جهاني‏شدن با قرائتي از انديشه امام خميني اهداف جهاني‏شدن - جهانی شدن با قرائتی از اندیشه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهانی شدن با قرائتی از اندیشه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهاني‏شدن با قرائتي از انديشه امام خميني اهداف جهاني‏شدن

اهداف جهاني‏شدن را مي توان از چشم اندازهاي گوناگون بررسي كرد؛ اما آنچه را كه شايد بتوان در اين زمينه به عنوان عامل توافق اين چشم اندازها يافت، فراهم شدن زمينه يكسان ساختارهاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي در ميان كشورها و ملت هاي جهان است.

اگر چه هنوز در باب چگونگي و سير تحول جهاني‏شدن سخن بسيار است، اما عده‏اي بر اين باورند كه نمي توان از اين نكته مهم غفلت كرد كه جهاني‏شدن خوب يا بد، مردمان دهكده جهاني را به يكديگر نزديك كرده و در تعامل، گفت‏گو قرار داده است.

در اين قسمت هم اهداف را بايستي همانند عرصه‏هاي جهاني‏شدن در ابعاد سياسي، فرهنگي و اقتصادي تفسير كرد.

گروهي معتقدند كه جهاني‏شدن در سير رسيدن به اهداف خود، نه يك پروژه كه يك فرآيند است كه به صورت طبيعي در حيات نظام بين‏المللي به وجود آمده و به صورت خودكار به پيش مي رود و در آن، كشورهايي كه از قدرت اطلاعاتي برخوردارند، نقش‏آفريني بيشتري در دنياي جهاني‏شدن ايفا خواهند كرد.طرفداران اين نظريه نيز يكسان نمي انديشند: عده‏اي معتقدند در ساحت و در عرصه اقتصادي، اين روند چيزي جز تحول نظام سرمايه داري نيست كه در آن دوره هاي مشخصي از صعود و نزول را مي‏توان مشاهده كرد و جهاني‏شدن «همان جهاني‏شدن سرمايه» است و در ساحت و عرصه سياسي، عبارت است از پيروزي نهايي سرمايه داري و سياست‏هاي كثرت‏گرايانه ليبرالي كه با پايان جنگ سرد و پايان تاريخ آغاز شده و نشانه آن است كه ليبرال دموكراسي غرب شكل نهايي حكومت‏هاست. فوكوياما از نظريه‏پردازان شاخص اين ديدگاه ست. اما از نگاه نظريه پردازاني چون كاپلان و هانتيگتون اين وضعيت در پي فرو ريختن نظام و دستفاليايي دولتها به پايان مدنيت مي انجامد.

اين دو گروه جهاني‏شدن را يكسويه تفسير مي كنند و به دو نتيجه متفاوت مي‏رسند:

گروه نخست كه از فوكوياما تأثير مي پذيرند، جهاني‏شدن را حاكي از جهان گرايي ليبرال دموكراتيك غرب مي دانند و دسته دوم كه متأثر از هانتينگتون هستند، جهاني‏شدن را متضمن تمدن گرايي متعارض و عرصه برخورد تمدن مي‏دانند. نكته اينجاست كه در اين دو ديدگاه، تمدن و فرهنگ اغلب به جاي يكديگر به كار مي‏روند.

