خودگروی در اخلاق اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خودگروی در اخلاق اسلامی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











خودگروي در اخلاق اسلامي«يك نظريه در باب نظام اخلاقي اسلام»


دكتر علي شيرواني1



چكيده


امروزه در بحث‏هاي نظري اخلاق، موسوم به فلسفه اخلاق، ساختارهاي نويني براي دسته‏بندي و طبقه‏بندي مكاتب و نظام‏هاي اخلاقي ارائه شده تا به صورت سازمان يافته‏تري آراء و انديشه‏ها و نظام‏هاي اخلاقي شناخته، بررسي و نقّادي شوند و نقاط قوّت و ضعف هر كدام در مقايسه با ديگر نظام‏ها روشن گردد.


يكي از بهترين تقسيم‏ها در اين باره از سوي ويليام كِي فرانكنا، در كتاب پرآوازه‏اش به نام «Ethics». مطرح و مورد پذيرش فيلسوفان اخلاق قرار گرفته است. نگارنده در كتابي به نام «اخلاق هنجاري» كه توسط پژوهشگاه فرهنگ و انديشه انتشار يافت، براساس همان ساختار، مكاتب اخلاقي را معرّفي و سپس نقد و بررسي كرده است.


در اينجا در پي آن هستيم كه جايگاه نظام اخلاقي اسلام را در آن ساختار مشخص كنيم؛ به طور خلاصه نگارنده بر آن است كه نظام اخلاقي اسلام يك نظام غايت‏گرا و خودگراست و غايت موردنظر در آن همان لذّت است.


يكم. اگر دين (در اين بحث اسلام) را مجموعه عقايد و دستورات عملي بدانيم كه بنا بر ادعاي آورنده و پيروان آن، عقايد و دستورات (پيامبر اسلام و مسلمانان)، از سوي آفريدگار جهان مي‏باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه‏هايي كه راه و رسم زندگي كردن به نحو شايسته و بايسته را ترسيم كرده، بايدها و نبايدهاي ارزشي حاكم بر رفتار آدمي را مي‏نماياند، به خوبي‏به رابطه تنگاتنگ دين و اخلاق پي خواهيم برد و اخلاق را پاره‏اي ناگسستني از دين به شمار خواهيم آورد. از اين رو، سخن گفتن از اخلاق منسوب به اسلام، سخني به جا، و بحث درباره نظام اخلاقي اسلام امري موجه و گفت و گو درباره ساختار كلي حاكم بر اين نظام، امري در خور تأمل و انديشه خواهد بود.


چنين بحثي امروزه، تحت عنوان اخلاق هنجاري مطرح مي‏شود. اخلاق هنجاري كه بخش مهمي از فلسفه اخلاق را شكل مي‏دهد، در پي تبيين نظامي از قواعد و اصول حاكم بر افعال اخلاقي است. اخلاق هنجاري داراي دوبخش است؛ دربخش نخست، معيارهاي كلي اخلاق2 مطرح مي‏شود و خوب و بدهاي كلي، ملاك كار درست و نادرست، رابطه خوبي‏و درستي و معيار خوبي‏و بدي كارها مطرح مي‏شود و دربخش دوم از خوبي‏و بدي، و درستي و نادرستي، اخلاقي يا غير اخلاقي بودن افعال خاص3، سخن به ميان مي‏آيد.4


دوم. گزارشي اجمالي همراه با نقد و بررسي از رايج‏ترين مكاتب اخلاق هنجاري ارائه شد. چنانكه غالب آراي موجود در زمينه اخلاق هنجاري، استقلال اخلاق از دين را مفروض مي‏گيرد و تلاش مي‏كند، مستقل از خدا و دين، نظامي اخلاقي را بنياد نهد؛ اين مكاتب در واقع نوعي اخلاق سكولار را عرضه مي‏كنند.


