وجوب دفاع مشروع از نگاه فریقین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وجوب دفاع مشروع از نگاه فریقین - نسخه متنی

یعقوبعلی برجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجوب دفاع مشروع از نگاه فريقين

حجت‌الاسلام دكتر يعقوبعلي برجي

عضو هيئت علمي مدرسه عالي امام خميني(قدس‌سره).

چكيده

دفاع مشروع از حقوق طبيعي انسان بلكه لازمه ادامه حيات هر موجود زنده است. دفاع مشروع در اديان الهي به رسميت شناخته شده است. فقيهان مذاهب اسلامي در دو حوزه از دفاع مشروع بحث كرده‌اند. يكي در كتاب جهاد، كه از دفاع سازمان‌يافته در برابر تهاجم دشمن بحث كرده‌اند. در اين حوزه، فقيهان همه مذاهب به وجوب چنين دفاعي فتوا داده‌اند. و شرايطي را كه براي وجوب جهاد ابتدايي لازم مي‌دانند، در دفاع مشروع لازم نمي‌دانند. حوزه ديگري كه از دفاع مشروع بحث شده دفاع از جان، ناموس و مال خود و ديگران در برابر تجاوزگران است. در اين مقاله روشن شده است كه در اصل مشروع بودن چنين دفاعي فقيهان اتفاق نظر دارند، گرچه نسبت به وجوب آن در بعضي موارد مانند دفاع از مال اختلاف نظر وجود دارد.

واژه‌هاي كليدي:

جهاد، دفاع مشروع، فقه، حقوق.

دفاع مشروع از حقوق طبيعي انسان، بلكه لازمه ادامه حيات هر موجود زنده است. آثار تاريخي نشان مي‌دهد كه از دوران باستان جنگها به دو دسته مشروع و نامشروع تقسيم مي‌شده و دفاع از مصاديق جنگهاي مشروع به حساب مي‌آمده است. دفاع در اديان الهي از جمله يهود، مسيحيت و اسلام به رسميت شناخته شده است. فقيهان مذاهب اسلامي در دو حوزه از دفاع مشروع بحث كرده‌اند: يكي در كتاب جهاد، از دفاع سازمان‌يافته در برابر تهاجم و تجاوز دشمن؛ و ديگري از دفاع فردي يا گروهي از جان و ناموس و مال خود و ديگران در برابر تجاوزگران. در اين مقاله، ديدگاه فقيهان مذاهب مختلف اسلامي را در اين دو حوزه مورد بحث قرار داده‌ايم.

الف) دفاع سازمان‌يافته

در اين بخش، نخست ديدگاه فقيهان شيعه و سپس ديدگاه فقيهان ديگر مذاهب را مرور مي‌كنيم.

1. ديدگاه فقيهان شيعه

فقيهان اهل‌بيت(عليهم‌السلام) دفاع سازمان‌يافته در برابر تهاجم دشمن به سرزمين اسلامي و مسلمانان را واجب دانسته و هيچ‌يك از شروطي را كه در وجوب جهاد ابتدايي ذكر كرده‌اند در جهاد دفاعي لازم نشمرده‌اند. ابوالصلاح حلبي در اين‌باره نوشته است:

جهاد با كافران و جنگ‌طلبان فاسق واجب است... پس اگر از ناحيه بعضي كافران و جنگ‌طلبان بيم تجاوز به بعضي از سرزمينهاي اسلامي برود، بر اهالي تمام اقليمها لازم است با دشمنان متجاوز نبرد كنند. تفاوت جهاد نوع دوم (دفاعي) با نوع اول (ابتدايي) در آن است كه جهاد نوع اول، ابتدايي است كه تنها در صورتي كه فرمانده حق و معصوم مردم را به جهاد دعوت كند، بر مردم واجب مي‌شود. اما نوع دوم از جهاد اين‌گونه نيست و در هر صورت بر مردم واجب است، زيرا اين جهاد براي ياري اسلام و دفع دشمنان از سرزمينهاي اسلامي است و اگر دشمنان اسلام دفع نشوند، حق نابود مي‌گردد، دشمنان بر سرزمينهاي اسلامي مسلط مي‌شوند و كفر رواج پيدا خواهد كرد.1

شيخ طوسي در كتابهاي متعدد فقهي خود به جهاد دفاعي اشاره كرده و بعضي مباحث مربوط به جهاد دفاعي را عنوان كرده است. همو در كتاب النهاية، پس از آنكه مشروعيت جهاد را تنها در صورت حضور معصوم(عليه‌السلام) يا منصوب خاص از جانب معصوم پذيرفته و جهاد همراه با پيشوايان جور و غيرمعصوم را خطا شمرده، به دو مصداق از جهاد اشاره كرده كه در آن دو مورد جهاد در هر صورت مشروع بلكه لازم ‌است:

1. هرگاه جامعه و سرزمين اسلامي از جانب دشمن مورد تهديد واقع شود، به گونه‌اي كه بيم نابودي جامعه اسلامي برود.

2. هرگاه گروهي از مسلمانان مورد تهديد دشمن قرار گيرند.

وي در پايان به صراحت اعلام كرده كه در اين دو صورت جهاد لازم است و مجاهد بايد قصد دفاع از خود و يا حوزه اسلام و مؤمنان را بنمايد، نه قصد جهاد همراه امام جائر يا وارد نمودن كفار به اسلام (جهاد ابتدايي) را.2

ايشان در كتاب الاقتصاد به صراحت اعلام كرده كه هيچ‌يك از شرايط خاص جهاد ابتدايي در دفاع معتبر نيست.3 شيخ در كتاب المبسوط، دفاع را ضمن يك فرع فقهي مطرح كرده است. آن فرع اين است كه پس از احرام اگر دشمن مانع از داخل شدن حاجي در حرم شود چه بايد كرد. شيخ نوشته است:

در صورتي كه دشمن مشرك باشد، بر حاجي واجب نيست با آنان نبرد كند، زيرا جنگ با مشركان جز با اجازه امام معصوم(عليه‌السلام) يا براي دفاع از جان خود و دفاع از اسلام واجب نيست و فرض فوق هيچ‌يك از اين دو مورد نيست.4

سلار در المراسم العلوية علاوه بر دفاع از جان، دفاع از اموال و اهل و عيال را نيز مطرح كرده است.5

قاضي ابن‌براج به مصداق ديگري از دفاع اشاره كرده و نوشته است:

اگر مسلماني كه اسير دست دشمن است فرار كند و آنان او را بيابند، او حق دارد از خويشتن دفاع كند. پس اگر دفاع او منجر به كشته شدن كسي شود كه در پي اوست بر او چيزي نيست.6

راوندي در كتاب فقه القرآن به دليل مشروع بودن دفاع پرداخته و اين آيه شريفه را ذكر كرده است: « فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم...»7 پس هر كس ستم به شما كرد، به همان‌گونه كه بر شما ستم مي‌كند، بر او ستم روا داريد». وي سپس نوشته است:

ممكن است بتوان براي مشروعيت دفاع به اين آيه استدلال كرد. طبق آيه، آن‌گاه كه دشمن به مسلمانان هجوم كنند، به گونه‌اي كه بيم استيلاي دشمن رود، جهاد با دشمنان متجاوز و مقابله به مثل واجب خواهد بود ولو امام عادلي فرماندهي اين جهاد را به عهده نداشته باشد. و مجاهد در نبرد خود، قصد دفاع از خويشتن و دفاع از اسلام و اهل و عيال خود را بنمايد، نه قصد جهاد ابتدايي همراه امام جائر را.8

ابن‌زهره نيز در غنية النزوع به صراحت بر واجب بودن دفاع در صورت تجاوز دشمن فتوا داده است.9

ابن‌حمزه پس از آنكه اصل جهاد را واجب كفايي معرفي كرده است، در دو جا آن را واجب عيني مي‌داند: يكي در فرض كه امام از شخص دعوت به جهاد كند و ديگري در صورتي كه از جانب دشمن بر اسلام و يا جان و مال مسلمانان احساس خطر شود.1

همچنين ابن‌ادريس حلي11 در السرائر، حلبي در اشارة‌ السبق،12 محقق در شرائع الاسلام13 و مختصر النافع،14 يحيي‌بن‌سعيد الهذلي در الجامع للشرائع،15 علامه حلي در كتابهاي قواعد الاحكام،16 تبصرة المتكلمين،17 تلخيص المرام18 و منتهي المطلب،19 شهيد اول و ثاني در لمعه و شرح لمعه،2 بر لزوم دفاع به هنگام تجاوز دشمن فتوا داده‌اند.

كامل‌ترين تقسيم در مورد انواع جهاد و دفاع را انديشمند ژرف‌انديش كاشف الغطا انجام داده است. آن فرزانه جاويد ابتدا جهاد را به پنج قسم تقسيم كرده است. آن پنج قسم عبارت‌اند از:

1. جهاد براي حفظ سرزمين و جامعه اسلامي از هجوم كفار.

2. جهاد براي دفع متجاوزان از تسلط بر جان و ناموس مسلمانان.

3. جهاد براي دفاع از گروهي از مسلمانان كه با كفار در حال نبردند و خوف استيلاي كفار بر آنان مي‌رود.

4. جهاد براي خارج ساختن دشمن متجاوز از سرزمينهاي اسلامي پس از استيلاي آنان.

5. جهاد ابتدايي براي نشر و ترويج اسلام و دعوت كفار به اسلام.

وي سپس به بيان تفاوت ميان چهار قسم اول كه از مصاديق جهاد دفاعي هستند و قسم پنجم كه جهاد ابتدايي است پرداخته و پس از ذكر چهارده فرق ميان اين دو نوع جهاد به سه نوع ديگر از دفاع اشاره كرده است. كاشف الغطا تصريح كرده كه فقط عنوان «دفاع» بر اين سه نوع صادق است، نه عنوان جهاد؛ لذا احكام خاص جهاد نيز بر اين سه نوع دفاع بار نمي‌شود. او آن سه نوع دفاع را، دفاع از جان، دفاع از ناموس و دفاع از اموال معرفي كرده است.21

2. ديدگاه فقيهان ديگر مذاهب

فقيهان چهار مذهب معروف اهل‌سنت نيز در اصل وجوب دفاع مشروع با فقيهان اهل‌بيت(عليهم‌السلام) هم‌عقيده هستند. در اين قسمت نمونه‌هايي از فتاوي فقيهان هر يك از چهار مذهب را ذكر مي‌كنيم.

الف) فقيهان حنفي

احمد‌بن‌محمد بغدادي و علي‌بن‌ابي‌بكر مرغيناني نوشته‌اند:

اگر دشمن بر سرزمين مسلمانان هجوم آورد، بر همه مسلمانان واجب است كه دفاع كنند و بايد زنان حتي بدون اجازه شوهر و بردگان بدون اجازه مولايشان براي دفاع به پا خيزند.22

بكر‌بن‌مسعود كاشاني، يكي ديگر از فقيهان حنفي مذهب، نوشته است:

هنگامي دعوت كوچ براي جنگ همگاني باشد و آن زماني است كه دشمن به بلاد مسلمانان هجوم آورده باشد. در اين فرض دفاع واجب عيني است و بر تك‌تك مسلماناني كه توانايي دفاع دارند، واجب است دفاع كنند.23

ب) فقيهان مالكي

مالك‌بن‌انس در الموطأ بر وجوب دفاع در مقابل خطر و تجاوز غيرمشروع تصريح كرده است.24

ابوعمر يوسف‌بن‌عبدالله نمري، از فقيهان مالكي، نوشته است:

وجوب جهاد دوگونه است. يكي از آن دو وجوب عامي است كه

بر تمام كساني كه توانائي دفاع و نبرد دارند به صورت عيني واجب مي‌شود و آن در صورتي است كه دشمن به سرزمين اسلامي وارد شده و با مسلمانان به جنگ پرداخته باشد. در اين فرض، بر تمام اهالي، پير و جوان، واجب است كه براي دفاع به پا خيزند و احدي نبايد تخلف كند

و اگر اهالي آن سرزمين از دفع دشمن ناتوان باشند، بر اهالي سرزمينهاي نزديك و مجاور، كم باشند يا زياد، واجب است براي دفاع خارج شوند.25

محمد‌بن‌احمد كلبي در كتاب القوانين الفقهية26 و خليل‌بن‌اسحاق‌بن‌موسي جندي‌مالكي در مختصر27 نيز بر وجوب عيني بودن دفاع مشروع تأكيد كرده‌اند.

