روشن شد که ابوحنيفه و مالک بن انس - پيشوايان مذاهب حنفي و مالکي - و همچنين ديگر بزرگان نامي دانش فقه اهل سنت، کم و بيش به فراخور ظرفيت وجودي و ديگر امکانات موجود، از حيات علمي معصومين - عليهم السلام - طرفي بسته و از اين رهگذر به گونهاي - مستقيم و يا غيرمستقيم - خوشهچيني کردهاند.در اين شماره برآنيم تا با استفاده از مدارک و شواهد تاريخي، به بررسي ريشههاي علمي محمدبن ادريس شافعي مؤسس مذهب شافعي - پرداخته و پي به ميزان بهرهگيري او از دانش اهل بيت - عليهم السلام - ببريم.
شافعي و محيط رشد علمي
گويند امام شافعي در شب فوت ابوحنيفه و در سال 150 قمري در عزه و يا عسقلان متولد گرديد.پدرش که از طايفه قريش بود، براي امرارمعاش به سرزمين فلسطين رفت و در آنجا بدرود حيات گفت. شافعي در ايام شيرخوارگي تحت نظارت و سرپرستي مادر خود قرار گرفت و از آنجا به سوي مکه هجرت کرد. شافعي از جهت مادري داراي اصالت خانوادگي بود.اکثر مورخان برآنند که مادر او فاطمه دختر عبدالله محض، فرزند حسن مثني و او نيز فرزند امام مجتبي - عليهالسلام - ميباشد. برخي نيز معتقدند که مادر او فاطمه دختر عبدالله بن حسن بن حسين بن علي بن ابيطالب - عليهالسلام - است. از اين جهت او نيز از طريق مادري وابسته به خاندان اهل بيت - عليهم السلام - و رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - و سلم بوده است.مادرش از ديدگاه مورخان، زني دانشمند و فقيه بود.نوشتهاند روزي فاطمه به همراه زن و مردي ديگر، براي اداي شهادت در محکمه حاضر شد. قاضي محکمه از آنان خواست تا هرکدام جداگانه و بدون حضور ديگري شهادت دهند.فاطمه برآشفت و با خواندن آيه هأن تضل إحديهما فتذکر احديهما الاخريه تفرقه را ميان دو زن در محکمه رد کرد. دادگاه نيز مجبور به پذيرش نظر فاطمه گرديد.شافعي در زماني پابه عرصه وجود گذاشت که پيروان مذهب ابوحنيفه و مالک هرکدام افکار و عقايد امام مذهب ديگر را تخطئه کرده و به تمسخر ميگرفتند. مکتب حديث ورأي خود نمايان و سرآغاز جنگ دو مذهب بود. مالکيان به جهت اعتماد بيش ازحد به حديث، به جمود و بي فکري متهم و حنيفيان به خاطر بياعتنايي به حديث و اعتماد بيش ازحد به عقليات و استحسانات، به بي ديني مورد اتهام قرار ميگرفتند.مکه و بخصوص مدينه پايگاه اهل حديث و عراق محلي براي اجتهادات افسار گريخته معرفي شده بود. گرچه در اين ميان نهضت علمي اهل بيت - عليهالسلام- كه پس از شهادت امام حسين - عليه السلام- به وسيله امام سجاد - عليه السلام- آغاز شده بود و با رهبري و نبوغ علمي و فکري امام باقر و امام صادق - عليهما السلام- به اوج خود رسيده بود، راه صواب را براي پويندگان حقجو چونان خورشيد روشني افروز بر تارک گيتي جلوهگر ساخته بود، اما افسوس و صد افسوس! که افکار مسلط حزب مخالف اهل بيت - عليهمالسلام- اجازه انديشيدن، رابطه داشتن با معصومين- عليهمالسلام و اشاعه آرا و افكار اهل بيت (ع)- را به هيچکس نميداد.
