامات و نغمههايي که در آن زمانها با اين ساز نواخته شده اطلاع دقيق و مستندي در دست نيست، ولي ميتوان ادعا کرد شايد مقامات کلام يارسان نزديکترين نواها به آن نغمات باشد زيرا مقامات ياد شده و همچنين ساز تنبور بيش از هزار سال است که با احترام و تقدس و امانتداري توسط مردم يارسان حفظ شده است و امروز در مهد اصلي تنبور (منطقه گوران) هنوز نواهايي به گوش ميرسد که بوي فرهنگ و تمدن کهنسال اين مرز و بوم از آن به مشام جهان ميرسد.کاسه طنيني تنبور در گذشته يکپارچه بوده، اما امروزه هم کاسههاي يکپارچه و هم ترکهاي ديده ميشوند. تنبورهاي گوران غالباً داراي کاسه يکپارچهاند و در صحنه بيشتر کاسهها ترکهاي ساخته ميشوند. کاسههاي ترکهاي قدمت زيادي ندارند و حداکثر عمر آنها حدود 120 تا 130 سال است.تنبور داراي 14 دستان يا پرده است و به شکل سنتي داراي دو وتر است، اما امروزه اغلب سه وتر بسته ميشود. نوازندگان قديمي در گوران هنوز به دو وتر وفادار ماندهاند. تنبورهاي قديمي در گوران و صحنه نيز داراي دو وتر بودهاند.فارابي نيز در رساله موسيقي کبير ميگويد: «تنبور را بعضي با دو وتر و بعضي با سه وتر مينوازند.»کوک تنبور به دو صورت ميباشد: فاصله چهارم و فاصله پنجم.دستان (پرده) بندي نيز مانند اغلب سازهاي شرقي از قانون عامي تبعيت ميکند که عبارت است از: عدم اعتدال، تحرک و سيال بودن فواصل.مقامهاي تنبور کلاً به سه دسته تقسيم ميشوند
الف: مقام حقاني (کلام)
مقامها و آهنگهايي مستند که به کلام معروفاند و نه از جنبه کمي بلکه از جنبه کيفي، بخش بسيار مهمي از موسيقي اين منطقهاند. حرمت و قداست تنبور نيز مربوط به همين مقامهاست و تنبور در دورههاي مختلف غالباً با اين مقامها شناخته ميشده است.اين مقامها فقط توسط تنبور و آواز اجرا ميشوند. هر کلام، شعر يا متني ويژه دارد که سروده يا منسوب به يکي از بزرگان خاندانهاي حقيقت است. متنها عموماً منظوم و هجايي و عمدتاً از کتاب نامه سرانجام و ساير کتب يارسان هستند. متنها بيشتر به لهجه اورافي هستند. کلامهاي اصلي، دوره نسبتاً معيني را که شامل حدود 72 کلام است دربرميگيرند و به کلامهاي «پرديوري» معروفاند.ب: مقامهاي مجلسي (باستاني)
در اين بخش حدود 14 تا 20 مقام شاخصتر است. اسامي و محتواي اين مقامها به روايت موسيقيدانان مختلف اغلب متفاوت هستند. تنبور مهمترين ساز اجرا کننده اين مقامهاست، ولي برخي از آنها با سازهاي ديگري چون سرنا، دهل، دوزله، شمشال و نرمهناي نيز اجرا ميشوند.تنبورنوازان گاه به اين بخش از مقامها، مقامهاي غير ياري (در مقابل مقامهاي ياري)، مقام غيرکلام (در مقابل مقامهاي کلام) و مقامهاي غير حقاني (در مقابل مقامهاي حقاني) نيز ميگويند. تعدادي از اين مقامها داراي متر آزاد هستند مانند: (ساروخاني، قهتار، گل و دره و ... ) و تعدادي نيز متر مشخص دارند مانند: (جنگه را، جلوشاهي، بايهبايه، خان اميري و ... ). برخي سازي هستند (خان اميري، جلوشاهي، جنگه را و ... ) و برخي آوازي اندک با تنبور همراهي ميشوند (قهتار، سحري و ...).عناوين هر کدام از مقامها مصاديق خاصي دارند، برخي تداعي کننده موضوعي، واقعهاي يا موقع معيني هستند (سحري، جنگه را، سوارسوار، گل و دره و ... ) و برخي منسوب به اشخاص معيني (خان اميري، ساروخاني و ...)ج: مقامهاي مجازي
