آنچه در اين مقاله مورد بحث قرار گرفته است، بررسي مسئله نجات، فلاح و رستگاري و عوامل و موانع آن از ديدگاه دو دين توحيدي بزرگ يعني اسلام و مسيحيت است. مسئله نجات از ديدگاه مسيحيت، نجات از گناه و مرگ ابدي است. مهمترين عوامل نجات «ايمان» و «فدا» و نيز از «گناه» و «شريعت» به عنوان موانع نجات، نام برده ميشود. اما مسئله نجات از ديدگاه اسلام، نجات از تمام آلام و عذابهاي روحاني و جسماني عالم پس از مرگ است. عوامل آن «ايمان»، «عمل صالح»، «توبه» و «شفاعت» و موانع آن «گناه»، «كفر»، «شرك» و «نفاق» است. واژگان كليدي: نجات، مسيحيت، اسلام، ايمان، عمل صالح، فيض، فدا، عذاب، گناه، شريعت، توبه. شفاعت. كفر، شرك، نفاق. مسئله فلاح و رستگاري و نائل شدن به حياتي طيبه، سعادتمند و جاودان و نيز نجات از هر گونه درد و رنج و فنا و نابودي، نه تنها يكي از دغدغههاي مهم، بلكه از امور فطري بشر در طول تاريخ حيات وي بوده است. هبوط در اين دنياي فاني و پر از آفت و شرور و مشاهده انواع آلام و رنجهاي دنياي مادي و فكر رهايي از يك وضعيت نامطلوب و يافتن راهي براي پاسخ به نيازهاي روحي و معنوي و ناتواني و عجز علم و تكنولوژي در برآورده كردن اين نيازها از يك سو و سؤالات اساسي بشر دربارة مفهوم نهايي حيات، رابطة انسان با خدا به عنوان سرچشمة حيات و اصل تمام كمالات متعالي و سؤالات اساسي ديگر درباره هدف و غايت زندگي و چگونگي كسب حيات طيبه و جاودان و رسيدن به رستگاري حقيقي از سوي ديگر، موجب شد انديشه نجات براي ابناي بشر روز به روز اهميت فوقالعادهاي پيدا كند. به هر حال، انسان كه موجودي است طالب كمال مطلق و همواره در پي رسيدن به كمال مطلوب و رستگاري ابدي و فرار از فنا و نابودي، دست از تلاش و كوشش برنداشته و فطرتاً ضرورت مسئله نجات و فلاح را در زندگي دنيوي و اخروي دريافته است. تمام تلاش انسان و از جمله برگزيدن ديني خاص، گرايش به مذهب و مكتبي ويژه، پايبندي به اخلاق و يا گوشهنشيني و عزلت، گواه صادقي بر علاقه و عطش او به يك زندگي جاودان و سعادتمند، همراه با رستگاري ابدي است.نوع انساني كه در ميان مخلوقات الهي داراي جايگاهي ويژه و مقامي خاص است، براي رسيدن به سرمنزل مقصود و هدف غايي آفرينش كه همان سعادت حقيقي و فلاح واقعي است، همواره از هدايتهاي تكويني و تشريعي پروردگار خويش از قبيل ارسال رسل و انزال كتب بهرهمند بوده است، اما جهل و بيخبري و غفلت از معرفت حقيقي خالق جهان هستي و عدم شناخت گوهر ذات و شرافت انسانيت خويش و در نتيجه فريفتگي دنيا و مظاهر گوناگون آن و تحير و سرگرداني شديد درباره آينده پرمخاطره خويش، بزرگترين مانع او براي رسيدن به اين هدف بوده است.از اين رو از شاخصههاي مهم اديان، خصوصاً اديان توحيدي كه همواره مدعي نجاتبخشي بشر بودهاند، طرح مسئله فلاح و رستگاري و معرفي ماهيت، عوامل و موانع آن است. فلاسفه دين نيز به اين ويژگي مهم اديان اشاره كردهاند. فيلسوف شهير مسلمان، صدرالمتألهين، در اين باره ميگويد: غرض و هدف كليه شرايع الهي، سوق دادن بندگان به جوار الهي و سعادت لقاي پروردگار و ارتقا از حضيض نقص به ذروة كمال و از ذل و دنائت هبوط در دار دنيا به شرف فضيلت عالم آخرت است.?جان هيك، فيلسوف دين در مغرب زمين، ميگويد:در كليه اديان بزرگ و متكامل جهاني به نوعي، اعتقاد به رستگاري و مبحث نجاتشناسي وجود دارد. در اين اديان عقيده به انتقال از يك حيات اساساً مصيبتبار به وضعيتي كاملاً اميدبخش و بهتر در كار است و هر يك از اين اديان به طرق مختلف از هستي كنوني انسان كه داراي سرشتي گمراهكننده، تحريفكننده، تحريف شده و ناصواب است، سخن ميگويند.حيات كنوني، حياتي است «هبوط يافته» و بيگانه از خدا، حياتي است گرفتار آمده در وهم جهاني. هر يك از اين اديان بر اساس اصل نجاتشناسي خود، طريق خاصي را براي دست يافتن به وصال هستي مطلق پيشنهاد ميكند، از طريق ايمان و در پاسخ به رحمت الهي، از طريق فنا شدن در ذات باري تعالي و يا از راه اخلاص روحي و اخلاقي، به نجات و اشراق راه ميبرند.?در بين اديان توحيدي، اسلام و مسيحيت به طور گستردهاي به طرح مسئله فلاح و رستگاري و حيات جاودان (كه ناظر به بعد اخروي نجات و حيات پس از مرگ است) پرداخته و عوامل و موانع آن به تفصيل براي پيروان خود تشريح كردهاند. از اين رو در اين مقاله تلاش ميشود به بعد اخروي نجات از ديدگاه اين دو دين توحيدي كه همواره مدعي نجاتبخشي بشر بودهاند، به طور خلاصه اشاره شود.
الف) نجات در آيين مسيح
مسئله نجات به عنوان يكي از آموزههاي عمده كتاب مقدس و يكي از مسائل مهم در حوزه كلام و فلسفه دين، همواره مورد توجه متفكران كلامي و فلاسفه مسيحي بوده است.نجاتشناسي در مسيحيت بر اين امر مبتني است كه تمام انسانها به دليل «گناه نخستين»? يا گناه موروثي، ذاتاً فاسد و در حضور خداوند گناهكار و محكوم به مرگند و مرگ عيسي بر صليب و رستاخيز او، تنها عامل نجات انسان است. بنابراين، نجات از گناه و مرگ ابدي، از مسائل بنيادين اين بحث در انديشه كلامي مسيحيت است. در زمان مسيح اين اعتقاد وجود داشت كه گناه آدم و حوا در بهشت بر همه فرزندان و نسلهاي بعدي آنان اثر گذاشته است و تمام انسانها از روزي كه آدم از بهشت رانده شد، گناهكار متولد ميشوند و عيسي نيز اعلام كرد كه آمده است تا افراد بشر را از گناه نجات دهد و يا «بازخريد»? كند. براي بخشايش و نجات انسان از گناه و مرگ، پدر كه در آسمان است، به دليل مهر پدري به ابناي بشر، با قرباني كردن پسر خود و مصلوب شدن او، بشريت را از گناه رها ساخته و نجات داده است. اين امر به نام «بازخريد گناه بشر با خون عيسي» معروف است:خدا براي نجات شما قيمتي پرداخته تا شما را از قيد روشهاي پوچ و بيفايده زندگي كه از اجداد خود به ارث برده بوديد، آزاد كند. قيمتي كه خدا براي آزادي از اين اسارت پرداخت، به طوري كه ميدانيد، طلا و نقره نبود، بلكه خون گرانقيمت مسيح بود كه همچون برهاي بيگناه و بيعيب و لكه قرباني شد.?به اعتقاد الهيدانان مسيحي، از آنجا كه نجات، كار مهم و روحاني خداوند در مورد انسان است، خداوند نجات بشر را اراده كرده و آن را در تاريخ محقق ساخته است و در اين مورد داراي نقشه، برنامه و روشي مشخص است. هنري تيسن در كتاب الهيات مسيحي نقشه نجات را اين گونه بيان ميكند:?. خداوند انسان را خلق فرمود. ?. اجازه داد تا سقوط كند. ?. نجات مسيح را كه براي همه كافي بود فراهم ساخت. ?. عدهاي را براي نجات برگزيد. ?. روح القدس را فرستاد تا كار نجت برگزيدگان را اجرا نمايد.?
