سروش جنابي بحران الحاق به (NPT) خاتمه يافت. جمهوري اسلامي ايران با اخذ ضمانتهايي، به صورت داوطلبانه غنيسازي اورانيوم را متوقف كرد. اما براساس يك سنت نه چندان خوشايند، بحثها پس از خاتمه يافتن بحران نيز ادامه يافت و تحليلهايي مبني برپيروزي و شكست ايران ارائه شد. اما سؤال اينجا است كه در شرايط حادث شده بينالمللي و منطقهاي، آيا منفعت عمومي ايجاب ميكند كه رفتارهاي سياسي كشوري، با مختصات ويژه جمهوري اسلامي، در پرتو ملاحظات محدود طيفبنديها و رويكردهاي سنتي در داخل، براي اقناع افكار عمومي ارائه و تفسير شود؟از آنجا كه احتمال واردآمدن فشارهاي مشابه به جمهوري اسلامي ايران وجود دارد، براي حصول نتيجه سؤال فوق را از جنبههاي مختلف مورد بررسي قرار ميدهيم:1. ماهيت موضوع. پذيرش يا عدم پذيرش الحاقيه (NPT) كه ناظر بر شفافسازي فعاليتهاي كشور عضو، به منظور عدم دستيابي به سلاحهاي كشتار جمعي، به وسيله بازرسيهاي سرزده و نصب دستگاههاي كنترلي در تأسيسات و خاك كشور مورد نظر است، بار حقوقي الزامآور در زمينه همكاري با سازمان انرژي اتمي دارد كه به نوعي به امنيت ملي كشورهاي پذيرنده مربوط ميشود. از اين رو، از زمان پذيرش اين الحاقيه تا تصويب آن توسط نمايندگان مردم در نهادهاي قانونگذاري، فرايندي در نظر گرفته شده است كه كشورهاي تصويب كننده را به همكاري با آژانس ملزم كند.بنابر آنچه گفته شد، حتي تصميمگيري در مورد پيوستن به پروتكل الحاقي در مقوله امنيت ملي قرار ميگيرد و ناگفته پيداست كه اين سطح از تصميمگيري را نميتوان به سطوح ديگري غير از مسئولان طراز اول كشور تقليل داد.البته بحث و اطلاعرساني درباره موضوعات مهم كشوري از وظايف عمومي رسانهاي است، اما بحثهاي غيردقيق و غيركارشناسانه و فشار بيجهت و سيال افكار عمومي در چنين مواقعي، ميتواند به عنوان آفت بزرگي براي تصميمگيري در سطح كلان حكومتي تبديل شود.2. شرايط جديد بينالمللي. در شرايط پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و وقايع 11 سپتامبر، امريكا با حمله به افغانستان و سپس تهاجم به عراق بدون اخذ مجوز سازمان ملل، بر تفوق انديشه قدرت جهاني در دولتمران خود تاكيد كرد. اما آيا اين انديشه، به كاربرد قدرت نظامي و سختافزاري براي تغيير جهان محدود ميشود؟ پاسخ منفي است و در طرح «بازسازي خاورميانه» كليه تمهيدات سختافزاري و نرمافزاري براي تحقق رؤياهاي ديرينه، يعني تسلط بر منابع انرژي، تأمين امنيت اسرائيل و سركوب جريان اسلامي، به كار گرفته ميشود. در زمينه نرمافزاري، به كليه كشورهاي طرف امريكا فشارهايي وارد ميآيد كه الزاما بدان پاسخگو باشند؛ در اين راستا، فشارها به سوريه، لبنان، ايران و حتي برخي كشورهاي منطقه از جمله عربستان قابل تبيين است.در اين ميان، وضعيت جمهوري اسلامي ايران در تحولات اخير بسيار ويژه است؛ دو رژيم توتاليتر در مرزهاي شرقي و غربي ايران از بين رفته، و امريكاييها در همسايگي ما مستقر شدهاند. وضعيت اخير فرصتها و تهديدات توأماني را در اختيار تهران قرار ميدهد كه قطعا با تصميمات منطقي و معقول، ميتواند تهديد را به فرصت تبديل كرد؛ زيرا به شهادت قرائن و شواهد، امريكا نه درصدد ايجاد حكومتهاي قدرتمند در افغانستان و عراق، بلكه تمايل دارد كه تهران را به سوي درگيريهاي نامعلوم و حداقل كاهش قدرت ملي آن سوق دهد.