اينك بر اساس ساختار اصطلاحاتي كه براي معرفي مكاتب اخلاقي رايج در مغرب زمين معهود است، مي‏كوشيم جايگاه اخلاق اسلامي را در آن ساختار بيابيم.


سوم. مكاتب اخلاق هنجاري را فيلسوفان اخلاق،5 در دو دسته كلي جاي داده‏اند:


الف. نظريه‏هاي غايت انگارانه6.


ب. نظريه‏هاي وظيفه گرايانه7.


گروه نخست بازشناسي بايد و نبايدها، درست و نادرست‏ها، و خوب و بدها را با توجه به نتيجه كار تعيين مي‏كنند و اينكه ميزان خير و شر، مترتب بر آن چه اندازه است، اما گروه دوم بر آنند كه ويژگي‏هاي خود عمل، قطع نظر از ميزان خيري كه در پي مي‏آورد، مي‏تواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. براي مثال وفاي به عهد، كاري عادلانه است، خداوند به آن فرمان داده است و نيز حكومت به آن امر كرده است. در نظر وظيفه‏گرا، هر يك از اين ويژگي‏ها مي‏تواند وفاي به عهد را خوب درست و لازم گرداند، هر چند خيري بر آن مترتب نشود. بر خلاف او غايت انگار، تنها ويژگي مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل را ميزان خيري كه بدان مي‏انجامد مي‏داند.


حال مي‏پرسيم كه مكتب اخلاقي اسلام به كدام يك از اين دو دسته تعلق دارد؟


پاسخ ما آن است كه مكتب اخلاقي اسلام غايت انگار است، نه وظيفه گرا. اين گفته ممكن است در بادي نظر، شگفت‏انگيز باشد، اما دليل ما بر اين مدعا آن است كه در متون ديني ما، اعم از آيات و روايات، در مقام تشويق و دعوت به انجام كارهاي خير، بر اين نكته تأكيد شده است كه اين كارها موجب سعادت، آسايش، اطمينان، فلاح، فوز و مانند آن است؛ يعني نكته اينكه اين كارها بايستني است و انسان بايد به انجام آنها اهتمام ورزد، آن است كه موجب سعادت او مي‏شود، و اين عين غايت‏انگاري است. انسان به عنوان موجودي مختار و آگاه، در افعال خود غايت داشته، هر كاري را به هدفي و براي برآوردن غرضي انجام مي‏دهد.8 با توجه به آيات قرآن كريم دانسته مي‏شود كه غايت نهايي و مطلوب بالذات انسان در كارهاي اخلاقي سعادت، فوز و فلاح نهايي است كه به برخورداري او از بالاترين سرورها و ابتهاج‏ها، به لحاظ كمي و كيفي اشاره دارد.9


اگر قرآن كريم به تقوا فرا مي‏خواند، براي آن است كه موجب فلاح و رستگاري انسان مي‏شود: «اتقوا الله لعلّكم تفلحون»10، و نيز اگر از مؤمنان مي‏خواهد كه فراوان خدا را ياد كنند، بدان سبب است كه موجب فلاح ايشان مي‏گردد: «واذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون»11. ذكر دوزخ و فردوس، و تأكيد بر نعمت‏هاي بهشتي و عذاب‏هاي دوزخي كه در انتظار خوبان و بدان است، همه و همه حكايت از آن دارد كه ديدگاه اخلاق اسلامي، ديدگاهي غايت انگارانه است، تا آنجا كه گاه از تعبير تجارت و خريد و فروش نيز در متون ديني استفاده شده است:


«يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم علي تجارة تنجيكم من عذاب اليم»12.


«ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنة»13.


