گفت‏وگويي با يك كارشناس ارشد مسائل اجتماعي پيرامون تعارض هويتي فرانسه و جمعيت مسلمانان - تعارض هویتی فرانسه و جمعیت مسلمانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعارض هویتی فرانسه و جمعیت مسلمانان - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفت‏وگويي با يك كارشناس ارشد مسائل اجتماعي پيرامون تعارض هويتي فرانسه و جمعيت مسلمانان

اشاره

برخورد اخير دولت فرانسه با جمعيت پنج ميليوني مسلمانان و ايجاد ممانعت‏هايي براي حجاب دختران دانشجو در محافل آكادميك فرانسه، موضوعي است كه در گفت‏وگو با سيدكمال الدين موسوي، كارشناس ارشد مسائل اجتماعي، مورد بحث قرار گرفته است.

وي در اين گفت‏وگو، به انگيزه‏ها و ريشه‏هاي تاريخي اين بحث پرداخته و در ادامه، مسئوليت‏ها و وظايف برخوردهاي فرهنگي با اين مسئله را بازگو نموده است.

با توجه به برخوردهاي اخيري كه دولت فرانسه نسبت به مسلمانان از خود نشان داده است، ابتدا بفرماييد، انگيزه‏ها و عواملي كه براي بي‏حجابي در اروپا وجود دارد، از كدام دسته است و از چه ناحيه‏اي مطرح مي‏شود؟

حجاب يكي از مواهب الهي است و در فطرت انسان‏ها ريشه دارد و بشر نمي‏تواند، در اين باره كه چرا انسان‏ها به حجاب گرايش دارند، ليت و لعلّ داشته باشد. اگر بشري مي‏خواهد در مورد اين مسئله نظر و مطلب داشته باشد، بايد علت و عوامل بي‏حجابي را بشناسند. در تاريخ اروپا اين مسئله را به صورت محسوس و ملموس مشاهده مي‏شود و در بسياري از نوشته و فيلم‏هاي قديمي، نوعي حجاب در پوشش و رفتار زنان اروپا مشاهده مي‏گردد. البته آنها به اندازه ما كه داراي تعاليم خاص هستيم، پوشش نداشته‏اند، ليكن در نوع فرهنگ آنها اين مسئله وجود دارد. البته اين نگرش سالم، چه در اروپا و چه در شرق و ايران، دستخوش عوامل متعددي شده است كه برخي از آنها كاذب هستند، به همين دليل ما به اينجا رسيده‏ايم.

اگر ما بخواهيم اين بحث را به گونه‏اي دنبال كنيم كه نتايج آن در خدمت جوامع بشري قرار گيرد، از كجا بايد آغاز كنيم و نوع نگاه و پرداخت ما به آن چگونه بايد باشد؟

واقعيت اين است ما بايد روح اصيل آزادي و آزادگي را به فرد فرد افراد جامعه بشناسانيم كه معناي واقعي آزادي چيست؟

اروپا در گذشته و حال، برخي از رفتارهاي افراد را مانع اهداف امپرياليستي خود مي‏داند؛ بدين معنا كه اگر زنان آن جامعه در هاله‏اي از حيا و عفاف و پوشش قرار بگيرند، خانواده‏هاي مستحكم پي‏ريزي مي‏شود و اين خانواده‏هاي مستحكم و افراد تربيت شده در آنها، با اهداف آنها سازگار نيست؛ منافع غرب ايجاب مي‏كند كه ا فرادي بي‏تفاوت و بدون توجه به مسائل عمومي تربيت شوند.

آيا اين مسئله به معناي آن است كه اروپا، اهميت نهادي چون خانواده را در نيافته است، يا اينكه تعبير و تفسيري متفاوت از ما نسبت به خانواده دارد؟

خانواده به عنوان اصلي‏ترين و پايدارترين نهادي است كه در هر جامعه‏اي وجود دارد؛ جامعه‏شناسي مي‏گويد: ما نمي‏توانيم هيچ نهاد ديگري را جايگزين خانواده قرار دهيم، عليرغم اينكه مي‏توان يك سازمان را منحل يا ادغام و يا وسيع كرد.

