طلاق منفورترين حلال
مراد سليمانيان بدون ترديد در هيچ آيينى به اندازه اسلام
بر ا ستحكام نظام خانواده تاكيد و پافشارى
نشده است. اسلام براى لحظه لحظه زندگى
زناشويى دستور العملهايى ارائه نموده
است تا با عمل كردن به آنها خطرات و
تهديدها بر طرف شود.
محبوبترين بناها در اسلام پيمان مقدس
ازدواج است و منفورترين چيز نزد پروردگار،
خانهاى است كه با طلاق و جدايى از هم فرو
پاشد.
رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: «ما
بنى فى الاسلام بناء احب الى الله عزوجل
واعز من التزويج(1); در اسلام بنايى ساخته
نشد كه نزد خداى عزوجل محبوبتر و ارجمندتر
از ازدواج باشد.»
و نيز آن حضرت فرمود: «ما من شىء ابغض الى
الله عزوجل من بيتيخرب فى الاسلام
بالفرقة(2) ; هيچ چيز نزد خداى عزوجل
مبغوضتر از خانهاى كه در اسلام با
جدايى ويران شود نيست.»
پس از ازدواج و شروع زندگى، ممكن است
عواملى بوجود آيد و اين بناى محبوب
پروردگار را به منفورترين امور تبديل كند.
شناخت اين عوامل و جلوگيرى از به وجود آمدن
آنها مىتواند نويد بخش خانوادهاى
سالم و ارزشمند باشد. در اينجا تنها به
برخى از اين عوامل به صورت گذرا اشاره
مىشود.
1 - توقعات نامحدود و حاكم شدن روح تجمل
پرستى و اسراف
يكى از عوامل مهمى كه از آغاز زندگى مشتركمىتواند بنيان خانواده را بر هم بزند،
توقعات نامحدود و حاكم شدن روح تجمل پرستى
و اسراف است. تنها عامل بازدارنده در اين
مورد، ايجاد و تقويت روحيه قناعت و
پرهيزكارى است. از امام علىعليه السلام
نقل شده است كه فرمود:«انعم الناس عيشا من
منحه الله سبحانه القناعة واصلح له زوج(3) ;
خوشترين زندگى را كسى دارد، كه خداوند
سبحان قناعت را ارزانيش دارد و همسرش را
براى او شايسته گرداند.»
2 - دخالتهاى بى جا و غير مسؤولانه ديگران
از ديگر عوامل مهمى كه بنيان خانواده راهمواره تهديد مىكند، دخالتهاى غير
مسؤولانه ديگران در زندگى يك زوج تازه
ازدواج كرده است.
البته اين به معناى دور داشتن خير انديشان
از اختلافات نور چشمان خود نيست كه اين خود
نعمتى خدادادى براى رفع اختلافات است.
3 - بى توجهى به خواستهاى يكديگر
زن و شوهر، داراى خواستها و نيازهايىهستند كه خداوند رفع بعضى از آنها را در
طرف مقابل قرار داده و بى توجهى هر كدام از
زوجين نسبتبه اين نيازها مىتواند
زمينه را براى اختلافات بزرگ فراهم سازد.
در حديثى از امام صادقعليه السلام
مىخوانيم:«لا ينبغى للمرءة ان تعطل
نفسها(4); سزاوار نيست كه زن خود را [براى
شوهر] بى زيور و بى پيرايه كند.»
و از طرف ديگر به مرد دستور داده شده تا
نيازهاى عاطفى همسر خود را با نشستن نزد او
بر آورده نمايد.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود:«جلوس المرء عند عياله احب الى الله تعالى
من اعتكاف فى مسجدى هذا(5) ; نشستن مرد نزد
زن و فرزندش، نزد خداى متعال از اعتكاف در
مسجد من محبوتتر است.»
همچنين در دستورات اسلامى به مردها نيز
سفارش شده كه خود را براى زنان خود آراسته
كنند.