شافعي و باروري استعداد علمي
محمدبن ادريس در دامن فاطمه پرورش يافت و در اوان کودکي پس از هجرت از فلسطين، در شهر مکه اسکان يافت. او با وجود تنگدستي و فقر خانوادگي، ابتدا به فراگيري قرائت قرآن و سپس به حفظ احاديث «موطأ» پرداخت.گويند روزي به خاطر نداشتن و نپرداختن حقالتعليم به استاد، از استفاده از کلاس درس مکتب محروم شد اما علاقه و انگيزه فراوان او به کسب دانش، مانع از سرخوردگي و بي ميلي او گرديد. لذا با ايستادن در بيرون مکتب و گوش فرادادن به آموزشهاي استاد و نيز پرسوجو از ديگر شاگردان علاقه خود را اشباع ميکرد.او با رسيدن به دوران بلوغ جسمي و قابليت استفاده از حلقههاي درس، در مسجدالحرام حاضر ميشد و در کنار ديگران به تعليمات صاحبان علم گوش ميداد.حلقههاي درسي که از طرف استادان صاحب نظر (اساتيد و معلماني که عموماً از مکتب علمي امام باقر و امام صادق -عليهماالسلام- و عبدالله بن عباس و ديگر وابستگان به علوم بنوي و ولوي بهره گرفته بودند.) در رشتههاي گوناگون علوم اسلامي همانند تفسير و حديث و فقه تشکيل ميشد، شافعي را مجذوب خود ساخته بود و او باکمال وجود از آنها بهره ميجست.عبدالرحمان شرقاوي در اين زمينه مينگارد:«جلس (الشافعي) الي اهل الحديث والمفسرين من اتباع ابن عباس و الي العلماء والفقهاء من اتباع الامام جعفرالصادق... وکانوا جميعاً ينهلون من علم الامام علي بن ابيطالب». به طورکلي ميتوان مشايخ و استادان شافعي را در رشتههاي حديث و فقه - با توجه به منطقه جغرافيايي - به چهار دسته تقسيم کرد: 1- استادان شافعي در مکه، 2- استادان شافعي در مدينه، 3- استادان شافعي در يمن، 4- استادان شافعي در عراق. استادان شافعي در محضر اهلبيت- عليهمالسلام-اينک به فضل پروردگار برآنيم تا با معرفي مشايخ و استادان شافعي - در هر منطقه جغرافيايي - که توفيق درک محضر علمي اهلبيت- عليهمالسلام- را داشتهاند، پي به مايههاي رشد علمي و انديشه فقهي او ببريم.البته همانگونه که در شمارههاي پيشين کراراً تذکر داده شد، اين بدان معني نيست که آرا و نظريات شافعي مطابق با فرهنگ اهلبيت- عليهمالسلام- باشد؛ چرا که به قول معروف هميشه نتيجه تابع اخس المقدمتين است.استادان شافعي درمکه 1. يحيي بن سليمابو زکريا يحيي بن سليم قرشي طائفي متوفاي 193 يا 194 يا 195 قمري، از مشايخ و استادان مورد احترام شافعي و از محدثين کثير الرواية اهل سنت است.به گفته برقي - ره - و شيخ طوسي - ره - وي از شاگردان علمي محضر امام صادق عليهالسلام- است. احمدبن حنبل گويد: او صاحب کتابي بود که در آن روايتهاي ابن خثيم ثبت شده بود.قال أحمد: «کان قد اتقن حديث ابن خثيم کانت عنده في کتاب فقلنا له: اعطنا کتابک، فقال: اعطوني مصحفاً رهناً. قلنا: من أين لنا مصحف و نحن غرباء». 