برگرفته از سلسله سخنرانيهاي حضرت آيتالله مصباح يزدي
راهكارهاي درمان ريا
پرهيز از ريا خيلي در اختيار انسان نيست. چنين نيست كه هر وقت انسان دلش خواست، ريا كند و هر وقت نخواست، كارش خالص شود. شيطان ناخودآگاه در دل انسان اثر ميگذارد و نيت را خراب ميكند. آنگاه كه شيطان موفق شود ريا را به صورت يك عادت درآورد، فرد آلوده به ريا به اين زوديها نميتواند خود را خلاص كند. پس اگر با خودكاوي، مشاهده كرديم كارهاي ما، به ويژه عبادات ما مثل نماز، آنطور كه بايد و شايد خالص نيست، براي درمان اين مرض قلبي، چه راهكارهايي ميتوان ارائه كرد؟براي درمان اين بيماري قلبي سه راه وجود دارد:
الف) درمان كوتاه مدت
براي اين كه فرد مبتلا به ريا، بتواند ـ در مدت كوتاهي ـ از اين مرض قلبي نجات پيدا كند، سفارش شده است كه واجبات و به ويژه مستحبات را در خلوت انجام دهد. روشن است كه چنين فردي، هر چند ممكن است وقت نماز يا مكان نماز را به گونهاي انتخاب كند كه كسي نبيند، اما مشكل اين است كه در بيشتر اوقات، نميتوان واجباتي چون نماز و روزه را مخفيانه انجام داد. به همين دليل، اين يك درمان موقتي، علاج اورژانسي و همانند قرص مسكن عمل ميكند و در حقيقت درمان ريا نيست. از اين رو ممكن است شيطان در فرصتهايي او را فريب دهد و فرد به عمل ريايي مبتلا شود.
ب) برنامهي ميان مدت
عمل به اين برنامه، مقدمات طولاني دارد، اما درماني ريشهاي است. درمان اساسي اين است كه فرد آلوده به ريا، پيرامون عمل ريايي و عمل از روي اخلاص، انديشه كند و تفاوت بين آن دو را دريابد. قرآن كريم از اين راه براي تربيت انسان استفاده كرده است و ميفرمايد: مَثَل كساني كه براي خدا انفاق ميكنند و انگيزهي خودنمايي ندارند، همانند كشاورزي است كه دانهاي را در زمين حاصلخيز بيافشاند و به موقع آبياري كند تا اين دانه سبز و از آن هفت خوشه بيرون آيد كه هر خوشهاي صد دانه و بلكه بيش ا زهفتصد دانه بار آورد. پس كار سالم و خالص چنين بركاتي را به دنبال دارد. اما كار ريايي مثل اين است كه كسي روي سنگ صاف، قصد زراعت داشته، منتتظر بازده آن باشد. زماني كه باران بر اين صخره ببارد، همان دانهي افشانده شده را نيز از بين خواهد برد. به ديگر سخن پس از مدتي در مييابد كه تمام زحماتي كه كشيده است، حتي همان سرمايهي اوليه ـ دانه ـ را نيز از دست داده است. تفاوت اين دو عمل تنها به نيت و انگيزهي فرد است. عمل خارجي دانه است و باراني كه آسمان ميآيد. اين دانه (عمل) در جاي مناسبي (قلب پاك) قرار ميگيرد، رشد ميكند و صدها برابر نتيجه ميدهد. اما وقتي نيت پاك نباشد مثل زراعت روي صخره صاف است كه پس از مدتي آن دانه (عمل) پوسيده ميشود و از بين ميرود. تصور كنيد كه اگر انجام عملي مانند حج با آن همه مقدمات و شرايط ويژه و زحمت بسيار، به هنگام عمل يا پس از عمل به ريا آلوده شود، آيا جبران آن به سادگي ممكن خواهد بود؟!توجه به اين نكته ضروري است: فردي كه در نماز ريا ميكند، افزون بر اين كه نمازش باطل ميشود(مثل كسي كه نماز نخوانده) براي اين نوع عبادت مجازات هم ميشود. بنابراين چرا انسان عملش را براي خدا خالص نكند، تا از اين همه بركات محروم شود.