بازتاب منفي ديگر جهاني‏شدن كه در اهداف جا مي‏گيرد، كمرنگ شدن مرزهاي سياسي و نقش مرزهاي جغرافيايي است كه با توجه به ماهيت سرزميني و شكل حكومتي بسياري از كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي جنوب اين مسئله بزرگترين نگراني را به وجود آورده است؛ زيرا اين حكومت‏ها با اقتصادهاي ناتوان خود، امكان هماهنگ نمودن خود را با اين سرعت، ممكن نمي دانند. از سوي ديگر هر چند سياست، قدرت مديريت و هدايت سياسي هر جامعه مجموعه سازمان‏يافته‏اي از مفاهيم و پديده هايي است كه مبتني بر ساختارهاي متفكران سياسي جامعه با رعايت كلي سلايق، تمايلات و خواسته هاي عموم شكل گرفته باشد، ولي جهاني‏شدن سياست، نقش برجسته و وسيع ملت‏ها را در حيطه‏اي فراتر از دولت‏ها و كشورها يا مناطق تعريف مي نمايد و مديريت جامعه جهاني با هدف تنظيم سياست‏هاي اقتصادي و فرهنگي در فضاهاي گسترده و نامحدود مرزي را مورد توجه قرار مي دهد. قزلسفلي در مقاله‏اي به نام «رويارويي يا همزيستي» مي‏گويد:

جهان‏گرايي سياسي در صدد يافتن راه‏حل‏هاي همگاني و جهاني از طريق سازمان‏هاي بين‏المللي و قوانين جهاني است؛ تابتواند به شكل گيري يك جامعه مدني جهاني (GLobal civiL society) كمك كند.

با اين تفاسير در ابعاد سياست جهاني مي توان چنين استنباط نمود كه اين حركت، جهان را به سمت همگرايي هاي گسترده هدايت نموده و به دنبال ارائه شيوه‏اي واحد و منسجم براي اعمال كنترل بر كنسرسيوم هاي جهاني است. اين در واقع همان شعاري است به نام پيوستن به دنياي نوين كه كشورهاي غير عضو از جمله ايران تحت تأثير شديد اين جريان مي باشند.

با استناد به سخنان و ديدگاه‏هاي برخي از نظريه‏پردازان يا سياستمداران غربي، اين قسمت را بپايان مي بريم.

سوئيس مارشالكو يكي از انديشمندان و نظريه‏پردازان غربي در تحليل اهداف و فرآيند مطلوب جهاني‏شدن مي‏نويسد:

«همه ملل بايد حق مالكيت خويش را به يك دولت جهاني ( آمريكا) تفويض كنند، زيرا دوران حكومت مستقل دولت ها به سر آمده است. تمام ارتش ها، ناوگان ها، نيروي هوايي و بمب هاي اتمي بايد تحت كنترل و نظارت آن دولت جهاني قرار گيرند. كانال پاناما، تنگه جبل الطارق، بندر اكيناوا، داردانيل، عدن و كانال كيل بايد دركنترل اداره جهاني باشد.»1

جرج بوش (پدر) در اين مورد از رهبري جهاني آمريكا اين گونه ياد مي‏نمايد:

«اميد بشريت به ايالات متحده است و آمريكاييان مسئوليت بي‏همتايي براي به انجام رساندن كار دشوار آزادي به عهده دارند. در جهاني كه پيوسته در حال تغيير است، رهبري آمريكا ضروري است.2

مك لوهان، تحقق حكومت جهاني يا دهكده جهاني را، در گرو استفاده مدرن از ابزارهاي تـهاجمي در تـمام عـرصـه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي دانسته و جهاني‏شدن را در گرو انقلاب در اطلاعات و ارتباطات نويد داده، مي‏نويسد:

...تفكرليبراليسم بيش از هر فكر ديگري زمينه بسط و عرضه دارد و اگر واقع بينانه بنگريم، بايد منتظر بود كه فرهنگ ها و انديشه هاي گوناگون سياسي به گونه طبيعي در فرهنگ غالب غرب يعني فرهنگ دموكراسي ليبرال حل شوند و حكومت جهاني تحقق يابد.3

آنچه در گفتار و رفتارهاي سياسي سران سياستمدار و انديشمندان غـربي مشهود است، اين نـكته مـهم مي‏باشد كه جهاني‏شدن همان حكومت جهاني آمريكاست كه در جاي جاي كلمات هانتينگتون به چشم مي خورد.وي در تشريح برتري تمدن غرب در مقابل تمامي تمدن هاي موجود چنين ادعا مي‏كند:

مفهوم تمدن جهاني، خود از تمدن غرب برآمده است. در قرن نوزدهم نظريه مسئوليت سفيد پوستان به توجيه گسترش سلطه سياسي و اقتصادي غرب بر جوامع غير غربي كمك كرد.