حسن بن جهم مىگويد:«رايت ابا
الحسنعليه السلام اختضب، فقلت: جعلت
فداك اختضبت؟ فقال: نعم، ان التهيئة مما
يزيد فى عفة النساء ولقد ترك النساء العفة
بترك ازواجهن التهيئة، ثم قال: ايسرك ان
تراها على ما تراك عليه اذا كنت على غير
تهيئة؟ قلت: لا. قال: فهى ذاك(6) ;
ابوالحسنعليه السلام را ديدم كه خضاب
كرده است، عرض كردم: فدايتشوم، خضاب
كردهاى؟ فرمود: آرى، آراستگى مردان بر
عفت زنان مىافزايد، زنان ترك عفت
كردهاند، چون شوهرانشان آراستگى را ترك
نمودهاند.
سپس فرمود: اگر آراسته نباشى آيا خوش دارى
كه همسرت را نيز مانند خود ببينى؟ عرض كردم
نه. فرمود: او نيز چنين است.»
4 - بد اخلاقى نسبتبه يكديگر
يكى از آثار شگفتانگيز ازدواج سكون وآرامش است. خداوند متعال در اين باره
مىفرمايد:
«هو الذى خلقكم من نفس واحدة وجعل منها
زوجها ليسكن اليها»(7) «او خدايى است كه
شما را از يك نفس آفريد، و همسر او را از
جنس او قرار داد تا در كنارش آرام گيرد.»
به راستى همسرانى كه مايه آرامش
يكديگرند، از مواهب بزرگ الهى به حساب
مىآيند. اين آرامش از اينجا ناشى مىشود
كه هر يك از اين دو مكمل ديگرى و مايه
شكوفايى و نشاط و پرورش او است، به طورى كه
هر يك بدون ديگرى ناقص است.
اين مهم همواره در پرتو حسن خلق امكان
پذير است و كجخلق بودن و بد اخلاقى آفتى
بسيار بزرگ براى اين گونه زندگى به حساب
مىآيد.
در حديثى بسيار ارزشمند از امير مؤمنان
علىعليه السلام چنين مىخوانيم:
«من ساء خلقه مله اهله(8) ; آن كه بد اخلاق
باشد، خانوادهاش از او دلتنگ و بيزار
مىشوند.»
بسيار طبيعى است كه بسيارى از بيزارىها
و دلتنگىها در نهايتبه طلاق و جدايى
منجر خواهد شد، مگر اينكه به بهترين وجه
جبران گردد.
بد اخلاقى در خانه علاوه بر آثار سوئى كه
بر زندگى مشترك مىگذارد، مجازاتهاى
الهى را نيز به دنبال خواهد داشت.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله بعد
از دفن يكى از اصحاب خود به نام سعد بن معاذ
فرمود: فشارى [از طرف قبر ]بر ا و وارد آمد.
علت را جويا شدند، آن حضرت فرمود: چون با
خانوادهاش كمى كجخلق بود(9).
5 - هوس رانى و توجه نامشروع به خواهشهاى
نفسانى
هر چه انسان بيشتر در كام شهوات گرفتارشود، بيشتر در معرض تباهى و نابودى قرار
مىگيرد و به تدريجبه جايى مىرسد كه به
هيچ وجه به هشدارهاى پى در پى عقل توجه
نمىكند و بسيارى از جدايىها ناشى از بى
توجهى به هشدارهاى عقل است.
علامه شهيد مرتضى مطهرىرحمه الله سخن
بسيار ارزشمندى در اين زمينه گفته است كه
به قسمتى از آن اشاره مىشود:
«از نظر اسلام محدوديت كاميابىهاى جنسى
به محيط خانوادگى و همسران مشروع، از جنبه
روانى به بهداشت روانى اجتماع كمك مىكند
و از جنبههاى خانوادگى سبب تحكيم روابط
افراد خانواده و بر قرارى صميميت كامل بين
زوجين مىگردد...
اسلام تدابيرى براى رام كردن و تعديل اين
غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم براى
زنان و هم براى مردان تكليف معين كرده است.
يك وظيفه مشترك كه براى زن و مرد هر دو مقرر
فرموده مربوط به نگاه كردن است. خلاصه اين
دستور اين است كه زن و مرد [نامحرم ]نبايد
به يكديگر خيره شوند، نبايد چشم چرانى
كنند، نبايد نگاههاى مملو از شهوت به
يكديگر بدوزند، نبايد به قصد لذب بردن به
يكديگر نگاه كنند. يك وظيفه هم خاص زنان
مقرر فرموده است و آن اين است كه بدن خود را
از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع
به جلوه گرى و دل ربايى نپردازند و موجبات
تحريك مردان بيگانه را فراهم نسازند.