ج) برنامهي بلند مدت
درمان دراز مدت ريا اين است كه فرد آلوده به ريا، تلاش كند ريشههاي خودنمايي و رياكاري را از بين ببرد. انگيزهي انسان از نشان دادن عمل به ديگران چيست؟ آيا انتظار تعريف و تمجيد از ديگران دارد؟ تعريف ديگران چه نتيجهاي در پي خواهد داشت؟ اگر درست دقت كنيم انگيزهي اصلي رياكار اين است كه وي به كمك و دستيابي به سود ـ مادي ومعنوي ـ از ديگران اميد دارد. وقتي ميبيند ديگران مؤمن هستند و آدمهاي خوب را دوست دارند و به آنها خدمت ميكنند، با اين عمل ريايي ميخواهد خويش را خوب جلوه دهد تا از اين منافع برخوردار شود. بنابراين براي درمان قطعي ريا بايد از اميد داشتن به ديگران و اعتماد به آنان دست شست و تنها به خدا اميد و اعتماد داشت.به ديگر سخن، براي اين كه ريشهي رياكاري سوزانده شود، بايد توحيد افعالي را در خويش تقويت نمود. براي تقويت توحيد افعالي، اگر فرد قدرت تعقل قوي دارد، تلاش كند با دليل و برهان، سپس با تجارب شخصي با ديگران، دريابد كه همه كارهي عالم خداوند است و از آفريدهاي خداوند ـ بي اذن او ـ هيچ كاري بر نميآيد.اگر قدرت تعقل و استدلال عقلياش خيلي قوي نيست، به استدلالهاي نقلي از آيات و روايات توجه كند. وقتي به لحن و ترجمهي قرآن نگاه ميكنيم، ميبينيم همهي كارها را به خدا نسبت ميدهد. به عنوان نمونه همه ميدانيم كه باران چگونه نازل ميشود، اما خداوند اصرار دارد كه اي انسان بفهم كه خدا باران نازل ميكند. دانهاي كه روي زمين ميرويد، خداوند آن دانه را ميشكافد و ميروياند. بيانات قرآن براي اين است كه دل انسان را متوجه خدا كند، هر چند آن اسباب و مسببات را انكار نميكند. اما سر سلسله دست خداوند است و هدف اين است كه انسان با آن سلسله جنبان آشنا شود.در اموري معنوي هم همينطور است. روزي دست او است. نمونهي آن را قرآن در داستان مريم(س) نقل نموده است. هدايت و گمراهي هم دست خداوند است. اگر ما اين معارف را از قرآن ياد بگيريم، آن وقت زمينهي ريا از بين خواهد رفت. قرآن ميفرمايد: اگر خدا بخواهد ضرري به كسي برسد و تمام عالم جمع شوند، نميتوانند جلو آن ضرر را بگيرند و اگر خدا بخواهد خيري به كسي برسد، هيچكس نميتواند جلو آن خير را بگيرد. عزت و ذلت در دست او است. اگر فرد به اين باور راه يافت، دل به اين و آن نميبندد. آري تملق گفتن براي تحصيل علم جايز است، اما بايد دانست كه حقيقت علم دست خداوند است. اگر خدا اراده نكند، انسان سادهترين مطلب را نميتواند بفهمد، يا اگر فهميد يادش ميرود. در حديث قدسي آمده است كه خداوند ميفرمايد: به عزت و جلالم قسم، به تسلطي كه بر عالم دارم و آن را اداره ميكنم، اگر كسي به غير از من اميد ببندد، اميدش را نا اميد ميكنم. سپس به صورت گله ميگويد: بندهي من خيال ميكند كارها در دست ديگران است؟ تدبير آسمان و زمين و اختيار همه چيز به دست من است و تو سراغ ديگران ميروي؟! ديگران از خود چيزي ندارند.