نه شكست و نه پيروزي - نه شکست و نه پیروزی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نه شکست و نه پیروزی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نه شكست و نه پيروزي

سروش جنابي

بحران الحاق به (NPT) خاتمه يافت. جمهوري اسلامي ايران با اخذ ضمانت‏هايي، به صورت داوطلبانه غني‏سازي اورانيوم را متوقف كرد. اما براساس يك سنت نه چندان خوشايند، بحث‏ها پس از خاتمه يافتن بحران نيز ادامه يافت و تحليل‏هايي مبني برپيروزي و شكست ايران ارائه شد. اما سؤال اينجا است كه در شرايط حادث شده بين‏المللي و منطقه‏اي، آيا منفعت عمومي ايجاب مي‏كند كه رفتارهاي سياسي كشوري، با مختصات ويژه جمهوري اسلامي، در پرتو ملاحظات محدود طيف‏بندي‏ها و رويكردهاي سنتي در داخل، براي اقناع افكار عمومي ارائه و تفسير شود؟

از آنجا كه احتمال واردآمدن فشارهاي مشابه به جمهوري اسلامي ايران وجود دارد، براي حصول نتيجه سؤال فوق را از جنبه‏هاي مختلف مورد بررسي قرار مي‏دهيم:

1. ماهيت موضوع. پذيرش يا عدم پذيرش الحاقيه (NPT) كه ناظر بر شفاف‏سازي فعاليت‏هاي كشور عضو، به منظور عدم دستيابي به سلاح‏هاي كشتار جمعي، به وسيله بازرسي‏هاي سرزده و نصب دستگاه‏هاي كنترلي در تأسيسات و خاك كشور مورد نظر است، بار حقوقي الزام‏آور در زمينه همكاري با سازمان انرژي اتمي دارد كه به نوعي به امنيت ملي كشورهاي پذيرنده مربوط مي‏شود. از اين رو، از زمان پذيرش اين الحاقيه تا تصويب آن توسط نمايندگان مردم در نهادهاي قانونگذاري، فرايندي در نظر گرفته شده است كه كشورهاي تصويب كننده را به همكاري با آژانس ملزم كند.

بنابر آنچه گفته شد، حتي تصميم‏گيري در مورد پيوستن به پروتكل الحاقي در مقوله امنيت ملي قرار مي‏گيرد و ناگفته پيداست كه اين سطح از تصميم‏گيري را نمي‏توان به سطوح ديگري غير از مسئولان طراز اول كشور تقليل داد.

البته بحث و اطلاع‏رساني درباره موضوعات مهم كشوري از وظايف عمومي رسانه‏اي است، اما بحث‏هاي غيردقيق و غيركارشناسانه و فشار بي‏جهت و سيال افكار عمومي در چنين مواقعي، مي‏تواند به عنوان آفت بزرگي براي تصميم‏گيري در سطح كلان حكومتي تبديل شود.

2. شرايط جديد بين‏المللي. در شرايط پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و وقايع 11 سپتامبر، امريكا با حمله به افغانستان و سپس تهاجم به عراق بدون اخذ مجوز سازمان ملل، بر تفوق انديشه قدرت جهاني در دولتمران خود تاكيد كرد. اما آيا اين انديشه، به كاربرد قدرت نظامي و سخت‏افزاري براي تغيير جهان محدود مي‏شود؟ پاسخ منفي است و در طرح «بازسازي خاورميانه» كليه تمهيدات سخت‏افزاري و نرم‏افزاري براي تحقق رؤياهاي ديرينه، يعني تسلط بر منابع انرژي، تأمين امنيت اسرائيل و سركوب جريان اسلامي، به كار گرفته مي‏شود. در زمينه نرم‏افزاري، به كليه كشورهاي طرف امريكا فشارهايي وارد مي‏آيد كه الزاما بدان پاسخ‏گو باشند؛ در اين راستا، فشارها به سوريه، لبنان، ايران و حتي برخي كشورهاي منطقه از جمله عربستان قابل تبيين است.

در اين ميان، وضعيت جمهوري اسلامي ايران در تحولات اخير بسيار ويژه است؛ دو رژيم توتاليتر در مرزهاي شرقي و غربي ايران از بين رفته، و امريكايي‏ها در همسايگي ما مستقر شده‏اند. وضعيت اخير فرصت‏ها و تهديدات توأماني را در اختيار تهران قرار مي‏دهد كه قطعا با تصميمات منطقي و معقول، مي‏تواند تهديد را به فرصت تبديل كرد؛ زيرا به شهادت قرائن و شواهد، امريكا نه درصدد ايجاد حكومت‏هاي قدرتمند در افغانستان و عراق، بلكه تمايل دارد كه تهران را به سوي درگيري‏هاي نامعلوم و حداقل كاهش قدرت ملي آن سوق دهد.