2- سفيان بن عيينةابو محمد سفيان بن عيينة بن أبي عمران هلالي کوفي متولد 107 و متوفاي 198 قمري، از اصحاب حديث و از صاحبان کرسي تدريس در مسجدالحرام بود.برخي چون ابن نديم (297 - 380 ق) مذهب وي را شيعه زيدي ثبت کردهاند. او فقيهي صاحب نام، مفسري معروف و محدثي پرتوان بود که در محضر علمي امام صادق- عليهالسلام- تربيت علمي يافته و از آن حضرت نسخهاي را روايت کرده است.مرحوم برقي، کشي و شيخ طوسي، سفيان را در شمار اصحاب امام صادق- عليهالسلام- دانسته و از اهل سنت صاحبنظراني چون ابونعيم اصفهاني و جمالالدين مزي، امام صادق- عليهالسلام- را از مشايخ و استادان سفيان ياد کردهاند.سفيان علاوه بر استفاده مستقيم از محضر علمي اهلبيت- عليهمالسلام-، در پاي درس شاگردان تربيت يافته اين مکتب نيز- چون ابان بن تغلب - حاضر ميشد و از افادات آنان بهره ميجست.3- مسلم بن خالدابو خالد مسلم بن خالد مکي معروف به زنجي متوفاي 179 يا 180 قمري، از ديگر استادان برجسته شافعي بود.او که صاحب کرسي تدريس فقه در مکه بود، برخي از مقامات علمي خود را مستقيماً از محضر مبارک امام صادق- عليهالسلام- به دست آورده بود.مرحوم شيخ طوسي او را از اصحاب و راويان امام صادق- عليهالسلام- ياد ميکند.مسلم علاوه بر استفاده مستقيم از محضر اهلبيت- عليهمالسلام- از شاگردان اين مکتب نيز بهره علمي گرفته است که از جمله ميتوان به ابواسامه زيدبن اسلم قرشي متوفاي 136 قمري، فقيه مدينه اشاره کرد.همانگونه که در شماره قبل روشن شد، زيدبن اسلم از رجالي بود که با داشتن زيدبن اسلم از رجالي بود که با داشتن ارتباطهاي پياپي و حضور در پاي درس امام سجاد- عليهالسلام-، جزء اصحاب خاص آن حضرت و پس از ايشان در شمار اصحاب امام صادق- عليهالسلام- درآمد.4. سعيد بن سالمابو عثمان سعيدبن سالم بن قداح مکي متوفاي حدود 190 قمري، از شاگردان و راويان امام صادق- عليهالسلام- و نيز از استادان و مشايخ کثير الروايه شافعي در تاريخ به شمار آمده است. وي اگر چه در مکه ساکن بود اما به گفته شافعي فتاواي او مستند به مباني فقهي اهل عراق بوده است. 5. داودبن عبدالرحمانابوسليمان داودبن عبدالرحمان عطار مکي متولد 100 و متوفاي 174 قمري، از صاحبان کرسي تدريس فقه و حديث در مکه و از اساتيد برجسته سافعي به شمار ميرفت.به گفته شيخ طوسي - ره - وي نيز از شاگردان و راويان امام صادق- عليهالسلام- ميباشد. 6. عبدالمجيد بن عبدالعزيزابوعبدالحميد عبدالمجيد بن عبدالعزيز بن ابي رواد ازدي مکي متوفاي 206 قمري، از مشهورترين راويان اخبار و حافظان حديث بود که قابليت و توفيق درک محضر امام صادق- عليهالسلام- را پيدا کرده بود. او علاوه بر استفاده مستقيم از محضر علمي امام صادق- عليهالسلام-، از علوم و دانشهاي شاگردان مکتب اهلبيت- عليهمالسلام- بهرهگيري کرده است.