ریشه های علوم ولوی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ریشه های علوم ولوی (1) - نسخه متنی

سید محمدکاظم مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ريشه هاي علوم ولوي

کلام اسلامي 1572 ريشه¬هاي علوم ولوي

کلام اسلامي ـ شمار?12، زمستان1373

پژوهشي از گروه تحقيقاتي فقه (9)

سيّد محمّد کاظم مدرّسي

زماني که کتابهاي گوناگون شيعي و سني را
پيرامون دانش اهل بيت و پيشوايان معصوم
شيعه ـ عليهم‌السلام ـ مطالعه مي کنيم،
احساس شادي و سرور به ما دست مي دهد. تسلّط
آنان بر هم? علوم و مسائل، حضوري بودن علم
ايشان، ارادي بودن و انشايي بودن دانشها
براي آنان و بالأخره برتري اين عزيزان از
جهات گوناگون و به خصوص در زمين? دانشهاي
مختلف بر دانشمندان و بزرگان معاصر خود از
جمله مسائلي است که هر خواننده اي را مفتخر
از پيروي آنان و در نتيجه شادمان مي کند.

امّا برخي با مطالع? اينگونه مسائل و
مطالب از جهاتي ناراحت و نگران مي شوند.
ناراحت از تجاهل عدهّ اي نسبت به فضايل و
کمالات ائمّ? اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و
بخصوص دانش آنان؛ ناراحت از اين همه
اعترافها و اقرارها از سوي برادران
اهل سنّت و بي تعمّقي آنان در اين مطالب؛ و
نگران از آينده افرادي که خود و بزرگان
آنان در جاي جاي کتابهاي معتبرشان به مقام
والا و عظمت دانش اهل بيت ـ عليهم السلام ـ
اعتراف مي کنند ولي نه تنها ملزم به
گفته ها و معتقدات خود نيستند بلکه برخلاف
واقعيّت، تصورّات باطلي را اشاعه مي کنند.
صاحب کشف الظنون که با هم? تحقيقات خود فقه
شيعه را منتسب به فقه شافعي و برگرفته از آن
دانسته، مي‌نويسد:

«والکتب المؤلّفة علي
مذهب الإماميّة الذيّن ينتسبون الي مذهب
ابن إدريس، أعني: الشّافعي ـ رحمةالله ـ
کثيرة، منها: شرائع الاسلام و حاشيته
والبيان و الذّکري و القواعد
والنّهاية...».(1)

گرچه بنظر مي رسد که ابن ادريس در اين کلام
ابوعبدالله محمّد ابن ادريس حلّي عجلي
متوفّاي 598 ق، نواد? دختري شيخ طوسي، مجتهد
نوپرداز شيعي و طلايه دار گسترش عدالت در
مسائل اجتهادي در مکتب فقهي شيعه باشد؛
چرا که فقيهان شيعه با ظهور شيخ طوسي ـ ره ـ
در قرن پنجم تا يک قرن به گونه اي مطلق از
آرا و نظرات مرحوم شيخ پيروي مي کردند و
کمتر کلامي برخلاف نظر او ارائه
مي دادند. تا آنکه ابن ادريس حلّي، باب نقد
و اعتراض علمي را بر آرا و نظريات شيخ طوسي
گشود و باب تقليد را بر روي هم? عالمان بست.

رهبر فکري فقه شيعي در قرن ششم با نقش
سازنده و روش متقن خود توانست در همان اوان
ظهور عدّه اي را جذب کند و از آن زمان به بعد
ـ تا زمان استاد کل، وحيد بهبهاني ـ ره ـ
متوفّاي 1205 ق. ـ اين شيوه و روش ابن ادريس
در فقه مورد پسند عالمان و فقيهان شيعي
بود.

اما به هرحال حاجي خليفه صاحب کتاب کشف
الظّنون بدون هيچگونه تأمّل و درنگي فقه
شيعي را منتسب به فقه شافعي مي داند و حتي
اجاز? فکر و انديشه به خود نمي دهد که آيا
شافعي نزد پيشوايان شيعه به شاگردي
پرداخته و از آنان توشه برگرفته و خوشه ها
چيده است و يا اين پيشوايان و عالمان شيعي
بوده اند که از مکتب فقهي او بهره
گرفته اند؟!

آيا شيعه قبل از شافعي فقهي مدوّن و مکتوب
نداشته است؟!

آيا فقيهان و عالمان شيعي قبل از شافعي
مکتب خود را بر چه اساسي بنيان نهاده
بودند؟!

آيا فقه شيعي حتّي در يک مسأله، نظريات
خود را مستند به ديدگاه شافعي کرده است؟!