از ابتداي تمدن بشري تاكنون، خانواده به عنوان يك نهاد زيربنايي مطرح بوده است؛ غرب بر تأمين نيازها با تكيه بر امور ماشيني اعتقاد دارد و معتقد است كه در اين صورت است كه انسان‏ها به اهداف خود نزديك مي‏شوند. بر خلاف شرق كه به بنيان‏هاي خانوادگي و حفظ آن در امور اجتماع معتقد است، و هرگونه سستي خانواده را به زيان بشريت مي‏داند.

اين تفكر اروپا، مشخصاً در فرانسه چگونه است؛ يعني فرانسه از چه ديدگاهي به اين تفكر مي‏نگرد؟

بايد بگويم كه در كشوري مانند فرانسه نيز از اين تفكر غربي مستثني نيست؛ كشور فرانسه كه خود را مهد تمدن معرفي مي‏كند، تا حدود دو دهه پيش، كمتر به چنين برخوردهايي (برخورد با مسلمانان و منع حجاب آنها) دامن مي‏زد، اما به جهت رخدادهايي كه اخيراً در دنيا به وجود آمده است، مانند تك قطبي شدن دنيا، مشترك‏المنافع شدن قدرت‏هاي افزون‏طلب در ارتباط با به دست‏آوري منابع مالي دنيا، و بسياري عوامل ديگر، موجب شده است كه كشوري مثل فرانسه، همانند ديگر كشورهاي اروپايي و غربي، در مورد اسلام حساسيت‏هاي ويژه‏اي داشته باشد.

نقش مهاجرت مسلمانان به اين كشور، پس از جنگ جهاني اول چيست و اين بُعد از قضيه را چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟

فرانسه در نزديكي قاره افريقا قرار گرفته است و مهاجرت‏هاي فراواني از كشورهاي اسلامي به آنجا صورت گرفته است و اكنون بيش از 5 ميليون مسلمان در آنجا زندگي مي‏كنند و اين قدرت 5 ميليوني، توقعات مختلفي از دولت فرانسه داشته است؛ از جمله اينكه نسل اول مسلمانان به عنوان شهروند درجه دوم محسوب شده‏اند ولي دولت فرانسه مجبور است با نسل بعدي همچون شهروند اصلي برخورد كند و حتي مجبور است به نسبت جمعيت آنان، دولت فرانسه مجبور است با تعدادي از كرسي‏هاي پارلمان را به آنها اختصاص دهد، لذا دولت فرانسه از اين قدرت احساس خطر كرده و سعي مي‏كند كه موانعي ايجاد كند تا آنها خواسته‏هاي جديدي از دولت فرانسه نداشته باشند.

اين احساس دولت فرانسه در محافل علمي چگونه ارزيابي مي‏شود؟ مجموعه آكادميك فرانسه چه تأثيري در اين رويكرد دارد؟

اكنون در دانشگاه‏هاي فرانسه، گرايشات ملموسي نسبت به اسلام ظهور كرده است؛ اخيرا در پي درگذشت دكتر عبدالجواد تقوي كه در دانشگاه «مونترو» تدريس مي‏كرد، استقبال خوبي از سوي جوامع دانشگاهي فرانسه، در تشييع جنازه ايشان و در شب اول ژانويه و تولد حضرت مسيح شد كه اين بيانگر توجه آنها به علوم شرق و عالمان مسلمان است.

به اعتقاد من، يك آگاهي و حس كنجكاوي در افكار دانشجويان و دانشگاهيان غربي نسبت به اسلام و مسلمانان ايجاد شده است؛ آنها به اين نتيجه رسيده‏اند كه هر جا كه مسلمانان نفوذ پيدا كنند، بسيار سريع مي‏توانند پايه‏هاي عقيدتي خود را پي‏ريزي كنند و در آنجا قوت بگيرند، لذا آنها بحث فرهنگي را از اين ديدگاه مي‏بينند كه اگر فرهنگ اسلام در آنجا قوت بگيرد، خطر بزرگ و جدي‏اي براي آنها به وجود خواهد آمد؛ از اين رو فرانسه قصد دارد با برخورد با يكي از پايه‏هاي اعتقادي مسلمانان (حجاب) آنان را از خواسته‏هاي بعدي باز بدارد.