عوامل نجات در مسيحيت
مهمترين عوامل نجات و رستگاري از ديدگاه مسيحيت عبارتاند از: ?.فدا مرگ مسيح بر صليب و كفاره شدن او براي گناهان جهت محقق ساختن نجات بشر به عنوان تنها راه نجات حقيقي و رسيدن به حيات ابدي، از اصول بنيادين اعتقاد مسيحي است، به نحوي كه تنها تمايز اساسي بين مسيحيت و ساير اديان شمرده شده است:اساس ساير اديان بر تعاليم بنيانگذاران آنها قرار دارد، مسيحيت با تمام اديان اين تفاوت را دارد كه بر اساس مرگ، بنيانگذار خود قرار گرفته است. اگر مرگ مسيح را به كناري بگذاريم، مسيحيت به سطح ساير اديان نزول خواهد كرد. در اين صورت هر چند هم اخلاقيات عالي خواهيم داشت، فاقد نجات خواهيم بود. اگر صليب را برداريم، قلب مسيحيت از بين خواهد رفت.?
رهيافت مسيحيان به مرگ عيسي
مسيحيان براي فهم معنا و مفهوم مرگ عيسي از سه طريق وارد ميشوند كه هر يك از اين سه راه، بازگوكننده احساس نياز آنان به نجات است:
الف) آزادي از گناه و مرگ
از ديدگاه مسيحيت، تأثير «گناه اصلي»، محيط آلوده به گناه و همچنين گناهان اجتماعي، همگي باعث شقاوت، بدبختي و اسارت انسان و محروم شدن او از سعادت واقعي ميگردند. معنا و مفهومي كه مسيحيان از مرگ مسيح به دست آوردهاند، اين است كه با مرگ او انسان از نيروهاي گناه و مرگ رهايي مييابد. به اعتقاد مسيحيان، خدا مسيح را از مردگان برخيزاند و او را بر گناه و مرگ پيروز گرداند كه اين پيروزي با توكل بر خدا و خضوع و اطاعت از او تا هنگام مرگ بر صليب حاصل شد. پيروزي عيسي بر مرگ و رستاخيز او از مردگان از ديدگاه مسيحيان، نشاندهنده آن است كه خداي توانا قدرت دارد زندگي را از بدترين گونه مرگ و موفقيت را از شديدترين شكست ظاهري، پديد آورد و جانكاهترين درد و رنج را به شادي و سعادت متحول كند.
ب) كفاره گناهان
اثر اجتماعي گناه، جهان آفرينش و نظام اخلاقي و تمام نژاد بشر را آلوده ميسازد و بنابراين، موجب ميگردد انسان احساس آلودگي كند و خود را نيازمند پاك شدن مجدد بداند.در مسيحيت ناديده گرفتن زياني كه گناه بر نظام اخلاقي وارد ميكند و تأكيد بر جنبه شخصي و فردي گناه، كوچك شمردن آمرزشي است كه خدا عطا ميكند و نيز ميتواند به منزلة سبك شمردن گناه تلقي گردد، همان طور كه همه مردم در آسيب وضعي گناه شركت دارند، يك نماينده از سوي بشريت ميتواند كفاره اين گناه باشد. به عقيده مسيحيان، عيسي كفاره آن آسيب را يك باره و براي هميشه محقق ساخت و با تسليم شدن كامل به خدا، ديواري را كه گناه بين خداي بينهايت شايسته و انسان متمرد قرار داده بود، منهدم كرد. اين كفاره شدن را كسي نميتواند انجام دهد، مگر آن كس كه خود بيگناه و با حكمت الهي كاملاً متحد باشد. بر اساس تعاليم مسيحيت، عيسي رنجها و مرگ خود را با آزادي كامل پذيرفت تا با نمايندگي از بشر، كفاره تمام گناهاني باشد كه مردم مرتكب شدهاند و بر اثر آن به خدا بياحترامي كردهاند.
ج) محبت تحولآفرين
سومين رهيافت مسيحيت درباره مرگ عيسي عبارت است از نيروي محبت؛ يعني همان چيزي كه ميتواند در دل مردم اثر كند و آنها را تغيير دهد و زندگي شخص را متحول سازد. مسيحيان عيسي را اسوة الهام و فيضي براي پيروي از وي و تحول يافتن به وسيله او ميدانند.طبق تعاليم كتاب مقدس، حقايقي كه در مرگ مسيح به انجام رسيد، عبارتند از:?. او به جاي گناهان مردم مُرد:وقتي مسيح روي صليب جان خود را فدا ميكرد، بار گناهان ما را به دوش گرفت تا ما بتوانيم از چنگ گناه آزاد شده، زندگي پاكي داشته باشيم.??. مرگ او رهايي از گناه را فراهم كرد:آن روزهاي ناپاك سابق ما با مسيح روي صليب ميخكوب شد. آن قسمت از وجود ما كه دوست داشت گناه كند، ديگر درهم شكسته شد، به طوري كه بدن ما كه قبلاً اسير گناه بود، ديگر در چنگال گناه نيست و لزومي هم ندارد كه اسير و برده گناه باشد؛ چون حالا كه ما نسبت به گناه مردهايم، از تمام جذبه و قدرت آن هم آزاد شدهايم.??. مرگ او باعث مصالحه و آشتي با خداوند گرديد. اكنون حالت جدايي و بيگانگي خداوند و انسان تغيير كرده و حال انسان قادر است نجات يابد:پيغام عجيبي كه خدا به ما داده تا به مردم دنيا برسانيم اين است كه خدا در مسيح بود و مردم دنيا را با خود آشتي داد تا پس از آن نه فقط گناهانشان را به حساب نياورد، بلكه لكههاي گناهشان را هم پاك كند.???. مرگ مسيح باعث فرونشاندن غضب خدا گرديد. بنابراين، بر هيچ كس لازم نيست براي خشنود ساختن خداوند عملي انجام دهد؛ زيرا خداوند قبلاً با مرگ مسيح، راضي و خشنود شده است و راضي كردن مجدد او غيرضروري است:اگر آن موقع كه ما گناهكار بوديم، مسيح با ريختن خون خود اين فداكاري را در حق ما كرد، چقدر بيشتر حالا كه خدا ما را بيگناه ميداند، كارهاي بزرگتري براي ما انجام خواهد داد، مخصوصاً چون مسيح ما را از تمام خشم و غضب آينده خدا نجات داده است.???. مرگ او پايان شريعت را به همراه داشت:با دانستن قوانين مذهبي از چنگال گناه نجات پيدا نكرديم؛ چون نه ميتوانيم آن را رعايت كنيم و نه ميكنيم، ولي خدا نقشه ديگري براي نجات ما كشيده بود. او فرزند خود عيسي مسيح را در بدني مثل بدن انساني ما به اين دنيا فرستاد... .??
?. ايمان
يكي از عوامل مهم نجات در مسيحيت «مسئله ايمان» است. كتاب مقدس نيز بر آموزه ايمان به عنوان يكي از عوامل مهم كسب نجات و رستگاري تأكيد بسيار كرده است.ايمان عهد جديد، به طور خلاصه بر اساس اين اعتقاد قرار دارد كه خدا به وسيله زندگي و رستاخيز مسيح، به نحو قاطعانهاي وارد زندگي بشر گرديد. در قرن اول اگر كسي رستاخيز عيسي را قبول نميكرد، مسيحي نبود. در واقع پايه ايمان مسيحي همان رستاخيز مسيح بود. به هر حال در اعتقاد مسيحي، اركان ايمان، موضوع آشكار ايمان را تشكيل ميدهند كه در سنت طولاني كليسا به صورت اعتقادنامههاي مختلفي خلاصه شدهاند كه «اعتقادنامه رسولان» و «اعتقادنامه نيقيه» از آن قرار است.