به بياني ديگر، در نظام‏هاي اخلاقي غايتگرا، يك يا چند غايت و هدف، جهت و سمت و سوي افعال اخلاقي را مشخص مي‏كند و خير و شرّهاي اخلاقي خاص و موردي را معين مي‏سازد. براساس غايت‏انگاري كاري داراي ارزش اخلاقي است كه انسان را به آن غايت نهايي و مطلوب بالذات رهنمون شود. اين مطلوب بالذات، هرچند خود واجد ارزش اخلاقي نيست و خير اخلاقي ندارد (چرا كه در اين صورت محذور دور لازم مي‏آيد)، امّا خير بودن هر فعلي وابسته به آن است، مانند "واحد" كه در نگاه فلسفي عدد نيست، ولي مقوّم همه اعداد است. يك عدد نيست، ولي عدد ساز است. مطلوب بالذات و غاية‏الغايات نيز خود ارزش اخلاقي ندارد، ولي ارزش ساز است.


مدعاي ما آن است كه در نظام اخلاقي اسلام، چنين غايتي وجود دارد؛ يعني غايتي هست كه خوبي هر كاري، مطلوبيت اخلاقي هر عملي و ارزش هر فعلي به خاطر آن و به سبب آن است، و آن چيز همان سعادت فاعل فعل است. دستيابي به زندگي سعادتمندانه مرهون تلاش و كوشش آدمي است و دستورالعمل‏هاي اخلاقي سمت و سوي كارهايي را كه ما را به آن سعادت مي‏رساند، مشخص مي‏سازد.


در زبان قرآن دو واژه فوز و فلاح، به همين غايت نهايي اشاره دارد. فلاح به معناي رستگاري است و كسي كه با كوشش خود موانعِ رسيدن به سعادت را برداشته و به غايت نهايي خود باريافته، رستگار است. فوز نيز به معناي كاميابي و رسيدن به مطلوب است. قرآن كريم غايت كارهاي نيك را فلاح و فوز كه همان سعادت است مي‏داند و براي اين امور غايت ديگري را ذكر نمي‏كند، و اين نشان مي‏دهد كه مطلوبيت اين امور، بالذات است. براي روشن‏تر شدن مطلب، نمونه‏اي از اين آيات را مرور مي‏كنيم:


* «يا ايّها الذين آمنوا لاتأكلوا الرّبا اضعافا مضاعفة و اتّقوااللّه‏ لعلّكم تفلحون14؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، ربا را [با سودِ [چندين برابر مخوريد، و از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد».


در اين آيه، تقوا و پرهيزگاري كه از برترين ارزش‏هاي اخلاقي اسلامي است، به فلاح تعليل شده، و رستگاري، غايت آن معرّفي شده است؛ يعني از ربا بپرهيزيد تا به تقوا دست يابيد، و اگر بپرسيد چرا بايد به تقوا دست يابيم، مي‏گوييم براي اينكه رستگار و سعادتمند شويد و در اينجا سخن پايان مي‏يابد.


* «يا ايّها الذين آمنوا اركعوا واسجدوا واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون15؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد».


در اين آيه مردم به عبادت خداوند و انجام هر كار خوب فراخوانده شده‏اند و اگر بپرسيد كه چرا ما بايد خدا را بپرستيم و كار خوب بكنيم، پاسخ داده شده: براي آنكه در اين صورت رستگار و سعادتمند خواهيد شد. گويي رستگاري مطلوبِ بالذات آدمي است، و خود في‏نفسه خواستني است، نه آنكه خود مقدمه‏اي براي رسيدن به يك هدف بالاتر باشد؛ چنان كه اشاره شد، در هيچ آيه‏اي براي فلاح و فوز و سعادت انسان غايتي ذكر نشده است كه بكوشيد رستگار و كامياب و سعادتمند شويد تا چنين و چنان شود.


چهارم. نظام‏هاي اخلاقي غايت انگارانه، خود بر چند قسم هستند:


الف. نظام‏هاي خود گرا16: يك غايت انگارِ خودگرا همواره در پي به دست آوردن بيشترين خير، سود و مصلحت است و در اعمال خود، پيوسته به نتايج نظر دارد (غايت انگار). افزون بر آن، آنچه براي او مهم است، خير و صلاح خودش است، نه ديگران. چنين نظامي را خودگروي اخلاقي مي‏نامند.