شك نيست كه هر چيزى كه موجب تحكيم پيوند
خانوادگى و سبب صميميت رابطه زوجين گردد،
براى كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن
بايد حداكثر كوشش مبذول شود، بالعكس هر
چيزى كه باعثسستى روابط زوجين و دلسردى
آنان گردد، به حال زندگى خانوادگى زيانمند
است و بايد با آن مبارزه كرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاى جنسى
به محيط خانوادگى و در كادر ازدواج مشروع،
پيوند زن و شوهرى را محكم مىسازد و موجب
اتصال بيشتر زوجين به يكديگر مىشود.(10) »
گناهان و هوس رانىها عواقب بدى در پى
خواهند داشت. به عنوان نمونه امام
صادقعليه السلام فرمودند: «كم من نظرة
ورثتحسرة طويلة(11) ; اى بسا نگاهى [از روى
هوى و هوس] كه حسرتى طولانى را به بار آورده
است.»
در جايى كه حجاب [و شرايط ديگر اسلامى]
رعايتشود تعلق خاطر زن و شوهر نسبتبه
يكديگر بسيار بيشتر است تا جامعهاى كه در
آن بى بند و بارى شيوع دارد.
اين نكته نيز قابل تامل است كه هوسرانى چه
از طرف زن و چه از طرف مرد داراى برخى آثار
وضعى و قهرى است.
امام صادقعليه السلام در اين باره
مىفرمايد:«عفوا عن نساء الناس يعف عن
نسائكم(12) ; نسبتبه زنان مردم عفيف باشيد
تا سبتبه زنان شما عفت ورزند.»
6 - حكايتى تكان دهنده
نقل شده است كه در روزگار حضرت داوودعليهالسلام زنى بود كه مردى نزد او مىرفت و به
زور از وى كام مىگرفت. خداى عزوجل در دل آن
زن چنين افكند كه به آن مرد بگويد: هر بار كه
تو نزد من مىآيى مردى هم به سراغ زن تو
مىرود. آن مرد نزد زن خود رفت، ديد مردى
پيش اوست، او را نزد حضرت داوودعليه
السلام آورد و گفت: اى پيامبر خدا! بلايى
سرم آمده كه بر سر احدى نيامده است!
داوودعليه السلام فرمود: آن بلا چيست؟مرد
گفت: اين مرد را پيش زنم يافتم. پس خداى
تعالى به داوودعليه السلام وحى فرمود كه
به او بگو: از هر دست كه بدهى از همان دست پس
مىگيرى.(13)
7 - مال حرام
مال حرام نيز مىتواند بر شكلگيرى طلاقمؤثر افتد. امام باقرعليه السلام فرمود:«ان الرجل اذا اصاب مالا من حرام لم يقبل
منه حج ولاعمرة ولاصلة رحم حتى انه يفسد
فيه الفرج(14) ; هرگاه انسانى از حرام مالى
به دست آورد، نه حجى از او پذيرفته
مىشود، نه عمرهاى و نه صله رحمى و حتى
در ازدواج و زناشويى او تاثير سوء
مىگذارد.»
عوامل بازدارنده
اگر به هر دليلى دامنه اختلافات بين زن وشوهر بالا گرفت، خداوند تعالى براى
پيشگيرى از فروريزى بناى محبوب خانواده
راه كارهايى را ارائه نموده است كه به برخى
از آنها اشاره مىشود:
1 - دادگاه خانوادگى
آنجا كه بيم انحلال و از هم پاشيدگى كانونخانوادگى در ميان باشد، اسلام تشكيل
دادگاه خانوادگى را لازم دانسته است. به
اين ترتيب كه يك نفر داور به نمايندگى از
طرف مرد و يك نفر به نمايندگى از طرف زن
براى رسيدگى به مشكلات و اصلاح بين آن دو
معين شوند. داوران منتهاى كوشش خود را
درباره اصلاح آنها به عمل آورند و
اختلافات آنها را حل كنند و اگر چارهاى
جز جدايى نبود، آنها را به بهترين نحو
ممكن از يكديگر جدا كنند.
