فطرت از ديدگاه امام حسين عليهالسلام
کلام اسلامي-شماره48 ، زمستان 1382فطرت در لغت
فطرت از ماده «فَطَر» اشتقاق يافته است که به معناي شکافتن از طول، ايجاد و ابداع،(1)گشودن شيء و ابراز آن،(2) ابتداع و اختراع(3) آمده است.واژهي «فطرت» از آنجا که بر وزن «فِعلَه» و مصدر نوعي است به معناي نوع خاصي از آفرينش و خلقت که مخصوص انسان است ميباشد. بنابراين رابطهي بين دو واژهي «خلقت» و «فطرت» از لحاظ منطقي عموم و خصوص مطلق است.
برجسته ترين نکاتي که در تعريفهاي اهل لغت به چشم ميخورد بر اين واقعيّت دلالت دارد که حداقل بايد دو عنصر در يک خلقت باشد تا فطرت بر آن اطلاق گردد.
اکتسابي نباشد.
بيسابقه و بديع باشد.
در «اقرب الموارد» بر ويژگي اول تأکيد شده است:«الفَطرة الخِلقَهُ التي خُلِقَ عَلَيها المولوُد في رَحِمِ اُمِّهِ»،(4) فطرت به آفرينشي گويند که مولود در رحم مادر بر آن آفريدهشده است. همچنين ميگويد:«الفَطرة هي الصفة التي يَتَّصِفُ بِها کلُّ موُلوُد في اَوَّلِ زَمانِ خِلقَتِه»:(5)فطرت، همان صفتي است که هر موجودي از ابتداي خلقتش از آن برخوردار است.
در «لسان العرب» در مورد ويژگي دوم فطرت چنين آمده است:«الفِطرة الابتداعُ و الاختراعُ»:(6) فطرت يعني آفرينش نو و پيدايش جديد.
مؤلف لسانالعرب، پس از نقل اين معنا، از ابن عباس چنين نقل ميکند:من معناي (فاطرالسموات و الارض)(7) را نميدانستم، تا اين که روزي دو اعرابي را ديدم که بر سر چاهي، با يکديگر به منازعه برخاسته بودند. يکي از آن دو در مقام اعتراض به ديگري گفت:انا فَطرتُها اَي ابتداتُ حَفرها، اين چاه را نخستين بار من حفر کردم».