چشم اندازي بر برخي از واقعيت‏هاي پنهان كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان - چشم اندازی بر برخی از واقعیت های پنهان کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشم اندازی بر برخی از واقعیت های پنهان کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان - نسخه متنی

مریم معین الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









چشم اندازي بر برخي از واقعيت‏هاي پنهان كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان

مريم معين‏الاسلام

اشاره:

مسئله الحاق به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان، در ماههاي اخير توجه مراكز مسئول و محافل علمي فرهنگي و ديني را متوجه خود ساخته است و همانند نوع مسائل اجتماعي فرهنگي ديگر نگاههاي متفاوتي به آن دوخته شده است. آنچه پيش روي داريد از موضع مخالفت با الحاق و نگاه نقدي نسبت به آن نگاشته شده است. مقاله‏اي كه پس از اين مي‏آيد از موضع موافقت و در پاسخ به نقد مخالفان مي‏باشد. پيام زن نيز رسالت اصلي خويش در اين دست مسائل را فراهم ساختن زمينه آگاهي بيشتر و فرصت‏دادن به نگاههاي مختلف براي طرح است. اين امر به شرط برخورداري از فضايي سالم براي طرح ديدگاههاي مختلف و دوري از تيره ساختن فضاي ديد، مي‏تواند در رشد آگاهي خواننده و انتخاب صائب و رفع كاستي‏ها كمك‏كار خوبي باشد. طبعا نگاه خود مجله به مسائلي از اين دست را بايد در سرمقاله‏هايي كه به عنوان موضع و نظر مجله به شمار مي‏رود جست.

يكي از مباحثي كه چندي است مورد بحث و چالش در حوزه فكر و انديشه قرار گرفته، الحاق ايران به كنوانسيون محو كليه اَشكال تبعيض عليه زنان است.

اين بحث از ابعاد گوناگون قابل بحث و گفتگو است؛ ابعاد حقوقي، جامعه‏شناختي، روان‏شناختي و ... ولي آنچه كه در اين نوشتار مختصر قصد پرداختن به آن را داريم، چشم‏انداز كلي به بحث است.

ضمنا بايد توجه داشت كليدي‏ترين و مبنايي‏ترين بحثي كه جا دارد به آن پرداخته شود، يافتن لايه‏هاي عميق‏تر و مفاهيم بنيادين‏تر اين بحث است، زيرا تا به مفاهيم بنيادين مطرح در بحث پرداخته نشود، ابعاد تخصصي آن و اهداف طرح كنوانسيون و اين گونه معاهدات بين‏المللي مشخص نخواهد شد.

در پشت الفاظ زيبا و فريبنده اين معاهده، واقعيت و حقيقت پنهاني وجود دارد كه در صورت پذيرش منجر به ذبح تمامي ارزش‏هاي اسلامي (كه خونبهاي هزاران لاله در خون خفته است) خواهد شد. از اين‏رو در نوشتار سعي مي‏شود چشم‏اندازي، گرچه بسيار مختصر به لايه‏هاي دروني اين قرارداد داشته باشيم.

از سوي ديگر به نظر مي‏رسد به جهت ارتباط تنگاتنگي كه بحث معاهدات بين‏المللي با مسئله جهاني‏سازي دارد، بايد به لايه‏هاي عميق و اهداف جدي «جهاني‏سازي» پي ببريم. در صورت توجه به زيرساخت‏هاي اين بحث است كه معاهدات بين‏المللي از جمله كنوانسيون رفع تبعيض، جايگاه خود را پيدا خواهد نمود و آن وقت است كه اهداف دشمن از تأكيد بر همسان‏سازي فرهنگي و ابزار همسان‏سازي كه لوايح و قراردادهاي بين‏المللي است براي همگان مشخص‏تر خواهد شد.

در حال حاضر به جهت طرح جدي اين مسئله در محافل و مراكز علمي، در اين مقاله سعي مي‏شود از زاويه‏اي خاص به مسئله پرداخته شود، اميد است در نوشتارهاي ديگر، بحث به صورت تخصصي‏تر و جزئي‏تر پي گرفته شود.

