اسلاموكراسي در گذر به دموكراسي - اسلاموکراسی در گذر به دموکراسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلاموکراسی در گذر به دموکراسی - نسخه متنی

علی مزروعی؛ مترجم: مهدی حجت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلاموكراسي در گذر به دموكراسي

علي مزروعي

مهدي حجت

من به «پايان تاريخ» فوكوياما باور ندارم و فكر نمي‏كنم كه ديگر نبايد در جست‏وجوي نظام حكومتي بهتر بود، به دليل اينكه دموكراسي بهترين انگاره‏اي است كه بشر به آن دست يافته است، بلكه بايد به جست‏وجو و كاوش ادامه داد.

با وجود اين من فكر مي‏كنم دموكراسي انساني‏ترين نظام حكومتي است كه نوع بشر تاكنون كشف كرده است. اما آيا اين نظام مي‏تواند با ديگر نظام‏هاي ارزشي تركيب شود؟ كشورهاي اسكانديناوي، ليبرال دموكراسي را با اصول سوسياليستي براي به‏وجود آوردن يك دموكراسي ملايم‏تر از آنچه كه در ايالات وجود دارد، تركيب كرده‏اند. انگليسي‏ها تئوكراسي صوري را با دموكراسي عملي ادغام كرده‏اند. ملكه به طور صوري هم رييس دولت كليساي انگلستان است. اسقف اعظم كانتربري تا حدودي توسط نخست وزير منصوب مي‏شود و تغييرات عمده عقيدتي در كليساي انگلستان نياز به تصويب پارلمان بريتانيا دارد يا مستقيماً توسط هيأتي از نمايندگان صورت مي‏گيرد.

اما در سطح عملي، نظام انگلستان در سنت ليبرال دموكراسي جاي مي‏گيرد. اين نظام از حيث باز بودن فضاي جامعه اندكي از نظام آمريكا محدودتر است، اما در مقايسه با نظام آمريكا اندكي داراي دموكراسي ملايم‏تر است .

اگر كشورهاي اسكانديناوي مي‏توانند ليبرال دموكراسي را با اصول سوسياليست تلفيق كنند و انگلستان مي‏تواند تئوكراسي پروتستاني صوري را با ليبرال دموكراسي عملي ادغام كند، در اين صورت آيا مسلمانان مي‏توانند ليبرال دموكراسي را با اصول اسلامي تركيب كنند؟ آيا اسلاموكراسي مي‏تواند يك ديدگاه جديد در باب حكومت باشد؟

اين يكي از مهمترين پرسش‏هايي‏است كه جهان اسلام با آن مواجه است. متفكران و تصميم‏سازان سياسي آمريكا حتماً بايد مكرر و به دقت اين مسئله را مورد توجه و عنايت ويژه قرار دهند.

در واقع ما از هيچ شروع نمي‏كنيم. بسياري از اصول دموكراتيك از ابتدا بخشي از اسلام بوده‏اند، مفاهيمي چون اجتهاد و شورا. خلفاي نخستين بعد از پيامبر اسلام از طريق يك هيأت گزينشگر (سنتي قديمي) انتخاب شدند. نخستين شاهان جهان اسلام نظام‏هاي تكثرگرايي را تعبيه مي‏كردند، نظير نظامي كه امپراتوري عثماني براي تضمين خودمختاري اقليت‏ها تعبيه كرده بود.اما چه تفاوتي بين اسلاموكراسي و تئوكراسي اسلامي وجود دارد، مفهوم اسلاموكراسي سنتزي است از اسلام و دموكراسي. بخش «اسلاIsla» از اسلام و بخش «وكراسي ocracy» از دموكراسي گرفته شده است. حرف «ميمm» در هر دو واژه اسلام و دموكراسي وجود دارد. پديده اسلاموكراسي قرن‏ها در حال شكل گرفتن بوده است.