آيا اين بحث با پلوراليزمي كه مورد ادعاي آنها است، تداخل پيدا نمي‏كند؟ اساسا آيا اين دو بحث مي‏توانند با هم همنشيني داشته باشند يا در تغاير و تضاد با يك‏ديگر هستند؟

البته در اروپا و جوامع غربيِ انسان محور، نبايد به شعارهايي كه آنها اذعان مي‏دارند، همانند پلوراليزم و تكثرگرايي، زياد توجه كنيم و حساب خاص براي آن باز كنيم و منتظر تحقق آنها باشيم؛ اگر آنها اين شعار پلوراليزم را سر ندهند، زير سئوال مي‏روند. شعارهاي جهان غرب همچون دموكراسي موجود در آن فقط در حد شعار است. اگر ما بخواهيم در كشور خود، افرادي را كه برخي از اصول دين ما را رعايت نمي‏كنند و امر به معروف و يا نهي از منكر كنيم، مورد تعرّض آنها قرار مي‏گيريم و ملاحظه مي‏كنيم كه بهانه‏هاي آنها در حقوق بشر، در پرده اغراض بعضا سياسي مستور است. فرانسه هم كه خود را مهد آزادي و تمدن معرفي مي‏كند، اكنون كمي خدشه‏دار شده است و منافع فرهنگي و اقتصادي خود را در خطر مي‏داند.

ولي فرانسه در خلأهاي اقتصادي خود كه در تبادل تجاري با امريكا به بن‏بست‏هايي رسيده بود، چشم اميدي به ايران داشته و در مورد بازارهاي ايران براي خود محاسبه كرده است.

به طور كلي كشور ما همواره با فرانسه حسن رفتار و ارتباط مناسبي داشته است؛ از اين‏رو اين حركات را به خاطر دين‏زدايي و لائيسم پي‏ريزي مي‏كنند. در آنجا مسلمانان محبوبيت خاصي دارند. حضور حضرت امام(ره) مورد پذيرش مردم آنجا بود و هنوز نام نيك امام، نه تنها در نوفل لوشاتو، بلكه در تمام فرانسه مورد توجه، اهميت و علاقه است.

در برابر اين فرآيند، محافل دانشگاهي و حوزوي چه نقشي دارند و اساسا آيا مسئوليتي متوجه آنها است؟

البته فرانسه كار خود را مي‏كند، ولي جوامع دانشگاهي و حوزوي بايد عكس‏العمل نشان دهند كه من فكر مي‏كنم، روش علامه جعفري در برخورد با مسائل، بسيار مناسب بود، فرانسه داراي دانشمندان مسلمان و غير مسلمان آزاده و فراواني است. شما مذاكرات و مناظرات ايشان را با برتراندراسل را ديده يا شنيده‏ايد؛ ايشان نقش متحولانه‏اي در فرهنگ اروپا داشته‏اند. ما بايد يك همايش يا سمينار، از طريق مراكز مسئول، مانند سفارتخانه، رايزني‏هاي فرهنگي و مبلغين، در فرانسه يا ايران تشكيل دهيم و از مسلمانان و دانشمندان غير مسلمان كشورهاي اسلامي و غير اسلامي دعوت شود و جوانب مختلف اين مسئله و اين نوع برخورد غرب با اسلام را به معرض هم‏انديشي و تبادل نظر قرار دهيم. علوم اجتماعي فرانسه، از دير باز براي دنيا حرف سنجيده و ارزشمند داشته است.

آيا دستگاه سياست خارجي كشور بايد در اين زمينه مسئوليت و سياست خاصي در پيش بگيرد؟

وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات و مبليغن شيعه و سني مقيم فرانسه كه شناسايي شده‏اند و بايد تبليغات وسيعي را در ميان جمعيت 5 ميليوني فرانسه آغاز كنند، زيرا دنيا تشنه هدايت است و از به بن‏بست رسيدن ماديات منزجر است. انسان‏ها به دين گرايش يافته‏اند. بسياري از غير مسلمان‏ها آماده شنيدن نواي حق و دين مبين اسلام هستند؛ براي مثال چندي پيش، شاهد فيلمي بوديم كه در آن، صاحب كمپاني فيات كه در ايتاليا بوده است، با يكي از مبلغين مسلمان آشنا مي‏شود و پس از تبادل افكار طولاني، در نتيجه به دين اسلام گرايش مي‏يابد و مسئولين ايتاليا كه گرايش وي به اسلام را مخالف با اهداف خود مي‏ديدند، سرانجام وي را كه يك شيعه مسلمان بود و در اقتصاد ايتاليا سهم 30 درصدي داشت، از بين بردند.

/ 1