1 ـ تأكيد بر فردگرايي

از آنجا كه زيرساخت فكري حاكم بر جريان كنوانسيون، ايده اومانيسم است (فلسفه نظري كه به يك نظريه گسترده در قرون اخير تبديل شده است) از اين‏رو مبنا و روح هماهنگ‏سازي فرهنگ، اعتقادات، اخلاق و رفتار (كه هدف جهاني‏سازي است) ايجاد ايدئولوژي واحد مي‏باشد كه مهم‏ترين ايده در اين زيرساخت اومانيسم است.

در كنوانسيون همين روح حاكم است. مي‏دانيم در فلسفه اومانيسم، انسان محور تعيين ارزش‏ها و بايسته‏هاي اجتماعي است و او است كه بايدها و نبايدها را براي خود فرض و تعريف مي‏كند، سپس به دنبال بايسته‏هاي تعريف‏شده، حركت مي‏نمايد و زندگي خود را هماهنگ با آن ساماندهي مي‏كند. در اين فلسفه انسان مبناي حق و باطل است. به بيان ديگر هيچ بايدي نيست مگر آنچه انسان مي‏خواهد. در اين ديدگاه انسان، خود و خواسته‏هايش را مقصد حيات اجتماعي و حيات فردي قرار مي‏دهد.

نقطه مقابل اين طرز تفكر، آن است كه انسان مبناي حق و باطل و ارزش‏ها را در بيرون از خود تعريف كند و به خدا برگرداند، يعني معتقد به پرستش خدا باشد، نه پرستش نفس، كه ثمره اومانيسم است. نقطه اساسي تلاقي و تعارض و درگيري بين تمدن‏هاي مادي و الهي همين مسئله است.

در تمدن الهي آن ارزش محوري كه مي‏بايست در همه تحوّلات و ساز و كارهاي اجتماعي منظور نظر باشد، پرستش خدا است. در تمدن الهي مقصد اين است كه همه عرصه‏هاي اجتماعي دستخوش تكامل و تحوّل در جهت توسعه تقرب و گسترش پرستش شوند، ولي اومانيسم و تمدن مادي، قائل به تعزز نفس در مقابل خدا است و انسان را محور همه تحوّلات و ساز و كارهاي اجتماعي و بايدها و نبايدها مي‏داند. در اين تفكر، انسان با بهره‏گيري از عقل نظري به ايجاد ساز و كارهاي عملي مي‏پردازد و نام اين ساز و كار را مصلحت مي‏گذارد. بايد توجه داشت كه انسان در پي اين مصلحت‏سنجي به دنبال يافتن بهترين راه براي رسيدن به تمنيات خود است و غرض اصلي، توسعه كاميابي از دنيا، توسعه بهره‏وري از جهان و گسترش لذت‏جويي است. مصلحت‏سنجي راه رسيدن به اين لذت‏خواهي را فراهم مي‏كند.

معتقدان اين طرز تفكر درصددند اين ايدئولوژي را در سراسر جهان حاكم نمايند. همان طور كه اين مسئله صريحا در نامه 60 نفر از روشنفكران آمريكايي در دفاع از سياست بوش بعد از 11 سپتامبر آمده است كه اين ايدئولوژي گرچه در آمريكا تحقق پيدا نموده است، ولي متعلق به يك ملت نيست و حق جهاني‏شدن دارد. خيلي واضح در اين نامه مي‏گويند ارزش‏هايي كه در اديان تعريف مي‏شوند، نسبي هستند و حق جهاني‏شدن ندارند.

با توجه به آنچه گذشت، كاملاً مشخص گرديد اينان از لوايحي مثل كنوانسيون به عنوان ابزاري براي قانونمندشدن اين ايدئولوژي در سراسر جهان بهره مي‏جويند.

آنان در پي اين هستند كه انسان را به جاي خدا بنشانند و او را محور تعيين همه ارزش‏ها، بايدها و نبايدها قرار دهند. نيز درصددند اين طرز تفكر را جهاني سازند. به بيان ديگر هدف اصلي، جهاني‏ساختن فرهنگ ليبراليسم، و هنجارسازي ارزش‏هاي
مبنا و روح
هماهنگ‏سازي فرهنگ،
اعتقادات، اخلاق و رفتار
(كه هدف جهاني‏سازي است)
ايجاد ايدئولوژي واحد
مي‏باشد كه مهم‏ترين ايده
در اين زيرساخت
اومانيسم است.