امروزه جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك نظام حكومتي از جانب متفكرين دموكراتيك كمتر از آنچه كه شايسته و سزاوار است مورد توجه و دقت نظر قرار گرفته است. درست است كه در اين نظام عناصر تئوكراتيك هنوز نمايان‏تر و در جايگاه بالاتري قرار دارند، و قدرت روحانيون بسيار زياد است، اما نظام جمهوري اسلامي ايران با وجود اين هنوز تركيب خاصي از تدبير انتخاب مردمي و حكومت تئوكراتيك است. آيا تئوكراسي در ايران در حال دموكراتيك شدن است؟ آيا ايران روزي مانند انگلستان به يك نئوتئوكراسي در صورت و يك دموكراسي پويا در ماهيت بدل خواهد شد؟ آيا جمهوري اسلامي يك مرحله جديد اما نقص دار در تحول اسلاموكراسي است؟

در باب مسئله جنسيت جوامع اسلامي در مورد آزادي زنان بسيار عقب‏تر از ايالات متحده قرار دارند. بايد دانست كه مسئله آزادي زنان با به قدرت رساندن آنها يكي نيست. بسياري از كشورهاي اسلامي در به قدرت رساندن زنان بسيار بيشتر از ايالات متحده بلندپروازي كرده‏اند.

خيلي پيشتر از اينكه ايالات متحده زني را به عنوان رئيس جمهور يا معاون رئيس جمهور داشته باشند، امروزه در اندونزي يك زن رئيس جمهور است و در بنگلادش يك زن نخست وزير است. در واقع بالاترين قدرت سياسي در بنگلادش بين دو زن برجسته ـ خالد ضياء و شيخ حسينه واجد ـ دست به دست مي‏شود. آيا وجود اين عناصر مي‏توانند منجر به يك اسلاموكراسي جديد شوند؟

دو كشور مسلمان ديگر زنان را به عنوان رؤساي حكومت خود تجربه كرده‏اند. در پاكستان خانم بي‏نظير بوتو دوبار و در تركيه خانم چيلر يك بار نخست وزير بوده‏اند. همه اينها در حالي است كه آلمان هنوز زني را به عنوان صدر اعظم، فرانسه به عنوان رييس جمهور، روسيه به عنوان رييس جمهور نداشته و ايالات متحده نياز به تحولي بنيادي دارد تا اينكه بتواند زني را به جاي يك مرد به عنوان رييس جمهور در كاخ سفيد داشته باشد. روزي ايالات متحده دچار اين تحول خواهد شد و زني را به عنوان رييس جمهور خواهد ديد.

هنوز كار براي دموكراسي در ايالات متحده و به ميزان بيشتر در جهان اسلام وجود دارد كه بايد انجام بگيرد. دموكراسي امريكايي تقريبا معلوم است كه داراي نواقصي است. اما نمونه‏هاي اسلامي دموكراسي به تدريج آن طور كه تاريخ نشان مي‏دهد، دارند شكل مي‏گيرند.

در باب مسئله دموكراسي‏سازي جديد جهان اسلام، متفكرين در واقع بايد به پرسش «چرا دموكراسي» توجه داشته باشند. آنها همچنين پرسش همراه آن يعني «چرا دموكراسي اكنون» را نيز بايد مورد بحث و بررسي قرار دهند.

آيا دموكراسي را مي‏شود برنامه‏ريزي كرد؟

آيا مسلمانان بايد در مقابل دموكراسي حاضر و آماده و فوري، سياست دموكراسي‏سازي برنامه‏ريزي شده را در پيش بگيرند؟ آيا سياست‏هاي فضاي باز و اصلاح اقتصادي فوري گورباچف براي جهان اسلام درس بدي نداشته است؟ انقلاب گورباچف به فروپاشي اتحاد شوروي و آنارشي در حدي وسيع، همراه با ظهور مافياي روسي، جنگ داخلي خونين در چچن، و فروپاشي ناگهاني اقتصاد روسيه انجاميد. اگر گورباچف سعي مي‏كرد تا دموكراسي‏سازي برنامه‏ريزي شده‏اي را به جاي پروستوريكا و گلاسنوست فوري و آماده در پيش بگيرد، آيا به كشورش بهتر خدمت نمي‏كرد؟ آيا او به عنوان يك قهرمان در نزد طرفداران روسي خود بدل نمي‏شد، و نه فقط قهرماني براي غربيان كه ديدن روسيه هر چه ضعيف‏تر را آرزو داشتند؟

آيا بايد به عراق در جهت دموكراسي‏سازي برنامه‏ريزي شده كمك كرد ـ با قانون اساسي‏اي كه مراحل اجرايي آن را به دقت مشخص كرده باشد؟ يك طرح بديل مي‏تواند در رأس قرار گرفتن يك گروه اجرايي بسيار قوي‏تر براي مدت بيست سال باشد و سپس هدف‏گيري به سمت دموكراسي پارلماني.