و بالأخره کجاي چارچوب? کلي فقه شيعي
شباهت به اصول و ابداعات مذهب شافعي دارد؟!

بر همين اساس بود که بهره گيريهاي
صاحب نظران و بزرگان مذاهب اهل سنّت را از
دانش اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مورد بررسي
قرار داده و اثبات کرديم که نه تنها هيچ يک
از پيشوايان معصوم شيعه ـ عليهم السلام ـ و
ديگر بزرگان شيعي مايه هاي علمي و بخصوص
دانش فقه را از سران و بزرگان اهل سنّت
نگرفته بلکه اين دانشمندان و عالمان سنّي
بودند که در هميشه تاريخ ـ از صدراسلام إلي
الأبد ـ محتاج دانشهاي ولوي بوده و خواهند
بود.

در شماره هاي گذشته بيان شد که بزرگان
اهل سنت عموما به گونه اي مستقيم و يا
غيرمستقيم ـ به خصوص خلفاي سه گانه،
معاويه و سران مذاهب اربعه ـ با استفاده از
علوم و دانشهاي ولوي گوشه اي از اميال
حقيقت جويان? خود را با معارف واقعي
اسلامي اشباع کردند گرچه اينان علوم
فراگرفته از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را
با اصول ابداعي خود در هم آميخته و در
نهايت حاصلي غيرصحيح را برداشت کرده و
ارائه نموده اند.

ناموران اهل سنّت هريک با بياناتي در
موقعيّتهاي گوناگون اعتراف به مقام والاي
علمي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ کرده و در
اين راستا ـ منطوقاً و يا مفهوماً ـ احساس
نياز شديد خود را به دانش آنان ابراز
داشته اند.

گرچه براساس وعده قبلي، مي بايست هم اکنون
به اقرارها و اعترافات بزرگان و صاحب نظران
اهل سنّت پيرامون مقام علمي و منزلت
ائمّ? اهل بيت ـ عليهم السلام ـ پرداخته
شود؛ امّا با توجه به اشاره اجمالي به آنها
در طيّ شماره هاي گذشته و نيز جمع آوري برخي
از آنها به گونه اي مستقل،(2) از اين مرحله
گذر کرده و با اميد به پذيرش پوزش ما، محور
بحث را بررسي ريشه هاي علوم ائمّه اهل بيت
ـ عليهم السلام ـ قرار مي دهيم. اميد که با
استعانت از ذات حق توان برگرفتن توشه را در
اين وادي گسترده و بي انتها بصورتي بايسته
و شايسته داشته باشيم.

اينک به فضل پروردگار به بررسي برخي از
منابع و مصادر دانش ولوي پرداخته، آنها را
مورد کنکاش قرار مي دهيم:


«کتاب علي» ـ عليه السّلام ـ يا «صحيف?
جامعه»، «کتاب جفر»، «جامعه» و «مصحف
فاطمه»
از مسائل مورد قبول بين فريقين، وجود کتاب
يا کتابهايي در نزد آل البيت ـ
عليهم السلام ـ بعنوان يکي از مدارک احکام
است. نقل روايات زيادي در ارتباط با احکام
مختلف فقهي از آن مکتوبها، دليلي روشن و
گواهي صادق بر اين مدّعاست. مهمّترين اصول
و جوامع روايي شيعه و اهل سنّت، از کتابهاي
مزبور نقل حديث کرده اند.

با دقّت در مدارک و منابع تاريخي روشن
مي شود که برخي از عناوين مذکور ازجمله
«کتاب علي» ـ عليه السّلام ـ و «صحيف?
جامعه» داراي يک حقيقت خارجي بيش نبوده و
پيشوايان معصوم شيعه ـ عليهم السلام ـ آن
را تجزيه کرده و به تناسب موضوعات مستحدثه
و حوادث واقعه، جزء لازم را مورد توجّه و
استناد قرار داده اند.

به هرحال ما نيز در اين مقال با بررسي
اجمالي هريک از عناوين مذکور، اشارتي به
آن خواهيم داشت.