که گاه عنوان گوراني نيز بدانها اطلاق ميشود. قدمت آنها خيلي کمتر از دو نوع فوق ميباشد که تمام ترانهها و تضنيفهاي کردي در اين بخش قرار دارند.تنبور، ساز رمز و راز، ساز و راز و نياز و ساز حماسه و پهلواني است. به قول حضرت مولانا سازي است که در «آواز مهش» صداي کسي نهفته است که خستگان دنياي مادي را به سوي روشنايي و عشق فرا ميخواند. تنبور، سازي است که نواي رمز گونهاش يار همدل را از غير يار باز ميشناسد و بالاخره تنبور، سازي است که رستم پهلوان ملي و کسي که به قول خودش و حکيمابوالقاسم فردوسي، آزاد زاده شده و فقط بنده آفريننده بود با آن راز و نياز ميکرد و با آواز «سرته رز» و «ته رز» در خوان چهارم (هفت خوان) از بيمهريهاي دنيا عقده گشوده و بر سر غم و تنهايي و بيمهري فرياد و نهيب ميزند. تنبور، يک موسيقي مستقل و زبان گوياي يک تمدن کهن بشري است. لذا لازم است با اين فرزانه روزگاران با احترام و اخلاص و احتياط روبهرو شود و نکته پايان اينکه حفظ اين ساز و مقاماتش قبل از همه به عهده ايرانيان است که براي فرهنگ و تمدن کهن خود دل ميسوزانند و قصد مبادله آن را با فرهنگ ديگري ندارند.تنبور در رساله هاي پهلوي ايران باستان مربوط به قبل از ظهور اسلامتنبور در کارنامه اردشير بابکان:رساله اي نيمه حماسي و يادگاري از روزگار ساساني مي باشد،کتابيست به زبان پهلوي در مورد سرگذشت اردشير بنيانگذار سلسله ي ساساني که در حدود سال ??? ميلادي تدوين شده است.بعداز حمله اسکندر مقدوني و برچيده شدن شاهنشاهي هخامنشي در سرتاسر ايران ??? کدخدا بود که هر کدخدايي قسمتي از ايران را اداره مي کرد.اردوان کدخدا و حکمران سرزمين پارس بود.آوازه ي اردشير به گوش اردوان رسيده بود او را به پارس دعوت کرد و مدت ها پذيراي او بود روزي در شکارگاه اردشير گوري را نيک بزد،مردم جويا شدند که کار کيست،اردوان گفت کار من است اردشير از دروغ او برآشفت و با او به ستيزه برخاست.اردوان اردشير را در ستورگاه زنداني کرد اردشير در زندان اوقات خود را با تنبور نوازي و آوازخواني سپري مي نمود و پس از چندي به دستياري يکي از نزديکان اردوان از زندان گريخت و پس از مدتي حکومت مرکزي و مقتدر ساساني را تشکيل داد.نام پدر اردشير ساسان و نام پدر مادرش بابک بوده است. تنبور در رساله درخت آسوريک:اين رساله يکي از کهن ترين متون فارسي ميانه است و متن آن عبارتست از مناظره ي درختي با يک بز.بعضي درخت آسوريک را درخت نور معني کرده اند.عده اي آن را درخت خرما پنداشتند و بز بعضي ها گاو دانستند برخي گوزن و عده اي همان بز. اين منظومه شامل121 سطر يا بيت است که در آن به تنبور به صورت نيکويي اشاره شده است.در سطر 101 از اين مناظره نام پنج ساز کهن ايراني از جمله تنبور ذکر گرديده استتنبور در داير?المعارف باستاني بندهش:فرنبع دادگي فرزند دادويه مولف داير?المعارف باستاني بندهش که خود از موبدان است به سي پيوند از سوي پدر خود را به منوچهر کياني مي رساند.بندهش به معني آفرينش آغازين است.متن اين اثر گرانقدر به زبان فارسي ميانه مي باشد و فصلي از آن به چگونگي بانگ ها اختصاص يافته است.در اين قسمت بانگ ها به پنج دسته کلي تقسيم گرديده به اسامي وين بانگ(صداي ساز)سنگ بانگ،آب بانگ،گياه بانگ،زمين بانگ و در خصوص صداي ساز آورده اند:وين بانگ آن است که پرهيزکاران نوازند و اوستا برخوانند بربط و تنبور و چنگ و هر ساز زهي ديگر که نوازند وين خوانند.تنبور در آثار بعضي از معاصرين ايراني