آنان در پي اين هستند كه
انسان را به جاي خدا بنشانند
و او را محور تعيين
همه ارزش‏ها، بايدها و نبايدها
قرار دهند. نيز درصددند
اين طرز تفكر را
جهاني سازند.

غربي است. براي تحقق اين هدف نياز به معاهدات بين‏المللي است، كه كنوانسيون يكي از اين قراردادها است. نمونه بارز اين مسئله، انتشار كتاب راهنماي «آموزش حقوق انساني به زنان و دختران» توسط صندوق سازمان ملل متحد و توصيه به تمام كشورها از جمله ايران براي انتقال مطالب آن به دانش‏آموزان دختر، در كارگاههاي آموزشي است.1
اين متن آموزشي به صراحت كليه اديان را عامل ستم عليه زنان مي‏داند و حمايت آشكار خود را از روابط جنسي نوجوانان، خارج از چارچوب ازدواج، همجنس‏گرايي دختران و همزيستي خارج از خانواده اعلام مي‏نمايد. نيز دختران را به مقابله با آنچه «موانع مذهبي» ناميده است فرا مي‏خواند و ارزش‏هاي جهان غرب را جهان‏شمول معرفي مي‏كند.

واضح است ساده‏نگري است كه با توجه به روح كلي حاكم بر اين معاهده، به ظاهر فريبنده و زيباي آن توجه نماييم و دل خوش داريم كه اينان در پي احقاق حقوق زنان هستند.

قرآن مجيد مي‏فرمايد: «و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتّبع ملتهم؛
صاحبان آئين‏هاي ديگر (يهود و نصارا) هيچ گاه از شما راضي نمي‏شوند، مگر اينكه كاملاً تسليم آنان شويد و دين آنها را بپذيريد.»2
اينكه مي‏فرمايد «تتّبع ملتهم» نه «حتي تؤمن بهم» زيرا آنها پيروي عملي را از ما مي‏خواهند.

همان طور كه اشاره شد آنان در پي هنجارسازي ارزش‏هاي غربي هستند و هيچ چيز جز ذبح تمامي ارزش‏هاي اسلامي، آنان را راضي نخواهد كرد. چقدر زيبا و دقيق امام خميني با نگاه ژرف‏انديش خود به اين هدف شوم، اشاره مي‏فرمايد: دستگاه جبار گمان كرد با زمزمه تساوي حقوق مي‏تواند راهي براي پيشرفت مقاصد شوم خود كه آن ضربه نهايي به اسلام است باز كند.3

2 ـ ناديده‏انگاري ظرفيت‏ها و تفاوت‏ها و استعدادهاي ويژه زنان

هدف كلي كنوانسيون دستيابي به برابري كامل ميان زن و مرد است. به منظور دستيابي به اين هدف كليه اَشكال تبعيض با هر مبناي تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و مذهبي بايد از ميان برود.

منظور از تبعيض در كنوانسيون، هر گونه تمايز يا محدوديتي است كه بر اساس جنس ايجاد شده و بهره‏مندي يا استيفاي حقوق بشر و آزادي‏هاي اساسي را در زمينه‏هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و مدني به طور برابر با مردان مطرح مي‏سازد. به بيان ديگر ناديده‏انگاري جنسيت در برنامه‏ريزي اجتماعي و ناديده گرفتن تمامي تفاوت‏ها است. بايد تأكيد شود كه روح و هدف كنوانسيون برابري و مساوات مطلق است و هيچ تمايز و تفاوتي را (هر چند بر مبناي تعادل و تناسب) برنمي‏تابد، مگر تمايز يا تبعيضي كه به نفع زنان و به منظور جبران عقب‏ماندگي آنان از مردان باشد، يعني هيچ تمايز و استثنا يا محدوديتي در روابط بين دختر و پسر، ازدواج آزادانه، برابري در حقوق و مسئوليت‏ها در زندگي زناشويي و پس از آن مسئوليت‏هاي برابر نسبت به فرزندان ... قابل توجيه و پذيرش نيست.