کتاب علي عليه السّلام

مرحوم آقابزرگ تهراني در معرفي اين کتاب
باعنوان «أمالي سيّدنا و نبيّنا أبي
القاسم رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
مي‌نويسد:

«اين کتاب که توسّط
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) بر
حضرت امير ـ عليه السّلام ـ املا شده و
حضرت کتابت آن را به عهده داشته، اوليّن
کتاب در اسلام است که از عقول و افکار بشري
صادر گرديده است. نسخ? اصلي آن ـ که در
بردارند? هم? اجزاء مي باشد ـ نزد حضرت
حجّت ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ است؛
همانگونه که ديگر مواريث انبيا نيز نزد آن
حضرت است.»(3)

محدثّ متتبّع مرحوم شيخ حر عاملي (1033 ـ 1104)
پيرامون محتوا و فلسف? کتابت اين کتاب
مي نويسد:

«بر اساس روايات و اخبار متواتر،
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) به
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ امر کرد تا قرآن
را به همراه تأويلات آن جمع و مکتوب کند.
همچنين روايات زيادي دلالت دارد که
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) به
علي ـ عليه السلام ـ امر کرد تا تمام
احاديث، احکام شريعت و سنّت را، بلکه تمام
نيازهاي علمي بشر را به همراه تجربيات و
اخبار گذشتگان جمع آوري و براي امامان بعد
از خود مکتوب کند».(4)

اين کتاب، ميراث اختصاصي امامان معصوم
شيعه ـ عليهم السلام ـ بوده و پس از حضرت
امير ـ عليه السلام ـ در اختيار ديگر
امامان ـ عليهم السلام ـ قرار داشته است.

امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ در نشستي که
با معاويه و ابن عباس داشته است خطاب به
معاويه فرمود:

«... و إنّ العلم فينا و نحن اهله و هو عندنا
مجموع کلّه، بحذافيره و انّه لايحدث شيء
الي يوم القيامة حتّي ارش الخدش الاّ و هو
عندنا مکتوب باملاء رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) و خطّ
عليّ ـ عليه السّلام ـ بيده».(5)

(تمام علوم نزد ما روشن است و هيچ واقعه اي
ـ تا پايان دنيا ـ رخ نمي دهد مگر آنکه در
کتابي که با املاي
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) و خط
حضرت امير ـ عليه السلام ـ است، مکتوب شده
باشد و آن در نزد ماست).

بديهي است امام حسن ـ عليه السّلام ـ براي
رفع مشکلات و شبهات شرعي از اين کتاب بهره
مي گرفتند که نمونه اي از اين بهره گيريها
را احمدبن حنبل يادآور شده است. او
مي نويسد:

«وروي عن الامام الحسن السبّط ـ
عليه السلام ـ انّه سئل عن رأي أبيه في
الخيار؟ ـ من مباحث البيوع و المعاملات ـ
فامر ـ عليه السّلام ـ باحضار ربعة واخرج
منها صحيفة صفراء تضّم آراء علي ـ
عليه السّلام ـ في ذلک».(6)

(از امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ دربار?
نظر پدر گرامي شان پيرامون «خيار» ـ از
مباحث معاملات ـ سوال شد. امام ـ
عليه السّلام ـ دستور فرمود تا جعب? چوبي
را حاضر کرده و سپس از آن طوماري را بيرون
آورد که در آن ديدگاه هاي علي ـ
عليه السّلام ـ مکتوب شده بود.)

امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز خبر از
بهره گيري امام حسين ـ عليه السّلام ـ از
کتاب علي ـ عليه السلام ـ داده و در جواب از
سؤال عبدالرحمان بن ابي عبدالله پيرامون
کسي که در حال احرام از دنيا رفت، فرمود:

عبدالرحمان بن حسن که همراه امام حسين ـ
عليه السّلام ـ بود، در حال احرام، در
سرزمين «ابواء» از دنيا رفت. و عبدالله بن
عباس و عبدالله بن جعفر نيز با امام حسين ـ
عليه السّلام ـ بودند. امام ـ عليه السّلام
ـ هم? احکام ميّت را بر او مترتّب کرد مگر
آنکه او را با عطريات معطّر نساخت. اين
حکم، در کتاب علي ـ عليه السّلام ـ موجود
بود.(7)

امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ نيز براي
بيان برخي از احکام فقهي به اين کتاب
مراجعه و نقل حکم کرده است. افزون برآن، در
اين کتاب نيز مسائل اعتقادي و اخلاقي وجود
داشته است.

عبدالرحّمان بن حجّاج و حفص و سلمة از
امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل کرده اند
که آن حضرت فرمود:

«هرگاه امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ كتاب
علي عليه‌السّلام را در دست مي گرفت و به
آن نگاه مي کرد مي فرمود: چه کسي اينگونه
طاقت عمل دارد؟!