ب. نظام‏هاي سودگرا17: در نظر اينان، ملاك خوب و بد، خير و شر همگاني است، نه خير و شر شخصي. البته ممكن است در اين ميان نيز مكاتبي باشد كه خير گروه، ملت يا حتي خانواده را مورد نظر قرار دهند كه اهميت آن كمتر از دو شاخه قبلي است. پرسش آن است كه نظام اخلاقي اسلام، به كدام يك از اين دسته‏ها تعلق دارد: خودگراست يا همه‏گرا، يا گروه‏گرا.


پاسخ آن است كه با توجه به متون ديني ما، نظام اخلاقي اسلام يك نظام غايت انگار خود گرا است؛ معناي اين سخن آن است كه اولاً، فعل اخلاقي در اسلام هدف و غرض (غايت) دارد و ثانيا، آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.


دليل اين مدعا، با تأمّل در آيات پيش گفته، معلوم مي‏شود؛ آنچه در آيات قرآن به عنوان غايت نهايي و مطلوب بالذات بيان شده، فوز و فلاح خود فاعل است و نه ديگران.


قرآن كريم از ما مي‏خواهد كه كار خوب انجام دهيم تا خودمان رستگار شويم. هرگز از كسي خواسته نشده است كه كاري را انجام دهد تا مايه رستگاري ديگران شود.


اگر از ما خواسته شده است كه در جهت هدايت ديگران گام برداريم، براي آن است كه اين كار، خود ما را به سعادت و رستگاري نزديك مي‏كند.


در منطق قرآن كريم، هر كس در گرو كرده خويش است: «كلّ امرءٍ بما كسب رهينٌ»18. اگر كسي كار شايسته‏اي انجام دهد، هرچند نيكي و احسان به ديگران و رساندن خيري به ايشان باشد، سرانجام به سود خود اوست، چنان كه اگر كسي كار بدي كند، به زيان خود كرده است؛ «من عمل صالحا فلفسه و من اساء فعليها»19.


همان‏گونه كه كسي بار ديگري را بر دوش نمي‏كشد، از ثمره تلاش ديگران نيز بهره‏مند نمي‏شود، و جز از كوشش خود طرفي نمي‏بندد و ثمره كار خود را خواهد ديد: «أن لاتزر وازرة وزر اخري و ان ليس للانسان الاّ ماسعي و انّ سعيه سوف يُري»20. حاصل آنكه، هركس به وزن ذره‏اي نيكي كند، خود آن را خواهد ديد، هرچند اين نيكي، احسان به ديگران و ايثار و خدمت به مردم باشد، چنان كه اگر به وزن ذره‏اي بدي كند، خود آن را خواهد ديد، هرچند اين بدي به ديگران باشد: «فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرّة شرّا يره»21.


پنجم. در نظام‏هاي غايت انگار، امور گوناگوني به عنوان غايت فعل اخلاقي مطرح شده است، مانند: لذت، قدرت، معرفت، تحقق كمالات نفس و... هر يك از اين امور نيز به گونه‏هاي متفاوتي تفسير شده و مصاديق مختلفي از آن مد نظر بوده است.


پرسش آن است كه در مكتب اخلاقي اسلام، غايت چيست؟ باز هم با مراجعه به متون ديني دانسته مي‏شود كه غايت در اين نظام، لذت است، اما نه لذت‏هاي حسي دنيوي كه ناپايدار، سطحي و توأم با رنجها و آلام فراوان است، بلكه لذت‏هاي پايدار، عميق و خالي از هر گونه رنج و سختي. با مروري بر آيات كريمه قرآن روشن مي‏شود كه خداوند از انسان خواسته خود را در لذت‏هاي دنيوي كه گذرا و همراه با رنج‏هاي فراوان و بسيار پايين مرتبت هستند، محدود نساخته به آخرت و نعمت‏هاي جاودانه و ژرف‏تر آن نظر بدوزد.