به طور كلي تفاوت در كنوانسيون نه به معناي برداشتن تحقير تاريخي و تبعيض‏هاي نارواست و نه به معناي شناسايي برابر زن و مرد در انسانيت و ارزشمندي و نه بر مبناي ايجاد تناسب و تعادل در روابط زن و مرد بلكه به معناي ناديده گرفتن تمام تفاوت‏هاست.

اين مسئله يكي از لايه‏هاي پنهان كنوانسيون است كه بدون توجه به آن به عمق جريان پي برده نمي‏شود. نقد اين مسئله مجالي گسترده مي‏طلبد و جا دارد از منظر روان‏شناختي و جامعه‏شناختي به اين مسئله پرداخته شود كه آيا اصولاً امكان رفع هر گونه تفاوت وجود دارد؟ عواقب اين مسئله از نظر روانشناسي4 و جامعه‏شناسي را بايد انديشوران و نظريه‏پردازان به دور از سطحي‏نگري با نگرش علمي جامع و از روي انصاف به تحقيق بپردازند.

آنچه در اين مجال اندك بايد به آن پرداخته شود توجه به اين نكته است كه امروزه در حوزه‏هاي آكادميك و جامعه علمي مغرب‏زمين، دكترين و تز برابري به چالش كشيده شده و فمينيسم سنتي دهه 70 ميلادي حتي از سوي نظريه‏پردازان فمينيسم پُست مدرن مورد نقد قرار مي‏گيرد و بر هر گونه يكپارچگي قواعد جهان‏شمولي خط بطلان مي‏كشد؛ چنانكه از سوي دانشمنداني كه بر اساس تحقيقات ميداني، ويژگي‏هاي منحصر به‏فرد زنان و مردان در گرايش‏ها، رفتارها و ذهنيت‏ها را ترسيم كرده‏اند، مورد انتقادات اساسي قرار گرفته و يك تئوري نخ‏نما شمرده مي‏شود.

فمينيست‏هاي جديد قائل به اين مسئله هستند كه بايستي حق، متناسب با تفاوت‏ها و تمايزها تعريف شود، نه اينكه هر تمايزي را نفي نماييم. اگر قرار باشد براي زن و مرد حقوق و وظايف يكسان تعريف شود، زنان هستند كه متحمل خسارت مي‏شوند، نه مردان، چون بر اساس اين نگاه مردسالارانه، مرد محور قرار گرفته، نه زن.

فمينيست‏هاي جديد اين نكته را مطرح مي‏كنند كه زنان ماهيت و جوهر ذاتي خاص دارند و بايد متناسب با آن حقوق ويژه‏اي را دريافت كنند.5
اسلام از حقوق متناسب با تفاوت‏ها سخن مي‏گويد؛ حقوق متناسب با سرشت انسان كه مترتب بر تفاوت‏هاي جنسيتي است.

حقوق زن در اسلام توسط طراح جهان خلقت با توجه به سرشت متفاوت زن و مرد از نظر طبيعي و فطري، نيز با عنايت به مصلحت و مصالح اخلاقي، خانوادگي و اجتماعي مشخص گرديده است.

بدين جهت احكام اسلام با روح كلي كنوانسيون در تعارض جدي و اصولي قرار دارد، چرا كه روح كلي كنوانسيون، رفع هر گونه تمايز است، در حالي كه در اسلام، تفاوت‏ها مورد پذيرش قرار گرفته است. اين تعارض جدي را چگونه مي‏توان با شرط عدم مغايرت با شرع حل نمود، در حالي كه اسلام در تعارض اصولي و منطقي با كليت كنوانسيون است؟!

گرچه با يك نگاه سطحي، كليات معاهده يعني پيگيري مطالبات و دفاع از حقوق زنان در چارچوب الگوي برابري، در موارد جزئي مخالف شرع نيست؛ نيز به گفته موافقانِ الحاق، پيام مثبت كنوانسيون، پيام اسلام است كه برابري و مساوات مي‏باشد، پس بايد حركت به سمت برابري ادامه يابد و به جهت برخورداري از اين پيام مثبت كنوانسيون كه با پيام اصلي و اساسي پيامبر اكرم(ص) به عنوان منادي توحيد، سازگار است، از نظر موافقان بايد به اين لايحه پيوست، چرا كه كنوانسيون در صدد اجراي قوانين عادلانه نسبت به مرد و زن و هويت‏بخشي به زنان مي‏باشد، اما همان طور كه اشاره شد با مطالعه دقيق و با توجه به لايه‏هاي پنهان كنوانسيون متوجه خواهيم شد كليات اين لايحه با اهداف و برنامه‏هاي شرع سازگار نيست.