ذهبي و جمالالدين مزي- دو مورخ شهير اهلسنت - مينويسند: عبدالمجيد از برجستهترين راويان آثار ابن جريح است و از طرفي به شهادت شيخ طوسي - ره - و ديگران، عبدالملک بن جريج از شاگردان علمي امام صادق و امام باقر- عليهماالسلام- به شمار ميرود. گواه بر ادعاي فوق روايتي است که محمدبن احمدبن يحيي با سند متصل از حسن بن زيد نقل ميکند که او گفت: «کنت عند أبي عبدالله- عليهالسلام- فدخل عليه عبدالملک بن جريج المکي فقال له أبو عبدالله- عليهالسلام-: ما عندک في المتعة؟ قال: حدثني أبوک محمدبن علي عن جابربن عبدالله ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خطب الناس فقال: ايها الناس ان الله أحل لکم الفروج علي ثلاثة معان: فرج موروث و هو البتات و فرج غير موروث و هو المتعة و ملک أيمانکم».استادان شافعي در مدينه1. مالک بن انساز معروفترين اساتيد شافعي، ابوعبدالله مالک بن أنس بن أبي عامر معروف به «امام المدينه» متوفاي 179 قمري و امام مالکيان است.او علاوه بر استفادههاي مستقيم و فراوان علمي از محضر اهلبيت- عليهمالسلام- دانستنيهاي زيادي را نيز بطور غيرمستقيم و توسط شاگردان علمي مکتب اهلبيت- عليهمالسلام- که هرکدام شخصيتي بنام در محيط خود بودند، کسب کرده است.مالک بن انس از طريق افرادي چون ربيعة الرأي، عبدالله بن يزيدبن هرمز، زهري، عبدالله بن دينار، عبدالله بن ذکوان، ابو الزناد، اسحاق بن عبدالله، ايوب سختياني، داود بن حصين، زيادبن ابي زياد، زيادبن سعد، زيدبن اسلم، سعيدبن أبي سعيد، سلمة بن دينار، ابو طواله مدني، صالح بن کيسان، صفوان بن سليم، عبدالله بن أبي بکر، هشام بن عروة، عبدالله بن فصل و عبدلله بن وهب توانست بهرههاي فراوان علمي از دانشهاي ولوي که چيزي جز خزانههاي علوم نبوي نبود، ببرد. 2. ابراهيم بن سعدابو اسحاق ابراهيم بن سعدبن ابراهيم زهري مدني متولد 108 و متوفاي 183 قمري، از مشايخ و استادان بنام شافعي در مدينه و نيز از بزرگان روايي مورد اعتماد اهلسنت است.به شهادت شيخ طوسي - ره - ابراهيم، موفق به درک محضر علمي امام صادق- عليهالسلام- گرديده و در شمار اصحاب و راويان آن حضرت- عليهالسلام- قرار گرفت.3. عبدالعزيز بن محمدابومحمد عبدالعزيز بن محمدبن الدراورديّ مدني متوفاي 187 قمري، از راويان و محدثان کثير الروايه اهلسنت و نيز از اساتيد شافعي در مدينه بوده که به گفته شيخ طوسي - ره - و جمالالدين مزي، وي چون ديگر مشايخ شافعي از محضر علمي و مجلس درس امام صادق- عليهالسّلام- تلمّذ كرده است. عبدالعزيز علاوه بر بهره گيري مستقيم از علوم امام صادق - عليهالسّلام- از شاگردان اين مکتب نيز چون صفوان بن سليم زهري و ديگران کسب دانش کرده است.4. ابراهيم بن محمدابواسحاق ابراهيم بن محمدبن ابي يحيي مدني متوفاي 184 يا 191 قمري، از ديگر شاگردان مجلس درس امام باقر و امام صادق- عليهالسلام- بوده که عنوان استادي را بر شافعي در تاريخ به خود نيز داده است.وي با تلمذ در مکتب اهلبيت- عليهمالسلام-، کتابها و متوني را از خود به يادگار گذاشت که بعدها نويسندگان و راويان اخبار از آنها کمال استفاده را بردند.