درآمدي بر فهرست نويسي كتاب هاي خطي
فصلنامه کتاب دوره دهم - شماره چهارم - ش - مسلسل : 40 - زمستان 1378درآمدي بر فهرستنويسي کتاب هاي خطيرضا خاني پور (1)چکيده
کتابهاي خطي ، جزئي ارزشمند از مواريث گرانسنگ اين مرز و بوم هستند که دانشمندان و هنرمندان اعصار گذشته ، از خود به يادگار گذاشتهاند . گاهي تلفيق عمل اين دو طبقه موجب پديد آمدن آثار منحصر به فردي گشته است . درک و شناخت ظاهري و محتوايي نسخههاي خطي از اهميتي والا برخوردار ميباشد . مقاله حاضر بر آن است تا اجمالاً به بحث فهرستنويسي نسخههاي خطي در دو بخش نسخهشناسي و کتابشناسي بپردازد و از منظري نو به اين مهّم نگاه کند .مقدمه
کتابهاي خطي همواره از نقش و جايگاهي والا و ارزشمند در نزد ملل و نحل برخوردار بودهاند . شايد بتوان ادعا نمود که گنجينه کتابهاي خطي - بالاخص کيفيت و کميت نسخههاي موجود در آن - در کتابخانههاي مشهور و معتبر دنيا ، حتي در ارزشگذاري کل مجموعه مواد کتابخانهاي نقشي سزاوار تأمل دارند .از ديرباز کار استنساخ کتابهاي خط نيز امري بسيار مهم تلقي ميشد . بطوري که :« در عصر تيموريان چه در تختگاه هرات و چه در ديگر شهرهاي ايران ، چون ماوراءالنهر و فارس و تبريز شبکههاي رسمي به لحاظ نسخهنويسي ايجاد شده بود که کار اعضاي اين شبکهها استنساخ و کتابت و تذهيب و تزيين نسخههايي از نگاشتههاي دانشمندان بود ، به طوري که در اين دوره ، صدها بل چند هزار نسخه فراهم آمد که بعضي از آنها به اعتبار هنر نسخهآرايي از نفايس مخطــوطات اسلامــي به شمار ميروندعلوم و معاريف به جاي مانده توسط دانشمندان از متفقهّان ، متکلمان ، محدثان ، مورخان
حکيمان ، هنرمندان ، ادبا و ... در واقع بستر و زمينهاي شايسته است که نسل نو بر اساس آن ميبايست دانش جديد و پيشرفتهاي تمدن خود را استوار نمايد . البته در اين ارتباط تعامل ملل و فرهنگها و استفاده بهينه از دستاوردهاي ديگران ، امري اجتنابناپذير ، بلکه ضروري است .گنجينههاي کتابهاي خطي در جاي جاي کشور ما از جمله مواريث ذيقيمتي هستند که بايد بيش از پيش بدان توجه نمود و با شناسايي و معرفي دقيقتر و عميقتر ، راههاي انتقال محتواي آنها را بر ديگران هموارتر ساخت و از اين رهگذر در مسير تجديد حياتشان گامهاي مؤثّرتري برداشت .با مطالعه و بررسيهاي تاريخي ، ميتوان اظهار نمود که ايرانيان در بعضي از حوزههاي علمي و هنري ، پيشگام ، صاحب سبک ، داراي ابداع و ذوق خاص و منحصر به فرد بودهاند . در زمينه کتاب و کتابآرايي ميتوان به حرف تجليد ، کاغذسازي ، تذهيب ، تشعير ، قطاعي ، عکاسي (2)خوشنويسي و ... اشاره نمود که اين قــوم در بعضي مبدع و واضح و در برخي ديگر صاحب ابتکار و ذوق خاص و شيوه يا اسلوب بودهاند
عامل مهمي که نگارنده را بر آن داشت تا با قلم قاصر و بضاعت مُزجات خويش در زمينه کتابهاي خطي ، سطري چند رقم زند اين بود که طي چندين سال کار تلمذ و ارتباط با نسخههاي خطي و علاقه در اين حوزه ، با مراجعاني - حتي در سطح فوقليسانس و دکتري برخورد مينمودم که متأسفانه صرفاً جهت تکميل کار پاياننامه خود ، به فهرستها و سپس نسخههاي خطي رجوع ميکردند ؛ آن هم آنقدر ناقص و محدود که احساس ميکردم حق آنها و پديدآوردندگانشان به درستي اداء نميشود و در حقيقت اين ميراث گرانقدر مورد تظلم واقع ميگردد . البته اين نکته قابل انکار نيست که تعدادي انگشت شمار از مراجعان ، به خاطر علاقه شخصي يا کارهاي انفرادي و جمعي پژوهش از اين کتابهاي خطي در مقياسي جديتر و وسيعتر بهرهمند ميشدند ، ليکن شمار اين دسته از افراد به قدري ناچيز بود که آن تأسف به قوت خود باقي ميماند .