چه کسي توان عمل به اين را
دارد؟!(8)

استناد به کتاب علي ـ عليه السّلام ـ از
سوي امام باقر و امام صادق ـ عليهماالسلام
ـ در اکثر ابواب فقهي ديده مي شود. برخي از
محقّقان با تتبّع و جستجو در کتابهاي
کافي، تهذيب، من لايحضره الفقيه و وسائل
الشيعة، ده ها مورد از اخبار و احاديثي که
حاوي احکام فرعي و فقهي بوده است را جمع
آوري و به ترتيب ابواب فقهي تنظيم
کرده اند.(9)

روشن است که نمونه هاي استخراج شده، تنها
مواردي را شامل مي شود که امام باقر و امام
صادق ـ عليهما السّلام ـ و حتي ديگر ائمّه
ـ عليهم السّلام بطور صريح کلام خود را به
اين کتاب مستند کرده اند. وگرنه از
قرينه هاي گوناگون مي توان مدعي شد که چه
بسا، احکام بيشتري مستند به اين کتاب شريف
بوده که يا خود ائمّه ـ عليهم السلام ـ صلاح
در ذکر نام آن را نمي ديده و يا استنساخ
کنندگان و راويان با حذف نام کتاب، حکم را
بطور مستقيم مستند به امام باقر و امام
صادق ـ عليهماالسلام ـ کرده اند.

صيرفي گويد:

روزي به همراه حکم بن عتيبه
(از فقيهان زمان امام باقر و امام صادق ـ
عليهماالسلام ـ ) در محضر امام باقر ـ
عليه السّلام ـ بودم که آن فقيه معروف،
چندين پرسش فقهي را مطرح کرد. امام باقر ـ
عليه السّلام ـ نيز با احترام به او جواب
مي فرمود تا آنکه حکم بن عتيبه در مسأله اي
جواب امام را نپسنديد. امام به فرزند
بزرگوارش حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ
فرمود:

پسرم! برخيز، کتاب علي ـ عليه السّلام ـ را
بيرون آور.

آن حضرت کتاب را که بزرگ و به هم پيچيده
بود را به پدرش داد.

امام ـ عليه السّلام ـ آن را گشود و به
دقّت در آن نظري افکند و سپس فرمود:

اين کتاب به خطّ علي ـ عليه السّلام ـ و
املاي رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) است و
آنگاه به حَکَم رو کرد و فرمود:

اي ابومحمد! تو و سلمه و أبو المقدام به
هرجا مي خواهيد رهسپار گرديد. به خدا
سوگند! علمي محکمتر از اين کتاب در نزد
قومي که جبرئيل بر آنها نازل مي شود
نخواهيد يافت.(10)

به هرحال ـ همان طورکه اشاره رفت ـ کتاب
علي ـ عليه السّلام ـ منبعي بزرگ و مستندي
گرانبهاست که پيشوايان معصوم شيعه ـ
عليهم السلام ـ آن را اختيار داشته و در
مواقع لزوم و ضرورت از آن بهره مي گرفتند و
حتّي آن را در مجالس و محافل خصوص در رؤيت
ديگران قرار مي دادند.

ابو دعامه گويد: روزهاي آخر عمر امام هادي
ـ عليه السّلام ـ فرارسيد. من به زيارتش
مشرّف شدم. زماني که خواستم از محضرش مرخّص
شوم، فرمود:

«... اي ابو دعامه! اين صحيفه اي که از پدران
ما به ارث رسيده است با خطّ علي و املاي
رسول خداست».(11)

ارزش اين کتاب با قطع نظر از صدور آن از
سوي پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
انحصاري بودن آن در پيش ائمه ـ
عليهم السلام ـ مي باشد بدان گونه که کسي
حقّ تصرّف در آن را نداشته است.

عبدالله بن حسن (70 ـ 145ق) نواد? امام حسن
مجتبي ـ عليه السّلام ـ از کساني بود که در
زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ بر سفّاح
شوريد و طبق بعضي از روايات مدّعي امامت
شد. او از امام صادق ـ عليه السّلام ـ
درخواست کرد تا ميراث امام حسن ـ
عليه السّلام ـ جدّ عبدلله ـ را به وي
واگذار کند.

عبدالله در حقيقت بدنبال جفر و کتاب علي ـ
عليه السّلام ـ و همچنين انگشتر، زره و
شمشير
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) بود
که از مختصّات امام به شمار مي رفت.