از آنجا که ابراهيم از شيعيان و اطرافيان امام باقر و امام صادق- عليهماالسلام- به حساب ميآمد، مورد بي مهري و طعن برخي از نويسندگان و مورخان متعصب اهلسنت قرار گرفت. اما در مقابل، عده ديگري از صاحب نظران معروف اهلسنت او را توثيق و تمجيد کردهاند. به هرحال شافعي با توجه به شناختي که از ابراهيم بن محمد پيدا کرده بود، از ابتداي جواني تا اواخر عمر خود، کم و بيش از دانشهاي او بهره ميگرفت.ابن حبان بستي متوفاي 354 قمري به نقل از ابو حاتم، در زمينه بهرهگيري شخصيتهاي علمي اهلسنت از ابراهيم مينويسد:«ابراهيم بن ابي يحيي روي عنه ابن جريج و الشافعي فأما ابن جريج فانه يکني عنه و يسميه ابراهيم بن محمدبن أبي عامر و ابراهيم بن أبي عطاء و ابراهيم بن محمدبن أبي عطاء ولم يرو عنه الا الشيء اليسير؛ و أما الشافعي فانه کان يجالسه في حداثته و يحفظ عنه حفظ الصبي والحفظ في الصغر کالنقش في الحجر، فلما دخل مصر في آخر عمره فأخذ يصنف الکتب المبسوطة احتاج الي الأخبار ولم تکن معه کتبه فأکثر ما أودع الکتب من حفظه». 5. أنس بن عياضابوضمرة أنس بن عياض ليثي مديني متولد 104 و متوفاي بعد از 180 قمري، از دانشمندان و محدثين مورد اعتماد اهلسنت و از استادان شافعي در مدينه ميباشد.وي نيز در پاي درس امام جعفر صادق- عليهالسلام- حاضر شده و از محضر پرفيض ايشان خوشههاي علمي برگرفته و سپس به شافعي منتقل کرده است.شيخ طوسي - ره - و جمالالدين مزي، انس را در زمره شاگردان و راويان امام صادق- عليهالسلام- ياد ميکنند. به گفته ابوالعباس نجاشي - ره - و شيخ طوسي - ره - انس، صاحب کتابي از امام جعفر صادق- عليهالسلام- بوده که شاگردان وي آن را نقل کردهاند.انس علاوه بر استفاده مستقيم از محضر علمي امام صادق- عليهالسلام- از شاگردان علمي اين مکتب نيز (چونسلمة بن دينار، ربيعة بن أبي عبدالرحمان، صالح بن کيسان و صفوان بن سليم) کسب دانش و علوم اسلامي کرده است.عبدالوهاب شاگرد امام صادق- عليهالسلام- و استاد شافعي در عراق ابو محمد عبدالوهاب بن عبدالمجيد بصري متولد 108 يا 110 و متوفاي 194 قمري، از بزرگان حديث نزد اهل سنت و از مشايخ شافعي در عراق ميباشد.شيخ طوسي در دو نقطه از کتاب رجال، اسم او را در شمار اصحاب و راويان امام صادق- عليهالسلام- ذکر ميکند.در مورد اول به عنوان «عبد الوهاب بن عبدالمجيد الثقفي البصري» و در مورد دوم بعنوان «عبدالوهاب بن عبدالمجيد الثقفي».ابوجعفر احمد برقي و ابو عبدالله شمسالدين محمد ذهبي و جمالالدين مزي - هر سه عبدالوهاب را از جمله شاگردان و راويان امام صادق- عليهالسلام- دانسته و از او تجليل کردهاند. عبدالوهاب علاوه بر درک مستقيم محضر امام صادق- عليهالسلام- از افرادي چون ايوب سختياني، عبدالله بن عون و عبدالملک بن جريج که خود از شاگردان مکتب اهلبيت- عليهمالسلام- بودهاند، نقل روايت و استفادههاي علمي برده است.