در پايان قرن بيستم نيز مفهوم تمدن جهاني، در خدمت توجيه سلطه فرهنگي غرب بر جوامع ديگر و نياز آن جوامع به تقليد از روش ها و نهادهاي غربي درآمده است.

جهان گرايي، ايدئولوژي غرب براي فرهنگ‏هاي غيرغربي است. پرشورترين مدافعان نظريه تك تمدني، روشن‏فكراني هستند كه به غرب مهاجرت كرده‏اند.

غرب نخستين تمدني است كه مدرن شد و در كسب فرهنگ مدرنيته پيش گام است، چون جوامع ديگر نيز همين الگوي هاي تعليم و تربيت، كار، ثروت وساختار طبقاتي را اختيار مي‏كنند، فرهنگ غربي مدرن به فرهنگ جهاني سراسر دنيا تبديل خواهد شد4

امام خميني در مقابل اين اعلام قدرت و برتري غربي ها در راه اندازي حكومت جهاني تحت عنوان جهاني‏شدن، قاطعانه خطاب به مسلمانان مي‏فرمايند:

من به صراحت اعلام مي‏كنم كه جمهوري اسلامي با تمام وجود براي احياء هويت اسلامي مسلمان‏ها در جهان سرمايه گذاري مي‏كند و دليلي هم ندارد كه مسلمان‏هاي جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاه طلبي و فزون خواهي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد.

ما بايد براي پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران، برنامه ريزي كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسايل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان، با تمام وجود تلاش نمائيم و اين رابايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم.5

...بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است، چرا كه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست بايد هسته هاي مقاومت را در تمامي جهان بوجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد.6

امام خميني به خوبي اين حقيقت را درك نمودند كه سقوط حاكميت طاغوت پهلوي در ايران اولين قدم در راه مبارزه با نظام استكبار جهاني است، اما قطعا آخرين قدم نخواهد بود؛ چرا كه آمريكا و تمامي نظام هاي استكباري تحمل دوام استقلال يك كشور اسلامي را نخواهند داشت و هشدارهاي امام در فرازهاي پيشين خطاب به بسيجيان به همين دليل است. براي تبديل نمودن اين سياست و فرمايش امام بايستي موارد را به دقت عمل نمود كه عمده و مهم‏ترين آنها عبارت است از اين كه قطعا در راه مبارزه با جهانخواران، شناخت دقيق روابط كفرآلود بين‏المللي امري لازم و ضروري است؛ زيرا به تبع شناخت دقيق دشمنان انقلاب و نظام اسلامي و مطالعه دقيق نظام استكبار جهاني است كه مي توان به برنامه هاي آنها عليه اسلام و مسلمين سراسر جهان آگاه شد و ضمن آسيب شناسي و پي بردن به نقاط ضعف آنها از انقلاب اسلامي دفاع نمود. در اين رابطه شناخت ساختار اجتماعي و عملكرد آمريكا به عنوان شيطان بزرگ و كليه سازمان‏ها و تشكيلات وابسته به آن، كه اداره دنيا را طبق نظم نويني بر عهده دارند، مهم و اساسي است كه بايستي از ابعاد مختلفي مورد دقت و بررسي قرار گيرند؛ از جمله:

ـ اهرم هاي اصلي آمريكا در اداره و سرپرستي نظام‏بين‏المللي چيست؟

ـ نقش آمريكا در سازمان ملل، و سازمان‏هاي تابعه آن و همچنين سازمان‏هاي بين‏المللي و جهاني چيست؟