آثار ايمان:
ايمان به عنوان يكي از عوامل نجات داراي آثار متعددي در زندگي دنيوي و اخروي است. به نظر آگوستين قديس، ايمان صحيح آغاز نوعي حيات طيبه است و حيات جاودانه نيز در گرو اين ايمان است. يكي از مهمترين آثار «ايمان» در مسيحيت «عادل شمردگي» است. به عبارتي ايمان آوردن باعث «عادل شدن» ميگردد. بنا به گفته نويسنده الهيات مسيحي،?? مفهوم اصلي عادل شدن اين است كه خداوند به عنوان داور عادل اعلام ميدارد هر انساني كه به مسيح ايمان ميآورد، هر چند گناهكار باشد، عادل است؛ يعني عادل شمرده ميشود؛ زيرا در مسيح با خدا رابطهاي عادلانه برقرار كرده است. به گفته وي، نتايج عادل شدن به اين شرح است: ?. از بين رفتن مجازات گناه كه همان مرگ است.
?. حاصل شدن رضايت خداوند.
?. محسوب شدن عدالت مسيح؛ به اين معنا كه فرد مؤمن عدالتي را در بر ميكند كه از آنِ خودش نيست، بلكه به مسيح تعلق دارد و به همين دليل در مصاحبت الهي پذيرفته ميشود.
?. وارث حيات ابدي شدن.
?. داشتن زندگي عادلانه.
?. فيض(لطف الهي) يكي ديگر از عوامل مهم نجات كه در مسيحيت همواره مورد تأكيد متكلمين و فلاسفه مسيحي واقع شده است، «فيض» و يا «لطف الهي» است.يكي از نويسندگان مسيحي درباره مفهوم «فيض» ميگويد: «در واقع فيض را نميتوان توصيف كرد، فقط ميتوان از راه تجربه آن را دريافت.» وي با ذكر اين مطلب كه «فيض رابطه شخصي، خدا با ماست»، تصريح ميكند: «نزديكترين معادل معناي فيض، مهر و عشق پايدار است.»??فيض داراي منابع و ابزارهايي است كه به وسيله آنها در نفس ايجاد ميشود و به اعمال انسان ارزش ميدهد. طبق تعليمات كليساي كاتوليك، دعا و آيينهاي مقدس دو وسيله اصلي براي به دست آوردن فيضند. از بين آيينهاي مقدس نيز دو آيين اصلي عبارتند از: «تعميد» و «عشاي رباني». مسيحيان كاتوليك و ارتدكس پنج آيين ديگر را بر اينها ميافزايند و مجموع آيينها را به هفت ميرسانند.
موانع نجات از ديدگاه مسيحيت
در آيين مسيحيت از «گناه» و «شريعت» به عنوان دو مانع مهم نجات و رستگاري بشر ياد شده است كه به اختصار به تشريح آن ميپردازيم.يكي از نظرهاي مهم قديس اگوستين، بزرگترين پدر راست ديني مسيحي در مغرب زمين، اعتقاد به «گناه اوليه» است. وي تأكيد ميكرد انسان به اين صورت آزاد نيست كه بتواند بين نيكي و بدي، يكي را انتخاب كند. ميراث انسان گناهآلود است و به همين دليل وي به گناه تمايل دارد و اين تمايل آن قدر شديد است كه اگر لطف و فيض الهي كمك نكند، نميتواند بر گناه غلبه كند. انسان به جاي اينكه آزاد باشد، در اسارت گناه به سر ميبرد و فقط با لطف الهي ميتواند از اين بند آزاد شود.طبق تعاليم كتاب مقدس، نتيجه قطعي گناه «مرگ» است. بابهاي دوم و سوم «سفر پيدايش» چنين تعليم ميدهد كه مرگ در نتيجه گناه وارد جهان شد. والدين نخستين ما قادر به داشتن حيات ابدي بودند، ولي پس از اينكه از فرمان خدا سرپيچي كردند، مجازات گناه؛ يعني مرگ، شامل حال ايشان گرديد. گناه آدم و حوا سبب مرگ جسمي آنان نشد، ولي آنها را دچار مرگ اخلاقي كرد؛ يعني طبيعت آنها گناهكار شد و از آن زمان به بعد همه انسانها با طبيعت گناه آلود به دنيا ميآيند.وقتي حضرت آدم گناه كرد، گناه او تمام انسان را آلوده ساخت، گناه او حتي باعث انتشار مرگ در سراسر جهان شد. در نتيجه همه چيز دچار فرسودگي و نابودي گشت؛ چون مردم همه گناه كردند.??
راه نجات از گناه
از ديدگاه مسيحيت، گناه نه تنها مرگ انسان، بلكه خشم و غضب هميشگي خداوند را به همراه دارد و هيچ كس نميتواند خدا را خشنود و راضي كند و انسان را با او آشتي دهد و هيچ كس شايسته اين نيست كه بتواند براي گناهان تمام مردم و يا حتي براي گناه خودش كفاره شود. از اين رو خدا به وسيله مرگ مسيح، كيفر تمام كساني را كه به عيسي ايمان آوردند، پرداخته است، مرگ عيسي بر صليب هم باعث آمرزش گناهان بشر و هم باعث خشنودي كامل خداوند و مصالحه و آشتي او با بشريت گرديد. مرگ او انسان را از مرگ روحاني به حيات روحاني و از قدرت گناه به قدرت خدا و از تسلط شيطان به حاكميت خداوند و ارتباط شخصي و تازه با او وارد كرد و از اسارت و مجازات گناه آزاد ساخت.چون آدم با گناه خود باعث مرگ عده زيادي شد، ولي عيسي مسيح از روي لطف عظيم خدا باعث بخشش گناهان بسياري گشت. آدم با اولين گناه خود باعث شد عده بسياري محكوم به مرگ شوند، در حالي كه مسيح گناهان بشر را به رايگان پاك ميكند و باعث ميشود كه خدا عده بسياري را بيگناه بشناسد.??«شريعت» دومين مانع نجات انسان، در مسيحيت معرفي شده است. در بخشهايي از عهد جديد به شدت عليه «شريعت» سخن گفته شده و شريعت به عنوان يكي از موانع مهم نجات بشر معرفي گرديده است.به اعتقاد مسيحيان، شخصي كه گرفتار مرض گناه است، احتياجش با شريعت و قوانين و دستورهاي نيكوي اخلاقي و امر و نهي برآورده نميشود، بلكه به يك پزشك روحاني احتياج دارد كه قادر باشد او را دگرگون سازد و در او فكر و قلب و اراده جديدي بيافريند تا بتواند آنچه را كه خدا از او ميخواهد، انجام دهد. بنابراين، انجام اعمال و مناسك مذهبي نميتواند هيچ نقشي در رستگاري و نجات انسان ايفا كند. منظور مسيحيان از عبادت، تحصيل نجات و بخشش گناهان نيست؛ زيرا به اعتقاد آنان نجات را نميتوان به وسيله كارهايي كه انجام ميگيرد، به دست آورد، بلكه بخشش از طرف خدا رايگان به انسان عطا ميشود، به شرطي كه به مسيح ايمان آورد. از اين رو عبادت خدا نه جهت تحصيل نجات، بلكه به منظور ابراز محبت و قدرداني به خدا براي نجات رايگاني است كه به انسان بخشيده است.??همين مفهوم در كتاب مقدس چنين طرح شده است:ولي گناه از اين شريعت كه عليه خواهشهاي ناپسند من بود، استفاده كرد و به ياد من آورد كه اين خواهشها نادرستند و در من همه نوع خواهشهاي ناپسند را بيدار كرد. چون فقط در يك صورت كسي ديگر گناه نميكند و آن موقعي است كه هيچ شريعتي نباشد. به اين دليل است كه من تا وقتي كه نميدانستم شريعت واقعاً از من چه ميخواهد، زندگي آسودهاي داشتم، ولي وقتي به واقعيت پي بردم، متوجه شدم كه قانون مذهبي را زير پا گذاشتهام و گناهكار و محكوم به مرگ هستم.??