از سوي ديگر، در نظم جديد بين‏المللي كه ابعاد آن به مرور روشن مي‏شود، امريكا قصد دارد با تكيه بر توان اقتصادي و نظامي، سلسله مراتب قدرت را بدون پذيرش تبعات منفي اقدامات خود، به جهان تحميل كند. همان طور كه منازعه دو جانبه ايران و امريكا بر سر مسائل هسته‏اي، به مجادله چند جانبه ايران و كشورهاي اروپايي به انضمام استراليا و ژاپن تبديل شد.

3. شرايط منطقه‏اي. اسرائيل از دو تحول بزرگ در منطقه به صورت همزمان، بيشترين بهره‏برداري را از اين رخدادها انجام داده و با ارائه سيستماتيك كشتار و ترور، پيش‏شرط پذيرش نقشه راه و صلح با فلسطينيان را نيز به فشارهاي امريكا به سوريه و لبنان براي تغيير رفتارهاي اين دولت‏ها منوط كرده است. امريكا نيز در مسير «طرح نقشه راه» كه در قالب طرح بزرگ‏تر «بازسازي خاورميانه» قرار مي‏گيرد، اين دعوت را اجابت كرده است.

در همين حال، از دو سال پيش تا كنون، اسرائيلي‏ها فعاليت‏هاي گسترده ديپلماتيك و تبليغاتي، مبني بر خطر دستيابي ايران به سلاح‏هاي اتمي و حتي حملات پيشگيرانه توسط اسرائيل را مطرح كرده‏اند؛ همين فعاليت‏ها بود كه آژانس بين‏المللي اتمي و متعاقبا دولت‏هاي جهان را متأثر ساخت. بنابراين، عطش اسرائيل براي شروع كردن يا درگير كردن ايران در يك جنگ بي‏انتها، چندين برابر از امريكا بيشتر است.

4. تحول در ژئوپلتيك شيعه. تغيير رژيم در عراق، اميدواري نسبت به احياي مجدد شيعيان را ايجاد كرده و هر گونه طراحي براي نظام سياسي آتي در عراق، ناگزير از توجه به واقعيت جمعيتي شيعيان و ثقل سياسي ـ مذهبي ايشان خواهد بود. از هم اكنون، تركيب شوراي حكومتي عراق، نشان‏دهنده برتري شيعيان نسبت به ديگر گروه‏هاي قومي است. در همين حال، رأي مراجع عظام و رهبران گروه‏هاي سياسي شيعه در عراق، بر اين اصل استوار است كه شيعيان با حفظ فاصله و استقلال رأي از امريكا ـ و نه مقاومت مسلحانه ـ بايد از امكانات موجود براي تثبيت حقوق شيعيان بهره‏برداري نمايند. در صورت روي كار آوردن يك حكومت شيعه يا با اكثريت شيعه در عراق، وضعيت ژئوپلتيك شيعه در خاورميانه متحول مي‏شود و معادلات جديدي به نفع ايران رقم خواهد خورد.

نتيجه. يكي از وظايف مهم رسانه‏ها اطلاع رساني و نيز زمينه سازي براي اتخاذ يك تصميم يا سياست كلان است. تقليل موضوعات بسيار مهم ملي به مسائل ساده به وسيله بحث‏هاي كلي و غير كارشناسانه موجب مي‏شود كه نه تنها تصميم‏گيران، بلكه خود مردم نيز دچار تنش و بحران شوند و اين رابطه دو سويه، هر گونه سياست‏سازي و دفاع همه جانبه را مختل مي‏گرداند. اكنون رسانه‏ها پس از گذشت يك ربع قرن از انقلاب، بايد به جاي سياست‏زدگي، اعتماد سازي ايجاد كنند كه اين در همه جاي دنيا مرسوم است.

از سوي ديگر، هيچ كشوري نمي‏تواند در خلأ زندگي كند و بدون توجه به عوامل و بازيگران محيطي و بين‏المللي، به حيات سياسي خود ادامه دهد. شكل‏گيري اجماع جهاني عليه جمهوري اسلامي با محوريت امريكا و تحريك اسرائيل، موضوع را از مشكل دو جانبه ايران خارج و تقريبا به موضوعي جهاني تبديل كرد. در همين حال، مسئولان جمهوري اسلامي هر گونه تضعيف موقعيت كشور را به نفع شيعيان عراق، لبنان و مردم مظلوم فلسطين نمي‏دانند؛ هر شكل از تشنج، درگيري و منازعه، خواست امريكا و به ويژه اسرائيل را در موقعيت كنوني بر آورده مي‏سازد و جمهوري اسلامي را از رسيدن به اهداف عالي و استراتژيك باز مي‏دارد.

پذيرش پروتكل الحاقي در چنين شرايطي انجام شد و در واقع، نه يك شكست محسوب مي‏شود و نه يك پيروزي؛ اين مسئله بيش از همه، حكايت از يك رفتار سياسي عقلايي دارد كه شرايط بين‏المللي و منطقه‏اي را به خوبي درك كرده است و بر اساس منافع ملي خود قدم بر مي‏دارد.

/ 1