ـ توحش مدرن يا نظم نوين بين‏الملل چه مختصاتي دارد؟

ـ تشكيلات و سازمان‏هايي كه سازنده و حافظ اصول خودساخته بين‏المللي در ابعاد مختلف هستند، كدامند؟

برنامه ها و ابزارهاي جهاني‏شدن

طراحان پروژه جهاني‏شدن، جهت هجوم به حاكميت هاي سياسي و مراكز تصميم گيري كشورهاي جهان از ابزارهاي متعددي استفاده مي‏كنند؛ به نحوي كه دامنه آن همه شئونات زندگي انسان‏ها و جوامع را دربرگرفته است و از ابعاد گوناگون كليه زواياي تمدن و تعالي و ارزش‏هاي انساني و الهي را محصور نموده و در گسترش گستره وسيع نظام بين‏المللي همه انسان‏ها و امكانات را در خدمت اهواء وآمال دنيايي و مادي قرار داده است.

بنابراين اهداف حكومت جهاني تحت عنوان جهاني‏شدن در حقيقت هجوم به همه امكانات و مقدورات انساني و طبيعي ملل محروم از طريق ايجاد روابط غارتگري بين‏المللي است.

براي اداره و مديريت واحد جهان در دهكده جهاني بايستي تمام سازمان‏ها و مؤسسات وابسته بين‏المللي به شكل منظم و سيستمي با هم مرتبط بوده و اهداف و سياست هاي مجريان جهاني‏شدن را اجرا نمايند.

در اين بخش هر يك از اين سازمان‏ها را مورد بررسي قرار مي‏دهيم.

1. سازمان ملل متحد

اين سازمان از قديمي ترين و فراگيرترين اهرم‏هاي جهاني است كه باظاهري فريبنده در سال 1945 ميلادي به بهانه «حفظ صلح و امنيت بين‏المللي» و با هدف به ظاهر زيباي «توسعه روابط دوستانه ميان ملل» و نيز «همكاري در حل مسائل بين‏المللي كه داراي ماهيت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي يا بشر دوستي است» وبالاخره تحت پوشش فريبنده «ايجاد نظم نوين جهاني» تشكيل گرديد.

1 ـ 1. علت تشكيل و هدف سازمان

جنگ دوم جهاني در حالي بپايان رسيد كه قدرتمندان جهاني ديگر از بكارگيري و مؤثر افتادن چنگ و دندان براي تصاحب و يا تقسيم دنيا خسته و نااميد شده بودند. آنها در انديشه يافتن راهي ديگر براي وصول به مقصود، يكديگر را با نگاه‏ها زير نظر داشتند و عاقبت قرار بر اين شد كه «بايد سازماني جاي جنگ را بگيرد» و بدين ترتيب سازمان ملل متحد براي تصاحب و تقسيم دنيا ميان صاحبان قدرت تشكيل شد.7

از جمله اصول مسلم اين سازمان براي رسيدن به اهداف شوم خود، با اعلام اين كه بايستي «آزادي عقايد گوناگون و احترام به آنان مراعات شود،» در حقيقت مسئله اعتقاد به خداي متعال را كنار گذاشته و به دنبال آن در دومين گام به مسئله اصلي يعني تقسيم دنيا پرداختند.

امام خميني اين ترفند دشمن را به خوبي درك نموده، اعلام مي‏نمايد:

اين سازمان‏ها دست آورد ابرقدرت‏هايي هستند كه مي‏خواهند مردم مستضعف جهان را چپاول كنند.8

...اصل اين سازمان ( سازمان ملل) را خود اينها درست كردند اساس اين سازمانها خود اينها هستند. اگر ساخته خود اينها نبود به چه مناسبت بايد يك كشور يا چند كشور قلدر حق وتو داشته باشند؟ اين را درست كردند براي بازي دادن ملت‏هاي كوچك.9