مهمترين ادله مسيحيت در رد شريعت و قوانين مذهبي به عنوان عاملي جهت نجات و رستگاري عبارتاند از: ?. اجراي قوانين شريعت جهت دريافت اجر و پاداش، مذهب را به وسيلهاي جهت تجارت و داد و ستد تبديل ميكند.?. افراد مذهبي را به افرادي منافق و خودپسند و رياكار تبديل ميكند.?. باعث ايجاد يأس و نوميدي انسان جهت تحصيل اجر و پاداش كامل در صورت عدم توانايي در انجام شريعت و نهايتاً سرخوردگي او ميشود.?. به علاوه، كسب نجات، هديه و بخشش مجاني و رايگان از طرف خدا است و هيچ انساني نميتواند آن را با اعمال خود به دست آورد؛ زيرا انسان عاجزتر از آن است كه بخواهد نجات و رستگاري را با عمل خويش كسب كند. به گفته ويليام هوردرن:پولس رسول كه بزرگترين مفسر مسيحيت در عهد جديد است، اولين نبرد مسيحي را كه عليه شريعتي بودن انجام شد، رهبري كرد. تمام مذاهب و از جمله مسيحيت متمايل به شريعتي بودن هستند. شريعتي بودن عبارت است از اعتقاد به اين عقيده كه با اجراي بعضي از قوانين و مقررات ميتوان رضايت خدا را جلب نمود و اجر اخروي دريافت كرد. هم عيسي و هم پولس عليه شريعتي بودن مبارزه كردند. عيسي فرمود: «وقتي انسان آنچه در قدرت دارد، انجام ميدهد بايد خود را غلام بيمنفعت بخواند؛ يعني نبايد در انتظار اجر و پاداش باشد.» به علاوه، عيسي ميفرمايد: «خدا باران خود را بر عادلان و ظالمان ميباراند.»??و??به اعتقاد الهيدانان مسيحي، هدف خداوند از اعطاي شريعت اين نبود كه مردم به وسيله آن نجات يابند؛ چون انسان در اسارت كامل به سر ميبرد و قادر نيست شريعت را اجرا كند. در نتيجه شريعت نميتواند به انسان حيات و عدالت ببخشد، تنها فايده شريعت در اين است كه انسان را متوجه گناه خود كند و قدوسيت خدا را نشان دهد و گناهكاران را به سوي مسيح رهبري ميكند. مرگ عيسي بر صليب ايمانداران را نه فقط از لعنت شريعت، بلكه از خود شريعت نيز آزاد كرد.همچنين كساني كه ميخواهند به وسيله حفظ دستورات مذهبي نجات پيدا كنند، زير لعنت خدا قرار دارند؛ چون در تورات نوشته شده: لعنت بر كسي باد كه حتي يكي از دستورهاي كتاب شريعت را بشكند. پس معلوم ميشود كه هيچ كس نميتواند از راه حفظ قوانين مذهبي نجات پيدا كند.??
ب) بررسي مسئله نجات از ديدگاه اسلام
موضوع نجات و رستگاري و حيات طيبه و جاودان در اسلام، يكي از مسائل مهم و عمدهاي است كه توجه تمام فرقهها و نحلههاي مسلمانان در طول تاريخ بدان معطوف بوده است. نقل روايات متعدد و مهمي از پيامبر عظيمالشأن اسلام كه مستقيماً به موضوع «نجات» پرداخته، به شدت افكار مسلمانان را درباره مسئله نجات به خود مشغول كرده است. حديث «افتراق امت»، حديث «سفينه» و حديث «ثقلين»، سه روايت مهم و عمدهاي است كه مورد عنايت ويژه دانشمندان مسلمان قرار گرفته و آنان به طور مفصل به بحث و بررسي سند و محتواي آن احاديث پرداخته و در تفسير آن سخنان بسياري گفتهاند.به هر حال، مكتب رهاييبخش اسلام كه بنيانگذار عظيمالشأن آن، دعوت خود را با پيام فلاح و رستگاري (قولوا لاالهالاالله تفلحوا) براي بشر آغاز نمود، تا آنجا براي سعادت حقيقي و فلاح واقعي بشر اهميت قائل است كه از جزئيترين امور زندگي انسان در عرصههاي مادي و معنوي تا رسيدن به مقصد و مقصود اصلي و كمال مطلوب و حقيقي و هدف نهايي آفرينش را مورد عنايت ويژه قرار داده و براي لحظه لحظه آن برنامه و روش خاصي در نظر گرفته است. گرچه بررسي مسئله نجات از ديدگاه اسلام مستلزم تحقيق و تفحص كامل در حوزه علومي مانند فلسفه، عرفان، اخلاق، تفسير و كلام است و از توان يك مقاله مختصر خارج مينمايد، در اين مقاله تلاش ميشود ديدگاه كلي اسلام با عنايت به آيات قرآن و به طور خلاصه و اجمال، مورد اشاره قرار گيرد.
عوامل نجات از ديدگاه اسلام
?.ايمان و عمل صالح
در قرآن كريم، ايمان و عمل صالح از مهمترين عوامل سعادت و رستگاري بشر و سرمايه اصلي نجات و كليد درهاي بهشت معرفي شده است.تعبير «ايمان» و «عمل صالح» چنان گسترده است كه تمام مراحل ايمان به خدا و ساير مباني اعتقادي (اعم از اصول و فروع دين) از يك سو و انجام هر گونه كارهاي شايسته فردي، اجتماعي و سياسي و عبادي (اعم از مستحب و واجب) و ترك تمام كارهاي زشت و ناپسند(اعم از حرام و مكروه) را از سوي ديگر شامل ميشود. بنابراين، تمام تكاليف و اوامر و نواهي شرعي و كليه دستورهاي اخلاقي شريعت ناب محمدي(ص) در حيطه عمل صالح قرار ميگيرد.بنا به گفته دانشمندان مسلمان:قرآن به صراحت تعريفي از عمل صالح ارائه نداده است، بلكه تنها بر مصاديق آن تكيه ميكند. ليكن در يك بيان كلي ميشود گفت هر عملي كه وحي الهي يا عقل سليم و فطرت سالم به آن فرمان دهد، عمل صالح است؛ چنانكه ترك آنچه وحي يا عقل و فطرت سليم از آن نهي كرده است نيز عمل صالح است؛ اما براي تعيين مصاديق عمل صالح، عقل كفايت نميكند؛ زيرا عقل فقط بخش محدودي از خوبيها و بديها را، آن هم به نحو كلي، ميتواند مشخص كند، اما بخش عمده خوبيها و بديها و جزئيات احكام كلي عقل را تنها وحي ميتواند تعيين كند و وحي در تعيين جزئيات، اطاعت از اوامر و نواهي رسول خدا را مطرح ميكند و رسول گرامي(ص) عترت طاهرين را عدل قرآن معرفي كرده است.??مرحوم علامه طباطبايي(ره) نيز در تعريف عمل صالح ميگويد: صلاحيت عمل هر چند در قرآن كريم بيان نشده، كه چيست، وليكن آثاري را كه براي آن ذكر كرده است، معناي آن را روشن ميسازد. از جمله آثاري كه براي آن معرفي كرده است، اين است كه عمل صالح، آن عملي است كه شايستگي براي درگاه خداي تعالي داشته باشد. اثر ديگر آن را اين دانسته است كه صلاحيت براي ثواب دادن در مقابلش دارد: «ثواب الله خير لمن امن و عمل صالحاً».?? اثر ديگرش اين است كه عمل صالح كلمه طيب را به سوي خدا بالا ميبرد: «اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه».?? پس، از اين چند اثري كه به عمل صالح نسبت داده، فهميده ميشود كه صلاح عمل به معناي آمادگي و لياقت آن براي تلبس به لباس كرامت است.??