امّا حضرت، با ردّ درخواست او، وي را از
اين عمل و عقيد? باطل برحذر داشت.(12)

قبل از عبدالله بن حسن، محمّد حنيفه ـ طبق
نقل برخي از روايات ـ پس از شهادت امام علي
بن أبيطالب ـ عليه السّلام ـ به برادران
خود (امام حسن و امام حسين ـ عليهماالسلام
ـ ) براي گرفتن مکتوبات پدر خود مراجعه کرد
و چنين گفت:

«اعطياني ميراثي من أبي، فقالا له قد علمت
انّ أباک لم يترک صفراء ولابيضاء. فقال: قد
علمت ذلک وليس ميراث المال اطلب، و إنّما
أطلب ميراث العلم...»(13)

(... دانش پدرم را که ميراث من است به من
واگذار کنيد.)

اينها، شواهدي است روشن بر اينکه علوم
مکتوب حضرت امير ـ عليه السّلام ـ که
بعنوان «ودايع امامت» در فرهنگ شيعه از آن
ياد مي شود ـ در هيچ زماني ـ در اختيار
ديگران قرار نداشته است.

صحيفه علي ـ عليه السّلام ـ

در برخي از جوامع روايي اهل سنّت، چنين
استفاده مي شود که اهل بيت ـ عليهم السلام
ـ و بخصوص اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ
براي بيان پاره اي از احکام و حوادث واقعه
به کتابچه اي تحت عنوان «صحيفه» مراجعه
کرده اند.

عنوان «صحيفه» اختصاص به روايات اهل سنّت
نداشته بلکه در جوامع روايي شيعه،
علاوه بر عنوان «کتاب علي ـ عليه السّلام ـ
» نام «صحيفه علي ـ عليه السّلام ـ » کم و
بيش به چشم مي خورد.

آنچه که آدمي را به تعجّب وامي دارد
تعريفي از اين صحيفه است که در پاره اي از
روايات اهل سنّت به صورت کم محتوا جلوه
کرده است.

نجّاري از ابوحنيفه مي نويسد که او به
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ عرض کرد:
آيا کتابي نزد شما هست؟


حضرت فرمود: نه، مگر کتاب خدا و درکي که هر
مسلماني دارد و آنچه که در اين صحيفه است.

گفت: در اين صحيفه چيست؟

ـ فرمود: احکام ديات و احکام آزاد کردن
اسير و اينکه مسلمان در برابر کافر قصاص
نمي شود.(14)

بيهقي (384 ـ 458ق) با نقل اخبار و رواياتي
براين باور است که «صحيفه» کتابچه اي
بسيار کوچک و ناچيز است که اميرمؤمنان ـ
عليه السّلام ـ آن را بر نيام شمشير مي بست.

او در يک روايت به نقل از پدر ابراهيم تيمي
مي نويسد:

علي ـ عليه السّلام ـ در خطبه اي فرمود:
هرکس گمان برد که نزد ما چيزي غير از قرآن و
اين صحيفه است دروغ پنداشته است.

در اين صحيفه ـ که بر شمشير آويخته بود ـ
احکام غرامت آسيب رساندن به دندانهاي شتر
و مقداري از احکام دي? جراحات وجود دارد.
و در روايت ديگري به نقل از ابوحسّان
مي نويسد که حضرت علي ـ عليه السّلام ـ
فرمود:

من بيشتر از ديگران از
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
حديث نياموختم مگر آن مقداري که در نيام
شمشير من موجود است. در اين صحيفه چنين بود
که اگر بدعتي گذاشته شود و يا بدعت گذاري
تأمين شود لعنت خدا و ملائکه و مردم برآنها
باد...(15)

خطيب بغدادي (392 ـ 462ق) به نقل از طارق
مي نويسد:

علي ـ عليه السّلام ـ بر فراز منبر فرمود:
نزد ما ـ اهل بيت ـ کتابي غير از قرآن و
اين صحيفه که بر نيام شمشير بسته شد و در آن
احکام زکات مدونّ است وجود ندارد.(16)

اخبار اين صحيفه در ديگر جوامع روايي و
تاريخي اهل سنّت، کم و بيش وجود دارد که
جناب آقاي دکتر رفعت فوزي با عنوان «صحيفة
علي بن أبيطالب عن رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)»
جمع آوري و به طبع رسانيده است.(17)

درباره اين صحيفه و محتويات آن که در
کتابهاي اهل سنّت ذکر گرديده، ابهاماتي
وجود دارد که برخي از صاحب نظران براي دفع
يا رفع اين سوالات دست به توجيهاتي
زده اند. لذا بايد گفت که:

اوّلاً

با قطع نظر از اسناد اين روايات،
مدلول پاره اي از اين اخبار غيرقابل قبول
است.

آيا مي توان روايت «ابو حسّان» را باور
کرد در حاليکه همگان بر اين باورند که حضرت
امير ـ عليه السّلام ـ هر روز از خُلق عظيم
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
رايتي برمي گرفت و هرگاه از رسول
خدا(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) سوال
مي کرد، پاسخي جامع دريافت مي کرد و اگر
سؤالهايش به آخر مي رسيد
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
براي او سخن آغاز مي کرد.