اين سازمان سپس در طي جلسات متعدد با وضع قوانيني براي تمامي ملل و دول به قصد تصاحب دنيا اقدامات بعدي خود را شروع نمود. بنا به تصريح هدف چهارم از ماده اول منشور سازمان، اين قوانين، نهايتا قوانيني هستند كه جهت هماهنگ ساختن اقدامات ملت‏ها براي نيل به هدف‏هاي تعيين شده در سازمان تعيين و تقنين يافته است و به عبارت روشن تر براي يكپارچه كردن دنيا و ايجاد نظمي جهاني است، بدين معنا كه همه دنيا را با حذف گرايشات، تعصبات، وابستگي هاي قومي و منطقه‏اي، مكتبي و مذهبي، بسان محلات يك شهر، تحت يك مديريت واحد پيوند داده و كليه سيستم هاي فرهنگي، اقتصادي، و سياسي هر كشور هماهنگ با ساير ملل براساس قوانيني كه كيفيت بهره مندي و لذت جويي از امكانات و پرستش عميق تر و ظريف تر بت مادي را سهولت و سرعت بخشد اداره شود.

امام خميني با اشاره به اين كه اين سازمان ابزار سلطه قدرت هاي بزرگ بر جهان بوده، چنين مي‏فرمايند:

اساسا هر تشكيلاتي كه اين ابرقدرت هاي بزرگ در آن دست دارند، اين تشكيلات تشكيلاتي است كه بايد به نفع آنها تمام شود. همين سازمان ملل، همين جلساتي كه در خارج هست، شوراي امنيت، همه اينها در خدمت ابرقدرتها هستند و براي بازي دادن ساير كشورهاست و خود آنها هم اساسا در خدمت ابرقدرتها هستند. سازمان‏هايي كه به هر اسمي اينها درست مي‏كنند، مي‏خواهند بكشند همه را به طرف منافع خودشان.10

1 ـ2. ساختار دروني سازمان ملل

دقت در سازماندهي و تشكيلاتي اين مركز مديريت بيان گر اين واقعيت تلخ است كه به جهت چپاول و سيطره يافتن بر تمامي دنيا، به تأسيس و تحكيم سازمانهايي اقدام كرده‏اند كه مي‏تواند ارزش‏ها و اعتقادات باطل، برنامه ها و سياست‏هاي ظلم گستر آنان را تا عمق جان مناطق و زواياي مختلف جهان، نفوذ دهد.

اركان و كارگزاري‏هاي اين سازمان عبارتند از 6 ركن اصل، مجمع عمومي، دبيرخانه، شوراي امنيت، شوراي قيموميت، ديوان داوري بين‏المللي، شوراي اقتصادي و اجتماعي و شوراها و كميته هاي فرعي مربوط به هر قسمت. سازمان از طريق دو ركن مجمع عمومي و شوراي اقتصادي و اجتماعي برنامه هاي ضروري را براي اجرا ديكته مي‏كند و از طريق دو ركن شوراي امنيت و ديوان داوري، عدم اجراي موارد توصيه و ديكته شده را در قالب تضمين صلح و يا رسيدگي به دعاوي زير سؤال برده و با محكوميت يا دخالت مستقيم در امور داخلي كشور، حاكميت خويش را تثبيت مي‏كنند.

اينك براي آشنايي اجمالي با دستگاه‏هايي كه با هماهنگي سازمان مركزي ملل متحد كانال هاي جريان يافتن حاكميت بر ممالك جهاني است، به معرفي آنها مي‏پردازيم:

1 ـ3. يونسكو

سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد ( يونسكو U.N.E.S.C.O ) به عنوان هماهنگ كننده و ايجاد كننده فرهنگ يكسان جهاني وسياستگذاري آموزشي، علمي و تحقيقاتي به ايفاي وظيفه زير مي‏پردازد:

مأموريت يونسكو، تحريك پيشرفت آموزشي، علمي و فرهنگي، تشويق همكاري بين‏المللي در اين زمينه از طريق كمك به كشورهاي عضو و انجام وظيفه به عنوان مركز آماده‏سازي مطالب مناسب براي آنهاست.11

اين سازمان با اعزام كارشناس و مشاور در موضوعات مختلف به كشورهاي مختلف و اعطاي كمك هاي بلاعوض و ورود از پنجره زيباي اصلاحات آموزشي و تحقيقاتي، ايفاي نقش مي‏كند، و عملاً تمامي كشورها به همكاري خود با يونسكو و نيز اجراي سياست‏هاي بين‏المللي آن مباهات مي‏كنند.