اين بود گوشهاي از واقعيتهاي پنهان ولي ملموس تاريخي که اصالت فرهنگ شيعي و وابستگي و نياز ديگر مکاتب و مذاهب به اين فرهنگ غني را به اثابت ميرساند. اميد است در فرصتي ديگر با درک توفيقات ربوبي، به پاي بررسيهاي تاريخي پيرامون مذهب حنبلي نشسته و پي به ميزان وابستگي آن به مکتب تشيع ببريم.پي نوشتها:. پايان ص84. . پايان ص85. . پايان ص86. . پايان ص87. . پايان ص88. . پايان ص89. . پايان ص90. . پايان ص91. . پايان ص92. 9. بيهقي، مناقب الشافعي، 1/72 و 73.. ابن خلکان، وفيات الأعيان: 4/165.. دکتر مصطفي شکعه، الائمة الاربعة: 3/9.. بقره /282.. ابن خلکان، وفيات الأعيان: 4/164.. ائمة الفقه التسعة: 150.. رجال برقي: 31 و رجال الطوسي: 335، رقم 38.. عبدالله بن عثمان بن خثيم.. احمدبن حنبل، العلل و معرفة الرجال: 2/480، رقم 3150.. فهرست ابن نديم: 332 و 334.. نجاشي، رجال: 1/426، رقم 504.. رجال البرقي: 41 و اختيار معرفة الرجال: 390، رقم 735 و رجال الطوسي: 212، رقم 163.. رجال الطوسي: 309، رقم 471.. ر.ک، به مجله کلام اسلامي، سال سوم، شماره اول: 89.. شيخ طوسي - ره -، رجال: 204، رقم 30.. جمالالدين مزي، تهذيب الکمال: 10/457.. ابن حجر، تهذيب التهذيب: 4/31، رقم 51.. رجال: 190، رقم 19.. شيخ طوسي، رجال: 239، رقم 258.. سير اعلام النبلاء: 9/434، رقم 162 و تهذيب الکمال: 18/271، رقم 3510.. رجال الطوسي: 232، رقم 162.. شيخ طوسي ، تهذيب الاحکام: 7/241، رقم 1051.. در اين زمينه بنگريد به نشريه تخصصي کلام، سال دوم، شماره چهارم: 98 و مجله تخصصي کلام اسلامي، سال سوم، شماره اول: 86.. رجال الطوسي: 144، رقم 28.. رجال الطوسي: 235، رقم 191 و تهذيب الكمال : 18/188. نجاشي در اين زمينه مينگارد: «حکي بعض أصحابنا عن بعض المخالفين: ان کتب الواقدي، سائرها انما هي کتب ابراهيم بن محمدبن أبي يحيي، نقلها الواقدي و ادعاها و ذکر بعض أصحابنا: ان له کتابا مبوبا في الحلال و الحرام عن أبي عبدالله - عليهالسلام-» رجال، 1/85 و 86. مرحوم برقي و شيخ طوسي نيز او را از اصحاب امام باقر و امام صادق - عليهما السلام - دانسته اند. رجال برقي: 27 و رجال طوسي: 144، رقم 24. . مرحوم سيد محسن امين توثيقات و تمديحات دانشمندان اهلسنت را در حق ابراهيم جمعآوري و به رشته تحرير درآورده است که از آن جمله ميتوان به ميزان اعتماد شافعي نسبت به استاد خود - ابراهيم بن محمد - پي برد. بنگريد به اعيان الشيعة: 2/210 و 211.. کتاب المجروحين: 1/107.. رجال الطوسي: رقم 193 و تهذيب الکمال: 3/349، رقم 567.. رجال نجاشي: 1/266، رقم 267 والفهرست: 63، رقم 124.. جمالالدين مزي، تهذيب الکمال: 3/349، رقم 567.. رجالالطوسي: 238، رقم 247 و 267، رقم 721.. رجالالبرقي: 25 و سير اعلام النبلاء: 23719، رقم 67 و تهذيب الکمال: 18/503، رقم 3604.