جاى بسى تاسف است كه امروزه اغلب جوانها
با فاصله گرفتن از بزرگترها، خود را از
تجربههاى مفيد آنان محروم ساخته و گاهى
گرهاى را كه به سادگى مىتوان با كمك
آنها باز كرد، محكمتر كرده و گشودن آن را
مشكلتر مىكنند.
خداوند متعال مىفرمايد:«وان خفتم شقاق
بينهما فابعثوا حكما من اهله وحكما من
اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما
ان الله كان عليما خبيرا»(15) «و اگر از
جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد،
پس داورى از خانواده شوهر، و داورى از
خانواده زن برگزينيد [تا به كار و اختلاف
آن دو رسيدگى كنند.] اگر اين دو داور بناى
اصلاح داشته باشند، خداوند ميان آن دو
وفاق ايجاد كند، زيرا خداوند [از نيات همه]
آگاه و باخبر است.»
اين آيه به زيبايى تمام، يك دادگاه
خانوادگى را با ابتكار و امتيازات زير
مطرح مىكند:
1 - داور، از ميان فاميل زن و شوهرند، تا
سوز و تعهد و خير خواهى بيشترى داشته
باشند.
2 - اين دادگاه نياز به بودجه ندارد.
3 - رسيدگى به اختلاف در اين دادگاه، سريع و
بدون تراكم پرونده و مشكلات كار ادارى است.
4 - اسرار اين دادگاه به بيگانگان نمىرسد
و مسائل اختلافى در ميان خودشان مىماند.
5 - چون داوران از خود فاميلند، مورد
اعتماد طرفين مىباشند(16) .
بنابراين آيه، جامعه - و مخصوصا
خويشاوندان - در برابر اختلافات خانوادگى
مسؤولند و مىبايست قبل از هر اتفاق نگران
كنندهاى تلاش خود را براى پيشگيرى از آن
به كار گيرند.
2 - توجه به آينده فرزندان
بدون ترديد پدر و مادر در يك خانوادهپناهگاه فرزندان هستند، آنان در سايه
الطاف الهى با فراهم آوردن امكانات رفاهى
و حمايتهاى جسمانى و روانى، در رشد،
شكوفايى و بالندگى فرزندان نقش اساسى را
ايفا مىكنند.
اختلاف، نزاع، سرزنش، ناسازگارى و... زن و
شوهر بر رفتار كودكان و شكلگيرى شخصيت
آنها آثار زيانبار و نامطلوبى به جاى
خواهد گذاشت و اين آثار هنگام طلاق به اوج
خود مىرسد. با توجه به آنكه همين فرزندان
آينده جامعه را رقم خواهند زد، كمترين
تقصير و قصورى در رشد و تربيت آنها گناهى
نابخشودنى خواهد بود.
توجه به عواقب سوء اختلافات و جدايى زن و
شوهر و تفكر درباره آثار زيان بار آن، موجب
كاهش اختلافات و ايجاد تفاهم و درك بيشتر
يكديگر خواهد بود.
3 - توصيه به ترك طلاق
اسلام مجريان صيغه طلاق و شهود و ديگرانرا توصيه كرده كه با كوششهاى خود مرد و زن
را از طلاق منصرف كنند، همچنين طلاق را جز
با حضور دو شاهد عادل(17) صحيح نمىداند. اين
دو نفر به خاطر داشتن عدالت و تقوى، نهايت
كوشش خود را براى ايجاد صلح و صفا ميان زن و
مرد به كار مىبرند.
بديهى است اين همه مانع تراشى در راه طلاق
به منظور اين است كه در اين مدت
ناراحتىها و عصبانيت هايى كه موجب تصميم
طلاق شده است از ميان برود و زن و مرد به
زندگى عادى خود بازگردند.