اين سازمان طبق سازمان‏دهي مصوب، موظف است كليه مسائل مربوط به آموزش و پرورش ـ از ريشه‏كني بيسوادي گرفته تا اصلاح نظام آموزشي و مواد درسي و تربيت معلمان و نيز محيط هاي آموزشي و... ـ را و از طريق مركز اطلاعات آموزشي خود سازماندهي نمايد.

از سوي ديگر اين سازمان بايـستي در بـخش ارتبـاط جمـعي، جريان تبليغـاتي جهـاني و نيز موضوع فعاليت هاي رسانه هاي گروهي و مسائل جنبي آنها را مدنظر داشته و به هدايت آنها در مسيرها و اهداف تعيين شده بپردازد. نيز در قسمت مبادلات بين‏المللي خود، بايستي زمينه‏ساز مبادلات انساني براي كسب مهارت‏ها و دريافت آخرين اطلاعات و معلومات و در حقيقت انحلال شخصيت فرد در فرهنگ جهاني و تبديل او به عنصري متناسب با ماشين الحادي نوين براي از ميان برداشتن ناهماهنگي‏ها، باشد.

امام خميني در نفي رسالت يونسكو و توجه به مقوله مهم فرهنگ در عرصه دانشگاه‏ها و مدارس در ساليان پيش هشدار دادند كه:

اين اتفاقي نيست كه مراكز تعليم و تربيت كشورها و از آن جمله ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصا غربي ها و اخيرا آمريكا و شوروي قرار گرفت.12

هجوم دانشجويان پس از طي كردن دوره هاي تحصيلي با آموزش‏هاي غربي و شرقي در دبيرستان‏ها و دانشگاه‏هاي ايران بسوي غرب و احيانا شرق كه رهاوردي جز فرهنگ غربي و شرقي نداشت، چنان فاجعه‏اي به‏بار آورد كه همه ابعاد جامعه را بي قيد و شرط وابسته بلكه تسليم به ابرقدرت‏ها كرد.13

نقش يونسكو در حقيقت در امر علمي، آموزشي و فرهنگي بيان اين واقعيت است كه محصول چنين نظام آموزشي، پديده‏اي دقيقا هماهنگ و همساز با فرهنگ جهاني است.14

1ـ4. بانك جهاني و صندوق بين‏المللي پول (I.M.F)

اين دو، مسئوليت تعيين و اعمال سياست هاي پولي و ارزي، تعيين ارزهاي قدرتمند و كيفيت ثبات آنها، ارزش گذاري ارزها، ايجاد تعادل، يعني تعيين نرخ ربا، تعيين اعتبار بين‏المللي كشورها و شركت‏هاي خصوصي يا چند مليتي و نيز زمينه‏سازي اجراي طرح هاي عمراني هماهنگ با سياست هاي جهاني در كشورهاي گوناگون را برعهده دارد:

از زمان جنگ جهاني دوم نظام پولي غالب بر جهان، نظامي بود كه در سال 1994 در «برتن وودز» آمريكا شكل گرفت كه منجر به وضع اساسنامه و ايجاد صندوق بين‏المللي پول گرديد. اين نظام در حالي شكل گرفت كه اروپاي پيشرفته در ويراني كامل بود و بقيه كشورهاي جهان در فقر و گرسنگي بسر مي‏بردند و تمام آنها طالب كالاهاي آمريكايي بودند.