علل و عوامل فراواني در اين فرآيند قابل جست و جو و تحقيق است که بحث در مورد آنها از حوصله اين گفتار خارج ميباشد ؛ اما اين موارد به صورت فهرستوار قابل ذکر است :ضرورت استفاده از آثار اسلامي ؛ تأملي بر تطابق پيشرفتهاي شگرف در عرصه علم و فنآوري نوين با علم و هنر بر جاي مانده از قدما ؛ ضرورت دستيابي به اطلاعات سريع ، کافي ، و
مرتبط در زمينه موجوديتمان در حوزه کتابهاي خطي ؛
بحث جامعيت دروني نسخههاي خطي در زمينههاي گوناگون کتابشناسي و نسخهشناسي و لزوم آشنايي اجمالي محققان و پژوهشگران جوان با آنها ؛ آموزشهاي صحيح ، يکدست ، متحول شده و کارآمد و مطابق با نيازهاي امروزي در حوزه نسخههاي خطي ؛ برخورد نسخهداران ، گنجينهداران و کتابداران قديمي با مراجعان ؛ لزوم ايجاد روحيه صبر ، حوصله و استقامت - که لازمه کار با نسخههاي خطي است - و کسب تجربيات علمي و عملي توسط پژوهشگران جوان در عرصه فعاليتهاي تـحقيقي و کار روي کتابهاي خطي ؛ فرآيند شناسايي ، فهرستنويسي و عرضه کتابهاي خطي ؛ تمايزات خاص کتابهاي خطي با کتابهاي چاپي در نحوه فهرستنويسي و استفاده از آنها ؛ سبک و سياق خاص فهرستنويسي کتاب هاي خطي و عدم ايجاد ارتباط و پيوندي قوي ميان اکثريت نسل حاضر با آن ؛ کمتوجهي و کممهري ، غرابت و بيگانگي بيشتر نسل جوان با کتابهاي خطي و رابطه آن با ميزان بسيار کم مطالعه در کل جامعه تحصيلکرده و ...پژوهش در زمينههاي فوقالذکر شايد بتواند در جهت حل مشکل عدم ارتباط عميق و تنگاتنگ نسل جوان با پيشينه پربار خود ، راهگشا باشد . نسلي که گاهي متأسفانه در عرصههاي گوناگون علمي و فرهنگي ما مقهور و مغلوب بيگانه است ؛ دست خود را براي هر گونه ابتکار ، خلاقيت و نوآوري ميبندد و در بعضي شئون ، پيشرفتهايي متناسب با منـزلت و نيازهايش ندارد . در پارهاي موارد واردکننده تئوريها و نظريات يا علومي است که حتي زحمت دخل و تصرف و بحث و فحص در جهت کاربردي کردن آنها را به خود نميدهد ؛ غافل از اين که اصل و منشاء بسياري را ميتواند در دل فرهنگ و تاريخ کهن خود بيابد .
در زمين ديگران خانه مکن
کار خود کن ، کار بيگانه مکن
کار خود کن ، کار بيگانه مکن
کار خود کن ، کار بيگانه مکن
از ديگر هنرهايي که در کتابآرايي نقشي به سزا دارد ، تذهيب و آذين است که در حواشي صفحات ، ميان سطور و حتي زينت بخشيدن جلد از آن استفــاده ميشود . پيشينه تــذهيب در ايران به دوره ساساني ميرسد . پس از ورود و نفوذ اسلام در ايران ، اين هنر در اختيار حکومتهاي اسلامي قرار گرفت . اين هنر والا و اصيل در سير ايام و ادوار ، گاه از بالندگي باز ايستاد ، اما به همت مذهبان عاشق و بعضاً گمنام ، دگربار ، پويايي خود را به دست آورد . در دوره سلجوقي ، آرايش قرآنها ، کتابهاي دعا ، ابزار و ادوات ، ظرفها ، خود يک حرفه مهم محسوب ميشد . اين هنر در دوره تيموري به اوج رسيد و زيباترين آثار در همين دوره به وجود آمد . در دوره صفوي نيز آثار ارزشمندي از نقاشي ، تذهيب و خوشنويسي ، در خدمت هنر کتاب آرايي ، پديد آمد که اکنون بعضي دستخوش حوادث گذشته و فقط نامي از آنها باقي است ، و برخي ديگر زينتبخش موزههاي ايران و جهان است
سالها دل طلب جام جم از ما ميکرد
آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد
آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد
آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد
درسهاي اخلاقي
آخرين مطلبي که ذکرش در قسمت مقدمه خالي از لطف نيست ، درسهاي اخلاقي ويژهاي ميباشد که گاهگاه در لابهلاي صفحات نسخههاي خطي ديده ميشود و انسان با مطالعه آن با خصوصيات اخلاقي و فکري مؤلفان ، کاتبان ، مالکان و ... آشنا ميگردد . دو نمونه از اين گونه گفتارها ذيلاً مذکور است :الف.بعضي ازمؤلفان يا کاتبان کتابهاي خطي به مسئله فاني بودن دنيا و عدم توجه صرف به آن،اين گونه اشاره نمودهاند که: سيبقي خطوطي و کُنت تراباً فيا ناظِراً فيه قُل لي دُعائي (3)ب.در اين که مالک مطلق خداست و مالکيت ما پايدار نيست ، اين گونه يادداشتها فراوان ديده ميشود که : کيف اقول هذا ملکي و لله ملک السموات والارض (4)فهرستنويسي کتاب هاي خطي
از جمله عواملي که پيشتر برشمرديم مسئله فهرستنويسي کتابهاي خطي ميباشد که به دليل سبک و سياق ، ظرايف و پيچيدگيهاي خاص خود ؛ باعث به وجود آمدن نوعي فاصله و گسيختگي ميان نسل امروز - کتابدار و غير کتابدار - با آثار گذشتگـان شده و روند استفاده بهينه آنان از محتواي ارزشمند کتابهاي خطي را گاهي با مشکل مواجه ميسازد .آشنايي با شاخصهايي که فهرستنويسي نسخههاي خطي را - عليرغم داشتن اهدافي مشترک با فهرستنويسي کتابهاي چاپي - از فهرستنويسي کتابهاي چاپي متمايز ميکند ، قدمي مهم در جهت نزديکتر شدن و بيشتر بهره گرفتن از آثار قدماست ، بعضي از ويژگيهاي مهم و اساسي در اين بخش به اختصار مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد . باشد که در آگاهي و شناخت بيشتر و مؤثّرتر نسل جوان بالاخص کتابداران ، مفيد واقع شود .1 . استفاده از هنرهاي مختلف و متنوع در خلق آثار خطي
در امر فهرستنويسي کتابهاي خطي ، مرقعات و گاهي در اسناد و مدارک از منظر نسخه شناسي - به مواردي برميخوريم که هر يک داراي جامعيت و گستردگي منحصر به خود هستند و طي ادوار و قرون متمادي به پيچيدگيها ، ظرايف و کاربردشان افزوده شده و با تاريخ فرهنگ و هنر ما عجين گشتهاند . فهرستنويس کتابهاي خطي بايد انواع و اقسام گوناگون هنرهاي به کار گرفته شده را بشناسد و قادر باشد آنها را به نحوي مجمل و شايسته به کاربر معرفي نمايد . اگرچه در صورت شناخت عميقتر و وسيعتر مجاز و مطلوب است سبک و سياق آن هنر خاص را نيز ذکر کند .ممکن است گفته شود چه لزومي دارد که به عنوان مثال سبکهاي تذهيب از قبيل مکتبهاي خراسان ، اصفهان ، تبريز و ... ذکر گردد ؟يا اين که چه ضرورتي احساس ميشود که کاغذهاي گوناگون ، همچون سمرقندي ، خانبالغ ، بخارائي ، ترمه ، دولتآبادي ، اصفهاني ، فرنگي و ... بيان شود ؟آيا اين موارد ارتباطي با موضوع و محتواي کتاب دارد ؟آيا ذکر اين ويژگيها موجب سردرگمي کاربر و پيچيدگي کار نميشود ؟و سؤالاتي از اين دست .اگر بخواهيم به اين گونه پرسشها پاسخ دقيق و کامل بدهيم ، مثنوي هفتاد من ميشود ، اما اجمالاً اين که : اولاً ممکن است مراجعهکننده ما وابسته يا علاقهمند و دلبسته به يکي از حوزههاي هنري از قبيل نقاشي ، تذهيب ، تشعير ، جلدسازي ، خوشنويسي و مانند آن باشد و بخواهد در اين زمينهها پژوهش نمايد ؛ يا سير تطور و تحول سبکهاي خاص ادوار را مورد بررسي و کنکاش قرار دهد . اينجاست که فهرستنويسي کتابهاي خطي ميتواند پاسخگوي اينبخش از نيازهاي مراجعانش هم باشد .