نكته قابل توجه اين است كه اسلام در جامعيت خود عهده‏دار هدايت انسان در زمينه‏هاي اعتقادي، اخلاقي و عملي به گونه‏اي هماهنگ و نظام‏مند است. منحصر كردن برنامه‏هاي هدايت‏بخش دين در حوزه عملكردها، غفلت از جامعيت دين محسوب مي‏شود. بر اين اساس، برنامه‏هايي كه با وجود عدم مخالفت ظاهري با احكام فردي، زمينه ابتذال و مفاسد اجتماعي و بي‏هويتي نسل جوان را فراهم مي‏كند و به جاي ايجاد ارزش‏هايي (چون قناعت، همگرايي ديني، اهتمام به حل مشكلات مؤمنان، حسن معاشرت با همسر و فرزندان، گسترش عبوديت) ايجاد روحيه سازش و تسليم در برابر بيگانگان و مصرف‏زدگي و بي‏توجهي به امور مسلمانان، يا تضعيف نهاد خانواده و تقليل خودباوري و توسعه دنياگرايي را در پي داشته باشد، با اهداف اسلامي منطبق نيست و حكومت اسلامي نمي‏تواند به اجراي چنين برنامه‏هايي اقدام نمايد.6
در مجموع بايد گفت كنوانسيون به جهت اين كه بر اساس الگوي برابري، به دفاع از زنان مي‏پردازد، با اهداف دين سازگار نيست. علاوه بر آن نقش‏هاي كليدي و محوري، مثل نقش مادري و همسري ناديده گرفته شده، ناديده گرفتن ويژگي‏ها و توانمندي‏هاي زنان در شكل و محتواي آموزشي، رشته‏هاي تحصيلي و فرصت‏هاي اشتغال، منجر به آثار شومي از جمله تزلزل بنيان خانواده، بالا رفتن سن ازدواج، روابط نامشروع و بحران هويت خواهد شد.

بحران‏هايي كه غرب به ميزان بسيار با آن رو در رو مي‏باشد، نيز بحران كشورهايي كه مدتي است به اين كنوانسيون ملحق شده‏اند، حكايت از اين مسئله دارد.

روح و هدف كنوانسيون
برابري و مساوات مطلق است
و هيچ تمايز و تفاوتي را
(هر چند بر مبناي تعادل
و تناسب) برنمي‏تابد
مگر تمايز يا تبعيضي كه
به نفع زنان و به منظور
جبران عقب‏ماندگي آنان
از مردان باشد.

احكام اسلام
با روح كلي كنوانسيون
در تعارض جدي و اصولي
قرار دارد، چرا كه
روح كلي كنوانسيون
رفع هر گونه تمايز است
در حالي كه در اسلام
تفاوت‏ها مورد پذيرش
قرار گرفته است.

نكته پاياني

در بخش پاياني ذكر چند نكته ضروري است:

1 ـ جا دارد به جاي برخورد انفعالي و يا ايجاد جنجال تيمي متشكل از كارشناسان ديني ـ علمي ابعاد گوناگون قضيه را مورد بررسي قرار دهند تا به جاي اينكه به صورت مبهم و كلي گفته شود كه مفاد اين كنوانسيون با احكام شرع در تعارض است، به صورت مشخص و معلوم، اعلام نمايند كدام مواد كنوانسيون با چه حكمي از اسلام در تعارض مي‏باشد. از طرف ديگر روان‏شناسان و جامعه‏شناسانِ منصف كه از قبل در مورد مسئله جهت‏گيري نداشته باشند، آثار و عواقب سوء اين جريان را از نظر رواني، اجتماعي، عاطفي و ... مطرح نمايند. ضمنا عده‏اي مسئول پيگيري آثار و نتايج اجراي مصوّبات كنوانسيون در كشورهاي ديگر شوند. نهايتا نتايج ارزيابي‏هاي علمي ـ پژوهشي به اطلاع مردم رسانده شود تا اگر قرار است موافقت يا مخالفتي با مسئله صورت پذيرد، كاملاً از روي تحقيق و بررسي‏هاي همه‏جانبه باشد.