طرح ذيل ديگر مي‏تواند رياست جمهوري جمعي در عراق براي مدت سي سال باشد ـ گروهي سه نفري از شيعه، سني و كرد، رييس جمهوري مشترك و پارلماني براساس نمايندگي نسبي. بعد از سي سال قانون اساسي عراق مورد بازنگري و تجديد نظر قرار بگيرد تا از زيادي معيارها و ملاك‏هاي قومي و فرقه‏اي دموكراسي‏سازي كاسته شود. عراقي‏ها بايد تشويق شوند تا در هر مرحله از فرآيند دموكراسي‏سازي در باب اين موضوعات خودشان بحث و گفت‏وگو كنند.

در اينجا در واقع بايد به پرسش «چرا دموكراسي اكنون» بپردازم... طرح دموكراسي تدريجي احتمالاً در برخي از كشورهاي اسلامي مورد نياز است. ما از نيجريه و برخي جمهوري‏هاي شوروي سابق آموخته‏ايم كه دموكراسي فوري و حاضر و آماده فساد مي‏آورد: دموكراسي مطلق، فساد مطلق مي‏آورد.

لرد اكتون در نامه‏اي كه به بيشاپ ماندل كريگتن در سال 1886 مي‏نويسد در قاموس سياسي ايالات متحده فرمولي جاويدان را به ارث مي‏گذارد. او مي‏نويسد: «قدرت فساد مي‏آورد و قدرت مطلق فساد مطلق مي‏آورد».

پدران بنيان‏گذار ايالات متحده قبل از اينكه لرد اكتون به دنيا بيايد نگراني او را پيش‏بيني كرده بودند. آنها با ابزار كنترل و ايجاد موازنه، زمينه را براي حكومت محدود فراهم كردند. اكنون مسلمانان بايد از خود بپرسند كه آيا چيز ديگري هست كه فساد بياورد؟ آيا آن چيز ديگر مي‏تواند خود دموكراسي باشد؟ آيا ما در واقع از نيجريه و برخي جمهوري‏هاي شوروي سابق آموخته‏ايم كه دموكراسي فوري و حاضر و آماده فساد مي‏آورد: دموكراسي مطلق مي‏تواند فساد مطلق بياورد؟ آيا عراق مي‏تواند نمونه‏اي از دموكراسي‏سازي برنامه‏ريزي شده در جهان اسلام شود؟

در مورد خود ايالات متحده، ما نمي‏توانيم تلاش كنيم تا دموكراسي را در خارج بگسترانيم در حالي كه در داخل پس روي داشته و از آن بكاهيم. ما مطمئنا مي‏توانيم زنان را در افغانستان آزاد كنيم بدون اينكه مردان مسلمان را در ايالات متحده توقيف و زنداني كنيم. ما مي‏توانيم زهرهاي سياسي صدام حسين را بي‏اثر كنيم بدون اينكه گوانتاناماي ديگري در كوبا به راه بياندازيم.

اغلب پرسيده مي‏شود كه آيا ايالات متحده همزمان مي‏تواند در دو جبهه بجنگد. اما پرسش واقعي اين است كه آيا ايالات متحده مي‏تواند در پيكار براي ترويج دموكراسي در خارج بدون شكست در پيكار براي دموكراسي در داخل پيروز شود.

خوشبختانه ما درس‏هاي زيادي از پدران بنيان‏گذار خود در اختيار داريم. «هزينه آزادي عبارت است از مراقبت و هوشياري هميشگي». براي جهان اسلام اسلاموكراسي يك سنتز است. براي جهان اسلام ما بايد هنوز بپرسيم و بياموزيم كه «چرا دموكراسي». اما براي ايالات متحده ما با در نظر گرفتن همه چيز بايد به خودمان متذكر شويم كه «چرا دموكراسي اكنون». آنها كه دموكراسي را بدست آورده‏اند بايد با تمام ابزارهاي دموكراتيك آن را حفظ كنند. هزينه آزادي‏هاي مدني در جهان اسلام عبارت است از تلاش و تقلاي بي وقفه، اما هزينه آزادي‏هاي مدني در ايالات متحده در واقع عبارت است از مراقبت و هوشياري دائمي.

/ 1