ج) فقيهان شافعي

شافعي در الام دفاع در مقابل تجاوز را واجب دانسته است28 و فقيهان پيرو مذهب شافعي نيز بر وجوب عيني بودن دفاع تأكيد كرده‌اند. يحيي‌بن‌شرف نووي در اين‌باره نوشته است: «در صورتي كه مشركان به سرزمين اسلامي تجاوز كنند، بر اهل آن بلد لازم است تا آنجا كه امكان دارد دفاع كنند».29

د) فقيهان حنبلي

فقيهان حنبلي نيز بر ضرورت و وجوب عيني دفاع مشروع تصريح كرده‌اند. عبدالله‌بن‌احمد‌بن‌قدامه نوشته است:

جهاد در دو موضع واجب عيني است... دوم: آن‌گاه كه كفار در بلاد مسلمانان فرود آيند، بر اهل آن بلد واجب عيني است كه براي دفاع با كفار نبرد كنند و احدي حق تخلف ندارد.3

ب) دفاع از جان و ناموس و اموال از ديدگاه فقيهان شيعه

فقيهان پيشين شيعه درباره دفاع فردي يا گروهي از جان، حريم و اموال در «كتاب الحدود» بحث كرده‌اند. نخستين فقيهي كه اين نوع دفاع را مورد توجه قرار داده، شيخ طوسي در كتابهاي النهاية و المبسوط است. وي در كتاب النهاية كه يكي از متون اصلي فقه به شمار مي‌آيد نوشته است:

دزد نيز محارب است، آن‌گاه كه دزد به انسان حمله كند، شخص مجاز است با او مقابله كند و او را از خود دور سازد. و اگر اين دفاع منجر به كشته شدن دزد شود، بر وي قصاص و ديه نيست و خونش هدر است.31

شيخ طوسي در كتاب ديگرش به نام المبسوط في فقه الامامية، بابي را تحت عنوان «كتاب الدفع عن النفس» باز كرده و مسائل مختلف مربوط به دفاع مانند تأثير دفاع در رفع مسئوليت كيفري از مدافع، تناسب دفاع با تجاوز، گستره دفاع مشروع و... را متعرض شده است.32 بعد از شيخ تا زمان محقق حلي(قدس‌سره) فقيهان تنها به ذكر بعضي فروعات مربوط به دفاع بسنده كرده و بابي را به اين بحث اختصاص نداده‌اند. به عنوان مثال، قاضي ابن‌براج در حد زنا به دفاع از ناموس اشاره كرده و در پاسخ به اين سئوال كه اگر در خانه‌اي كشته‌اي يافت شود و صاحب‌خانه ادعا كند كه او را بدين خاطر كشته است كه در حال زنا با زوجه‌اش يافته، حكم چيست، نوشته است:

اگر صاحب‌خانه بينه‌اي دارد كه ادعاي او را تصديق كنند و شهادت دهند، بر قاتل قصاص نيست و اگر قاتل بينه‌اي ندارد، در اين صورت قول قول ولي مقتول است و قاتل قصاص مي‌شود.33

قاضي ابن‌براج در كتاب ديگرش به نام المهذب34 و راوندي در فقه القرآن35 دفاع در برابر دزد را عنوان كرده‌اند و در صورت كشته شدن دزد خونش را هدر دانسته‌اند. ابن‌ادريس نيز در مبحث حد محارب، دفاع از حمله دزد را با تفصيل بيشتري مطرح ساخته و پس از معذور شمردن مدافع در مورد جرائمي كه مرتكب شده، به مسئله تناسب دفاع به حمله نيز پرداخته است.36 پس از شيخ طوسي نخستين فقيهي كه براي دفاع مورد بحث باب مستقلي قرار داده، محقق حلي در كتاب شرائع است. آن محقق فرزانه در «كتاب الحدود»، پس از تعريف حد و تعزير و بيان تفاوت آن دو، مباحث مربوط به هر يك از حد و تعزير را در قسم مجزايي مورد توجه قرار داده است. او در قسم اول ضمن شش باب درباره جرائمي كه موجب حد است بحث كرده و در قسم دوم در سه باب، جرائمي را كه موجب تعزير است بيان كرده و باب سوم را به دفاع و احكام آن اختصاص داده است.37

محقق حلي با تخصيص بابي به اين موضوع‌، دفاع مشروع و مسائل مربوط به آن را وارد مرحله جديدي كرده و پس از ايشان فقيهان در پايان «كتاب الحدود»، بابي را به احكام دفاع مشروع اختصاص داده‌اند و همان فروعاتي را كه محقق حلي مطرح كرده، با اندكي تغيير در عبارت تكرار كرده‌اند. عده‌اي از فقيهان نيز در شرح شرائع به مباني و ادله اين فروعات اشاره نموده‌اند. اين روند تا عصر حاضر نيز ادامه يافته‌ است. از فقيهان معاصر، امام خميني38 از دو جهت ابتكار تازه‌اي در مسئله ايجاد كرد. يكي آنكه بحث دفاع را در ذيل كتاب امر به معروف و نهي از منكر مطرح ساخت و ‌براي اولين بار مبحث دفاع جايگاه مناسب خود را در مجموعه بابهاي فقهي يافت، زيرا دفاع از شاخه‌ها و يكي از مراتب بالاي نهي از منكر محسوب مي‌شود. ابتكار ديگر امام اين بود كه هر دو نوع دفاع يعني دفاع سازمان‌يافته در برابر متجاوزان به سرزمين و امت اسلامي و دفاع فردي و گروهي در مقابل تجاوز به نفس و ناموس و اموال را در يك‌جا مورد بحث قرار داد، همچنين در مفهوم تجاوز نيز قائل به توسعه شد و تجاوز را ‌تنها به تجاوز فيزيكي تفسير نكرد و هر نوع سلطه اجنبي، اعم از فرهنگي، اقتصادي و سياسي را از مصاديق تجاوز به شمار آورد. تفصيل بيشتر درباره اين نوع دفاع در مبحث گستره و قلمرو دفاع مشروع خواهد آمد.

ج) دفاع از جان و ناموس و اموال از ديدگاه فقيهان اهل‌سنت

فقيهان مذاهب مختلف عامه درباره دفاع از نفس، ناموس و اموال ديدگاههاي گوناگوني ارائه داده‌‌اند كه تفصيل اين بحث در مبحث گستره و قلمرو دفاع مشروع خواهد آمد. از اين رو براي پرهيز از تكرار، از طرح و بررسي آن مباحث در اين قسمت خودداري مي‌كنيم.