رابطه ايمان و عمل صالح
به اعتقاد انديشمندان مسلمان، ذكر عمل صالح در كنار ايمان در غالب آيات قرآن به اين دليل است كه:صرف ايمان و اقرار به مبدأ و معاد و نبوت، اگر با عمل صالح همراه نباشد، براي انسان سودمند نيست. به بيان دقيقتر، جدايي اعتقاد قلبي از عمل صالح نشانه آن است كه آن عقيده از كمال حقيقت برخوردار نيست؛زيرا عمل صالح از مظاهر و آثار اعتقاد كامل و واقعي است.??بنابراين، همان گونه كه از آيات قرآن و روايات مأثور استفاده ميشود، علاوه بر اقرار زباني و تصديق قلبي در ايمان، عمل صالح نيز بايد با آن همراه باشد؛ زيرا سعادت اخروي مرهون ايماني است كه با عمل صالح همراه باشد. بنابراين، ايمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ايمان، هيچ تأثيري در فلاح و رستگاري انسان ندارد. از اين رو سخن فرقه مرجئه كه در يك نظريه افراطي براي عمل صالح در حيات ديني و معنوي هيچ ارزشي قائل نيستند و صرف ايمان را در نجات انسان كافي ميدانند و سخن فرقه خوارج كه در نقطه مقابل و در جانب تفريط، ايمان را همان طاعات ميدانند و فاقد عمل را (مرتكب گناه كبيره و) كافر ميخوانند و حكم به خلود مرتكب گناه كبيره در آتش ميكنند و همچنين سخن معتزله كه قائل به «منزلة بين المنزلتين» شدهاند و مؤمني را كه مرتكب گناه شود(مؤمن فاسق) نه مؤمن ميخوانند و نه كافر، برخلاف صريح آيات قرآن كريم است. به هر حال: لزوم انضمام عمل صالح به ايمان شرط پاداش است؛ يعني براي رسيدن به پاداش نيكو بايد حسن فاعلي و حسن فعلي در كنار هم قرار گيرد. همچنين اشتراط حسن فاعلي در كنار حسن فعلي، عدم كفايت صرف ايمان به تورات و انجيل و اعتقاد به موسي و عيسي است؛ زيرا كتب انبياي پيشين هم محرف است و هم منسوخ. پس آنچه ميتواند معيار عمل صالح واقع شود، وحي ناسخ؛ يعني قرآن كريم است.??اما ذكر اين نكته نيز لازم است: دخالت عمل صالح در تأمين سعادت و استحقاق اجر الهي و امنيت از خوف و حزن، مانند تأثير ايمان و اعتقاد به اصول دين نيست؛ زيرا براي عمل صالح وقت معين و شرط خاص معتبر است، ليكن براي اصل ايمان به اصول دين و اعتقاد به عناصر محوري آن، زمان خاص يا مكان مخصوص لازم نيست. از اين رو اگر مشركي توبه كند و مؤمن شود و قبل از انجام هر گونه عمل صالح بميرد، نزد خدا مأجور و از خطر معاد مأمون خواهد بود.??
ايمان و عمل صالح در قرآن كريم
مجموع آياتي كه ايمان و عمل صالح را نجاتبخش معرفي ميكنند، به چند دسته تقسيم ميشوند:اول: آياتي كه به طور مطلق(و بدون توجه به نوع مخاطب) ايمان و عمل صالح را شرط نجات و رستگاري برشمرده است، مانند آيات ?? و ?? سوره بقره، ?? سوره هود، ??? كهف، ?? و ?? حج، ?? مريم و آيات ديگر.دوم: آياتي كه اهل كتاب را از آن جهت كه داراي ايمان حقيقي و عمل صالح بودهاند، در آخرت رستگار معرفي ميكند، مانند آيه ?? سوره بقره، ??? تا ??? آل عمران و ?? سوره مائده.مجموعه اين گونه آيات از لحاظ متعلق ايمان نيز به دو گروه تقسيم ميشوند: ?ـ آياتي كه ايمان را به صورت مطلق ذكر كرده است، مانند آيات ?? بقره، ??? انعام، ??? و ?? كهف، ?? فرقان، ?? قصص، ?? سبأ، ??? و ??? نساء، ?? هود، ?? عنكبوت و ?? غافر.?. آياتي كه متعلق ايمان در آنها خدا، توحيد و رستاخيز است، مانند آيات ?? بقره، ?? مائده، ?? طلاق، ? تغابن و ??? آل عمران.
ايمان اهل كتاب و مسئله نجات در قرآن كريم
همانگونه كه گذشت، بعضي از آيات قرآن پيروان ساير اديان توحيدي را به خاطر ايمانشان به خداوند و روز قيامت، رستگار شمرده است. در آيين يهود و مسيحيت نيز ايمان به عنوان يكي از عوامل مهم نجات مورد تأكيد قرار گرفته است. به عبارتي مسئله ايمان، امري بين الادياني است كه هم در متون مقدس اديان توحيدي مورد توجه قرار گرفته است و هم متكلمان و فلاسفه اين اديان آن را مورد بحث و بررسي قرار دادهاند. از اين رو به ديدگاه دانشمندان مسلمان درباره اين گونه آيات و ايمان اهل كتاب اشارهاي ميكنيم. علامه طباطبايي(ره) در ذيل تفسير آيه ?? سوره بقره: «ان الذين ءامنوا و الذين هادوا و النصري و الصابئين من ءامن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم عند ربهم و لاخوفً عليهم و لاهم يحزنون» ميفرمايد:در اين آيه مسئله ايمان تكرار شده است و منظور از ايمان دوم، به طوري كه از سياق آيه استفاده ميشود، حقيقت ايمان است و اين تكرار ميفهماند كه مراد از «الذين امنوا» در ابتداي آيه، كساني هستند كه ايمان ظاهري دارند. بنابراين، معناي آيه اين ميشود كه اين نامها و نامگذاريها ـ از قبيل مؤمنان، يهوديان، مسيحيان و صابئان ـ نزد خدا هيچ ارزشي ندارد و نه شما را مستحق پاداشي ميكند و نه از عذاب او ايمن ميسازد؛ همچنان كه يهود و نصارا به حكايت قرآن ميگفتهاند: «لن يدخل الجنة الا من كان هوداً او نصاري». پس تنها ملاك كار و سبب احترام و سعادت، حقيقت ايمان به خدا و روز جزا و عمل صالح است. اين مطلب در آيات قرآن كريم مكرر آمده است كه سعادت و كرامت هر انساني وابسته به عبوديت است نه نامگذاري، پس هيچ يك از اين نامها مگر با لزوم عبوديت، سودي براي صاحبش ندارد.??حكيم متأله، آيتالله جوادي آملي، نيز در تفسير آيه ياد شده، ميفرمايد: اسامي مكتبها و القاب و عناوين مكتبي به تنهايي اعتبار ندارد و ميزان سعادتمندي يا محروميت انسان از سعادت نيست. هيچ كس به صرف انتساب به ملت و مكتبي اهل نجات نيست و صاحبان ملل و نحل در برابر ميزان قسط و عدل الهي مساوياند، مگر پس از توزين و وضوح خضوع آنان در برابر ملت حق و با اعتقاد به اصول و تعبد به فروع آن. معيار و عامل سعادت انسان، ايمان و عمل صالح و برخورداري از حسن فاعلي و فعلي؛ يعني اعتقاد صائب و اعمال صالح است. ايمان واقعي(يعني ايمان كامل و جامع به تورات و انجيل و قرآن و انبياي گذشته و نبي حاضر؛ يعني حضرت ختمي مرتبت) مايه اجر الهي است. اهل كتاب كه به دين حق نگرويدهاند و بر اثر ابتلا به ثنويت يا تثليث، نپذيرفتن معاد حقيقي، عدم قبول رسالت خاتم پيامبران الهي و ارتكاب مناهي اسلام، فاقد كمالهاي چهارگانه توحيد، نبوت، معاد و عمل صالحند، هرگز مصداق ذيل آيه مورد بحث نيستند. آنچه از ظاهر آيه برميآيد اين است كه عامل نجات انسان در قيامت، اعتقاد به اصول دين و عمل به احكام آن است. مؤمنان يهود، نصارا و صابئان، هر يك كه به خدا و قيامت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند، اجر آنان نزد خدا محفوظ و از خوف و حزن هم مصونند. عناوين و اسامي مكتبها ميزان سعادت نيست، بلكه تنها چيزي كه در سعادت انسان مؤثر است، ايمان به مبدأ و معاد و عمل صالح است؛ عمل صالحي كه ميزان آن وحي است و طبعاً لازمه آن، ايمان به نبوت رسول خدا(ص) است. به اين صورت، ايمان به نبوت هر پيامبري نيز در كنار ايمان به مبدأ و معاد مطرح خواهد شد.??