از سوي ديگر، در نظم جديد بينالمللي كه ابعاد آن به مرور روشن ميشود، امريكا قصد دارد با تكيه بر توان اقتصادي و نظامي، سلسله مراتب قدرت را بدون پذيرش تبعات منفي اقدامات خود، به جهان تحميل كند. همان طور كه منازعه دو جانبه ايران و امريكا بر سر مسائل هستهاي، به مجادله چند جانبه ايران و كشورهاي اروپايي به انضمام استراليا و ژاپن تبديل شد.3. شرايط منطقهاي. اسرائيل از دو تحول بزرگ در منطقه به صورت همزمان، بيشترين بهرهبرداري را از اين رخدادها انجام داده و با ارائه سيستماتيك كشتار و ترور، پيششرط پذيرش نقشه راه و صلح با فلسطينيان را نيز به فشارهاي امريكا به سوريه و لبنان براي تغيير رفتارهاي اين دولتها منوط كرده است. امريكا نيز در مسير «طرح نقشه راه» كه در قالب طرح بزرگتر «بازسازي خاورميانه» قرار ميگيرد، اين دعوت را اجابت كرده است.در همين حال، از دو سال پيش تا كنون، اسرائيليها فعاليتهاي گسترده ديپلماتيك و تبليغاتي، مبني بر خطر دستيابي ايران به سلاحهاي اتمي و حتي حملات پيشگيرانه توسط اسرائيل را مطرح كردهاند؛ همين فعاليتها بود كه آژانس بينالمللي اتمي و متعاقبا دولتهاي جهان را متأثر ساخت. بنابراين، عطش اسرائيل براي شروع كردن يا درگير كردن ايران در يك جنگ بيانتها، چندين برابر از امريكا بيشتر است.4. تحول در ژئوپلتيك شيعه. تغيير رژيم در عراق، اميدواري نسبت به احياي مجدد شيعيان را ايجاد كرده و هر گونه طراحي براي نظام سياسي آتي در عراق، ناگزير از توجه به واقعيت جمعيتي شيعيان و ثقل سياسي ـ مذهبي ايشان خواهد بود. از هم اكنون، تركيب شوراي حكومتي عراق، نشاندهنده برتري شيعيان نسبت به ديگر گروههاي قومي است. در همين حال، رأي مراجع عظام و رهبران گروههاي سياسي شيعه در عراق، بر اين اصل استوار است كه شيعيان با حفظ فاصله و استقلال رأي از امريكا ـ و نه مقاومت مسلحانه ـ بايد از امكانات موجود براي تثبيت حقوق شيعيان بهرهبرداري نمايند. در صورت روي كار آوردن يك حكومت شيعه يا با اكثريت شيعه در عراق، وضعيت ژئوپلتيك شيعه در خاورميانه متحول ميشود و معادلات جديدي به نفع ايران رقم خواهد خورد.نتيجه. يكي از وظايف مهم رسانهها اطلاع رساني و نيز زمينه سازي براي اتخاذ يك تصميم يا سياست كلان است. تقليل موضوعات بسيار مهم ملي به مسائل ساده به وسيله بحثهاي كلي و غير كارشناسانه موجب ميشود كه نه تنها تصميمگيران، بلكه خود مردم نيز دچار تنش و بحران شوند و اين رابطه دو سويه، هر گونه سياستسازي و دفاع همه جانبه را مختل ميگرداند. اكنون رسانهها پس از گذشت يك ربع قرن از انقلاب، بايد به جاي سياستزدگي، اعتماد سازي ايجاد كنند كه اين در همه جاي دنيا مرسوم است.از سوي ديگر، هيچ كشوري نميتواند در خلأ زندگي كند و بدون توجه به عوامل و بازيگران محيطي و بينالمللي، به حيات سياسي خود ادامه دهد. شكلگيري اجماع جهاني عليه جمهوري اسلامي با محوريت امريكا و تحريك اسرائيل، موضوع را از مشكل دو جانبه ايران خارج و تقريبا به موضوعي جهاني تبديل كرد. در همين حال، مسئولان جمهوري اسلامي هر گونه تضعيف موقعيت كشور را به نفع شيعيان عراق، لبنان و مردم مظلوم فلسطين نميدانند؛ هر شكل از تشنج، درگيري و منازعه، خواست امريكا و به ويژه اسرائيل را در موقعيت كنوني بر آورده ميسازد و جمهوري اسلامي را از رسيدن به اهداف عالي و استراتژيك باز ميدارد.پذيرش پروتكل الحاقي در چنين شرايطي انجام شد و در واقع، نه يك شكست محسوب ميشود و نه يك پيروزي؛ اين مسئله بيش از همه، حكايت از يك رفتار سياسي عقلايي دارد كه شرايط بينالمللي و منطقهاي را به خوبي درك كرده است و بر اساس منافع ملي خود قدم بر ميدارد.