د) دلايل دفاع مشروع از نگاه فريقين

چنان‌كه گذشت، اصل وجوب دفاع از نگاه فقيهان فريقين امري مسلّم و روشن است. به همين جهت فقيهان فريقين كمتر به طرح و بررسي ادله وجوب پرداخته‌اند. و ما در اين قسمت به تلاشهايي كه فقيهان در اين زمينه داشته‌اند مي‌پردازيم و بعد از ذكر ادله فقيهان فريقين به دلايل ديگري نيز كه بر مطلب دلالت دارند اشاره مي‌كنيم.

1. قرآن

مهم‌ترين و اصيل‌ترين منبع براي اثبات احكام شرعي از ديدگاه فقيهان همه مذاهب قرآن كريم است. فقيهان فريقين در كتاب جهاد براي اثبات مشروعيت دفاع سازمان‌يافته به بعضي از آيات استدلال كرده‌اند، ولي در مبحث دفاع فردي يا گروهي از نفس و حريم و مال به هيچ آيه‌اي از آيات قرآن استدلال نكرده‌اند. با تأمل در آيات الهي، آيات فراواني در قرآن مجيد يافته مي‌شود كه بر مشروعيت مطلق دفاع دلالت مي‌كنند و مفسران فريقين اين دلالت را اشاره كرده‌اند. در اين بخش، چند آيه از اين آيات را نقل مي‌كنيم و ديدگاه مفسران فريقين را نيز يادآور مي‌شويم.

الف) آياتي كه بر مشروعيت مطلق دفاع دلالت مي‌كنند

1. « الشهر الحرام بالشهر الحرام والحُرُمات قصاص، فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم واتقوا الله واعلموا أن الله مع المتقين؛39 ماه حرام در برابر ماه حرام است، حرمت‌شكنيها را بايد مقابله به مثل كرد؛ پس هر كس كه ستم بر شما كرد، به همان‌گونه كه بر شما ستم مي‌كند، بر او ستم روا داريد و از خداوند پروا كنيد و بدانيد كه او با پرهيزگاران است».

براي مشروعيت مطلق دفاع به دو قسمت آيه مي‌توان استدلال كرد:

الف) « والحرمات قصاص»

اين قسمت از آيه به طور مستقل بر مشروعيت «دفاع» دلالت دارد. اين جمله از دو كلمه تشكيل شده: «حرمات» و «قصاص». كيفيت استدلال به آيه، منوط به روشن شدن اين دو كلمه است. طبرسي نوشته است: ««حرمات» جمع حرمت است و حرمت به چيزي گويند كه حفظ و حراست آن لازم و بي‌احترامي به آن حرام است».4 علامه طباطبايي نوشته است: «حرمت چيزي است كه بي‌احترامي به آن حرام و تكريم آن لازم است و منظور از حرمات حرمت ماه حرام و حرمت حرم و حرمت مسجدالحرام است».41

اما درباره كلمه «قصاص» در كتابهاي لغت چنين آمده است: «قاصّ قصاصاً ومقاصة... جازاه وفعل بمثل ما فعل؛ قصاص به معناي مجازات، مماثلت و مساوات در انجام عمل است».مفسران نيز قصاص را به همين معنا تفسير كرده‌اند.

آلوسي نوشته است: «گفته شده كه قصاص با حرف «في» متعدي مي‌شود؛‌ زيرا مفهوم مساوات در آن ملحوظ شده، يعني با انسان مثل رفتار خودش رفتاري كنند».42

برسوي نيز در روح البيان نوشته است: «قصاص آن است كه با انسان همان كاري را كنند كه او با ديگران كرده است».43

آراي مفسران فريقين را در تفسير اين قسمت از آيه، در دو نظريه ذيل مي‌توان دسته‌بندي كرد:

1. منظور از كلمه «حرمات»، حرمت ماههاي حرام و حرم و مسجدالحرام است. مرحوم طبرسي و علامه طباطبايي حرمات را به سه مورد فوق تطبيق كرده‌اند. علامه طباطبايي نوشته است: «اگر با جنگ در ماه حرام حرمت آن را شكستند... مؤمنان هم مي‌توانند در ماه حرام با آنان بجنگند و مقابله به مثل نمايند».44 منظور اين است كه اگر مشركان در اين ماههاي حرام به حريم شما تجاوز كردند، شما هم مي‌توانيد مقابله به مثل كنيد و از جان و ناموس خود دفاع كنيد. پس شكستن حرمت اين ماهها در حقيقت به معناي شكستن حرمت مؤمنان و آغاز نمودن جنگ و تجاوز در اين ماههاست.

2. منظور از «حرمات»، عام است كه شامل حرمت انسان نيز مي‌شود. بعضي از مفسران به اين تعميم در تفسير «حرمات» تصريح كرده‌اند.45 شوكاني نوشته است:

مراد آيه آن است كه هر حرمتي قصاص دارد. پس اگر كسي در مورد شما حرمتي را شكست، شما نيز مي‌توانيد از باب قصاص، نسبت به او هتك حرمت كنيد.46

مؤلف تفسير روح‌ البيان نوشته است:

نظر روشن‌تر آن است كه بگوييم: حرمات هر نوع حرمتي كه باشد؛ يعني چيزي كه حفظ آن واجب است، مثل جان و عرض، قصاص و مقابله به مثل در آن جاري است.47

مؤيد تفسير دوم جمله بعد است، چرا كه جمله « فمن اعتدي...» به منزله استدلال براي اين جمله نيست،48 بلكه به دليل «فاء» تفريع، متفرع بر اين جمله است و چون جمله « فمن اعتدي...» مطلق است، اين جمله هم بايد مطلق باشد تا بتوان اين حكم مطلق را از آن استنتاج كرد. بنابراين، اين جمله بر مشروعيت اصل دفاع و مقابله به مثل در هرگونه حرمت‌شكني و تجاوز از سوي متجاوزان دلالت مي‌كند و شامل جهاد دفاعي و دفاع از نفس و عرض و مال مي‌شود و اختصاصي به ماههاي حرام، حرم و مسجدالحرام ندارد.

ب) « فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم»

اين جمله قسمت دوم آيه و متفرع بر جمله قبل است و از آن استنتاج شده است. در عين حال، خود اين جمله نيز به طور مستقل بر قاعده كلي «مقابله به مثل» دلالت مي‌كند و شكي نيست كه همه انواع دفاع از مصاديق روش مقابله به مثل هستند.