4 - قرار دادن عده
در مواردى كه طلاق از طرف مرد و به صورترجعى باشد، مرد مىتواند در مدت «عده»
رجوع كند. بسيارى از بى خبران، اين حكم
اسلامى را به هنگام طلاق رعايت نمىكنند،
و به محض جارى شدن صيغه طلاق، هم مرد به خود
اجازه مىدهد كه زن را بيرون كند و هم زن
خود را آزاد مىپندارد كه از خانه شوهر
خارج شود. ولى اين حكم اسلامى علاوه بر حفظ
احترام زن، غالبا زمينه رابراى
بازگشتشوهر از طلاق و تحكيم پيوند
زناشويى فراهم مىسازد.
چه اينكه با گذشت زمان، طوفان خشم و غضب،
كه غالبا موجب تصميمهاى ناگهانى در امر
طلاق و جدايى مىشود، فرو مىنشيند و
حضور دائمى زن در خانه در كنار مرد در مدت
عده و ياد آورى شومى طلاق - كه متاسفانه
اغلب كسانى كه دستبه طلاق مىزنند به آن
توجهى ندارند - مخصوصا در آن جا كه پاى
فرزندانى در كار است، و اظهار محبت هر يك
نسبتبه ديگرى، زمينه ساز رجوع مىگردد و
ابرهاى تيره و تار دشمنى و كدورت از آسمان
زندگى كنار رفته، مجددا خورشيد محبت و
عاطفه گرما بخش خانه خواهد شد.
جالب اينكه در حديثى از امام باقرعليه
السلام مىخوانيم:«المطلقة تكتحل
وتختضب، وتطيب; زن مطلقه [در دوران عدهاش
مىتواند آرايش كند;] سرمه در چشم نمايد، و
موهاى خود را رنگين، و خود را معطر كند.»
پيامدهاى طلاق
در پايان به برخى از پيامدهاى ناگوارجدايى و طلاق اشاره مىشود:
1 - مشكلات عاطفى
بدون ترديد مرد و زنى كه مدتها با يكديگرزندگى كردهاند، بعد از جدا شدن از نظر
عاطفى دچار بحران شديدى خواهند شد. حتى اگر
درد جدايى را با وصال ديگرى التيام دهند.
2 - مشكلات اجتماعى
بسيارى از زنان بعد از طلاق امكان زيادىبراى ازدواج مجدد - آن هم به طور دلخواه و
شايسته - ندارند، از اين رو دچار زيانى
بزرگ مىشوند و البته اين مشكل براى مردان
كمتر از زنان نخواهد بود به نحوى كه عده
فراوانى از آنها همواره حسرت زندگى قبلى
خود را مىخورند.
3 - مشكلات فرزندان
و بالاخره پرده پايانى اين قصه، داستاندردناك زندگى فرزندانى است كه با طلاق
والدين دچار بحرانهاى شديد روحى و
مشكلات روانى مىشوند.
البته اينها برخى از پى آمدهاى طلاق و
جدايى است و قطعا مشكلات فراوان ديگرى به
دنبال فروپاشى كانون خانواده به وجود
خواهد آمد.
آيا تحمل برخى از تلخىها در زندگى
زناشويى و گذشت در زندگى - كه پيامدهاى
شيرين و حيات بخش دارد - سختتر استيا
تحمل پيامدهاى بسيار ملال آور طلاق؟!
بيانديشيم.
بديهى است طرح اين مباحث توسط مبلغان
مىتواند از گسترش طلاق در جامعه جلوگيرى
كند.
1. بحار الانوار، ج103، ص222.
2. كافى، ج5، ص328.
3. ميزان الحكمة، محمد محمدى رى شهرى، ح 17173.
4. مكارم الاخلاق، ص107.
5. ميزان الحكمة، حديث 7884.
6. كافى، ج5، ص567، ح50.
7. اعراف/189.
8. ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، ح5103.
9. امالى صدوق، ص315، ح2.
10. مجموعه آثار، ج19، ص437.
11. كافى، ج5، ص559.
12. امالى صدوق، ص238.
13. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 141، ح 10.
14. ميزان الحكمة، ح3666، به نقل از امالى
طوسى، ص680، ح1448.
15. نساء/35.
16. محسن قرائتى، تفسير نور، ج2، ص327.
17. ترجمه تحرير الوسيله، امام خمينىرحمه
الله، ج3، ص589، مساله 9