قرآن كريم، انسان را نكوهش مي‏كند كه چرا زندگي دنيا را برمي‏گزيند، در حالي كه آخرت بهتر و پايدارتر است: «بل تؤثرون الحياة الدنيا و الآخرة خير و ابقي»22، و يادآور مي‏شود كه در بهشت، هرچه دل بخواهد و ديده را خوش آيد، هست و بهشتيان براي هميشه مقيم آن دارالسرور خواهند بود: «فيها ما تشتهيه الانفس و تلذّ الاعين و انتم فيها خالدون»23؛ اهل بهشت نيز زبان به شكر الهي مي‏گشايند و مي‏گويند: «سپاس خداي را كه اندوه را از ما زدود، به راستي او آمرزنده و پاداش دهنده است، او از فضل خويش ما را در سراي جاودان جاي داد كه در آن، نه رنجي و زحمتي به ما مي‏رسد، و نه خستگي و ناتواني: «و قالوا الحمدللّه‏ الّذي اذهب عنّا الحزن انّ ربّنا لغفور شكور الّذي احلّنا دارالمقامة من فضله لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب»24.


چنان‏كه ملاحظه مي‏شود، در مقام تشويق و ترغيب انسان به ايمان و عمل صالح و انجام افعال اخلاقي، تأكيد عمده بر خوشي‏ها و لذت‏هايي است كه بر آن مترتب مي‏شود، لذت‏هايي بي‏پايان و بي‏انقطاع كه با هيچ غم و اندوه و رنجي آميخته نيست.


البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه از نگاه قرآن، بالاترين لذت و سرور و ابتهاجي كه براي انسان حاصل مي‏شود، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الهي است: «و رضوانٌ من الله اكبر»25. از اين رو مي‏توان گفت: غايت در نظام اخلاقي اسلام قرب الي الله است؛ يعني مصداق آن مفهوم غايي، قرب الهي است.


در قرآن كريم به تقّرب پيامبر به خداوند اشاره مي‏كند و اصل قرب الهي را به عنوان مقامي محمود و مطلوب يادآور مي‏گردد: «ثمّ دني فتدلّي فكان قاب قوسين اوأدني26؛ سپس نزديك و نزديك‏تر شد، پس [فاصله [به اندازه دو كمان يا نزديك‏تر بود». در مناجات‏هاي معصومين بر مسئله قرب به خداوند تأكيد فراواني رفته است و ايشان آن را مهم‏ترين خواسته و بالاترين مطلوب خود به شمار آورده‏اند: امير مؤمنان از خداوند مي‏خواهد كه او را نزديك‏ترين بنده و مقرب‏ترين ايشان نزد خويش قرار دهد: «واجعلني من احسن عبيدك نصيبا عندك، و اقربهم منزلة منك و اخصّهم زلفة لديك»27.


امام سجاد(ع) خداوند را تنها مقصود خود معرّفي مي‏كند و ديدار او را مايه روشني چشم و وصالش را آرزوي خود مي‏شمارد و بيان مي‏دارد كه مشتاق خداوند و دلداده محبّت اوست و اينكه نزديكي و تقرّب به خداوند، نهايت خواسته و خواسته نهايي او است: «فانت لاغيرك مرادي، و لك لالسواك سهري و سُهادي، و لقاؤك قرّة عيني، و وصلك مُني نفسي و اليك شوقي و في محبّـتك ولهي، و الي هواك صبابتي، و رضاك بغيتي، و رؤيتك حاجتي، و جوارك طلبتي، و قربك غاية سؤلي»28، و در جاي ديگر از خداوند مي‏خواهد كه او را از كساني قرار دهد كه براي قرب خود برگزيده است: «فاجعلنا ممّن اصطفيته لقربك»29، و بيان مي‏كند كه هيچ چيز، جز قرب به خداوند نمي‏تواند غم و اندوه وي را برطرف سازد: «و غمّي لايزيله الاّ قربك»30، و در مناجاتي ديگر، اين حقيقت را بازگو مي‏كند كه اكرام فراوان الهي و نعمت زيبا و خوشايندي كه خداوند وعده آن را داده و بندگان بدان اميدوارند و در پس كارهاي نيك خود، رسيدن به آن را آرزو دارند، در پرتو نزديكي و قرب الهي محقق مي‏گردد: «اسألك... ان تحقق ظنّي بما اؤمّله من جزيل اكرامك و جميل انعامك في القربي منك و الزلفي لديك»31.