ثانياً
در وهله نخست شايد اين گونه به ذهن متبادر شود که هيچ رابطهاي ميان محتواي کتاب با جلد ، تذهيب ، يا خط آن وجود ندارد ، بنابر اين ضروري نمينمايد که فهرستنويس اين نکات را مد نظر داشته باشد و ذکر کند . اما حقيقت امر چيز ديگري است ؛ بسياري از کتابهاي خطي وجود دارند که آغاز و انجام آنها دستخوش حوادث طبيعي گشتهاند و مفقود شدهاند ، لذا ممکن است نامي از مؤلف ، کاتب ، شارح يا ساير پديدآورندگان کتاب يافت نشود ؛ حال کار واقعي فهرستنويس کتابهاي خطي - و اتفاقاً قسمت جذاب و شيرين کار - آغاز ميشود .يعني فهرستنويس با توجه و امعان نظر در شواهد و قرائن که از فيزيک ظاهري کتاب و محتواي آن به دست ميآورد ، نوعي بازسازي تاريخي را در ذهن خود شکل ميدهد و با عنايت به موضوع مورد بحث ، سبک و سياق نگارش ، نوع خط ، نوع جلد ، تذهيب ، کاغذ و موارد متعدد ديگر ، چه بسا بتواند مؤلف ، کاتب ، تاريخ احتمالي تأليف يا کتابت و مسائلي از اين دست را تشخيص دهد . اينجاست که ارزش کار مکشوف ميشود و فهرستنويس با بهرهگيري از خلاقيت ، هوش ، مطالعات تاريخي ، هنري و ... مواردي را کشف ميکند و پردهاي از اسرار نهفته در اين کتابهاي قديمي را کنار ميزند . در اين کار لذتي است که تا شخص مستقيماً وارد عمل نشود قابل درک يا انتقال نيست . البته کميت و کيفيت اين بخش در فهرستنويسان کتابهاي خطي يکسان نيست و بستگي به تجربه ، دانش ، ابتکار ، و خلاقيت آنها دارد .ثالثاً
کتابهاي خطي ، آثاري از مرقعات ، طومارها ، اسناد و همانند آن موجود ميباشد که پديدآورندگان آنها به علل گوناگون از جمله تواضع ، تقيه ، ترس و ... نام خود را متذکر نشدهاند يا در نام آنان بعدها دخل و تصرف شده و از بين رفته است ، که فهرستنويس با تجربه گاهي ميتواند با کمک گـرفتن از موارد فوقالذکر ، نام اين افراد بيمدعا و گمنام را احيـاء نمايد و در صورت انجام اين کار ، حقوق از دست رفتهشان تا حدودي با معرفي و شناسايي آثار ارزشمند آنها ، ايفاء ميگردد .2 . ويژگيهاي نسخههاي خطي
مواردي است که در واقع بخشي از وجه تمايز و نقاط افتراق ميان فهرستنويسي کتابهاي چاپي با کتابهاي خطي محسوب ميشوند و با کميتها و کيفيتهاي گوناگون توسط فهرستنويسان کتابهاي خطي در معرفي نسخهها ، ذکر ميگردند . ويژگيهاي که کُلاً يا بعضاً در نسخههاي خطي ممکن است وجود داشته باشند ، عبارتند از :الف . جلد
شامل انواع جلدهاي سوخت ، روغني ، معرق ، ضربي ، تيماج ، ميشن ، مرغشساغري و غيره . که بعضي داراي انواعي اخص و مکتبهايي ويژه هستنــد . از جمـله مثلاً در جلدهاي روغني ميتوان به سبکهاي شيراز ، اصفهان ، خراسان ، تبريز ، ترکي ، کشميري و بغدادي اشاره نمود .از منظر حجم و اندازه ، جلدها را ميتوان به قطع بازوبندي ، بغلي ، جانمازي ، حمايلي ، رقعي ، وزيري ، خشتي ، سلطاني ، رحلي و ... تقسيمبندي نمود . البته گاهي در تاريخ سراغ داريم که جلد کهنه ، تعويض يا ترميم شده است و نسخهشناس بايد بدان توجه کند . چنان که مشهور است « ابن البواب » پس از نوشتن يک پاره از قرآن مجيد به شيوه « ابوعلي ابن مقله » آن را با جلدي کهنه که از نسخههاي ديگر جدا ساخته بود ، تجليد کرده بود ، به طوري که جلد مذکور از جلدهاي بيست و نه پاره ديگر - که به خط ابن مقله بوده و همزمان با او جلد شده بود - ممتاز نميشد
ب . خوشنويسي
شامل انواع متنوع از خطوط متداول و غير رايج که مهمترين آنها عبارتند از خطوط کوفي ، ثلث ، نسخ ، ريحان ، رقاع ، محقق ، توقيع ، نستعليق ، تعليق ، شکسته نستعليق و ديواني ؛ که هر کدام داراي شيوههاي خاص خود ميباشند .مثلاً در نسخ شيوههاي ايراني ، هندي ، ترکي ، و مصري براي اهل فن قابل تفکيک و تميز است .بر اساس نوع خط ، شيوه نگارش ، ميزان پختگي آن و مواردي از اين دست ميتوان سال تحرير آن را به طور تقريبي حدس زد . از نقطه نظر اندازه قلم نيز اين خطوط از « غبار »، تا « کتيبه » ميتواند درجهبندي شود ، اما معمول در کتابهاي خطي اندازههاي قلم خفي ، متوسط ، جلي ميباشد ، که گاهي نيز بر اساس دانگ قلم متمايز ميشوند .ج . تذهيب ....