در کتاب سرگذشت موسيقي ايران نوشته ي روح الله خالقي در مورد تنبور آمده است:(ساز ديگري در ايران بنام تنبور سابقه ي قديم دارد ...اين ساز دو سيم داشته و مضرابي بوده و با انگشتان دست راست نواخته مي شده هم اکنون در کرمانشاهان معمول است .دسته ي تنبور راست و بلند است .عده ي پرده هاي آن کمتر از تار است .شکل تنبور همه جا در نقاشي هاي قديم بخصوص در مينياتورها ديده مي شود و کاسه ي آن از جنس چوب است و دهانه ي آن هم پوست ندارد مثل سه تار ولي کاسه اش بزرگتر است به شکل يک نصفه خربزه بنظر چنين مي رسد که سه تار از نوع تنبور بوده با اين تفاوت که تنبور را با چهار انگشت دست راست ، بدون شصت بصدا در مي آورند ولي در سه تار ، ناخن سبابه عمل مضراب را انجام مي دهد.)در کتاب سازهاي ملي نوشته ي عزيز شعباني جلد دوم فصلي به تنبور و مشتقات آن اختصاص يافته که به معرفي تنبور و سازهاي هم خانواده اش پرداخته است که به قسمتي از آن اشاره مي شود:(تنبور سازي است زهي با دسته اي بلند شبيه به سه تار ....در حال حاضر داراي چهارده پرده مي باشد.اين ساز را مانند دوتار محلي با پنجه مي نوازند ولي ريزه کاري هاي بخصوصي دارد که در دوتار معمول نيست ...تنبور بيشتر مورد استفاده دراويش کرمانشاهان قرار مي گيرد که نواهاي مذهبي خود را بطرز جالبي با آن مي نوازند ، صداي کم عارفانه ي تنبور در اين مناطق توام با دف است.)در کتاب شعر و موسيقي و ساز و آواز در ادبيات فارسي نوشته ي ابوتراب رازاني در مورد معرفي تنبور آمده است:(تنبور از سازهاي قديمي ايران داراي دسته اي بلند و شکل گلابي بوده ابتدا دو وتر داشته و سپس تا شش تار رسيده است.قديمي ترين نقش اين ساز در تپه ي بني يونس در حوالي موصل مربوط به سه هزار سال پيش بدست آمده و شباهتي کامل بين اين ساز و تار مشهور ، مشهود است.)در دايرةالمعارف بريتانيکا نيز مطالبي در مورد تنبور آمده است که به اختصار چنين است:تنبور سازي شرقي و از خانواده ي عود است ، دسته اي بلند دارد و داراي دو يا سه سيم که با انگشت به صدا درمي آيد در قديم دو نوع تنبور وجود داشته است.کاسه ي نوع اول بصورت گلابي بوده و اين نوع تنبور بيشتر در نواحي ايران و سوريه رواج داشته و از طريق ترکيه و يونان به اروپا راه يافته است ، نوع دوم داراي کاسه اي بيضي شکل بوده و بيشتر در مصر رواج داشته ولي در ايران و کشورهاي آفريقاي شمالي هم وجود داشته است.در جلد اول از کتاب عظيم ايرانشهر اسامي بيست و نه ساز ايراني برشمرده شده است که رديف بيست و يکم نام تنبور است.در کتاب تمدن ايراني نوشته ي چند خاورشناس بزرگ از منزلت موسيقي ساساني بحث شده است و در آن ضمن ، اسامي سازهاي آن زمان را برشمرده اند.که در آن بين به تنبور بزرگ اشاره شده است.کتاب سازهاي موسيقي جهان کاريست جمعي از عده اي پژوهشگر و محقق که در آن تمامي سازهاي جهان از بدو پيدايش تا مرحله ي کمال با ارائه شواهد و تصاوير معرفي شده اند. در صفحاتي از اين کتاب نمونه هايي کلي از تنبور ضمن ارائه ي توضيحاتي بسيار مختصر ارائه گرديده است و در صفحه اي ديگر تصوير شش ساز ايراني درج شده که در کنار تصوير شماره ي سوم نام تنبور ايران قيد گرديده است.کتاب موسيقي و ساز در سرزمين هاي اسلامي نيز به چندين نوع تنبور در سرزمين هاي ياد شده اشاره نموده و بعضي را نيز بطور مفصل شرح داده است از جمله تنبور بحرين تنبور ترکيه تنبور هند تنبور ايران تنبور افغاني تنبور کردي تنبور قزاقستان و قرقيزستان تنبور يوگسلاوي تنبور مراکش تنبور نيجريه و تنبور يونان.در ضمن معرفي تنبور کردي آورده است که:سازيست با کاسه ي گلابي شکل و دسته اي بلند که مورد استفاده ي در اويش کردستان ايران است و در مراسم مذهبي اين فرقه (يارسان اهل حق)مورد استفاده قرار مي گيرد.تنبور در آثار بعضي از معاصرين غير ايراني