حكيمان مسلمان نيز با تأثر از منابع اسلامي، بر مفهوم قرب به خدا تأكيد داشته، سعادت حقيقي و مطلوب بالذات را همان مي‏دانند. براي نمونه، ابن سينا سعادت حقيقي انسان را «نزديكي به حق اول» مي‏داند تأكيد مي‏كند كه مطلوب‏هاي ديگر در برابر آن ناچيز است. ميل و رغبت حكماي الهي براي دستيابي به اين سعادت بيش از رسيدن به سعادت جسم است: «و الحكماء الالهيّون رغبتهم في اصابة هذه السعادة اعظم من رغبتهم في اصابة السعادة البدنية، بل كأنهم لايلتفتون الي تلك، و ان اعطوها، و لايستعظمونها في جنبة هذه السعادة التي هي مقاربة الحق الاول»32.


بايد توجه داشت كه نظام اخلاقي اسلام به لحاظ غايي ثنوي نيست، هدف يك چيز است و آن سعادت نهايي است و اين حقيقتي است كه مفاهيم عديده‏اي بر آن منطبق مي‏گردد، مفاهيم متعددي كه به عنوان غايت نهايي در نظام اخلاقي ياد مي‏شود، يا اتحاد مصداقي دارند و يا اختلاف تشكيكي، نه آنكه دو امر مختلف در عرض يكديگر، غايت نظام اخلاقي باشد.


ششم. واژه لذّت، شايد به خاطر كثرت كاربرد آن در مصاديق نازل و پست، مانند لذت حاصل از خور و خواب و مانند آن كه به ساحت فرودينِ وجود انساني مربوط است، ممكن است خوشايند به نظر نرسد و از اين رو، اگر گفته شود در نظام اخلاق اسلامي، هدف غايي لذّت است، واكنشي منفي در شنونده پديد مي‏آيد و اين گمان را برمي‏انگيزد كه گوينده مرتبت والاي اهداف اخلاقي اسلام را به ساحتي فرودين تنزل داده است. اما بايد يادآور شد كه حقيقت لذت، چنان كه حكيمان يادآور شده‏اند، ادراك امر ملايم است از آن جهت كه ملايم است. و به تعبير بوعلي سينا: «انّ اللذة هي ادراك و نيل لوصول ما هو عند المدرك كمال و خير من حيث هو كذلك ؛33 لذت يك نوع رسيدن و ادراك است كه از رسيدن به چيزي كه براي ادراك كننده كمال و خير است، از آن جهت كه كمال و خير است، حاصل مي‏گردد»34.


از اينجا دانسته مي‏شود كه براي حصول لذت، دو امر لازم است و به ديگر سخن، لذت به دو چيز وابسته است؛ يكي رسيدن به واقعيتي كه آن واقعيت، خير و كمال است و ديگر ادراك آن كمال خيري به صفت كمال و خيري. چنان‏كه بوعلي سينا مي‏گويد: «و كل لذّة فانّها تتعلّق بامرين: بكمال خيري و بادراك له من حيث هو كذلك»35.