2 ـ مهم‏تر از همه اين كه، مدعيان جهاني مسئله بر اساس چه حقي و چه اولويتي به خود اين اجازه را مي‏دهند كه بدون در نظر گرفتن فرهنگ، اعتقادات، آداب و رسوم يك ملت، از طرف خود براي آنان قوانين و مقررات وضع نمايند؟ اين چه دمكراسي است كه عده‏اي بدون هيچ گونه اولويت و برتري خاصي به خود اجازه دهند كه نظريات و ايده‏هاي خود را در قالب معاهدات بين‏المللي به ما تحميل نمايند؛ آن هم به ملتي كه داراي تمدن، فرهنگ و اعتقادات و پيشينه‏اي پر از افتخارِ علمي و فرهنگي است؟! آنان به جهت روح استكباري، هميشه خود را برتر و قيم ديگران مي‏دانند! بايد با اين روحيه مبارزه كرد و به آنان فهماند كه با توجه به برخورداري از فرهنگ غني و ناب اسلام محمدي، از اين توان در جامعه علمي ـ فرهنگي برخورداريم كه بتوانيم لوايح و قوانين لازمه را به دور از هر گونه افراط و تفريط با بهره‏گيري از آبشخور وحي، تهيه و تدوين نماييم كه قطعا ثمره آن رسيدن جامعه به سعادت دنيايي و اخروي خواهد بود.

مولاي متقيان علي بن‏ابي‏طالب(ع) در خطبه دوم نهج‏البلاغه مي‏فرمايد: «تخم گناه و فساد كه توسط افراد سودجو كاشته مي‏شود، محصولي جز بدبختي و هلاكت نخواهد داشت.»
وجود معضلات عديده‏اي چون تزلزل خانواده، افزايش اعتياد، وجود كودكان بدون سرپرست، افزايش آمار طلاق و ... حكايت از آثار شوم پيوستن به اين گونه معاهدات و نسخه‏هاي پيچيده شده توسط بشر را دارد. بايد مسئولان با دقت نظر و احساس مسئوليت بيشتر نسبت به نظام اسلامي و جامعه ديني كه خونبهاي هزاران شهيد به خون خفته است، اقدام نمايند.

3 ـ بايد به اين مهم توجه شود كه وجود برخي از مشكلات در جامعه زنان در كشور ما، به خاطر احكام اسلامي نمي‏باشد، بلكه ناشي از كج‏انديشي و كجروي برخي از متوليان امر در حوزه نظر و عمل است. اين مسئله بايد مورد آسيب‏شناسي قرار گيرد. مجموعه احكام دين با نگاه جامع‏نگر و در صورت اجراي درست، تنها راه دستيابي بر حقوق زنان است؛ آن هم با حفظ نهاد مهمي چون خانواده و ارزش‏هاي اخلاقي و اجتماعي.

بر كليه كارشناسان ديني لازم است كه با اهتمام جدي نسبت به تهيه و تدوين يك معاهده جامع، برگرفته از مباني ديني اسلام ناب محمدي(ص)، جهت ارائه به كشورهاي اسلامي اقدام نمايند، تا الگويي براي جهانيان باشد.


1ـ جولي مرتوس، آموزش حقوق انساني زنان و دختران، ترجمه فريبرز مجيدي، انتشارات دنياي مادر، 1382.

2ـ بقره / 120

3ـ 12/02/1342 پيام حضرت امام (ره) به بازرگانان و اصناف همدان.

4ـ ر.ك: روان‏شناسي زن در نهج‏البلاغه، مريم معين‏الاسلام و ناهيد طيبي، 1379.

5 ـ ر.ك: فرهنگ واژه‏ها، عبدالرسول بيات، با همكاري جمعي از نويسندگان؛ حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري.

6ـ ر.ك: بيانيه دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، خرداد 1382.

/ 1