نور وحي و رسالت را مي ديد و بوي نبوت را
استشمام مي کرد.

حديث متواتر «أنا مدينة العلم و عليُّ
بابها» که افزون بر راويان شيعي، دهها تن
از ائمّ? اهل سنّت و حفاظّ آنان در «صحاح»
و «مسانيدشان» نقل کرده اند گواهي روشن بر
موقعيت برتر علمي علي ـ عليه السّلام ـ
است.

پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) با
بديعترين تشبيه، راه ورود به خزانه علوم
نبوي را منحصر به باب علوي دانسته و بر
همين اساس حضرت امير ـ عليه السّلام ـ
مي فرمايد:

ما ـ اهل بيت ـ از جهت نزديکي به رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) چون
پيراهن تن او هستيم و اصحاب آن بزرگواريم و
ما گنجوران و درهاي علوم و معارف مي باشيم
ورود به خانه ها ممکن نيست مگر از درهاي
آنها. و هرکس از راهي جز در خانه بدان وارد
شود دزدش نامند. دربار? اهل بيت کريمه هايي
نازل گرديده و آنان گنجهاي خداوند
بخشاينده اند...(18)

همگان مي دانند که علي عليه السّلام از
آغاز در دامن تعليم و تربيت رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) قرار
گرفت و تا آخرين لحظ? حيات
پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
سايه وار ملازمش بود.

پس چگونه ممکن است چيزي افزون از ديگران،
از پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
بهره نبرده باشد؟

و ثانياً

اخبار و روايات محدودي را که
اهل سنت ـ با آن همه سختگيريها و
تعصّبها ـ (19) از اين صحيفه نقل کرده اند
شاهدي گويا بر کثرت مطالب و تنوع آنهاست.

اگر اندک دقّتي در مضمون روايات منقول?
اهل سنّت از اين صحيفه شود روشن مي گردد که
صحيف? بر نيام شمشير بسته، جزئي از کتاب
علي ـ عليه السّلام ـ و يا صحيف? علي ـ
عليه السلام ـ بوده که حضرتش به تناسب
مسائل و حوادث حکومتي از آن نقل حکم فرموده
است.

ثالثا

برفرض صحّت چنين رواياتي که دلالت
بر ناچيزي و حقارت صحيف? علي بن ابيطالب ـ
عليه السّلام ـ دارد، اين امر را بايد در
نظر گرفت که با وجود جوّ حاکم از سوي حزب
مخالف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مبني بر
منع کتابت حديث و از بين بردن و سوزانيدن
کتابها و صحيفه هاي حاوي سنّت رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)، حضرت
امير (ع) صلاح امتّ اسلامي را در آشکار
نکردن و حتي کتمان برخي از اسرار و علوم آل
محمّد(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم)
مي ديده و براين اساس گوشه هايي از سفره
بي انتها را جلوه داده اند.

ظاهر کردن اين صحيفه و يا کتاب در مجالس و
محافل خصوصي، اصرار و تاکيد امامان معصوم
ـ عليهم السلام ـ مبني بر محدود بودن اخبار
آن در بين اصحاب خاص قرينه اي بر اين
مدّعاست.(20)

به هرحال با بررسي و مقايس? مطالبي که
اهل سنّت از اين صحيفه نقل کرده و نيز
مطالبي را که شيعيان از محتواي کتاب علي ـ
عليه السّلام ـ خبر داده اند روشن مي شود
که:


صحيفه اي که حضرت علي ـ عليه السلام ـ
برنيام شمشير مي بسته اند تمام مکتوب آن
حضرت نبوده بلکه جزئي از مجموع? علوم
مکتوب بوده است.

اين صحيفه با کتاب علي ـ عليه السّلام ـ به
احتمال بسيار زياد ـ متحد بوده؛ چراکه از
اين دو احکامي مشابه هم نقل گرديده است.

شايان توجّه است که صحيفه در آن روزگار،
کاغذ بسيار بلندي بوده که بريک طرف آن
مي نوشتند و سپس آن را مي پيچيدند و طومار
مي کردند و در محفظه چرمي و مانند آن
مي نهادند.

جفر و جامعه

گرچه نوع مردم از «جفر» و «جامعه» بعنوان
دانش غريبي ياد مي کنند که به وسيله آن
فنون و دانشهاي غيرقابل دسترس را
سهل الوصول مي کند، امّا واقعيّت آن است که
جفر و جامعه نام کتاب و يا دو کتابي است از
علي بن أبيطالب ـ عليه السلام ـ که در
آنها همه احکام و حوادث تا انقراض عالم ثبت
گرديده است.