ترصيع ، تشعير ، حلکاري ، افشانگري ، تحرير ، عکاسي ، قطاعي ، جدول ، رنگهنويسي ، کمند ، سرلوح ، کتيبه ، شمسه ، شرفه ، ترنج ، سرترنج ، نيم ترنج ، لچکي و ... از جمله هنرهايي هستند که مستقلاً يا متفقاً در تزئينات کتابهاي خطي استفاده ميشوند . فهرستنويس بايد اين موارد را بشناسد و در بخش توضيح تزئينات نسخه ، آنها را متذکر شود . مقولههاي ياد شده هر کدام داراي ويژگيها و خصوصياتي فني واخص نيز ميباشند که ذکر همه آنها ضروري نيست ، اما در صورت تشخيص ، به کاملتر شدن اين قسمت کمک خواهد کرد . به عنوان مثال در شرح تذهيب يا مجالس نقاشي مهمترين دورهها عبارتند از : دوره صدر اسلام ، دوره سلجوقي ، مغول ، تيموري ، صفوي ، افشار ، زند و قاجار ، و از مکتبهاي مشهور هنري خاص ايراني ميتوان به مکتبهاي شيراز ، اصفهان ، تبريز ، هرات ، بخارا و بغداد اشاره نمود . همچنين گاهي تزئينات و حتي کتابت نسخههاي خطي فارسي در خارج از ايران انجام شده است که سبکهاي هندي ، چيني ، ترکي ، ترکستاني ، عربي ، مصري و مغربي از اين گروه محسوب ميشوندد . کاغذ
صنعت ساخت کاغذ خود مقولهاي وسيع و گسترده است که با امعان نظر درتاريخچه پيدايش اين فن و ذوق و سليقه ايرانيان در آن ، بيشتر ميتوان به ارزش کار هنرمندان خلاق و بعضاً گمنام اين مرز و بوم پي برد . بحث تاريخي در اين ارتباط از حوصله مقاله حاضر خارج است ، اما ذيلاً به مشهورترين انواع کاغذهاي استفاده شده در کتابهاي خطي اشاره ميشود :کاغذهاي خانبالغ ، ختائي ، سمرقندي ، بغدادي عادلشاهي ، کشميري ، ونيزي ، مصري ، دولتآبادي ، بخارائي ، ترکي ، ترمه ، اصفهاني ، فرنگي و ...انواع گوناگون و متنوع کاغذها با توجه به ويژگي هايي همچون الياف آن ، مقاومت ، صافي ، زبري ، ضخامت ، نرمي و انعطاف ، تردي و شکنندگي و مواردي از اين دست ، قابل شناسايي است
هـ . مهرها ، يادداشتهاي تملک ، وقف و ...