از اين تحليل فلسفي دانسته مي‏شود كه حقيقت لذّت، امري مثبت و مطلوب است و هيچ بار منفي‏اي آن را همراهي نمي‏كند، و نيز معلوم مي‏شود كه نه تنها لذّت به مرحله فرودين و ساحت پست وجود انساني (حيوانيت انسان) اختصاص ندارد و ابعاد متعالي وجود انساني را نيز در بر مي‏گيرد، بلكه منحصر در انسان نيز نبوده، در هر موجود مُدرِكي مي‏توان نشان آن را يافت. و نيز دانسته مي‏شود كه درجه و مقدار لذّت حاصل شده براي شخص، به كمال و نقص موضوع لذّت (شئ مستلذٌبه) و نيز كمال و نقص قوه ادراكي و به تعبيري خودِ ادراك وابسته است. هرچه مستلذٌبه، مرتبه وجودي بالاتري داشته باشد و نيز هرچه ادراك، قوي‏تر باشد، لذّت حاصل شده، بيشتر خواهد بود. و از همين بيان دانسته مي‏شود كه بالاترين درجه لذّت، بلكه لذّت بي‏نهايت و نامتناهي را بايد در ذات الهي سراغ گرفت، چرا كه آن وجود نامتناهي با علمي حضوري كه عين ذات خويش است، كمال نامتناهي ذات خويش را ادراك مي‏كند و چنان كه گفتيم، لذت چيزي نيست، جز ادراك و نيل به كمال و خير از آن جهت كه كمال و خير است. بنابراين، به گفته بوعلي «اجلٌ مبتهج بشئ هو الاوّل بذاته؛36 بيشترين درجه ابتهاج و سرور و لذت را خداوند از ذات خود مي‏برد».


از اينجا دانسته مي‏شود كه حقيقت «لذّت» امري مقدس و متعالي است، و اگر نكوهشي در اين باره هست، به خاطر امور جنبي و عارضي است، مانند اقتصار و اكتفا به مراتب پايين لذت و غفلت، و محروميت از مراتب متعالي آن.


هفتم. از آنچه در تحليل لذّت آمد، پاسخ پرسشي ديگر نيز معلوم گرديد، و آن رابطه لذّت با كمال است و اينكه آيا غايت در نظام اخلاقي اسلام، وصول به كمال نهايي است، يا دستيابي به بالاترين درجه لذت. از تحليل و تعريف لذّت معلوم گرديد كه اين دو امر، دو حقيقت همراهند و هرگز جدايي آن دو از يكديگر متصور نيست. هر جا وصول به كمال باشد، لذت هم محقق است و هر جا لذّتي حاصل مي‏آيد، لاجرم كمالي تحقق يافته است و بالطبع بالاترين لذت و لذت نهايي را بايد در رسيدن به بالاترين كمال و كمال نهايي جست. اما در اينجا پرسشي عميق و دقيق مطرح مي‏گردد و آن اينكه آيا ما در درجه اول خواهانِ كمال خويش هستيم و چون خواهان آن هستيم، از رسيدن به آن لذت مي‏بريم، يا آنكه در درجه اول مي‏خواهيم به لذت دست يابيم و چون لذّت را در رسيدن به كمال مي‏بينيم، طالب كمال مي‏شويم؟ در اينكه دستيابي به كمال براي موجود مدرِك خوشايند است و اين دو با يكديگر عجين هستند، ترديدي نيست، و نيز اين حقيقت كه در موجود مدرِك گرايش به سمت كمال وجود دارد و با يك جذبه و كشش تكويني به سوي آن رانده مي‏شود، مورد قبول حكيمان است. اما به نظر مي‏رسد كه اين پرسش همچنان باقي است كه آيا اوّلاً و بالذات كمال خود را مي‏خواهيم و مي‏جوييم، يا آنكه كمال را از آن رو مي‏طلبيم كه از دستيابي به آن لذّت مي‏بريم؟