...مأموريت اصلي صندوق بين‏المللي پول تثبيت نرخ ارزها بود. دول عضو بدين منظور موظف شده بودند كه نرخ رسمي تسعير پول‏هاي خود را به طلا (براي هر اونس طلا 35 دلار) و در نتيجه به دلار با موافقت صندوق در آن نرخ تغييري ندهند، مگر تا حدود حداكثر 10 درصد با اطلاع قبلي صندوق.15

ارتباط كليه سازمان‏هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي، با تبيين وظايف هر يك بخوبي روشن مي‏شود؛ به طوري كه گروه بانك جهاني به عنوان خزانه مالي آنها عمل مي‏كند.

بايد از همكاري يونسكو و بانك جهاني در برنامه‏ريزي آموزشي و تأمين بودجه براي فعاليت هاي آموزشي نام برد كه منجر به فرستادن هيئت هاي كمك به تعدادي از كشورهاي عضو يونسكو در آفريقا و آسيا و آمريكاي لاتين شده است.16

امام خميني با رد اين مردم‏فريبي‏ها در عرصه بين‏الملل، مي‏فرمايند:

سازمان‏هاي كذايي آن جا كه به نفع قدرتمندان و ثروتمندان بين‏الملل است حقوق مستضعفين را ناديده گرفته و جز براي سلطه آنها عملي انجام نمي‏دهند.17

تمام اين سازمان‏ها و گروه‏ها براي طرفداري از قدرتمندان و اين جمعيت ها به‏دست ثروتمندان براي سلطه بر ضعيفان و مكيدن خون محرومان جهان بوجود آمده است.18

بنابراين هدف از اين هماهنگي‏ها دقيقا اجراي برنامه هايي است كه نهايتا بتواند اقتصاد، سياست و فرهنگ كشورهاي مختلف را با سيستم‏هاي حاكم مادي متناسب ساخته و همه اين قسمت هاي گوناگون را از طريق اين نظام‏هاي اجتماعي به مركزيت مادي و حول محور ماده‏پرستي پيوند دهد.19

1ـ5. ايمكو وايكائو

سازمان مشورتي دريايي بين‏الدولي (ايمكو) عهده‏دار همكاري و مبادله اطلاعات ميان دولت‏ها در مورد كشتي‏راني و مسائل جانبي آن بوده و نيز سازمان بين‏المللي هواپيمائي كشوري (ايكائو) تشكيلاتي است كه مسئوليت هماهنگ‏سازي در حمل‏ونقل هوايي را با معيار بين‏المللي بر عهده دارد.

1ـ6. سازمان بهداشت جهاني W.H.O

وظيفه اين سازمان در واقع، تفسير معناي بهداشت در قاموس دنياي اصالت مصرف و اصالت سرمايه و به اصطلاح سعي در بالا بردن سطح بهداشت و درمان جهاني است.

1ـ7. گات

موافقت‏نامه عمومي تعرفه و تجارت گات موافقت نامه‏اي بود براي تصميم‏گيري تجاري دولت‏ها و در چارچوب فعاليت هاي سازمان ملل متحد، براي جهاني كردن تجارت و از ميان برداشتن مشكلات. اين امر موجب گرديد كه صدور كالاهاي مصرفي دنياي ماشينيزم به سمت جوامع مصرفي، افزايش يابد و صنايع ايالات متحده در بازارهاي جهاني تقويت گردد و سيل جريان مواد خام و معادن ملت‏هاي عقب نگه داشته شده به سمت كشورهاي چپاول گر سرعت گيرد و بالاخره امكان نفوذ كشورهاي صنعتي در برنامه‏ريزي اقتصادي ممالك تحت سلطه فراهم گردد. از سوي ديگر گات باعث شد تا كشورهاي كوچك و فقير در حفظ صنايع كوچك و نوپاي خود با مشكل مواجه شوند؛ زيرا در اصل دوم اين موافقت نامه با كمال صراحت تصريح شده كه «استفاده از سهميه وارداتي به عنوان وسيله حمايت از صنايع داخلي، ممنوع است.»20

1ـ8. سازمان جهاني هواشناسي W.M.O

اين سازمان براي هماهنگ‏سازي كشورها در مسير بهره گيري‏از امكانات آنها در ساخت ايستگاه‏ها و مراكز خدماتي و كمك به ايجاد و حفظ سيستم‏هاي مبادله سريع اطلاعات هوايي و نيز كمك به استاندارد كردن مشاهدات هواشناسي‏است.