2. « و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين؛49 اگر خواستيد كسي را مكافات كنيد، نظير آنچه مكافات ديده‌ايد، مكافات دهيد، و اگر شكيبايي ورزيد، بدانيد كه اين شيوه براي شكيبايان بهتر است».

اين آيه خطاب به مسلمانان است و منظور از عقاب مجازات مشركان و كفار است، در برابر مجازاتي كه مشركان در مورد مؤمنان ـ به سبب ايمان به خدا و ترك بت‌پرستي ـ روا داشتند. آيه فوق دستور مي‌دهد كه اگر خواستيد آنان را مجازات كنيد، موظف به رعايت تناسب و مقابله به مثل هستيد و نبايد از اين حد تجاوز كنيد.

محتواي اين آيه، مشابه محتواي آيه پيشين ( فمن اعتدي عليكم...) است. اما در اينجا تفاوتي وجود دارد. آيه اعتدأ ظاهر در يك حكم تعليقي است كه هنوز موضوع آن تحقق نيافته است و قبل از تحقق تجاوز، آيه دستور مي‌دهد كه اگر به شما تجاوز شد، شما هم از خود دفاع نماييد و مقابله به مثل كنيد. ولي در اين آيه از تعبير عقاب استفاده شده و اين گوياي آن است كه تجاوز و تعدي اوليه انجام گرفته و آيه دستور مي‌دهد كه شما هم حق داريد مقابله به مثل كنيد و آنان را دفع كنيد و مجازات نماييد. منتها بايد مجازات شما درباره آنان، متناسب با تعدي و عمل تجاوزكارانه آنان در مورد شما باشد.

اكنون سؤالي مطرح مي‌شود: آيا آيه فوق تنها به دفاع و مقابله به مثل در تجاوزات فردي به نفس و عرض و مال پرداخته يا شامل جهاد دفاعي و دفاع سازمان‌يافته جمعي در مقابل متجاوزان به دولت و سرزمين اسلامي نيز مي‌شود؟ قرائن فراواني در آيه وجود دارد كه نشان مي‌دهد مصداق روشن آيه همان تجاوزات سازمان‌يافته و دفاع سازمان‌يافته است و اختصاص به دفاع فردي يا گروهي از نفس و عرض ندارد. در اينجا به بعضي از اين قرائن اشاره مي‌كنيم.

الف) خداوند در ذيل آيه مي‌فرمايد: « لا تك في ضيق مما يمكرون؛ از نيرنگ مشركان هراسي نداشته باش». اين نشان مي‌دهد كه آيه فوق به روابط ميان مسلمانان و مشركان مربوط است و به مسائل شخصي مربوط نيست.

ب) شأن نزول آيه نيز نشان مي‌دهد كه آيه فوق در مورد دفاع سازمان‌يافته است. در تفسير علي‌بن‌ابراهيم در مورد شأن نزول آيه مي‌خوانيم:

در جنگ احد رسول‌ خدا(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) پرسيد: چه كسي از عمويم حمزه خبر دارد؟... حارث‌بن‌صمت و امام علي(عليه‌السلام) جداگانه آمدند و وقتي بدن حمزه را قطعه ‌قطعه ديدند راضي نشدند برگردند و اين خبر ناگوار را به رسول خدا(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) بدهند. در اينجا بود كه رسول خدا(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) خودش بالاي سر حمزه آمد و چون پيكر قطعه‌ قطعه وي را ديد، گريست و فرمود: هرگز تاكنون جايي بدتر از اينجا نايستاده بودم. اگر بر قريش دست يابم، هفتاد تن از آنان را خواهم كشت. در اين هنگام جبرئيل آيه فوق را نازل كرد كه: «اگر عقوبت كرديد، همان‌گونه كه مورد عقوبت قرار گرفته‌ايد متجاوز را عقوبت كنيد و اگر صبر كرديد، براي شكيبايان بهتر است». پيامبر خدا(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) فرمود: صبر مي‌كنم.5

شأن نزول نشان مي‌دهد كه آيه مورد بحث مربوط به جنگ و دفاع سازمان‌يافته است.

3. « والذين اذا اصابهم البغي هم ينتصرون * وجزأو سيّئة سيّئةٌ مثلها فمن عفا واصلح فأجره علي الله انه لا يحب الظالمين * ولمن انتصر بعد ظلم فاولئك ما عليهم من سبيل؛51 و كساني كه چون به آنان تعدي رسد، ياري مي‌جويند ] و به انتقام بر مي‌خيزند[ و جزاي هر بدي، بدي همانند آن است. پس هر كه عفو و نيكوكاري پيشه كند، پاداش او بر خداوند است. به راستي او ستمگران را دوست ندارد. و هر كس بعد از ستمي كه ديده است، ياري جويد ] انتقام گيرد[ اينانند كه بر آنان ايرادي نيست».

منظور آيه آن است كه در هر حال، مؤمنان در برابر ظلم مقاومت مي‌كنند و زير بار ستم نمي‌روند. حال يا فرد با كمك گرفتن از ديگران در برابر متجاوز دفاع مي‌كند و يا افراد به منظور دفاع در برابر متجاوز با هم متحد و هماهنگ مي‌شوند. بي‌ترديد جمله « جزأ سيئة سيئة مثلها» اطلاق دارد و شامل هر دو نوع دفاع ـ دفاع فردي و دفاع سازمان‌يافته (جهاد دفاعي) ـ مي‌شود؛ بلكه آيات قبل و بعد اين جمله بر جهاد دفاعي تأكيد بيشتري دارند و آن را روشن‌تر و بارزتر مطرح ساخته‌اند.

بنابراين، آيه نخست، اصل حق دفاع و مقابله را به انسان مورد تجاوز مي‌دهد تا از خود دفاع كند و از دشمن انتقام بگيرد و حتي در اين كار از ديگران هم كمك بگيرد و يا افراد در مقابل دشمن متجاوز، متحد شوند. آيه دوم نيز تناسب بين تجاوز و دفاع را مطرح مي‌سازد و اظهار مي‌كند كه عكس‌العمل شخص مورد تجاوز بايد مثل و مساوي تجاوز شخص متجاوز باشد.