هشتم. باز هم بر اين نكته تأكيد مي‏كنيم كه وقتي مي‏گوييم، غايت فعل اخلاقي، لذّت است، مقصود ما لذت‏هاي پست، گذرا، آني و ناپايدار مادّي و حسّي نيست، بلكه مراد دستيابي به پايدارترين، عميق‏ترين و همه جانبه‏ترين لذّتي است كه براي نوع انسان متصوّر است كه از آن به سعادت تعبير مي‏شود؛ بنابراين، لذّتي كه رنج بيشتري را در پي دارد و يا مانع دستيابي انسان به انواع برتر لذّت است، نه تنها بدان دعوت نمي‏شود، بلكه مانع راه و مخلّ دستيابي به هدف اخلاق است. چه بسيار لذت‏هاي والا و پايداري كه دستيابي به آنها مرهون ترك لذت‏هاي فرودين است. از اين روست كه به ترك آن لذت‏ها و عدم افراط در آنها توصيه شده است:


اگر لذّت ترك لذّت بداني دگر لذّت نفس لذّت نداني


پي‏نوشت‏ها در دفتر مجله موجود است.


ادامه دارد











1 . استاديار، عضو هيأت علمي و مدير گروه فلسفه و كلام پژوهشكده حوزه و دانشگاه، مدرس حوزه علميه قم.


2. issues of moral theory.


3. substative moral issues.


4. normative ethics.


5 . ر. ك: ويليام كي، فرانكنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادي صادقي، موسسه فرهنگي طه، 1376، ص 41 به بعد.


6. teleological theories.


7. deontological theories.


8 . براي تفصيل اين اجمال نگاه كنيد به: علي شيرواني، اخلاق در قرآن، ج 1، درسهاي استاد مصباح يزدي، انتشارات دارالفكر و نيز : اخلاق اسلامي و مباني نظري آن، بخش دوم .


9 . اصل علت غايي كه به تفصيل در فلسفه اسلامي از آن سخن رفته است.


10 . آل عمران / 130.


11 . انفال / 45.


12. ethical egoism


13. utilitarianism


14 . آل عمران / 130.


15 . حج / 77.


16 . صف / 10.


17 . توبه / 11.


18 . طور / 21.


19 . فصّلت / 46.


20 . نجم / 38 ـ 40.


21 . زلزله / 7 و 8 . از اينجا پاسخ پرسش ديگري نيز معلوم مي‏شود و آن اينكه انتظار دين از بشر چيست؟ گاهي گفته مي‏شود كه انتظار دين از انسان آن است كه وظيفه‏شناس باشد و بندگي خدا را پيشه سازد و آنچه را دين بدان فراخوانده انجام دهد و خلاصه مطيعِ كامل فرمان خدا باشد و جز از خداي سبحان فرمان نبرد.


22 . اعلي / 16 ـ 17.


23 . زخرف / 71.


24 . فاطر / 34 ـ 35.


25 . توبه / 72.


26 . نجم / 8 ـ 9.


27 . دعاي كميل.


28 . محمّد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 91، ص 147 ـ 148. (در پاره‏اي از شواهد نقلي از كتاب بنياد اخلاق، تأليف مجتبي مصباح استفاده شده است.)


29 . همان، ص 148.


30 . همان، ص 150.


31 . همان، ص 146.


32 . ابن سينا، الهيات الشفاء، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1363، ص 423.


33 . ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، قم، دفتر نشر كتاب، چاپ دوم، 1403 ق، ج 3، نمط هشتم، ص 337.


34 . بوعلي سينا در اين بيان، در تكميل تعريف معهود، اين نكته را خاطر نشان مي‏سازد كه لذت، تنها ادراك الملائم نيست، كه با علم حصولي نيز سازگار است، بكه هم ادراك است و هم نيل و دستيابي، و اين تنها در علم حضوري به امر مطلوب و ملايم تحقق مي‏يابد.


35 . همان، ص 341.


36 . همان، ص 359.

/ 1