در مُهرها گاهي از هنرهاي خاص همچون تذهيب و خوشنويسي به نحوي هماهنگ و مطلوب استفاده شده است . خطوط به کار رفته در مهرها متفاوت است ، اما از مشهورترين و معمولترين آنها ميتوان به خطوط طغري ، ثلث ، نسخ ، نستعليق و شکسته نستعليق اشاره نمود . سبک و شيوه نگارش و تحرير آنها با کتابت عادي کاملاً متفاوت است و به اشکال مسجع و با ترکيببنديهايي خاص دواير ، کشيدهها ، نيم مدها ، و سوار شدن حروف بر يکديگر نوشته شدهاند . قرائت بعضي از اين مهرها و يادداشتها به دليل ويژگيهاي ذکر شده ، براي افراد تازه کار مشکل است و بايد چشم و ذهن در اثر تجربه به آنها مأنوس شود ، تا شخص قادر به خواندن کامل اين گونه موارد گردد .بسيار حائز اهميت است که اين مهرها و يادداشتها خوانده شوند ، زيرا کشف آنها پرده از مسائلي چون دست به دست گشتن متعدد نسخهها ، بعضي از وقايع تاريخي و جغرافيايي ، خلقيات مالکان کتابها ، و بسياري از چيزهاي ديگر برميدارد.و . قطع کتاب ، اندازه سطرها ، تعداد سطر
از مواردي هستند که ذکرشان در فهرستنويسي کتابهاي خطي معمول است . در اينکه اين گونه عوامل چقدر براي کاربر مفيد است ، فيالجمله ميتوان اظهار داشت که گاهي فهرستنويس مجرب ، و حتي محقق نسخههاي خطي از تعداد سطرها ، اندازه آن ، آشنايي قبلي با متن و مقابله با نسخههاي مشابه موجود ، ميتواند به تعداد سطرهاي مفقوده يا نقص نسخه پي ببرد ، و در صورت نياز آن را بازسازي کند . البته کار تکميل و بازسازي مربوط به فهرستنويس نيست ، اما ذکر موارد نقص و کاستيهاي نسخــه ضــروري مينمايد تا به پژوهشگر کمک بيشتري شود .ز . آغاز و انجام نسخه
رسم بر اين است که در کتابهاي خطي ابتدا و انتهاي نسخه ذکر شود . البته در نحوه و کيفيتو کميّت نگارش آن اختلافاتي جزئي ديده ميشود . از جمله اينکه به طور مثال ، در آوردن انجام نسخه ، عدهاي آخرين عبارات همان نسخه را - ترقيمه کتاب - اصل قرار ميدهند و تعدادي هم انتهاي متن کتاب را در نظر ميگيرند . برخي نيز حد وسط را رعايت ميکنند يعني هم انجام متن و هم انجام نسخه را متذکر ميشوند که بحث و داوري در اين زمينه به آينده موکول ميشود .
ح . حواشي نسخه
اگر در حاشيه نسخههاي خطي ، مقابله و تصحيح ، شرح ، توضيح واژهها و عبارات يا موارد ديگر درج شده باشد ، فهرستنويس بهتر است به آنها اشاره نمايد . حتي ذکر نوع شرح - مزجي ، مجمل يا مبسوط - نيز خالي از فايده نيست . در بعضي از کتابهاي خطي ، شرح همتراز با اصل متن يا حتي بسيار مهمتر و معروفتر از آن است ، بنابراين بايد هيچ شرحي ناديده انگاشته نشود . به طور مثال : « جمالالدين ابوعبدالله محمد بن عبدالله الطائي الجيلاني » معروف به « ابن مالک نحوي ( 600 - 672 هـ )» هزار بيت در علم نحو سروده است که به [ الفيه ] شهرت يافته است . بر اين کتاب شرحهاي مهم متعددي نوشته شده که يکي از آنها شرح « عبدالرحمان بن ابي بکر سيوطي ( 849 - 911 هـ )» ميباشد و اين شرح به « بهجة المرضية في شرح الالفيه » مشهور است . شايد بتوان گفت که اهميت و ميزان استفاده از اين شرح کمتر از اصل متن نيست و حتي گاهي بيش از آن مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد . همچنين است شرح « لاهيجي » « بر گلشن راز شبستري » که تقريباً همانند متن اصلي نزد اهل فن مشهور و معروف است .د . فرسودگي فيزيکي نسخه
اگر نسخههاي خطي ، رطوبت زدگي ، آب افتادگي ، موريانه خوردگي ، پارگي ، و يا مواردي همانند آن داشته باشد ، فهرستنويس آنها را در جاي خود ذکر ميکند .کتابشناسي
شامل مطالبي است که مستقيماً (5)به بحث محتوايي مربوط ميشوند و ميتوان گفت بخشي از آن در مقايسه با فهرستنويسي کتابهاي چاپي ، همان موضوع دادن است . اما در واقع به شکلي کنترل نشده و باز ، و گاهي نيز حتي جزئيات کار ، از نظر دور نميماند .اين موارد عمدتاً شامل توضيحات ضروري در مورد تبويب کتاب ، موضوعات مطروحه ، زبان ، تاريخ تأليف و کتابت شرحهاي نوشته شده بر آن ، و مواردي از اين دست ميباشند که اصطلاحاً به کتابشناسي مشهور استهم اکنون در فهرستنويسي کتابهاي خطي کتابخانه ملي ، به خاطر نزديک کردن زبان باز به شکل زبان بسته و کنترل شده علاوه بر توضيحات فوقالذکر ، از سر عنوانهاي موضوعي فارسي و فهرست مستند مشاهير و مؤلفان استفاده ميشود و در ضمن شناسههاي افزوده نيز به همان شکل استاندارد کتابهاي چاپي ، ذکر ميگردد .