براساس روايات متواتر، وجود کتابهاي جفر
و جامعه، نزد اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از
واضحات انکار ناپذير است. از دقّت و تعمّق
در اين روايات روشن مي شود که مراد از
«جفر» ظرف چرمي است که بعنوان محفظه براي
علوم و دانشهاي مکتوب حضرت امير ـ
عليه السلام ـ بوده است. سپس مردم، مکتوبات
داخل آن را به نام جفر خوانده و حتي برخي
علوم داخل آن را به نام جفر ناميده اند.(21)

امام صادق ـ عليه السلام ـ در تعريف جفر
براي طيّار مي فرمايد:

«الجفر فانّما هو جلد ثور مذبوح کالجراب،
فيه کتب و علم مايحتاج النّاس اليه الي يوم
القيامة من حلال و حرام. املاء رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) و خطّ
علي ـ عليه السّلام ـ بيده و فيه مصحف
فاطمة، ما فيه آية من القرآن».(22)

(جفر پوستي است به مانند پوشش، در آن
کتابها و علوم مورد نياز مردم تا روز قيامت
از حلال و حرام است که املاء رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) و خطّ
علي ـ عليه السّلام ـ مي باشد. در آن مصحف
حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ است و هيچ
آيه اي از قرآن در آن نيست).

در خبر حسين بن ابي العلاء از امام صادق ـ
عليه السلام ـ آمده است که حضرتش فرمود:

«در نزد من جفر ابيض است. (غلاف چرمي سفيد)
عرض کردم: چه چيز در آن است؟ فرمود: زبور
داود و تورات موسي و انجيل عيسي و صحف
ابراهيم ـ عليهم السلام ـ و حلال و حرام و
مصحف فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در آن قرآن
نيست و در آن است از احکام آنچه که مردم در
تبيين آن به مامحتاج هستند و ما به کسي
نياز نداريم و در آن است حتّي حکم تازيانه
و نصف تازيانه و ربع تازيانه و دي? خراش بر
بدن. و در نزد من است جفر احمر (غلاف چرمي
قرمز)، عرض کردم: چه چيز در جفر سرخ است؟
فرمود: سلاح که فقط براي ريختن خون گشوده
مي شود و صاحب شمشير (قائم آل محمد ـ عجل
الله تعالي فرجه الشريف ـ ) آن را
مي گشايد».(23)

از خبر مذکور و ديگر اخبار اين باب
استفاده مي شود که «جفر» ظرف چرمين براي
حفظ اشيا بوده است. راوي نيز ـ به قرينه
سؤال که مي پرسد: چه درآن است؟ ـ همين را
فهميده است.

بنابراين، جفر عبارت است از: محفظ? چرمي
که در آن کتاب علي ـ عليه السّلام ـ «صحيفه
جامعه» و مصحف فاطمه ـ سلام الله عليها ـ
قرار داشته و در روايات ازآن بعنوان
مهمترين مدرک علوم علوي و ولوي ياد شده
است.

ابوالعلاي معري با اشاره به توهّم برخي
از منکران دانش ولوي و مبغضان اهل بيت ـ
عليهم السلام ـ پيرامون «جفر» چنين
مي سرايد:




  • لقد عجبوا الاهل البيت لـما
    و مرآة المنجّم و هي صُغري
    ارتـــه کــلّ عـامـرة وقَــفَر(24)



  • أتاهم علمهم في مسک جفـر
    ارتـــه کــلّ عـامـرة وقَــفَر(24)
    ارتـــه کــلّ عـامـرة وقَــفَر(24)



(مردم در شگفت اند که چگونه دانش اهل بيت ـ
عليهم السلام ـ در پوست بزغاله اي کوچک جمع
آمده. بنگرند که آيينه اخترشناس، نيز خرد و
کوچک است اما با آن کوچکي همه چيز را نشان
مي دهد.)

مصحف فاطمه ـ سلام الله عليها ـ

از مصادر و منابع مهمّ دانش ولوي مصحف
حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي باشد که
در دهها روايت از آن نام برده شده است. اين
مصحف ـ همانگونه که از پاره اي از روايات
استفاده مي شود ـ نيز به املاي رسول
الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) و
دستخط مبارک حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در
اختيار علي بن ابيطالب عليه السّلام و سپس
در اختيار ائمه اهل بيت عليه السّلام يکي
پس از ديگري قرار داشته است.