ب) آيات جهاد دفاعي (دفاع سازمان‌يافته)

دسته دوم آياتي هستند كه در مورد جهاد دفاعي نازل شده‌اند، ليكن از اطلاق آنها مي‌توان مشروعيت مطلق دفاع را استفاده كرد. در اين قسمت به نقل يك آيه از اين آيات اكتفا مي‌كنيم. دلالت اين آيه به قدري روشن است كه هيچ نيازي به توضيح ندارد:

« اذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا وإن الله علي نصرهم لقدير * الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الاأن يقولوا ربنا الله ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبيع وصلوات ومساجد يذكر فيها اسم الله كثيراً ولينصرن الله من ينصره إن الله لقوي عزيز؛52 به كساني كه مشركان با آنان كارزار كرده‌اند، رخصت دفاع داده شده است، چرا كه ستم ديده‌اند و خداوند بر ياري دادن آنان تواناست؛ همان كساني كه از خانه و كاشانه‌شان به ناحق رانده شده‌اند و جز اين نبود كه گفته‌اند خداوند پروردگار ماست؛ و اگر خداوند بعضي از مردم را به دست بعضي ديگر دفع نمي‌كرد، هم صومعه‌هاي راهبان و هم معابد ] مسيحيان[ و هم عبادتگاههاي ] يهوديان[ و هم مساجد كه نام خداوند در آنها بسيار ياد مي‌شود، ويران مي‌گرديد، و خداوند هر كس را كه دينش را ياد مي‌كند، ياري مي‌دهد، كه خداوند تواناي پيروزمند است».

آيات متعدد ديگري نيز دلالت بر مشروعيت دفع دارد.53

2. سنت (روايات)

روايات فراواني در كتب فريقين وجود دارد كه بر مشروعيت دفاع دلالت مي‌كند. فقيهان در كتابهاي فقهي به بعضي از اين روايات استدلال كرده‌اند. مرحوم سيدعبدالاعلي سبزواري بر اين باور است كه اين روايات در حد تواتر هستند.54

الف) روايات دفاع مشروع در فقه شيعه شيخ حر عاملي اين نصوص را در ابواب مختلفي از كتاب قيم وسائل الشيعة نقل كرده است؛ از جمله در بابهاي مربوط به جهاد با دشمن،55 حد محارب،56 دفاع،57 قصاص،58 موجبات ضمان59 و... . صاحب جواهر، علاوه بر روايات خاص مربوط به دفاع، به عموماتي استدلال كرده است كه بر لزوم فريادرسي افرادي كه مورد تجاوز قرار گرفته‌اند دلالت مي‌كنند.6 يا عموماتي كه اعانت ضعيف را بهترين صدقه61 معرفي‌ كرده‌اند. ما براي رعايت اختصار به ذكر چند نمونه از روايات اكتفا مي‌كنيم.

1. در معتبره غياث‌بن‌ابراهيم به نقل از امام صادق(عليه‌السلام) از پدر بزرگوارش آمده است:

هر گاه مردي بر تو وارد شد و قصد شومي در مورد اهلت يا مالت داشت، اگر توانايي داري در ضربه زدن به او پيش‌دستي كن، زيرا دزد با خدا و رسولش در حال جنگ است. و اگر از اين ضربه بر او چيزي برسد به گردن من است.

2. در صحيحه حسين‌بن‌ابي‌العلاء آمده است:

از امام صادق(عليه‌السلام) پرسيدم: آيا جايز است انسان براي دفاع از مالش آن‌قدر نبرد كند تا كشته شود؟ حضرت فرمود كه رسول خدا(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) فرموده‌اند: هر كس در دفاع از مالش كشته شود به منزله شهيد است. به آن حضرت عرض كردم: با اين حال، آيا براي دفاع از مال نبرد كنيم بهتر است؟ آن حضرت فرمودند: اگر نبرد نكني اشكال ندارد. اما اگر من بودم، نمي‌جنگيدم و ستيز در چنين مواردي را رها مي‌كردم.62

اين روايت بر جواز دفاع از مال دلالت مي‌كند و از اين روايت استفاده مي‌شود كه به طريق اولي دفاع از جان و آبرو نيز جايز است.

3. هيثم‌بن‌براء گويد:

به امام باقر(عليه‌السلام) عرض كردم: دزد وارد منزلم مي‌شود و قصد جان و مالم را دارد. وظيفه چيست؟ فرمود: بكش؛ خداي شنوا را شاهد مي‌گيرم كه خونش به گردن من.63

روايات و احاديثي كه بر جواز دفاع از ناموس،64 مال،65 جان66 و دفاع از ديگري دلالت دارند، در مبحث «اموري كه دفاع از آنها مجاز است» بررسي مي‌شوند.

ب) استدلال به سنت در فقه اهل‌سنت

فقيهان مذاهب مختلف اهل‌سنت براي اثبات مشروعيت دفاع سازمان‌يافته (جهاد دفاعي) به آيات قرآن استدلال كرده‌اند، اما براي اثبات ضرورت دفاع از نفس و مال و عرض بيشتر به سيره و سنت نبوي استدلال كرده‌اند. غالب فقيهان مذاهب مختلف به اين روايات نبوي استدلال كرده‌اند:

1. «من قتل دون ماله فهو شهيد؛67 كسي كه در راه حفظ مالش كشته شود شهيد است».

2. «من قتل دون دمه فهو شهيد؛68 كسي كه براي حفظ جانش كشته شود شهيد است».

3. «من قتل دون اهله فهو شهيد؛69 كسي كه در راه حفظ اهل و عيالش كشته شود شهيد است».

در مغني المحتاج درباره كيفيت دلالت اين روايات آمده است:

در اين روايات پيامبر گرامي اسلام كسي را كه در راه دفاع از نفس، مال و عرضش كشته شود شهيد ناميده است و اين نشان مي‌دهد كه انسان مجاز است در راه حفظ اين سه امر جنگ و نبرد كند و از اين امور دفاع نمايد.7

ديدگاه و تفصيل دلايل هر يك از فقيهان اهل‌سنت در مورد دفاع از نفس، مال و عرض را در مبحث گستره دفاع مشروع مطرح خواهيم كرد.

3. عقل و فطرت

در علم حقوق درباره منشأ پيدايش و فلسفه مشروعيت دفاع مباحثي مطرح گشته و نظريات متعددي در اين‌باره ارائه شده است.71 اما در فقه به اين مطلب كمتر توجه شده است. از تفحص در كتابهاي فقهي اشاره‌هايي به مطلب به دست آمد. به طور اجمال مي‌توان گفت كه در فقه به دو منشأ درباره دفاع اشاره شده است.