راهکارها و پيشنهادها
براي تجديد عظمت تمدن اصيل ايراني ، ناگزيريم مآثر و آثار گرانسنگ و کهنسال ايران را بهتر ، جديتر ، و عميقتر معرفي کنيم و فهرستنويس جامع و دقيق نسخههاي خطي ميتواند ثابت کند که علم ، فرهنگ و هنر و تمدن ايراني يکي از سبکهاي مستقل ، با قدمت فراوان و با عظمت جهان ميباشد که با انديشه و دستان بزرگان اين سرزمين آفريده شده است . معرفي اين آثار باعث خواهد شد تا آوازه و شهرتشان پايدار و روزافزون بماند ، به شرطي که با شرايط کنوني تطبيق پيدا کند و روزآمد شود .پيشنهادهايي که نگارنده در اين زمينه ارائه ميدهد به طور خلاصه عبارتند از :1 . نزديک کردن استانداردهاي فهرستنويسي کتابهاي چاپي و خطي ؛بحث تلفيق يا نزديک نمودن استانداردهاي فهرستنويسي فعلي کتابهاي چاپي و کتابهاي خطي ، موانع و محدوديتهاي موجود ، فوايد و مضار آن و ... موضوعاتي است که ميبايست در گفتاري جداگانه و با بحثهاي دقيق کارشناسي مورد ارزيابي و تجزيه و تحليل قرار گيرد تا به نتيجهاي مطلوب بينجامد .2 . توجيه و تبين اين مسئله که استفاده و ارتباط با آثار قدما ، امري ضروري است .3 . انجام نشستهايي مشترک ، متشکل از فهرستنويسان کتابهاي خطي و چاپي و تجزيه و تحليل موارد مورد اتفاق و اختلاف و استفاده از نظرات يکديگر در جهت بهينهسازي امر فهرستنويسي کتابهاي خطي .4 . آموزش روزآمد ، يکدست و متحول شده در زمينههاي تخصصي کتابهاي خطي ؛با توجه به اينکه از هنرهاي گوناگون در بخش نسخهشناسي و از علوم و فنون مختلف در کتابشناسي کتابهاي خطي استفاده شده است ، لازم مينمايد که در قسمت نسخهشناسي مطالبي که قبلاً ذکر آن گذشت به نحوي ساده و جذاب به کتابداران علاقهمند آموزش داده شود و همچنين در قسمت کتابشناسي بسيار مطلوب است که کتابداران ، متخصص موضوعي در يک يا چند زمينه مورد علاقه خود باشند تا در معرفي محتوايي آثار خطي با مشکل مواجه نشوند5 . ايجاد زمينههايي مساعد براي جذب و استفاده از تجربيات استادان و فهرستنويسان با تجربه به کتابهاي خطي در زمينه آموزش دادن به افراد علاقهمند در سطح مراکز آموزش عالي کشور .6 . برخورد درست و مطلوب مسئولان گنجينههاي کتابهاي خطي و فهرستنويسان قديمي و مجرب با جوانان کتابدار و غيرکتابدار ، و پاسخگويي به سؤالات احتماليشان در زمينههاي گوناگون ، تا با ايجاد رابطهاي دوستانه و صميمي ، اضطراب کاذب مراجعان جوان در زمينه پرسش و نزديک شدن به کتابهاي خطي ، فهرستها و منابع و مراجع آن از بين برود و راه براي ادامه پژوهشهاي آنان هموارتر گردد .7 . از ميان برداشتن بعضي از غرضورزيهاي شخصي و لزوم درک متقابل نسبت به جايگاه و منزلت واقعي هر دو مقوله - کتابهاي خطي و چاپي - از سوي پيشکسوتان ؛ تا اين شکافها و اختلافات بعضاً غير علمي و تخصصي به نسل جوان منتقل نگردد و برخورد صحيح ، عاطفي و درست کتابدارانه - آن طور که خود اين استادان و پيشکسوتان در کلاسها به دانشجويان آموزش ميدهند – زير سؤال نرود .
چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد حجاب از دل به سوي ديده شد
صد حجاب از دل به سوي ديده شد
صد حجاب از دل به سوي ديده شد
بعضاً ديده ميشود که استادان مجرب و زحمت کشيده قديمي ، دانش و تجربيات گرانبهاي خود را به آساني در اختيار دانش پژوهان جوان و علاقهمندان به کار در زمينه کتابهاي خطي قرار نميدهند . البته آنان هم دلايلي منطقي براي خود دارند ، از جمله اينکه ميخواهند هر مطلبي را به اهلش بسپارند و يا اينکه مورد احترام واقع شوند و سرمايه گرانبهاي عمر عزيزي را که در اين راه صرف کردهاند ، ناديده انگاشته نشود و ...اما اگر مقصود اين پيشکسوتان عزيز و دانشمند حاصل آمد ، ديگر نبايد در مسير انتقال دانش و تجربه خود به جوانان سد ايجاد کنند
بديهي است که مسئولان امر ميبايست شرايطي را فراهم آورند که اين تعامل به حد اعلاي خود برسد ، چه اينان سرمايههاي انساني ارزشمند و ذيقيمتي هستند که شايد تا ساليان سال همانندشان پيدا نشود ؛ اما متأسفانه امروزه به علل گوناگون - که اکثراً بدون توجيه منطقي است - از حوزه عمل واقعي خود ، دور افتادهاند . آيا در آينده ميتوانيم پاسخگوي ضرري باشيم که از اتلاف سرمايه عظيم نيروي انساني ، متوجه نسل پژوهشگر و علاقهمند جوان اين کشور ، کردهايم ؟اميد که بتوانيم به نحوي شايسته و مطلوب آثار گرانبها و بعضاً بيهمتاي کتــابهاي خطـي را از گنجينههاي متروک کتابخانهها بيرون آوريم و با رعايت اصول صحيح حفاظت و مراقبت کامل ، نسخهها را در دسترس اهل ذوق ، عالمان و هنرشناسان صاحبنظر قرار دهيم و آنان نيز از اين رهگذر به نوبه خود در هر چه بيشتر و بهتر شناساندن اين کتابهاي ارزشمند به پژوهندگان جوان ، گامهاي مؤثرتري بردارند
.
مآخذ
1 . مايل هروي ، نجيب . نقد و تصحيح متون ، مراحل نسخهشناسي و شيوههاي تصحيح نسخههاي خطي فارسي . مشهد : بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ، 1369 . ص . 33 - 34 .2 . همان . ص 110 - 114 .3 . فضائلي ، حبيبالله ، اطلس خط . اصفهان : انجمن آثار ملي اصفهان ، 1350 . ص . 240 - 242 .4 . مايل هروي ، نجيب . نقد و تصحيح متون ، مراحل نسخهشناسي و شيوههاي تصحيح نسخههاي خطي فارسي . مشهد : بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ، 1369 . ص . 114 - 115 .5 . مجرد تاکستاني ، اردشير . شيوه تذهيب . تهران : سروش ، 1372 . ص . 26 .6 . مايل هروي ، نجيب . نقد و تصحيح متون ، مراحل نسخهشناسي و شيوههاي تصحيح نسخههاي خطي فارسي . مشهد : بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ، 1369 . ص 110 - 118 .7 . بياني ، مهدي . کتابشناسي کتابهاي خطي ، به کوشش حسين محبوبي اردکاني .[ تهران ]: انجمن آثار ملي ، 1353 . ص . 32 - 31 .8 . همان . ص . 19 - 20 .9 . يادداشتهاي شخصي .1- کارشناس ارشد کتابداري و اطلاعرساني و فهرستنويس کتابهاي خطي کتابخانه ملي ايران.2- قبل از اختراع فن عکاسي نوين، عکاسي به هنر يا فني اطلاق ميشد که با آن حــواشي بعضي کتابها و رسالات را ميآراستندروش کار به اين شکل بود که نقوش مورد نظر را در متني از مقوا طراحي ميکردند و ميبريدندسپس آنها را روي متن يا صفحه اصلي ميانداختند و با الوان مختلف روي الگو را رنگ ميکردند.3- ترجمه: خطوطم (آثارم) باقي خواهد ماند در حالي که خودم فاني ميشومپس اي کسي که بدانها مينگري مرا به خاطر آور و برايم دعا کن.4- ترجمه: چگونه بگويم (ادعا کنم) اين [کتاب] متعلق به من است، و حال آن که که مالکيت آسمانها و زمين از آن خداست.5- در مباحت گذشته بيان شد که حتي موارد نسخهشناسي از قبيل تزئينات، خط، جلد، کاغذ و غيره نيز به نوعي غيرمستقيم ممکن است با محتواي کتاب ارتباط داشته باشد و موجب کشف حلقههاي گمشدهاي در ذهن فهرستنويس گردد.