در کتاب تاريخ سازهاي موسيقي نوشته ي کورت ساکس تنبور ايران با ارائه تصوير معرفي گرديده است.که مختصري از آن چنين است،عود دسته بلند که تنبور ناميده مي شود صدايي تيز و فلزي دارد و مي توان خيلي ظريف نواخته شود اين ساز بدنه ي کوچک گلابي شکل با يک گردن دراز دارد،اجزا آن بدون ميخ به هم متصل شده داراي چند گوشي و چند سيم نازک مي باشد.گوشي ها به شکل ) T ( است که بعضي از جلو و بعضي از کنار نصب شده اند تنبور شبيه به سازهاي زمان اعراب قديم و ايران قديم ترکيه قديم مي باشد.بر طبق تعداد سيم ها نيز نام گذاري مي شود.اين ساز از نظر درجه بندي شدن بسيار جالب است و موقعيت نگهداشتن جاي انگشتان در آن مثل موقعيت قرار دادن انگشت در سوراخ هاي سازهاي بادي است که بر طبق قاعده ي متري محاسبه شده است.به اين خاطر بعضي ها اين ساز را تنبور ميزاني خوانده اند.........اين ساز در اروپا نيز معمول شده است و به چند شکل درآمده است......جليل قريشي زاده کرمانشاهي متخلص به وفا غزلي نيکو در معرفي تنبور سروده است:
بانگ سحري از تب تنبور برآمد
رندانه زدي قصه ي هجراني ما را
نزديکي جان هاست به هم نغمه ي
شور طرب انگيز هنر مستي جان شد
غوغاي طرب سوز غم اين دل پر درد
آتش به همه هستي اين بي خبران
ساز تو غم آواز مرا زمزمه مي کرد
مست مي ساز تو سر از پاي ندانست
از نغمه ي تنبور خليل آتش نمرود
خورشيد خروشيد و رخ از پرده به در کرد
دف عربده جو در صف رندان قلندر
ساز تو مرا ناي قفس گير نفس شد
تنبور تو و شعر وفا کرد قيامت
هر مرده ي ماتم زده از گور برآمد
عشق آتش سر کش شد و از طور برآمد
مستانه به رقص عاشق مهجور برآمد
تنبور با طرز تو فرياد دل از دور برآمد
از هستي ظلمت زده ام نور برآمد
آهي شد و از سينه ي رنجور برآمد
زد سرخ آه غمي کز لب منصور برآمد
فرياد دل از ناله ي تنبور برآمد
ساقي همه شب مي زد و مخمور برآمد
خاموش شد و غنچه ي مستور برآمد
خم خانه خراب از شب ديجور برآمد
از سينه ي تنبور مگر شور برآمد
گلبانگ غزل شکوه چنان صور برآمد
هر مرده ي ماتم زده از گور برآمد
هر مرده ي ماتم زده از گور برآمد
دوش در مهتاب ديدم مجلسي از دور مست
ماه داده آسمانرا جرعه اي زان جام مي ماه مست
بوي زان مي چون رسيده بر دماغ بوستان
خورده رضوان ساغري از دست ساقي الست عرش مست
زين طرف بزم شهانه از شراب نيم جوش
شمس تبريزي شده از جرعه اي مست و خراب
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
طفل مست و پير مست و مطرب تنبور مست
و مهر مست و سايه مست و نور مست
سبزه مست و آب مست و شاخ مست انگور مست
و فرش مست و خلد مست و حور مست
تاج مست و تخت مست و قيصر و فغفور مست
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
سه تاي باربد دستان همي زد
نکيسا چون زد اين افسانه با ساز
سه تاي باربد در داد آواز
به هشياري ره مستان همي زد
سه تاي باربد در داد آواز
سه تاي باربد در داد آواز
خورده از طنبور تو بر بط فراوان گوشمال هست
بربط و قانون و طنبور و رباب و چنگ و ني
در ره انصاف از عود تو باشد يک وتر
ني را داغ ها از صوت خوبت بر جگر
در ره انصاف از عود تو باشد يک وتر
در ره انصاف از عود تو باشد يک وتر
:
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زن است
خنياگرانت فاخته و عندليب را بشکست
بياد شهر يارم نوش گردان
بوستان عود همي سوزد تيمار بسوز
دراج کشد شيشم و قالوس همي
خول طنبور تو گويي زند و لاسکوي
بانگ جوشيدن مي باشد
آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره
چون دسته ي طنبوره گيرد شجر از چنگل
فاخته ناي زن و بط شده طنبورزنا
ناي در کف و طنبور در کنار
به بانگ چنگ و موسيقار و طنبور
فاخته ناي همي سازد طنبور بساز
بي پرده ي طنبوره و بي رشته ي چنگ
از درختي بدرختي شود و گويد آه
مان ناله ي بربط و طنبور و رباب
چون دسته ي طنبوره گيرد شجر از چنگل
چون دسته ي طنبوره گيرد شجر از چنگل
مقايسه ي سازهاي دوتار و تنبور
دوتار، سازي است شبيه به سه تار كه كاسه آن به شكل گلابي است و روي كاسه آن چوب قرار دارد، چنانچه از نامش پيداست داراي دو سيم است و به وسيله انگشت نواخته مي شود و مضراب ندارد. طول دسته آن حدود 60 سانتي متر و مجموعا طول ساز يك متر مي باشد. اين ساز را مي توان در آسياي مرکـزي، خاورميانه، و شمال شرقي چـين پـيـدا کرد. جـد اين ساز به احتمال زياد، تـنـبـور خراساني، است که شکـل آن در کـتاب الموسيقي الخبر، فارابي در قـرن دهـم شرح داده شده است.در ايران، نواختن دوتار در نواحي شمال، جنوب و شرق استان خراسان، بخوصوص در بـين تـرکمن ها، و گـرگـان ، گـنـبـد و جنوب شرق ايران نيز متداول مي باشد. دوتار را در فاصله چهـار يا پـنج کوک مي کـنند كه طريـقـه کوک کردن آن در مناطق مختـلف کـمي با هـم فرق دارد.دو نوع مختـلف از چوب در ساختمان دوتار مورد استـفاده قرار مي گيرد. قسمت گـلابي شکـل آن را از چـوب درخت شاه توت و قسمت گـردن آن را از چوب زردآلو يا درخت گـردو تهـيه مي کـنـند.در قـديم زه هـاي آن را از روده حيوانات تهـيه مي کـردند، ولي امروزه آن را از نايلون يا سيم هاي فولادي تـهـيه مي کـنـند که هـم بهـتر مقاومت مي کـند و هـم ارزان تر است.تکـنيک نواختـن دوتار مرکب است از کـشيدن تارها بدون استـفاده از مضراب و بـدنبال آن حرکات نزولي و صعـودي که تـقـريـباً تمام انگـشتان را درگير نواختـن آن مي کـنـد. از برجسته ترين نوازندگان اين ساز مي توان به حاج قربان سليماني استاد غلامعلي پورعطايي و حاج عثمان محمد پرست اشاره کرد.حال با توجه به مطالب قبلي که به معرفي تنبور اشاره داشته بودم مي توانيد شباهت ها و تفاوت هاي دوتار و تنبور را حدس بزنيد. استاد تنبور نوازي ايران سيد خليل عالي نژادآشنايي با نوازندگان تنبور
(به ياد استاد استادان تنبور نواز ايران خليل عالي نژاد )خليل آن دوست مهربان براي همه يکدل با هم دل ها و هم نفس با هم نگاه هاي خوب آن مغني شيدا و پرجذبه که امروز مي زيست اما دل به جغرافياي ديگري داشت،جغرافياي عشق و جنون. سيد خليل عالي نژاد در صبح بيستم آذر ماه سال ???? در شهرستان صحنه از توابع استان کرمانشاه در خانواده اي که عرفان و عقايد يارسان اهل حق حضور داشت ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم سيد شاهمراد و مرحوم برادرش هم تنبور مي نواخت اما به دليل درگذشت آنان خليل از آنان بهره اي نبرد.نوازندگي تنبور را به تشويق مادرش نزد استاد سيد نادر طاهري آغاز کرد و بعد از دو سال نزد استاد شاه ابراهيمي رفت و از درويش امير حياتي هم بهره برد.به دعوت استاد شاه ابراهيمي سرپرستي اولين گروه تنبور نوازي موسوم به تنبور نوازان صحنه را به عهده گرفت همزمان به محضر استاد عابدين خادمي راه يافت و از گنجينه ي پنهان در سينه ي آن مرحوم بهره برد.به گفته خودش موسيقي علمي را نزد استاد کيخسرو پورناظري و همچنين سه تار و تار نوازي را نزد ايشان فرا گرفت.
خشک سيمي خشک چوبي خشک
پوست ازکجا مي آيد اين آواي دوست
پوست ازکجا مي آيد اين آواي دوست
پوست ازکجا مي آيد اين آواي دوست