الف) دفاع مشروع امري فطري است

بعضي از فقيهان بر اين باورند كه دفاع مشروع امري فطري است؛ يعني دفاع ريشه در درون و فطرت انسان دارد و مربوط به زمان و مكان يا منطقه خاصي نيست. آيت‌الله سيدعبدالاعلي سبزواري نوشته است:

دفاع از امور ارتكاذي در نزد عقلاست، بلكه مي‌توان گفت دفاع از نفس جزو امور فطري است كه در نهاد هر موجود زنده‌اي گذاشته شده است.72

اين گرايش فطري، چنان بر روح فرد و جامعه تسلط دارد كه نه تنها شخص مورد تجاوز در برابر شخص متجاوز، حق دفاع و مقابله به مثل را براي خود محفوظ مي‌داند، بلكه ديگران و وجدان جامعه نيز اين حق را به او مي‌دهند. بعضي از آيات قرآن براي تحريك به دفاع، وجدان مسلمانان را مخاطب ساخته و فطري بودن دفاع را تأييد كرده‌اند. آيه ذيل از آن جمله است:

« الا تقاتلون قوماً نكثوا ايمانهم وهمّوا باخراج الرسول وهم بدؤكم اول مرة؛73 چرا با گروهي كه سوگندهاي خود را شكستند و بر آن شدند كه فرستاده خدا را بيرون كنند و نخست بار بناي ستيزه با شما را گذارده‌اند، نمي‌جنگيد؟».

جمله « وهم بدؤكم اول مرة» به روشني بر فطري بودن دفاع و مقابله به مثل دلالت دارد. خداي متعال مي‌خواهد با بيان اين جمله، انگيزه و فطرت دفاع از خويش را كه تحت تأثير ترس يا عوامل ديگر ضعيف شده، زنده سازد. آيه با خطاب به مسلمانان و اشاره به اينكه مشركان پيمان شكستند و آغاز‌گر جنگ بودند، به مسلمانان چنين نهيب مي‌زند: آيا شما كه انسان هستيد و فطرت انساني داريد، نمي‌خواهيد از خود دفاع كنيد؟ اين بدان معناست كه دفاع يك اصل انساني و قانون فطري بشري است. خداي متعال از قول بني‌اسرائيل، در پاسخ پيامبر زمان خود، چنين مي‌فرمايد:

« قالوا وما لنا الا تقاتل في سبيل الله وقد اخرجنا من ديارنا وابنائنا؛74 گفتند چرا در راه خدا نجنگيم، با آنكه ما از خانه‌هامان و كنار فرزندانمان بيرون رانده شده‌ايم».

پاسخي كه خداي متعال از قول آنان نقل مي‌كند، مبتني بر گرايش فطري بشر به دفاع است كه آن را به عنوان يك اصل انساني پذيرفته‌اند و براي همه قانع‌كننده است. آنچه تعجب‌آور به نظر مي‌رسيد و سبب توبيخ وسرزنش آنان شد، سرپيچي آنان پس از فرمان جنگ بود كه جز تعداد كمي از آنان به كارزار با دشمن نپرداختند.75

آري، انسان كه فطرتش او را از تجاوز به حريم ديگران به شدت باز مي‌دارد، همين‌كه مورد تجاوز ديگران قرار گرفت، همان كارهاي ممنوع اوليه را در مورد متجاوز، بدون هيچ منعي از سوي وجدان و فطرتش، انجام مي‌دهد و پس از انجام دادن آن نيز هيچ احساس گناهي نمي‌كند؛ در صورتي كه اگر آغازگر اين نوع كارها بود، به شدت از سوي وجدان و فطرت مورد سرزنش قرار مي‌گرفت.

مرحوم علامه طباطبايي نوشته است:

فطري بودن دفاع و غلبه، يك اصل عامي است كه در همه افراد وجود دارد و اگر در فطرت انساني، چنين اصلي مسلم نبود، هيچ‌گونه دفاعي از او سر نمي‌زد؛ چه دفاع از حق مشروع و چه از امر نامشروع؛ زيرا اعمال انسان مستند به فطرت اوست.76

در اينجا اشاره به اين نكته لازم است كه از فقيهان اهل‌سنت كسي را نيافتيم كه به دليل فطري بودن دفاع تصريح كرده باشد.

ب) دفاع مشروع به حكم عقل است

دفاع كردن از جان و ناموس و مال يك ضرورت عقلي است. هيچ عاقلي در برابر تجاوز بي‌رحمانه به جان و ناموس خود و ديگران سكوت نمي‌كند. پس عقل تجاوز را محكوم مي‌سازد و دفاع را مي‌پذيرد و از باب قاعده ملازمه، شرع نيز اين حكم عقل را تأييد مي‌كند.

بعضي از فقيهان شيعه به دليل عقلي دفاع مشروع اشاره كرده‌اند. فاضل هندي در اين‌باره نوشته است: «چون دفع ضرر، عقلاً لازم است، پس دفاع واجب است».77 سيد عبدالاعلي سبزواري نيز بر اين باور است كه عقل به طور قطع بر لزوم قطع منشأ فساد و افساد در مورد جان و مال و عرض حكم مي‌كند.78



1. الكافي في الفقه، مجموعه سلسلة الينابيع الفقهية، ج9، ص31 و 32.

2. شيخ طوسي، النهاية في مجرد الفقه والفتاوي، ص289.

3. الاقتصاد والهادي الي الرشاد، ضمن مجموعة سلسلة الينابيع الفقهية، ج31، ص3.

4. المبسوط، ج1، ص433.

5. المراسم العلوية، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص68.

6. المهذب، ج1، ص32 .

7. بقره: آيه194.

8. فقه القرآن، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص113.

9. غنية النزوع الي علمي الاصول والفروع، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص151.

1 . الوسيلة‌ الي نيل الفضيلة، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص159.

11. كتاب السرائر، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص176.

12. اشارة السبق الي معرفة الحق، ضمن سلسلة الينابيع، ص195.

13. شرائع الاسلام، ج1، ص123.

14. مختصر النافع، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص225.

15. الجامعه للشرائع، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص223.

16. قواعد الاحكام، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص224.

17. تبصرة المتكلمين، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص185.

18. تلخيص المرام، ضمن سلسلة الينابيع، ج9، ص2 3.

19. منتهي المطلب، ج2، ص9 3.

2 . شرح لمعه، ج2، ص379.

21. كشف الغطاء، ج4، صص287 و 288 و 289، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ اول، 1422ق.