1ـ9. شركت‏هاي چند مليتي

محور قرار گرفتن ربا در حركت‏ها و ارزيابي ها و در پي آن رسميت يافتن و پذيرش انحصار در سيستم مادي هماهنگ با چرخش سريع كمي و كيفي چرخ‏هاي ماشينيزم، موجب پيدايش و ظهور شركت‏هايي به اصطلاح چند مليتي شد كه قدرت آنها را قطعا از اكثريت امپراطوري هاي شناخته شده، نمي‏توان كمتر دانست؛ شركت‏هايي كه به مرور زمان با ايجاد سازمان‏هاي بين‏المللي و روابط انساني متناسب با حركت خويش، پيوسته رشد نموده و بر گستره قدرت خويش افزوده‏اند. اين شركت‏ها براي فعاليت خويش مرزي نمي‏شناسند و تقريبا در هر جا كه بخواهند پايگاه حكومتي، يعني شعبه‏اي از تشكيلات خود را بر پا مي‏كنند و از هر مليتي و با هر اعتقادي، كارمند و مدير به‏كار مي‏گمارند.

استيفن هايمر در سال 1970 پيش‏بيني كرد كه در فاصله نه چندان دور، رژيمي متشكل از 300 تا 400 شركت چند مليتي بر بيش از 60 تا 70 درصد كل بازده صنعتي جهان حكومت خواهد كرد.21 طبق بررسي‏هايي كه حدود 24 سال پيش، از طرف كميسيون اقتصادي ملل متحد در اروپا صورت گرفت، تعداد شركت‏هاي چند مليتي غربي نزديك به ده هزار شركت اعلام شده و اين تعداد شركت‏هاي چند مليتي كه مقر آنها در اروپاست، حدود /000/50 پايگاه در خارج از اروپا دارند و شركت‏هاي چند مليتي آمريكايي داراي 24 هزار پايگاه در خارج هستند.22


1 - فاتحين جهاني - سوئيس مارشالكور ص 124

2 - نظم نوين جهاني - دانشكده اطلاعات - ص 23

3 - كاووش هاي نظري - محمد جواد لاريجاني ص 271

4 - برخورد تمدنها و بازسازي نظم نوين جهاني - ساموئل هانتيگتون ص 102

5 - صحيفه نور ج 20 / ص 238

6 - رك سخنراني مورخ 2/9/67

7 - رك حكومت جهاني - آكادمي علوم / ص 52 - 50

8 - رك پيام 21/7/61

9 - رك پيام 4/11/60

10 - صحيفه نور ج 16 / ص 324

11 - نقل از راهنماي سازمان ملل متحد - قسمت مربوط به يونسكو

12 - صحيفه نور ج 15 / ص 16

13 - همان

14 - براي اطلاع بيشتر رك موج سوم - الوين‏تافلر

15 - نظام نوين اقتصاد بين‏المللي / ص 163

16 - راهنماي سازمان ملل / يونسكو

17 - صحيفه نور ج 12 / ص 60

18 - همان

19 - براي اطلاع بيشتر رك - رباخواران - آنتي سمسون ص 213 به بعد - تكاپوي جهان - ژان ژاك سروان شرابير

20 - اصول 1-2-3 راهنماي سازمان ملل متحد

21 - شركتهاي چند مليتي و كشورهاي توسعه نيافته - سعيد رهنما

22 - 48 - ودكاكولا / ص 37

/ 1