مصاديق ايمان و عمل صالح در قرآن
همان گونه كه گذشت، ايمان و عمل صالح به عنوان مهمترين عامل فلاح و نجات بشر داراي مصاديق متعدد و گوناگوني است كه در قرآن كريم و سنت معصومان(ع) به طور مفصل به آنها پرداخته شده است. بعضي از اين مصاديق مهم كه در سرتاسر قرآن و آيات متعدد آن مورد تأكيد واقع شده است، عبارتند از: ?. تقوا ?. احسان و نيكوكاري ?. خودسازي و تزكيه نفس ?. جهاد و شهادت ?. ترك هويپرستي و مبارزه با هواي نفس، همراه با خوف و خشيت از خداوند متعال ?. اطاعت از خدا و پيروي از رسول ?. صبر و شكيبايي در برابر شدائد و شكيبايي در راه خدا ?. اخلاص در نيت، عمل و عقيده ?. استقامت و پايمردي در راه خدا ??. صدق و راستي ??. اهتمام به اقامه و حفظ نماز ??. تولي و تبري. ?. شفاعت شفاعت به عنوان يكي از اسباب نجات انسان از عذاب دوزخ، در قرآن كريم و روايات معصومان مورد تأكيد فراوان قرار گرفته است. بنا به گفته علامه طباطبايي(ره)، اخبار دال بر وقوع شفاعت همگي بر اين مطلب دلالت دارند كه در روز قيامت افرادي گناهكار از اهل ايمان شفاعت ميشوند، يعني يا از دخول در آتش نجات مييابند و يا بعد از داخل شدن در آتش از آن بيرون ميشوند.?? از مجموع آيات شفاعت استفاده ميشود كساني كه در قيامت مشمول شفاعت قرار ميگيرند، عبارتند از گناهكاران ديندار و متدينان به دين حق، ولي گناهكاراني كه خدا دينشان را پسنديده است.?? همچنين شفاعت در آخرين موقف از مواقف قيامت به كار ميرود و گناهكار با شفاعت مشمول آمرزش قرار ميگيرد و اصلاً داخل آتش نميشود و يا آنكه بعد از داخل شدن در آتش با شفاعت نجات مييابد.??
?ـ توبه
توبه يكي از آموزههاي مهم و اساسي دين مبين اسلام و يكي از عوامل مهم نجات و رستگاري است كه همواره مورد اهتمام قرآن كريم و تعاليم اهل بيت(ع) بوده است و توبه از مصاديق عمل صالح هم شمرده ميشود، ولي به سبب اهميت و جايگاه ويژة آن در رستگاري ابدي انسان و تأكيد متكلمان مسلمان بر اهميت آن، به عنوان يك مسئله مستقل مورد بحث قرار ميگيرد. آيات متعددي از قرآن كريم انسانها را به توبه از گناه و بازگشت به سوي خدا فرا ميخواند و در روايات متعددي نيز توبه به عنوان «آب حياتي» كه انسان را از هلاكت ابدي نجات ميدهد و به رستگاري ابدي ميرساند، معرفي شده است. تمام فرقههاي مسلمان بر اصل وجوب توبه بر هر شخص مسلماني اجماع دارند، اما اشاعره وجوب توبه را وجوب شرعي و اماميه و معتزله وجوب آن را وجوب عقلي ميدانند.
موانع نجات از ديدگاه اسلام
?. گناه
گناه و معصيت كه در واقع همان نافرماني از خداوند متعال است، مهمترين مانع نجات و بزرگترين عامل هلاكت و شقاوت و ورود به دوزخ به شمار ميرود. به بياني دقيقتر ميتوان گفت تمام اسباب دخول در دوزخ و حرمان از رحمت خداوند كريم، در تحت واژه «گناه» قرار ميگيرد.قرآن كريم «گناه» و معصيت خداوند را مهمترين مانع نجات انسان و عامل سقوط او در عذاب معرفي ميكند و به تشريح مصاديق متعدد آن كه باعث عذاب اليم و خلود در دوزخ ميشود، ميپردازد. از ديدگاه اسلام گناهان به دو دسته گناهان صغيره و گناهان كبيره تقسيم ميشوند. خداوند در مورد گناهان صغيره وعده عفو و آمرزش داده، اما در مورد گناهان كبيره وعده آتش و عذاب داده و توبه از آنها را واجب شمرده است.
?. كفر و شرك و نفاق
اين سه به عنوان سرچشمه تمام گناهان و معاصي و رذايل نفساني مطرحند. قرآن كريم وعده جاودانه بودن عذاب در مورد آنها را داده است و تمام مسلمانان بر خلود كفار و منافقان در جهنم، اجماع و اتفاقنظر دارند.
مقايسهاي اجمالي بين ديدگاه اسلام و مسيحيت
گرچه هر دو دين بر ايمان به خداي واحد و روز رستاخيز و مسئله نجاتبخشي بشر تأكيد ميكنند، در تبيين مسئله نجات داراي اختلافات و تفاوتهاي بسياري با يكديگرند كه به اختصار به آنها اشاره ميشود.?. در حالي كه در مسيحيت، اساس و بنيان اين مسئله بر نجات از گناه و هلاكت ابدي قرار دارد و بر نوعي «نجات اخلاقي» تأكيد ميشود، در اسلام بر نجات از هر گونه شقاوت روحي و عذاب روحاني و جسماني كه پس از مرگ و در عالم برزخ و يا در قيامت و يا در هر دو بر انسان وارد ميشود، تأكيد ميگردد. بنابراين در مسيحيت بر «نجات از اسارت گناه و قدرت مرگ» تأكيد ميشود و در اسلام بر «نجات از شقاوتهاي روحي و آلام و عذابهاي روحاني و جسماني عالم پس از مرگ».?. در مسيحيت اعتقاد بر آن است كه قبل از آنكه بشر بخواهد يا بتواند كاري براي نجات خويش انجام دهد، خداوند به وسيله مرگ عيسي بر صليب، اين مهم را به انجام رسانده و از اين رو تمام پيروان عيسي از اسارت گناه و مرگ رها شده و نجات يافتهاند، اما از ديدگاه اسلام، هر كس خودش بايد با تمسك به قرآن كريم و اهل بيت پيامبر(ع) و با تلاش و كوشش خود و با انجام اعمال صالح و كسب فضايل اخلاقي و تهذيب نفس و پرهيز از گناه در طول حيات دنيوي به آن دست يابد. بنابراين از ديدگاه مسيحيت، «نجات» هم اكنون براي پيروان عيسي حاصل و فراهم است؛ زيرا خداوند با فديه مسيح از انسان راضي گشته و «نجات» را به رايگان به او هديه نموده است؛ ولي در اسلام، «نجات» در گرو ايمان واقعي به اصول محوري دين حق و اعمال صالح است كه انسان حاصل آن را در عالم پس از مرگ خواهد ديد.?. گرچه در هر دو دين بر مسئله ايمان به عنوان يكي از عوامل مهم نجات تأكيد شده است، در تفسير ايمان و تبيين اركان و متعلقات آن، تفاوتهاي بسياري در هر دو دين وجود دارد. در حالي كه در اسلام، علاوه بر اقرار زباني، تصديق قلبي به مبدأ و معاد و نبوت نبي حاضر و وحي ناسخ از اركان ايمان است كه جهت نجات بايد با عمل صالح نيز همراه باشد. در مسيحيت مسائلي همچون فدا، تجسد، تصليب و رستاخيز عيسي، از اركان ايمان مسيحي است كه همواره در انديشه فيلسوفان دين مسيحي نيز به شدت به چالش كشيده شده است.?. در اسلام بر نقش عمل صالح كه گستره آن تمام اصول اعتقادي و فروع دين و كليه واجبات و محرمات شرعي و اخلاقي را در بر ميگيرد، در فلاح و رستگاري انسان تأكيد بسيار شده است، اما مسيحيت علاوه بر آنكه هيچ ارزشي براي «عمل» در نجات انسان قائل نيست، انسان را عاجزتر از آن ميداند كه بتواند براي نجات خويش كاري انجام دهد. از اين رو مسيحيان «نجات» را هديهاي مجاني از طرف خدا ميدانند؛ زيرا به اعتقاد آنان، خداوند