22. احمد‌بن‌محمد بغدادي، المختصر، ضمن المصادر الفقهية، ج12، ص5؛ علي‌بن‌ابي‌بكر مرغيناني، الهداية، ضمن المصادر الفقهية، ج12، ص118.

23. بكر‌بن‌مسعود كاشاني، بدائع الصنائع، ضمن المصادر الفقهية، ج12، ص17.

24. مالك‌بن‌انس، الموطأ، ج2، ص749.

25. ابوعمر يوسف‌بن‌عبدالله نمري، الكافي في فقه اهل المدينة، ضمن المصادر الفقهية، ج12، ص223.

26. القوانين الفقهية، ضمن المصادر الفقهية، ج12، ص279.

27. مختصر، ضمن المصادر الفقهية، ج12، ص295.

28. شافعي، الام، ج6، ص31.

29. يحيي‌بن‌شرف نووي، منهاج الطالبين، ضمن المصادر الفقهية، ج13، ص68 .

3 . عبدالله‌بن‌احمد‌بن‌قدامه، الكافي في فقه ابن‌حنبل، ضمن المصادر الفقهية، ج13، ص745.

31. النهاية في مجرد الفقه والفتوي، ص721، انتشارات قدس محمدي.

32. المبسوط في فقه الامامية، ج8، ص75، مكتبة المرتضوية.

33. جواهر الفقه، ضمن سلسلة الينابيع، ج23، ص133.

34. المهذب، ضمن سلسلة الينابيع، ص17 .

35. فقه القرآن، ضمن سلسلة الينابيع، ص191.

36. السرائر، ضمن سلسلة الينابيع، ج23، ص273.

37. شرائع الاسلام، ج3 و 4، ص967.

38. تحرير الوسيلة، ج1، ص484.

39. بقره: آيه 194، از دانشمندان اهل‌سنت، دكتر محمدخيد هيكل به اين آيه براي مشروعيت مطلق دفاع استدلال كرده است. ر.ك. الجهاد والقتال في السياسة الشرعية، ج1، ص612.

4 . مجمع‌ البيان، ج2 ـ 1، ص287، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، 139 ق.

41. الميزان، ج2، ص63، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، 1393ق.

42. روح المعاني، ج2، ص49.

43. روح البيان، ج1، ص283.

44. الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص63.

45. منظور از حرمات عام است كه شامل حرمت انساني هم مي‌شود.

46. فتح القدير، ج1، ص192.

47. روح البيان، ج1، ص283.

48. علامه طباطبايي جمله « فمن اعتدي عليكم» را به منزله استدلال گرفته است: الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص63.

49. نحل: آيه 126.

5 . تفسير نورالثقلين، ج3، ص95.

51. شوري: آيات 41 ـ 39.

52. حج: آيات 39 و 4 .

53. مانند آيه 36 و 123 سوره توبه و نيز آياتي كه در شآن نزول جنگهاي دفاعي پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) در صدر اسلام نازل شده، مانند آيات 13، 126 و 123 آل‌عمران و 19، 52، 64 و 67 انفال درباره غزوه بدر، و آيات 121، 122، 14 ، 144 و 171 آل‌عمران درباره غزوه احد. ر.ك. مجمع‌ البيان، ج2 ـ‌ 1، صص7 9 و 71 و 826 و 832.

54. مهذب الاحكام في بيان الحلال والحرام، ج28، ص156، قم،‌ انتشارات ياران.

55. وسائل الشيعة، ج15، ص119، باب 46 از ابواب «جهاد العدو»، تحقيق و چاپ مؤسسه آل‌البيت.

56. همان، ج28، ص32 ، باب 7 از ابواب «حد المحارب».

57. همان، ج28، ص381، «ابواب الدفاع».

58. همان، ج29، ص59، باب 22 از ابواب «قصاص نفس».

59. همان، ج29، ص239، باب 6 از ابواب «موجبات ضمان».

6 . قال رسول‌الله(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله): «من سمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم». جواهر الكلام، ج41، ص65 .

61. قال رسول‌آلله(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله): «عونك الضعيف من افضل الصدقة». جواهر الكلام، ج41، ص65 .

62. وسائل الشيعة، ج15، ص121، باب 46 از ابواب «جهاد العدو»، ح1 .

63. همان، ج28، ص382، باب 3 از ابواب «الدفاع»، ح1.

64. همان، ج19، ص61، باب 23 از ابواب «قصاص»، ح1 و ج18، ص ، باب 7 از ابواب «حد محارب»، ح2 و ج19، ص6 ، باب 22 از ابواب «قصاص»، ح5.

65. همان، ج15،‌ص122، باب 46 از ابواب «جهاد عدو»، ح11 و 13.

66. همان، ج15،‌ص123، باب 46 از ابواب «جهاد عدو»، ح2 و 15.

67. جامع الاصول، ج2، ص742؛ صحيح بخاري، ح248 ؛ فتح‌ الباري، ج5، ص123.

68. سنن ابي‌داود، ج4، ص339، ش4772.

69. همان.

7 . مغني‌ المحتاج، ج4، ص194.

71. نظر حقوقدانان درباره فلسفه مشروعيت دفاع در قسمت «دفاع در حقوق بين‌الملل» خواهد آمد.

72. مهذب الاحكام، ج15، ص1 1.

73. توبه: آيه 13.

74. بقره: آيه 246. بني‌اسرائيل پس از وفات حضرت موسي(عليه‌السلام) از پيامبر زمان خود درخواست فرماندهي كردند تا همراه او در راه خدا بجنگند. او گفت: شايد از فرمان جهاد سرپيچي كنيد و به مقابله با دشمن برنخيزيد. آنان نيز در پاسخ با تعجب اين سخن را گفتند.

75. « فلما كتب عليهم القتال تولّوا الا قليلاً منهم والله عليم بالظالمين». بقره: آيه 246. علت سرپيچي آنان آن بود كه پاي جان در ميان بود؛ يعني آنان به طور فطري مايل بودند با دشمن نبرد ‌كنند، ولي نمي‌توانستند خطرات بعدي را تحمل كنند. در مبحث فطرت مطرح شده است كه گاهي برخي از گرايشهاي فطري، تحت تأثير گرايش فطري قوي‌تر، تمايلات فطري ضعيف‌تر از خود را سركوب مي‌كند.

76. الميزان، ج2، ص295، ذيل آيه 251.

77. كشف اللثام، ج2، ص434.

78. مهذب الاحكام، ج15، ص1 1

/ 1