امام صادق ـ عليه السّلام ـ خطاب به
ابوبصير پيرامون مصحف حضرت فاطمه ـ سلام
الله عليها ـ فرمود:

«وإنَّ عندنا لمصحف فاطمة و ما يدريهم ما
مصحف فاطمة. قال قلت: و ما مصحف فاطمة ـ
سلام الله عليها ـ ؟ قال ـ عليه السلام ـ :
مصحف فيه قرآنکم هذا ثلاث مرات و الله ما
فيه من قرآنکم حرف واحد. قال قلت: هذا والله
العلم؟ قال ـ عليه السّلام ـ : انّه لعلم و
ما هو بذاک».(25)

«به راستي نزد ما مصحف فاطمه ـ سلام الله
عليها ـ است و چه مي فهمند که مصحف فاطمه ـ
سلام الله عليها ـ چيست؟»


گويد گفتم: مصحف فاطمه چيست؟

فرمود: سه برابر قرآني که ميان شماست؛ و به
خدا سوگند يک کلام از قرآن شما در آن نيست.

گويد گفتم: به خدا علم كامل اين است؟

فرمود: اين هم دانشي است ولي آن علم نهايي
و کامل نيست.(26)

شايان ذکر است که در روايات زيادي تاکيد
گرديده که در مصحف حضرت فاطمه ـ سلام الله
عليها ـ کلامي از قرآن وجود ندارد. شايد
جهت اين تأکيدها اين باشد که مردم گمان
نبرند که مصحف حضرت فاطمه ـ سلام الله
عليها ـ همان قرآني بوده که حضرتش از روي
آن تلاوت مي فرموده است.

اين مصحف نيز ـ که در برخي از روايات به آن
«کتاب فاطمه ـ سلام الله عليها ـ »(27) گفته
شده است ـ براساس پاره اي از روايات، در
محفظه چرمي به نام «جفر» قرار داشته
است.



1. کشف الظنون: 2/1281.

2. ر.ک: مرتضي فيروز آبادي، فضائل الخمسة من
الصحّاح الستّة؛ دکتور ح، م، ت، الحقائق
في تاريخ الاسلام والفتن والاحداث.

3. الفوائد الطوسية: 343، فائدة 57.

4. الذريعة الي تصانيف الشيعة: 2/306.

5. بحارالانوار: 44/100.

6. تدوين السّنّة الشريّفة: 64 به نقل از:
العلل، تأليف احمد بن حنبل: 1/104.

7. تهذيب الاحکام: 1/329، حديث 131.

8. کافي: 8/163، رقم 172.

9. ر.ک: مکاتيب الرّسول(ص) 72 - 88.

10. رجال النّجاشي: 2/261، رقم 967.

11. بحارالانوار: 50/208.

12. ر.ک: بحال الانوار: 47/271 - 278.

13. مکاتيب الرّسول: 65، به نقل از شرح حديدي:
2/218.

14. صحيح البخاري: 1/38، باب کتابة العلم از
کتاب العلم.

15. دلائل النبوة: 7/227 و 228.

16. ـ تقييد العلم: 89.

17. گرد آورنده کتاب «مکاتيب الرّسول» نيز
در ابتداي کتاب خود اخبار «صحيفه» راکه از
اهل سنّت نقل گرديده، جمع آوري و در. يک فصل
تنظيم کرده است.

18. نهج البلاغه: خطبه 153، فيض الاسلام، ص479.

19. برخي از صاحبان صحاح سته چون بخاري و
مسلم - از روي تعصّب - حتّي از ذکر
مشهورترين و معتبرترين روايات که در
بردارنده و مبيّن فضايل برجسته علي بن
ابيطالب ـ عليه السّلام ـ و اهل بيت ـ
عليهم السلام ـ مي باشد مانند «حديث
غدير»، «حديث سدّ الابواب» و «حديث مدينة
العلم» در کتابهايشان پرهيز کرده اند.

20. روايت «ابو دعامه» ـ که گذشت - يکي از اين
قرينه هاست.

21. ابن خلدون در مقدمه تاريخ خود مي نويسد:
«جفر در لغت به معناي خرد و کوچک است.
(بزغاله چهار ماهه) ولي رفته رفته اين نام
برآن کتاب اطلاق شد»؛ مقدمه ابن خلدون: 594.

22. بحار الانوار: 47/272.

23. کافي: 1/240.

24. وفيات الاعيان: 3/240.

25. کافي: 1/240.

26. کافي: 1/240.

27. ر.ک: اعيان الشيعة: 1/97.

/ 1