قبلاً با مرگ عيسي بر صليب از بشريت راضي شده، خشنود ساختن مجدد او ديگر ضروري نيست. بنابراين، نكته مهم اين است: در حالي كه در اسلام بر تأثير اساسي عمل به قوانين شريعت ناب در فلاح و رستگاري تأكيد بسيار ميگردد، مسيحيت شريعت و قوانين آن را از موانع مهم نجات انسان بر ميشمرد و با طرد شديد شريعت و قوانين آن، تأثير هر گونه عمل حتي اعمال اخلاقي را نيز در نجات انسان مردود ميداند.?. يكي ديگر از عوامل نجات از نظر هر دو دين، مسئله توبه است. در اسلام توبه به معناي بازگشت به سوي خدا، همراه با ترك گناه و معصيت و پشيماني از انجام آن و عزم بر ترك آن است كه از سوي خود فرد انجام ميگيرد و سبب آمرزش گناهان از سوي خداوند ميگردد، ولي در مسيحيت توبه (و يا اعتراف) كه يكي از آيينهاي هفتگانه است، به دست كشيش انجام ميپذيرد؛ به اين معنا كه شخص گناهكار بايد نزد كشيش به گناه خود اعتراف كند تا كشيش او را عفو نمايد و گناهانش را بيامرزد.?. در حالي كه هر دو دين بر «گناه» به عنوان مهمترين مانع نجات تأكيد ميكنند، ديدگاه هر دو دين در اين باره نيز بسيار با يكديگر متفاوت است. در مسيحيت اساس مسئله نجات بر نجات از گناه و قدرت مرگ قرار گرفته است و نفي آزادي اراده و اختيار انسان در ترك گناه به خاطر تأثير گناه آدم و حوا در بهشت بر نسل او و اعتقاد به «گناه اوليه» و يا «گناه اصلي» از اصول بنيادين مبحث نجاتشناسي مسيحي است، ولي علاوه بر آنكه هيچ تبيين روشني از مسئله گناه و معصيت و تفاوت بين گناه صغيره و گناه كبيره در مسيحيت صورت نگرفته است، بعضي از دانشمندان مسيحي نيز مسئله «گناه اوليه و نخستين» را به چالش كشيده و نفي كردهاند. در اسلام با تأكيد بر آزادي اراده و اختيار انسان در انتخاب خير و شر و اينكه هر كس مسئول گناه خويش است، اصل مسئله گناه و تأثير مخرب آن بر روح و روان انسان به صورتي واضح تبيين گرديده و ريشه آن پيروي از شهوات و هواهاي نفساني و شيطاني دانسته شده است.
نقد ديدگاه مسيحيت
موضوع نجات در آيين مسيحيت، همانند «سرابي» است كه تشنگان «حقيقت» را نهايتاً به هلاكت خواهد رساند. بررسي جريانات و حوادث گوناگوني كه در طول تاريخ حيات كليسا به وقوع پيوسته و روشن شدن عمق انحرافات و تحريفاتي كه در اين دين رخ داده است و همچنين به چالش كشيده شدن بسياري از اصول اساسي آيين مسيحيت از قبيل مسئلة ايمان، وحي، تجسد و تصليب در انديشة فيلسوفان دين مسيحي در قرون اخير، اساس مسئلة نجات در اين دين را با پرسش مواجه كرده است. حتي اگر به نقد كشيده شدن اصول بنيادين آيين مسيحيت را كه زماني كوچكترين شك و شبههاي دربارة آنها كفر محسوب ميشد، به حساب بيتعهدي منتقدان به آموزهها و تعاليم ديني بگذاريم و ديدگاه متكلمان سنتي و متون مقدس را ملاك عمل قرار دهيم، باز هم مسئله نجات در مسيحيت با اشكالات و تناقضات عديدهاي مواجه است كه غالباً لاينحل باقي ماندهاند و ريشه در انحرافات و تحريفاتي دارند كه در دين مسيح واقع شده است.به هر حال، نقد ديدگاه مسيحيت در مسئلة نجات از دو منظر درونديني و برونديني قابل بحث و بررسي است. همانگونه كه بسياري از فلاسفة دين از منظر برونديني و با استناد به اصول فلسفي و عقلي، آن را به چالش كشيدهاند، از منظر درونديني نيز بسياري از آن آموزهها داراي اشكالات و تناقضاتي است. از اين رو دانشمندان مسلمان نيز از هر دو منظر و با طرح اشكالات و تناقضاتي كه در عقايد مسيحيان است، به طور مفصل وجوه بطلان و فساد سخنان آنان را تشريح كردهاند.در اينجا به جهت رعايت اختصار، به بعضي از اشكالات وارد بر ديدگاه نجاتشناسي مسيحي نگاهي گذرا ميافكنيم.?. آموزة فدا به عنوان يكي از عوامل مهم نجات كه مورد نقد بعضي از انديشمندان مسيحي نيز قرار گرفته است، اشكالات متعددي دارد كه غالب متكلمان مسيحي از دادن پاسخي قانعكننده به آن عاجزند. اگر بنا به اعتقاد مسيحيت، مرگ عيسي بر صليب، كفارة گناهان همه پيروان او و يا تمام بشريت شد، پس تكليف امتهاي گذشته و قبل از جريان فدا و حداقل انبياي امتهاي قبل، مانند حضرت ابراهيم و موسي(ع) و امثال آنها، چه ميشود؟ آيا آنان با حالت شقاوت و آلوده به گناه از دنيا رفتهاند يا به سعادت رسيدهاند؟ آنان در عالم پس از مرگ چه وضعيتي خواهند داشت؟ بعد از عمل فدا، ايمان به معارف و انجام عمل صالح چه سودي خواهد داشت؟ چرا مسيحيان بايد در آيين اعتراف و سرّ توبه شركت كنند و مجدداً توسط كشيشان كليسا آمرزيده شوند؟ طلب بخشش براي اموات چه معنايي خواهد داشت؟ آيا ممكن است بار سنگين گناه تمام انسانها را بر ذمة يك فرد بيگناه گذاشت؟ يا اخلاقاً ممكن است تمام انسانها فقط به خاطر فدية يك شخص از مسئوليت سنگين گناهاني كه مرتكب شدهاند، معاف گردند؟ پس دوزخ براي چه آفريده شده است؟ آيا اساساً نجات در اين دنياي مادي و فاني ممكن است يا خير؟ نمونههاي ديگري از اين قبيل سؤالات كه تا به حال مسيحيان هيچ پاسخ قانعكنندهاي به آن ندادهاند، اساس مسئلة فدا را تا آنجا با مشكل رو به رو كرده است كه در تفسير آن گفتهاند: مرگ مسيح تنها سرمشقي اخلاقي و حاكي از عشق الهي كسي است كه زندگي خويش را براي ديگران ايثار كرده است. چالش بسيار مهم و اساسي ديگري كه مسيحيت با آن رو به روست اين است كه انجيل برنابا مرگ عيسي را به كلي انكار مينمايد و تصريح ميكند كه يهوديان به جاي عيسي، يهوداي اسخريوطي، شاگرد خيانتكار او را به دار آويختند. بنابراين، در اصل هيچ فديهاي در كار نيست و اصلاً عيسي مسيح مصلوب نشده است تا فدية گناهان بشر گردد و ماية نجات آنان باشد. بنا به گزارش برنابا: همين كه خدا بنده خود را در خطر ديد، جبرييل و رفاييل و ميخاييل و اوريل، سفيران خويش را امر فرمود كه يسوع را از جهان برگيرند. پس آن فرشتگان پاك آمدند و يسوع را از روزنهاي كه مشرف به جنوب بود، برگرفتند و او را برداشتند و در آسمان سوم در صحبت فرشتگاني كه تا ابد خدا را تسبيح ميكنند، گذاشتند.???. اشكال ديگري كه بر عقايد مسيحيت وارد است، اين است كه به اعتقاد آنان، گناه حضرت آدم (ع) در بهشت موجب شد تمام انسانها در حضور خداوند فاسد و محكوم به مرگ گردند و هر انساني كه متولد ميشود، ذاتاً آلوده و گناهكار باشد، اما اين سخن آنان به چند وجه باطل است:اولاً: نهي خداوند در بهشت صادر شده بود و با توجه به اينكه بهشت، دار تكليف نيست، نهي خداوند ارشادي بوده است، نه مولوي.ثانياً: آدم (ع) پيامبر بود و قرآن كريم پيامبران را از ارتكاب گناه و فسق مبرّا و منزه ميداند، به علاوه، آدم(ع) از آنچه در بهشت اتفاق افتاده بود، به درگاه خدا توبه نمود و خداوند هم توبه او را پذيرفت: «فتلقي آدم من ربه كلمت فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»?? ؛«ثم اجتبه ربه فتاب عليه و هدي».??اعتبار عقلي نيز مؤيد اين مطلب است كه به اعتبار وجوب عقلي توبه، خداوند نيز با قبول توبه، گناهان را بيامرزد. بنابراين، اعتقاد به موروثي و ذاتي بودن گناه انسانها خلاف عقل سليم است؛ زيرا اولاً مستلزم آن است كه اصل عفو و مغفرت در مورد هيچ انساني موضوعيت نداشته باشد؛ چون عفو و مغفرت براي محو و باطل نمودن اثر گناهان است و اگر گناه، ذاتي انسان باشد، به هيچ وجه قابل عفو و مغفرت و محو شدن نخواهد بود. ثانياً لازم ميآيد گناه يك انسان، گناهان ديگران هم محسوب شود و آثار سوء گناهان يك انسان گريبان افراد ديگر را كه حتي راضي به آن گناه هم نبودهاند، بگيرد؛ در حالي كه مؤاخذة افراد بيگناه به جرم گناه ديگران، قبيح و مخالف عقل است. همچنين اعتقاد به گناه موروثي، اصل آزادي اراده و اختيار انسان را كه يكي از مهمترين امتيازات انسان نسبت به ساير مخلوقات است، به شدت خدشهدار ميكند.علاوه بر آنچه گذشت، آيات متعددي از قرآن كريم نيز بر مسئوليت هر انساني در قبال اعمال و گناه خودش تأكيد ميكند:«ولا تكسب كل نفسٍ الا عليها ولاتزر وازرة وزر اخري»??؛«من اهتدي فانما يهتدي لِنفسه و من ظل فانما يضل عليها و لاتزر وازرة وزر اخري و ما كنا معذبين حتي نبعث رسولاً»??؛«ولا تزروازرة وزر اخري»?? و «إلا تزرُوازرة وزر اخري و ان ليس للانسان الا ما سعي».???. اشكال ديگري كه بر سخن مسيحيت وارد است آن است كه اثر تمام خطاها و گناهان، هلاكت ابدي است و هيچ فرقي در كوچكي و بزرگي گناه نيست و اصولاً گناه صغيرهاي وجود ندارد؛ در حالي كه عقل نميپذيرد تمامي گناهان را در يك رديف قرار دهد و مثلاً فرقي بين «سيلي زدن» و «قتل» نباشد. عقلاي عالم نيز در تمامي ادوار با تفاوت قائل شدن بين گناهان، براي هر معصيتي اثري خاص و عقاب و سرزنش معيّني قرار دادهاند.?. مسيحيان براي رفع تزاحم بين صفت «عدالت» و «رحمت» خداوند گفتهاند: «مرگ عيسي عدالت خدا را اقناع كرده است.» لازمه اين سخن آن است كه خداوند متعال در افعال و اوصافش، كارهايش را با تفكر و مصلحتانديشي انجام ميدهد و تلاش ميكند عمل خود را با مصلحت وفق دهد و از آنجا كه مصلحت از خارج بر او تحميل ميشود، قدرت او همانند اعمالش محدود است و ديگر هيچ يك از اوصاف واجب الوجود را نخواهد داشت.?. به اعتقاد مسيحيت، مرگ عيسي پايان شريعت را به همراه داشت، حال پرسش اين است كه در اين صورت تكليف شرايع قبل از مسيح چه ميشود. آيا آن شرايع لغو و بيهوده بودهاند يا خير؟ همچنين تكليف حكمت خداوند در ارسال شرايع و انبياي پيشين چه ميشود؟ آيا ممكن است خداوند حكيم هيچ قانون و برنامهاي را براي تنظيم امور زندگي دنيوي و اخروي بشر ارسال نفرمايد؟قرآن كريم با رد مرگ حضرت عيسي و به صليب كشيده شدن او خاطرنشان كرده است كه عيسيبنمريم تنها بنده و رسول خدا بود و جز اين را هم ادعا نميكرد و آنچه را به او نسبت دادهاند، خود او هرگز ادعا نكرده است:«و قولهم انا قتلنا المسيح ابن مريم رسول الله و ماقتلوه و ماصلبوه و لكن شبه لهم»??؛«...و اذ قال الله يا عيسيابنمريم أأنت قلت للناس اتخذوني و امي إلهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لي ان اقول ما ليس لي بحق ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما في نفسي و لااعلم ما في نفسك إنك انت علام الغيوب ما قلت لهم إلا ما امرتني به ان اعبدالله ربي و ربكم».??قرآن كريم، حضرت عيسي را تنها يكي از شفيعان روز قيامت ميشمارد و با اثبات شفاعت او بر انديشة فدا و تصليب خط بطلان ميكشد. ?. صدرالمتألهين، الشواهد الربوبية، ترجمه وتفسير جواد مصلح، چاپ دوم، تهران، انتشارات سروش، ????، ص ???.?. جان هيك، فلسفه دين، ترجمه بهزاد سالكي، چاپ اول، تهران، انتشارات بينالمللي الهدي، ????، ص ??(باتخليص).?. Original sin?. Redemption?. اول پطرس، باب ?، آيه ????.?. هنري تيسن، الهيات مسيحي، ترجمه ط. ميكائيليان، تهران، انتشارات حيات ابدي، ص ???.?. همان، ص ???.?. اول پطرس، باب ?، آيه ??.?. روميان، باب ?، آيه ??.??. اول قرنتيان، باب ?، آيه ??.??. روميان، باب ?، آيه ?.??. روميان، باب ?، آيه ?.??. هنري تيسن، الهيات مسيحي، ترجمه ط. ميكائيليان، تهران، انتشارات حيات ابدي، ص ???.??. براون رابرت مك آفي، روح آيين پروتستان، ترجمه فريبرز مجيدي، چاپ اول، تهران، نشر نگاه معاصر، ????، ص ???.??. روميان، باب ?، آيه ??.??. روميان، باب ?، آيه ????.??. ويليام ميلر، مسيحيت چيست؟ ترجمه كمال مشيري، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حيات ابدي، ????، صص ??و??.??. روميان، باب ?، آيه ??.??. متي، باب ?، آيه ??.??. ويليام هوردرن، راهنماي الهيات پروتستان، ترجمه طه طاووس ميكائيليان، چاپ اول، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ????، ص ??.??. غلاطيان، باب ?، آيه ????.??. آيت الله عبدالله جوادي آملي، تسنيم (تفسير قرآن كريم)، ج ?، چاپ اول، قم، مركز نشر إسراء، ????، ص ??(با تخليص).??. قصص(??)، آيه ??.??. فاطر(??)، آيه ??.??. علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج ?، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ????، ص ???.??. آيت الله جوادي آملي، پيشين، ص ??.??. همان، ص ??، (با تخليص).??. همان، ص ??.??. علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، پيشين، ص ???(با تخليص).??. آيت الله جوادي آملي، پيشين، ص ?? (با تخليص).??. علامه طباطبايي، پيشين، ص ??? (با تخليص).??. همان، ص ??? (با تخليص).??. همان، ص ???.??. برنابا، باب ???، آيه ??.??. بقره(?)، آيه ??.??. طه(??)، آيه ???.??. انعام (?)، آيه ???.??. اسراء(??)، آيه ??.??. فاطر (??)، آيه ??.??. نجم (??)، آيه ????.??. نساء (?)، آيه ???.??. مائده(?)، آيه ??????.